به نقل از مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
۱- وضعیت آمریکا در منطقه همانند بوکسوری است که در گوشه رینگ بوکس هدف ضربات پیدرپی حریف قرار گرفته و تا میخواهد متوجه شود که ضربه را از کدام سو و با چه شدتی خورده، ضربه شدیدتری از سوی دیگر میخورد. بعداز عقبنشینی آمریکا از تهدید القا جنگ و شروط دوازده گانه و فرستادن میانجی به تهران و شنیدن پاسخ قاطع و عزتمندانه رهبرمعظم انقلاب، محور آمریکایی–سعودی در صحنههای دیگری با دریافت ضربات ویرانکننده از محور مقاومت مجبور به عقبنشینی است. پیروزیهای پیدرپی محور مقاومت از حملات پهپادی و موشکی یمنیها به عمق خاک عربستان و انهدام پهپاد پیشرفتهام کیو ۹ سعودیها تا سرنگونی پیشرفتهترین پهپاد دنیا بدست نیروهای مسلح ایران حکایت از پیروزی نهایی و حاکمیت حکومت مهدوی دارد.انشاالله!
۲- سرنگونی پهپاد گلوبال هاوکِ آرکیو چهار که جدیدترین، گرانترین، سنگینوزنترین، دوربردترین، غولپیکرترین و پیشرفتهترین پهپاد جاسوسی دنیاست بر فراز آبهای سرزمینی ایران و تنگه هرمز با موشک زمین به هوای مدافعان امنیت کشور به رئیس جمهور و دیگر مقامات سیاسی و اطلاعاتی – امنیتی آمریکا پیام روشن و قاطعی داد که اگر جمهوری اسلامی در دفاع از منافع ملی و براساس سیاست راهبردی خود تصمیم به اقدامی بگیرد: یک - لحظهای درنگ نخواهد کرد و قدرتمندانه و به موقع آن تصمیم را عملی خواهد کرد. دو- شجاعانه و با افتخار آن را رسماً اعلام میکند.سه- نیاز به اقدامات مخفیانه مثل آنچه در دریای عمان رخ داد، ندارد. چهار- عربستان و امارات اگرچه باید هزینه سهمشان در اینگونه تحرکات دزدانه آمریکا را بپردازند در حد و اندازهای نیستند که ایران بخواهد خود را درگیر آنها بکند، بلکه این اقدامات تهدیدکننده امنیت منطقه و خلیج فارس آمریکاست که با پاسخ غافلگیرانه و مقتدرانه جمهوری اسلامی مواجه خواهد شد.پنج - کشف و هدف قرار دادن پهپادی که قدرت فوقالعاده رادارگریزی دارد و قیمت آن به اندازه قیمت سه فروند جنگنده فوق پیشرفته اف ۳۵ و چهارده فروند اف ۱۶ است، نشان از توانمندی بسیار بالای سیستم پدافندی کشور دارد و نشان داد که هدف قراردادن دیگر جنگندههای آمریکا برای سیستم پدافند موشکی ایران بسیار سادهتر است. شش- این پهپاد فوق پیشرفته با پدافند موشکی بومی سوم خرداد هدف قرار گرفته، در حالیکه سامانه موشکی ۱۵ خرداد که چند هفته پیش رونمایی شد بسیار پیشرفتهتر از سامانه سوم خرداد است و خطر مهلکتری برای هر پرنده متجاوزی به آسمان ایران دارد. هفت- این سامانههای موشکی بخش کوچکی از قدرت موشکی ایران است که رونمایی شده و هنوز از شهرکهای زیرزمینی موشکی استفاده نشده است. هشت- منطقه سقوط این پهپاد در ورودی تنگه هرمز نشان داد در صورت هرگونه ایجاد تهدید و ناامنی از سوی آمریکا، بستن تنگه هرمز یک شعار نیست!. بویژه که یکی از پیامدهای هدف قرار دادن پهپاد آمریکایی محدود شدن تحرکات هوایی امریکا در منطقه و ممنوع شدن پرواز هواپیماهای این کشور بر فراز تنگه هرمز و خلیجفارس و دریای عمان است.
این یعنی بستن حریم هوایی تنگه هرمز! که نشان میدهد امکان بسته شدن حریم دریایی تنگه هرمز نیز وجود دارد. نه- ترامپ و جان بولتون و پمپئو درک کردند که جمهوری اسلامی به «فشار حداکثری» امریکا با «مقاومت حداکثری»، «پاسخ حداکثری» خواهد داد. ده - آمریکا میخواست سامانه دفاعی ایران را آزمایش کند که با پاسخ قاطع و به موقع نیروهای هوافضا، بخوبی آزمایش کرد. یازده- وقتی چنین پهپادی فوق سری که از نظر امریکاییها به هیچ عنوان امکان ردیابی و کشف نداشت، کشف، ردیابی و سرنگون میشود، نشان میدهد که ایران سلاحهای نه تنها سری، بلکه فوق سری در اختیار دارد که آمریکاییها از آن بی خبرند و مسئولان نظامی سپاه از در اختیار داشتن سلاحهای سری برای پاسخگویی به هرگونه تجاوز احتمالی خبر دادند و هنوز از در اختیار داشتن سلاحهای فوق سری سخن نگفتهاند.! دوازده-اعزام پیشرفتهترین و دوربردترین پهپاد آمریکا برای جاسوسی از ایران نشان میدهد که مأموریتی فوق سری برای کسب اطلاعات فوق محرمانه و مهمی برعهده داشته است. لذا سرنگونی آن از یکسو برای آمریکا علاوهبر شکست سیاسی، یک شکست بسیار سنگین جاسوسی و اطلاعاتی – امنیتی محسوب میشود و از سوی دیگر برای ایران علاوهبر پیروزی بزرگ سیاسی، یک پیروزی بسیار شیرین اطلاعاتی- امنیتی و یک پیروزی قدرتمندانه نظامی است که نشان داد هدفگیری دقیق و قدرت دفاعی موشکهایی که آنها را فتوشاپ تصور میکردند، قدرت هرگونه اندیشیدن و فرصت هرگونه اقدامی را از دشمن سلب میکند. سیزده - سرنگونی پهپاد ۲۲۰ میلیون دلاری آمریکا پیام روشنی بود که هر دشمنی به مرزهای جمهوری اسلامی کوچکترین تعدی و تجاوزی کند، برنخواهد گشت. براساس همین منطق بود که ترامپ این پیام را دریافت کرده بود که «در برگشت ناو ابراهام لینکلن بعداز ورودش به تنگه هرمز هیچ تضمینی وجود ندارد». چهارده - افزایش قدرت بازدارندگی و نمایش توان نظامی ایران، تغییر موازنه قدرت در منطقه و بازبینی آمریکا در هرگونه محاسبه اشتباه در آینده را میتوان از نتایج و پیامدهای مهم هدف قرار دادن پهپاد جاسوسی فوقپیشرفته گلوبال هاوک برشمرد.
۳- سرنگونی پهپاد آمریکایی آنقدر مقتدرانه بود که رئیسجمهور آمریکا با عقبنشینی از اظهارات اولیهاش، باردیگر ترس و هراس خود را از هرگونه درگیری با ایران با بیان اینکه «شاید اشتباه کنم، نمیگویم ایران اشتباه کرده، شاید اشتباه یک نفر بوده است»، آشکار کرد. در این خصوص اولاً ترامپ تلویحاً مهر تأییدی بر درستی اقدام بهموقع نیروهای مسلح ایران زد. ثانیاً تلاش کرد از پیامدهای بیشتر این اقدام بر سرنوشت خود و آمریکا جلوگیری کند. ثالثاً به لحاظ نظامی در جریان یک حمله ممکن است خطایی رخ دهد اما در جریان دفاع آنهم هوایی تصور خطا غیرممکن است. رابعاً این اقدام پس از توجه نکردن پهپاد جاسوسی به هشدارهای مکرر رادیویی برای دور شدن از منطقه حاکمیتی ایران رخ داده و این نشان میدهد یک تصمیم بزرگ حساب شده بوده که مسئولان نظامی با آگاهی کامل به وظیفه خود عمل کردند و تصمیم یک افسر عادی نبوده است. خامسا اگر ترامپ ادعا دارد ایرانیها با سرنگون کردن پهپاد آمریکایی اشتباه بزرگی مرتکب شدند، باید بداند آمریکاییها با نقض حریم هوایی ایران اشتباه به مراتب بزرگتری مرتکب شدند. سادسا حقیقت این است که ترامپ بدلیل ترس از نظام جمهوری اسلامی با این هذیان و تناقضگوییها نمیخواهد آن را به حساب نظام بگذارد و به دنبال راهی برای فرار است تا خود را نجات دهد، چراکه اگر بپذیرد کار نظام بوده باید اقدامی عملی در دفاع از حیثیت خود انجام دهد ولی بدلیل ناتوانی از هرگونه اقدامی مجبور است چنین القا کند که اشتباه یک افسر عادی بوده است. سابعاً این اظهارات ترامپ را باید یک عذرخواهی تلویحی نیز تلقی کرد که تلاش دارد ایرانیها را بیشتر عصبانی نکند. ثامناً پمپئو وزیر خارجه ترامپ هم هرچند قبل از سرنگونی پهپاد جاسوسیاش ادعا کرده بود «هرگونه حمله توسط ایران و یا گروههای وابسته به ایران که منجر به کشته شدن یک آمریکایی شود، باعث اقدام متقابل نظامی خواهد شد»، اما در مقابل سرنگونی گرانترین و پیشرفتهترین پهپاد امریکایی جرأت هیچگونه اقدامی را به خود نداد و سکوت اختیار کرد. قطعاً هدف قرار دادن این پهپاد، هدف قرار دادن ابهت و قدرت آمریکا بود که از هزاران امریکایی با اهمیتتر است. علاوهبراینکه پمپئو در این سخن نیز صداقت نداشت و گفتهاش فقط یک جنگ روانی بیش نبود چراکه همان روز چند نظامی آمریکایی در الرقه سوریه کشته شدند اما آمریکاییها مجبور شدند بیسروصدا از آن عبور کنند! این رفتار ترامپ و پمپئو نشان داد این آمریکاست که باید رفتارش را در منطقه تغییر دهد و میدهد، نه ایران!
۴- آمریکاییها ادعا داشتند با هر اشتباهی ممکن است جنگی در منطقه رخ دهد، این اتفاق نشان داد که اولاً با وجود رخ دادن حتی اتفاقی غیراشتباه و ثانیاً با وجود اینکه ترامپ این اتفاق را حادثه اشتباهی توصیف کرده است، امکان وقوع هر جنگی وجود ندارد. با این اقدام واکنش آمریکاییها محک خورد که امکان پاسخ نظامی ندارند و اگر دست به اقدامی بزنند باید منتظر پیشامدهای غیرمنتظره بدتری باشند.
۵- هدف قرار گرفتن این پهپاد امریکایی بر فراز تنگه هرمز را باید از یکسو زنده شدن خاطره اسارت ملوانان آمریکایی در سال ۹۴ بدست نیروهای ایرانی در خلیجفارس دانست و از سوی دیگر به نوعی پاسخی به حمله موشکی ناو وینسنس آمریکا در سال ۶۷ به هواپیمای مسافربری ایرباس ایران در خلیجفارس و گرفتن انتقام خون شهدای مسافر این پرواز و مرهمی بر دل خانوادههای آنها بعداز ۳۱ سال توصیف کرد. لذا همانگونه که فرمانده ناو وینسنس به ناحق از دست رئیسجمهور آمریکا مدال شجاعت گرفت، مدافعان امنیت ایران به حق باید از دست رئیسجمهور کشورمان مدال شجاعت دریافت کنند.
۶- و نکته آخر اینکه اقدام قدرتمندانه سپاه در سرنگونی پهپاد فوق پیشرفته آمریکا، روی دیگر موضع عزتمندانه رهبرمعظم انقلاب بود که نه پیام ترامپ را از نخستوزیر ژاپن دریافت کردند و نه پاسخی به آن دادند. درحقیقت پاسخ رهبرمعظم انقلاب به ترامپ در اقدام شجاعانه و مقتدرانه سپاه تجلی پیدا کرد و بر این اساس است که واشنگتن پست میگوید «در صدای آیتالله خامنهای رهبر ایران میتوان بازتاب این سخن آیتالله خمینی را شنید که گفت آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند».
رئیس و سخنگوی دستگاه قضائی از آغاز برخی تغییر و تحولات تشکیلاتی و ساختاری معطوف به چابک شدن قوه قضائیه و برطرف کردن برخی موارد و مشکلات به ارث مانده از دورههای گذشته خبر دادهاند. اگرچه تحلیل و اظهار نظر درباره این تغییرات نیازمند گذشت زمان و اجرایی شدن آنهاست اما با توجه به مشکلات مبتلابه دستگاه قضائی به نظر میرسد باید از این تغییرات استقبال کرد. بخصوص که آیتالله رئیسی سابقه ۴۰ ساله در این دستگاه دارد و باید گفت که از ریز ودرشت مسائل مطلع است و حتماً بر اساس دیدگاهها و نظرات کارشناسی دست به چنین اقدامی زده است. ما همه امیدواریم برنامههای اعلامی رئیس جدید دستگاه قضائی و از جمله اهداف مد نظر برای چابکسازی دستگاه قضائی قرین موفقیت شود تا مردم بهتر طعم عدالت را بچشند. رضایتمندی مردم از عملکرد دستگاه قضائی حتماً در جلب اعتماد عمومی و تقویت کارآمدی نظام مثمرثمر خواهد بود.
حال که بحث تغییرات ساختاری در این قوه مهم کشور مطرح است شایسته است پیشنهاد واگذاری اداره سازمان زندانها به وزارت دادگستری هم مطرح شود. از گذشته چنین پیشنهادهایی معطوف به کارکرد بهتر سازمان زندانها و پاسخگویی در قبال مجلس مطرح بوده که به نظر میرسد استدلالهای موافقان قابل دفاع است. بخصوص که کار سازمان زندانها عمدتاً اجرایی است و خیلی ماهیت قضائی ندارد و بهتر است که یک نهاد غیرقضایی بتواند نسبت به عملکرد آن نظارت داشته باشد. واگذاری اداره این سازمان به وزارت دادگستری از این منظر میتواند رافع برخی دغدغهها باشد.
البته برخی هم معتقدند زندانی، محکوم دستگاه قضائی است و این دستگاه به لحاظ وظایف قانونی خود لازم است که بر نحوه اجرای حکمی که صادر کرده، خود عهدهدار سازمان زندانها باشد. این نظر به نظر شورای نگهبان نزدیکتر است و با توجه به اینکه طبق قانون اساسی وظیفه وزارت دادگستری و وزیر آن صرفاً هماهنگی بین دولت، مجلس و قوه قضائیه است چه بسا موضوع واگذاری به وزارت دادگستری مورد تأیید شورای نگهبان هم قرار نگیرد. با این حال از آنجایی که وظیفه مجلس نظارت است باید سازوکاری فراهم شود تا مجلس بتواند بر نحوه اداره سازمان زندانها نظارت ولو اجمالی داشته باشد. در حال حاضر گاهی با تعامل دستگاه قضائی نمایندگان مجلس بازدیدهایی از زندانها دارند اما گزارشهای احتمالی این بازدیدها معلوم نیست که نتیجه مشخصی داشته باشد گذشته از اینکه گاهی از برخی بندها هم نمیشود بازدید کرد.
بامداد روز پنجشنبه سیام خرداد ماه را باید نقطه عطفی در روند تحولات دفاعی و امنیتی منطقه غرب آسیا دانست، برای تروریستهای سنتکام و فرماندهان و سیاسیون کاخ سفید قابل باور نبود که بزرگترین و گرانترین و پیشرفتهترین ابزار نظامی تجسسی جهان که قرار است جایگزین هواپیماهای جاسوسی نسل گذشته امریکا یعنی U۲ شود، در جریان یک پرواز جاسوسی شناسایی شبانه درحالیکه سیستمهای شناسایی و هشداردهنده خود را خاموش کرده بود، در ارتفاعی فارغ از امکان پدافندی ایران که امریکاییها از آن اطلاع داشتند، هدف قرار گرفته و بار دیگر نظام محاسباتی کاخ سفید را درهم ریخته و آنها را دچار تناقضگویی کند.
در روزهای اخیر و در امتداد سناریوی میانجیتراشی کاخ سفید که مبتنی بر بزرگنمایی تهدید نظامی با هدف شکست اراده مقاومت و ایستادگی مردم ایران بود، سیاسیون امریکایی با بزرگنمایی تحرکات نظامی امریکا در منطقه که شامل اعزام هواپیماهای جدید و نیروهای نظامی و کارشناسان متخصص سیستمهای پدافندی بود، تلاش کرده بودند فضای سنگینی را بر منطقه حاکم کرده و شکستهای امریکا و متحدان منطقهایاش در «حفظ امنیت انرژی» را که با هدف گرفته شدن چندین کشتی نفتکش در الفجیره و دریای عمان زیر سوال رفته بود، جبران و از این طریق تحمیل هزینههای بیشتر نظامی بر قارونهای منطقه را توجیه و به تبع آن اعتبار از دست رفته خود را جبران کنند. اگرچه برخی از کارشناسان اعتقاد داشتند که جابهجایی جدید نظامی اتفاق نیفتاده و خبرسازیهای امریکا بیشتر عملیات روانی برای ارعاب ایران و سرکیسه کردن کشورهای خلیجفارس است.
درمورد این حادثه خانم «اولریک فرانک» یکی از متخصصان کادرهای نظامی پهپادهای امریکا در گفتوگویی با رادیوفردا با دردناک خواندن سرنگونی پهپاد امریکایی توسط پدافند هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در استان هرمزگان با تأکید بر اینکه برای امریکاییها غیرقابل باور بود که ایران بتواند این پهپاد متجاوز را هدف قرار دهد، با تأکید بر اینکه پهپاد «امکیو ۴ سی» به نام «ترابتین» که درواقع گونهای از پهپاد «آرکیو ۴ گلوبال» است سرنگون کرده، بزرگترین و گرانترین پهپاد نظامی تجسسی جهان است نیروی دریایی امریکا آن را برای اقدامات تجسسی بهکار گرفته است. این درحالی بود که بهرغم ویژگیهای منحصربهفرد این پهپاد، امریکاییها به دلیل احتمال اندکی که نسبت به ردیابی آن توسط سیستمهای پدافند هوایی ایران میدادند، سیستمهای اعلام و هشدار آن را نیز خاموش کرده بودند و به چندبار اخطار سیستمهای پدافندی سپاه و ارتش در طول مأموریت ۴ ساعته اعتنایی نکردند.
حادثه مذکور واجد چند پیام است که قطعاً باید امریکاییها آن را درک کنند:
۱- واکنش قدرتمندانه سیستم پدافندی نظام جمهوری اسلامی ایران به این تجاوز آشکار نشان داد که روند واکنش ایران نسبت به هرگونه تجاوز حتی اگر «سهوی» هم باشد تفاوت کرده و امریکاییها و متحدانش باید بدانند که برخلاف گذشته دیگر درمقابل اینگونه تجاوزها اغماض نخواهد شد و ایران در دفاع از منافع سرزمینی خود اندک مسامحهای را نخواهد داشت.
۲- قدرت و توان سیستمهای دفاعی ایران و آنهم متکی بر تولیدات سیستمهای دفاعی ایرانی «پدافند سوم خرداد» عملاً قابلیتهای ایران را اثبات کرد. چیزی که فارغ از تصور دشمنان و حتی برآورد کشورهای دوست ایران بود. این درحالی است که به باور ایجاد شده برای فرماندهان نظامی امریکا گلوبالهاوک نه قابل ردیابی است و نه قابل هدف قرار دادن.
۳- واکنشهای شتابزده و متناقض ترامپ نسبت به این حادثه که ابتدا ایران را متهم کرد و سپس بعد از اعلام مستندات ایران درمورد تجاوز قطعی پهپاد امریکایی به آبهای ایران اشتباه کاربران امریکایی را پذیرفت، عملاً سردرگمی و انفعال نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری امریکا را نشان داد، این امر اگرچه خود نوعی تهدید جدید محاسبه میشود، اما نشانگر افول و سردرگمی دستگاه محاسباتی امریکاست که زمانی به لحاظ سختافزاری و نرمافزاری در جهان زبانزد بود و این نشاندهنده این است که «جریان مقاومت» حتی فراتر از بلوکهای دیگر قدرت جهان توانسته است، نظام امریکا را با چالش و بحران مواجه کند.
۴- واکنش قدرتمندانه ایران که نماد «مقاومت فعال» است، نشان داد که سیاستهای انتخاب شده توسط تیم افراطی حاکم بر کاخ سفید، مبنی بر اینکه با تصاعد بحران و بزرگنمایی تهدید قادرند سیاستهای فشار حداکثری کاخ سفید را به نتیجه برسانند توهمی بیش نیست. همانگونه که در عرصه دیپلماسی و پیگیری حقوق ایران در عرصه برجام، روند عمل دستگاههای اجرایی پس از بیانیه شورای عالی امنیت ملی تغییر کرده است. در عرصه دفاعی و امنیتی نیز شرایط تغییر کرده و اگر تاکنون ایران نسبت به تجاوزهای هواپیماها و یا قایقها و ناوهای امریکایی غمض عین داشت، بعد از این شرایط تغییر خواهد کرد.
۵- فروپاشی بورس کشورهای حاشیه خلیجفارس پس از این حادثه نشاندهنده این است که اقتصاد این شیخنشینها نیز اعتماد به امریکاییها و توان آنها در حفظ امنیت انرژی در منطقه را، از دست دادهاند، این روند البته باید درسی برای سیاسیون این کشورها باشد که اینگونه اعتبار سیاسی و سرنوشت خود را با قدرت پوشالی امریکا پیوند نزده و پایگاههای خود را جولانگاه سختافزارهای امریکایی نسازند و این نکته را به خاطر بسپارند که هیچ اقدام، حمایت و بسترسازی آنها برای حضور متجاوزان امریکا از دید تیزبین نیروهای دفاعی و امنیتی ایران مغفول نخواهد بود و بعدها باید حساب آن را پس بدهند.
۶- قبل از این حادثه، روزنامه واشنگتن پست تصویر درستی از ایران در دوران «مقاومت فعال» با استناد به آنچه در دیدار رهبر معظم انقلاب با نخستوزیر ژاپن اتفاق افتاد، ارائه داد. این روزنامه معتبر امریکا در پی این دیدار نوشت که صدای رهبر ایران را نمیتوانستیم شفافتر از روز پنج شنبه و مخالفت وی با میانجیگری آبه بشنویم. در صدای رهبر ایران میتوان بازتاب این جمله آیتالله خمینی را شنید که گفت: «امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.» این روزنامه سپس نتیجهگیری میکند که «اعتماد به نفس ایران به خود، موضوعی است که هرگونه تقابل را بسیار خطرناکتر میکند» و اکنون جهان شاهد خواهد بود که پیشبینی این روزنامه امریکا درست بود. در اولین گام «مقاومت فعال» نیروهای ایرانی، این تمامیت هیبت، سیستم نظامی امریکا بود که فرو ریخت، امید است این حادثه درسی برای عبرتگیری تندروهای کاخ سفید باشد، تا تسلیم حقانیت مردم ایران شوند. بدانند که هزینه تست ابعاد دیگر «مقاومت فعال» ایران سنگینتر است. این حادثه و دیگر اتفاقات ماههای اخیر باید نقطه پایانی بر سیاستهای اشتباه سالهای اخیر کاخ سفید باشد که تصور میکرد با «فشار حداکثری» قادر به تسلیم مردم ایران است.
کاملاً طبیعی و درست است که جمهوری اسلامی نسبت به تحرکات نیروی دریایی ایالات متحده در خلیج فارس حساسیت بیشتری پیدا کرده، تجاوز حداقلی اشیای پرنده از هر نوع که باشد را، تحمل نکند. سرنگونی پهپاد فوق مدرن آمریکایی از سوی نیروهای مسلح و اثبات تواناییهای عملیات پدافندی ایران از اهمیت خاصی برخوردار است و احتمالاً در محاسبات سنتکام چندان مورد توجه نبوده ولی اکنون برای خودش جایی باز میکند و قدرت بازدارندگی ایران را در نظرشان بالا میبرد.
در واقع حادثه روز پنجشنبه گذشته علاوه بر آثار متعدد نظامی و سیاسی میتواند پاسخی به ادعای برخی مقامات آمریکایی باشد که رزمایش موشکی ایران را فتوشاپ دانسته بودند.
احتمالاً بهزودی شاهد خواهیم بود که خصوصاً رسانههای برانداز در توانایی بروز داده شده نظامی ایران تشکیک کنند و در این راه عجایبی از ادعاهای غیر قابل اثبات را به نمایش بگذارند. اما اصل ماجرا همان تنشهاست که آغازگرش کاخ سفید بود و هم او ادامه دهنده آن است و حالا همه در انتظار بسر میبرند تا ببینند که آیا هیأت حاکمه آمریکا پس از مشاهده جدی شدن تبدیل تنش به درگیری در مواضع خود تغییر ایجاد میکند یا همچنان سطح تنش را بالا نگه خواهد داشت تا به اهداف خود برسد؟ رئیسجمهور آمریکا برای تقابل بیشتر با ایران دارای دستان بازی نیست، در این زمینه علاوه بر مخالفتهای جدی داخلی شعارها و برنامههای ریاست جمهوریش هنوز در افکار عمومی آمریکا زنده هستند و بر اساس همین شعارها از مردم رأی گرفته است. اگر وی به هر دلیل وارد درگیری نظامی جدی آن هم با کشور بزرگی مثل ایران شود دقیقاً خلاف وعدههای انتخاباتی عمل کرده است و رأی دهندگان بسیاری را از دست خواهد داد چیزی که برای یک رئیسجمهور آن هم درآمریکا در دوره اول معیاری تعیین کننده است.
ولی همه دلایل پرهیز از جنگ با ایران از سوی کاخ سفید به اینها ختم نمیشود؛ تعرض به ایران واکنش غیر قابل محاسبهای از سوی تهران دربر دارد که جریان صدور نفت از خلیج فارس و حتی خاورمیانه را تامختل شدن پیش خواهد برد و قطعاً بر اقتصاد جهان اثر منفی خواهد گذاشت. اثرات منفی که اروپا و چین و برخی دیگر از کشورهای شرق آسیا از آن خسارت خواهند دید. بنابراین بعید است که آمریکا ریسک جنگ با ایران را بپذیرد، با این حال هر کشوری در موقعیتهای سرنوشتساز باید خود را برای بدترین حالتها آماده کند. بدترین حالت برای ما و آمریکا وقوع جنگ است، جنگی که حتی اگر برندهای داشته باشد با خسارتهای غیر قابل تصور همراه خواهد بود.
ایران که صادقانه جنگ را نمیخواهد کار بسیار سخت و پیچیدهای پیش رو دارد. از طرفی اگر کوچکترین ضعفی از خود بروز دهد انسان نامتعادلی مثل ترامپ را در توهمات خود تشجیع خواهد کرد و چه بسا خود این امر منجر به اقدامات تند آمریکا شود و از طرفی اگر رفتارهای سختی از خود بروز دهد، چه بسا مدیریت اوضاع از دست برود و عوامل دیگری وارد شوند و اوضاع را به سمت ناخواستهای ببرند. از سویی فشارهای تحریم وجود دارند و اروپا و چین و روسیه تقریباً دست روی دست گذاشته فقط لفاظی میکنند واز سوی دیگر ممکن است زمان از دست برود و ترامپ رأی بیاورد و اوضاع کنونی برای چهار سال دیگر تمدید شود.
در این پیچیدگیهای نفسگیر، هرچند آمریکا هم در منگنه سختی قرار گرفته و آقای ترامپ تازه دارد متوجه میشود که سیاست دنیای بسیار پیچیدهای دارد و به سادگی به احکام و اوهام او تن نمیسپارد، ولی ما هم نباید در چنین شرایطی قرار میگرفتیم. دلسوزان بسیاری در زمان آقای احمدینژاد مرتباً هشدار میدادند که وی کشور را به میدانهای خطرناک میکشاند و ما همچنان وارث سهلانگاریها و سوءمدیریتهای او هستیم… اگر از همان زمان جلوی ماجراجوییهای بیمورد گرفته میشد و مناسبات جهانی شناخته میشد و دشمن تراشی صورت نمیگرفت و حداقل بخشی از درآمد افسانهای ۸۰۰ میلیارد دلاری ذخیره میشد، اصلاً این همه به برجام نیاز نمیافتاد و حضور و غیاب آمریکا در آن تا این درجه تعیینکننده نمیشد. به نظر میرسد با همه دشمنیهای آمریکا ما میتوانستیم در شرایط بهتری قرار گیریم و پیروزیهایمان در توسعه همهجانبه کشور تعریف میشد. هر چند در حال حاضر باید با تمام توان و خرد و هوشیاری جلوی هر باجگیری و تعرض و دشمنی بایستیم ولی همواره گوشه چشم اصلیمان عبور از شرایط کنونی و ایجاد آرامش و ثبات همهجانبه برای کشور باشد.
گرانی و تورم همچنان بیداد میکند و آه از نهاد مردم برمی آورد، قیمت خودروهای داخلی در نبود رقابت و سوءاستفاده حداکثری از «انحصار»، نظارت ضعیف و بسیار کم تأثیر به جایی رسید که در تصور هم نمی گنجید، اعتراضها و گلایهها از این پرشهای نامتناسب قیمتی راه به جایی نبرد و همین خودروهای با مصرف بالا و ایمنی و استحکام نه چندان قابل قبول همچنان بر جاده یک طرفه فشار بر مردم میتازند! قیمت ارزاق عمومی و خصوصاً گوشت آن چنان بر عامه و دهکهای پایین جامعه فشار وارد میکند که عده قابل توجهی از مردم نمیتوانند حتی نیاز حداقلی به این ماده غذایی را برای سفره خود تأمین کنند، شیر و لبنیات و … هم از سبد غذایی بسیاری از افراد جامعه در حال جمع شدن و پرکشیدن است!
اما فهرست بلند بالای گرانی یک طرف و گرانی سرسام آور مسکن و اجاره خانه یک طرف! ممکن است گفته شود اگر فعلاً برخورداری از خودروی شخصی جزو آرزوهای بعضی از مردم شود لطمه چندانی به زندگی نمیخورد یا به خاطر بی مسئولیتی و بی تدبیری توأم با بی غیرتی برخی مسئولان ببینیم که گوشت و لبنیات و برنج داخلی و … از سفره عدهای از خانوارها پر میکشد و همچنان دندان بر جگر بفشاریم که چرا؟! اما برای تأمین ابتداییترین و ضروریترین نیاز هر انسانی که برخورداری از مسکن و «سرپناه» است به که و کجا شکایت ببریم؟
مسکن و سرپناه آن هم از نوع اجارهای، کالای لوکس و تشریفاتی و حتی وارداتی و چسبیده به «برجام» و تحریمهای ظالمانه نیست بلکه برخورداری از سرپناه اولین، لازم ترین و حداقلی ترین حق هر خانوادهای است که مجموعه حاکمیت باید و باید زمینه لازم برای دسترسی به آن را برای آحاد مردم فراهم کند.
اما آیا دولت و خصوصاً بخشهای مرتبط مانند وزارت مسکن و شهرسازی و به ویژه وزیر سابق این وزارتخانه که دولت یازدهم را با کلی ادعا و … ترک کرد، کاری اساسی برای تأمین این ابتداییترین نیاز مردم انجام دادهاند؟ دولتهای قبلی چطور؟ و مگر مشکل تأمین مسکن و گرانی کمرشکن اجاره بها، مشکل این سالها و دهه هاست که تاکنون فکر و چارهای اساسی و مؤثر برای حل آن اندیشیده نشده است؟
آیا دولتمردان و شخص رئیس جمهور نمیدانستند یا احتمال نمیدادند که در پس تحریمها، افزایش نرخ ارز، کاهش ارزش پول ملی، جنگ اقتصادی تحمیلی دشمن و کمبود نظارت، امکان جهش گاه تا ۲۰۰ درصدی قیمت خانهها و حتی اجاره بها وجود دارد که اگر نمیدانستند و احتمال نمیدادند خود نشانه نبود روح و تفکر «آینده نگری» و «آینده پژوهی» در بدنه دولت است و اگر چنین احتمالاتی میدادند و تدبیری شایسته و مؤثر برای جلوگیری و مهار این افزایش قیمتهای کمرشکن نکردند، جای هزاران تأمل و شکایت به درگاه آنکه «باید» است!
مجلس و مجلسیان چطور، آیا ایشان احتمال این بیداد گرانی خصوصاً برای مسکن و اجاره بها را نمیدادند آیا یکی از اصلی ترین وظایف نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی در کنار «قانون گذاری» و نظارت بر حسن اجرای قوانین، تلاش در خور و در حد اختیارات و وظایف برای حفظ ارزش پول ملی و ایجاد بستر مناسب قانونی برای رفاه و برخورداری مردم از حقوق اساسی و معیشت مناسب و داشتن سرپناه نیست؟ آیا مجلس به این وظیفه مهم و اساسی خود آن چنان که باید عمل کرده است و پاسخی مناسب برای موکلان خود دارد؟! نهادهای نظارتی و سازمان تعزیرات چطور؟ آیا ایشان کاری بایسته برای جلوگیری از دلال بازی در بازارهای مختلف از جمله بازار ارز، سکه، طلا، خودرو، مسکن و … و تلاش مؤثر برای مهار گرانیهای فزاینده انجام دادهاند؟
قوه قضائیه برای پیشگیری و برخورد جدی با جنایتهای اقتصادی که تعدادی از مفسدان و ضایع کنندگان بیت المال و دلالانی که خون مردم را در شیشه کردهاند و به گرانیها دامن زدهاند چگونه عمل کرده است؟
اینها بخشی از سوالاتی است که باید به روشنی و شفافیت توسط مسئولان پاسخ داده شود.
آیا این گرانی سرسام آور و کمرشکن همچنان ادامه خواهد داشت؟ آیا این مشکل بزرگ به حاشیه نشینی بیشتر در شهرهای مختلف و افزودن بر مشکلات این مناطق دامن نمیزند؟ آیا بحران پیدا کردن سرپناه آن هم از نوع «اجاره ای» به کلافگی و نارضایتی مردم و خصوصاً اقشار متوسط و ضعیف جامعه منجر نمیشود؟ آیا گوشی برای شنیدن این نالهها و همتی مردانه و جهادی برای حل مشکل مسکن و معیشت مردم در همه مسئولان وجود دارد؟ آنچه مسلم است حل مجموعه مشکلات اقتصادی حتی در همین شرایط سخت تحریم و فشار حداکثری آمریکا و برخی کشورهای غربی و شانتاژ رژیم صهیونیستی و برخی شیوخ سرسپرده منطقه امکان پذیر است.
چند پیشنهاد
۱ - البته که مهمترین ابزار حل مشکلات از جمله مشکلات اقتصادی، توجه اساسی و جدی به درون و ظرفیتهای داخلی و تلاش مؤثر برای تحقق اقتصاد مقاومتی است.
۲ - کار جهادی به معنای واقعی میتواند مشکل مسکن مردم را تا حد زیادی حل کند.
۳ - برنامه ریزی برای انجام کار بزرگ «جهاد خانه سازی» توسط بخش خصوصی با نظارت دقیق دولت و نهادهای نظارتی قطعاً علاوه بر کمک به کاهش قیمت مسکن و اجاره بها میتواند نقش مؤثری در ایجاد اشتغال داشته باشد.
۴ - جانمایی مناسب برای ایجاد شهرکهای اقماری البته با زیرساختهای مناسب و امکانات لازم در کنار حل مشکلات شهرکهای موجود از دیگر راهکارهای قابل اجرا برای پاسخ گویی به نیاز مسکن جامعه است.
۵ - اقدام فوری و عاجل برای به سازی بافتهای فرسوده شهرهای کوچک و بزرگ نیز میتواند به تأمین مسکن و کاهش اجاره بها کمک کند.
۶ - شناسایی خانههای خالی در شهرهای مختلف و اقدام مناسب برای قرار گرفتن در چرخه استفاده و مصرف واقعی نیز میتواند نقشی در کاهش قیمت مسکن و اجاره بها داشته باشد.
۷ - اقدام مؤثر و عملی برای جلوگیری از دلال بازی و ایجاد عطش کاذب برای مسکن نیز میتواند سهمی در تعدیل قیمت داشته باشد.
۸ - بهره گیری از تجربه کشورهای موفق در عرصه تأمین مسکن میتواند به حل این مشکل کمک کند.
۹ - استفاده از ایدههای ایده پردازان، مبتکران، نخبگان و صاحبان تجربه در تولید مسکن حتماً کمک قابل توجهی به حل مشکل تأمین مسکن مناسب در کشور میکند.
۱۰ - پیگیری مجلس از دولت خصوصاً درباره وعدههای اخیر وزیر کشور برای واگذاری چند صد هکتاری زمین در شهرهای مختلف برای ساخت خانه از جمله اقدامات ضروری برای «رونق تولید» و تأمین نیاز مردم به خانه است.
۱۱ - خوشبختانه برای ساخت مسکن تقریباً هیچ نیازی به واردات و وابستگی به خارج نداریم پس دولت و مجلس با سیاستهای تشویقی و برنامه ریزی مناسب برای انبوه سازی با ضابطه، قانونمند و هدفمند میتوانند علاوه بر رشد چشمگیر تولید و تأمین مسکن، موتور تولید صنعت خانه سازی و صدها صنعت و خدمت وابسته به آن را با شتاب بیشتری به حرکت درآورند، در این راستا حتماً در اختیار گذاشتن زمین در مکانهای مناسب البته با در نظر گرفتن تمامی جوانب قانونی و زیست محیطی و همچنین جلوگیری از رانت و فساد به تحقق این مهم کمک شایانی میکند.
۱۲ - تدوین برنامه عملیاتی کوتاه مدت برای پاسخ گویی به نیاز فوری مسکن خصوصاً مسکن اجارهای امری لازم در کنار برنامههای میان مدت و بلند مدت حل مشکل مسکن جامعه است که باید بیش از پیش مدنظر دولت و مجلس قرار گیرد.
۱۳ - و اما «انصاف» همان کیمیای عصر ما نیز میتواند کمی از بار سنگین اجاره بها را از شانههای هموطنان عزیز خانه به دوش بردارد و ای کاش تعدادی از مسئولان و دولتمردان و مجلسیان و… فرزندان ایشان اجاره نشین بودند و حقوقهای آن چنانی نداشتند و از نزدیک با مشکلات خانه به دوشی و اجاره بهای سنگین و کمرشکن آشنا میشدند تا شاید چارهای اساسی و همیشگی برای حل این مشکل سابقه دار میاندیشیدند.
بدون شک سمتوسوی مناظره ایران و آمریکا برای منطقه و جهان نگرانکننده است و اگر این شعله در معرض بادهای تند قرار گیرد، مصائب زیادی را شاهد خواهیم بود که هیچ کشوری از آن نفع نخواهد برد. آمریکا و همپیمانان آن باید متوجه باشند، ایران کشور دهههای قبل نیست که در قبال اقدام نظامی و یا تحریکآمیز آمریکا به ناچار اغماض کند و یا به طریقی عقدهها را برای روز مبادا جمع کند و امکان تلافی نداشته باشد.
گسیل پهپاد جاسوسی به آبهای سرزمینی ایران جهت تست هوشیاری و اقدام نظامی ایران و واکنش سریع، به موقع و سقوط آن از طریق سیستم دفاعی ایران برای آمریکا و همپیمانانش در منطقه و همچنین برای ملت ایران پیام صریح و روشنی داشت و به قدری حساسیتزا بود که حتی حمله غافلگیرانه و نامعلوم به تانکرهای نفتی در آبهای عمان را تحتالشعاع قرار داد. اما فارغ از این ماجرا، واقعیت این است که خاورمیانه برای کشورهای خارج از این منطقه میدان بازی نیست، بلکه خانه ساکنان آن است، محل زندگی نیاکان آنها بوده است و در آینده هم فرزندان و نسل آتی ساکنان خاورمیانه همینجا سکونت خواهند داشت و با هر انگیزهای کسی که از زادگاهش مهاجرت کند و فاصلهای به وجود آید، باز قبلهگاهش همینجاست و فرق بین فارس، ترک، کرد و عرب و سایر نیروهای بومی آن نیست.
نکته بدیهی این است که آمریکاییها، خاورمیانه را برای تجارت، جنگ، معامله، توسعهطلبی و زنگ تفریح میخواهند و به همین علت است که منازعه، مناقشه و جنگ برای ساکنان خاورمیانه به منزله مرگ- حیات و برای آمریکاییجماعت، جنبه برد-باخت دارد و طبیعی است ذات نگاهها و ماهیت برخوردها بسیار متفاوت باشد. آمریکاییها هرگز اجازه نمیدهند کشور آنها محل دعوا، درگیری و مرز حل مسئله باشد و یا مسائل جهانی با دعوا و درگیری در داخل کشور آنها پیوندی داشته باشد. آنها تضادهای پایدار و غیرمقطعی را به خارج از مرزهای جغرافیای خود انتقال میدهند، گاهی در اروپا، زمانی در ویتنام، کره و جاهای دیگر درگیرند و هم اینک، جغرافیای تعیین نوبت برای بازیهای نهایی را خاورمیانه قرار دادهاند و بهانه اصلی هم برای یارکشی، ایدئولوژی و انرژی لحاظ شده است. موضوعی که رهبران خاورمیانه و بخش اعظمی از مردم در وهله اول و رهبران جهان و مردم دنیا در مرحله دوم از آن غافلاند. از سوی دیگر پیشبینیهای مربوط به اقتصاد جهانی امیدوارکننده نیست. سازمانها و مؤسسات معتبر جهانی در تحلیل شرایط مربوط به اقتصاد جهان، بنا بر عادت و اهمیت، آمریکای شمالی، اروپا، انگلیس، آفریقا، خاورمیانه، روسیه، چین و ژاپن را مبنای تحلیل قرار میدهند.
چالشهای اساسی چون تعیین نرخ بهره در آمریکا، برگزیت و جابجایی قدرت در آلمان، فرانسه و انگلیس در اروپا، کاهش رشد اقتصادی در چین و هند در آسیا، جنگ تجاری بین چین و آمریکا در جهان به یک ترومای سیاسی- اقتصادی چون جنگ در خاورمیانه وابسته است تا مجموعه چالشها و آسیبپذیریهای جهان به واقعهای تبدیل شود که شرایط زندگی را برای کل جهان سخت و دشوار کند. هرچند شروع جنگ بین این دو کشور در حال حاضر بعید به نظر میرسد، اما تجربه جهانی نشان داده است بسیاری از مواقع باعث و بانی جنگ اتفاق سادهای بوده است. علاوه بر این جنگ ایران و آمریکا دیگر جنگ دو کشور نیست؛ بلکه بازیگران زیادی به درون دعوا کشیده خواهند شد که مسائل کلان جهانی را تحت تأثیر قرار خواهد داد، با این اوصاف درنگ جایز نیست.
ارسال نظرات