روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
1- «پیشبینی» کردن کار پیچیده و سختی است. اصولا انسانشناسان و رشتههای مرتبط با علوم انسانی نیز، با همین «پیشبینی» سروکار دارند. مثلا یک جامعهشناس با بررسی برخی عوامل و عناصر موجود در یک جامعه یا گروه، به دنبال «پیشبینی» رفتار افراد آن جامعه و گروه است. پیشبینی کردن گاهی آنقدر سخت میشود که برخی از دانشمندان را به این نتیجه میرساند اصلا، چیزی به نام «پیشبینی» ممکن نیست! «دانیل کانمن»، روانشناس مشهور آمریکایی از جمله این دانشمندان است. او معتقد است، هزاران اتفاق ممکن است از لحظه پیشبینی تا زمان وقوع پیشبینی رخ دهد که بین نتیجه و آنچه تصور میکردیم، فرسنگها فاصله بیندازد. این پیشبینی وقتی با «انسان» سر و کار داریم، سختتر و پیچیدهتر هم میشود، چرا که انسان خود ذاتا موجودی پیچیده است.
2- پیشبینی برخی تحولات در کشور و منطقه خودمان هم، تقریبا «غیرممکن» بود. در این منطقه تا دلتان بخواهد میتوان از تحولاتی نام برد که، هیچ دانشمندِ تراز اولِ غربی قادر به پیشبینی آنها نبوده است. چه کسی پیروزی ایران در جنگ تحمیلی 8 ساله را پیشبینی میکرد، جنگی که یک طرف آن ما بودیم با دستهای تقریبا خالی و طرف دیگر صدام بود با حمایت 40 کشور ریز و درشت، با انواع سلاحهای پیشرفته از سرتاسر دنیا؟ کدام اندیشمندی پیشبینی میکرد آمریکا، بزرگترین دشمن جمهوری اسلامی ایران، صدام حسین، دیگر دشمن بزرگ جمهوری اسلامی ایران را حذف کند، آن هم با نیت، تسلط بر منطقه و ایران! چه کسی میتوانست پیشبینی کند، عراقِ پس از حذفِ صدام، تبدیل به یکی از تنفسگاههای اقتصادی ایران در شرایط تحریمهای وحشیانه آمریکا شود؟ کدام عِلم، پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا را پیشبینی کرده بود؟! (پیروزی ترامپ تقریبا همه حتی خود او را غافلگیر کرد. پیروزی او آنقدر غیر منتظره مینمود که هیلاری کلینتون گفته بود، چون نسبت به پیروزی خودش مطمئن است، دیگر راجع به ترامپ حرفی نمیزند! یا کارشناس دیگری از روی اطمینان صد در صدی که به شکست ترامپ داشت، گفته بود اگر ترامپ پیروز شود، کاغذهایی را که در دستانش است میبلعد! که بعدها آنها را بلعید!). و این اواخر...
شکست «پروژه عظیم داعش» که اوباما پیشبینی کرده بود، کار بشار اسد را طی چند هفته تمام خواهد کرد (نوری مالکی). عقبنشینی آمریکا از سوریه و چراغ سبز ترامپ به اردوغان برای حمله به کردهای مسلحی که بعضا، همه کار برای اسرائیل و آمریکا کردند و به قول دموکراتها، حتی برای آنها جان دادند، از دیگر تحولاتی است که، پیشبینی آن کار آسانی نبود. این حمله اولا باعث اتحاد کردها با بشار اسد شد، ثانیا تجزیه سوریه و کشور مستقل کردستان را به محاق برد و از همه مهمتر، آن «تَه اعتمادی» را که برخی کشورها به آمریکا داشتند «هوا» کرد. دیروز رئیسدفتر سیاسی نیروهای دموکراتیک سوریه گفت، با این خیانت آمریکاییها، در نهایت کردهای مسلح سوریه در ارتش بشار اسد ادغام خواهند شد. واقعا چه کسی میتوانست چنین خدمات ارزشمندی را به محور مقاومت آن هم از سوی بزرگترین دشمن مقاومت، پیشبینی کند؟!
تمام جیغهایی که از سوی کشورهای مرتجع عربی، اروپا، رژیم صهیونیستی و سناتورهای آمریکایی بابت عقبنشینی ترامپ از سوریه بلند شده، نه به خاطر نگرانی آنها از وضعیت غیرنظامیان و کردهای مسلح سوریه که، به خاطر از دست رفتن تسلطشان بر این منطقه استراتژیک و افزایش احتمال تسلط سوریه بر این مناطق است. تقریبا جزء همین مناطق شمالی سوریه، تمام خاک این کشور در تسلط دمشق است و این یعنی همان که روزنامه صهیونیستی هاآرتص با نگرانی بسیار درباره آن نوشت: «دیگر هیچ تردیدی باقی نمانده که بشار اسد در جنگ سوریه پیروز شده است» و سران واشنگتن، تلآویو و آنکارا این پیروزی را به بشار اسد هدیه کردند!
3- یکی دیگر از حوادث و تحولات بینظیری که تقریبا غیر قابل پیشبینی مینمود و بسیاری را در دنیا غافلگیر کرده، همین «راهپیمایی عظیم اربعین» است. درست است که راهپیمایی اربعین، یک سنت قدیمی است اما تاریخ هیچگاه و در هیچ برههای تجمع انسانی 25 تا 30 میلیون نفری به خود ندیده است. تجمعی که در آن، نه کسی گرسنه میماند، نه بدون سرپناه میماند و نه مختص یک دین یا آئین خاصی است. یک بار دیگر دقت کنید. در یک تجمع 25 میلیون نفری یک نفر گرسنه و بیسرپناه نمیماند! و مختص فقط شیعیان هم نیست. برادران اهل سنت، مسیحیان، زرتشتیها و حتی بودائیان، در این بزرگترین تجمع تاریخ بشری مشارکت میکنند! در این تجمع، مردم برای «فداکاری» رقابت میکنند و برخی برای ارائه خدمت به دیگری، التماس کرده وگریه میکنند! این خدمات گاهی به اندازه ماساژ دادن پای یک زائر، دوختن جوراب او یا دادن یک استکان چای یا آب است و آنچه حقیقتا در این رویداد معجزهگونِ قرن بیست و یکمی اهمیت ندارد، «نفع شخصی» و «منفعت جویی» است و همه به فکر «نفع دیگری» هستند.
4- در نظریههای جدید حوزه سیاست و جامعهشناسی، الگوهایی برای تحلیل رفتار انسان و جامعه ارائه و از «انسان مدرن» و «عقلانی» بحث و گفتوگو میشود. ویژگی برجسته این انسان به اصطلاح مدرن نیز منفعت جویی، محاسبهگری و نتیجه گرا بودن است. نظریههایی مثل «کنش عقلانی معطوف به هدف» از همین دریچه به بررسی کنشها (رفتارهای از روی انتخاب و آگاهی فرد) مینگرند. چکیده چنین نظریههایی میشود «منفعت شخصی و دنیوی». یعنی محرکِ کنشگر، سود مادی و نفع شخصی است و هر کس خارج از این چارچوب عقلانیشان باشد، «مجنون» است! راهپیمایی اربعین اما این نظریههای «جنون آمیز» را به چالش کشیده و تنها چیزی که برای این سیل عظیم مردمی بیاهمیت است، همین منفعت شخصی و سود مادی است! این فداکاری و ایثار وقتی در اندازه بزرگ صورت میگیرد و تمام کشورهای دنیا را درگیر میکند، دیگر «استثناء» خواندنش است که دیوانگیست و میتوان به ضرس قاطع گفت، کسی نیز وقوع آن را در این حد و اندازه، «پیشبینی» نمیکرد.
5- اینکه «پیشبینی» را از اساس رد کنیم هم درست نیست. برخی اتفاقات را میتوان به راحتی پیشبینی کرد. یکی از این اتفاقات قابل پیشبینی ساکت نماندن مخالفان چنین راهپیمایی عظیمی است. آنها قطعا برای برهم زدن این راهپیمایی عظیم یا کم اثر کردن آن تلاش خواهند کرد چرا که این حادثه، آنها را فقط غافلگیر نکرده، نگران هم کرده. برخی کارشناسان علوم سیاسی میگویند «جاذبه» و «تاثیر» در خود، «قدرت» دارد. وقتی فرد، فرهنگ یا مثلا یک دین برای مردم جاذبه پیدا میکند، موقعیت مخالفان آن فرهنگ، دین، و فرد طبیعتا در خطر قرار میگیرد. اگر این جاذبه و تاثیر، جهانی شد، طبیعتا قدرت و ظرفیتهای موجود در آن نیز جهانی است و باز طبیعتا، مخالفان آن نیز در سطح جهانی خواهند بود. بنابر این میتوان از هماکنون پیشبینی کرد، تلاشهای گسترده جهانی را شاهد خواهیم بود برای از کار انداختن این فرهنگ بزرگ حسینی(ع).
6- شاید عدهای نپذیرند اما، حرکت دانشمندانِ غربیِ علوم انسانی به سمت آنچه «عقلانیت» و «علم» میگویند، و تلاش آنها برای ارزیابی همه تحولات این حوزه با ابزار «عقلِ ناقصِ بشری» و مشاهده رفتار «انسان به مثابه یک شیء»، تحلیل برخی رویدادهای اجتماعی را، نه سادهتر که، «سختتر» کرده و بعضا محقق را به بیراهه برده است. از علل این بیراه رفتن شاید، حذف «دین» از فضای علمی و تحقیقاتیشان باشد. بد نیست بدانید بسیاری از اندیشمندان غربی دلیل کنار گذاشتن اعتقادات دینی در تحقیقات علمی را، «علمی ماندن» تحقیقات و فاصله گرفتن از «خرافه» مینامند اما جالب است این درخواست بیش از 200 سال است که در کتابها و سخنرانیهایشان تکرار میشود. این یعنی آنها موفق نبودهاند و دین با وجود تمام تلاشها حذف نشده است؛ چرا که این مهم، امری «فطری» و حذفناشدنی است. آنچه در روزهای منتهی به اربعین رخ میدهد و طی آن مردم از سراسر کره خاکی، با نژادها، رنگها، فرهنگها، اعتقادات و ادیان مختلف برای رسیدن به «یک نقطه» سرازیر میشوند آن هم بدون «هیچ سازماندهندهای»! برای جامعهشناسی که از ترس افتادن به خرافه، «دین» و «ایدئولوژی» را از تحقیقاتش حذف میکند، نه قابل درک است نه قابل پیشبینی!
7- فتنه تازهای در عراق و لبنان آغاز شده. ریشه یا به تعبیر دقیقتر «بهانه» هر دو فتنه، اقتصادی است ولی هدف، جبران شکست در سوریه است و احتمالا احیاء داعش یا شرایطی است که قرار بود با داعش به وجود آید. اگر دیروز دشمن تصور نمیکرد از دل فتنه داعش «حشدالشعبی» و «راهپیمایی میلیونی اربعین» بیرون میآید، تردید نداشته باشید از امروز هم نمیدانند و نمیتوانند پیشبینی کنند که از دل این فتنه جدید چه چیزی بیرون خواهد آمد. فقط یک جمله از گزارش جدید نشریه فارین پالیسی را در اینجا نقل قول کرده و میگذریم: آمریکا در حال ترک خلیجفارس است. امسال یا سال بعد، شکی وجود ندارد که آمریکا میرود... ایران مالک خلیجفارس میشود... چون در جنگهای خاورمیانه پیروز شده است...!
مشهد این روزها قبله گاه آمال همه شیفتگانی است که جرعه نوش زمزم بارگاه پر از نور شمس طوس از دور و نزدیک راهی شهر امام رضا(ع) میشوند تا در ایام سوگ حضرتش، مویهکنان به حزن و اندوه بنشینند. مشهدالرضا(ع) این ساعات نقطه کانونی توجهات میلیونها دل عاشق و شیداییست که شیفته رضایند و او را واسطه رضای خدا از خود میکنند. تلألوی معرفت امام هشتم(ع)، ژرفایی به عمق انسانیت دارد که هر آلودگی را پاک میکند و هزاران زنگار نقش بسته بر لوح دل آدمیان را میزداید. امام مهربانیها، امام همه مردمان است؛ ایل و قبیله و شهر و دیار نمیشناسد. او رئوف آل محمد(ص) است و رأفتش را هرآنکه با معرفت به زیارتش مشرف شده از نزدیک دیده. باید دلی همچون آینه داشته باشی تا بر سر کویش حاضر شوی و رودررو با او صحبت کنی.
هزاران گام عاشق راهی دیار نورانی سلطان سریر ارتضا شدهاند و میلیونها نگاه نیز از فرسنگها دورتر از مشهد، چشم به بارگاه قدسی سلطان خراسان دوختهاند. میزبانی باشکوه و حماسی عراقیها در اربعین حسین(ع) به ما میآموزد که برای میهمانان ولینعمت خود باید سنگ تمام بگذاریم. باید خاک پای آنها را توتیای چشمانمان کنیم که بیشک آنها میهمانان نورچشمی امام هشتم(ع) هستند. دیگر وقتش رسیده، آوازه میهماننوازی مشهدیها از میهمانان روزهای عزای ولی نعمتمان گوش فلک را کر کند و تمامی نگاهها را به این دلدادگی بینظیر معطوف نماید.
مجاوران حریم قدس رضوی طی سالهای گذشته در پذیرایی از زائران دهه آخر صفر سنگ تمام گذاشتهاند. از پیرزنی که بیشتر سرمایهاش را به اطعام میهمانان ایام شهادت حضرت خورشید میکنند تا نوجوانی که گرد و غبار از کفشهای زوار حضرتش میگیرد تا تاکسیرانی که برای حملونقل میهمانان رضوی قید کرایه را میزند، همه جلوهای از تابلوی زیبای میهمان نوازی مشهدیها از میهمانان این ایام شهرشان است. طی چند سال اخیر با بستری که مدیریت شهری برای حضور هزاران عاشق خدمت به زائران رضوی فراهم کرده، باب خدمترسانی به زائران شمسالشموس بیش از پیش باز شده است و شهروندان مشهدی سامان یافته و هدفمندتر از گذشته از بهترین میهمانهای خدا پذیرایی میکنند.
امسال نیز این بستر برای حضور تمامی دوستداران امام مهربانیها فراهم شده و تاکنون نیز استقبال پرشوری برای حضور در این آوردگاه فرهنگی و معنوی از سوی همشهریان خوبمان به ثبت رسیده است.
از طرف دیگر پارلمان شهری مشهد نیز در پنجمین دوره کاری خود نگاه ویژهای در خدمترسانی هرچه مطلوبتر به زائران بارگاه قدس رضوی دارد که نمود این اهتمام را میتوانیم در اقدامات و خدماتی که در دهه آخر صفر توسط مدیریت شهری صورت میپذیرد نظارهگر باشیم. شورای اسلامی شهر مشهد بر این است که زائران بارگاه نورانی امام هشتم(ع)، همچون میهمانان خانه و کاشانه خودمان هستند و باید در پذیرایی از این فرشتگان زمینی سنگ تمام بگذارند.
در همین راستا این مجموعه مدیریت شهری با ایجاد سازوکارهای مناسب برای تسهیل در رفت و آمد زائران و همچنین زیرساختهای خدماتی همچون ایستگاههای استقبال از زائر و تدارک مکانهایی برای اسکان موقت این عزیزان، سعی بر آن دارد که بهترین خدمت را در شأن میهمانان رضوی ارائه داده و نام مشهد و میهمان نوازی مشهدی را در تاریخ به یادگار بگذارد.
این روزها دوباره بحث رمز ارزها یا همان ارزهای دیجیتال با هشدارها و خبرهایی مبنی بر شروع مهاجرت فعالان این بخش به برخی کشورهای منطقه همراه شده است جدا از درست یا غلط بودن این ادعا اما موضوع رمز ارزها یک موضوع اصلی در محافل پولی و بانکی است. این ارزها که به ظاهر تحت تملک و مدیریت هیچ نهاد مرکزی ( بانک مرکزی و ...) نیستند، به علل مختلف، مورد استقبال فعالان اقتصادی قرار گرفته اند. شفاف نبودن تراکنش ها، رشد صعودی قیمت ها ، تسهیل در انتقال، قدرت نقد شوندگی و ده ها مزایای دیگر، مورد اقبال فعالان اقتصادی به خصوص در بخش تجارت خارجی قرار گرفته است.از سوی دیگر سود حاصل از تولید این رمز ارزها که معروف ترین آن بیت کوین است، موجب شده تا بسیاری از فعالان صنعت آی تی به این حرفه روی آورند و حتی بخش قابل توجهی از فعالان صنعتی نیز، امکانات خود را به این کار اختصاص داده اند.
مسئولان دولتی و نهادهای پولی و بانکی در کشور نیز، این مهم را در اولویت های کاری خود قرار داده اند و هر از گاهی ، نتیجه جلسات و بررسی های کارشناسانه خود را در قالب سند، آیین نامه و دستورالعمل، ابلاغ می کنند. ضمن تقدیر از دستگاه های متولی به جهت ورورد به این مسئله، آن چه باعث نگرانی است نگاه صرفا اقتصادی و پولی به این موضوع و غفلت از جنبه های سیاسی و اجتماعی آن است که به طور خلاصه به برخی از این جنبه ها اشاره می شود:
1- کارشناسان اقتصادی معتقدند که حکمرانی آینده به سمت حذف یا کاهش اختیارات دولت های مرکزی و نهادهای مرتبط با دولت حرکت می کند . ایشان با استناد به قدرت رسانه های دولتی هم اکنون و مقایسه آن با قدرت رسانه های دولتی در دو دهه قبل، چنین نتیجه می گیرند که در آینده، قدرت پولی نیز از دست بانک های مرکزی خارج خواهد شد و به دست پلتفرم ها و پول هایی از جنس بیت کوین خواهد افتاد که عملا هیچ قدرت مرکزی بر آن نظارت و حاکمیت ندارد. در این که پلتفرم ها در آینده، نظام حکمرانی جهان را تغییر خواهند داد هیچ شکی نیست چرا که هم اکنون نشانه های آشکار آن، ظهور و بروز کرده است اما بسط دادن این امر به همه موضوعات شاید از حکمت به دور باشد .
مدافعان این تفکر معتقدند که دولت های غربی و در راس آن ها دولت فدرال آمریکا، به نوعی به دنبال دموکراتیزه کردن اقتصاد است. همان طور که در حوزه سیاست ، نوعی نظام دموکراتیک را ابداع و ترویج کرد در حوزه اقتصاد نیز، بر اساس مبانی نظام کاپیتالیستی و اصول آزادی اقتصادی، عملا کاهش یا حذف نقش و قدرت دولت را دنبال می کند. این نگاه و آینده پژوهی در خصوص دولت آمریکا کمی ایده آلی است و با واقعیت تناسب ندارد.
هرچقدر بپذیریم که نظام سیاسی آمریکا و انتقال قدرت در آن کشور در یک سیستم کاملا دموکراتیک و با حفظ اصول دموکراسی واقعی صورت می پذیرد، می توان به همان مقدار باور کرد که اقتصاد آمریکا نیز به سمت یک اقتصاد دموکراتیک و با صحنه گردانی صحنه گردانان غیر متمرکز، پیش خواهد رفت. دولت آمریکا بر خلاف ظاهر دموکراتیک خود، به شدت به حفظ و افزایش قدرت دولت مرکزی تعصب و اهتمام داشته و دارد. نمی توان باور کرد که بانک مرکزی و خزانه داری آمریکا که به نوعی اصلی ترین ابزار قدرت آمریکا در جهان است، کنار بایستد و بگذارد تا ماینرها و تولید کنندگان ارزهای دیجیتال با بهره جستن از زیرساخت های نرم افزاری و سخت افزاری آمریکا، جایگاه بانک مرکزی و دولت آمریکا را تضعیف کنند.
بنابراین اگر پیش فرض ما از آینده اقتصاد آمریکا، تضعیف دولت مرکزی و قدرت یافتن رمز ارزها و cryptocurrency ها و تسلط بی چون و چرای پلتفرم ها باشد، راه را به اشتباه رفته و چه بسا تصمیماتی اتخاذ شود که با دست خود، موجب تضعیف نهادهای پولی و مالی کشور شود. جبران سهل انگاری یا تاخیر تصمیم و اقدام در دیگر حوزه های فضای مجازی نباید موجب شود تا در حوزه پولی و مالی دچار تعجیل و تصمیم غیر کارشناسانه شویم. اثبات این ادعا، دستور ممنوعیت انتشار و استفاده از پول مجازی «گرام» و توقف «لیبرا» از سوی دولت آمریکاست.
2- رشد فناوری، هر روز ایده ها و طرح های مبتکرانه ای را در حوزه های گوناگون اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و سبک زندگی پدید میآورد. دولت ها نیز برای عقب نماندن از سرعت علم، ضروری است تا مسیر را برای نخبگان و فرهیختگان هموار کنند. از سوی دیگر، اثر این رشد فناوری، افزایش و تکثر نوعی فراغت و سهولت در امور جاری زندگی از جمله امور اقتصادی در جامعه است. رمز ارزها و پول های دیجیتالی و کیف پول های مجازی از جمله این فناوری ها هستند که تراکنش ها و مبادلات تجاری را تسهیل می کنند. این موج فناوری همانند سیلی است که دیر یا زود ، اقصی نقاط جهان را فرا خواهد گرفت و گریزی از آن نیست. مسدود کردن یا محدود کردن فناوری، کاری نیست که ممکن باشد و تجربه نشان داده است که این سیاست ها، موجب زیر زمینی شدن تولید و گسترش فناوری های مزبور شده است.
درخصوص رمز ارزها و ماینینگ ها نیز قضیه به همین منوال است. محدود کردن فعالیت های مرتبط با این حوزه، سبب هجوم ماینرها به سوله های صنعتی دوردست واستفاده غیر مجاز از انرژی شده است و در نهایت هم دولت مجبور می شود تا در یک موضع انفعالی، درخصوص آن اقدام کند که البته معمولا این اقدامات به جهت تاخیر فراوان، از اثر لازم برخوردار نیستند و این تاخیر و دستورالعمل صادر شده موجب مهاجرت بخشی از فعالان این صنعت به کشورهای همسایه شده است.در این خصوص دولت باید با به رسمیت شناختن این فناوری و فعالان این صنعت، به سرعت اقدام به راه اندازی و تاسیس اتحادیه صنفی مرتبط کند و با ضابطه مند کردن فعالیت ها در حوزه رمز ارزها، ضمن فراهم کردن شرایط استفاده جامعه از این فناوری و کسب ثروت از محل تولید رمز ارزها ، از قدرت مرکزی نهادهای پولی صیانت کند.
3- بخشی از جامعه که به رغم ریسک بالای این ارزها، وارد تجارت و خرید و فروش آن می شوند، به جهت جذابیت های داد و ستد این ارزهاست که مطلوبیت آن ها را افزایش می دهد. این به این معناست که دولت باید برای پاسخ گویی به این تقاضا، چاره ای بیندیشد. چه بسا فراهم کردن زیرساخت های لازم، بومی سازی رمز ارزها و حمایت و تقویت بخش خصوصی، خلأ موجود در این زمینه را پر کند و با تبدیل تهدید به فرصت موجب ایجاد اشتغال و روان شدن مبادلات مالی در کشور شود.
موافقتها و مخالفتها با مساله FATF همانند آن است که بگوییم پیوستن و نپیوستن به نظم جهانی چه فرقی میکند؟ به عنوان نمونه پیوستن به سازمان ملل متحد. آیا یک کشور به سازمان ملل بپیوندد بیشتر منتفع میشود و یا اینکه در خارج از سازمان ملل قرار گیرد؟ باید بدانیم که یک جامعه بینالمللی وجود دارد که برای خود استانداردهایی دارد که این استانداردها نظم حداقلی را در دنیا برقرار میکنند که اگر آن نظم حداقلی نباشد بیشتر آشوب و آشفتگی بر دنیا حاکم میگردد. FATF و سایر مقرراتی که برای ایجاد نظم وضع میگردند نهادهایی بهوجود میآورند تااین مقررات را اجرایی نمایند چنین سازوکاری بخشی از نظم جهانی است.
ممکن است که نظم جهانی خیلی عادلانه نباشد اما فعلا تنها گزینهای که برای زندگی در این جهان وجود دارد، همین است. اینکه استانداردهایی که وضع شده و ما بپذیریم و یا نپذیریم، اینکه وارد خانواده مالی جهانی بشویم و یا نشویم، اگر این استانداردها را نپذیریم در حاشیه این نظم اقتصادی و مالی جهان قرار میگیریم که محور آن بر شفافیت و کنترل فساد در مجموعه مناسبات مالی جهان است.
اگر به آن نپیوندیم با شفافسازی و اجرای مقرراتی که نظم را برقرار مینمایند، مخالف هستیم. اینکه مخالفان پیوستن به FATF استدلالهایی دارند، نمیتوان گفت که آنها بهطور کامل استدلالشان نادرست است. اما نهایتا مساله انتخاب است. جامعه جهانی، جامعهای نیست که مبتنی بر عدالت باشد اما مبتنی بر نظمی است که اگر قرار باشد بر اساس آن نظم عمل نکنیم هزینه بسیار سنگینی دارد که زندگی یک کشور و حیات جمعی را دچار مشکل خواهد کرد و جلوی توسعه کشور را خواهد گرفت. در نتیجه باید بدانیم مسائلی از این دست تکنیکی و تخصصی است و نباید غیر متخصصین دراین رابطه اظهار نظر نمایند. میدانیم کهاین مساله در حوزه تخصصی بانک مرکزی است. چرا در رابطه بااین مساله داوری را به بانک مرکزی واگذار نمیکنیم؟ این بانک مرکزی است که مرتبط با مسائل پولی و مالی جهانی بوده و به عنوان یک نهادی که ارتباط مستقیم با این مسائل دارد، ضررها و سودهای آن را میتواند تشخیص دهد.
بنابراین تصمیمگیری نهایی باید بر عهده بانک مرکزی گذاشته شود. در غیراین صورت هر کس از زاویه دید و علایق خود و حتی بعضا از دیدگاههای غیرکارشناسی مسائلی را مطرح میکند. اما آیا ما باید به تمامی نظرات غیر کارشناسی احترام بگذاریم؟ شنیدن نظرات متفاوت اشکال ندارد اما نهایتا باید فصلالخطابی در این زمینه وجود داشته باشد و فصل الخطاب بانک مرکزی است. زمانی که یک کشور در لیست کشورهای خطرناک مبادلات مالی قرار میگیرد، تمام دروازههای ارتباط مالی که بهم پیوستهاست، بسته میشود. این مساله همانند آن است که یک کشور خود را در یک بنبست محبوس نماید. میدانیم که لازمه پیشرفت ارتباطات مالی و پولی جهانی است.
جابهجایی پول و کالا در چنین چارچوبی قرار میگیرد. اگر کشوری نتواند پول جابهجا کند کالا هم نمیتواند تبادل نماید و چنین روندی جلوی توسعه کشور را میگیرد و تامین زندگی روزمره مردم مشکل میشود. در نتیجه باید یک تصمیم استراتژیک اساسی اتخاذ گردد که بر اساس آن آیا در داخل نظم جهانی میخواهیم، قرار بگیریم یا نه. باید یکسری از استانداردها را بپذیریم، هر چند ممکن است که موافق چنین ساختاری نیز نباشیم اما ضرورتها و مصالح در دنیای امروز و در نظم جهانی مهم هستند. در غیر این صورت اگر قرار باشد بر اساس حق و باطل تصمیمگیری نماییم، بر اساس آن نمیتوانیم در مجموعه جهانی عضویت داشته باشیم. برای آنکه هر کشوری برای خود نظام خاص خود را برای تشخیص حق و باطل دارد اما همه کشورها میدانند مصالح و منافع آنها در کجا قرار دارد.
ارسال نظرات