به نقل از مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
متن بیانیه ۹ مادهای کمیسیون مشترک برجام که دیروز در وین منتشر شد (متن این بیانیه در کیهان امروز آمده است) به وضوح نشان میدهد که اروپاییها کلاه گشاد دیگری برای کشورمان تدارک دیدهاند و تاسفآور اینکه جمهوری اسلامی ایران نیز یکی از امضاء کنندگان این بیانیه تحقیرآمیز است! ماجرا اما، برخلاف آنچه که وانمود میشود، پیچیده نیست بلکه فقط با مروری گذرا بر متن بیانیه و ساختار اعلام شده اینستکس، به آسانی و بدون کمترین ابهام و تردیدی میتوان به ماهیت ذلتبار و تحقیرآمیز آن پی برد. بخوانید!
۱- محور اصلی بیانیه اینستکس - INSTEX - است (INSTEX // Instrument in Support of Trade Exchanges ) که جایگزین اروپایی برجام! و به معنای «ابزار پشتیبانی مبادلات تجاری» است. سازوکار اینستکس در یک کلمه «نفت در مقابل غذا و داروست»! این سازوکار به تنهایی نیز تحقیرآمیز است و سازوکاری است که آمریکا و متحدانش بعد از شکست مفتضحانه صدام در حمله به کویت برای آن کشور تدارک دیده و به اجرا گذاشته بودند.
فرمول «نفت در مقابل غذا و دارو» درحالی به عراق دوران صدام تحمیل شد که این کشور در مقابل حمله نظامی مشترک آمریکا و متحدانش به سختی شکست خورده و ازپا درآمده بود و طبیعی بود که به عنوان یک کشور شکست خورده هیچ اختیار و اقتداری نداشت و مجبور بود هرگونه تحمیلی را بپذیرد.
آیا جمهوری اسلامی ایران در چنین شرایطی قرار دارد؟! هنوز از ضربشست سنگین و تحقیرکننده ایران به آمریکا که با انهدام پیشرفتهترین پهپاد جاسوسی این کشور همراه بود، چند روزی بیشتر نمیگذرد و ترامپ علیرغم آنهمه رجزخوانی علیه ایران نتوانست عکسالعملی جز چند توئیت داشته باشد. چهل سال است که آمریکا و متحدانش با همه توان به مقابله با ایران اسلامی برخاستهاند و تنها ویترینی از ناکامیها و شکستهای پیدرپی از خود برجای گذاشتهاند. امروزه عقبههای استراتژیک آمریکا و اروپا به ایران تعلق دارد و ….
اکنون باید از جناب رئیسجمهور و سایر مسئولان سیاست خارجی کشورمان پرسید: کجای ایران امروز مانند عراق شکست خورده دیروز (در حاکمیت صدام) است که شما به فرمول تحقیرآمیز نفت در برابر غذا و دارو تن دادهاید؟! و در حالی که آمریکا به ناتوانی خود در مقابله با ایران اسلامی اعتراف کرده است حضرات با کدام تحلیل منطقی به جای آنکه از اروپاییها امتیاز بگیرند به حریف امتیاز دادهاند؟!
۲- اما، ماجرای اینستکس برای ایران بارها ذلتبارتر از فرمول مشابه آن برای عراق شکستخورده دوران صدام است! درک این واقعیت تلخ، اصلاً دشوار نیست. بخوانید و خود قضاوت کنید!
بر اساس آنچه در اینستکس آمده است ایران باید ارز حاصل از فروش نفت را به بانکهای اروپایی منتقل کند! در مقابل از کشورهای اروپایی- و نه هیچ جای دیگر- کالا خریداری کند، اما چه کالایی؟ فقط اقلام دارویی و غذایی! تا اینجا همه امتیازها به نفع اروپاست. خب، سهم ما چه میشود؟! آیا کشورهای اروپایی از ما نفت میخرند؟ پاسخ اینستکس به این سؤال منفی است! چرا که اروپا اگرچه ادعا میکند با خروج آمریکا از برجام مخالف است! ولی با کمال وقاحت و از موضع بالا تاکید میکند که به تحریمهای آمریکا علیه کشورمان پایبند است و خروج آمریکا از برجام باعث نمیشود که تحریمهای نفتی آمریکا علیه ایران را نادیده بگیرد!
حالا باید پرسید که با اجرایی شدن اینستکس، آیا بانکهای اروپایی تحریمهای تجاری ایران را لغو خواهند کرد؟! اینستکس به این سؤال هم پاسخ منفی میدهد! بانکهای اروپایی به صراحت تاکید کرده و میکنند که تصمیم آمریکا درباره تحریم روابط تجاری با ایران را محترم میشمارند و حاضر به نادیده گرفتن آن نیستند!...
۳- و اما، سازوکار اجرایی اینستکس برعهده سه کشور اروپایی انگلیس، آلمان و فرانسه است. نمونههای زیر که فقط مشتی از خروارهاست میتواند پرده از ماهیت واقعی آنها بردارد:
چند هفته قبل، آقای «ماس» وزیرخارجه آلمان در سفر خود به تهران و در کنفرانس خبری مشترک با آقای ظریف، ضمن اعتراف به بدعهدی آمریکا در برجام، با گستاخی آمیخته به وقاحت گفت: «البته اگر یک طرف (آمریکا) به تعهداتش عمل نکرده، دلیل نمیشود که طرف دیگر (یعنی ایران) هم به تعهداتش عمل نکند»! و متاسفانه این گستاخی وزیر خارجه آلمان از سوی وزیر خارجه کشورمان بیپاسخ ماند! و حال آنکه اظهار نظر وی از شدت وقاحت، خندهدار نیز هست و مانند آن است که شما خانهای خریداری کرده و بهای آن را نیز تمام و کمال پرداخته باشید ولی فروشنده از تحویل آن خودداری کند و بگوید اگر بهای خانه را پرداخت کرده باشید، دلیلی ندارد که خانه را به شما تحویل بدهند! … و آلمان کشوری است که مدیریت پروژه اینستکس را بر عهده دارد! و با وجود دعوت رسمی از آقای ظریف برای شرکت در اجلاس مونیخ اجازه سوختگیری به هواپیمای حامل وزیر خارجه کشورمان را نمیداد و چند ماه است که یکی از دیپلماتهای کشورمان را علیرغم مصونیت دیپلماتیک بازداشت کرده است! همینجا باید اشاره کرد که مرکزیت اینستکس در فرانسه است، کشوری که آشکارا به پناهگاه تروریستها تبدیل شده است و منافقین که ۱۷ هزار ایرانی را ترور کردهاند رسماً در آن کشور حضور دارند. حسابرسی اینستکس نیز بر عهده انگلیس است، کشوری که به گفته آقای ظریف اجازه گشایش یک حساب بانکی را به ایران نداده و نمیدهد!
۴- اینستکس همانگونه که اشاره شد، جایگزین برجام است، توضیح آنکه اینستکس یک معاهده جدید است که در برجام سخن و ردپایی از آن نیست. آمریکا برخلاف تعهد خود و با نقض قطعنامه ۲۲۳۱ که تضمین برجام بود از برجام خارج شده است و حالا اروپا با پیش کشیدن اینستکس از یکسو ایران را وادار به انجام تعهدات برجامی میکند و از سوی دیگر در پی آن است که خروج از برجام و نقض آشکار قطعنامه ۲۲۳۱ برای آمریکا هیچ هزینهای نداشته باشد، به بیان دیگر اینستکس پروژهای برای تبرئه آمریکا از عهدشکنی و تلهای برای ایران است تا امتیازاتی را که داده است پس نگیرد- که متاسفانه بسیاری از آنها قابل پس گرفتن نیست- و در همان حال به امتیازدهی بیشتر ادامه بدهد! آیا غیر از این است؟! چرا برخی از مسئولان محترم این واقعیت تلخ و بدیهی را درک نمیکنند و یا خدای نخواسته، نمیخواهند درک کنند؟! با یک نیمنگاه میتوان به این گفته حکیمانه و دقیق حضرت آقا رسید که: «این کانال مالی (اینستکس) بیشتر شبیه یک شوخی تلخ است و هیچ معنایی ندارد».
۵- کاهش تعهدات ایران در صورت عدم تامین خواسته کشورمان، مصوبه شورای عالی امنیت ملی و یک سند قانونی و راهبردی است. این تصمیم راهبردی نباید به تصمیم تاکتیکی طرف مقابل گره بخورد و در اجرای آن کمترین تاخیری صورت پذیرد. بنابراین اکنون انتظار از جناب آقای رئیسجمهور و مسئولان محترم وزارت خارجه کشورمان آن است که از فاجعه برجام عبرت گرفته باشند و با پذیرش اینستکس آن فاجعه را تکرار نکنند. و با صراحت و قاطعیت بر این نظر تاکید کنند اینستکس را نمیپذیرند و همانگونه که قبلاً اعلام شده است، به کاهش تعهدات خود در برجام ادامه خواهند داد. اگرچه برجامی وجود ندارد و شایسته و بایسته آن است که خروج خود از برجام را رسماً اعلام کنیم و بار دیگر فریب آمریکا را نخوریم و روی دیوار اینستکس یادگاری ننویسیم!
یکی از مهمترین مباحثی که هفته گذشته در دولت مطرح شد، اصلاح ساختار بودجه بود. پیش از این در جلسه ستاد اقتصاد مقاومتی هم رابطه پایداری بودجه با اقتصاد مقاومتی به بحث گذاشته شد. اصلاح ساختار بودجه فرمان رهبر معظم انقلاب است و قرار است بعد از این در جلسه ستاد اقتصادی سران سه قوه مطرح شود. یکی از فرصتهایی که تحریمهای ترامپ برای ایران به وجود آورد، اصلاح بیماری اقتصادی ۶۰ ساله ایران است.
مهمترین بخش اصلاح ساختار، جدا کردن نفت از بودجه است. در حقیقت سرگذشت نفت در سرزمین ما با توسعه عقبماندگی، دموکراسی، فقر، نابرابری و عدالت درهم آمیختگی چند لایه پیدا کرده است. رابطه دولت و نفت هم به نحوی آمیخته شده که با فراز ونشیب بهای نفت، دولتها نیز فراز ونشیب مییابند.
کشوری که بر اساس منابع حاصل از کسب و کار و مالیات حاصل از آن اداره شود و هزینههای بهداشت و آموزش و امنیت را از این طریق تأمین کند، وارد فرآیندی سالم خواهد شد که رابطه دولت – ملت نیز بر آن اساس تنظیم خواهد شد. وقتی عاملی در بودجه دخیل میشود که محصول کسب و کار نیست و به جای درآمد با فروش دارایی کشور اداره شود، کشور متکی به آن درآمد شده و حال و روزش با آن خوش یا ناخوش میشود.
درآمد هنگفتی که محصول جامعه نیست. بنابراین به جامعه نیز پاسخی در مورد آن داده نمیشود. دولت مستقل از کسب و کار مردم، نمیتواند با مردم و خواستهها و نیازهایشان رابطه دقیق پیدا کند. بهعنوان مثال مسأله اشتغال که در درجه نخست پدیدهای اقتصادی است، برای مقابله با نارضایتی تبدیل به پدیده اجتماعی – امنیتی میشود.
در تألیف کتاب «معمای دولت مدنی»، چگونگی فربه شدن دولتها را یافتم. اندازه ادارات نه بر اساس پاسخ به یک نیاز یا کارکرد مشخص سامان یافتهاند بلکه به خاطر نیاز اشتغال کشور و ایجاد رضایت از این طریق شکل گرفتهاند. در دولتهای بعد از انقلاب هم استخدامها، تبدیل وضعیتهای مختلف کارکنان دولت با همین نگاه صورت گرفته است.
بودجه متکی به نفت، در ذات خود مسابقه برای کسب رانت، سهم بیشتر و نفی سهم دیگری را در جامعه به وجود میآورد. احساس غبن و مسابقه برای مواهب بیشتر، رانتهای دیده و ندیده شده را دامن میزند. به یاد داریم در اوایل انقلاب، در بیانات امام راحل و زنده یاد شهید بهشتی و رجایی، واژه دولت خدمتگزار به کرات بیان میشود.
من معتقدم دولتمردان در هر دورهای خواست خدمتگزاری را داشتهاند اما مسأله این است که چون دولت به مردم نیاز ندارد و درآمد دولتها حاصل فعالیت اقتصادی جامعه نیست و درآمد مستقل از مردم دارند، ناخودآگاه جای خادم و مخدوم برخلاف میل باطنی عوض میشود.
اصلاح ساختاری که در دستور کار دولت قرار دارد، با محوریت اصلاح بودجه بر اساس نفت است. نفت بهعنوان یک دارایی باید از برنامههای روزمره خارج و درخدمت افزایش دارایی جدید باشد.
علاوه بر جدایی نفت از بودجه جاری، با اصلاح ساختار بودجه انتظار میرود این اهداف محقق شود: عدالت اجتماعی به نحوی که حداقل معیشت برای همه تأمین شود، درآمدسازی پایدار، هزینه کار کارا، ایجاد ثبات اقتصادی و اصلاح ترتیبات نهادی بودجه به نحوی که رابطه سازمان برنامه و بودجه با خزانه، دولت با مجلس و بودجه در اجرا مشخص شود.
با اصلاح ساختاری بودجه، بهرهوری، فسادستیزی، شفافیت و مسئولیتپذیری و پاسخگویی ایجاد میشود. دولت از سازمان برنامه و بودجه خواسته است طرح خود را در سایت سازمان در معرض افکار عمومی و صاحبنظران قرار دهد. این فراخوان عمومی خطاب به همه مردم است که درباره ساختار بودجه نظرات خود را به گوش دولتمردان برسانند.
پیکرها دفن می شوند تا ارزش ها دفن نشوند
پنجشنبه گذشته به همراهی دوست خوبم آقای «حاج میرزایی» دبیر هیأت دولت و برخی از هموطنان، در آیین گرامیداشت و تشییع تعدادی از شهدای جنگ تحمیلی شرکت کردم.
برداشت اول:
بهخاطر داشته باشیم ماندگاری این سرزمین، مرهون فداکاری و از خودگذشتگی کسانی است که از شیرینترین داشته خود، داوطلبانه گذشتند. امروز، پیکرهای صاحبان افکار بلند جان دادن داوطلبانه برای آرمانها و امنیت دیگران تشییع شدند. با خود میاندیشم در هیاهوهای سیاسی دو دهه اخیر این ارزشها گاه به وسیله برخیها مصادره و ابزاری برای استفاده شد حتی کسانی را میشناسم که نه مشارکتی در این میدان داشتند و نه باوری به آن؛ ولی آنچنان داعیهمداری پیشه کردند و السابقون* را به مسابقون تبدیل کردند و در مقابل، عدهای به هر بهانهای این ارزشها را به سخره گرفتند، بیاعتنایی کردند و نوعی نگاه موزهای شده به آن داشتند. امروز «تن» های صاحبان این ارزشها تشییع شدند و این رسالت سخت روشنفکری امروز ما هم هست که این ارزشها به خاک سپرده نشود. بیش از هر دورهای نیاز به از خود گدشتن داریم. در جامعهای که هرکسی به هل دادن دیگران مشغول است تا مواهب بیشتری به دست آورد و از دیگران پلی برای ثروت و قدرت بسازند. ما به آرمان «تن» های پل شده برای عبور دیگران نیاز داریم. خیلیها امروز احساس رهاشدگی و تنهایی میکنند. باید گفتمانی را فریاد کنیم که ما در کنار هم هستیم. ما باید از خود بگذریم تا عبوری آسوده از شرایط سخت را تجربه کنیم.
برداشت دوم:
شرایط ایران به گونهای رقم خورده که ما همیشه نیاز به پیوستگی ارزشهای تاریخی ایستادگی داریم. هرچند ما هماکنون در جنگ نیستیم و احتمال بروز جنگ هم بسیار ناچیز است؛ اما وجود روحیه مقاومت در یک جامعه، از عوامل بازدارندگی است. تقویت این روحیه، اجازه نمیدهد بدخواهان تصمیمی برای فروپاشی این سرزمین بگیرند. ادوات نظامی بازدارندگی اساسی ندارد. وجود روحیهای همانند دوران جنگ تحمیلی در یک جامعه است که تصمیم بدخواهان برای رفتار با یک جامعه و یک ملت را تعیین میکند.
شفافیت یا پرده دری؟
اصل رسانه برای اطلاعرسانی ناب است که با هدف آگاهی بخشی به جامعه و فراهم آوردن زندگی بهتر به کار گرفته میشود. از رسانه در راه درست آن برای روشنگری، شفافسازی و نظیر اینها استفاده میشود. اهالی رسانه در طول تاریخ ایران زندگی سخت و آرمانی داشتهاند و کسی از این راه به نان و نوایی نرسیده است.
اما دو نوع استفاده از رسانه که در سالیان اخیر در ایران رو به رشد است، حرمت رسانه را خدشه دار کرده است. عدهای که از رسانه با مقاصد سیاسی سوءاستفاده میکنند یا در داخل و خارج دکان رسانه زدهاند و شغلشان بردن آبروی دیگران و تجاوز به حریم خصوصی افراد است.
چندی پیش یک اطلاعرسانی غیرمسئولانه از رابطه یک زن با برخی از مسئولان حوزه نفت شنیدیم. در چند روز گذشته نام یکی از زنان کشورمان را که با آب و تاب به دهها نفر متصل کرده بودند منتشر شد. اولاً مطلعم که فرد دستگیر شده این فردی که رسانهها میگویند نیست. دوماً اصلاً معلوم نیست که آن دستگیر شده جاسوس باشد. به کجا رسیدهایم؟ چه راحت آبروی آدمها ریخته میشود؟ مگر خدا را نمیبینیم؟
خطر آنجاست که عدهای برای دستیابی به مقاصد کوتاه مدت سیاسی خود چنین چوب حراج به نجابت یک زن مسلمان میزنند و مدیران کشور را در شرایط جنگ اقتصادی فعلی متهم به ارتباطات غیراخلاقی میکنند؛ آن هم وقتی نه اتهامی اثبات شده و نه تحقیقاتی اعلام شده است. مسأله نگرانکننده آن است که این رویکرد خطرناک حتی به برخی رسانههای متعلق به جریانات مدعی اخلاق هم سرایت کرده و با وجود مغایرت چنین رفتاری با باورهای دینی و اعتقادی ما و حتی تضاد با چارچوبهای حرفهای رسانهای، مطامع برخی جریانات سیاسی به خلق چنین ناهنجاریهایی دامن میزند.
در خارج از مرزها نیز برخی جریانات مشکوک سیاسی با ترفندهای دروغسازی رسانهای سعی در سلب اعتماد مردم به نظام و ناامیدی به آینده دارند. مرزهای شفافیت و روشنگری با پردهدری و آبروبری جابهجا شده و رقابت سیاسی یا مقاصد اقتصادی، گاه هر نوع رفتار غیراخلاقی را مجاز کرده است. این آفت نه فقط متوجه دولت یا رقبای دولت که تهدیدکننده کلیه ارکان و ارگانهای اجتماعی است و باید برای آن چارهجویی کرد.
٭ پی نوشت: السابقون کنایه به آیه شریفه «السابقون السابقون اولئک المقربون» است.
نقش کوتاه آمدن دولت آمریکا از زیاده خواهی های خود در شکل گیری توافق هسته ای و همچنین ضربه خروج این کشور از این توافق به جسم نحیف برجام نه قابل انکار است و نه محل اختلاف ناظران. ایران پس از زیر پا گذاشتن توافق هسته ای که به وضوح توازن همان معاهده نصفه و نیمه باقی مانده از دولت اوباما را هدف قرار می داد، پنج شرط را برای ادامه بقای برجام تعیین کرد.
شروطی که برای تحقق رفع تحریم ها به عنوان یکی از دو پایه اصلی برجام، حداقل انتظار ایران به شمار می رفت و مسئول اجرای آن اروپایی ها به عنوان متحد سیاسی کشور خارج شده از برجام یعنی آمریکابودند؛ محکومیت آمریکا در شورای امنیت، باز نکردن فایل های جدید با عناوینی موشکی و منطقهای، تضمین فروش کامل نفت ایران، تضمین تجارت با ایران توسط بانکهای اروپایی و در نهایت مقابله مؤثر با تحریمهای آمریکا، پنج خواسته به حق ایران از باقی ماندگان در برجام بود.
با این حال اروپایی ها طی یک سال گذشته نه تنها بارها اتهامات ضدایرانی موشکی و منطقه ای خود علیه ایران را تکرار و از محکومیت مؤثر آمریکا خودداری کردند، بلکه در بعد اقتصادی هم به رغم همه خوش زبانی های خود برای ایران، سینه چاک اجرای تحریم ها بودند. چه آن زمان که شرکت های خود را از ایران فراخواندند و در نتیجه سقوط مبادلات مالی ایران و اروپا به یک پنجم را رقم زدند و چه وقتی که حتی راضی نشدند سازوکار مالی شان به مبادلات غیرتحریمی را بپردازند. عملاً چیزی که اروپایی ها برای جبران کم کاری های خود در برجام ایجاد کرده اند، اینستکس بود که آن هم بعد از یک سال تعلل، تنها قرار است برای مبادلات غیرتحریمی فعالیت کند. به عبارت دیگر کوه وعده های اروپایی ها موش زاییده و سازوکار مالی آنها نه تنها گرهی از مشکلات تحریمی ایران باز نمی کند بلکه قرار است برای اروپایی ها یک ظرفیت اقتصادی ایجاد و ایران را مجبور کند به جای خرید غذا و دارو از کشورهای متحد خود، از اروپایی ها خرید کند! بماند که هیچکس نمی تواند حتی همین حرف اروپایی ها را تضمین کند.
داستان اینستکس اما غمبارتر از این حرف هاست؛ مقامات اروپایی طی یک سال گذشته تحرک «عملیاتی» خاصی از خود نشان ندادند اما درست در فاصله ۹ روز مانده به پایان ضربالاجل ایران، اولین تراکنش این سازوکار انجام شده است! آنها در حالی از ایران توقع دارند که در برجام بماند که خود به خوبی می دانند که سازوکار مالی آن هم محدود به مبادلات غیرتحریمی و مشروط به تصویب FATF تنها یک «آبنبات چوبی» در برابر «دُرِّ غلتانی»است که ایران باید در برجام انجام دهد. تشکیل کمیسیون مشترک برجام در روز جمعه و همچنین مصاحبه های مقامات اروپایی درباره آغاز فرایند اینستکس در حالی است که حتی خود اروپایی ها هم می دانند که ایران در اجرای اقدامات مقابله ای اخیر خود جدی است و دیگر بنا ندارد به خاطر وعده های نسیه اقدامات نقد انجام دهد اما چرا اروپایی ها در فضای رسانه ای حضور پررنگی داشته و طی روزهای اخیر بارها درباره اقدامات خود سخن گفته اند؟
پاسخ این سوال را باید در پروژه مقصرسازی ایران جست و جو کرد. کشورهای اروپایی با در نظر گرفتن تجربه ۱۸ اردیبهشت امسال و اعلام کاهش تعهدات هسته ای ایران توسط شورای عالی امنیت ملی، به این مسئله یقین پیدا کرده اند که بخش زیادی از افکار عمومی دنیا به ایران این حق را می دهد که از برجام خارج شود. بنابراین تلاش دارند با تحریف واقعیت، اینستکس را به عنوان مابه ازای تعهدات خود در افکار عمومی جا بزنند و با طرح این گزاره غلط که اروپا این تعهد خود را به سرانجام رسانده، ایران را زیاده خواه معرفی کنند. این پروژه با اقدامات محرمانه ای مانند نامه تهدیدآمیز به ایران همراه بوده است. نامه ای که لاوروف وزیر خارجه روسیه آن را «باج خواهی» از ایران و «توطئه سازمان یافته» علیه تهران توصیف کرد.
بنابر آنچه گفته شد به نظر می رسد اروپا با انجام نمایش یکی از چند تعهد خود (آن هم به صورت ناقص) در پی در دست گرفتن افکار عمومی مردم ایران و دنیاست. در این بین آنچه مهم است فریب نخوردن نخبگان کشورمان در درجه اول و مردم در درجه دوم و دانستن این نکته است که اروپای بدعهد در پی نمایش انجام تعهدات است و نه واقعاً انجام تعهد. البته مسئولان نیز نباید فریب این بازی رسانه ای و سیاسی را بخورند؛ کما اینکه واکنش های اولیه در داخل نشان می دهد نظام محاسباتی مسئولان دچار اشتباه نشده و پاسخ ایران به نمایش اروپایی ها قاطع خواهد بود.
نشست مشترک ایران و کشورهای امضاکننده توافقنامه برجام خروجی روشنی داشت و آن، موافقت کشورهای اروپایی برای گشایش خط اینستکس است که تبادل مالی و تجاری بین ایران و اتحادیه اروپا را تسهیل میکند و شرایطی فراهم میکند که باب مراودات اقتصادی و مالی بین تهران و اتحادیه اروپا گشوده خواهد شد. هرچند این گام مثبتی تلقی میشود ولی به دلیل اینکه اتحادیه اروپا مسئولیت مهمی در اجرایی شدن توافقنامه برجام برعهده دارد این گام، گامی لرزان و همچنان ناپایدار است.
به دلیل فشارهای آمریکا و به دلیل همراهی اتحادیه اروپا با سیاستهای تهاجمی دونالد ترامپ، نمیتوان کاملاً مطمئن بود که آیا اتحادیه اروپا در آینده همچنان گامهای فعالتری بر خواهد داشت یا اینکه همچنان درجا خواهد زد. لذا نشست وین، یک نشست مثبت بود.
همه کشورها اعم از انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین به حق جمهوری اسلامی ایران برای استفاده از نتایج توافقنامه برجام اعتراف کردند اما ظاهراً فشارهای آمریکا و تهدیدهای دونالد ترامپ و اینکه آمریکا ممکن است برخی بانکهای اروپایی را که با ایران تعامل میکنند، تحریم کند همچنان یکسری تردیدها در میان این کشورها وجود دارد.
روی هم رفته در مذاکرات وین اتحادیه اروپا این آمادگی را اعلام کرده که با ایران تبادل مالی داشته باشد. سازوکارها هم تعریف شده و شاید نخستین تبادل مالی هم آغاز شده، ولی ایران انتظارات بیشتری دارد به این دلیل که ایران در طول چهار سال گذشته به تمام تعهدات خود در برجام عمل کرد ولی در مقابل اتحادیه اروپا همچنان درجا زده و گام مثبتی برای همکاری با ایران برنداشت.
لذا ایران از یکسو اعلام کرده که خواهان همکاری مشترک با اتحادیه اروپا است و از سوی دیگر این حق را براساس بندهای توافقنامه برجام برای خود محفوظ میدارد که اگر طرفهای دیگر اتحادیه اروپا به تعهدات خود در آینده عمل نکنند، ایران همچنان اورانیوم غنی شده خود را از سطح تعریف شده ۳۰۰ کیلوگرمی افزایش خواهد داد و فعالیت غنیسازی را بالاتر از ۷/۳ (سه ممیز هفت دهم) درصد افزایش خواهد داد. این امر نشان میدهد که ایران برگهای برندهای در اختیار دارد.
اتحادیه اروپا هم از جدی بودن ایران برای بازگشت به نقطه آغازین قبل از توافقنامه برجام اطلاع دارد و به همین دلیل، ایران در عین حال که سعی میکند با اتحادیه اروپا همکاری کند اما این همکاری باید گامبهگام باشد. یعنی یک گام از سوی ایران و یک گام از سوی اتحادیه اروپا. گامهای ایران بسیار فراتر از تعهدات خودش است ولی اتحادیه اروپا خیلی به تعهدات خودش عمل نکرده و به همین دلیل هنوز ابهاماتی در سازوکار همکاری ایران و اتحادیه اروپا و گشایش خط تبادل مالی اینستکس هنوز روشن نیست و باید مذاکرات بیشتری صورت بگیرد.
ایران در انتظار اقدام عملی و مثبت اتحادیه اروپا است که اگر این اتحادیه به تعهدات خودش عمل کند و خارج از فشارها و تهدیدات آمریکا با ایران همکاری کند، ایران فعالیت خود را در سطحی که در توافقنامه برجام آمده، عمل خواهد کرد. اما اگر اتحادیه اروپا ظرف هفتههای آینده به تعهدات خود عمل نکند ایران به طور طبیعی برای کاهش تعهدات خودش اقدام خواهد کرد.
مسالهای که در وین اتفاق افتاد این بود که کشورهای اتحادیه اروپا شامل سوئد، هلند، فنلاند، اسلوانی، اسپانیا و اتریش بیانیه مشترکی صادر و بر ضرورت ادامه همکاری اتحادیه اروپا با ایران در چارچوب برجام تاکید کردند و این یکی از نقاط مثبت و مهم نشست وین بود که در آینده ممکن است تاثیرات مثبتی بر روند تبادل مالی و اقتصادی ایران و اتحادیه اروپا باقی بگذارد.
به رغم اینکه آمریکا در آینده اتحادیه اروپا و روسیه و چین را تحت فشار قرار خواهد داد که با ایران تعامل نداشته باشند. واقعیت این است که روحیه ترامپ، روحیه قابل تشخیصی نیست و تصمیماتی که میگیرد، مبتنی بر عقلانیت و منطق نیست. با توجه به اینکه قوانین ایالات متحده آمریکا و مخصوصاً رابطه رئیسجمهور و کنگره، قوانین کاملاً پیچیدهای است و به هر حال گریزگاههایی هم دارد. لذا رئیسجمهور آمریکا این اختیار را دارد که دست به یک عملیات محدود علیه هر کشوری که امنیت آمریکا را مختل میکند، بزند. ولی شرایط منطقه به گونهای نیست که دونالد ترامپ بتواند در این شرایط از اختیاراتش علیه ایران استفاده کند.
اعضای کنگره آمریکا از حزب دموکرات به شدت با سیاستهای آمریکا مخالف هستند. آنچه اخیراً در خلیج فارس اتفاق افتاده و ارسال هواپیماهای رادارگریز «اف ۲۲» به پایگاه العُدید قطر صرفاً یک عرض اندام و نمایش نظامی است برای اینکه آمریکا آبروی خود را حفظ کند و ثابت کند که در مقابل ایران قدرتمند است.
درواقع اینها یکسری مانورهای تبلیغاتی است. به نظر میرسد رئیسجمهور آمریکا نخواهد توانست دست به یک قمار بزرگ بزند که علیه ایران وارد اقدام نظامی شود. او باید برگ برندهای در آینده برای انتخابات داشته باشد. ترامپ تلاش خواهد کرد از طریق فشار و تحریمها ایران را وادار به مذاکره کند تا از این مذاکره به عنوان برگ برنده استفاده نماید. درحقیقت جنگ به طور طبیعی راه حل نیست بلکه مشکلات زیادی برای آمریکا و منطقه به همراه خواهد داشت.
رویداد اسقاط پیشرفتهترین پهپاد جاسوسی امریکا از سوی پدافند سوم خرداد نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اگرچه به لحاظ تحمیل هزینه نظامی بر رژیم متجاوز امریکا ممکن است در مقایسه با هزاران میلیارد دلاری که این رژیم به دلیل تجاوزات سهدهه اخیر و برای حفظ سلطه در منطقه غرب آسیا متحمل شده است، چندان قابل ذکر نباشد، اما به لحاظ ارزش عملیاتی و لطمهای که به اعتبار و حیثیت نظامی امریکا در جهان وارد کرده است، در مقایسه با بسیاری از حوادث و تحولات نظامی سالهای اخیر، اهمیت بیشتری دارد و میتوان آن را نقطه ثقلی در روند تحولات منطقه دانست.
تشدید تحرکات نظامی امریکا علیه ایران در کنار تشدید فشارهای اقتصادی که در ماههای اخیر با تروریست اعلام کردن سپاه و خبرسازی پیرامون اعزام ناو هواپیمابر و ناوها و هواپیماهای عملیاتی به منطقه به اوج خود رسیده است، مبتنی بر این برآورد تندروهای کاخ سفید است که ناکامی در شکست اراده مقاومت مردم ایران با اعمال بینظیرترین تحریم اقتصادی را با تمسک به تهدید نظامی و معتبرسازی احتمال حمله امریکا به زیرساختهای اقتصادی ایران به نتیجه برسانند.
این ترفند کاخ سفید در سخنان هایکو ماس، وزیرخارجه آلمان و شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن در آستانه ورود به ایران کاملاً آشکار بود، چراکه هردو بر شرایط حساس نظامی منطقه و احتمال وقوع درگیری اعلام نگرانی کرده و با همین هدف تلاش داشتند تحرکات میانجیگرانه خود را که آن هم هدفی جز شکست اراده مقاومت مردم ایران نداشت، توجیه کنند.
هدفگیری پهپاد آرکیو ۴ گلوبال هاوک، توسط پدافند ضدهوایی ایرانی سوم خرداد را قبل از ویژگیهای سختافزاری هواپیمای مذکور و یا حتی سیستم پدافند بومی ایرانی، باید از عنایات الهی و مصداق شریفه «ما رَمَیت اذ رمیت و لکن الله رَمَی» دانست که در طول انقلاب اسلامی و دوران جنگ تحمیلی و بسیاری از رویدادهای مهم نظامی، امنیتی و… بارها شامل حال مردم ایران شده است، اما باوجود این، این رویداد به دلایل متعدد منشأ تحول و مقدمه فصلی جدید در روند تحولات منطقه خواهد بود که در اینجا به مصادیقی از آن اشاره میشود.
۱.- اسقاط پهپاد شکست هیمنه نظامی امریکا را درپی داشت چرا که به لحاظ نظامی طراحی بدنه و سیستمهای هوشمند پهپاد مذکور از منظر امریکاییها بهگونهای است که آنها تصور نمیکردند که سیستمی قادر باشد این هواپیما را هدف قرار دهد. جینز دیفنس، از معتبرترین نشریات نظامی جهان در این زمینه مینویسد که سرنگون ساختن پهپاد آرکیو ۴ گلوبالهاوک نیروی دریایی امریکا مؤید این نکته است که ایران به شدت قابلیتهای پدافند هوایی خود را در سالهای گذشته ارتقا داده است.
سرنگون ساختن این پهپاد توسط متخصصان رخدادی بزرگ است. اسپوتنیک، رسانه معروف روسی نیز نوشت امریکاییها مدعی بودند که این پهپاد قابلیت عبور از همه نوع سیستمهای راداری را دارد و با توجه به امکان پرواز در ارتفاع بالای ۶۵ هزار پا و سرعتی بالا و نوع آلیاژ ساخت آن، به هیچوجه نه قابل ردیابی است و نه توسط هیچ سیستم پدافندی قابل سرنگونی میباشد. اسپوتنیک میافزاید: سرنگونی این هواپیما نشان میدهد که ایرانیها نوعی موشک فوق سری افسانهای در اختیار دارند که افسانههای امریکاییها را میتواند به باد دهد.
توانمندیهای ایران در تولید تجهیزات دفاعی در مواجهه با شناورها از دیگر عرصههایی است که امریکاییها را نسبت به مقابله احتمالی با ایران در منطقه به شدت نگران کرده است.
۲- هدفگیری پهپاد بیانگر اراده ایران در مدیریت سطح تنش در عین اثبات توانمندی دفاعی است، چرا که ایران با هدف قرار دادن هواپیمای جاسوسی سرنشیندار امریکایی میتوانست منازعه را بهگونهای دیگر ترسیم نماید و این نشانه قدرت و توان ایران در مدیریت سطح و دامنه تنازع است.
۳- ضربه رویداد فوق بر نظام تصمیمگیری امریکاییها به گونهای است که با گذشت چند روز پس از آن حادثه، پسلرزههای آن هنوز در مواضع متضاد ترامپ و دیگر اعضای تیم او در کاخ سفید دیده میشود. ادعای لغو تصمیم حمله نظامی به ایران ۱۰ دقیقه قبل از عملیات، ادعای عدم لغو عملیات و احتمال انجام آن در آینده، به حاشیه راندن جان بولتون، اختلاف میان وزارتخارجه با مشاور شورای عالی امنیت ملی امریکا، اختلاف میان وزارت خارجه با پنتاگون و اختلاف میان ستاد شرق ارتش امریکا با پنتاگون، از جمله مواضع متناقضی است که این روزها حتی رسانههای امریکایی را نیز به تحیّر وا داشته است.
۴- هدفگیری پهپاد در عین عدم غافلگیری و هوشیاری ایران در برابر هر تجاوز، حتی به حریم آبهای سرزمینی، آمادگی ایران را در برابر هرگونه تهدید و تجاوز نشان داد و هزینه هرگونه هجمه به ایران را در صورت تجاوز احتمالی و یا حتی تداوم وضع موجود به رخ دشمنان کشید.
۵- حمله به پهپاد امریکایی پیام ویژهای را نیز برای شیخنشینهای منطقه داشت که با امید قدرت نظامی امریکا در برابر ایران، استقلال و عزت خود را به بهای اندک به امریکاییها فروخته و سلطه این رژیم را بر ارکان خود پذیرفتهاند، به این امید که امنیتشان تأمین شود. اما پس از این حادثه، جدیترین عقبنشینیها را سران این رژیمها داشتند، چراکه درک کردند که در صورت وقوع هر درگیری نظامی، نظام اقتصادی و امنیت درونیشان دچار فروپاشی خواهد شد و ترامپی که رسماً اعلام کرده که عبور نفت از تنگه هرمز برایش اهمیتی ندارد، طبعاً حاضر نیست جان سربازان امریکایی را برای حفظ امنیت آنها به خطر بیندازد.
۶- حادثه سقوط پهپاد، موقعیت نیروهای مقاومت در منطقه را به شدت ارتقا داد و همافزایی آن را در مواضع این نیروها در یمن، فلسطین، لبنان، عراق و… میتوان دید و در نقطه مقابل ترس و نگرانی صهیونیستها سبب شد که آنها تا چند روز نسبت به این حادثه سکوت کنند، به گونهای که برایان هوک ناچار شد برای تقویت روحیه صهیونیستها به سرزمینهای اشغالی سفر و آنها را دلداری دهد.
۷- نگرانی اروپاییها کمتر از نگرانی صهیونیستها و کشورهای عربی نیست. آنها که در جریان یک جنگ احتمالی در منطقه، به ویژه از بحران انرژی بیشترین خسارت را میبینند، بعد از این حادثه به تکاپو افتادهاند تا بتوانند به زعم خود زمینه مذاکره بین ایران و امریکا را فراهم و امریکاییها را به دادن امتیاز به ایران متقاعد کنند.
۹- این حادثه ضمن اثبات آمادگی دفاع ایران حتی از محدوده آبهای سرزمینی، پیامدهای احتمالی یک درگیری را به امریکاییها نشان داد و ثابت کرد که بر خلاف جنگ نفتکشها در سالهای ۶۶ و ۶۷، این بار محدوده درگیری برای آنها قابل کنترل نیست و به همین دلیل، این حادثه خود به عنوان مقدمهای برای جلوگیری از هرگونه درگیری نظامی در منطقه، در محاسبات دشمنان جلوه گر شده و موقعیت و توان بازدارندگی ایران را اثبات کرده است.
۱۰- تلاش ناکام امریکاییها در ایجاد اجماع بینالمللی علیه ایران از دیگر پیامدهای این حادثه است، به گونهای که در نشست شورای امنیت نیز در محکوم کردن ایران ناکام ماندند. در روزهای اخیر سفر دورهای جان بولتون، پمپئو، برایان هوک و وزیر خزانهداری امریکا، حتی به همراهی کشورهای منطقه با امریکا نیز منجر نشد و آنها هم تلاش کردند از سیاستهای تندروانه امریکا فاصله بگیرند.
۱۱- با توجه به ادعای ترامپ مبنی بر قصد امریکا بر حمله به سه نقطه ایران در شامگاه روز پنج شنبه و ادعای اینکه آمار ۱۵۰ کشته احتمالی باعث شد که تصمیمش را لغو کند، با استناد به گزارش نشریه نیویورک تایمز، آنچه باعث لغو این تصمیم شد پاسخهای قطعی ایران و نیروهای مقاومت به تجاوز احتمالی کاخ سفید بود که تلفات سنگینی را برای امریکا به همراه داشت و اعتبار نظامی امریکا را بیش از پیش زیر سؤال میبرد. آمادگی و ظرفیت پاسخگویی ایران و نیروهای مقاومت این روزها به عامل بازدارندهای در برابر تهدیدات احتمالی امریکا تبدیل شده است.
کمیسیون مشترک برجام عصر روز جمعه با صدور بیانیهای به کار خود خاتمه داد. طرفهای حاضر در این نشست، در بیانیه صادرشده اعلام کردند نسبت به تعهدات برجامی پایبند خواهند بود. از سوی دیگر هلگا اشمیت، معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در پیامی توئیتری از نخستین تراکنش در کانال مالی اینستکس خبر داد و اعلام کرد که سایر کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز در حال پیوستن به این کانال مالی هستند.
در سمت دیگر، عباس عراقچی نماینده ایران در این نشست اعلام کرد هنوز این اقدامات تا برآورده شدن خواستههای ایران فاصلهای قابل توجه دارد. هر چند کانال مالی اینستکس عملیاتی شده و کشورهای دیگر نیز قبول کردند که به عنوان سهامدار به آن بپیوندند، اما پروسه آن علاوه بر اینکه دیر شروع شده و با توجه به عدم خرید نفت یا تخصیص اعتبارات خاص، نمیتواند انتظارات ما را به طور کامل برآورده کند. من نتایج این نشست را به تهران میبرم و آنها تصمیم میگیرند که گام دوم هستهای ایران را متوقف کنند یا نه. هر چند از منظر من این جلسه برای توقف تصمیم ایران کافی نبود.
این نشست اما از جهات متعددی بسیار مهم و حائز اهمیت است. نخست آنکه سرانجام و پس از ثبت رسمی اینستکس در بهمنماه در فرانسه، نخستین تراکنش مالی آن به انجام رسید؛ موضوع بعدی را هم میتوان از لابهلای اظهارات عراقچی برداشت کرد که گفته است این نشست اقدامی رو به جلو بوده است. مجموع این عوامل نشان میدهد که اروپاییها به هر طریق ممکن تلاش عملی و اجرایی خود را به منظور حفظ برجام و جلوگیری از تداوم یا کاهش فشارهای تحریمی ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کردهاند، اقداماتی که از نظر ایران ناکافی و کُند است.
در این بستر باید موضوع اینستکس و راهکارهای اجرایی و عملیاتی آن را به دقت مورد واکاوی قرار داد. کانال مالی ویژه اروپا ابهامات متعدد حقوقی و اجرایی دارد. نخستین مشکل آن است که این کانال مالی هرگز روشهای دورزدن تحریمهای یکجانبه آمریکا را مشخص نکرده است، به دیگر بیان هنوز معلوم نیست که اینستکس به چه شیوهای میخواهد در برابر تحریمهای آمریکا ایستادگی کرده و آن را دور بزند.
از سوی دیگر، اینستکس نسبت به SPV بسیار محدودتر طراحی شده است. اگر SPV راهکاری برای همه کشورها جهت مبادله تجاری و اقتصادی با ایران بود، اینستکس در گام نخست تنها محدود به سه کشور اروپایی شده است. هر چند در بیانیه اخیر آمده است که دیگر کشورها نیز میتوانند به آن بپیوندند، اما تا اجرایی شدن و حضور عملیاتی این کشورها در اینستکس مسیری بسیار طولانی باقی مانده است.
نکته دیگری که نباید آن را فراموش کرد تمرکز اینستکس بر مسئله تامین غذا و دارو در ایران است. حال آنکه مشکل عمده کشور ما امروز تامین دارو و غذا نیست. پس از اعمال تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران، مهمترین و حیاتیترین مسئله برای کشور تامین فروش نفت و مهمتر از آن شیوه و روش بازگرداندن منابع حاصل از فروش نفت به کشور است. به عبارت دیگر، اینستکس موضوعی را محور فعالیتهای خود قرار داده است که از نظر کشورمان موضوع اصلی نیست. حال اینکه طرفین چطور و به چه شیوهای میخواهند به یک قرائت مشترک در این زمینه دست پیدا کنند، در زمره همان مسائل نامشخص و مبهم اینستکس تلقی میشود.
از دیگر مواردی که باید به عنوان یکی از ابهامات اینستکس مورد توجه قرار گیرد، طرح مسئله «تجارت مشروع» با ایران است. اینکه مرجع تشخیص تجارت مشروع با کشورمان کجاست؟ و اروپاییها میخواهند با چه سازوکاری این مشروعیت را تعریف کنند؟ به نظر میرسد راهبرد اروپاییها برای حصول نتیجه در این زمینه تصویب لایحه FATF باشد. این در حالی است که تصویب این لایحه در ایران با اما و اگرهای فراوانی روبهرو است. مضاف بر آن، ایجاد پیوند میان تعهدات برجامی طرفهای درگیر با مسئله تصویب لوایح مبارزه با پولشویی به نوعی نقض روح برجام از سوی طرفهای اروپایی محسوب میشود.
در چنین شرایطی باید منتظر ماند و راهکارها و راهبردهای طرفین برای اجرای کامل اینستکس و شیوههای اجرایی آن را مشاهده کرد. نکته بسیار مهم و حائز اهمیت در این میان ایجاد تعادل میان خواستهها و مطالبات و توان اجرایی اینستکس است. موضوعی که میتواند در نهایت تمام ظرفیتهای موجود در این کانال مالی را مشخص کرده و نشان دهد که این طرح اروپاییها تا چه میزان میتواند اثربخشی لازم برای حفظ ثبات و امنیت در منطقه و جهان را داشته باشد.
خوش بینی وصف خوبی است، اما برای وقتی که برای دوستان به کار رود؛ در برابر دشمن وحشی که نیتش نابودی و ریشه کنی است، خوش بینی در بهترین حالت، ساده لوحی قلمداد می شود. کیست که نداند آمریکا دشمن ماست؟ با این حال، عده ای برای رسیدن به این جواب، ملتی را متحمل «تجربه تلخ» کردند و نزدیک به ۶ سال، توقف و حسرت به ارمغان آوردند.
این تجربه قرار بود آفتاب تابان باشد اما در «تقریبا هیچ» خلاصه شد؛ البته به اقرار خود دست اندرکاران، تقریباً هیچ وگرنه عدم النفع فعالیت های این چند سال، خسارت محض است. راجع به برجام و تبعات آن بارها و بارها به فراخور نوشته ایم و خوانده اید، اما این بار باید پیرامون بدل بی قواره تری که از جانب اروپایی ها عرضه شده است بنویسیم و تأسف بخوریم از اینکه برخی آن را پسندیدند! در مورد INSTEX سؤالات و ابهامات فراوان است و متأسفانه، دولتمردان و متولیان امر، هیچ پاسخ شفاف و روشنی ارائه نکرده اند.
آیا فعال شدن و تداوم کار INSTEX، قرار است به پذیرش FATF مشروط شود و دوباره ابزاری برای گروکشی غربی ها باشد؟ آیا با برقراری INSTEX، بخشی از خرید نفت توسط همان کشورهای اروپایی از ایران تضمین می شود یا باز هم دولتمردان اروپایی قرار است بگویند شرکت ها و صنایع، تحت کنترل ما نیستند و مستقل عمل می کنند؟ اساساً با استفاده از ساز و کار INSTEX چه کالاهایی می توان خرید؟ آیا قرار است به خرید دارو و مواردی مانند آن اکتفا شود که در این صورت، عملاً INSTEX همان نفت در برابر غذاست، یا اینکه با آن، کالاهای تحریمی هم می توان خرید؟
این پرسش ها و ده ها ابهام و سؤال دیگر اگر در پیشگاه ملت و به طور علنی، واضح و ساده پاسخ داده نشوند، هیچ افق روشنی وجود نخواهد داشت که INSTEX بهکار آید و به سرنوشت برجام دچار نشود. اگر به خاطر داشته باشید، در دوران مذاکرات پیش از برجام نیز، سؤالات مردم و حتی نمایندگان مجلس به بهانه محرمانه بودن محتوای مذاکرات، به صورت شفاف پاسخ داده نمی شد، محتوایی که فوراً در اختیار سرویس های اطلاعاتی بیگانه قرار می گرفت. البته پاسخ این سؤالات برای ما روشن است، اما به کسانی که این مسیر بن بست را مجدد می خواهند طی کنند باید گفت «من جرب المجرب حلت به الندامه، هرکه امر تجربه شده و آزموده شده را دوباره تجربه کند و اقدام به آن کند، پشیمانی سرانجام کار اوست.»
کسانی که برای این قاعده، تخصیص شده اند و از رفتار غلط خود پشیمان نشدند! علت هم روشن است؛ «قُل هَل نُنَبِّئُکُم بِالأَخسَرینَ أَعمالًا الَّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَهُم یَحسَبونَ أَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعًا؛ بگو: آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟ آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛ با این حال، میپندارند کار نیک انجام میدهند!»تحمیل یک تجربه تلخ دیگر به نظام جمهوری اسلامی و این مردم نجیب، روا نیست.
استحقاق این مردم، تحمل آزمون و خطاهای قابل پیش بینی و پرهزینه نیست. همان قدر که انتهای کوچه برجام، باغ های پر از گلابی بود، انتهای کوچه INSTEX هم مملو از خوراکی و دارو و مبادلات مالی و فروش نفت است. انتهای هر دو کوچه بن بست است ولی تنها کسانی تابلوی بن بست را می بینند که غرب زدگی کورشان نکرده باشد.آقایان رفت و برگشت به کوچه برجام ۷۰ ماه، طول کشید؛ رفتید و دست خالی و دست از پا درازتر برگشتید؛ مجدد گول این قماربازان بی رحم را نخورید و به کوچه بن بستی دیگر وارد نشوید. داخل کشور، پر است از آزادراه های رفت و برگشت دار؛ کافی است یک راه را شما برای جوانان بازکنید، مسیر برگشت پر از نعمت و برکت خواهد بود.
ارسال نظرات