«فکر و اندیشه»، مهمترین و اصلیترین وجه تفاوت انسان با سایر مخلوقات خداوند است و اگر قوه اندیشه را از آدمی بگیرند، تفاوتی با دیگر مخلوقات نخواهد داشت و اساساً اینکه اگر انسان را «اشرف مخلوقات» نامیدهاند، به خاطر همین نعمت فکر و اندیشه است.
نویسنده :
حامد کرمانیزاده
کد خبر : 3981
پایگاه رهنما :
«فکر و اندیشه»، مهمترین و اصلیترین وجه تفاوت انسان با سایر مخلوقات خداوند است و اگر قوه اندیشه را از آدمی بگیرند، تفاوتی با دیگر مخلوقات نخواهد داشت و اساساً اینکه اگر انسان را «اشرف مخلوقات» نامیدهاند، به خاطر همین نعمت فکر و اندیشه است؛ یعنی عنصری که کمک میکند تا انسانها واقعیتهای دور و اطراف خود را دقیقتر ببینند و با تحلیلی درست و منطقی، با اتفاقات پیرامون خود روبهرو شوند و رفتاری خردمندانه و مناسب از خود بروز دهند و البته وقتی منبع و سرچشمه بینظیری مثل «وحی الهی» به کمک قوه عقل و اندیشه انسانها میآید، شکوفایی و رشد آنها چند برابر و غیرقابلتصور میشود.
همیشه در طول تاریخ و در جوامع مختلف، افرادی که مبنای فکری و اندیشهای درست و محکمی نداشتهاند، بیشتر از دیگران در معرض آسیب رساندن به خود و بقیه بودهاند؛ این نکته در رابطه با مسائل فرهنگی و اجتماعی حادتر است و اگر در جامعهای، افرادی درباره مسائل و پدیدههای از جنس فرهنگی و اجتماعی، بدون مبنای فکری و بهقولمعروف بهصورت نامنظم رفتار کنند، خیلی سریع فضای عمومی جامعه را به سمت هیجان کاذب، هرجومرج و ازهمگسیختگی پیش میبرند. این موضوع در جامعه ما هم کموبیش رواج دارد و هستند افراد و جریانهایی که با پدیدههای اجتماعی و فرهنگی از قبیل: مسائل حوزه زنان و خانواده، دانشگاهها، حجاب و عفاف، آسیبهای اجتماعی و امثال آنها، با عینک سیاسی و استدلالهای سطحی و با در نظر گرفتن منافع و هیجانات زودگذر خود نگاه و رفتار میکنند. بهعنوانمثال، در یک موضوع حیاتی و زیربنایی مثل «زن و خانواده»، برخی سیاسیون و چهرههای هنری، بجای آنکه با الهام گرفتن از آموزههای اصیل و پویای دینی قضاوت کرده و اظهارنظر کنند، بیشتر تابع همان منافع و هیجانات خود رفتار میکنند؛ مثلاً وقتی همسر دوم یک چهره سیاسی بنا به هر علتی توسط وی به قتل میرسد، چون آن سیاستمدار متعلق به اردوگاه خودشان است، نهتنها حرفی از حق پایمالشده یک زن و ظلم رفته بر او به میان نمیآورند، بلکه چندین و چند مدل حرفوحدیث اثبات نشده و تهمت گونه درباره مقتوله به زبان و قلم میآورند؛ اما همین جریان وقتی یک دختر جوان که به گواهی خانوادهاش سابقه هیجانات عصبی و خودکشی هم داشته، سر یک موضوع چالشبرانگیز و محل تأمل، اقدام به خودسوزی منجر به مرگ میکند، یکباره نگران حقوق دختران و زنان ایرانی میشوند و با جابجا کردن مسائل اصلی و فرعی جامعه، تمام فضای مجازی و حقیقی جامعه را پر میکنند از یک دروغ هنرمندانه و رنگ و لعاب داده شده!
جالب است که همین جریان پرهیجان سیاسی که به بهانه «ورود زنان به ورزشگاهها» این جنجالهای فرسایشی را به راه میاندازند، بیش از یک دهه قبل و در سالهای ۱۳۸۵ و ۱۳۸۶ که رئیسجمهور وقت – درست یا غلط – ایده ورود زنان به ورزشگاهها را مطرح کرده بود، با نقاب دینمدارانه نگران خدشه به نظر علما و مراجع شده و به دولت وقت میتاختند! کاری به این نکته نداریم که در این مسئله کدام حرف و ایده درست است، اما نکته اصلی همان حرکات مارپیچ و رنگ عوض کردنهای جماعتی پر سروصدا آنهم درباره موضوع حساس و مهمی مثل «حقوق زنان» است که دردآور و البته قابلتأمل و آسیبشناسی است. همه این جنجالآفرینیهای بیمعنا، در حالی انجام میشود که این افراد درباره مسائل اصلی و مهم حوزه زنان ازجمله بیمه زنان سرپرست خانوار، تأمین شرایط تسهیلاتی و معیشتی مناسب برای مادران شاغل جهت رسیدگی بیشتر و بهتر به همسر و فرزندان، اصلاح و بازنگری سیاستهای جمعیتی و تشویق به فرزندآوری، فرهنگسازی و الگوسازی در حوزه حجاب و عفاف و مواردی ازایندست، یا سکوت کرده یا بهصورت تهاجمی و مخرب عمل میکنند. ریشه این قبیل رفتارهای عجیبوغریب، به همان نکتهای برمیگردد که در ابتدای این نوشتار آمد؛ نداشتن مبنای فکری محکم و صحیح! این مسئله هم به بیبهرگی از معارف ناب دینی و مسائل اجتماعی اسلام برمیگردد که خودش را در قالب این رنگ عوض کردنها نشان میدهد. کمترین خطر چنین رفتار و منشی در بین سیاسیون و هنرمندان و برخی دانشگاهیان، هیجانآفرینی کاذب در جامعه و از هم گسستگی نسلها و ضربه زدن به استحکام اجتماع ایرانی است و طبیعتاً راه مقابله و پیشگیری از چنین وضعیت خطرناک و نگرانکنندهای هم آموزش و تربیت صحیح افراد از سنین کودکی و نوجوانی و تبیین و تشریح آن چیزی است که اسلام در حوزه مسائل اجتماعی برای اقشار مختلف جامعه تعریف کرده است.
ارسال نظرات