تبیین:
این موضوع به رویکرد کلان مثلث "واشنگتن-تل آویو-اتحادیه اروپا" در قبال “ناامنسازی مزمن منطقه” گره خورده است. حتی در سال ۲۰۰۶، زمانی که عراق تنها سه سال از اشغالش توسط آمریکا میگذشت، جو بایدن رئیس جمهور سابق آمریکا، به عنوان سناتور، طرح “فدرالیزه کردن عراق” را مطرح کرد که پیشدرآمدی بر طرح بزرگتر “تجزیه عراق” تلقی میشد. او معتقد بود که با تقسیم عراق بر اساس خطوط قومی و مذهبی (کُرد، شیعه، سنی)، میتوان الگویی برای تجزیه کل منطقه و جهان اسلام ایجاد کرد تا “نقشه ژئوپلیتیکی مطلوب آمریکا” در غرب آسیا، شمال آفریقا و شبهقاره هند پیاده شود. این رویکرد کلان و خطرناک، تبدیل به یک فرمول ثابت در حوزه امنیتی و سیاست خارجی غرب و رژیم صهیونیستی در منطقه شده است.
تثبیت بحرانهای امنیتی در سوریه و عراق را شرط اصلی ایجاد بحرانهای سیاسی و امنیتی پایدار در غرب آسیا میداند. از این رو، تلاش برای “بازتعریف داعش” و مدیریت آن، بخشی از این استراتژی کلان است. در برابر این اقدامات، “جبهه مقاومت” به عنوان یک سد مستحکم در برابر سیاستهای غرب و رژیم صهیونیستی عمل میکند. اگرچه دشمنان تلاش دارند تا با الگوهای جدید، تروریسم تکفیری را بازتولید و خشونتهای منطقهای را مدیریت نمایند، اما جبهه مقاومت، تمامی ابعاد این نقشه کلان، از جمله اهداف راهبردی، تاکتیکی و عملیاتی آن را به دقت زیر نظر دارد. در صورت لزوم، این جبهه آمادگی دارد تا اقدامات عملی برای مقابله و خنثیسازی استراتژی "بازتعریف داعش از سوی غرب و رژیم صهیونیستی" انجام دهد. با وجود افزایش حملات پراکنده، داعش به عنوان یک سازمان منسجم، به شدت تضعیف شده و توانایی آن برای سازماندهی عملیاتهای هماهنگ، قابل مقایسه با دوران اوج آن در بین سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ میلادی نیست. در چنین وضعیتی دشمنان قسم خورده امنیت منطقه و نظام بین الملل در صدد تقویت همزمان موجودیت، ساختار و کارکرد داعش هستند. بدون شک در چنین وضعیتی "سلاح مقاومت"دال مرکزی هرگونه استراتژی تقابلی یا بازدارنده ایست که باید در مواجهه با تروریسم تکفیری تعریف و اجرایی شود. گزارش اخیر خبرگزاری فرانسه کمترین شبههای را در خصوص اصالت و موضوعیت سلاح مقاومت در منطقه باقی نمیگذارد. در چنین شرایطی موافقت با خلع سلاح مقاومت از سوی دولت لبنان یا دولتهای مشابه در منطقه، نماد "انتحار خودخواسته"در غرب آسیاست.
ارسال نظرات