09 آذر 1398 - 20:06
سخن روز مطبوعات

۹ آذر ماه / آقای رئیس جمهور ما به شدت نگرانیم/ رفتارشناسی مسئولان درخصوص اتفاقات بنزینی

جناب آقای رئیس جمهور، ما به شدت نگرانیم که گرانی‌هایی که در برخی اقلام آغاز شده است، افسار بگسلند و در آن صورت دیگر نمی‌توان با هیچ مبارزه یا توزیع کالایی با آن مقابله کرد.
کد خبر : 4515

پایگاه رهنما :

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


رهبر حکیم مردم بصیر

مسعود اکبری در روزنامه کیهان نوشت:

 

«رائول مارک گرشت» افسر سابق سازمان سیا و کارشناس اندیشکده «بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها»- 30 شهریور 98- در مصاحبه با نشریه فارن پالیسی گفته بود: «بدون شک رهبر عالی ایران یک قهرمان جدی است. من فکر می‌کنم او موفق‌ترین رهبر خاورمیانه (غرب آسیا) از جنگ جهانی دوم به این سو است. او فوق‌العاده باهوش بوده و از مهارت‌های ممتاز و استعدادهای عالی برخوردار است. من می‌توانم بر مبنای مستندات آماری بگویم که رهبر ایران قطعا برتر از ترامپ و در نقطه مخالف او قرار دارد».


نحوه مواجهه رهبر معظم انقلاب با اتفاقات رخ داده به واسطه اصلاح و سهمیه‌بندی قیمت بنزین، جدیدترین مصداق از رفتار حکیمانه ولی‌فقیه است. همان رفتار حکیمانه‌ای که حتی دشمنان مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران را به تحسین واداشته است.


بسیاری از کارشناسان- با گرایش‌های سیاسی مختلف- در این مورد متفق‌القول هستند که دولت محترم در اجرای طرح ضروری سهمیه‌بندی و اصلاح مصرف بنزین، وقت‌شناسی و تدبیر را لحاظ نکرد. همین امر موجب شد تا اوباش اجاره‌ای با سوءاستفاده از فضای ایجاد شده در کشور، در پی پیاده‌سازی نقشه شوم «ایجاد آشوب با هدف فلج کردن اقتصاد کشور» برآیند.


بر همین اساس، بانک، پمپ بنزین، پایگاه اورژانس، ماشین آتش‌نشانی، آمبولانس و حتی مغازه‌ها و خودروهای شخصی مردم به آتش کشیده شد. اوباش اجاره‌ای در مرحله بعدی اجرای نقشه شوم خود در پی آن بودند تا با انفجار پالایشگاه‌ها و خطوط انتقال گاز و آسیب رساندن به انبار ذخایر استراتژیک غله، بحرانی عمیق ایجاد کرده و اقتصاد را فلج کنند.


اما این اوباش که بنابر مستندات موجود، در خارج از کشور آموزش دیده و به ابزارهای مختلف مجهز بوده و تحت حمایت کامل آمریکا و شرکای واشنگتن قرار داشتند و رسانه‌های معاند نیز عملیات روانی سنگینی در حمایت از آنان به راه انداخته بودند، نتوانستند نقشه شوم و ضدایرانی خود را محقق کنند. این نقشه، نقش بر آب شد؛ چرا؟! به برکت رهبرِ حکیم، مردمِ بصیر و حافظان امنیتِ غیور و مومن.


رهبر معظم انقلاب اسلامی از زمان اعلام طرح اصلاح قیمت و سهمیه‌بندی بنزین (ساعت 24پنج شنبه شب، 23 آبان) تاکنون در سه سخنرانی، رهنمودهای حکیمانه‌ای بیان کردند.


ایشان- 26 آبان 98- در درس خارج فقه فرمودند: «من چون نظرات کارشناس‌ها هم در این قضیّه‌ بنزین مختلف است، بعضی‌ها آن را لازم و واجب می‌دانند بعضی‌ها مضر می‌دانند، بنابراین من هم که صاحبنظر نیستم در این قضایا؛ گفتم من صاحبنظر نیستم لکن اگر سران سه قوّه تصمیم بگیرند، من حمایت می‌کنم...مسئولین هم البتّه دقّت کنند، مواظبت کنند، هرچه ممکن است از مشکلات این کار کم کنند...من دیروز دیدم در تلویزیون که بعضی از مسئولین محترم آمدند گفتند که ما مراقبیم که این افزایش قیمت موجب افزایش قیمت اجناس و کالاها نشود؛ خب بله، این مهم است، چون الان گرانی هست، بنا باشد باز اضافه بشود گرانی، خب این برای مردم خیلی مشکلات درست می‌کند، باید مراقبت کنند... من عرضم این است: هیچ‌کس به این اشرار کمک نکند؛ هیچ انسان عاقل و شایسته‌ای که به کشور خودش علاقه‌مند است، به زندگی راحت خودش علاقه‌مند است، به اینها نباید کمک بکند؛ اینها اشرارند، این کارها کار مردم معمولی نیست».


مقام معظم رهبری- 28 آبان 98- در جمع فعالان اقتصادی در دومین واکنش به حوادث اخیر فرمودند:«ملت ایران در عرصه جنگ نظامی و سیاسی و امنیتی (مانند کارهایی که در این چند روز بود و کارهای مردمی نبود) دشمن را عقب زده است و به فضل الهی در جنگ اقتصادی هم دشمن را به‌طور قاطع عقب خواهد زد و با ادامه حرکت کنونی در مسیر رونق تولید و پیشرفت اقتصادی، افق روشن آینده خود را محقق خواهد کرد».


رهبر حکیم انقلاب- 6 آذر 98- در دیدار هزاران نفر از بسیجیان در سومین واکنش، اتفاقات اخیر را یک توطئه عمیق، وسیع و بسیار خطرناک خواندند و تاکید کردند: «دشمنان برای طراحی این توطئه، هزینه بسیاری کرده بودند و مترصد فرصتی بودند تا در یک بزنگاه آن را با استفاده از اقدامات تخریبی و آدم‌کُشی و شرارت، انجام دهند و تصور کردند قضیه بنزین فرصت مورد نظر آنها است و لشکر خود را وارد میدان کردند اما ملت ایران با نمایش پرشکوه خود، حرکت دشمن را نابود کرد».


ایشان حرکت ملت ایران در میدان را مهم‌تر و بالاتر از اقدامات نیروی انتظامی، سپاه و بسیج در مواجهه سخت دانستند و تأکید کردند: «حرکت عظیم ملت ایران که از زنجان و تبریز آغاز و حتی به برخی روستاها هم رسید و تهران نقطه پایانی آن بود، یک تودهنی به استکبار و صهیونیسم جهانی بود و آنها را وادار به عقب‌نشینی کرد».


رهبر معظم انقلاب اسلامی در این 3 سخنرانی، ضمن اعتباربخشی به قانون و ساختار رسمی کشور، به فقدان پیوست اجتماعی و رسانه‌ای طرح اصلاح قیمت بنزین اشاره کرده و مقامات ارشد کشور را به بهره‌مندی حداکثری از نظرات کارشناسان و نخبگان توصیه کردند.


ایشان همچنین با تاکید چندباره مبنی بر اینکه صف مردم از آشوبگران جداست، هم نقشه دشمن را در یارگیری از مردم- با سوءاستفاده از برخی نارضایتی‌ها- خنثی کرده و هم مسئولین را به انجام اقدامات تکمیلی در طرح جدید به منظور کاهش مشکلات اقتصادی مردم توصیه کردند.


در مجموع، بیانات حکیمانه مقام معظم رهبری، ضمن رشد آگاهی و معرفت مردم، مسئولان را به اهتمام جدی‌تر به مطالبات مردم متوجه ساخته و طراحی پیچیده دشمن را نیز نقش بر آب کرد.


مردم بصیر ایران اسلامی نیز این آزمون سخت را با سربلندی پشت سر گذاشتند. عدم همراهی با آشوبگران و در ادامه حضور تماشایی و باشکوه مردم در اقصی نقاط کشور در محکومیت اقدامات جنایتکارانه اوباش، رویای سران کاخ سفید و دشمنان این مرز و بوم را به کابوس تبدیل کرد. این حضور حماسی، بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های جهان داشت. برای نمونه، شبکه تلویزیونی المیادین در گزارشی تاکید کرد: «مردم ایران توطئه آمریکا را ضربه فنی کردند».
میزان خشم دشمنان ملت ایران از واکنش هوشمندانه مردم به فتنه اخیر، راز این جمله معروف حضرت امام خمینی(ره) را بیش از پیش آشکار کرد و آن اینکه:«پشتیبان ولایت فقیه باشد تا به مملکت شما آسیبی نرسد».


و اما واکنش تحسین‌برانگیز مردم به فتنه اخیر، یک پیوست بسیار مهم داشت. رهبر معظم انقلاب بارها تاکید کرده‌اند که «مردم گله مندند». برای نمونه ایشان- 27 بهمن 95- فرمودند: «ما امروز دچار مشکلیم، نمی‌شود مشکلات مردم و گلایه‌های مردم را نادیده گرفت...مسئله‌ بیکاری مهم است، مسئله‌ رکود مهم است، مسئله‌ گرانی مهم است؛ اینها مسائلی است که وجود دارد...مردم با تبعیض میانه‌ای ندارند؛ هرجا تبعیض ببینند، احساس ناراحتی و رنج می‌کنند. هرجا کم‌کاری ببینند همین‌جور، هرجا بی‌اعتنائی به مشکلات ببینند همین‌جور، هرجا پیش نرفتن کارها را ببینند همین‌جور؛ مردم گله‌مندند».


به لطف خدا و به‌واسطه رهنمودهای حکیمانه رهبر انقلاب و حضور با بصیرت و نجیبانه مردم ایران و ایثارگری و رشادت حافظان امنیت، توطئه وسیع، بسیار خطرناک و برنامه‌ریزی‌شده دشمن پشت سر گذاشته شد، حالا نوبت قدردانی از مردم و رسیدگی جدی به امور آنها توسط مسئولین کشور است.


قطع امید و عدم اعتماد و اعتنا به وعده و وعیدهای سران کشورهای غربی، ترویج تولید داخلی، مصون‌سازی اقتصاد از تحریم، بهره‌مندی از نیروهای جوان، متخصص، مومن و انقلابی، مبارزه قاطع و بدون ملاحظه با مفسدان اقتصادی و...از جمله مسائلی است که مسئولان کشور باید با جدیت به اجرای دقیق آنها اقدام کنند.


رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانیه گام دوم انقلاب تاکید کردند: «نخستین توصیه‌ من امید و نگاه خوش‌بینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همه قفلها، هیچ گامی نمی‌توان برداشت. آنچه می‌گویم یک امید صادق و متّکی به واقعیّت‌های عینی است. اینجانب همواره از امید کاذب و فریبنده‌ دوری جسته‌ام، امّا خود و همه را از نومیدی بیجا و ترس کاذب نیز برحذر داشته‌ام و برحذر می‌دارم. در طول این چهل سال - و اکنون مانند همیشه- سیاست تبلیغی و رسانه‌ای دشمن و فعّال‌ترین برنامه‌های آن، مأیوس‌سازی مردم و حتّی مسئولان و مدیران ما از آینده است. خبرهای دروغ، تحلیل‌های مغرضانه، وارونه‌ نشان دادن واقعیّت‌ها، پنهان کردن جلوه‌های امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسّنات بزرگ، برنامه‌ همیشگی هزاران رسانه‌ صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه دنباله‌های آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهده‌اند که با استفاده از آزادی‌ها در خدمت دشمن حرکت می‌کنند. شما جوانان باید پیش‌گام در شکستن این محاصره تبلیغاتی باشید. در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید».

غفلت از انسجام ملی؛ خطای استراتژیک

جمال عرف در روزنامه ایران نوشت:


۱. قرآن مجید، اهل ایمان را از تنازع برحذر می‌دارد. این نکته در کلام ولی امر مسلمین نیز بیان شده است۱. خداوند متعال در سوره شریفه انفال، آیه ۴۶ می‌فرماید: و اطاعت (فرمان) خدا و پیامبرش نمایید و نزاع (و کشمکش) مکنید تا سست نشوید و قدرت (و شوکت و هیبت) شما از میان نرود و استقامت نمایید که خداوند با استقامت‌کنندگان است.


۲. در سال ۹۶ بر اساس پروژه‌ای که تعدادی از صاحبنظران حوزه‌های سیاسی و امنیتی در آن مشارکت داشتند، مهم‌ترین مسائل راهبردی و کلیدی جمهوری اسلامی ایران احصا گردید. یکی از مسائل راهبردی که از اولویت ویژه‌ای نیز برخوردار بود، «انسجام ملی، اجتماعی و سیاسی» است، در فاز دوم پروژه، روندشناسی موضوعات در دستور کار قرار گرفت که با نگاه آینده پژوهانه در افق ۸- ۵ساله، موضوع انسجام، روندی نزولی داشت.


۳. حوادث سال ۹۶ و ۹۸، گویای درستی نتایج برآورد مذکور است. صرفنظر از کاتالیزور یا جرقه حوادث، آن‌چه از اهمیتی راهبردی برخوردار است، توجه به علل و عوامل پیدا و پنهان حوادث اخیر است. در این میان، تقلیل دادن این عوامل به یک تصمیم و سیاست عمومی، نوعی تقلیل‌گرایی و مصداق عدم توجه به ریشه ها، بسترها، علل، عوامل و پیامدهای موضوع محسوب می‌شود که بایستی توسط مراکز پژوهشی و راهبردی مورد کنکاش قرار گیرد.


۴. نگارنده بر آن است که پس از حوادث اخیر، مهم‌ترین مسأله، «حفظ و تقویت انسجام و همبستگی ملی، اجتماعی، سیاسی و مدیریتی» است. انتظار جامعه از حکمرانان و مدیران در همه سطوح، خصوصاً پس از حوادثی از این دست، حفظ وحدت و انسجام است؛ چرا که جامعه در سایه انسجام و وحدت است که می‌تواند از تنگناها عبور نماید و توطئه دشمنان را خنثی کند و از تهدید، فرصت بسازد. بی‌تردید، ادامه تنازعات سیاسی، انعکاس اجتماعی پیدا خواهد کرد که خود مصداق خطای استراتژیک است. از سوی دیگر، بدیهی است که با تداوم تنازعات و افزایش اختلافات در داخل کشور، دشمنان در ورای مرزها نیز جسارت بیشتری برای اجرای توطئه‌های بیشتر و افزایش دخالت‌های خود در امور کشور می‌یابند. به‌عنوان نمونه‌ای غیر قابل انکار می‌توان به آغاز و گسترش تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی امریکا علیه مردم و نظام، پس از حوادث دی ماه ۱۳۹۶ اشاره داشت.


۵. از ۱۰ آذرماه، زنگ انتخابات دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی با آغاز فرآیند ثبت‌نام‌ها و تشکیل هیأت‌های اجرایی و نظارت و سایر فرآیندهای انتخاباتی به صدا درمی آید. وجود آرامش، امنیت، ثبات، انسجام و...، پیش شرط انتخاباتی پرشور و نشاط، امن و قانونمند خواهد بود؛ و این وظیفه همه ماست که با حس مسئولیت پذیری، زمینه ساز آن باشیم.
____________________________________
۱. بالاخره وقتی یک تصمیمی گرفته شد از ناحیه سران سه قوه، بحث دولت نیست، بحث یک وزارتخانه نیست، سران سه قوه کشور نشستند یک تصمیمی گرفتند؛ به یک پشتوانه کارشناسی هم متکی است... امیدواریم ان‌شاء‌الله به کمک مردم، به هم‌فکری و هم‌افزایی مسئولان و دلسوزی و پیگیری آنها و لطف الهی این کار به بهترین وجهی پیش برود.


روشنفکرانِ قدرت، پاشنه آشیل امنیت

عبدالله گنجی در روزنامه جوان نوشت:


بیانیه آن ۷۷ نفر در وسط اغتشاشات موجب تعجب بسیاری از معتقدان به انقلاب اسلامی شد و در نقد امضاکنندگان آن از ادبیاتی مانند «خائن»، «وابسته»، «بدسابقه»، «خودفروخته»، «زمان‌نشناس» و «دشمن شادکن» استفاده شد. در اینجا به نویسندگان و محتوای آن بیانیه ورود نمی‌کنم، بلکه آن را بهانه‌ای برای باز کردن دریچه‌ای به سوی یکی از معضلات امروز ایران قرار می‌دهم که در ادامه به آن می‌پردازم.

نگارنده مشکل را در روشنفکری می‌داند، روشنفکرانی که بین قدرت و روشنفکری رفت و برگشت دارند دچار تعارضاتی هستند که هم خود اذیت می‌شوند و هم حاکمیت را می‌آزارند.

اما درباره چرایی آن نامه فقط یادآوری می‌کنم که حزب منحله مشارکت در سند راهبردی پنج‌ساله خود که در پاییز ۱۳۸۷ نگاشته شد، عبارتی آورده است که راهبرد امضاکنندگان این بیانیه را قابل فهم می‌کند. در آنجا آورده‌اند که «هرجا حاکمیت در بحران‌های ملی گرفتار آمد باید به میدان بیاییم و مطالبات خود را طرح کنیم» و اتفاقاً همیشه این کار را در چنین بزنگاه‌هایی کرده‌اند. این در حالی است که در همه جهان در بحران‌های ملی اختلافات را کنار می‌گذارند و در کنار هم برای حل مسئله قرار می‌گیرند و، اما بعد...

این مثال واقعی را بخوانید تا منظور نگارنده را تا آخر این وجیزه بهتر متوجه شوید. میرحسین موسوی در یکی از برنامه‌های ضبط شده انتخاباتی ۱۳۸۸ که از سیما پخش می‌شد، اظهار داشت: «کسانی که در این کشور دشمن هستند به تعداد انگشتان دو دست نیستند.» همانجا با تعجب گفتم کاش اینگونه بود و از خود پرسیدم مگر می‌شود کشوری که در آن انقلاب شده است و هزاران نفر از قدرت پایین کشیده شدند و منافع خود را از دست داده‌اند یا اعدام شده‌اند حداکثر ۱۰ نفر دشمن داشته باشد؟ این خوش‌بینی از کجا نشئت می‌گیرد؟ باز از خود پرسیدم این حرف از زبان کسی صادر می‌شود که در کوران تجزیه‌طلبی و نفاق و حوادث و ترورهای سال ۱۳۶۰ و... بوده است و در تدابیر و تقابل با آن نقش داشته است. حال چگونه به این باور رسیده است؟ با اندکی تأمل و بررسی به این نتیجه رسیدم که حضور ۲۰ ساله موسوی در دانشگاه تربیت مدرس و تدریس در رشته علوم سیاسی وی را از یک عضو عالی قدرت در ایران به یک روشنفکر تبدیل کرده است که مصلحت و ملاحظات و حقایق و واقعیات قدرت را دیگر درک نمی‌کند. او تبدیل به یک روشنفکر شده است و خصایصی مانند خوش‌بینی مفرط به حوزه عمومی، مطلوب‌گرایی به جای واقعیت، نق‌زنی، آزادی‌خواهی و بدبینی به قدرت او را احاطه کرده است و چنین فردی اگر وارد قدرت می‌شد به اپوزیسیون علیه خود و نظام تبدیل می‌شد و اتفاقاً در پاسخ به سؤال خبرنگار نشریه‌تایمز که «اگر پیروز انتخابات شوید برای اجرای دیدگاه‌های‌تان چه خواهید کرد؟» به عنوان پیروز، به تجمعات هفته‌های قبل اشاره کرده بود که بعد از پیروزی با هدف فشار بر رهبری به منظور عقب‌نشینی از آن‌ها استفاده خواهد کرد. ممکن است ده‌ها صفت بد و ویژگی زشت برای موسوی گفته شود، اما نگارنده اساسی‌ترین مشکل موسوی را که همه را شوکه کرد روشنفکری می‌دانم. این خصیصه بلای حکومت است و جمهوری اسلامی تمام‌قد با چنین پدیده‌ای درگیر است که روشنفکران میل به قدرت و قدرتمندان میل به قرار گرفتن ذیل تابلوی روشنفکری دارند. این خصیصه در هیچ‌جای دیگر جهان نیست.

آن لیست ۷۷ نفره ناهمگون است و از چهره‌های بدنام تا خنثی را در خود دارد. طیف‌های فکری آن هم از حیث فکری-تاریخی ناهمگون هستند، اما وجه مشترک همه‌شان روشنفکری یا درآوردن ادای روشنفکری است و حتی معاون فعلی رئیس‌جمهور به جای تدبیر در درون قدرت، ترجیح می‌دهد علیه حاکمیتی که عضو آن است بیانیه صادر کند. برای دوری از انتزاع و درک عینی صحنه می‌توان درک روشنفکران از پدیده‌ها را این‌گونه توصیف کرد. روشنفکر در هر منازعه‌ای، بر سر هر چیزی و هر پدیده‌ای که یک طرف آن حاکمیت است، حاکمیت را مقصر می‌داند و دیگر هیچ. روشنفکر اگر از بریان هوک بشنود که از ۱۸ ماه پیش ابزارهایی در اختیار کسانی در ایران قرار دادیم به راحتی از آن می‌گذرد، چون انگاره ذهنی او این است که فقط مشکل از حاکمیت ما است. اگر مدیر مؤسسه «رن‌پال» بگوید «آیت‌الله مایک» هم‌اکنون از طریق مجاهدین خلق (منافقین) و تجزیه‌طلبان در حال عملیات در ایران است برایش مهم نیست و سکوت می‌کند. چون مشکل فقط از حاکمیت است. اگر به او بگویند ۲۵ درصد دستگیرشدگان در شهر تهران گرایش‌های سلطنت‌طلبی دارند، می‌گوید دروغ می‌گویند. این‌ها مردم معترض به بنزین هستند که باید صدای‌شان را شنید.
 
اگر بشنوند که جاده ماهشهر- جم که دو استان خوزستان و بوشهر را به هم متصل می‌کند، چهار روز به روش مسلحانه بسته شده بود، می‌گویند خیر، این فقط حاکمیت است که به روی مردم معترض غیرمسلح سلاح کشیده است. اگر بشنوند که به ۸۰ مرکز نظامی و انتظامی برای بیرون کشیدن سلاح حمله شده و بخشی از تلفات انسانی در چنین مکان‌هایی بوده است حتماً باور نمی‌کنند و فقط می‌پذیرند که افراد مسلح حکومتی چشم‌بسته وارد خیابان شده‌اند و هرکس را که در مقابل‌شان بوده است، زده‌اند. روشنفکر به این دلیل برای قطع اینترنت ناراحت است که باور ندارد این فضا می‌تواند امنیت‌زدا هم باشد و حتی اینکه عده‌ای از اینترنت منافع مادی دارند برای روشنفکران مهم نیست. او خجالت می‌کشد و پرستیژ خود و کشور را به‌هم ریخته می‌بیند و دوست ندارد در مقابل غرب سرش را پایین بگیرد که در کشورش اینترنت قطع شده است. روشنفکر اگر صحنه‌ای ببیند که پلیس زیر دست و پا له می‌شود سکوت می‌کند، اما عکس آن را ببیند حکومت را به دیکتاتوری، سرکوب، اختناق و... متهم می‌کند. اصولاً روشنفکر فهم امنیتی از شرایط را دون شأن خود می‌داند و پذیرش آن را نوعی کلاه‌گذاری از سوی حاکمیت می‌داند. روشنفکر قدرت و غیرقدرت در ایران ذهنش بین کره‌شمالی و جنوبی در حیران است. هیچ حقی را برای کره‌شمالی مقابل امریکا قائل نیست و مثال‌آوری‌اش برای ایران بعضاً کره‌شمالی است، اما کره‌جنوبی را دوست دارد و اگر صدهاهزار سرباز امریکایی آنجا باشند و خرید نفت ایران را به‌دستور امریکا یک‌شبه قطع کنند از نگاه روشنفکر ایرانی موجه است، چرا؟ چون توسعه می‌یابد. روشنفکر توسعه خطی غرب را دوست دارد و هر مانع و ملاحظه‌ای که آن را سد کند نمی‌پذیرد. استقلال نیز بدون توسعه برایش بی‌معناست و اصولاً دوگانه مرکز-پیرامون یا قمر-متروپل را پذیرفته است.

روشنفکر مدعی آزادی بیان است. اما از شعار علیه امریکا در ایران آشفته می‌شود، ولی در نقطه مقابل اگر صدها تحریم، فشار و تهدید را ببیند به همان نقطه‌ای ارجاع می‌دهد که فقط شعار است و اینچنین صرفاً حاکمیت مقصر است و مردمی که این شعار را می‌دهند نیز «طرفداران حکومتند» و دیگر هیچ.

روشنفکر آموزش خشونت را در تلویزیون وابسته به سعودی و دیگران می‌بیند، اما سکوت می‌کند، از همان رسانه پول می‌گیرد تا عملیات براندازی غرب در ایران را از آن تریبون برای هموطنان خود توجیه کند. روشنفکر کسی است که نه بوم خود را می‌پذیرد و نه آورده‌ای برای ملت خود به ارمغان می‌آورد، اما در هر صورت طلبکار و خود را منجی می‌داند. در مناظره با جناب زیباکلام از او پرسیدم، شما معلم مهم‌ترین دانشگاه کشور در ۴۰ سال گذشته بودید، بفرمایید آورده شما برای این ملت چیست؟ پاسخی نداشت. اما این زشتی را می‌پذیرد که تحلیلگر سعودی‌ها باشد و در عین حال در ده‌ها روزنامه و دانشگاه کشور نیز تریبون داشته باشد. آن ۷۷ نفر ممکن است وابستگی فکری داشته باشند، اما اکثراً وابستگی تشکیلاتی به دشمن ندارند. از نظام دینی عبور کرده‌اند، اما ممکن است بیشتر آنان خائن به معنای حقوقی آن نباشند. آنان گرفتار روشنفکری هستند. بین سیاست‌ورزی و روشنفکری گرفتار آمده‌اند. هم می‌خواهند پرچمدار مطالبات اجتماعی و محل رجوع باشند و هم در غرب به عنوان طرفداران حقوق بشر و دموکراسی دیده شوند و هم فشار می‌آورند که بخشی از قدرت باشند. این دوگانگی همانند یک بیماری دوقطبی آنان را در خود فرو برده است که حتی قدرت درک شرایط، زمان، مکان و حواشی پدیده‌ها را هم ندارند. حتی اگر وزیر اطلاعات دولت روحانی برای آنان جلسه توجیهی بگذارد، هرگز نخواهند پذیرفت که در بیش از ۱۰ شهر در حوادث اخیر جنگ شهری مسلحانه بوده است. روشنفکر خود را پاسخ‌خواه می‌داند و اصحاب قدرت قاعدتاً باید پاسخگو باشند. هرکسی بخواهد از پاسخگویی درباره عملکرد خود در دوران قدرت فرار کند نزدیک‌ترین مسیر را پریدن روی کرسی روشنفکری می‌داند. به همین دلیل رئیس‌جمهور روحانی ما (آخوند) یک روز حکومت دینی را فاقد صلاحیت برای به بهشت بردن مردم (فرهنگ) می‌داند و یک روز دیگر -که یادش رفته است روشنفکر است- با یادآوری دوربین آشوبگران را تهدید می‌کند. جناب آخوندی ۴۰ سال کار اجرایی و مدیریتی کرده است، اما پس از ۴۰ سال می‌گوید «من روشنفکری هستم که وارد قدرت شدم»، اما همه می‌دانند او دروغ می‌گوید. او در صدد شروع نقادی و نق‌زنی و دور کردن خود از پاسخگویی است و این مدل به داستان غم‌انگیزی تبدیل شده است که نظام جمهوری اسلامی را می‌آزارد.

 عراق و بازیگران بحران این کشور

حسن هانی‌زاده در روزنامه ارمان ملی نوشت:

 

با توجه به اینکه در مرحله اول اغتشاشات و تظاهرات مردمی، بازیگران بحران عراق نتوانستند در حقیقت دولت عراق را سرنگون کنند لذا مرحله دوم شورش‌ها از شهرهای شیعه‌نشین آغاز شد و اکنون بخش مهمی از استان ناصریه به اشغال اغتشاشگران درآمده و استاندار هم ناچار به استعفا شد. آقای عادل عبدالمهدی هم طی روزهای آینده استعفای خود را تقدیم رئیس‌جمهور عراق خواهد کرد و این نشان می‌دهد که آمریکا و بازیگران منطقه‌ای همچنان درصدد ضربه زدن به تاسیسات مدنی و اقتصادی عراق هستند.

تا چند روز گذشته یعنی تا اوایل آذرماه طی برآورد دولت عراق حدود 15میلیارد دلار خسارت‌های اقتصادی و مالی به تاسیسات دولتی عراق وارد آمده که نشان می‌دهد بازیگرانی مانند آمریکا و عناصر حزب بعث و شیعیان وابسته به سفارت آمریکا درصدد طولانی کردن پروسه اغتشاشات هستند.

با اینکه اکنون حجم افراد و مردمی که در تظاهرات شرکت می‌کنند، نسبت به ماه گذشته کاهش یافته اما آنچه در کف خیابان‌های عراق مخصوصا در شهرهای فرات میانه و جنوب عراق دیده می‌شود، عمدتا کسانی هستند که از ماه‌ها قبل ساماندهی شده‌اند و هدفشان این است که یک نوع انقلاب مخملی و رنگی در عراق ایجاد کنند.

در حال حاضر اشغال شهرهای جنوب عراق کلید زده شده و احتمال این است که در آینده هم استان‌ها و شهرهای عُماره و بصره نیز سقوط کنند و به تدریج به سمت شهرهای مذهبی مثل کربلا و نجف هم بکشد. حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در نجف و آتش زدن این کنسولگری هم پیامی به جریان‌های سیاسی همسو با ایران در عراق هست که تلاششان بر این است که روابط تهران و بغداد را به شدت تحت تاثیر قرار دهند و شرایط را به گونه‌ای رقم بزنند که در حقیقت این ارتباطات سیاسی و همکاری‌های اقتصادی موجود بین ایران و عراق قطع بشود.

عراق وارد یک مرحله فرسایشی شده که در حقیقت ممکن است ماه‌ها طول بکشد و دولت نتواند این وضع را کنترل کند و به همین دلیل عراق وارد یک مرحله و پروسه خطرناکی شده که آمریکا با کمک دلارهای نفتی عربستان و امارات درصدد هستند که شرایطی فراهم کنند که مشابه شرایط سودان باشد.

یعنی شرایطی که در سودان به‌وجود آمد و از دل تظاهرات یکسری ژنرال نظامی برخاستند و قدرت را در دست گرفتند، اکنون در عراق همین سناریو را در حال رقم زدن هستند. اما از آنجا که مراکز سیاسی و کنسولگری‌های ایران در عراق، نماد روابط ایران و عراق است فلذا پیام بسیار مهمی دارد و آن اینکه اغتشاشگران از همکاری‌های رو به رشد ایران و عراق ناراضی هستند.

فلذا به نظر می‌رسد که این حملات برای برهم زدن روابط ایران و عراق و تحت تاثیر قرار دادن روابط اقتصادی دو کشور است؛ ضمن اینکه این اتفاقات همچنان ادامه خواهد یافت و سایر مراکز مربوط به ایران را هم مورد حمله قرار خواهند داد. در طول تظاهرات دو ماه گذشته مردم عراق، هیچ‌گاه شاهد نبودیم که به کنسولگری و یا سفارت یک کشور خارجی حمله شود و تنها به کنسولگری‌های ایران حمله کردند.

به نظر می‌رسد عربستان پشت عوامل حزب بعث است که در صفوف تظاهرکنندگان رخنه کرده‌اند و اعمال جنایتکارانه را انجام می‌دهند و به همین دلیل اغتشاشگران ترکیبی از وابستگان حزب بعث و شیعیان و وابستگان به سفارت آمریکا و عربستان هستند که از عربستان پول دریافت می‌کنند تا منافع ایران را تحت تاثیر قرار دهند. به همین دلیل به نظر می‌رسد که دولت نمی‌تواند در شرایط فعلی با یک اقدام قاطع در برابر اغتشاشگران ایستادگی کند و در مراحل بعدی این امکان وجود دارد که اغتشاشگران با برنامه‌ریزی دقیق، شخصیت‌های تاثیرگذار شیعه نزدیک به ایران را هم ترور کنند.

آقای رئیس جمهور ما به شدت نگرانیم

محمدسعید احدیان در روزنامه خراسان نوشت:

 

جناب آقای روحانی!
وظیفه خود می دانم  به شکلی صریح نگرانی خود را از فاصله بسیار جدی دولتمردان  با مردم اعلام کنم. جناب عالی همراه با خنده توضیح دادید که  مانند مردم از افزایش قیمت بنزین صبح جمعه که از خواب بیدار شده اید، مطلع شده اید. با شنیدن این اظهارات بیش از تعجب، نگرانی گریبانم را گرفت.


هنگامی که رئیس محترم جمهور چندین ساعت پس از مردم عادی از یکی از مهم ترین تصمیمات تمام دولت اش مطلع می شود(چون مردم شب قبل از این بمب خبری مطلع شده بودند)، زمانی که رئیس محترم شورای عالی امنیت ملی چندین ساعت پس از شروع اعتراضات و آغاز چالش هایی که امنیت بخشی از مردم را به خطر انداخته بود، از آن مطلع می شود و زمانی که نوبخت بحث های صورت گرفته درباره افزایش قیمت بنزین را کافی می‌داند و رئیس دفتر رئیس جمهور توضیحات نیم ساعته رئیس جمهور در هیئت دولت را برای مردم کافی اعلام می کند، به ما حق دهید که دوباره نگران شویم.  همان نگرانی که قبلا خدمت شما معروض داشتم. به یاد دارید که در جلسه افطاری اصحاب رسانه از جناب عالی سوال کردم  با توجه به ملاحظاتی که ما در انتشار برخی از شرایط زندگی مردم به دلیل حفظ روحیه امید داریم، نگران هستیم که آیا شما از وضعیت واقعی مردم اطلاع دارید یا خیر؟ پاسخ شما همان توضیحات معروف بود که فرمودید از وضعیت مردم مطلع اید چون روزانه از پشت شیشه خودرو با دیدن قیافه مردم نظرسنجی می کنید. این توضیحات نه تنها نگرانی ما را برطرف نکرد بلکه به آن افزود و اینک با شنیدن صحبت های اخیر شما  همان دغدغه قدیمی برای ما پررنگ شده است که شما و دولتمردان اقتصادی شما چه درکی از مردم دارند؟ آیا شرایط امروز مردم را درک می کنند؟  


جناب آقای روحانی، برگشتن به عقب را برای شرایط امروز جامعه اولویت نمی دانم اما یک واقعیت عینی و رو به جلو در جامعه وجود دارد که من را مجبور کرد قلم به انتقاد بگشایم و آن نگرانی از وضعیت گرانی های شروع شده پیش رو است. جناب آقای روحانی از شما استدعا می کنیم که از مسئولان دفتر خود بخواهید، دراین چندماه باقی مانده تا پایان دوره ریاست جمهوری برای شما برنامه ثابتی در نظر بگیرند تا  از اتاق های دربسته خارج شوید و به میان مردم بروید. بر این باورم اگر این اتفاق بیفتد دیگر امکان ندارد شما چندین ساعت پس از مردم از افزایش قیمت بنزین مطلع شوید. اگر جناب عالی سری به میان مردم بزنید، نگرانی مردم را از آینده سفره های کوچک شده شان لمس می کنید و در نتیجه اجازه نمی دهید مسئولان مربوط مانند وزارت صمت و تعزیرات و مرکز تنظیم بازار، روزهای عادی را سپری کنند و همچنین تا زمانی که احساس اقناع شدن مردم را مشاهده نکنید، آرام نخواهید نشست.


جناب آقای رئیس جمهور، ما به شدت نگرانیم که گرانی هایی که در برخی اقلام آغاز شده است، افسار بگسلند و در آن صورت دیگر نمی توان با هیچ مبارزه یا توزیع کالایی با آن مقابله کرد. ما به شدت نگرانیم که حمایت میلیونی مردم از امنیت کشورشان، باعث برداشت نادرست دولتمردان در رضایت آن ها از شرایط تلقی شود. ما به شدت نگرانیم که درددل های مردمی که به دلیل سوءاستفاده دشمن در کلید زدن آشوب و ناامنی، نمی توانند اعتراض شان را فریاد بزنند، شنیده نشود و در نتیجه دولتمردان مسیری پرخطا را مانند گذشته طی کنند. آقای روحانی، بر این باورم که اصلی ترین مشکل که مقدمه بسیاری از مشکلات فعلی است، همین فرسنگ ها فاصله میان مردم و برخی مسئولان و بسنده کردن به نظرسنجی های از پشت شیشه خودرو است بنابراین از شما خاضعانه تقاضا می کنیم تا دیر نشده خود و دیگر مدیران تان به میان مردم بروید.

رفتارشناسی مسئولان درخصوص اتفاقات بنزینی

محمدعلی وکیلی در روزنامه کیهان نوشت:


افزایش قیمت بنزین و اعتراضات خیابانی به آن، آشوب و آشفتگی در عرصه عمومی ساخته است. کف خیابان بعضاً دچار آشوب و عرصه رسمی قدرت مبتلا به آشفتگی شده است! تناقض و گاه تنازع در عرضه روایت‏های رسمی این آشفتگی در ساحت قدرت را نشان می‏دهد. گذشته از این نزاع‏ها، به نظرم همه دوستداران کشور باید دست‏کم در چند نکته توافق کنند تا امیدی به اصلاح امور باشد.


۱- اعتراض «حق طبیعی» هر شهروند است. حقی که قانون اساسیِ ما آن را به رسمیت شناخته است. معنای حق طبیعی این است که خدشه‏ناپذیر است و بر هر امری اولویت دارد. لذا با هر بهانه‏ای نمی‏توان آن را نقض کرد. یکی از موارد نقض آن، بالا بردنِ میزانِ خشونت در آن است؛ چراکه تولید خشونت از هر طرف، به طور طبیعی مجوز خشونت به طرف مقابل هم می‏دهد. بالا رفتن هزینه اعتراض، یک قربانی بزرگ دارد: «حق اعتراض!» لذا این خشونت و این هزینه سرسام‏آور در اعتراضات، عملاً به ذبح حق اعتراض می‏انجامد. خشونت می‏تواند از هر طرفی آغاز شود(حکومت، مردم و یا دشمن)، اما باید بدانیم حفظ این حق بر ذمه حکومت است. حتی اگر دشمن در پی مهندسی اعتراضات برای بالابردنِ هزینه و خشونت آن است، جلوگیری از این کار بر عهده حکومت است. بالارفتنِ خشونت اعتراضات، به معنای عدم توفیق حکومت در انجام یکی از وظایفش و عدم صیانت از یکی از حقوق بنیادین شهروندان است.


۲- پس از اتفاقات سال۹۶ تقریباً همه متفق بودیم که حکومت یک اصلاحات معوق‏شده به مردم در زمینه حکمرانی بدهکار است. آن زمان در ضرورت این اصلاحات و خسارات ناشی از تاخیر در انجام آن، هزاران یادداشت و سخنرانی متولد شد، اما متاسفانه همچنان کشور را روی زمین کشاندیم و تن به اصلاحات جدی ندادیم. به علت فشارها و تهدیدهای خارجی، در این دو سال ملت نجیبانه ما را تحمل کردند، اما انگار پاک فراموش کرده‏ایم هزینه این تعویق و تاخیر بر شانه ملت است. در واقع اگر فراموش نکرده بودیم که در یک شب تصمیم نمی‏گرفتیم این همه هزینه دوباره بر سفره مردم تحمیل کنیم؛ آن هم با این وضعِ اسفناک و توهین‏آمیز در اجرای آن!
لذا همان عواملی که اصلاح در شیوه حکمرانی را در سال۹۶ ضروری و اورژانسی کرده بود، همچنان با قوت بیشتری پابرجا است. مشخص نیست اگر دوباره به تعویق بیفتد چه سرنوشتی در انتظار کشور باشد؟!


۳- وضع موجود با یک شرط تحمل‏کردنی است. اینکه «امید» به اصلاح وجود داشته باشد. رفتارهای مسئولان می‏تواند این امید را تولید کند و یا بخشکانَد. این تصمیم، با هر فرض از توزینِ تقصیر، توسط شورای هماهنگی اقتصادی سران سه قوه گرفته شده است. اینکه هیچ‏کدام زیربارِ مسئولیت نمی‏رود پیام خوبی به ملت مخابره نمی‏کند. گذشته از آن، وضعِ کنونی تنها محصولِ اصلاحِ قیمت بنزین نیست؛ مطالبات معوق، نحوه برخورد با معترضین، عدم احساس برابری در توزیع فرصت‏ها، عدم امید به اصلاح، عدم اعتماد به کارکرد صندوق رای، عدم اعتماد به کارآمدی روش‏های مرسوم حکمرانی، تحریم‏ها و... همه در رساندنِ نقطه جوش و بی‏تابی جامعه به وضع کنونی، نقش داشته‏اند. وقتی تصمیم پخته‏نشده‏ای از جلسه سران سه قوه بیرون می‏آید، ملت ناکارآمدی را متوجه کلِ ظرفِ سه قوه می‏بیند؛ اینکه افراد حاضر در جلسه آن را به گردن یکدیگر می‏اندازند جز پیام ناامیدی چیز دیگری مخابره نمی‏شود. در واقع همه کسانی که در شورای هماهنگی کنار هم نشستند و این تصمیم را گرفتند مسئولیت مشترک دارند و امروز خسارت عدم پذیرش مسئولیت بیش از خسارات جبران‏ناپذیر حوادث ایجادشده است.


بنابراین، برای گام اول باید حق اعتراض را به معنای واقعی به رسمیت شمرد تا عمق نارضایتی و بی‏تابی مردم را درک کنیم. دوم اینکه بغرنج بودنِ وضعِ فعلی را با عمق واقعی مسائل بپذیریم و به‏خاطر اغراض سیاسی، مسائل کشور را ساده‏سازی نکنیم. سومین گام این است که همه ما در پیدایش وضع کنونی نقش خود را بپذیریم و از زیربارِ مسئولیت شانه خالی نکنیم‌ تا امید اصلاح از جامعه نرود. جامعه پرمسئله که افق روشنی هم نمی‏بیند کمترین اتفاقی که در آن می‏افتد خشونتِ بی‏حد است.


شأن ما رتبه‌های شما نیست

سیدمحمد بحرینیان در روزنامه رسالت نوشت:


اگر عادت به دنبال کردن اخبار داشته باشید، بعید است چیزی از «طرح رتبه بندی معلمان» نشنیده باشید. یک سال در بوق و کرنا کردند که قرار است تحولی در نظام درآمدی معلمان ایجاد شود و حالا، حاصلش شده طرحی که گویا قرار است درآمد فرهنگیان، ماهانه حدود ۴۰۰ هزار تومان افزایش پیدا کند و تازه، همین مقدار هم شامل حال همه نمی‌شود. کسی از وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم بی‌اطلاع نیست، اما فقط از باب نمونه باید اشاره کرد که تورم اقلام خوراکی در آبان ماه، ۵۸ درصد بوده است.


طرح رتبه بندی معلمان با همین وضعیت فعلی، سالی ۲ هزار میلیارد تومان هزینه خواهد داشت که همین رقم هم در بودجه پیش بینی نشده است، البته این برای وزارت خانه ای که معمولا هر سال یک سوم کسری بودجه دارد، تعجبی هم ندارد. از سوی دیگر، اگر تمام بودجه مورد نیاز تأمین شود و کسری اتفاق نیفتد آن قدر آموزش و پرورش بدهکار هست که برای بدهی های قبلی آن هم کفایت نکند.


در خبرها آمده در روز معارفه وزیر جدید آموزش و پرورش، معاون اول رئیس جمهور با اشاره به طرح رتبه بندی معلمان، به شوخی گفته بود که در مرحله اول اجرای طرح رتبه بندی، ۳ هزار میلیارد تومان برایش در نظر گرفتیم، اما بعد از تصویب متوجه شدیم رقم بالایی است و پشیمان شدیم. البته این گفته از معاون اول دولتی که رئیس‌اش با خنده می گوید من هم صبح جمعه همزمان با مردم فهمیدم بنزین گران شده است، چندان عجیب نیست.


معلم همه جای دنیا، بیست ساعت یا کمی بیشتر کار می کند تا بقیه وقتش را صرف پژوهش کند، اما وزارت آموزش و پرورش ما رسما اعلام می کند معلمان بقیه وقت‌شان را در بخش اداری آموزش و پرورش کار کنند.


فکر می کنم دبستان بود که با این کلام آشنا شدیم: «معلمی شغل انبیاست»؛ یک روزِ معلم داریم که اوج محبت و خلاقیت دانش آموزان در آن روز، هم نوایی با صدای بلند، برای گفتن «معلم عزیزم دوستت دارم» است و گاهی هم شاخه گلی و هدیه ای، که این فقره هم گویا در بعضی مدارس، درست یا غلط، ممنوع شده است. نه کسی «منیة المرید فی أدب المفید و المستفید» شهید ثانی می‌خواند که در گام بعدی بخواهد به آن جامه عمل بپوشاند، نه آن چنان ارج و قربی در به اصطلاح مدرسه ها رعایت می شود. از آن حرف‌هایی که شایسته است با آب طلا نوشته شود همین است که حرمت امام‌زاده را متولی نگه می دارد. حرمت معلمان و فرهنگیان هم بیش از همه باید توسط آموزش و پرورش نگه داشته شود.


پیشتر در روزنامه «رسالت»، مفصل گزارش‌های تطبیقی و تحقیقی و مقایسه اوضاع معلمان ایران و سایر کشورها را ارایه دادیم و به آن برنمی گردیم، اما باید تذکر داد که ما مدعیان صف اول بودیم؛ ما مدعی بودیم که معلمی شغل انبیاست؛ در سیره معصومان است که دستان معلم را از طلا پر می کردند اما دیگران بهتر از ما عمل کردند و نتیجه اش را گرفتند. جا ماندیم و نتیجه این جاماندگی، عقب ماندگی چندین نسل از تربیت و آموزش صحیح شده است.

منبع: مشرق

ارسال نظرات