اولین خبر از ولادت امام حسین (ع)
رؤیای ام ایمن درباره ولادت امام حسین (ع)
ماه های بارداری امام حسین (ع)
ولادت سالار شهیدان
زینت بهشت وخاموشی جهنم
حوریۀ بهشتی، قابلۀ حسین (ع)
قضیه نامگذاری امام حسین (ع)
غذای آسمانی حسین (ع)
تبریک ملائکه در روز ولادت امام حسین (ع)
تبریک و تسلیت جبرئیل در روز ولادت امام حسین (ع)
ملاقات با دردائیل در روز ولادت امام حسین (ع)
نجات فطرس در روز ولادت امام حسین (ع)
شفاعت صلصائیل در روز ولادت امام حسین (ع)
گریۀ ملائکه در روز ولادت امام حسین (ع)
داستان ملاقات جبرئیل با پیامبر در روز هفتم ولادت امام حسین (ع)
حضرت زهرا علیه السلام و لعیا
عقیقه امام حسین (ع)
لوح حضرت زهرا یادگار ولادت امام حسین(ع)
________________________________________
اولین خبر از ولادت[1] امام حسین (ع)
پیش از آنکه حضرت زهرا علیه السلام به امام حسین علیه السلام باردار شود، جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شد و عرض کرد: «پسری برایت متولد می شود که امتت او را پس از تو شهید می کنند؛ و امامت در نسل اوست». آن حضرت خبر ولادت چنین مولودی را به علی وفاطمه علیه السلام اعلام نمود.
[1]. بحارالانوار: ج 23 ص 246، ج 25 ص 254، ج 36 ص 158، ج 43 ص 245، ج 44ص 231، 233، کمال الدین: ج 2 ص 415. اثبات الهداة: ج1 ص 275. عوامل العلوم: ج 17 ص 23. کامل الزیارات: ص 56. اثبات الوصیة: ص 174. کافی: ج 1 ص 464. علل الشرائع: ج 1 ص 206.
________________________________________
رؤیای ام ایمن[1] درباره ولادت امام حسین (ع)
روزها گذشت تا آنکه روزی همسایگان ام ایمن نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمدند و عرض کردند: یا رسول الله، دیشب ام ایمن از گریه نخوابید و تا صبح می گریست. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم کسی را فرستاد و ام ایمن را آورد و به او فرمود: خداوند چشمان تو را گریان نکند، همسایه هایت نزد من آمدند و خبر تو تمام شب گذشته را می گریستی! چه چیزی باعث گریه ات شده است؟ ام ایمن پاسخ داد: یا رسول الله، رؤیای دهشتناکی دیدم و برای همان تمام شب را می گریستم. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: رؤیات را برایم بازگو کن، چرا که خدا و رسولش دربارۀ خوابت عالم تر از تو هستند. ام ایمن عرض کرد: بیان کردن رؤیا برایم مشکل است. حضرت فرمود: تعبیر خواب ورؤیا آنگونه که دیده ای نیست. ام ایمن خواب خود را این گونه نقل کرد: « دیشب در خواب دیدم پاره های بدن شما در خانۀ من افتاده است » پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ای ام ایمن، فاطمه فرزندی به دنیا می آورد و تو اورا بر عهده خواهی گرفت! این است که پاره های بدن مرا در خانه خویش دیده ای!
[1] . بحارالانوار: ج 43 ص 242، ج 58 ص 171. عوالم العلوم: ج 17 ص 22. مناقب شهر آشوب: ج 3 ص 183 ، 226. امالی صدوق: ج 2 ص 82.
________________________________________
ماه های بارداری[1] امام حسین (ع)
روزی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:« ای فاطمه، پسری به دنیا خواهی آورد که جبرئیل ولادت وی را به من تبریک گفته است. من در صورت تو نور درخشنده ای می بینم . این نور دلالت بر آن دارد که تو حجت خدا بر مردم را به دنیا خواهی آورد. حضرت زهرا سلام الله علیها دربارۀ ماه های بارداری می فرماید: در اولین ماه بارداری، در بدنم گرمایی احساس کردم و به پدرم خبر دادم. حضرت کوزه ای آب طلبید و دعایی برآن خواند و آب دهان مبارک در آن ریخت و فرمود: بنوش. آن را نوشیدم و گرما از بدنم رخت بربست. ماه آخر ام ابیها از ماه ششم تا شب ولادت را که زیباترین خاطره ها را در برداشت این گونه توصیف می نماید: در ماه ششم، شب ها نیازی به چراغ نداشتم و هنگامی که در مصلای خود می نشستم از وجود خود صدای تسبیح و تقدیس می شنیدم. نُه روز پس از شش ماه، قوت زیادی درخود احساس کردم و این مطلب را به ام سلمه گفتم و از آن به بعد او پشتیبان من بود و مرا یاری می داد. برخاستم و وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم. دوباره به خواب رفتم و در رؤیا شخصی را دیدم که با لباس سفید بالای سرم نشست و در صورت و کمر من دمید.هراسناک از خواب بیدار شدم و چهار رکعت نماز خواندم. دوباره خوابم برد و این بار نیز شخصی آمد و مرا نشانید و حرزی به من داد و دعایی برایم خواند. صبح برخاستم و نزد پدرم رفتم. آن حضرت نگاهی به صورتم کرد که شادی را در صورت او دیدم و داستان رؤیا هایم را برایش تعریف کردم. پدرم فرمود: « تو را بشارت باد. اولین شخص عزرائیل بود که موکل ارحام زنان است. دومین شخص میکائیل بود که موکل ارحام اهل بیت من است. آیا بر تو دمید»؟ عرض کردم: آری. حضرت گریست و مرا درآغوش گرفت و فرمود: سومین نفر حبیبم جبرئیل بود که خداوند او را خادم فرزند تو قرار داده است. روز ولادت امام حسین (ع) برای قابلگی دومین فرزند زهرا علیه السلام بزرگ حورالعین از بهشت نازل می گردد و نوزاد را با آب بهشتی شستشو می دهد. لحظه ای پس از ولادت، صدای اذان و اقامۀ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در گوش راست و چپ نوزاد طنین انداز می گردد و کام حسین بن علی علیه السلام از دهان مبارک آن حضرت برداشته می شود.
[1] . امالی صدوق: ج1 ص136.عوالم العلوم: ج 17 ص 13، 20، 21، بحار الانوار: ج 43 ص 238-241، 243، 254، 271. اعلام الوری: ج 1 ص 427. الجواهر السنیة: ص 239.
________________________________________
ولادت سالار شهیدان[1]
اکنون برای دومین بار در تاریخ، مولودی پس از شش ماه بارداری متولد می گردد.[2]
مقارن طلوع فجر روز سوم شعبان سال چهارم هجری حضرت حسین بن علی سید الشهداء علیه السلام با قدوم مبارک خود انوار رحمت الهی را بر جهانیان تابید.
[1]. مدینة المعاجز: ج 3 ص426، 432. مجمع النورین: ص 159. کتاب الاربعین: ص 363، 368. حلیة الابرار: ج3 ص108. شجرة طوبی: ج 2 ص 258. بحار الانوار: ج 43 ص 248، ج44 ص 201، ج 56 ص 184.تنقیح المقال: ج 1 ص 186.غایة المرام: ج 1 ص 148، ج 1 ص 148، ج 2 ص 186،263. عوالم العلوم: ج 17 ص 13. کمال الدین ج1 ص 282. ناسخ التواریخ: ج 1 ص 6، ج 4 ص 628. لوامع الانوار: ص 80.
[2]. اولین مولودی که ششماهه متولد شد و زنده ماند پیامبر الهی حضرت یحیی علیه السلام بود، ودومین مولودی امام حسین علیه السلام است.
________________________________________
زینت بهشت وخاموشی جهنم [1]
در شب ولادت بهشت غرق در شور و شادی بود. پروردگار به «مالک» کلید دار جهنم دستور داد تا آتش را خاموش کند وبه «رضوان» خزانه دار بهشت وحی کرد تا بهشت را مزین و خوشبو نماید. آنگاه به حورالعین وحی نمود که خود را زینت کنند و به ملائکه دستور داد به صف بایستند و تسبیح و تحمید بگویند.
[1] شجرة طوبی: ج2 ص 258. بحار الانوار: ج 43 ص248، ج 44 ص 201، ج 56 ص 184 ناسخ التواریخ: ج 1 ص 6، ج 4 ص 628. لوامع الانوار: ص 80. مدینة المعاجز: ج 3 ص 426، 432. مجمع النورین: ص 159. عوالم العلوم: ج 17 ص 13. کمال الدین ج 1 ص 282 . تنقیح المقال: ج 1 ص 186. غایة المرام: ج1 ص 148، ج 2 ص 186، 263. کتاب الاربعین: ص 363، 368.حیلة الابرار: ج 3 ص 108.
________________________________________
حوریۀ بهشتی، قابلۀ حسین علیه السلام [1]
هنگام وضع حضرت زهرا علیه السلام خداوند به «لعیا»- که بزرگِ حوریان بهشتی و زیباترین آنها بود- چنین دستورداد: به دنیا نازل شو و نزد دختر حبیبم محمد برو و مونس وی باش. لعیا نازل شد و نزد حضرت زهرا علیه السلام آمد وعرض کرد: مرحبا برتو ای دختر محمد! حالت چطور است؟ حضرت زهرا علیه السلام پاسخ داد: « حالم خوب است»؛ در این حال یکی ازحوریان بهشتی نازل شد که پارچه ای از مخمل بهشتی در دست داشت.آن حورالعین زیرانداز را در اتاق بر زمین کرد و لعیا برآن نشست.هنگامی که امام حسین علیه السلام متولد شد، لعیا با آب بهشتی او را شستشو داد.سپس با حوله های بهشتی او را خشک کرد و چشمانش را بوسیدو گفت: «خداوند ولادت تو را مبارک گرداند و به پدر و مادرت برکت دهد».
طهارت مولود[2]
بیرون ازاتاق، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به صفیه فرمود: ای عمه، پسرم را بیاور. عرض کرد:« یا رسول الله، هنوز او را پاکیزه نکرده ایم». فرمود ای عمه، آیا تو می خواهی اورا نظافت کنی؟! خداوند تبارک و تعالی او را پاکیزه و مطهر گردانیده است.
اذان و اقامه[3]
سپس اسماء مولود را در پارچه ای سفید آورد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نخست درگوش راست او اذان وسپس درگوش چپ اقامه گفت. آنگاه نوزاد را در دامان خویش گذاشت وگریست.
اسماء عرض کرد: پدرو مادرم فدایتان باد، چرا اشک می ریزید؟ فرمود: برای مصیبت این فرزندم! اسماء عرض کرد: یارسول الله، این پسرکه تازه به دنیا آمده است!؟ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:« پس ازمن گروهی طغیانگر او را شهید می کند که خداوند هرگز شفاعت مرا به آنان نمی رساند». سپس حضرت برخاست و در حالی که تازه مولود را در آغوش گرفته بود حرکت می کرد و لب ها و دندان هایش را می بوسید و تسبیح و تهلیل وتمجید پروردگار می گفت. آنگاه فرمود: قسم به آنان که جانم به دست اوست، مهدی این امت-که عیسی پشت سراو نماز می گذارد – از ماست. سپس با دست بر شانه و کتف نوزاد زد و فرمود « ازنسل این فرزند است. از نسل این فرزند است».سپس دعا نمود: پروردگارا، من دربارۀ این دو پسرم حسن و حسین همان چیزی را می خواهم که ابراهیم برای اولاد و خاندانش خواست. خدایا این دو را دوست بدار و دوستدارشان را دوست بدار. کسی را که به این دو عداوت بورزد به اندازۀ بین آسمان و زمین لعنت کن.
نخستین گام[4]
آنگاه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم زبان در کام مولود گذارد، و او می مکید و چنین گمان می شد که حضرت به او شیر یا عسل می نوشاندد. سپس فرمود: مرحبا برتو حسین، مرحبا بر تو حسین. آنچه خدا بخواهد انجام گرفتنی است و امامت در تو و فرزندان توست. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پیشانی مولود را بوسید و او را به حضرت زهرا سلام الله علیها داد و درحالی که می گریست سه بار فرمود: پسرم، خدار لعنت کند قومی که تو را شهید می کنند. فاطمه علیه السلام عرض کرد: چه کسانی او را می کشند؟ حضرت فرمود: باقی ماندگان قوم طغیانگر از بنی امیه، که خدا لعنتشان کند.
[1] بحارالانوار: ج 43 ص 248، ج 44 ص 201، ج 56 ص 184.لوامع النوار: ص 80. مدینة المعاجز: ج 3 ص 426، 432. مجمع النورین: ص 159. تنقیح المقال: ج 1 ص 186. غایة المرام: ج1 ص 148، ج2 ص 186 ،263. حلیة الابرار: ج 3 ص 108.
[2] بحارالانوار:ج 43 ص 243، 256. عیون المعجزات: ص 55. عوالم العلوم: ص 12. امالی صدوق: ج 1 ص 136.
[3] بحارالانوار:ج 43 ص 239، 240، 256، ج 101 ص 111.عیون اخبار رضا(ع) ج 2 ص 42.شرح الاخبار: ج 3 ص 89.اذکار النوویة:ص 286.عیون المعجزات: ص 55.عوالم المعلوم : ج 17 ص 20. اعلام الوری: ج1 ص 427. ذخائر العقبی: ص 119.احقاق الحق: ج11 ص 260، ج 19 ص 363، ج27 ص 62. فی رحاب محمد و اهل بیته(ع) ص 11.
[4] بحار الانوار: ج43 ص 238-241، 243، 254، 101 ص 111. اعلام الوری: ج1 ص 427. الجواهر السنیة: ص 239. امالی صدوق: ج 1 ص 136. المنتخب طریحی: ج 1 ص 163. عوالم العلوم: ج 17 ص 13، 20، 21. منتهی الامال: ج 1ص 206.
________________________________________
قضیه نامگذاری امام حسین (ع)[1]
سپس حضرت زهرا علیه السلام به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: یا علی، برای او نامی بگذار، امیرالمومنین علیه السلام فرمود:« هرگز زودتر از رسول خدا دربارۀ نام فرزند تصمیم نمی گیرم». پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به علی علیه السلام فرمود: آیا برای پسرم نامی انتخاب کرده ای؟ عرض کرد: « در نام گذاری او از شما سبقت نمی گیرم، یا رسول الله». حضرت فرمود: من نیز برای اسم مولود پیش از خداوند تصمیمی نمی گیرم. آنگاه جبرئیل نازل شدو گفت: یا محمد، پروردگار بلند مرتبه به تو سلام می رساند و می گوید: علی دربرابرموسی است. فرزند خود را همنام فرزندم هارون قرار ده. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: نام فرزند او چه بود؟ عرض کرد: فرمود: زبان من عربی است. عرض کرد: نام اورا «حسین »بگذار.
تربت خونین[2]
در شب ولادت یکی از ملائکه درآسمان و زمین ندا داد: ای بندگان خدا، لباس حزن و اندوه برتن کنید و مصیبت زده گردید و آه و ناله سردهید؛ چرا که نوۀ محمد سر بریده می شود و مظلوم و مقهور می گردد. آنگاه نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمد و عرض کرد:« ای حبیب خدا، عده ای از فرزندانت را فرقه ای ظالم و طاغی و فاسق از امت تو شهید می کنند.آنان فرزندت حسین پسر دختر طاهرت را در سرزمینی به نام کربلا شهید می کنند». سپس از زمین کربلا مشتی خاک برداشت و عرض کرد:« این تربت اوست. یا محمد، این تربت را تزد خود نگاه دارو هر گاه دیدی تغییر کرد وسرخ شد و همچون خون گردید، بدان که فرزندت حسین شهید شده است». سپس آن ملک مقداری از تربت امام حسین علیه السلام را برداشت و به آسمان برد. همۀ ملائکه آسمان ها آن تربت را بوییدند و خود را به آن متبرک نموند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم تربت را دردست گرفت و آن را بویید و بوسید وفرمود: ای حسین، خداوند قاتلت را بکشد و او را درآتش جهنم اندازد. خدایا، در نسل قاتل حسین شخصی مبارکی قرار مده وآنان را درآتش انداز و سرانجامشان را بدترین قرارده. آنگاه تربت را به همسرش ام سلمه داد و از شهادت تازه مولود در کربلا به او خبرداد و فرمود:« ای ام سلمه، این تربت را همراه داشته باش و پس ازمن آن را محافظت کن. هر گاه دیدی تغییر کرد وسرخ شد و همچون خون تازه گشت، بدان که فرزندم حسین را درکربلا به شهادت رسانده اند».
[1] بحارالانوار: ج 43 ص 238- 241، ج 101 ص 111. عوالم العلوم: ج 17 ص 20. الخصائص الفاطمیة: ج 2 ص 612. اعلام الوری ج 1 ص 427. الجواهر السنیة: ص 239.
[2] مدینة المعاجز: ج 3 ص 438. کتاب الفتوح: ج 4 ص 323
________________________________________
غذای آسمانی حسین علیه السلام [1]
از روز ولادت تا چهل روز، هرروزوهرشب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به خانۀ حضرت زهرا علیه السلام می آمد و انگشت ابهام خود در دهان امام حسین علیه السلام می گذاشت و او می مکید. خداوند در انگشت حضرت رزقی برای حسین علیه السلام قرارداده بود، و این گونه گوشت و پوست و استخوان حسین علیه السلام از خون پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رویید.
[1] المنتخب طریحی: ج 1 ص 163. بحارالانوار: ج 43 ص 238-241، 243، 254،101 ص 111. اعلان الوری: ج1 ص 427. الجواهر السنیة: ص 239. عوالم العلوم: ج 17 ص 13، 20، 21. امالی صدوق: ج 1 ص 136.
________________________________________
تبریک ملائکه در روز ولادت امام حسین (ع)[1]
اینک هنگام آن است که ملائکه برای تبریک نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شوند و ولادت سید الشهداء علیه السلام را تهنیت گویند. خداوند به جبرئیل وحی نمود: « همراه هزاران هزار ملک به سوی پیامبرم محمد نازل شود». همراه این گروه از ملائکه، ملائکه دیگری به نام«روحانیون» نازل شدند. آنان با مشعل هایی از نور آمدند تا ولادت نوۀ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را به آن حضرت تهنیت بگویند. خداوند به جبرئیل چنین دستور داد: ای جبرئیل، بر او تهنیت بگو و عزای مولود را نیز تسلیت عرض کن وبگو: یا محمد، او را اشرار امت تو شهید می کنند. وای بر قاتلان او، وای بر راهنمایان به سوی جنگ با او، وای بر قرمانده هان برضد او من از قاتل حسین بیزارم و او نیز از من بیزار است. در روز قیامت هیچیک ازگناهکاران را نمی آورند مگر آنکه قاتل حسین از همۀ آنها جرمش سنگین تر است. قاتل حسین در روز قیامت همراه کسانی وارد جهنم خواهد شد که برای خداوند شریک قرار داده اند.آتش به قاتل حسین مشتاق تر از بهشت به اطاعت کنندگان پروردگار است.
[1] غایة المرام: ج 2 ص 186، 263. کتاب الاربعین: ص 3636. عوالم العلوم: ج 17 ص 13. مدینة المعاجز: ج 3 ص 432. بحارالانوار:ج 43 ص 248، ج 56 ص 184. کمال الدین ج 1 ص 282.
________________________________________
تبریک و تسلیت جبرئیل[1] در روز ولادت امام حسین (ع)
هنگامی که وارد شدند، جبرئیل طبق دستور خداوند نخست به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم تهنیت گفت، وسپس تسلیت عرض کرد. حضرت پرسید: آیا امت من اورا شهید می کنند؟ عرض کرد: آری. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: آنان از امت من محسوب نمی گردند؛ زیرا هم من از آنها بیزارم و هم خداوند ازایشان بیزاراست. جبرئیل عرض کرد:«یا محمد، من نیز ازآنان بیزارم». آنگاه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نزد حضرت زهرا علیه السلام رفت و پس از تهنیت وتسلیت خبرشهادت فرزندش حسین علیه السلام را به او داد. فاطمه علیه السلام با شنیدن سخن پدر گریست، اما پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: حسین را نمی کشند مگر پس از آنکه امامی از نسل اومتولد گردد که نسل امامان هدایت کنندۀ پس ازمن از آن فرزند خواهد بود. امامان پس از من اینانند: علی که هدایت کننده است؛ حسن که هدایت شده است، حسین که یاری دهنده است؛ علی بن حسین که یاری شده است؛ محمد بن علی که شفاعت کننده است؛ جعفربن محمد که منبع خیراست؛ موسی بن جعفر که امین است؛ علی بن موسی که رضا است؛ محمد بن علی که سختکوش دردین است؛ علی بن محمد که مورد اعتماد است؛حسن بن علی که عالم وآخرین امامان است و عیسی بن مریم پشت سراو نماز می خواند. فرزند حسن بن علی که قیام کننده است.
[1] غایة المرام: ج1ص 148، ج2 ص 186، 263. کتاب الاربعین:ص 363. عوالم العلوم: ج 17 ص 13. مدینة المعاجز: ج 3 ص 432. بحارالانوار:ج 43 ص 248، ج 56ص 184. کمال الدین ج 1 ص 282
________________________________________
ملاقات با دردائیل[1] در روز ولادت امام حسین (ع)
هنگامی که جبرئیل برای تبریک ولادت امام حسین علیه السلام ازآسمان به زمین نازل می شد، ازکنار ملکی به نام«دردائیل» گذشت. دردائیل یکی ازملائکه بود که دراثر فکر نادرستی که دربارۀ یکی از اوصاف الهی نمود، خداوند بال ها ی اورا گرفت و مقامی که بین ملائکه داشت از وی سلب نمود. دردائیل به او گفت: «ای جبرئیل، امشب چه شبی درآسمان هاست؟ آیا قیامت اهل زمین برپا شده است»؟ جبرئیل پاسخ داد: برای محمد صلی الله علیه وآله وسلم مولودی ودردنیا متولد شده است وخداوند مرا فرستاده که تهنیت ولادت او را بگویم.
دردائیل از او خواهش کرد:
ای جبرئیل تو را قسم می دهم به آنکه تو و مرا خلق کرده است؛ هنگامی که برپیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شدی از سوی من به او سلام برسان و بگو: به حقی که این مولود برتو دارد از خدایت بخواه که از من راضی شود و بال هایم را باز گرداند ومرا به مقام پیشینم در صفوف ملائکه برگرداند.
آزادی دردائیل[2] در روز ولادت امام حسین (ع)
سپس جبرئیل خبر دردائیل و عذاب وی را برای آن حضرت عرض کرد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم امام حسین علیه السلام را درآغوش گرفت ودرحالی که او را در پارچه ای پشمین پیچیده بود به سوی آسمان اشاره نمود وعرض کرد: پروردگارا، به حقی که این مولود برتو دارد، بلکه به حقی که تو براین مولود وبر اجدادش محمد و ابراهیم واسماعیل واسحاق ویعقوب داری؛ اگر برای حسین پسرعلی وفاطمه نزد تو قدر و منزلتی است از دردائیل راضی شو و بال ها و مقامش را به وی بازگردان. خداوند دعای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را اجابت نمود وآن ملک را بخشید ازآن روز در بهشت دردائیل را به نام«غلامِ حسین علیه السلام » می شناسند.
[1] بحارالانوار ج 43 ص 248، ج 56 ص 184، کمال الدین ج1 ص 282.غایة المرام: ج 1 ص 148، ج 2 ص 263.186، کتاب الاربعین: ص 363. عوالم العلوم:ج 17 ص 13. مدینة المعاجز:ج3 ص 432.
[2] کتاب الاربعین: ص 363. عوالم العلوم: ج 17ص 13. مدینة المعاجز:ج 3 صر 432. بحارالانوار:ج43ص 248، ج 56ص 184،کمال الدین ج1 ص 282. غایة المرام:ج1 ص 148، ج2 ص 186،263.
________________________________________
نجات فطرس[1] در روز ولادت امام حسین (ع)
جبرئیل با ملائکه از آنجا حرکت کردند و در مسیر از کنار«فطرس» -دوست قدیمی جبرئیل- عبور کردند، که در مکانی معذب بود. فطرس ازحمل کنندگان وطواف کنندگان عرش بود. اویکی از دستورات خداوند سستی نمود.پروردگار اورا در انتخاب کرد وبال های خود را ازدست داد و در مکانی معذب قرار گرفت وتا آن هنگام هفتصد سال از عذاب او می گذشت. فطرس گفت: ای روح الامین، به کدام سو می روی؟ جبرئیل پاسخ داد: پروردگار مرا برگزیده تا نزد محمد صلی الله علیه وآله وسلم بروم وولادت فرزندی که امشب برای او متولد شده را تبریک بگویم. برای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از دختر و وصیش فرزندی متولد گشته که امامان هدایت کننده تا روز قیامت از نسل اویند. خداوند به اوفرزندی عطا نموده که اهل آسمان وزمین ولادتش را به یکدیگر مژده می دهند. خداوند مرا فرستاده تا تبریک بگویم و کرامت مولود را بیان کنم. آیا می خواهی تورا با خود نزد محمد صلی الله علیه وآله وسلم ببرم تا شفاعت تو را نماید؟ فطرس به او گفت: «آری، مرا نزد او ببرتا برایم استغفارکند که خداوند بخشنده و کریم است». فطرس همراه ملائکه به سوی خانۀ حضرت زهرا علیه السلام حرکت کردند.
خلاصی فطرس[2] در روز ولادت امام حسین (ع)
سپس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ای جبرئیل، این ملک کیست؟ عرض کرد: «یارسول الله، بین من وفطرس دوستی دیرینه است. اینک ازشما می خواهم که ازخداوند بخواهی بال های اورا بازگرداند».پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برخاست ودورکعت نمازخواند و بعد ازنمازچنین دعا کرد: پروردگارا، تو را قسم می دهم به هرکس که برتو حقی دارد وبه حق محمد و اهل بیت او که بال های فطرس را به او بازگردانی و دعای پیامبرت را مستجاب کنی واین ماجرا را آیتی ازخود برای عالمیان قرار دهی. پروردگار دعای حضرت را استجابت نمود و به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وحی نمود که به فطرس بگو بال هایش را بر قنداقۀ حسین علیه السلام بکشد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:«برخیزو به سوی گهوارۀ حسین برو وخود را برآن بکش». فطرس خود را برقنداقۀ حسین علیه السلام کشید و لحظه ای نگذشت که بال های او بازگشت وخداوند توبۀ وی را پذیرفت.
فطرس، پیام رسان کربلا[3]
فطرس گفت:«حمد پروردگاری را که به وسیلۀ شما برمن منت گذاشت». پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ای فطرس، کجا می روی؟ عرض کرد: اکنون به مکان پیشین خود درآسمانها بازمی گشتم؛ اما پس ازآنکه جبرئیل محل شهادت این مولود را به من خبر داد؛ ازخدا می خواهم ملتزم همیشگی آنجا باشم. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:جبرئیل خبرشهادت پسرم را داد و من ازخداوند خواستم تا تورا در کنارقبر اومقیم نماید. اینک که پروردگارمرا شفیع توقرار داد، درزمین کربلا باش و تا روزقیامت هرکسی به زیارت اوآمد خبر آمدنش را به من بده. هنگامی که فطرس می خواست به آسمان صعود کند عرض کرد: یارسول الله، امت شما همین فرزند را به شهادت می رسانند. او برمن حق دارد ومن برای جبران این حق قول می دهم هیچ زائری اورا زیارت نکند مگر آنکه ازسوی وی خبرش را برای امام حسین (ع) بیاورم؛ و هیچ سلام کننده ای سلام نکند مگر آنکه سلام وی را برای فرزندت بیاورم؛ وصلوات فرستنده ای صلوات بروی نگوید مگرآنکه صلواتش را برای او بیاورم. آنگاه همراه جبرئیل به سوی آسمان عروج کرد درحالی که می گفت: کیست مثل من!؟من آزادشدۀ حسین پسرعلی و فاطمه وجدش احمد هستم.
[1]عوالم العلوم:ج 17 ص 16-19، 47. بشارة المصطفی(ص)338. فضل الزیارت الحسین(ع):ص 35.عیون المعجزات: ص 60. دلائل الامامة: ص 189و جامع احادیث الشیعة: ج 12 ص 453. اثبات الوصیةک ص 174. مستطرفات السرائر:ص 478، 580. کتاب الاربعین: ص 366.الدر النظیم:ص 528. الخرائج و الجرائح: ج1ص 252. الثاقب فی المناقب: ص 338. مدینة المعاجز:ج 3 ص 436. انوارالبهیة: ص 254. مناقب شهر آشوب: ج3 ص 228، 229.بحارالانوار:ج26 ص 340،ج 43 ص 243، 244، 250ج44 ص 182، ج50ص 66،ج 98ص 367.
[2] الخرائج والجرائح:ج 1 ص 252. الثاقب فی المناقب:ص 338،مدینة المعاجز:ج3 ص 436. انوارالبهیة:ص 254.مناقب شهرآشوب:ج3 ص 228،229.بحارالانوار:ج 26ص340،43ص 243،244،250ج44 ص 182،ج50ص 66،ج 98ص367.عوالم العلوم:ج17 ص 19-16،47.بشارة المصطفی(ص)ص 338. فضل زیارة الحسین(ع) ص 35.عیون المعجزات:ص60. دلائل الاماة:ص 189.جامع احادیث الشیعة: ج 12ص 453. اثبات الوصیة: ص 174. مستطرفات السرائر:ص 478،580. کتاب اللربعین:ص 366. الدرالنظیم:ص 528.
[3] فضل زیارة الحسین(ع):ص 35. عیون المعجزات:ص60.دلائل الامامة: ص 189.جامع احادیث الشیعة:ج 12ص453. اثبات الوصیة:ص 174. مستطرفات السرائر:ص 478،580. کتاب الاربعین:ص 366.الدرالنظیم: ص 528. الخرائج و الجرائح: ج1 ص 252.الثاقب فی المناقب:ص 338.مدینة المعاجز:ج3ص 436. انوارالبهیة:ص 254.مناقب شهرآشوب:ج3ص 228،229. بحارالانوار:ج26ص 340،ج43ص 243،244؛250ج44ص 182،ج50ص 66،98ص 367. عوالم العلوم: ج17ص 16-19،47.بشارة المصطفی(ص) ص338.
________________________________________
شفاعت صلصائیل[1] در روز ولادت امام حسین (ع)
هنگامی که جبرئیل همراه ملائکه و فطرس به آسمان بازمی گشتند، درآسمان چهارم ملکی معذب به نام«صلصائیل» را دیدند. آن ملک گفت: «ای حبیبم جبرئیل! آیا قیامت براهل زمین برپاشده است»؟پاسخ داد: برای عرض تبریک خدمت محمد صلی الله علیه وآله وسلم برای میلاد فرزندش حسین علیه السلام به منزل نازل شده بودیم. صلصائیل عرض کرد: ای حبیبم جبرئیل، به زمین بازگرد وبه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم عرض کن: یا محمد! نزد خداوند برای بخشودگی من شفاعت نما، چرا که تو صاحب شفاعت هستی. هنگامی که جبرئیل خبررا رساند، حضرت برخاست و حسین علیه السلام را طلبید وبرروی دست به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:«پروردگارا، حقی که این مولود برتو دارد ازصلصائیل راضی شو».ناگهان ازسوی عرش ندا آمد:یا محمد! او را بخشیدم و بدان مقام عظیمی نزد من داری.
[1] مدینة المعاجز:ج3ص 426.حلیة الابرار:ج 3 ص 108.ناسخ التواریخ:ج4 ص 628. لوامع الانوار:ص80. کتاب الاربعین:ص 968.مجمع النورین:ص 159.
________________________________________
گریۀ ملائکه[1] در روز ولادت امام حسین (ع)
هیچ ملکی درآسمان نماند مگرآنکه برپیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شد وعزای حسین علیه السلام را تسلیت گفت وثواب زائر و گریه کنندۀ براورا به آن حضرت خبرداد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نیز پس ازتسلیت آنان می گریست ومی فرمود: خدایا، خوارکن کسی که اورا خوار کند وهلاک کن کسی که او را شهید می کند.قاتل اورا به آرزوهایش نرسان ودرآخرت به آتش بیفکن. بعد از ولادت روزها ازولادت امام حسین علیه السلام می گذرد وملائکه همچنان برای عرض تبریک می آیند. جبرئیل باردیگر خبر شهادت نوازد را اعلان می کند ولعیا همراه حورالعین با حضرت زهرا علیه السلام عزاداری می کنند. سپس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مراسم عقیقه را انجام می دهد و جابر بن عبدالله انصاری یادگاری عظیم از روزهای ولادت را خبر می دهد.
[1] کامل الزیارات:ص61. بحار الانوار:ج 44ص 236. مدینة المعاجز:ج3 ص 438. الانوار الهیبة:ص 98.
________________________________________
داستان ملاقات جبرئیل با پیامبر در روز هفتم[1] ولادت امام حسین (ع)
جبرئیل همراه ملائکه هفت شبانه روز نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می آمدند وتهنیت می گفتند. روز هفتم جبرئیل به حضرت عرض کرد: یا محمد، فرزندت را بیاور. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نزد حضرت زهرا علیه السلام رفت وحسین علیه السلام را که دریاچۀ پشمین زرد بود درآغوش گرفت و نزد جبرئیل آورد. جبرئیل پارچه را باز کرد و بین دوچشم حسین علیه السلام رابوسید و گفت: ای به خاک افتاده درزمین کربلا، خداوند در ولادت تو برکت قرار دهد وبه پدر ومادرت نیز برکت دهد. آنگاه به حسین علیه السلام می نگریست ومی گریست. با گریۀ جبرئیل، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گریست وملائکه نیز اشک ریختند. جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد: ازسوی من به دخترت فاطمه سلام برسان و به او برسان و به او بگو: این فرزند«حسین»نام نهاده شد، چرا که درزمان وی زیباترازاو نیست. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ای جبرئیل، به من تهنیت گفتی وگریه کردی!؟ عرض کرد«آری یا محمد! خداوند تورا در مصیبت این فرزند اجر دهد». حضرت فرمود: ای حبیبم جبرئیل، چه کسی اورا شهید می کند؟ عرض کرد: عده ای ازامت تووی را شهید می کنند وامید شفاعتت را دارند، اما خداوند آنان را ازشفاعت محروم می کند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ناامیدی باد امتی که پسردختر پیامبرشان را به شهادت می رسانند.جبرئیل نیز گفت: لعنت وعذاب خدا برآن باد».
[1] مدینةالمعاجز:ج3 ص 426. مجمع النورین:ص 159.کتاب الاربعین:ص 368.حلیلة الابرار:ج 3 ص 108. شجرة طوبی:ج 2 ص 258. ناسخ التواریخ:ج4 ص 628. لوامع الانوار:ص 80.
________________________________________
حضرت زهرا علیه السلام و لعیا[1]
سپس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نزد حضرت زهرا علیه السلام آمد وسلام خداوند را به اوابلاغ نمود. حضرت زهرا علیه السلام عرض کرد: سلام ازجانب خدای من است وبه سویش باز می گردد وهمچنین سلام برجبرئیل. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ولادت ولادت امام حسین علیه السلام را به دخترش تبریک گفت وسپس گریست. حضرت عرض کرد: ای پدر، تهنیت می گویی و گریه می کنی؟ فرمود:« ای دخترم، درمصیبت این فرزندم به تواجردهد». ناگهان حضرت زهرا علیه السلام ازسوز سینه ناله ای زد وگریۀ بسیاری کرد ولعیا و همراهانش ازحورالعین-که ازروزولادت درزمین بودند-اورا همراهی کردند. آنگاه عرض کرد: پدرجان، چه کسی فرزندم ونورچشمم ومیوۀ قلبم شهید می کند؟ فرمود:«عده ای ازامت من که امید به شفاعتم دارند، اما خداوند هرگزآنان را به مقصودشان نمی رساند». حضرت فاطمه علیه السلام فرمود: لعنت باد برامتی که پسردختر پیامبرشان را شهید می کنند. لعیا گفت:«لعنت وعذاب الهی برآنان باد». آنگاه حضرت زهرا علیه السلام عرض کرد: ای پدر، ازسوی من به جبرئیل سلام برسان و بپرس که درکدام سرزمین وی راشهید می کنند؟ فرمود: درسرزمینی که «کربلا» نام دارد درآنجا حسین کمک می طلبد اما هیچیک ازآنان برای یاریش برنمی خیزد. لعنت خدا و ملائکه و جهانیان برکسانی که ازیاری اوسربازمی نند. اما بدان که نُه امام ازنسل اویند.آخرین آنان درآخر الزمان قیام می کند وهمراه عیسی بن مریم است. این نُه نفرازفرزندان حسین چراغ های پروردگار و رشتۀ محکم اسلام هستند. محبین امامان وارد بهشت می شوند و مبغضین آنان اهل جهنم هستند. آنگاه جبرئیل و ملائکه همراه لعیا و حورالعین به سوی آسمان عروج کردند. ازآن روز لعیا دربهشت برحورالعین افتخارمی کند که قابلۀ حسین علیه السلام بوده است.
[1] مجع النورین:ص 159.کتاب الاربعین:ص 368.حلیة الابرار:ج 3 ص 108.شجرة طوبی:ج 2ص258. ناسخ التواریخ:ج4ص 628.لوامع الانوار:ص 80.مدینة المعاجز:ج 3ص 426.
________________________________________
عقیقه امام حسین (ع)[1]
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم درروزهفتم قوچی نمود وسپس موی سرنوزاد راتراشید وبه اندازۀ آن نقره داد که یک درهم ونیم شد. سپس با دست خویش عطر«خلوق» برسرفرزند زد. آنگاه ام ایمن او را درعبای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پیچید ونزد حضرت آورد. حضرت با دیدن اوفرمود: «مرحبا برحمل شونده. ای ام ایمن این تعبیرخواب آن روز توست».
[1] بحارالانوار:ج 43ص 239،240،242، ج58ص 171،ج101 ص 111.عوالم العلوم:ج 17 ص 20،22. مستدرک الوسائل:ج 2 ص620.احقاق الحق:ج 11ص 261،ج26ص 18.اسعاف الراغبین:ص 202.نورالابصار:ص 138. ذخائرالعقبی:ص 119. مناقب آشوب:ج3 ص 189،226. امالی صدوق:ج 2 ص 82.
________________________________________
لوح حضرت زهرا یادگار ولادت امام حسین(ع)[1]
جابربن عبدالله انصاری برای عرض تبریک ولادت امام حسین علیه السلام نزد حضرت زهرا علیه السلام آمد. او دردستان حضرت لوحی سبزرنگ دید که گمان کرد اززمرد است که درآن نوشته های سفید رنگ همچون نورآفتاب به چشم می خورد وازمشک خوشبوتربود. جابرعرض کرد: پدرم ومادرم فدایت باد ای دختر رسول خدا، این لوح چیست؟ فرمود: این لوحی است که پروردگارعزوجل به پیامبرخویش اهدا کرده است که درآن نام پدرم و شوهرم وپسرانم واوصیاءازفرزندانم نوشته شده وپدرم این لوح را به من داده است. سپس حضرت زهرا علیه السلام لوح را به جابرداد واو نوشته ها را خواند و ازروی آن نوشت.نوشته های آن لوح آسمانی چنین بود: بسم الله الرحمن الرحیم. این نوشته ای است ازخدای عزیزعلیم برای محمد که نوراوو سفیراووحجاب ودلیل اوست. این لوح را روح الامین ازنزد پروردگارعالمیان آورده است. یا محمد! اسم های مرا با عظمت بشمارونعمت هایم را شکرنما وفضیلت هایم را انکارمکن.من خدایی هستم که جز من پروردگاری نیست. من درهم شکنندۀ زورگویان وذلیل کنندۀ ظالمان وپراکنندۀ دین هستم. من خدایی هستم که جز من پروردگاری نیست. هرکس که به غیر ازنعمت من امید داشته باشد واز عدالت غیر من بترسد، اورا عذابی خواهم کرد که هیچیک از عالمیان را آنگونه عذاب نکرده باشم. پس برتو باد که مرا عبادت کنی وبرمن توکل نمایی. من هیچ پیامبری را مبعوث ننمودم وروزگاراو سپری نشد مگرآنکه برای وی وصی و جانشینی قرار دادم. من تو را بردیگرپیامبرانم فضیلت دادم و وصی تورا نیزبردیگراوصیا برتری بخشیدم. آنگاه با دادن دو بچه شیربه وصیت، تو را اکرام نمودم. آن دو بچه شیر، دونوۀ تو حسین وحسن هستند. من حسن را پس ازپدرش معدن علم خویش قرار دادم. پس ازاو حسین را گنجینۀ وحی خویش قراردادم و به وسیلۀ شهادت، وی را اکرام نمودم و سعادت را سرانجام او قرار دادم. او با فضیلت ترین کسی است که شهید می شود و والامقام ترین شهید است. من کامل ترین سخنم واتمام حجتم را نزد اوقرار دادم. به وسیلۀ امامان ازفرزندان اوثواب می دهم وعقوبت می کنم. اولین امام از فرزندانش«علی» نام دارد که آقای عبادت کنندگان وزینت اولیای گذشته است. فرزند او همنام جدش«محمد» است. اوشکافندۀ علم من ومعدن حکمتم است. پس ازاوهلاک خواهد شد کسانی که درامامت «جعفر» شک کنند. رد کنندۀ سخن اوهمانند انکارکنندۀ سخن من است. این حتمی است که مقام جعفر را محترم خواهم داشت واو را دربارۀ شیعیان و یاران ودوستانش خوشحال خواهم کرد. پس ازاو«موسی» را برگزیده ام که زمان اوفتنۀ ظلمانی برمی خیزد. اما رشتۀ دستورات من قطع نمی گردد و حجت من مخفی نمی شود و یارانم به شقاوت نمی افتند. بدانید هرکس یکی از اولیای مرا انکارکند سخنم را انکارکرده است؛ و هرکس آیه ای از کتاب مراتغییردهد برمن افترا بسته است. پس وای بر افتراگویان وانکارکنندگان. پس ازوفات بنده ام ووصیم وبهترین خلقم موسی، انکارکنندۀ هشتمین امام منکرتمام اولیای من است. «علی» ولی وناصر من است. من بارنبوت را بردوش او می گذارم واین لطف را به وی می کنم که حامی نبوت باشد.شیطانی مستکبراو را شهید می کند. این سخن محکم ازسوی من است که چشمان اورا با ولادت« پسر»و جانشینش روشن خواهم کرد. او وارث علم من و معدن حکمت من ومکان اسرار من و حجت من برمخلوقاتم است. بهشت را جایگاه اوقرار دادم و وی را شفیع هفتاد هزارنفراز اهل بیتش قرار می دهم که همۀ آنان مستحق جهنم هستند. سعادت را برای فرزند او«علی» به انجام می رسانم که اویاری کننده وکمک من است، واو شاهد برمخلوقاتم و امین بروحی من است. فرزند او«حسن» است که راهنمایی کننده به سوی من و گنجینۀ علم است. آن گاه وصایت را با وصایت را با فرزند او که رحمتی برای عالمیان است کامل می کنم. فرزند او درآخرالزمان قیام می کند که برسرش ابری سفید است که از نور آفتاب وی را نگاه می دارد و با لسان فصیح سخن می گوید. او«مهدی آل محمد»است که زمین را پرازعدل وداد می کند پس ازآن که ازظلم پرشده باشد. او کمال موسی وهیبت عیسی وصبر ایوب را دارد. درزمان غیبت او یارانم ذلیل وخوار می گردند و کشته شده و به آتش کشیده می شوند. یارانم من همیشه ترسان و وحشت زده هستند. زمین با خون آنان رنگین می شود و مصیبت واندوه خانواده های آنان را فرا می گیرد. آنان به راستی اولیای من هستند و به وسیلۀ آنان هر فتنۀ ظلمانی را رفع می کنم وزلزله ها را دفع می نمایم وگرفتاری ها و زنجیرهای اسارت را برمی دارم. به آنان ازسوی پروردگارشان صلوات ورحمت نازل می شود و هدایت شده اند.
[1] بحارالانوار: ج36ص 195،202. کمال الدین: ج1 ص308. احتجاج: ص41. اختصاص:ص 210. الغیبة طوسی:ص 29. عیون اخبار الرضا(ع)ص 25.
ارسال نظرات