روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
تجاوز هواپیمای بدون سرنشین RQ-4C یا «گلوبال هاوک» به آسمان جمهوری اسلامی و اقدام گسترده به عکسبرداری از منطقه شمال هرمز- حد فاصل هرمز تا چابهار- یک موضوع است و اقدام پدافند نیروی هوا فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در هدف قرار دادن و ساقط کردن این پهپاد متجاوز و «بسیار پیشرفته» و گرانقیمت آمریکا یک موضوع مهم دیگر است که در دو روز گذشته در کانون توجه جهان و تفسیرهای فراوان قرار گرفتهاند. در این بین در طول روز پنجشنبه توجه جهان به این نقطه دوخته شده بود که دولت آمریکا در واکنش به حمله شجاعانه سپاه به یگان نظامی این کشور که به قول «اولریک فرانک» کارشناس نظامی آمریکا- در مصاحبه با رادیو فردا- به حیثیت نظامی آمریکا «لطمه شدید» زده، چه خواهد کرد. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
۱- شواهد و قرائن میگویند، آمریکاییها طی یکی - دو ماه اخیر در حال ارزیابی وضعیت نظامی ایران بودهاند. سردار دلاور نیروی هوا- فضای سپاه میگوید آمریکاییها چندین بار به فضای جمهوری اسلامی در خلیج فارس تجاوز کرده بودند و ما به آنان اخطار داده و از طریق وزارت امور خارجه ایران نیز اعتراض و هشدار خود را به متجاوزین رسانده بودیم اما آنان اعتنایی نکرده بودند. او میگوید «به همین هواپیمای ساقط شده نیز هشدار داده شده بود و در یک مورد که آمریکاییها هم اعلام کردند ما به سمت یکی از هواپیماهای آن «شلیک اخطار» کرده بودیم ولی آمریکاییها جدی نگرفتند تا اینکه روز پنجشنبه پس از چند بار اخطار، این هواپیمای مدرن جاسوسی را مورد هدف قرار داده و ساقط کردیم.»
«گلوبال هاوک» از ۱۴ دقیقه بامداد روز پنجشنبه مشغول گشتزنی در محدوده شمال هرمز تا چابهار بوده و تصاویری از تأسیسات اقتصادی و نظامی ایران به مرکز فرماندهی نظامی آمریکا در خلیج فارس ارسال کرده و بعد از چهار ساعت ساقطشده و لاشههای آن در ناحیه «رأسالشیر» - آبهای ایران- افتاده است. اینکه آمریکاییها در ساعات اولیه اصرار داشتند، هواپیمایشان در آبهای بینالمللی مورد حمله قرار گرفته درست نیست کما اینکه خود آنان هم کمی بعداین سناریو را کنار گذاشتند.
۲- از آنچه گفته شد میتوان فهمید آمریکاییها با شناسایی نقاطی از شمال دریای عمان و با استفاده از پایگاههای نظامی مستقر در دو کشور امارات و عربستان در نظر داشتهاند، با تصویرسازی دروغین جنگ، ایران را وادار به مذاکرهای برای تن دادن آن به محدودسازی قدرت دفاعی و فعالیت منطقهای نماید. در تحلیل داخلی آمریکاییها آمده بود که ایران، در صورتی که در حمله نظامی آمریکا آسیب انسانی نبیند و با خسارت عمده نیز مواجه نگردد، برای اجتناب از جنگ پاسخ نخواهد داد و ما میتوانیم از آن بعنوان یک اهرم فشار برای باورپذیری گفتمان «جنگ- مذاکره» استفاده کرده و کفه «مذاکرهگرایان» ایرانی را در مقابل «مقاومتگرایان» سنگین کنیم. اصرار «برایان هوک» مسئول پرونده ایران در کاخ سفید بر مذاکره حتی پس از زمانی که هواپیمای جاسوسی آنان مورد حمله قرار گرفته بود، به خوبی این را نشان میدهد. او میگوید کاهش تنش با ایران اهمیت دارد. ایران باید با دیپلماسی پاسخ دیپلماسی را بدهد.»
کما اینکه سخنان «دونالد ترامپ» در مصاحبه با نشریه «تایم» که دیروز منتشر گردید نیز همین را نشان میدهد. او گفت: «من نمیگویم برای باز داشتن ایران از غنیسازی اورانیوم در سطح بالای ۳/۶۷ درصد به گزینه نظامی روی خواهم آورد. من چنین چیزی نمیگویم. اصلاً نمیخواهم این را بگویم. چنین اقدامی نامناسب خواهد بود» وقتی این سخنان را کنار اقدام هواپیمای جاسوسی مدرن گلوبال هاوک در عکسبرداری از مناطق نظامی و صنعتی ایران میگذاریم و تکرار آن علیرغم هشدار پیدرپی نیروی هوایی سپاه را مشاهده میکنیم، در مییابیم آنها خیالاتی داشتهاند. برخی از نظریهپردازان آمریکایی پیشنهاد کرده بودند بدون درگیر شدن در جنگی پرشدت و یا جنگی محدود و با دست زدن به «عملیاتی کم ضرر» و «هشدارآمیز» به ایرانیها بگوئیم، ردکردن مذاکره میتواند استقبال از جنگ باشد.
۳- محافل نظامی ایران نیز این احتمال را در نظر داشتند و امکان توسل آمریکا به «حملهای موضعی» که در آن کسی کشته نشود، تأسیسات مهم ایران آسیب نبینند را هم در پیشبینیهای خود محاسبه کرده بودند. رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز حدود دو ماه پیش در آنجا که گفته بودند دشمن علیه ما جنگ اقتصادی، روانی و نفوذ راه انداخته و از همه ابزارهای خود استفاده میکند، اشارهای هم به امکان توسل آمریکا به درگیری محدود نظامی داشته و اضافه کردند البته نظامیان ما آمادهاند. در تجزیه و تحلیل نظامی ایران آمده بود که اقدام موضعی آمریکا را نباید بدون پاسخ گذاشت چرا که عدم پاسخ ایران میتواند آمریکا را به تکرار و توسعه حملات خود وسوسه کند. بنابراین سپاه و ارتش ایران آماده شدند که در صورت هر نوع تجاوز دشمن، پاسخ قاطعی به آن بدهند. اقدام روز پنجشنبه سپاه پاسداران در پاسخ به تجاوز هواپیمای جاسوسی آمریکا به آسمان جمهوری اسلامی و حدود چهار ساعت عکسبرداری از نقاط حساس در جنوب ایران در این راستا صورت گرفت و این در حالی بود که آنان انتظار چنین اقدامی را نداشتند.
آنچه در این ماجرا اتفاق افتاد نه تنها خطای فاحش تحلیلی آمریکاییها را برملا کرد بلکه اساساً موضوع دگرگونه شد یعنی در حالی که در تحلیل آمریکاییها آمده بود که اقدام محدود نظامی آمریکا، واکنش نظامی ایران را در پی نخواهد داشت، حالا این اقدام محدود نظامی ایران است که- تاکنون- واکنش نظامی آمریکا را در پی نداشته است. کما اینکه این جمعبندی نظامی ایران بود که درست از آب درآمد. در تحلیل نظامی ایران آمده بود که اگر آمریکا، واکنش ایران را قطعی ببیند، دست به اقدام نظامی نمیزند و اینک سکوت نظامی آمریکا نشان میدهد، آنان پاسخ دوباره ایران را قطعی میدانند.
۴- هواپیمای جاسوسی ساقطشده RQ4C، مدرنترین و گرانترین هواپیمای نظامی- اعم از جنگنده و جاسوسی- است. طول آن از یک بال تا بال دیگر آن حدود ۴۰ متر و تقریباً شبیه یک هواپیمای تجاری است. این سیستم پهپادی از جهت قدرت جمعآوری اطلاعات حساس و حفظ آن در آمریکا به «جاروبرقی اطلاعات» لقب گرفته و انباشته از تکنولوژیهای برتر تجسسی برای عملیاتهای نظارت و شناسایی است. قیمت این هواپیما حدود چهاربرابر قیمت هواپیمای جنگنده F35 میباشد و در واقع ابرتکنولوژی نظامی آمریکا بهحساب میآید. سقوط این هواپیما با شلیک ضدهوایی ایران، ضربه مهم حیثیتی به صنعت نظامی آمریکا زد و نشان داد در مواجهه با قدرت نظامی ایران بهشدت آسیبپذیر است و حال آنکه این هواپیمای فوق مدرن جاسوسی، قادر بود در عمق ۹۰ کیلومتری آسمان و در یک زمان طولانی بین ۲۴ تا ۳۵ ساعت به شکار تصاویر حساس از هرکجا که میخواهد بپردازد. آمریکا در واقع شوکه شد و به هذیانگویی درباره نوع و نام این هواپیما و مأموریت و محل اصابت موشک ایران بهآن روی آورد که هرکدام یک رسوایی جداگانه برای آمریکا بود.
در این صحنه نه تنها ضعف تشخیص و توان عملیاتی آمریکا نمودار شد بلکه دقت تشخیص و توان عملیاتی ایران نیز آشکار شد. شکار ابر پهپاد آمریکا از سوی نیروی هوایی ایران نشان داد که افسانه «تکنولوژی نظامی آمریکا» و «قدرت عملیاتی پنتاگون» تا چهحد بیاساس بوده است. از امروز خریداران سلاحهای آمریکایی درباره قدرت ادعایی این جنگافزارها تردید خواهند کرد و ناگزیرند فکر دیگری برای سامانه دفاعی و نظامی خود کنند. از آن طرف قدرت موشک «نقطهزن» سپاه در یک عملیات واقعی به تصویر کشیده شد. کم نبودند کسانی در داخل و خارج که معتقد بودند قدرت نظامی ایران، ادعایی است که واقعیت خارجی ندارد و در برابر قدرت تهاجمی آمریکا، چیزی بهحساب نمیآمد. بعضی هم در خود ایران میگفتند آمریکاییها میتوانند با فشار یک تکمه، همه جنگافزارهای ما را از بین ببرند! برتری قدرت موشکی ایران به مهمترین سامانه نظامی آمریکا خیلی از تحلیلها را تغییر داد و از دیروز بسیاری از همان کسانی که با تردید و حتی تحقیر به قدرت نظامی ایران نگاه میکردند، به حقیقیبودن این قدرت اذعان کردهاند. در این میان بیش از همه، آمریکاییها دریافتهاند که با یک «قدرت تهاجمی» مهم که برخوردار از دو عنصر «اراده» و «توانایی» است، مواجه هستند.
حالا باید جمعبندیها تغییر کند این جمله اولریک فرانک را درنظر بگیریم: «اگرچه این اولین پهپادی نیست، که ارتش آمریکا از دست داده است اما اولینبار است که مورد هجوم قرار گرفته است. صحبت از دستدادن میلیونها دلار است و از دستدادن پرستیژ و وجهه خصوصاً وقتی چنین سیستمی در پی حمله سقوط کند.»
۵- نوع عملکرد آمریکا پس از سقوط هواپیمای فوق مدرن گرانبهای جاسوسیشان توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دیدنی بود. آمریکا ابتدا کتمان کرد که چنین حملهای به هواپیمای جاسوسی او صورت گرفته سپس پذیرفت و در نوع آن به کتمان رویآورد، پس از آن پذیرفت که آنچه سقوط کرده همان هواپیمای فوقمدرن «گلوبال هاوک» است که بلافاصله از سوی ایران اعلام شده است.
اما آنچه در بحث واکنش پیش آمد از این جالبتر بود در حالیکه فرمانده کل سپاه پاسداران، رسماً اعلام کرد که سپاه هواپیمای متجاوز جاسوسی آمریکا را در شمال تنگه هرمز ساقط کرده است، ترامپ در گفتوگوی تلویزیونی آن را محتملاً ناشی از خطای تصمیم یک فرد و نه یک سازمان در ایران معرفی کرد! ترامپ در نهایت برای جمعبندی و تصمیمگیری همه رهبران آمریکا را به حضور در کاخ سفید فراخواند از رهبران نظامی تا سیاسی و از حزب جمهوریخواه تا حزب دمکرات و از سنا تا مجلس نمایندگان تا اعضای دولت آنان ساعتها به بحث نشستند و ظاهراً تصمیمی هم گرفتند. این درحالی است که همه میدانند ترامپ برای دستزدن به عملیات تلافیجویانه علیه ایران نیازی به فراهمآوردن خانم نانسو پلوسی و آقای چاک شامر و دیگران نداشت. این بازی ترامپ در واقع نمایش ضعف آمریکا بوده در حالیکه او میخواست با فراهمکردن اضلاع مختلف آمریکایی که سالهاست- به تعبیر حضرت آقا- از شدت خشم به ایران، زنجیر میجوند، نمایش قدرت بدهد.
دنیا متوجه شد وقتی همه مخالفان ایران هم در کاخ سفید جمع میشوند قادر به اقدام عملی علیه ایران نیستند و ایران میتواند همه آنان را به انزوا ببرد. ترامپ اما برای حفظ آبرو گفت نتیجه جلسه رهبران آمریکا، تصمیم به حمله به سه نقطه در ایران بوده که او بهخاطر ملاحظات انسانی، ده دقیقه قبل از آغاز عملیات، ارتش را از اجرای آن بازداشته است و «جان بولتون» گفت برای پاسخدادن به ایران به تلآویو میرود و این درحالیاست که رژیم اسرائیل بارها از آمریکا خواسته بود به تلافی اقدامات ضد اسرائیلی، نقاطی از ایران را مورد حمله قرار دهد!
۶- ماجرای روز پنجشنبه میتواند، یک تحول اساسی در وضع منطقه هم پدید آورد اینک سعودیها، امارات و… باید دریافته باشند، آمریکا نمیتواند کمکی به آنها بکند این آنان هستند که باید با «واقعیت منطقه» کنار بیایند و سرمایههای خود را هدر ندهند.
تنش در روابط ایران و امریکا به سرعت در حال افزایش است. این روند قابل پیشبینی بود. زیرا بر یک زورگویی آشکار از سوی ترامپ استوار بود. گرچه بنده نسبت به سیاست خارجی ایران نقدهایی دارم ولی درباره برجام هیچ حقی برای ایالات متحده وجود نداشت که بدون هیچ توجیهی و به صورت یکسویه از آن خارج شود و بدترین نوع تحریم یا تروریسم اقتصادی را علیه ایران برقرار کند و از همه مسخرهتر اینکه اراده ایران برای افزایش غنیسازی را مخالف همان برجامی بداند که پیشتر خودش آن را پاره کرده و کنار گذاشته است.
در این میان و متأسفانه برخی نیز سادهانگارانه میگویند که با ترامپ مذاکره شود، در حالی که ایران پیشتر درباره موضوع مورد نظر ترامپ مذاکره مؤثر و نتیجهبخش کرده و به اصطلاح پرونده آن از خلال توافق برجام مختومه شده است و تاکنون نیز هیچ اتفاقی که فاسدکننده توافق برجام باشد رخ نداده بود و دنیا در حال استفاده از نتایج یک توافق منصفانه بود که به یکباره آقای ترامپ وارد کاخ سفید شد و به خیال خود تصمیم گرفت که چرخ سیاست را از نو اختراع کند و کل قواعد روابط بینالملل را نادیده گرفته و قلدرمآبانه دستور خروج از برجام و ارسال شماره تلفن کاخ سفید را میدهد تا بلکه به اهدافش برسد.
واقعیت این است که توصیف وضعیت موجود و ارائه راهحل را نمیتوان با شمارش عوارض یک سوی ماجرا تحلیل و نتیجهگیری کرد. بسیاری میگویند ادامه این وضع منجر به جنگ خواهد شد و در صورت جنگ، ایران طرف اصلی زیانکننده است. فارغ از اینکه این تحلیل درست باشد یا غلط، یک نکته مهم است و آن این است که در چنین شرایطی مذاکره نیز بیمعناست. هیچ دستوری برای مذاکره نیست. هیچ چشماندازی برای رسیدن به یک تفاهم وجود ندارد. مذاکره در چنین شرایطی و تداوم آن عوارض کمتری برای ایران ندارد.
چرا مذاکره بیمعناست؟ آغاز هر مذاکرهای در این شرایط به معنای پذیرفتن ادعاهای زورگویانه و غیرمنطقی طرف مقابل است و هیچ دستاوردی نخواهد داشت. ایران تا کنون بارها در امور گوناگون با امریکاییها مذاکره کرده است. درباره عراق، درباره افغانستان و درباره مساله هستهای. بنابراین ایران نبوده که میز مذاکره را ترک کرده است.
کسی دارد شعار درخواست مذاکره را میدهد که پیشتر نتایج مهمترین مذاکرات سیاسی در قرن ۲۱ را پاره کرده و به آن ملتزم نیست. این را مذاکره نمیگویند. اگر اسمش را مذاکره بگذارند رسمش تسلیم است. اینکه ترامپ این حرف پوچ را میزند چندان غیرمنتظره نیست، ولی اینکه عدهای ایرانی و غیر ایرانی آن را تکرار میکنند، مسأله اصلی است. دیگران نباید بگویند در این وضع با ترامپ مذاکره کنید. آنها یا باید ترامپ را محکوم کنند و یا باید بگویند بروید تسلیم او شوید. این توصیه قابل فهم است که بگویند، ولی نمیتوانند حد تسلیم را تعیین کنند که حدی جز نابودی به دست خود ندارد.
سیاست ایالات متحده به تبعیت از اسرائیل و عربستان به چیزی جز تجزیه ایران قانع نیست. هر اشکالی هم ما داشته باشیم به جای خود قابل بحث است ولی مستلزم تن دادن به این خواست امریکا نیست.
اکنون چه باید کرد؟ به نظر بنده ایران باید صریح و روشن اعلام کند که بدون انجام تعهدات طرف مقابل در برجام، حاضر به ایفای تعهدات برجامیاش نیست. تنها راه مذاکره نیز گفتوگو در همان قالب ۱+۵ است، به شرطی که همه طرفهای مذاکره ابتدا به تعهدات خود ملتزم باشند.
برای ایران در درجه اول اقناع افکار عمومی مردم و سپس افکار عمومی جهان باید مهم باشد. کشورهای اروپایی و جهان نمیتوانند شاهد نقض تعهدات از سوی امریکا باشند و ایران را به خویشتنداری دعوت کنند. پذیرش این فرآیند در شأن هیچ کشور و مردمی نیست.
تصمیم گیران عرصه های نظامی، زمانی تصمیم به شروع حمله می گیرند که در یک ضرب و تقسیم دقیق از هزینه ها و فایده های حمله نظامی، کفه فایده ها را به مراتب سنگین تر از هزینه هایش بدانند چرا که تمام بار سیاسی چنین مواجهه نظامی به دوش شروع کننده حمله است و مسئولان کشور حمله کننده باید بتوانند به صورتی کاملاً ملموس دستاوردهای تصمیم خود را برای مردم کشورشان نشان دهند و به رخ مخالفانشان بکشانند لذا تا زمانی که به صورت دقیق و با بررسی جزئیات سناریوهای مختلف مواجهه نظامی، از برنده شدن کامل خود یقین نکنند، دست به حمله ابتدایی نمی زنند.
زیربنای چنین محاسبه ای اشراف قابل توجه از توان نظامی و پیش بینی چگونگی مقابله کشور مقابل است و مشکل بزرگی که آمریکایی ها در بررسی دقیق حمله به ایران دارند، مبهم بودن توان نظامی ایران و نداشتن اطلاعات روشنی از چگونگی شیوه های پاسخ متقابل نظامی ایران است که این مسئله باعث می شود آنها نتوانند پیش بینی حتی حداقلی نیز از ایران داشته باشند. تجربه جنگ های نیابتی ۳۳ روزه، ۲۲ روزه، ۲ روزه و یمن، کارشناسان نظامی پنتاگون را به این مسئله رسانده بود که ایران ممکن است دارای برخی توانمندی های نظامی که هزینه غیرقابل پیش بینی سنگینی برای نیروهاو ارتش آمریکا ایجاد کند، باشد و به همین دلیل هم بود که بعد از مقابله های اخیر از طریق چند واسطه مثل کشور عراق پیام دادند که به هیچ وجه دنبال حمله نظامی به ایران نیستند.
اما ماجرای شکار پهپاد فوق پیشرفته آمریکایی که از نظر برخی کارشناسان نظامی افسانه ای غیرقابل ردگیری و انهدام معرفی می شد، دو اثر مستقیم بر بازدارندگی آمریکا در مواجهه نظامی با ایران می گذارد که حتی احتمال حملات محدود را هم به صفر نزدیک می کند.
اولین دستاوردی که اکثر کارشناسان در دنیا به آن اذعان کردند این مسئله بود که این اتفاق سطح پیش بینی ناپذیری توان دفاعی ایران را به قدری بالا برد که چندان اغراق نیست اگر به تعبیر رسانه روسی، صفت افسانه ای را برای آن به کار ببریم و در چنین شرایطی پنتاگون وقتی با چنین قدرت تکنولوژی روبه رو می شود هزینه مواجهه نظامی با ایران را بسیار بالا محاسبه می کند و به خصوص در محاسبه هزینه فایده خود، برای هزینه غیرقابل پیش بینی چنان وزنی در نظر می گیرد که هیچ کفه ترازویی نمی تواند سنگینی آن را جبران کند.
دومین دستاورد که از جهاتی از دستاورد اول برای بازدارندگی دشمن مهم تر است، شفاف شدن ساختار ذهنی نظام محاسباتی مسئولان و مردم ایران برای آمریکاست به دلیل اختلاف سلیقه هایی که در ماجرای برجام بین مسئولان کشور و برخی طیف های مردم وجود داشته و ممکن است خدای نکرده در آینده دوباره بروز کند، نگرانی اصلی این بود که آمریکا به این فکر بیفتد که با حملات محدود نظامی، در ایران شکاف ایجاد کند به عبارت دیگر با اینکه از نظر نظامی توانمندی ایران قدرت بازدارندگی کاملی دارد اما استفاده از این توانمندی نیاز به تصمیم سیاسی دارد که این نگرانی وجود داشت که دشمن در محاسبات خود دچار خطا شود و با تشخیص نادرست به این طمع بیفتد که می تواند حمله نظامی محدودی داشته باشد بدون اینکه تصمیم گیران ایران در پاسخ متقابل به اجماع برسند.
شکار مقتدرانه پهپاد آمریکایی در گام اول روشن کرد، نیروی نظامی ایران در کشیدن ماشه های دفاعی خود در حفظ حریم کشور کوچکترین تردید و ترسی به خود راه نمی دهد و اتفاق بسیار مهمتر در گام دوم بود که این اقدام از سوی نظامیان، از سوی تمام دولتمردان و تمام مردم ایران در داخل و خارج کشور با سلیقه های سیاسی مختلف نیز مورد حمایت قرار گرفت و بی تردید تحلیل گران سیاسی آمریکا که با دقت تمام رفتارهای مسئولان و مردم ایران را با جزئیات رصد می کنند، با تحلیل واکنش های صورت گرفته از فعالان سیاسی، مردم عادی، واکنش آرام بازار، بی توجهی و حتی تمسخر تهدید رئیس جمهور آمریکا، به روشنی این پیام را دریافتند که مردم ایران بر سر حفظ حریم کشورشان، متحد هستند و بهتر است حتی به فکر ماجراجویی های محدود هم نیفتند چرا که مردم ایران امروز یکپارچه افسانه آرش را به واقعیت تبدیل می کنند.
حقیقتاً آمریکا در طول روزهای گذشته و مخصوصاً ژنرالهای پنتاگون قصد داشتند آزمایش و محکی از واکنش دفاعی و توان هوایی ایران را مورد ارزیابی قرار دهند. لذا در یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس، ژنرالهای پنتاگون پهپاد گلوبال هاوک که یکی از پیشرفتهترین پهپادهای رادارگریز جهان به شمار میرود را به سوی ایران ارسال کردند و نیروهای پدافند سپاه پاسداران با آمادگی خود و قدرت مانور بالایی که در دفاع هوایی ایران وجود دارد، این هواپیما را در آبهای ایران سرنگون کردند و این امر موجب شد ژنرالهای پنتاگون در تصمیمات خود تجدیدنظر کنند و رئیسجمهور آمریکا را از هرگونه اقدام شتابزده علیه ایران برحذر دارند.
بعد از سرنگونی این پهپاد رادارگریز پیشرفته یک نشست فوقالعاده مشترکی بین تیم سیاسی و امنیتی و نظامی آمریکا در کاخ سفید و با حضور رئیسجمهور آمریکا برگزار شد. همه ژنرالهای آمریکایی براساس گزارشهای موجود، اتفاق نظر دارند که هرگونه اقدام نظامی علیه ایران میتواند پیامدهای وخیمی بر امنیت منطقه و همپیمانان آمریکا در منطقه و پایگاههای آمریکا در منطقه بهوجود بیاورد فلذا اینکه گفته میشود، رئیسجمهور آمریکا تصمیم گرفته علیه ایران دست به اقدام بزند و در آخرین لحظه پشیمانشده یک تبلیغات هالیوودی است که هدف آن، حفظ آبروی پنتاگون و نیروهای نظامی آمریکا است.
آنچه مسلم است ژنرالهای آمریکایی به خوبی از توان دفاعی و قدرت مانور ایران در دریا و هوا آگاهی دارند و به همین دلیل کشورهایی که در منطقه تلاش میکردند تا رئیسجمهور آمریکا را به اتخاذ یک سلسله اقدامات نظامی علیه ایران تشویق کنند با شکست مواجه شدند. آنچه مسلم است ایران با ساقطکردن پهپاد پیشرفته آمریکا به جهان ثابت کرد که دارای توان بازدارندگی بسیار بالایی است زیرا براساس گزارشهای فنی موجود این پهپاد یک پهپاد کاملاً پیشرفته است و تنها چهار نمونه آن در نیروهای مسلح آمریکا وجود دارد که یکی از آنها سرنگون شده و این نشان میدهد آنچه درباره توان نظامی آمریکا صورت گرفته یک مبالغه بیشتر نیست ولی برعکس ایران از توان بسیار بالایی برخوردار است.
قطعاً این مسأله موجب نخواهد شد که ایران دچار غرور کاذب شود و دست به اقدام نسنجیده بزند بلکه ایران این حق را دارد که از سرزمین و تمامیت ارضی خود دفاع کند. ایران الان درصدد جمعآوری تمام مستندات و ادله حقوقی و نظامی است تا به شورای امنیت ارائه دهد که آمریکا به خاک ایران تجاوز کرده و این مسأله موجب نقض قوانین بینالمللی است. درحقیقت آمریکا از نظر جامعه جهانی محکوم است زیرا با ارسال این پهپاد، قوانین بینالمللی را نقض کرده و به یک کشور مستقل عضو سازمان ملل بیحرمتی و تجاوز کرده است. به همین دلیل الان حق با ایران است و جامعه جهانی متوجه شده که ایران ضمن حفظ برتری نظامی خود آماده هرگونه همکاری جهانی است.
درحال حاضر آمریکا به چند دلیل قادر به انجام اقدام نظامی علیه ایران نیست؛ نخست اینکه الان رئیسجمهور آمریکا در آستانه برگزاری یک انتخابات جدید است و رقبای قدرتمندی هم دارد. وجود رقبای قدرتمند موجب خواهد شد که دونالد ترامپ به رغم مواضع تندی که علیه ایران دارد صبر و تأنی پیشه کند و دست به ماجراجویی شتاب زده نزند زیرا ممکن است این مسأله پیامدهای خطرناکی برای رئیسجمهور آمریکا داشته باشد. دوم اینکه هرگونه حمله نظامی محدود یا غیرمحدود باید با اجازه کنگره آمریکا باشد که الان اغلب دموکراتها مخالف اقدام نظامی علیه ایران هستند.
موضوع سوم، مسأله نشست قریبالوقوع معامله قرن در بحرین است که قرار است به عنوان یک پروسه تبلیغاتی برای انتخابات ریاست جمهوری دونالد ترامپ از آن بهرهبرداری شود و بروز هرگونه جنگی در منطقه این نشست را در بحرین تحت تاثیر قرار خواهد داد. ضمن اینکه ایران دارای همپیمانان قدرتمندی است که اگر آمریکا حتی دست به عملیات محدود هم بزند، ایران واکنش تندی نشان خواهد داد و در حقیقت پایان دهنده جنگ آمریکا نخواهد بود اگرچه ممکن است آغازکننده جنگ باشد.
سحرگاه پنج شنبه امریکاییها با تکرار سناریوهای تحریک آمیز و تنشساز در مرزهای جنوبی ایران، پهپاد غولپیکر خود را که آن را عقاب جهانی نامیدهاند وارد میدان کرده و در یک نمایش مضحک که ظاهراً در حال گشتزنی مراقبتی است، ولی با دو خطای آشکار وارد حوزه حریم هوایی ایران شد. ابتدا اینکه با ارسال این پهپاد که دارای پیشرفتهترین تجهیزات جاسوسی و استراق سمع و تصویربرداری است در اقدامی عداوتگونه مرزهای امنیتی ایران را نقض کردند. ثانیاً اینکه به هشدارهای مکرر سیستمهای راداری ایران که در کمال رفتار حرفهای، تعرض به مرزهای هوایی را اخطار داده بود، بیتوجهی کرده و به مسیر نقض حریم ایران ادامه دادند.
اپراتورهای چهار نفری این پهپاد که هشدارها را دریافت کردهاند و کاملاً بر مسیر حرکت پهپاد مدیریت میکردند، با عدم پاسخ و یا تغییر مسیر، نشان دادند این اقدام آنها تعمدی و تجاوزکارانه است. البته ممکن است مانند چند سال قبل که شناور آنها وارد آبهای ساحلی ایران شد، اعلام کنند یک نقص فنی و راهبری موجب شده این پهپاد هم، مسیر خود را اشتباهی دنبال کند، که ضمن کودکانه بودن این توجیه، برای نیروهای مسلح ایران تفاوتی نخواهد کرد. همانگونه که نظامیان متجاوز آنها را با اقتدار به اسارت درآوردند، پهپاد عقاب جهانی آنها هم در کمتر از چند ثانیه، با سیلی موشکی و پدافندی ایران روبهرو شد. واکاوی ابعاد و پیامدهای گوناگون و پیامهایی که به امریکا و دیگر اطراف بینالمللی ارسال شده، مجالی دیگر میخواهد، ولی رفتارهای بعدی ترامپ در کمتر از ۲۴ ساعت قابل توجه است.
ترامپ ابتدا به تهدید کلامی تکیه کرد، ولی پس از ساعتها جلسه با تیم نظامی و امنیتی خود، عقبنشینی خجولانهای کرد و تلاش کرد این اقدام را اشتباه فردی از سوی ایران عنوان کند، ولی بلافاصله در خبرسازیهای بعدی، التماس برای مذاکره را مطرح کرد. یعنی تمامی اقدامات یک ماه اخیر برای مجبورسازی ایران به تسلیم مذاکراتی است.
اگر دستگاه دیپلماسی کشورمان به این نیاز ترامپ و کارکردهای راهبرد تقابلی و مقاومتی ایران توجه داشته باشد، همانگونه که با سیلی به عقاب جهانی امریکا و رسوایی رفتارهای تجاوزکارانه آنها که باید در مجامع جهانی پیگیری شود، اقتدار فرصتساز ایران را به نمایش گذاشته و ناکامی مکرر برای ترامپ ثبت کرده است، میتواند در مباحث هستهای و منطقهای و موشکی نیز با صلابت و تلاش حرفهای (همانند سپاه)، به دستاوردهای جدید و امتیازاتی که حق ایران است، دست یابد. این واکنش قدرتمند و غرورآفرین پاسداران مرزهای انقلاب و کشور، پس لرزههایی گسترده دارد که مقامات مسئول باید برای کسب امتیازات آن فرصت را از دست ندهند. به جز پیامدهای منطقهای در متحدان لرزان امریکا، پرونده یمن میتواند در مسیری مطلوبتر قرار گرفته و معامله ننگ ترامپ به یک شکست جدید در کارنامه او تبدیل شود و تروئیکای اروپایی مجبور به پذیرش بخشی از مسئولیتهای برجامی شود و ترامپ از راهبرد صفر کردن صادرات نفت ایران، بدون اینکه اعلام کند، دست بردارد و مهمتر از همه اینکه ظرفیتهای بینالمللی ایران که در شانگهای در مواضع چین و روسیه متجلی شد، در کنار دیگر ظرفیتهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی، به سرعت مورد توجه و بهرهبرداری قرار گیرند. از شرارت جدید ترامپ نیز نباید آسوده باشیم و برای پاسخ محکمتر آماده شویم.
اخیراً آقای حسام الدینآشنا، طی یک توئیتِ طعنهآمیز به اصلاحطلبان نوشته «مشکل از اعتبار ریخته سیاستمداران بازنشستهای است که مردم باید به ندای تکرار میکنم آنان پاسخ مثبت … دهند».
این را البته همه میدانیم که درصد زیادی از مردم از وضع موجود ناراضی و بعضاً ناامیدند. ما گرفتار بحران اعتماد شدهایم. اعتماد و امید مردم به سیاستمداران در وضع مناسبی نیست. خیز مردم برای ایجاد تغییر، شکست خورد و لذا ناامید شدهاند. کنش سیاسی مردم در انتخاباتها به تغییرات دلخواه مردم نینجامیده، لذا اکنون «سیاست» از اقبال افتاده و مردم نسبت به سیاست و سیاستمداران کمامید و کماعتماد شدهاند. اینها را همه میدانیم و بسیار هم در مورد پارههای این شکست نوشتهایم. نوشتهایم که چگونه این خیز، ناکام ماند و عزمِ تغییر، ناتمام شد.
از طرف دیگر، این نکته بسیار درستی است که این وسط، جوانان بیشترین بدبیاری را در این وضعیت داشتهاند. از یک سوی، ما سالهاست دچار انسداد نسلی هستیم. قدرت میان نسلها دست به دست نمیشود. نسل جوان، پشت درهای بسته قدرت، زیر پایش علف سبز شده است و کسی حاضر نیست به لوازم تغییرات نسلی تن دهد. از سوی دیگر، اکنون که این ضرورت مقداری به ادبیات رسمی راه یافته است، از بختِ بد، اقبالِ سیاست خوابیده است. ملت نسبت به مشارکت سیاسی بدبین شدهاند و خیرِ آن در نظرشان اندک شده است.
اینها همه درست است و به چند زبان در این سالیان تکرار شده است.
اما نکته جالب ماجرا اینجا است که در این میان چگونه آقای آشنا در مقام نیمهمدعی نشسته و به سید اصلاحات طعنه میزند؟ حتماً معنای سخن من، نادیده گرفتن اشتباهات ما اصلاحطلبان نیست و بدیهی است که صاحبِ «تکرار میکنم» نیز از اشتباه مبری نیست. مثل روز هم روشن است وقتی از ادبارِ سیاست سخن میگوییم، معنایش این است که هم اقبال اصلاحطلبانِ در قدرت کم شده است و هم اعتبارِ رهبر اصلاحات. بیش و پیش از همه، خود آقای خاتمی، از این وضعِ ناامید سخن گفت. همه اینها مفروض است. اما بسیار عجیب است که جناب آشنا آن را بر سرِ اصلاحات میکوبد! مردم گلایه بهحق دارند؛ جوانان و سایر ملت حق دارند از دست ما اصلاحطلبان ناراحت و عصبانی باشند. بالاخره بسیاری از مطالباتشان محقق نشده است. همه این اعتراضها و گلایهها یا بهحقاند و یا دستکم قابل فهماند؛ اما این وسط آشنا چگونه تبدیل به «مدعی» شده است؟ یعنی نمیداند بخش اصلی این اعتبار فروریخته، محصولِ حمایت از این دولتِ بیگفتمان است؟ یعنی نیاز است به او هم بگوییم که اصلاحطلبان چوب حمایت از دولتی را میخورند که نه به لحاظ تشکیلاتی و نه به لحاظ گفتمانی نسبتی با اصلاحطلبی ندارد؟
قطعاً اصلاحطلبان و اصلاحطلبی نیاز به پوستاندازی دارد. بسیاری از ایدههای اصلاحطلبی کهنه شده است و نیاز مردم را تامین نمیکند. عملکرد ما کارگزاران اصلاحطلب نیز کمایراد نبوده است. لذا حاجت به پارادایم-شیفت در این گفتمان بسیار احساس میشود. ما با این حال مشکل بداقبالیِ کنونی اصلاحطلبان، گرهخوردنِ سرنوشتشان به دولتی است که هیچ نسبت گفتمانی با هم ندارند. از اعتبار ریخته مرد نجیبی سخن میگویی که اعتبارش را خرج شما کرد؟ «خود میکُشی حافظ را …»
جالب است که آقای آشنا به برکتِ «تکرار میکنمِ» همان سیاستمدارِ بازنشسته، مشاورِ اعظم شده است. وقتی توئیت آن را خواندم ناخودآگاه یاد این بیت افتادم:
ترسم که صرفهای نبرد روزِ بازخواست
نان حلال شیخ زآب حرام ما
سفر اخیر دریابان علی شمخانی دبیر شورای امنیت ملی کشورمان به روسیه، با توجه به طرح مسائلی از جمله «تهدیدات هیبریدی آمریکا» علیه ایران و دیگر کشورهای دنیا از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بود. سخنرانی در اجلاس امنیتی روسیه و حضور در نشست ۶ جانبه کشورهای همسایه افغانستان و برگزاری ۱۰ دیدار دوجانبه امنیتی با مقامات کشورهایی مختلف از جمله دستاوردهای این سفر محسوب می شود.در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرا گیرد:
1- یکی از موضوعاتی که در جریان نشست اوفا( روسیه) مورد بررسی قرار گرفت، تهدیدات و نبرد هیبریدی ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران و دیگر بازیگران فعال در نظام بین الملل بوده است. طرح هدفمند این موضوع نشان می دهد که بازیگران حوزه آسیای میانه، غربی و شرقی درک عمیق تری نسبت به مفهوم «جنگ هیبریدی» پیدا کرده اند.جنگ هیبریدی (Hybrid Warfare) به معنای به کارگیری ترکیبی قابلیتهای نیروهای نظامی و غیر نظامی متعارف به شیوهای پیچیده و هماهنگ شده است. نباید فراموش کرد که جنگ هیبریدی محدود به «جنگ نظامی» نیست ، بلکه ظرفیتهای بالقوه و توانایی های بالفعل یک بازیگر در حوزه های مختلف ، در شکل دهی و تعریف آن دخالت دارد. مطالبق تعریف جامعی که در کنفرانس امنیتی مونیخ ( سال 2015) ارائه شده است، جنگ هیبریدی شامل توان دیپلماسی،جنگ تبلیغاتی، حمایت از شورش های داخلی و محلی، حمایت از نیروهای چریکی،جنگ اقتصادی، حملات سایبری نیز می شود. بنابراین، در تفسیر مختصات و حدود ثغور جنگ هیبریدی ایالات متحده آمریکا علیه دیگر بازیگران بین المللی باید تعاریف کلاسیک از نبرد نظامی و .... را کنار گذاشت.
2- به چالش کشیدن چند جانبه گرایی بین المللی از سوی دولت ترامپ که خود را در مواردی مانند خروج وی از برجام و پیمان پاریس و به چالش کشیدن پیمانهای منطقه ای مانند نفتا و ....نشان داده است، جملگی علایمی هشدار دهنده به «جهان امروز» در خصوص وجود خطری ماهوی به نام ایالات متحده آمریکا محسوب می شود. بنابراین، در نخستین گام، لازم است درک مشترکی از «تهدید واشنگتن برای بشریت» و« مولفه های نبرد هیبریدی آمریکا» میان بازیگران مستقل بین المللی حاصل شود. برگزاری کنفرانس هایی مانند آنچه اخیرا در «اوفا» شاهد بودیم، گام بلندی در این راستا محسوب می شود.
هم اکنون، در سال ۲۰۱۹ میلادی، واشنگتن در حال بازتعریف زمین بازی نبرد با دیگران بر اساس مولفه های ترکیبی و جدید است. آنچه می تواند این بازی خطرناک ساکنان کاخ سفید را خنثی کند، چینش قواعد آفندی و پدافندی جدید در واکنش به هر نوع بازی احتمالی آمریکاست. واشنگتن در این ساختار چند وجهی، بر روی "قابل پیش بینی بودن " رفتار رقبای خود حساب ویژه ای باز کرده است، حال آنکه "ترسیم قواعد مواجهه با جنگ هیبریدی آمریکا" می تواند این مولفه را به پاشنه آشیل فرماندهان آمریکایی این جنگ تبدیل کند.
3- برگزاری نشست 6 جانبه همسایگان افغانستان در روسیه، یکی از عوامل بر هم زننده محاسبات چند لایه آمریکا در جنگ هیبریدی علیه بازیگران منطقه آسیای غربی و شبه قاره هند به شمار می آید. "تکثر هدفمند" بازیگران در قبال پرونده افغانستان ( به شرط مسئولیت پذیری متناسب هر یک از آنها ) ، بسیاری از ثوابت بازی واشنگتن و متقابلا ناتو را مخدوش می سازد. در این فضا، می توان ابتکار عمل لازم را برای حل واقعی بحران افغانستان و تحقق امنیت دائمی در این کشور بدست آورد.
آنچه مسلم است اینکه برگزاری نشست اخیر در شهر اوفا، می تواند به مثابه "کنشگری موثر" بازیگرانی فعال مانند ایران، روسیه، چین، هند در مقابل جنگ هیبریدی آمریکا در قبال جامعه جهانی تلقی شود. این کنشگری، باید در قالب یک پروسه طولانی مدت تعریف و استمرار پیدا کند زیرا جنگ هیبریدی واشنگتن علیه کشورهای جهان تحت هیچ شرایطی (حتی خروج ترامپ از کاخ سفید) متوقف نخواهد شد.
ارسال نظرات