27 مرداد 1398 - 11:22
سخن روز مطبوعات

۲۷ مرداد / اول اقتصاد بعد جمعیت و یا برعکس؟! / حال نزار اقتصاد/ هفت نکته و کشف یک مسئله

براساس آخرین رویدادها و رخدادهای سیاسی در ایران، منطقه و جهان به بهانه کودتای ۲۸ مرداد می‌شود هفت نکته را به‌روزرسانی و به یک مسئله اشاره کرد.
کد خبر : 3712

پایگاه رهنما:

به نقل از مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


اول اقتصاد بعد جمعیت و یا برعکس؟!

جعفر بلوری در روزنامه کیهان نوشت:


بحث«جمعیت» همواره از مهم‌ترین مباحث در علوم اجتماعی بوده. اصلا در این حوزه گرایشی وجود دارد تحت عنوان دموگرافی یا «جمعیت‌شناسی». جمعیت‌شناسی با حجم، توزیع و ترکیب جمعیت سر و کار دارد و به بررسی زاد و ولد، مرگ و میر، مهاجرت و...می‌پردازد. «زاد و ولد» و «جمعیت جوان» یکی دیگر از مباحث مهم مرتبط به این حوزه و موضوع بحث ما در این نوشتار است.


کشورها همواره تلاش می‌کنند، با تعیین سیاست‌هایی، جمعیتی جوان و فعال داشته باشند. طبیعی است نگه داشتن «اندازه» و عدم خروج از «حد» در این مقوله نیز امری است ضروری در غیر این صورت با پدیده مضر و خطرناک «انفجار جمعیت» مواجه خواهیم بود. باز هم طبیعی است، به همان اندازه که انفجار جمعیت مضر است، کاهش جمعیت نیز مضر و خطرناک است، لذا حفظ تعادل شرط اساسی و عقلانی در این مبحث (و همه مباحث) است.


آنچه امروز در جامعه ایران مطرح است -و هیچ اختلافی درباره آن وجود ندارد- کاهش میزان زاد و ولد در کشور و در نتیجه حرکت جمعیت به سمت «پیر شدن» است. و آنچه بیش از هر چیز به عنوان «عامل» کاهش زاد و ولد در ایران مطرح و روی آن به شدت پافشاری می‌شود نیز «اقتصادی» است. به عبارت دیگر برخی از مردم و حتی نخبگان سیاسی کشور این طور اعلام می‌کنند که، اگر مشکل اقتصادی کشور حل شود، مردم خود به خود به سمت ازدواج و در نتیجه زاد و ولد و «چند فرزندی» حرکت خواهند کرد و مشکل پیر شدن جمعیت نیز حل خواهد شد. این پاسخ تا حدودی درست است اما، دقیق و کامل نیست و با توجه به اهمیت جمعیت جوان برای کشورها، این حوزه، حوزه‌ای نیست که بتوان به پاسخ‌ها و راه‌حل‌های ناقص بسنده کرد. ضمن اینکه رشد اقتصادی نیز مستقیم و غیرمستقیم به داشتن جمعیت جوان وابسته است.


اینکه معضلی را یک‌وجهی ببینیم و نسخه آن را بلافاصله بپیچیم، نه عقلانی است نه علمی، البته «سیاسی» شاید! بسیاری از کارشناسان در حوزه جامعه‌شناسی و سایر رشته‌های علوم انسانی می‌گویند، بروز یک معضل (اینجا تک‌فرزندی و پیر شدن جمعیت) «یک» دلیل ندارد و برای یافتن ریشه‌های مشکل باید جوانب مختلف را سنجید. صفر و یکی دیدن معضلات درست مثل این است که بگوییم مثلا، علت اینکه کره شمالی در اقتصاد رشد نکرد اما کره جنوبی کرد این است که، یکی به آمریکا نزدیک شد و دیگری از آن فاصله گرفت. این منطق سطحی است چون علل رشد اقتصادی دلایل متعددی می‌تواند داشته باشد که قطعا داشتن جمعیت پیر یکی از آنها نیست. ضمن اینکه می‌توان ده‌ها کشور را نام برد که اتفاقا، علت عقب‌ماندگی‌شان اعتماد و نزدیکی به آمریکاست و این نزدیکی چه‌بسا باعث تحقیر و بعضا نابودی‌شان هم شده است. ژاپن را ببینید! این کشور در حوزه تکنولوژی و صنعت در اوج قرار دارد اما در حوزه سیاسی و نظامی کاملا وابسته و عقب‌مانده است. این کشور دقیقا در آن حوزه‌ای رشد کرده که روی پای خود ایستاده و در آن حوزه‌ای عقب مانده که وابسته به آمریکاست. ضمن اینکه یکی از مهم‌ترین دلایل رشد این کشور در حوزه صنعت و اقتصاد، داشتن جمعیت جوان با روحیه خارق‌العاده و سخت‌کوش است که به گفته کارشناسان در دنیا نظیر ندارد. اینکه می‌گویند مهم‌ترین دلیل مرگ مردها در ژاپن، «پر کاری» است ناظر به همین نکته است. این مثال را زدیم تا بگوییم، بروز یک معضل، لزوما به یک عامل بستگی ندارد و در بسیاری مواقع ده‌ها عامل کنار یکدیگر باعث بروز آن می‌شود. بنابراین یک‌بعدی دیدن مسئله، یا از سر کم‌دانی و بی‌اطلاعی است یا احتمالا با یک شیطنت سیاسی مواجهیم! و نتیجه چنین رویکردی در بلندمدت، قطعا خوشایند آن جریان سیاسی هم نخواهد بود.


بازگردیم به مبحث خودمان. آیا کاهش زاد و ولد در ایران، صرفا به‌خاطر مشکلات اقتصادی است؟ کسانی که چنین نظری دارند خوب است به این سؤال‌ها هم کمی فکر کنند:
1- چرا غالب کشورهای صنعتی و ثروتمند، به معضل پیری جمعیت گرفتارند؟ مگر نه اینکه در این کشورها، دولت‌ها با تعیین مشوق‌های آنچنانی، مردم را به فرزندآوری تشویق می‌کنند؟
2- شما چند خانواده ثروتمند ایرانی می‌شناسید که مثلا بیش از یک یا حداکثر 2 فرزند داشته باشند؟ به عبارت دیگر، چرا غالب خانواده‌های ثروتمند و مرفه ایرانی فرزندان کمی دارند.
3- چرا هرچه به کشورها، مناطق و شهرهای محروم‌تر نزدیک می‌شویم، جمعیت خانواده‌ها بیشتر و بیشتر می‌شود و برعکس هرچه به مناطق مرفه‌نشین‌تر نزدیک می‌شویم، جمعیت خانواده‌ها کمتر و کمتر می‌شود؟


غرض از طرح این سؤال‌ها صرفا تاکید مجدد بر این مهم بود که، برای یافتن راه‌حل باید تمام جوانب را در نظر گرفت و عوامل گوناگون را شناخت. مثلا فرهنگ، تبلیغات رسانه‌ای، سیاست‌های دولتی، دلایل روانشناختی و برخی مسائل در حوزه زناشویی و این روزها... تغییر سبک زندگی! اینها از جمله عواملی هستند که هر یک به اندازه خود می‌توانند در بروز این معضل نقش داشته باشند. اقتصاد هم یکی از این دلایل است. شاید-تاکید می‌کنیم- شاید مهم‌ترین عامل بروز چنین معضلی مثلا در شهر تهران، تغییر سبک زندگی باشد. آنتونی گیدنز، جامعه‌شناس مشهور معاصر «برتری اقتصادی»، «انسجام سیاسی» و «برتری نظامی» را «سه عامل گسترش مقاومت‌ناپذیر سبک زندگی غربی» در کشورهای دیگر معرفی می‌کند. این یعنی غرب با استفاده از این سه عامل، فرهنگ و سبک زندگی خود را به کشورهای دیگر تحمیل می‌کند و کسی را یارای مقابله با آن نیست! البته این نظر هم دقیق نیست. مثلا سبک زندگی اسلامی را تصور کنید. پیامبر اکرم(ص) وقتی در شعب ابی‌طالب، نه توان اقتصادی، نه انسجام سیاسی و نه برتری نظامی داشت. اما توانست دین اسلام (سبک زندگی اسلامی) را چنان گسترش دهد که امروزه غرب برای مهار گسترش اسلام مجبور شده دست به اسلام‌هراسی بزند و غائله داعش را به راه اندازد! هر روز قوانینی علیه حجاب و ساخت مسجد در اروپا وضع کند و...


اما همه یک‌جور نیستند و طبیعی است برخی نیز تحت تاثیر سبک زندگی غربی قرار بگیرند. خوب به خاطر دارم یکی از دوستان جهت تهیه جهیزیه برای یک خانواده که در جنوب تهران ساکن بودند کمک خواست. وقتی پرسیدم کدام وسیله مورد نیاز است تا از چند خیر کمک بگیرم، پاسخ داد: «فقط یک دستگاه ال سی دی و یک دستگاه ماهواره باقی مانده. هر کدام را که می‌توانید.»(!) منظورمان از تغییر سبک زندگی چیزی شبیه به همین مسئله است! مورد بعدی عجیب‌تر هم هست. بخوانید:


«خبرنگار از خانمی که سن ازدواجش گذشته و پا به میان‌سالی گذاشته بود و معتقد بود تصمیم‌های ‌اشتباه در دوران جوانی باعث بدبختی و تنها ماندنش شده خواست بیشتر توضیح دهد. پاسخ شنید، در خانواده کم‌بضاعت و متوسطی بزرگ شده بودم. دوست نداشتم بقیه عمرم را هم با بخور و نمیر زندگی کنم. با خودم فکر کردم اگر خواستگارم ثروتمند بود و ماشین و خانه آنچنانی داشت، بله را بگویم. تقریبا همه خواستگارهایم وضعیت اقتصادی متوسطی داشتند و مثل خودمان بودند، لذا به همه جواب رد دادم. چون می‌خواستم از بقیه عمرم لذت ببرم و دیگر تا آخر عمرم هیچ سختی نکشم، تا اینکه وقتی به خودم آمدم دیدم همه خواستگارها را رد کرده و 45 ساله شده‌ام...»


پیر شدن جمعیت معضلی خطرناک است و تبعات آن را اگر امروز ما حس نکنیم، فردا قطعا فرزندان ما حس خواهند کرد. اگر متصدیان امر فکر می‌کنند راه‌حل ریشه‌ای این معضل «اقتصادی است»، بسم‌الله! به اقتصاد سر و سامان دهند. اما اگر معتقدند دلایل دیگری هم دارد، معطل نکنند. با استفاده از کارشناسان این حوزه جلوی این معضل را تا دیر نشده بگیرند. «اولویت‌بندی» جزو بدیهیات اولیه در حل معضلات است. ما هم معتقدیم امروز اقتصاد جزو اولویت‌هاست. از «اولویت‌بندی نکردن» بدتر آن است که، زیرآب یک راه‌حل کارشناسی را بزنیم، بدون اینکه جایگزینی برای آن در نظر بگیریم. درست مثل برخوردی که با «معضل مسکن» و «راه‌حل مسکن مهر» کردیم و نتایج آن را امروز «همه» می‌بینیم! برای درک حساسیت مسئله همین بس که یادآوری کنیم مدیرکل دفتر جمعیت مرکز آمار ایران اخیرا هشدار داد، سرعت افزایش سالمندان، سه برابر رشد جمعیت کشور شده است!

مقاومت- مذاکره در کنار هم سازنده است

رامین مهمان پرست در روزنامه ایران نوشت:


اقدامی که کشور انگلیس در توقیف غیرقانونی نفتکش ایران انجام داد، خطای بزرگی بود و در مقابل، کاری که از سوی جمهوری اسلامی در برقراری نظم و انضباط در تردد نفتکش‌ها در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز صورت گرفت و با هرگونه تحرک غیرقانونی برخورد کرد، حکایت از اقتدار و توانایی ما در برقراری امنیت در منطقه داشت. چنین اقداماتی در برقراری امنیت در کنار مذاکرات و به‌کارگیری قدرت سیاست خارجی توفیق بزرگی برای کشور حاصل کرد و نشان داد که در دنیای امروز می‌شود قدرتمند بود و با توان بالا از حقوق ملت دفاع کرد.


در شرایطی در عرصه بین‌المللی فعالیت می‌کنیم که قواعد کلی و حق کشورهای مستقل از سوی قدرت‎های برتری که از سلاح و قدرت اقتصادی و نفوذ سیاسی بالایی بهره می‏‌برند، پایمال می‏‌شود. در واقع نظام بین‌الملل دچار اشکالات فراوانی شده و از اهداف اولیه‏‌ای که سعی داشته حقوق کشورها را به صورت برابر و محترم در نظر بگیرد، کاملاً دور شده است. در چنین شرایطی کشورهایی می‌توانند از حق خود دفاع کنند که صاحب اقتدار باشند؛ اقتداری که ویژگی‏‌های خاص خود را دارد.


هر کشوری که بخواهد به نقطه اقتدار برسد تا با قدرت از استقلال خود دفاع کند باید در جنبه‎های مختلف توانایی و برتری خود را برای دفاع از منافع ملی به کار بگیرد. قطعاً چیزی که در این زمینه قابل توجه است قدرت بازدارندگی دفاعی است. اگر کشوری دارای این قدرت بازدارندگی نباشد، کشورهای دیگر تحریک می‌‏شوند که به منافع کشور چنگ‏ اندازی کنند و امنیت مرزها را به خطر بیندازند. اما باید این مهم را در نظر داشت که اگر بخواهیم صرفاً به صورت تک بعدی به توانایی‎های کشور نگاه کنیم ممکن است به نتیجه مطلوب نرسیم. حتماً برای رسیدن به آن اقتدار، غیر از توانمندی دفاعی و قدرت بازدارندگی باید توانمندی اقتصادی، حمایت مردمی و قدرت به‌کارگیری سیاست خارجی را هم به شکل کامل در نظر بگیریم. مجموعه این عوامل است که می‎تواند از یک کشور، قدرت دفاعی، به معنای قدرتی که بتواند تأمین منافع ملی را در پی داشته باشد، بسازد.


متأسفانه بعضی از تحلیلگران کشورمان، گاهی اوقات توانایی قدرت بازدارندگی و دفاعی را کامل ‌می‎دانند و فکر می‌کنند که به تنهایی با همین قدرت می‏‌شود منافع ملی را تاًمین کرد. در حالی که این کافی و کامل نیست. برعکس همین موضوع هم صادق است. ممکن است که بعضی تحلیلگران ما توانایی سیاسی و سیاست خارجی را به تنهایی کافی بدانند که این هم یک نقصی دارد. با گفت وگو و مذاکره تنها، ما نمی‌‏توانیم منافع خود را به شکل کامل حفظ کنیم. صورت سومی هم برای این مواضع وجود دارد؛ حتی اگر قدرت دفاعی را به شکل کامل در اختیار داشته باشیم و از قدرت بالا در سیاست خارجی و توانایی مذاکره هم بهره‏‌مند باشیم ولی توانایی اقتصادی و یا حمایت‎های مردمی در کنار آن نباشد، باز هم به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. طی سال‎های گذشته بهترین مواضع را در فرمایشات مقام معظم رهبری در نامگذاری سال‎ها که همواره تأکید بر باور ملی و تولیدات داخل داشتند، می‎توان جست‌وجو کرد. اینکه ما باید برای دفاع از حقوق خود به نقطه‎ای برسیم که در کنار قدرت دفاعی و سیاست خارجی، از توانایی اقتصادی و همراهی مردم هم برخوردار باشیم.


در حال حاضر در شرایط و مقاطع حساسی به سر می‌بریم که تنها راه عبور از آن این است که یکپارچگی، انسجام و وحدت و همبستگی ملی در بین همه قوای ما به وجود آید. همان طور که وقتی آقای ظریف را با یک اقدام کاملاً غیرعقلانی تحریم می‎کنند، همه مسئولان کشور به حمایت از او برمی‎خیزند و سردار سلیمانی هم به دیدار ایشان رفته و از او حمایت می‎کند. معنی این کار این است که در چنین مقطع حساسی، همگی باید در کنار هم باشیم. قدرت دفاعی در کنار توانایی‏‌های ملی و سیاست خارجی و توجه به توان اقتصادی در دستور کار همه قرار بگیرد. اینگونه است که می‎توانیم با استفاده از تمامی ابزار از حقوق ملت ایران دفاع کنیم.

و حالا ضلع پنجم محور مقاومت

امیرحسین یزدان پناه در روزنامه خراسان نوشت:

 

اگر تلاش عربستان برای تجزیه یمن و نیز حملات وحشیانه سعودی ها به زنان و کودکان بی پناه یمنی نبود، شاید حالاحالاها محور مقاومت یک 4 ضلعی بود متشکل از لبنان، سوریه، عراق و جنبش های فلسطینی. تحولات یمن اما همچون کاتالیزور، ابعاد سرزمینی مقاومت را با سرعتی زیاد از چهار ضلعی به «پنج ضلعی قدرت» تبدیل کرد. پنج ضلعی که کانون و قلب تپنده آن تهران است.  قدرتی که نه با اتکا به کشورهای بزرگ بلکه دقیقا در نقطه مقابل ابرقدرت ها شکل گرفت و جایگاه خود را کشور به کشور گسترش داد و تثبیت کرد. قدرتی که منشأ آن سیلی سخت مردم ایران در بهمن 57 به رژیم پهلوی بود و به تدریج «ایستادگی و مقاومت» را به عنوان رمز مقابله با مستکبران و دشمنان منطقه ای و فرامنطقه ای و حتی عامل ایجاد امنیت در منطقه جا انداخت.


جالب این جاست که بحران سوریه در سال 2009 به راه افتاد تا اصلی ترین بخش این محور یعنی حزب ا... لبنان و نظام سوریه را از پای درآورد اما با تصمیمات حکیمانه جمهوری اسلامی و به برکت رشادت های مظلومانه مدافعان حرم، این بحران و تهدید بسیار خطرناک، به نقطه قدرتی برای محور مقاومت تبدیل شد و از ورای بحران سوریه و عراق، 3 ضلع سوریه، لبنان و عراق در محور مقاومت، بسیار مستحکم تر و کاراتر از گذشته شده است. جالب تر این که به این اضلاع، پشتیبانی ملت های افغانستان و پاکستان در قالب لشکرهای فاطمیون و زینبیون هم افزوده شد تا گستره قدرت این محور بیشتر شود.


ائتلاف سعودی علیه یمن، اما معادلات را بیشتر تغییر داد و انصارا... یمن را از یک جریان داخلی این کشور، به یک نیروی نظامی باتجربه با بازوانی قدرتمند صدها کیلومتر دورتر از یمن در دورترین نقطه شبه جزیره عربستان تبدیل کرد. عملیات پهپادی دیروز انصارا... که توسط 10 پهپاد با عبور از تقریبا تمام فضای آسمان سعودی و دور از چشم پاتریوت ها در عمق 1200 کیلومتری خاک عربستان انجام شد، در کنار عملیات های گذشته موشکی و پهپادی انصارا... که تسلط این جنبش بر مرزهای دیگر عربستان تا امارات متحده عربی را به رخ کشید، فارغ از پیام های متعددی که به غرب و متحدانش دارد، نشان دهنده تثبیت قدرت ضلع پنجم محور مقاومت در یکی از سخت ترین و تاریخی ترین برهه های تحولات منطقه است. دیدار صمیمانه هیئت انصارا... با رهبر معظم انقلاب در تهران که خود حاوی پیام های بسیار مهمی بود را باید نقطه عطفی در تاریخ محور مقاومت و آغاز قدرت افزایی این محور در ضلع پنجم دانست. واقعیت این است که بحران های دهه اخیر نه تنها از قدرت محور مقاومت نکاست بلکه روز به روز بر قدرت این جریان افزوده است تاجایی که سید حسن نصرا... دو شب پیش در بیانی صریح از نقش «کل محور مقاومت» در مقابله با تهدیدهای منطقه و به خصوص تأمین امنیت ایران سخن گفت: «جنگ با ایران یعنی جنگ با کل محور مقاومت، یعنی شعله ور شدن سراسر منطقه». دقیقا کمتر از 24 ساعت پس از این تهدید نصرا...، پهپادهای یمنی کل خاک عربستان را پیمودند و در دورترین نقطه، اهداف مهمی را منهدم کردند. عملیاتی که جا دارد آن را لبیکی از سوی انصارا... به هشدار فرمانده جهادی ارشد محور مقاومت یعنی سید حسن نصرا... تعبیر کنیم.  انصارا... یمن در فاصله چهار سال تبدیل به قدرتی بلامنازع و دارای تسلیحات راهبردی در منطقه غرب آسیا شده است. این، ضلع پنجم محور مقاومت است که با رشادت ها و ایستادگی های مردم مظلوم یمن قدرتمند شده و می تواند معادلات آینده شبه جزیره عربستان را رقم بزند و عاملی مهم دربرابر تهدیدهای قدرت های فرامنطقه ای علیه یمن، ایران و دیگر ملت های منطقه باشد.


حال نزار اقتصاد

جهانبخش ‏محبی نیا در روزنامه ابتکار نوشت:
 

در این اواخر جناب رئیس‏جمهوری و معاون اول ایشان در شرایطی از تعادل در اقتصاد سخن می‏رانند گویا با تدابیر خاص جلوی رشد سرطانی قیمت‏ها را گرفته‏اند و همه شاخص‏ها در اقدامی هماهنگ و موزون جایگاه خود را یافته‏اند، سرانجام کم و کاستی‏ها و اختلالات اقتصادی فرا رسیده است و حداقل متناسب با جهش‏های غیر‏قابل قبول در سطح عمومی قیمت‏‏ها، دستمزدها هم روندی هماهنگ با شاخص‏‏های کلان اقتصادی داشته‏ است.


واقعیت این است در اقتصاد ایران قیمت ارز، کالا و خدمات بعد از افزایش غیر‏مجاز و آسیب‏رسان در مرحله نهایی دوره‏‏ای متوقف می‏شود و بعد فوران می‏کند. با این وصف، احتمال شروع مجدد قیمت‏پرانی در یکی از بازار کالاهایی چون خودرو، مسکن، ارز، گوشت و شاید این بار هم از پالم و لبنیات شروع شود. نباید فراموش شود که در چند ماه قبل گوشت و پوشاک بچه می‏توانست منشا ناآرامی و تلاطم باشد. فلذا بعضی از اقتصادخوان‏ها نباید استراحت قیمت‏ها در سیکل معیوبی از فوران شاخص‏‏ها و آسیب‏ها را تعادل نشان دهند و مسئولان کشور را به عدم واقع‏بینی و فرافکنی و فراموشی عادت دهند.


پر‏واضح است شرایط اقتصادی جامعه ایران به‏هیچ‏وجه قابل دفاع نیست و مسببین این اوضاع را باید مورد عتاب قرار داد.


ملت ایران در همین یک سال و نیم اخیر، چهارپنجم ارزش دارایی‏های خود را به نفع خارجی‏ها از دست داده است.
خط فقر، طبقه متوسط را در خود فرو برده است و قشر مددجویان و نهادهای امدادی به شکل و‏حشتناکی زندگی نامطلوب و فقیرانه را تجربه می‏کنند.


بارها از مسئولان کشور خواسته شد که در حوزه اقتصاد، سیاست، فرهنگ، صنعت و مدیریت مبادا به جای کارشناسان تصمیم بگیرند که هم طبقه کارشناسان و نیروهای فنی را از دست می‏دهند و هم مسئولان کشوری از تحلیل استراتژی‏ها و انتخاب راهبردهای کلان باز می‏مانند. مصیبتی که در حال حاضر کشور را گرفتار کرده است. مغفول ماندن از شناخت راهبردهای جهان ما را قربانی وقایع خواهد ساخت. هم اکنون نظریاتی در علوم انسانی قابلیت وجود یافته است که بخش اعظمی از جنگ‏ها و تنش‏ها از مسائل اقتصادی نشات می‏گیرد. هر چند این دیدگاه‏ها جای بحث دارد، اما اگر این مفروض را جدی بگیریم اکنون سیاست‏های اقتصاد جهانی و منطقه‏ای هیزم مناقشه و منازعه جهانی را فراهم کرده است.


گرفتار کردن جهان به ناسیونالیسم اقتصادی که منشا آن نئومحافظه‏کاران جنگ‏طلب کابینه ترامپ است، خود حاوی تهدیدهای جدی برای دنیاست. تخم این بذر نامرغوب در اروپا و کشورهای آسیایی هم پاشیده شده است. فلذا این امر آگاهی و هوشیاری ملت‏های مستقل را می‏طلبد. این راهبرد در واقع پاسخ آسان جهت حل دردهای مزمن است. نابرابری اقتصادی، رکود دستمزدها، کاهش درآمد متوسط خانوارها در آمریکا، ترامپ را بر آن داشت که علت اصلی واقعه را شرکای تجاری و مهاجران بداند و با بالا بردن دیوارها و ایجاد موانع تجاری و حتی غیر‏تعرفه ای و حمایت از کالاهای آمریکایی به مقابله با تجارت آزاد و بین‏المللی برخیزد که ضامن صلح و سعادت و همبستگی ملت‏ها خوانده می‏شد. هرچند غوطه‏ور شدن در مرداب نئولیبرالیسم اقتصادی خود ضایعه دردناکی است. الان با گل‏آلود شدن جویبارها، اقتصاددانانی صدایشان را بلند کرده‏اند که نگرانی اصلی‏شان تنها درگیری تجاری بین آمریکا و چین نیست؛ بلکه باید نگران شکست قواره تجارت در سراسر جهان بود که منجر به ورشکستگی بانک‏ها و بازارهای نوظهور می‏شود. در نتیجه، گرایش بانک‏های مرکزی به ازدیاد نرخ بهره و خلق پول آسان بیشتر خواهد شد و خلاف گذشته این‏بار پول پرقدرت به‏ عنوان سونامی عمل نخواهد کرد تا توامان تقاضا و عرضه را بالا برد.


در گذشته پول آسان مصرف‏کننده را ترغیب می‏کرد تا خود را بیشتر بدهکار کند. نسبت بدهی دولت چین به G.D.P از 18٪ در سال ۲۰۰۸ به ۵۰٪ در ۲۰۱۸ رسید و در طرف عرضه، شرکت‏ها فرصت‏های شغلی کم‏سود را دنبال می‏کردند، ظرفیت کل صنعت آمریکا از 67٪ در سال ۲۰۰۹ به ۸۰٪ در سال ۲۰۱۱ رسید.


با این اوضاع و احوال، مسئولان اقتصادی ایران باید دقت بیشتری کنند با فهم شرایط جهانی، منطقه‏ای و درک وقایع ملی هم نترسند و از سویی دچار جاه‏طلبی نشوند که منشا شکست‏های بزرگ است و چالش‏های عظیمی را می‏تواند به وجود آورد. غلطیدن در دامن پارادایم‏ها و دیدگاه‏های مغلق، نامفهوم و بدون شناسنامه به


همان میزان خسران‏زا است. فقر و بیکاری و توجیه وقایع جامعه، آتشی است که در مخزن ناملایمات اجتماعی ریخته می‏شود و می‏تواند به جِد مایه دردسر باشد. اشباع شدن بازار از اوراق قرضه و نسبت بالای بدهی دولت به G.D.P، عدم امنیت شغلی در حوزه اقتصاد و فراری دادن شرکت‏ها از فعالیت‏های بزرگ اقتصادی بدون شک به نفع کشور نیست. اقتصاد را با عقل، منطق و همکاری و سادگی باید اداره کرد تا شرمنده ملت و تاریخ نشد.


راه مواجهه با دزد جدید «گریس» چیست؟

عبدالله گنجی در روزنامه جوان نوشت:


توقیف کشتی نفتی ایران توسط انگلیس امری بی‌سابقه بود که موجب تعجب همه کارشناسان حقوق و روابط بین‌الملل شد. اصولاً سابقه ندارد اتحادیه اروپا در راستای تحریم‌های خود اقدام فیزیکی- عملی بنماید؛ بنابراین کار انگلستان یک سناریوی امریکایی بود، اما انگلیس کم‌کم احساس کرد این اقدام فاقد آورده برای این کشور است.
 
از اول روایت توقف کشتی ایران به دو مسیر ختم می‌شد؛ اول رفتن کشتی به سوریه و، چون سوریه تحریم است موجب توقف کشتی شده است، اما اظهارنظر دومی نیز از سوی مقامات اسپانیا – جبل‌الطارق عنوان شد که این اقدام به درخواست امریکا صورت گرفته است. شرایط داخلی انگلیس خصوصاً جابه‌جایی نخست‌وزیر و وزیر خارجه نشان می‌داد که انگلیس در شرایطی نیست که بخواهد دردسر جدید برای خود ایجاد کند؛ بنابراین اجرای فرمان امریکا محتمل‌تر بود.
 
توقف کشتی انگلیس از سوی ایران و احساس ناامنی کشتی‌های غربی در خلیج‌فارس باعث گردید هزینه خروج نفت از خلیج‌فارس بیش از آن چیزی شود که بابت خرید پرداخت می‌کنند؛ بنابراین انگلیس تلاش کرد با رها کردن خود از ماجرا هم کشتی خود را باز پس گیرد و هم سفر کشتی‌های خود را در منطقه کم‌هزینه‌تر کند، لذا حکم به رفع توقیف کشتی ایرانی داد.
 
اما ورود بی‌تاب و عریان امریکا به صحنه نشان داد که پایان نیابت انگلیس و ورود خود امریکا به صحنه یک سناریوی از قبل طراحی شده است که نمی‌توانند از آن بگذرند. خیلی راحت از یک دادگاه در فلان شهر امریکا حکم می‌گیرند و ظاهر حقوقی هم به ماجرا می‌دهند.
 
روشنفکران ما - امثال زیباکلام- که دادگاه‌های ایران را سیاسی و دادگاه‌های غرب را مستقل می‌دانند خوب است در اینجا به سخن بیایند و از منافع ملی دفاع نمایند. تردیدی نیست که اگر یک دادگاه در ایران حکم توقیف کشتی انگلیسی را صادر می‌کرد، امثال زیباکلام در سیاسی بودن و غیرمستقل بودن آن دادگاه قلمفرسایی می‌کردند. حال خوب است سیاسی و آلت دست بودن دادگاه‌های انگلیس و امریکا را ببینند.
 
به هر حال اکنون امریکا عریان و بی‌تاب وارد صحنه شده است و ابایی ندارد که مورد مذمت و سرزنش جهان قرار گیرد و چهره‌ای بی‌منطق و گانگستری از امریکا را به نمایش گذارد. ظاهراً عدم پیروزی ایران در مواجهه با انگلیس آنقدر برای امریکا مهم است که حاضر است حیثیت نداشته خود را خرج کند.
 
حال سؤال این است که اگر امریکا حکم توقیف کشتی نفتکش ایران را عملی کند جمهوری اسلامی ایران با دوگانه انگلیس و امریکا چه خواهد کرد؟ آیا مسئله را با انگلیس حل و فصل می‌کند و سراغ امریکا می‌رود؟ آیا کشتی انگلیسی را آزاد می‌کند و به دنبال عمل متقابل با امریکا می‌گردد؟ اینکه دو روز پیش ترامپ اعلام کرد ما قایقی در خلیج‌فارس نداریم که ایرانی‌ها آن را بگیرند پشت پرده ورود مستقیم به توقیف کشتی ایرانی بود.
 
قطعاً جمهوری اسلامی ایران که راهبرد مقاومت را برگزیده است و ملت مظلوم و فهیم ایران نیز او را همراهی می‌کنند از این اقدام نخواهد گذشت. اما راه چاره رها کردن اولی و درگیر شدن با دومی نیست. انگلیس منشأ این مشکل بوده و سربازی امریکا را انجام داده است و نباید بدون هزینه از این معرکه خارج شود؛ لذا اگر امریکا جایگزین انگلیس شد چاره کار این است که ضمن استمرار توقیف کشتی انگلیسی به دنبال توقیف کشتی امریکایی باشیم و این هر دو را با هم ببینیم.
 
ممکن است مصلحت‌اندیشان و توسعه‌گرایان غرب‌محور بگویند نباید اروپا را با خود درگیر کنیم که در پاسخ باید گفت عایدات ما از «برجام اروپایی» چیست که در این صورت از دست خواهیم داد؟ به تعبیر امام راحل: «ما کینه دنیای غرب را در همین جاها جست‌وجو می‌کنیم» و چاره‌ای جز مقاومت در مقابل روحیه استکباری و جهان‌خواری نیست. در صورت قطعی شدن تصمیم امریکا باید شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی فرمان توقیف کشتی‌های امریکایی یا نوکران عریان آن را در سراسر جهان صادر کند و پس از رهگیری و توقیف در کنار کشتی انگلیسی قرار دهد و رسانه‌های سراسر جهان را برای بازدید دعوت نماید. ما چیزی برای از دست دادن نداریم. آنچه از دست دادن آن خط قرمز است عزت و بزرگی ملت ایران است که به پای آن خون‌های مردان و زنان بزرگی ریخته شده و هرگونه تسامح در این صحنه خیانت است.


هفت نکته و کشف یک مسئله

محمد کاظم انبارلویی در روزنامه رسالت نوشت:


فردا سالروز کودتای ننگین ۲۸ مرداد با تبانی آمریکا و انگلیس و آغاز دور دوم دیکتاتوری محمدرضا پهلوی و غارت نفت ایران توسط شرکت‌های نفتی امپریالیستی است. ۶۶ سال از این تاریخ می‌گذرد. حرف و حدیث درباره کودتا تاکنون زیاد زده شده. انقلاب اسلامی هرگونه کودتا در کشور و بازگشت دیکتاتوری را بلاموضوع کرده است.


براساس آخرین رویدادها و رخدادهای سیاسی در ایران، منطقه و جهان به بهانه کودتای ۲۸ مرداد می‌شود هفت نکته را به‌روزرسانی و به یک مسئله اشاره کرد که در زیر می‌خوانید.


۱- با آزاد شدن نفتکش ایرانی باید جنگ نفتکش‌ها را خاتمه یافته تلقی کرد. یک‌ بار هم در اوج جنگ تحمیلی، آمریکایی‌ها طعم تلخ جنگ نفتکش‌ها را چشیده بودند و یک آتش‌بس اعلام نشده در خلیج فارس و دریای عمان برقرار شده بود و دو طرف ماجراجویی در آب‌های جنوبی ایران را برای همیشه خاتمه یافته تلقی کرده بودند. اما اینکه چرا این تجربه را تکرار کردند باید به حساب بلاهت سیاسی و نظامی آنها گذاشت.


۲- خطر جنگ برای همیشه، حداقل تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دفع شده است. استراتژیست‌های نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی هرگونه جنگ با ایران را یک «دام» می‌دانند. چرا که در دریا حرفی برای گفتن ندارند و در خشکی هم زمین‌گیر هستند. پایگاه‌های نظامی آمریکا و انگلیس در منطقه یک سیبل ثابت برای موشک‌های زمین به زمین، هوا به زمین، دریا به دریا و … است که در همان دقایق اولیه نبرد تلفات سنگینی به دشمن وارد خواهد شد. ضمن اینکه انواع سامانه‌های دفاعی ایران آماده پذیرایی از هرگونه مهمان ناخوانده به هوا، فضا، دریا و خاک ایران می‌باشند. سقوط پهپاد فوق‌پیشرفته آمریکا توسط یک سامانه ابتدایی دفاعی ایران حداقل این هشدار را به دشمن داده است. لذا گزینه نظامی آمریکایی‌ها نه تنها روی میز نیست حتی اثری از آن در زیر میز هم دیده نمی‌شود.


۳- کاهش تدریجی تعهدات برجام آن‌هم در چارچوب برجام هرگونه بهانه‌ای را از آمریکا گرفته است. لذا هر ائتلاف جهانی و منطقه‌ای علیه ایران را از آمریکا سلب کرده. دیپلماسی خارجی آمریکا، امروز فاقد هرگونه اجماع‌سازی علیه ایران است.


۴- برخی از کشورهای عربی که بر طبل جنگ با ایران می‌کوبیدند و روی کمک آمریکا و ناتو حساب باز کرده بودند اکنون می‌بینند آمریکایی‌ها نه تنها قادر به دفاع از آنها نیستند بلکه خودشان هم در دفاع از خود دچار مشکل هستند.
​​​​​​​آنهایی‌که در کاخ‌های شیشه‌ای خود نشسته بودند و گاهی سنگ‌پرانی می‌کردند فهمیده‌اند این سنگ‌ها به‌زودی به شیشه کاخ‌های آنها اصابت خواهد کرد. لذا لحن سیاسی خود را عوض کرده‌اند و محتاط‌تر سخن می‌گویند. ضمن اینکه دُم آنها در تله یمن زیر ضربات موشکی و پهپادی مقاومت یمن گیر کرده است و به دنبال راه فراری از این معرکه می‌گردند.


۵- رژیم صهیونیستی خوب می‌داند اگر کبریتی به انبار باروت غرب آسیا بیفتد اولین آتش‌سوزی مهیب آن در تل‌آویو و حیفا و شهرک‌های صهیونیست‌نشین بیشترین قربانی را خواهد گرفت. آنها خط تماس خود با غزه، مرز لبنان و سوریه را گرم و سوزاننده حس می‌کنند. اگر آمریکا دست به ماجراجویی علیه ایران بزند یا صهیونیست‌ها در این ماجراجویی سهمی داشته باشند، باید فاتحه خود را قبل از هر تحرک و تحریکی بخوانند. این حقیقت در کنفرانس هرتزلیا امسال به‌خوبی واکاوی شده و به آن واقف هستند.


۶- از زمان کاهش تعهدات و ادب کردن دشمنان در دریا چند ماهی می‌گذرد. بیش از این گاهی تهدیدات دریایی برای کشتی‌های تجاری در برخی نقاط دریایی منطقه و فرامنطقه گزارش می‌شد اما اخیراً این گزارش‌ها به صفر رسیده این نشان می‌دهد دشمن پیام قرص و محکم اقتدار ایران را دریافت کرده است.


۷- آمریکایی‌ها امروز روز بیش از هر زمان به گفت‌وگو و مذاکره نیاز دارند، پله‌پله هم عقب می‌نشینند و گاهی پیشنهادهای شیرین می‌دهند که حکایت از
«شیرین عقلی» آنهاست.


شیرین‌ترین پیشنهاد آنها در همین سفر اخیر ظریف به آمریکا بود، وقتی به طور قاطع رد شد. با عصبانیت، تحریم وزیرخارجه ایران را فریاد زدند. آنها فهمیده‌اند از تهران یک صدا در منطقه و جهان شنیده می‌شود و از این بابت سخت عصبانی هستند. ترامپ نیاز به یک عکس یادگاری پیش از هر توافقی با رئیس جمهور ایران دارد. اگر نشود با وزیرخارجه و اگر هم نشد با یک مقام پایین‌تر! این به آنها آرامش می‌دهد.‌ آنها از قرار گرفتن عکس ظریف در کنار ذوالفقار انقلاب، سردار سرافراز اسلام و ایران حاج قاسم سلیمانی در وزارت خارجه‌ یکه خوردند و عجیب بیمناکند.
آنها این پیام را خوب دریافت کرده‌اند که دیپلماسی خارجی نظام در خدمت راهبرد نظامی انقلاب و راهبرد نظامی انقلاب در کنار دیپلماسی سیاست خارجی است و این دو مقوله تفکیک ناپذیرند.اما مسئله‌ای که در پشت این هفت نکته باید کشف کرد، چیست؟


آمریکایی‌ها از هرگونه ضربه نظامی به ایران طی ۴۰ سال گذشته ناامیدند. یک بار همان اوایل انقلاب زمان کارتر آن‌را امتحان کردند . خداوند بزرگ پوزه آنها را در صحرای طبس به خاک مالید. لذا تهاجم سیاسی، فرهنگی و تحریم اقتصادی را در دستور کار قرار دادند. محصول این راهبرد دو جنگ نرم علیه ملت ایران بود که آن‌هم شکست خورد اما آنها از تداوم نبرد نرم علیه ملت ناامید نیستند.
پایه و مایه اصلی این نبرد، «فشار از پایین و چانه‌زنی در بالا» برای تأمین منافع واشنگتن در تهران بود. مدتی در این وادی کار کردند اما نتیجه نگرفتند. بصیرت مردم، فشار از پایین را متوقف کرد. لذا؛ «فشار از بیرون و چانه‌زنی در درون» را در دستور کار قرار دادند. این راهبرد تقریبا اواسط فتنه سال ۸۸ شکل گرفت که نمایندگان جنبش سبز به اتحادیه اروپا و کنگره آمریکا رفتند و اعلام کردند کاری از ما ساخته نیست شما باید تحریم‌های بی‌سابقه، شکننده و سخت را در دستور کار قرار دهید. البته همین حرف را سرویس‌های امنیتی که آنها را اداره می‌کردند به آنها یاد دادند. چون خود آنها هم به همین فکر افتادند. منافقین و سلطنت‌طلب‌ها و منافقین جدید بدان راهبرد پیوستند و هنوز هم در همین وادی هستند.


دولت و ملت در برابر این راهبرد ایستاده‌اند. امروز رهبری نظام، هوشمندانه قوا را در یک صف در برابر آمریکا به خط کرده است.
این وسط نفوذی‌ها، نقشه دور زدن تحریم‌ها را به دشمن گزارش می‌کنند و دست در دست منافقین با راهبرد فشار از بیرون و چانه‌زنی در درون همراهی می‌کنند. دستگاه‌های امنیتی، قضائی و نظارتی باید خیلی مراقبت کنند تا ملت ایران از این گردنه عبور کند.


آنها که با تشدید فشار از بیرون مشغول چانه‌زنی در درون هستند باید حواس خود را جمع کنند سر خود را در این وادی به توفان خشم ملت به باد ندهند.
دستگاه‌های امنیتی و قضائی خط نفوذ را از لابه‌لای همین تئوری «فشار از بیرون و چانه‌زنی در درون» در برخی از احزاب و گروه‌های بی‌ریشه و نیز برخی کارگزاران در دستگاه‌ها می‌توانند کشف و خنثی کنند. نباید به دشمن اجازه داد با بازخوانی تاریخ به فکر باز تولید کودتای دیگر باشد.

منبع: مشرق

ارسال نظرات