به نقل از بصیرت، یکی از مهمترین اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، استقلال است که از روزهای نخستین انقلاب جمهوری اسلامی ایران این اصل سرلوحه سیاست خارجی قرار گرفت و در مقابل مهمترین راهبرد سیاست خارجی رژیم پهلوی که از وابستگی سیاست خارجی آن به غرب به خصوص آمریکا نشأت می گرفت، عضویت در نهادها و پیمان هایی بود که با مدیریت غرب تشکیل شده بود. جعفر قنادباشی کارشناس سیاست خارجی در گفت و گو با بصیرت، به مقایسه سیاست خارجی جمهوری اسلامی و دوران پهلوی پرداخته است.
بصیرت: به نظر شما مهم ترین وجه تمایز سیاست خارجی پهلوی و جمهوری اسلامی در چیست؟
تمایز و تفاوت بین سیاست خارجی رژیم پهلوی و سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران به یک یا چند مورد، محدود و منحصر نمی شود، بلکه بین این دو سیاست خارجی، وجوه تمایز متعدد و بسیار زیادی وجود دارد که می توان آنها را در دو دسته تفاوت های راهبردی «کلان» و تفاوت های تاکتیکی «خرد» دسته بندی کرد.
چنانکه تفاوت هایی که در موضوعاتی همانند «بستر و خاستگاه شکل گیری سیاست خارجی»، «اهداف و مقاصد سیاست خارجی» و «سمت و سوی سیاست خارجی» بین رژیم پهلوی و نظام جمهوری اسلامی ایران وجود دارد را باید تفاوت های راهبردی وکلان دانست و تفاوت ها و تمایزاتی که در موضوعاتی همچون «روش های دیپلماتیک»، «شیوه های تعامل با دولت ها و نهادهای بین المللی» و «نحوه موضع گیری در برخورد با وقایع خارجی» وجود دارد را تفاوت هایی خُرد و تاکتیکی بحساب آورد.
می دانیم که رژیم پهلوی همچون رژیم های پادشاهی کنونی در برخی از کشورهای عربی، رژیمی وابسته بشمار می آمد و به ویژه بعد از کودتای آمریکایی 28 مرداد سال 1332، در اغلب تصمیم گیری های کلان و به خصوص تصمیم گیری در عرصه سیاست خارجی، از خود اختیاری نداشت. بر این اساس، «بستر و خاستگاه شکل گیری سیاست خارجی» این رژیم نیز بجای آنکه داخلی بوده و برآیندی از فرهنگ، اعتقادات و سوابق تاریخی باشد، مبتنی بر وابستگی به بیگانه و برخاسته از ضوابط ذلت بار مرتبط با این وابستگی بود. در واقع بکارگیری واژه «استقلال» در اصلی ترین و محوری ترین شعار انقلاب اسلامی، یعنی شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» نیز، به این وابستگی که ایران را به مستعمرهای برای آمریکا و انگلیس تبدیل کرده بود، اشاره داشت و خواست عموم مردم را برای رهایی از این وضعیت و اتخاذ سیاست خارجی مستقل نشان می داد.
به هرترتیب با پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی نظام جمهوری اسلامی، «بستر و خاستگاه شکل گیری سیاست خارجی ایران» از خارج به داخل منتقل شد و در پی آن، دیگر ارکان راهبردی سیاست خارجی رژیم پهلوی نیز متناسب با ماهیت ضد استبدادی و ضد استعماری انقلاب اسلامی، جای خود را به راهبردهای مردمی و اسلامی دادند. چنانکه اهداف و مقاصد سیاست خارجی که تا آن زمان در راستای منافع جهانی و منطقه ای آمریکا قرارداشت، در راستای حفظ منافع ملی، افزایش توانمندی های اقتصادی و فرهنگی و تحقق وحدت اسلامی قرار گرفت.
در پی اینگونه تغییرات راهبردی، تغییر وتحول در تاکتیک ها نیز در دستور کار انقلاب و نظام اسلامی قرار گرفت وکوشش های فراوانی صورت گرفت تا کلیه شیوه ها و تاکتیک هایی که در دوران پهلوی موجبات سرافکندگی ایران و ایرانی شده بود جای خود را به شیوه های برخاسته از روحیه استقلال طلبانه مردم ایران بدهد.
بصیرت: استقلال آزادی جمهوری اسلامی شعار کلیدی و پرچم راهنمای انقلاب اسلامی بود. نظام در تحقق استقلال از بعد سیاست خارجی چقدر موفق بوده است؟
همانطور که می دانید بکارگیری واژه «استقلال» در شعار کلیدی و محوری انقلاب اسلامی، به معنی تأکید مردم ایران بر ضرورت پایان وابستگی و رهایی کشور از قید و بندهای مربوط به آن بود. در واقع مردم ایران با بکارگیری واژه «استقلال» در شعارهای خود، مخالفت شان را با سلطه آمریکا
در واقع، بعد از آن بود که با تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ترتیبات و زیر ساخت های لازم برای تدوین سیاست خارجی مستقل و دور از تأثیرگذاری های خارجی در کشور فراهم گردید و اهداف و راهبردهای کلان سیاست خارجی ایران مبتنی بر حفظ منافع ملی و براساس اعتقادات اسلامی، تعیین و تدوین شد.
برداشته شدن این گام های اساسی به معنای پیدایش شرایط مساعد جهت تصمیم گیری ها وموضع گیری های مستقل در سیاست خارجی و به معنای استقلال واقعی در تصمیم سازی ها و سیاست گذاری های مربوط به تعامل با دیگر کشورها بود، چنانکه شاهد بودیم که ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، نه فقط به عضویت جنبش کشورهای غیر متعهد درآمد و بلکه فارغ از جریانات سلطه و در ضدّیت با قدرت های استعماری، روابط خود را با دیگر کشورهای جهان، تنها وتنها براساس منافع ملی و سیاست های راهبردی خود تنظیم کرد.
بصیرت: اگر بخواهید یک ارزیابی مختصر از 4 دهه فراز و فرود سیاست خارجی کشور داشته باشید، به نظرتان نقاط عطف آن چیست؟
همانطور که در پاسخ به سوال قبل اشاره شد، با پیروزی انقلاب اسلامی، انقلاب و دگرگونی همه جانبه ای در سیاست خارجی ایران به وقوع پیوست و نه تنها در مبانی برقراری روابط با دیگر کشورها، بلکه در راهبردها و تاکتیک های سیاست خارجی نیز تغییراتی قابل ملاحظه بوجود آمد که از جمله مهمترین و محوری ترین نقاط عطف در سیاست خارجی ایران محسوب می شود. پیرو چنین تغییرات و به موازات استمرار آن، لغوعضویت ایران در پیمان استعماری «سنتو» و عضویت ایران در جنبش غیرمتعهدها هم از نقاط عطف دیگری هستند که از تغییر 180 درجه ای سمت و سوی سیاست خارجی ایران حکایت می کنند. در همین حال تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی و اختصاص اصولی از این قانون به سیاست خارجی که برخاسته از خواسته های مردمی و گرایش های اسلامی است ازجمله موفقیت های مهم و پایدار در این عرصه بشمار می رود.
اضافه بر این باید قطع رابطه با رژیم های همانند رژیم صهیونیستی، رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی و آمریکا را از جمله فرازهای مهم سیاست خارجی کشورمان در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بشمار آورد همچنانکه برقراری و گسترش رابطه با کشورهای انقلابی و جهان سومی نیز از احراز مراتبی قابل قبول در حوزه سیاست خارجی کشورمان حکایت دارد.
با اینحال از جمله بزرگترین موفقیت های سیاست خارجی کشورمان در چهاردهه گذشته، تشکیل جبهه یا به عبارت دیگر ائتلافی از کشورهای منطقه با محوریت ایران است که با عنوان کشورهای محور مقاومت شناخته می شوند و با برخورداری از عقبه استراتژیک مبتنی بر مقاومت، مجموعه معادلات منطقه ای را به نفع ملت های مسلمان و به زیان غرب تغییر داده اند؛ به گونه ای که متحدین مرتجع آمریکا در منطقه و رژیم صهیونیستی نیز بر اثر ایننوع سیاست خارجی در موقعیت انفعالی کامل قرار گرفته اند.
بصیرت: فکر می کنید ما تا تحقق یک سیاست خارجی مطلوب و آرمانی چقدر فاصله داریم؟ نواقص و ابزار رسیدن به آن قله چیست؟
چنانچه به عملکرد چهار دهه دستگاه سیاست خارجی کشورمان نگاهی بیاندازیم و کارنامه موضع گیری ها و رفتارهای کشورمان در عرصه سیاست خارجی چهل سال گذشته را بصورتی گذرا مرور کنیم، کوتاهی فاصله باقیمانده تا تحقق یک سیاست خارجی مطلوب و آرمانی، بصورت روشن تری مشخص خواهد شد؛ فاصله ای که البته پیمودن آن نیز به سادگی امکان پذیر نیست و به گام های بسیار سنجیده و کارآمدِ افراد فرهیخته و انقلابی نیازمند است.
این درحالی است که فعالان عرصه دیپلماسی باید از میان افرادی برگزیده شوند که اطلاعات کافی از خصومت های 40 سال گذشته قدرت های استکباری داشته باشند و از سوی دیگر با تازه ترین شرایطی که در صحنه های رقابت های بین المللی پدیدآمده و موجبات حرکت اضمحلالی قدرت های غربی به ویژه آمریکا را فراهم کرده است آشنا باشند.
بصیرت: موفقیت ما در حوزه نظامی بر اساس استراتژی نبرد نامتقارن رقم خورده است. دشمن ما در دنیا ابزارهای دیپلماتیک زیادی دارد. حق وتو، سازمان های مختلف، خریدن کشورها، تهدید کشورها و ... آیا می توان در حوزه دیپلماسی هم از استراتژی نامتقارن استفاده کرد؟ به نظرتان ویژگی یک دیپلماسی نامتقارن چیست؟
قاعدتاً استفاده از استراتژی نامتقارن در حوزه دیپلماتیک، نه تنها امکان پذیر، بلکه در مواردی بسیار، ضروری و لازم است. بخصوص که نظام جمهوری اسلامی ایران از ابتدای برپایی خود، بنایِ تقلید و پیروی کورکورانه از قدرت های بیگانه را نداشته است و در موارد بیشماری از ابتکارات جدید و ابداعاتی کارگشا استفاده کرده است. نظام جمهوری اسلامی ایران برای جبران عقب ماندگی های دوران پهلوی و قاجار به ناگزیر در بسیاری از صحنه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی از راه ها، شیوه ها و تاکتیک های ابتکاری و البته متناسب با شرایط روز استفاده کرده است، چنانکه بخشی از موفقیت های خود را در حوزه نظامی و همچنین در عرصه های مربوط به ایجاد بازدارندگی اطمینان بخش دفاعی، مرهون انواع ابتکارات، از جمله شیوه ها و راهبردهای نبرد نامتقارن است. بنا به قاعده در حوزه دیپلماتیک نیز می توان با بکارگیری راهبردهای نامتقارن، از راهبردهای کلاسیک و تقلیدی فاصله گرفت و مسیر دستیابی به اهداف سیاست خارجی را با شتاب و قابلیت های بیشتری طی نمود، به ویژه آنکه، فعالیت های دیپلماتیک در موارد متعددی، نبردی همه جانبه با قدرت های استکباری نیز تلقی می شود و به ناچار برای دستیابی پیروزی حتمی در این نبرد، نمی توان به استفاده از شیوه های شناخته شده اکتفا کرد. در استفاده از استراتژی نامتقارن در دیپلماسی، از اهرم ها، ابزارها و روش های مختلف برای پیشبرد اهداف بهره برداری می شود و این ما هستیم که با توجه به شرایط جدید پیش رو، ترکیب مناسبی از این ابزارها وشیوه ها را بکار می گیریم.
مصاحبه از وحید قاسمی
ارسال نظرات