موضوع اصلي : تاريخ معاصر
تحقيق و تنظيم: غلامرضا خواجه سروي
نام انتشارات : مرکز اسناد انقلاب اسلام
يسال انتشار : چاپ اول - ۱۳85
تعداد صفحات : ۶٠۹ صفحه
معرفي کتاب:
آيت الله مهدوي به عنوان يکي از شاگردان قديمي حضرت امام (ره) در مبارزات انقلابي؛ زندان، شکنجه، تبعيد و تهديد را تحمل کرده است. ايشان پس از پيروزي انقلاب اسلامي با ساماندهي کميته هاي انقلاب به تثبيت نظام مقدس جمهوري اسلامي مشغول شد و مسئوليت هايي هم بر عهده گرفت، اما ارزشمندترين اقدام ايشان تأسيس دانشگاه امام صادق (ع) بود که در اين عرصه توانسته است به پرورش نيروهاي متخصص مورد نياز نظام بپردازد.
کتاب مشتمل بر شش فصل تنظيم شده است:
فصل اول به بررسي خاستگاه خانوادگي و تربيتي آيت الله مهدوي کني مي پردازد.
در فصل دوم تحصيلات حوزوي ايشان در قم و تهران و حوادث سياسي اجتماعي آن دوره مورد بررسي قرار گرفته است.
فصل سوم مربوط به خاطرات و فعاليتهاي قبل از انقلاب ايشان از زمان مبارزه آيت الله بروجردي با بهايي ها تا انقلاب اسلامي است.
در فصل چهارم خاطرات و فعاليتهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مخصوصاً سالهاي بحراني 57 تا 60 از جمله دولت موقت، رياست جمهوري بني صدر، انفجار حزب جمهوري، انفجار نخست وزيري و قائم مقامي آيت الله منتظري بررسي شده است و در ادامه اين بخش خاطرات سالهاي جنگ و بعد رياست جمهوري آقاي هاشمي رفسنجاني را روايت کرده است.
در فصل پنجم قضاياي پس از دوم خرداد و رياست جمهوري آقاي محمد خاتمي را روايت کرده است،
فصل ششم نيز مربوط به فعاليتهاي فرهنگي حضرت آيت الله مهدوي کني در مدرسه مروي و دانشگاه امام صادق عليه السلام مي باشد
در انتها نيز اسناد و تصاويري از فعاليتها و مبارزات ايشان به زيور طبع آراسته شده است.
نکته منتخب کتاب: مافيا شناس بزرگ!
مساله التقاط و آميختن حق و باطل يکي از عوامل اصلي انحرافات فکري است که آثار سوء خود را در تاريخ انقلاب اسلامي نيز گذاته است. گروهکها و جريانهاي انحرافي در طول نيم قرن اخير، يکي از مهمترين دشمنان نهضت اسلامي ملت ايران بودند که جنايات سياه فراواني از ايشان در تاريخ اين سرزمين به ثبت رسيده است. در اين ميان برخي چهره هاي تيزبين و بصير بودند که بيش از ديگران نسبت به خطر التقاط حساس بودند و پيش از ديگران براي مبارزه با اين تفکرات بپا خواستند. استاد شهيد آيتالله مرتضي مطهري از جمله پيشگامان انقلابي بود که در دو عرصه فکري و عملي در مقابل جريان هاي التقاطي ايستاد.
آيتالله مهدويکني در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامي منتشر شده در اين رابطه ميگويد:
«بعضيها در بياناتشان حرفهايي ميزدند که براي منافقين مطلوب بود، حتى آيات قرآن را طوري تفسير ميکردند که خلاف واقع بود. آقاي مطهري از اينها خيلي ناراحت بود و ميگفت اين سبک تفسير، تفسير کمونيستي است. تفيسر ماترياليستي است، تفسير تفنگي است، تفنگي نه فقط به معناي تندي بلکه اصلا مطالب را طوري ديگر تفسير ميکردند؛ به عنوان مثال در قرآن آمده است: «والارض وضعها للانام» قرآن ميگويد زمين را براي مردم قرار داديم. اين را به دو طريق ميشود تفسير کرد؛ يک وقت ميگوييم اين آيه در مقام بيان يک واقعيت تکويني است، مثل اين آيه که ميفرمايد: «و جعلنا الأرض مهادا»؛ ما زمين را گهواره قرار داديم. در اينجا خداوند جريان يک امر تکويني را بيان ميکند؛ يعني ميخواهد بگويد زمين را طوري خلق کرديم که مردم بتوانند از آن استفاده کنند. اين آيه در مقام بيان حکم تشريعي نيست، ولي بعضي از همين آقايان قبل از انقلاب و بعد از انقلاب اين آيه را چنين تفسير ميکردند که مالکيت زمين، اشتراکي است . «والارض وضعها للانام»؛ يعني زمين مال همه است، بنابراين، زمين اصلا مالكيت خصوصي ندارد. اينها برگرفته از افکاري بود که کمونيستها داشتند، مارکس هم اين حرف را ميزد.
چنين تفسيرهايي به صورت جزوه پخش ميشد. در آن زمان جو چپگرايي و کمونيستمآبي در مملکت غلبه داشت، لذا بعضي از آقايان معممين هم همين حرفها را ميزدند. ممکن است سوءنيتي هم نداشتند، ولي برداشتشان اين طور بود. جوانها هم واقعا دور آنها جمع ميشدند و جمعيت خيلي زيادي را تشکيل ميدادند، در جلسات آنها بيشتر از جلسات من شرکت ميکردند.
آقاي مطهري - به خصوص - قبل از انقلاب اينگونه تفسيرها را خطرناک ميدانستند و ميفرمودند پخش اينگونه تفاسير، خيلي خطرناک است و شديدا اين سبک تفکر را محکوم ميکردند.»
ارسال نظرات