دمیدن غربگراها بر آتش حاشیه یک استفعا
نقطه هدف غربیها برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران «تغییر باورها نسبت به کارکرد انقلاب است»، بدین معنا که جامعه ایرانی با افزایش مشکلات اقتصادی و معیشتی و در نتیجه عملکرد مسئولان اجرایی کشور به این نتیجه برسند که نمیتوان به کارکرد انقلاب امید داشته باشند.
پایگاه رهنما :
نقطه هدف غربیها برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران «تغییر باورها نسبت به کارکرد انقلاب است»، بدین معنا که جامعه ایرانی با افزایش مشکلات اقتصادی و معیشتی و در نتیجه عملکرد مسئولان اجرایی کشور به این نتیجه برسند که نمیتوان به کارکرد انقلاب امید داشته باشند. چنانچه تحرکات مقامات غربی اعم از آمریکایی و اروپایی را نیز طی حداقل ۱ سال اخیر مورد واکاوی قرار دهیم به این نتیجه خواهیم رسید که تمام تلاش آنها رساندن مردم به این نقطه است که نظام اسلامی فاقد کارایی لازم برای مرتفع کردن مشکلات مردم در حوزه مهم اقتصادی و غیر اقتصادی است. اینکه دونالد ترامپ گرفته تا مایک پمپئو و جان بولتون همراه با مقامات اروپاییها به صورت گسترده و فراگیر، در سخنرانیهای مختلف به مردم ایران این نکته را یادآور میشوند که حاکمیت اسلامی عامل تشدید فشارهای بینالمللی علیه آنهاست، دقیقا به همین دلیل است که ضمن رودر رو قرار دادن مردم با نظام، افکارعمومی داخلی به این نتیجه برسند که نظام فاقد توانایی لازم برای حل و یا حداقل کاهش مشکلات آنهاست.
«بحران نمایی» مهمترین عنصر طراحیهای دشمن
در این میان آنچه بیش از هر مسئله دیگر غربیها را در رسیدن به هدف شان کمک میکند و مسیر تامین خواستههای آنها در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران را هموار میکند این گزاره است که اوضاع داخلی ایران «بحرانی» است. «بحران نمایی» در مصادیق مختلفی میتواند شکل بیرونی به خود بگیرد؛ یک روز میتوان «توان حاکمیت» برای تامین کالاهای اساسی مردم را زیر سوال برد و وضعیت توزیع گوشت قرمز را «بحرانی» نشان داد و روز دیگر میتوان کنترل بازار ارز و سکه را «غیر قابل کنترل» القاء کرد؛ روز دیگر میتوان سفر بشار اسد به تهران را عامل بحران و درگیری دولتمردان با یکدیگر نشان داد و اینگونه القاء کرد که استعفای محمدجواد ظریف، تنها سطحی از تنش و بحران را در حاکمیت ایران نشان میدهد. غربیها و رسانههای آنها طی هفتههای گذشته نیز نامه چند تن از وزرای دولت دوازدهم به رهبرمعظم انقلاب اسلامی (در زمینه لزوم پذیرش لوایح چهارگانه FATF توسط نظام) را نیز مصداقی از بحران در عرصه حکومت داری نشان داده و تلاش کردند این پیام را به ذهن جامعه ایرانی منتقل کنند که مسئولان ارشد نظام فاقد توانایی لازم برای مدیریت مشکلات کشور و تامین مطالبات حداقلی مردم هستند. چنانچه به تحرکات رسانههای گسترده غرب بعد از استفعای شبانه وزیر امورخارجه کشورمان بپردازیم، پی خواهیم برد که هدف اصلی آنها و حتی طیفی از جریانات سیاسی و رسانههای داخلی نیز «بحراننمایی» از وضعیت داخلی ایران چه در عرصه مدیریتی و چه در عرصه اجرایی است. «بحرانی بودن شرایط» مهمترین پیامد استعفای وزیر امور خارجه (که در برهه زمانی نامناسب صورت گرفت) بود که جامعه را ملتهب و باعث موج سازی رسانههای ضدانقلاب علیه افکارعمومی داخلی شد و حاوی پالسهای معناداری برای غرب نیز بود. دستگاه محاسبه سنجش غرب با دست مایه قرار دادن این رویداد به این جمع بندی رسید که میتواند امیدوار باشد که حتی با استعفای تعدادی از وزرای شاخص دولت دوازدهم جمهوری اسلامی ایران را به صورت واقعی در وضعیت بحرانی قرار دهد. این در حالی است که مسئولان ارشد کشور بویژه در عرصه اجرایی باید توجه کنند که «بحرانینمایی» از وضعیت داخلی چه در عرصه اقتصادی و چه سایر عرصههای سیاسی و غیر سیاسی نه تنها کمکی به کاهش مشکلات کشور و جامعه نخواهد کرد بلکه حس امیدواری در مقامات امریکا - اروپا را برای تشدید فشارها علیه کشور به شکل خیرهکنندهای افزایش میدهد.
گل به خودی
جالب اینجاست اندیشکده آمریکایی رنددر تحلیل این رویداد مینویسد: «همزمان با استعفای ظریف، دیداری دیپلماتیک بین رهبری ایران و حسن روحانی با بشاراسد برگزار شده بود که حاوی پیام پیروزی و غلبه جبهه مقاومت بر فتنه سوریه پس از اعلام رسمی خروج نیرویهای آمریکایی از سوریه بود؛ این دیدار با هدف برجستهسازی موقعیت ایران به عنوان متحد و پشتیبان اصلی سوریه طرحریزی شده بود که با استعفای ظریف این دیدار تحتالشعاع قرار گرفته و نگاههای جهانی به سوی ظریف معطوف شد.»
واکنشهای معنادار زنجیره ایها
در این میان رسانههای وابسته به جریان مدعی اصلاح طلبی نیز تلاش کرده تا بر آتش حاشیه دمیده و خروج وزرای برجسته دولت را طی هفتههای گذشته به صورت تلویحی عامل بحران عنوان کنند. روزنامه اصلاحطلب شرق، طی گزارشی به دلایل خروج وزاری نامدار و چهرههای اصلی کابینه از دولت روحانی پرداخته و نوشته است: «موضوع کابینه دولتی است که به صفت اعتدالگرایی خود میبالد، اما هر روز با شایعه کنارهگیری و استعفا یا استیضاح یکی از وزرایش و از قضا وزرای مهم خود دستوپنجه نرم میکند. شاید مهمترین پرسش این است که کابینه با چه وضعیتی روبهروست؟ و اینکه اساسا این خروج وزرا از دولت کابینه را به چه وضعی دچار میکند. در مورد خاص ظریف، اگرچه همه چیز دست به دست هم داد تا او به دولت بازگردد، اما دستکم درباره سایر وزرا وضعیت فرق کرده و میکند. یعنی آنها که قصد خروج از دولت داشتند، خارج شدند و حسن روحانی ماند و آنچه از سایر اعضای کابینهاش باقی مانده است؛ یعنی برخی مهرههای اصلی رفته اند و مانده مهرههایی که از اول در زمین بازی روحانی نبودند، اما به ناچار آنها را وارد زمین کرد.» در ادامه گزارش این روزنامه اصلاح طلب و حامی دولت آمده است: «سؤال این است که چه چیزی باعث شده تا برخی وزرا، بیش از ماندن به رفتن ترغیب شوند؟ یا به عبارت سادهتر مگر در دولت چه میگذرد؟» این روزنامه در ادامه به نقل از ابراهیم اصغرزاده نوشته است: «به اندازه کافی شواهد داریم که نشان دهد دولت ضعیف شده است. به صورت ظاهری، دولت و رئیسجمهوری داریم که با رأی بالایی انتخاب شده است، اما در شرایط فعلی در حالت بیدولتی به سر میبریم. نه اینکه دولتی نداشته باشیم، بلکه دولتی وجود دارد که در حوزه اقتصاد، سیاست داخلی و سیاست خارجی دست پایین را دارد.» اصغرزاده در ادامه عامل خروج وزرای مطرح در دولت را فرار از پاسخگویی و ناامیدی از نتایج برجام دانسته و میگوید: «با خروج آمریکا اقتصاد و سیاست خارجی متلاطم شده و دولت به لحاظ سیاست داخلی و خارجی، چون برای تحقق اهداف خود پشتوانه کافی ندارد، باعث میشود که یا وزرای قدرتمند از کابینه خارج شوند یا اعتراضهای تندروها بیشتر شود.»
بازی بچگانه با اهرم «جنگ»
روزنامه ایران ارگان رسانهای دولت نیز مدعی شد که در صورت پذیرش استعفای ظریف از وزارت خارجه امکان جنگ وجود دارد! ایران در این باره مینویسد: «در شرایطی که مایک پمپئو، وزیر خارجه امریکا و نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در مسیر مواجهه با ایران زبان جنگ برگزیدند؛ یعنی زبانی که ظریف غیر از آن سخن میگفت، کنارهگیری او زمینه را برای روی کار آمدن تیمی در ایران فراهم میکند که ممکن است زبانی مشابه جنگطلبیهای امریکا و اسرائیل داشته باشند. تحولاتی که در نهایت احتمال بروز جنگ را امکانپذیر میسازد.» به هر حال اصلاحطلبان که پیش از این مدعی بودند آفتاب تابان برجام، سایه جنگ را از سر کشور دور کرده است این بار پا را فراتر گذاشته و تغییر در سکانداری وزارت خارجه را هم تهدیدی برای کشور و علت وقوع جنگ میدانند!
دشمن را جری نکنیم
به هر روی آنچه در این میان باید مورد توجه قرار بگیرد این مسئله است که هر اقدام و رفتاری که خروجی آن «ملتهب کردن فضای عمومی جامعه»، «ایجاد رعب و هراس نسبت به آینده انقلاب» و «تغییر باورهای سیاسی مردم» باشد و نمایانگر وضعیت بحرانی در کشور است، خلاف منافع ملی است و زمینه جریشدن دشمنان انقلاب اسلامی و عامل تشدید فشارهای بینالمللی علیه جماعت ایرانی است.
استفعا قبح دارد
در پایان خالی از لطف نیست که بخشی کوتاه از دیدگاه آقای ظریف درباره استعفا که در کتاب «آقای سفیر» به چاپ رسیده است را مرور کنیم. در صفحه ۲۷۵ از این کتاب میخوانیم: «متواضعانه احساس میکنم که یک توانمندی دارم و این توانمندی به هزینه جمهوری اسلامی به دست آمده است... بنابراین احساس میکردم و میکنم که این تجربه مِلک من نیست. به همین خاطر نیز تا روزی که مرا کنار نگذاشتند، کنار نرفتم. علیرغم اینکه گفتم میخواهم کنار بروم، اما استعفا ندادم و قهر نکردم. اگرچه بنده در مواردی مانند اینکه نامه رئیسجمهور (احمدینژاد) به آقای بوش را از یک خبرنگار آمریکایی گرفتم، در حالی که وزیر خارجه و همتای آمریکایی بنده در سازمان ملل متحد حداقل پنج ساعت قبل از آن و بیستوچهار ساعت قبل از اینکه وزارت خارجه نامه را برای من بفرستد، نامه را دیده بودند و راجع به آن اظهارنظر کرده بودند و من از آن بیاطلاع بودم. یا اینکه ما، یعنی اعضای دفتر نمایندگی، پیشنهادهای طرف ایرانی در مذاکرات به کشورهای اروپایی را نداشتیم، درحالی که تمام همتایان اروپایی و آمریکایی من در سازمان ملل متحد آنها را داشتند؛ یعنی ما تا این اندازه مورد بیمهری بودیم. علیرغم همه این بیمهریها نه استعفا دادم و نه قهر کردم، زیرا اعتقاد داشتم که مسئولیت دارم، در صورتی که بخواهند تجربهام را در اختیارشان میگذارم.»
ارسال نظرات