سه‌شنبه ؛ 27 شهريور 1403
09 بهمن 1397 - 11:51
نیم‌نگاهی به کوچک‌کردن نقشه کشور در دوره پهلوی اول

تخصص رضاخان؛ فروش کشور بدون جنگ!

کشورداري رضاشاه معجوني از استبداد و دیکتاتوری و در عين حال «خاک‌فروشي» است؛ به‌طوري که به همان ميزان که رضاخان در برابر مردم، منتقدان و دلسوزان کشور تندخو و خشن و ديکتاتور بود در برابر بيگانه کاملا منفعل و رحيم بود! آنگونه که در دوران وي بخش‌هايي از کشور در فضايي دوستانه! براي هميشه از کشور جدا شد.
کد خبر : 2208

پایگاه رهنما :

کشورداری رضاشاه معجونی از استبداد و دیکتاتوری و در عین حال «خاک‌فروشی» است؛ به‌طوری که به همان میزان که رضاخان در برابر مردم، منتقدان و دلسوزان کشور تندخو و خشن و دیکتاتور بود در برابر بیگانه کاملا منفعل و رحیم بود! آنگونه که در دوران وی بخش‌هایی از کشور در فضایی دوستانه! برای همیشه از کشور جدا شد. کشورفروشی رضاخان در طول تاریخ بی‌نظیر بوده است. بدین‌معنا که اگر به عنوان نمونه در زمان قاجاریه بخشی از خاک ایران با جنگ‌و خونریزی (یا حداقل مقاومتی) از کشور جدا شد، اما در دوران منحوس پهلوی در کمال آرامش و در اوج همنوایی با بیگانه بخش‌های از خاک ایران جدا شدند. در این شماره از هفته نامه «تبیین» تلاش خواهد شد تنها به صورت اختصاری اشاره‌ای گذرا به خاک فروشی رضاخان کنیم و در شماره‌های آتی به صورت مصداقی هر کدام از آن را مورد مداقه قرار دهیم.
بذل رشته کوه‌های آرارات به ترکیه
جدایی رشته کوه‌های آرارات و بخشیدن آن به ترکیه تنها یکی از مصادیق کشورفروشی رضاخان است؛ خسرو معتضد تاریخ‌پژوه کشور بذل کوه‌های آرارات توسط رضاخان را اینگونه توضیح می‌دهد: «جریان شط‌العرب و اروندرود این بود که تمام دنیا و جوامع جهانی رای دادند که این رودخانه دو قسمت است: یک قسمت برای عراق است و یک قسمت برای ایران. یعنی براساس خط تالوگ یعنی میان‌القعر. ولی انگلیسی‌ها به رضاشاه فشار آوردند برای اینکه عراق عضو پیمان سعدآباد بشود شما باید در مورد اروند کوتاه بیایید.» وی ادامه می‌دهد: «درباره ترکیه هم، پیمانی که ما بستیم به نام پیمان سعدآباد، این پیمان را انگلیسی‌ها، ظاهرا برای مبارزه با آلمان نازی، ایتالیایی‌ها و شوروی درست کرده بودند. چرا آلمان نازی؟ برای اینکه آلمان نازی خیلی نفوذ داشت. در مشرق‌زمین همه طرفدار آلمان بودند، در ایران طرفدار آلمان زیاد بودند. ایتالیا هم بانفوذ بود برای اینکه در سومالی و شاخ آفریقا مستعمره داشت. ایتالیایی‌ها بحرین را در جنگ جهانی دوم بمباران کردند؛ بنابراین در ۱۳۱۶ که دوسال به جنگ جهانی اول مانده بود انگلیسی‌ها فشار آوردند و ما ارتفاعات آرارات را به دولت ترکیه دادیم برای اینکه دولت ترکیه ادعا داشت که ایران نمی‌تواند از آرارات مراقبت کند. از سوی دیگر رضاشاه در ۱۳۱۳ به ترکیه رفته بود و خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بود و به زیان ایران این کار را کرد.» باقر کاظمی وزیر وقت امورخارجه ایران نیز در همین باره در خاطرات خود می‌گوید: «ما نزد رضاشاه رفتیم، نوری‌سعید وزیر عراق آمد و گریه‌و زاری کرد که بگذارید این رودخانه مال ما بشود. شما دریای فارس و دریای مکران (عمان) را دارید، اما ما هیچ چیز نداریم. رضاشاه گفت: خُب اروند را به این‌ها بدهیم!» باقر کاظمی در ادامه خاطرات خود همچنین می‌گوید: «به نظرم از جایی به رضاخان فشار آورده بودند.» تیر ۱۳۱۶ وزرای خارجه چهار کشور ایران، ترکیه، عراق و افغانستان پیمان عدم تعرضی را در کاخ سعدآباد امضا کردند و این پیمان که به «پیمان سعدآباد» مشهور شد، دول چهارگانه را متعهد می‌کرد که ضمن محترم شمردن حدود مرزی مشترک، سیاست عدم مداخله مطلق در امور داخلی یکدیگر را دنبال کنند. متعاهدین همچنین توافق کردند که در کلیه اختلافات بین‌المللی که به منافع آن‌ها مربوط است با هم مشورت نمایند و عملیات تجاوزکارانه علیه یکدیگر نداشته باشند. معتضد تاریخ‌پژوه مشهور درباره برخی از تعهدات پیمان سعدآباد در بخش از خاطرات خود می‌گوید: «در این بین قرار شد روابط ایران و افغانستان هم با حکمیت ترک‌ها درست شود و افغانستان هم به عضویت پیمان سعدآباد درآید. افغانستان کشور دورافتاده‌ای بود و البته در کنار هندوستان. هندوستان آن موقع مستعمره انگلستان بود. آن‌طور که من از مرحوم مسعود کیهان استاد جغرافیا دانشگاه که استاد من بود شنیدم، او قسم می‌خورد که «دشت ناامید» را هم ما به افغانستان دادیم. حدود ۳-۴ هزار کیلومتر مربع بود که در پیمان سعدآباد ما این‌ها را هم دادیم.»
کشور فروشی این بار در قالب پیمان سعدآباد
در واقع پیمان سعد آباد پیامد‌های فراوان مادی-‌سیاسی را برای ایران و به نفع سه کشور دیگر به همراه داشت؛ ترکیه قسمتی از ارتفاعات آرارات را که دارای موقعیت سوق الجیشی بود به دست آورد؛ خط مرزی ایران و عراق نیز به زیان ایران تعیین شد چرا که رضاشاه منابع نفتی غرب ایران و اداره کامل اروند رود را به عراق واگذار کرد و پذیرفت که بابت عبور کشتی‌های نفتکش از آبادان مبالغ هنگفتی به عراق بپردازد؛ افغانستان هم با امضای این پیمان از تلاش احتمالی حرکت ناسیونالیستی ایران برای بازگرداندن مناطق تاجیک نشین این کشور در امان ماند؛ در نهایت هم استعمارگر پیر برنده واقعی غایب در این پیمان بود که با امضای این قراداد به هدف خود برای ایجاد سدی در مقابل کمونیسم رسید. رضاخان بخش‌های دیگری از تمامیت ارضی کشور را نیز به ثمن بخس فروخت بدون آنکه خود را در برابر افکار عمومی داخلی پاسخگو بداند؛ یا ترس از آن داشته باشد که آیندگان وی را یک خائن به شمار بیاورند. «جدایی مناطق بولاغ‌باشی، جوزر، قوری‌گل ایران توسط ترکیه»، «جدایی روستا‌های سیرو و سرتیک و برخی مراتع متعلق به کرد‌های جیکانلو ایران توسط ترکیه»، «جدایی دشت ناامید در سیستان به مساحت ۳ هزار کیلومتر در سال ۱۳۱۷» و «اعطای امکانات به باستان شناسان امریکایی برای کاوش در تخت جمشید و تاراج آثار تخت جمشید توسط این باستان شناسان» تنها نمونه‌هایی از فروش کشور بدون جنگ است، مسئله‌ای که تنها اختصاص به رضاخان دارد و در این مورد نیز روی پادشاهان قاجار را نیز سفید کرده است! البته در این مسئله محمدرضاشاه نیز همانند پدر تلاش بسیاری جهت فروش خاک کشور کرد که نمونه آن جدا کردن «بحرین» از خاک کشور است.

ارسال نظرات