تضاد و اختلاف ویژگی است که در تمامی جوامع به چشم می خورد. کارگر و کارفرما، دارا و ندار، مقید و بی قید به قوانین و سنت ها و بسیاری از موارد دیگر، اما زمانی تضاد به چالش و نهایتاً به بحران اجتماعی ختم می شود که بین دو مقوله متضاد، تعامل و انعطاف جای خود را به جدایی و انحصارطلبی بدهد. حاشیه نشینی در مقابل متن نشینی به عنوان چالشی که در آستانه بحرانی شدن قرار دارد را باید از این منظر نگریست
به گزارش رهنما به نقل از بصیرت ، حاشیه نشینی به عنوان چالش اجتماعی، معضلی است که گریبانگیر بسیاری از کلان شهرهای ایران شده است. البته این موضوع مختص به ایران و سایر کشورهای در حال توسعه نیست و اکثر جوامع، تجربه دوگانه حاشیه و متن را در شهرهای خود دارند؛ تجربه ای که گاهاً با اتخاذ رویکردهای مناسب منجر به کمرنگ شدن چهره حاشیه و تلفیق آن با متن شده است، اما گزارش ها درباره جمعیت حاشیه نشین در ایران به فراخور افزایش سریع جمعیت و درهم شکسته شدن اقتصاد معیشتی مبتنی بر کشاورزی با فرآیند صنعتی شدن، رشد شتابان حاشیه نشینی را نشان می دهد.
آمارهای جدید از وجود جمعیت 11 میلیون نفری حکایت می کند که در حواشی شهرها زندگی می کنند و از آنها با نام های مختلفی چون، ساکنان مناطق کم برخوردار، اهالی محلات ناکارآمد شهری، ساکنان مناطق ویژه و اهالی سکونتگاه های غیررسمی نام برده می شود. اینکه فکر کنیم جمعیت حاشیه نشین به این رقم رسیده است و مسئولان برای کنترل آن هیچ اقدامی صورت ندادند، دور از انصاف است، اما اینکه عمده این اقدامات چندان موفق نبوده و از سوی جمعیت حاشیه نشین و همچنین متن نشین با استقبال مواجه نشده است، موضوعی است غیرقابل انکار. برای درک این مسئله ابتدا باید فهم درستی از مفهوم حاشیه نشینی داشته باشیم.
حاشیه و متن؛ تقابل به جای تعامل
تضاد و اختلاف ویژگی است که در تمامی جوامع به چشم می خورد. کارگر و کارفرما، دارا و ندار، مقید و بی قید به قوانین و سنت ها و بسیاری از موارد دیگر، اما زمانی تضاد به چالش و نهایتاً به بحران اجتماعی ختم می شود که بین دو مقوله متضاد، تعامل و انعطاف جای خود را به جدایی و انحصارطلبی بدهد. حاشیه نشینی در مقابل متن نشینی به عنوان چالشی که در آستانه بحرانی شدن قرار دارد را باید از این منظر نگریست. مردم حاشیه نشین عمدتاً مردمی هستند ناامید و درمانده و بی اعتنا و در عین حال آماده انفجار! فقیر بودن تنها ویژگی این مردم نیست، بلکه ناکامی آنها برای رسیدن به متن زندگی سبب غلبه نگاه های ناامیدکننده و عبث در بین عمده جمعیت حاشیه نشین شده است.
از دیگر خصوصیات محلات حاشیه نشین، خشونت و آشوبگری است. اگرچه حاشیه نشینان آسیب زا و منحرف نیستند، ولی شرایط و موقعیت جغرافیایی ایجاب می کند تا برای منحرفان، منطقه اخلاقی خاصی ایجاد شود. چنانکه اگر از درون این محلات به این امر بنگریم، پیوستن به یک گروه خلافکار و آشوبگر ممکن است انحراف به نظر نیاید و ضرورتی باشد برای مقابله با دنیای متخاصم. [1] بهم ریختگی زندگی خانوادگی، نگرانی های کاری و مالی، بیماری و ... از دیگر ویژگی های این محلات است.
طبیعتاً چنین وضعیتی بازتاب مدیریت شهری ضعیف و ناکارآمدی برنامه ریزی فضایی منطقه ای و به ویژه بی توجهی به کرامت انسانی و سرمایه اجتماعی بودن مردم حاشیه نشین است. مدیریت شهری که به دنبال افزایش درآمد باشد، معلوم است که توانمندسازی و بهسازی مناطق حاشیه را فدای تخصیص امکانات بیشتر و بهتر به هسته شهر می کند، که خود منجر به فاصله بیشتر بین حاشیه نشینان و متن نشینان می شود.
در نتیجه استمرار این شرایط در طول دهه های متمادیِ زندگی حاشیه نشینان، نوعی هویت خاص در این مناطق شکل گرفته است که با هویت متداول حاکم بر مردم شهر و یا به اصطلاح همان متن نشینان متفاوت است. بسیاری از مردم مناطق حاشیه نشین خود را شهروند درجه دوم احساس می کنند که از سوی متن نشینان رانده شده اند.
ما باید بپذیریم وقتی نتوانستیم شرایط زندگی در روستاها و شهرهای کوچک ایران را بهبود بخشیم و تمام امکانات را در شهرهای بزرگ متمرکز کردیم، عملاً شهروند درجه دوم و سوم را تعریف کردیم. شهروندی که نه کاملاً و مطلقاً بیرون از شهر است و نه کاملاً در زندگی شهری تلفیق شده است. این هویت خود رفتارهای خاصی را ایجاد می کند که از برجسته ترین آنها فقدان تعلق و اعتماد به شهر و متن نشینان است. در نتیجه همانطور که فکوهی و پارسا در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند، جزیره ای شکل می گیرد که با افزایش طرد اجتماعی از سوی مردم شهر، جرایم و آسیب های اجتماعی نیز در آن شدت می گیرد.
بنابراین می توان گفت حاشیه نشینی پدیده ای دوسویه است، از یک سو شهر، حاشیه نشینان را چه به لحاظ فرهنگی و چه از لحاظ اقتصادی حذف می کند و از سوی دیگر خود حاشیه نشینان با پذیرش موقعیت خود، هویت بسته و جدا افتاده خود را بازتولید می کنند. این فرآیند دوسویه مبارزه با پدیده حاشیه نشینی را پیچیده و دشوار می کند. [2]
لذا مهم ترین گام در جهت حل معضل حاشیه نشینی این است که بین متن و حاشیه تعامل برقرار شود. این مهم بیش از همه بر عهده فعالان عرصه فرهنگ است تا با استمرار رابطه خود با حاشیه نشینان، مانع از تبدیل آنها به بمبی شوند که ساعت انفجار را انتظار می کشد.
در این معنا، مسئله مهم، چگونگی داد و ستد با هویت بسته و جدا افتاده حاشیه نشینان است که باید بر اساس روش گشودگی و انعطاف، نقد و خودپُرسی، معتدل و متداول صورت گیرد.
پیشنهاداتی برای تعامل حاشیه و متن
1- حاشیه نشینان از کجا آمده اند و چه دلایلی سبب مهاجرت آنها به این مناطق شده است؟ معمولا در بیان دلایل تنها به فقر و مشکلات اقتصادی در برخی شهرها و روستاها اشاره می شود. ضمن توجه به این مقوله، باید دانست که تمایل زیاد برخی افراد برای مهاجرت به شهرها که سبب پذیرش زندگی در حاشیه شهرها برای آنان می شود، یک مسئله فرهنگی است. چرا ذهن این افراد به این سو سوق یافته که گمان می کنند زندگی در حاشیه یک کلانشهر برتر از زندگی روستایی است و از این طریق راحت تر می توانند امرار معاش کنند؟ این ذهنیت را باید شکافت و تغییر داد. حاشیه نشینی به معنای ترجیح یک زندگی بسیار پُر حاشیه اما با ذهنیت تسهیل شدن رفع نیازهای معیشتی بر زندگی روستایی اما آمیخته با مشکلات معیشتی است. این ترجیح شکل گرفته در ذهن افراد را باید اصلاح کرد و اصلاح آن از طریق یادآوری کرامت انسانی افراد حاشیه نشین است.
2- در همین جهت لازم است این تصور درباره حاشیه نشینان که آنها تنها به دنبال پول و رفع نیازهای مادی خود هستند کنار گذاشته شود. درست است که گروه عمده ای از مردم حاشیه نشین نیازهای مالی دارند، اما آنها بیش از تأمین نیازهای مادی می خواهند که دیده شوند و درون یک اتحاد فرهنگی به رسمیت شناخته شوند. چنین تأمین های هویتی و پذیرش آنها به عنوان شهروند، تأثیر قابل توجهی بر میزان وفاداری و اعتماد آنها خواهد داشت.
3- گذرگاه ها و محل عبور و مروری در مناطق حاشیه ای در نظر گرفته شود، تا از این طریق مردم شهر از نزدیک با دردها و محرومیت های مردم ساکن در حاشیه ارتباط برقرار کنند. مردمی که در کمترین امکانات بهداشتی و درمانی، رفاهی و خدماتی، آموزشی و تربیتی زندگی می کنند و کودکان آنها باید بسیاری از آروزهای خود را قربانی محدودیت های محیط زندگی خود کنند. این رفت و آمدها می تواند در ایجاد تعامل بهتر و به تبع آن امکان مداخلات مناسب، کارآمد و بهینه موثر افتد، چراکه حضور در محل می تواند ابعاد تازه ای از کشف مشکل در اختیار کارشناسان قراردهد، فضا را برای کمک خیرین و تشکل های مردمی در این مناطق فراهم کند و زمینه یاری متخصصین به ویژه در زمینه پزشکی را برای ساکنان سکونتگاه های حاشیه ای فراهم کند. همچنین این حضور از سوی دیگر می تواند به جذب سرمایه های این منطقه منجر شود، به هر حال حاشیه نشینان نیروی کار ذخیره، حاضر و بی درنگ برای فعالیت های در حال گسترش بخش رسمی درون شهرها به شمار می روند که با نگاه بدبینانه به این مناطق نادیده گرفته شده اند.
4- معمولاً مراکز آموزشی، تفریحی و فرهنگی که توسط دولت در این مناطق احداث می شود، به دلایل مختلف و به ویژه به علت اداره این مراکز توسط افرادی که نوعی نگرش از بالا به پایین و اهانت آمیز نسبت به حاشیه نشینان دارند، مورد استقبال قرار نمی گیرند. برای کاهش فاصله محلی و بیگانه در ذهن حاشیه نشینان لازم است بر اینگونه رفتار مسئولان نظارت بیشتری صورت گیرد. ضمن اینکه بهتر است این خدمات توسط بخش خصوصی ارائه شود.
5- موضوع دیگر تغییر ذهنیت شهرنشینان نسبت به حاشیه نشینان است. حاشیه نشینان از منزلت پایین و هویتی که محله شان در اذهان شهرنشینان دارند آگاه هستند و از آن رنج می برند و در مقابل واکنشی که نشان می دهند بازگشت به هویت جمعی و محلی خود و تشدید احساس تعلق و وابستگی به آن است. [3] از طرفی نگاه منفی مردم شهر و مسئولان به این مناطق سبب می شود ساکنان این مناطق با درک نگاه متفاوت، در تلاش باشند با دست یابی به حداقل توانمندی لازم، سریعاً آن منطقه را ترک و به مناطق مناسب تری بروند، در واقع نگاه منفی مسئولان و مردم شهر به حاشیه نشینان، شرایط تخلیه منطقه را از وجود افراد تاثیرگذار و نخبه فرهنگی -اجتماعی فراهم می کند. در حالیکه اگر این ذهنیت منفی و نگاه جرم خیزانه به این مناطق اصلاح شود و حاشیه نشینان به عنوان سرمایه بالقوه اجتماعی در نظر گرفته شوند بسیاری از مشکلات حل می شود.
6- علاوه بر مردم، قطعاً مسئولین و به ویژه نهادهای دولتی و سازمان های مردم نهاد فرهنگی در حل معضل دوگانه متن و حاشیه نقش دارند، اما در این راه مشکلاتی وجود دارد. برای مثال تاکنون هیچ نهادی به طور خاص و ویژه جهت حل معضل حاشیه نشینی در نظر گرفته نشده است. وزارت کشور و شهرداری ها، وزارت مسکن و شهرسازی، آموزش و پرورش، صدا و سیما، بهزیستی، کمیته امداد، نیروی انتظامی، شرکت های آب و برق، گاز، فاضلاب، مخابرات همگی از جمله نهادهایی هستند که درباره حاشیه نشینی و سکونت گاه های غیررسمی نقش دارند، اما هیچ یک به تنهایی مسئولیت تام و تمامی در این باره ندارند.
همچنین همکاری بین نهادهای مذکور پیرو یک برنامه ملی متمرکز در این باره نبوده و بین آنها ارتباط و همکاری وجود ندارد. برای مثال در پروژه مسکن مهر، پیشرفت ساخت مدرسه طبق گزارش ها فقط هفت درصد است و ساخت مسجد 15 درصد و نیروی انتظامی تنها 8 درصد عنوان شده است. این درحالیست که مسکن مهر قرار بود پاسخی باشد به وضعیت افراد بدمسکن و بدون مسکن! البته این نگاه تنها محدود به مناطق حاشیه شهرها نبوده و حتی درون شهرها نیز خدمات ارائه شده به مردم با یکدیگر متفاوت است. در شهر تهران بین خدمات ارائه شده به مسگرآباد و امام زاده قاسم و خدمات ارائه شده به اهالی منطقه شمیران تفاوت فاحشی وجود دارد. همین الان از بین 354 محله شهر تهران بیش از 50 محله وجود دارد که خدمات رفاهی آنها زیر نرم های متوسط خدمات رفاهی است. امروز حتی در شهر تهران کوچه ها و محله های خاکی وجود دارد! [4]
اما مشکل اصلی این است که در اقدامات و برنامه های صورت گرفته برای بهبود مناطق حاشیه نشین، نگاه حاشیه ای به این مناطق تداوم یافته است که خود بار منفی شهروند درجه دوم را به دوش می کشد. وقتی در طرح ها و لوایح پیشنهادی دولت و مجلس از عناوین حاشیه نشین، بافت های فرسوده، مناطق ناکارآمد شهری و غیره به کار برده می شود در واقع مهر تأییدی بر دوگانگی متن و حاشیه است و همین شاید یکی از دلایل عدم استقبال مردم حاشیه نشین از برنامه های دولتی در این محلات شده است.
7- رسانه پلی است بین مردم و مسئولین، پس باید صدای مردم را به گوش مسئولین برسانند و چه بسا برخی از مسئولین شهری برای یک بار هم از این مناطق سرکشی نکرده اند و برای رفع این مشکل باید مسئولین علاوه بر داشتن روحیه جهادی، درد مردم را احساس کنند و رسانه نباید نقش خود را در این حیطه فراموش کند و همواره راه خود را که مطالبه گری است ادامه دهد تا شاهد رفع مشکلات و معضلات باشیم.
خلاصه کلام اینکه رفع نیازهای مختلف مردم در چنین اجتماعاتی علاوه بر اقدامات و برنامه های مادی نیازمند، رویکردی فرهنگی است. رویکردی جدید بر پایه روش گشودگی و انعطاف، نقد و ارزیابی، معتدل و متداول در جهت بهبود وضعیت حاشیه نشینی و جلوگیری از بحرانی شدن این پدیده و بخش مهمی از این رویکرد می تواند در جهت ایجاد یک نگاه مثبت به یکدیگر و بر مبنای اعتماد باشد. به همین خاطر در کنار ایجاد زیرساخت های مناسب تأکید بر مسائلی چون آموزش، تبلیغات مثبت، اعتمادسازی که مستلزم زمان می باشد امری ضروری است./
منابع
[1] خانباشی، محمد، حاشیه نشینی؛ مشکلات و راهکارها، بازیابی شده در تاریخ 10 مهر 1396 به آدرس:
https://alborz.mcls.gov.ir/fa/article/686/
[2] فکوهی، ناصر، پارساپژوه، سپیده (1378)، بررسی انسان شناختی محله آلونک نشین علی آباد مهران، مجله مطالعات اجتماعی ایران، شماره 4.
[3] پارساپژوه، سپیده (1381)، نگرشی از درون به پدیده حاشیه نشینی مطالعه موردی: اسلام آباد کرج، رفاه اجتماعی، شماره 6.
[4] شهر منگولی مثل تهران ساختیم/ یک میلیون و دویست هزار نفر در مشهد حاشیه نشین هستند، بازیابی شده در تاریخ 9 مهر 1396 به آدرس:
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/09/02/1246959/
شیرین کمالی
ارسال نظرات