دوشنبه ؛ 06 مرداد 1404
06 مرداد 1404 - 11:27
مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۰۶ مردادماه ۱۴۰۴

یادداشت / ملیجک موساد

نتانیاهو با حمله مستقیم به ایران، وارد یک قمار بزرگ شده است، لذا تمام تلاش خود را می‌کند تا شانس‌های خود ولو اندک را امتحان کند. نقشی که او برای رضا پهلوی تعیین کرده، از جمله همین شانس‌های اندک است. طفل صغیر پهلوی نیز از آنجا که بی‌مایه و سبک‌سر است، تنها به خاطر مشتی دلار، اینگونه مجسمه بارز بی‌رگی و وطن‌فروشی شده است.
کد خبر : 19494

تبیین:

کیهان / مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۰۶ مردادماه ۱۴۰۴

اربعین سوگند و میثاق ملی 

حسن رشوند

بار دیگر نفس مسیحایی رهبر حکیم انقلاب بر جان و روح مردمی که 12 روزِ پراضطراب را با هدایت‌های بی‌نظیر حضرتش پشت سر گذاشته بودند، دمیدن گرفت و دشمن خبیث صهیونیستی و آمریکای جنایتکار را از رسیدن به اهداف خود که تسلیم و به زانو در آوردن ملت مقاوم ایران بود‌، ناامید کرد. در آستانه چهلمین روز شهادت فرماندهان شجاع و دانشمندان هسته‌ای و زنان و کودکان مظلوم کشورمان‌، امام مسلمین و رهبر بی‌نظیر این ملت که حقا پس از حضرت امام(ره)به شایستگی سکاندار انقلاب و نظام اسلامی است‌، به مدد ملت آزاده و بصیر کشور آمدند و فرمودند: «آینده نشان خواهد داد که هر دو حرکت نظامی و علمی شتابنده‌تر از گذشته به سمت افق‌های بلند‌، پیش خواهد رفت ان‌شاءالله. شهیدان ما خود راهی را برگزیده بودند که گمان دستیابی به مرتبه‌ والای شهادت در آن کم نبود و سرانجام به آنچه آرزوی همه‌ فداکاران است رسیدند؛ بر آنان گوارا باد؛ امّا ناگواری آن برای ملت ایران به‌ویژه خانواده‌های شهیدان و به‌ویژه کسانی که آنان را از نزدیک می‌شناختند سخت و تلخ و سنگین است.
در این حادثه نقاط درخشانی را نیز به روشنی می‌توان دید. اولاً تحمل و صبوری و استحکام روحیه‌ بازماندگان که در نوع خود جز در تحولات جمهوری اسلامی ایران دیده نشده است. ثانیاً استقامت و ثبات دستگاه‌های زیر امر شهیدان، که نگذاشتند این ضربه‌ سنگین، فرصت‌ها را سلب و در حرکت آنان وقفه ایجاد کند. و ثالثاً شکوهِ پایداریِ معجزه‌آسای ملت ایران که در اتحاد و استحکام روحی و عزم راسخ آنان بر ایستادگیِ یکپارچه در میدان به ظهور رسید. ایران اسلامی در این حادثه یک‌بار دیگر استواریِ بنیان خود را نشان داد. دشمنان ایران آهن سرد می‌کوبند.»
رهبر معظم انقلاب در این پیام راهبردی‌، هفت تکلیف یا فرمان را برای اقشار مختلف، اعم نظامیان، نخبگان علمی‌، مدیران و مسئولان‌، رسانه‌ها و دستگاه‌های تبلیغی‌، روحانیون و اقشار مختلف و یکایک مردم تعیین کردند که از این پس باید‌، هر کدام با دستور‌العمل مشخص آن را دنبال کنند. رهبر حکیم انقلاب در این پیام راهبردی «سوگواری» چهل روزه برای شهیدان را به «سوگند و میثاق ملی» و تلاش برای آینده‌ای روشن و افق‌های بلند و رسیدن به آن قله‌ای که بارها نوید آن را به مردم داده بودند‌، تبدیل کردند.
اگر بخواهیم پیام رهبر فرزانه انقلاب را در یک دستگاه تحلیلی متناسب با بیانیه «گام دوم انقلاب» بررسی کنیم‌، باید گفت که در این پیام کوتاه و پرمغز،  «اتحاد ملی» به عنوان راهبرد بقاء نظام و انقلاب اسلامی و «مسئولیت‌پذیری» اقشار مختلف به عنوان «هندسه کنش ملی» همه آحاد ملت اعم نخبگان، مسئولان کشور و... با هوشمندی و دقیق توسط معظم‌له طراحی شده است. این پیام، یک «نقشه راه» برای بازسازی قدرت در دل تهدیداتی بود که دشمن دل به آن بسته بود تا با یک اقدام نظامی و به خیال خام خود با ایجاد یک شورش عمومی داخلی بتواند به اهداف مورد نظر برسد. در جنگ 12 روزه و دفاع مقدس ما، دشمن می‌خواست این جنگ تحمیلی، نقطه پایان جمهوری اسلامی باشد، اما با مدیریت رهبری و اتحاد فوق‌العاده ملت‌، دفاع 12 روزه نیروهای نظامی و ملت ایران به سکوی جهش برای پیشرفت کشور تبدیل شد.
در این پیام، هر قشر از جامعه ایران مامور تثبیت یک بُعد از «اقتدار ملی» شدند. نخبگان علمی کشور در زمانی که دشمن تصور می‌کند مراکز هسته‌ای کشورمان را هدف قرار داده و به تصور غلط خود‌، فناوری هسته‌ای یا سکوهای پرتاب موشک و سامانه‌های پدافندی را از بین برده‌، ماموریت یافتند بازدارندگی فناورانه را دنبال کرده و شتاب لازم را در پیشرفت دانش و فناوری در همه بخش‌ها تحقق بخشند. با تکلیفی که رهبر انقلاب در این پیام برای فرماندهان نظامی تعیین کردند‌، نیروهای مسلح قرار است به‌ دنبال مجهز کردن روزافزون کشور به آخرین دستاوردها و ابزارهای دفاعی برای حراست و صیانت از امنیت و استقلال کشور باشند. آنچه رهبرانقلاب در این فرمان 7‌بندی برای مدیران و مسئولان کشور تعیین کردند «کارآمدی در خط مقدم خدمت به مردم» است. جدیت و پیگیری و به نتیجه رساندن امور کشور انتظاری است که ایشان از مسئولان و مدیران کشور در این مقطع حساس که مردم با اتحاد و صبر کم‌نظیر‌، تکلیف خود را به شایستگی انجام دادند، می‌باشد. توجه به مردم و در کنار مردم بودن و رفع نیازهای آنها از توصیه‌های همیشگی رهبر انقلاب به همه دولت‌ها بوده است و اکنون که شاهد این میزان از خودگذشتگی و همراهی مردم در دفاع مقدس 12روزه و پس از آن بوده‌ایم‌، طبیعی است که تکلیف دولت چهاردهم نسبت به چنین مردمی سنگین‌تر خواهد بود.
یکی از محورهای مهمی که در این پیام برجسته دیده می‌شود «اهمیت رسانه» برای «مهندسی میدان روایت» است. چرا که بدون روایت درست‌، آنچه در میادین نظامی و دیپلماسی انجام می‌شود‌، در کمترین زمان چه بسا دستخوش تحریف و انحراف شود. از دیدگاه رهبر انقلاب‌، رسانه‌ها در «جنگ روایت‌ها» نقش بسیار مهمی دارند. ایشان معتقدند: «در دنیای امروز، قدرت سخت‌افزاری و نظامی به تنهائی برای پیشبرد اهداف کافی نیست و آنچه که اهمیت دارد، نحوه تفسیر رویدادها و ارائه تصویر از خود و دیگری است که توسط رسانه‌ها شکل می‌گیرد. رسانه‌ها ابزارهای استراتژیک در این نبرد هستند و می‌توانند با ارائه روایت‌های خود، ذهنیت، باور و رفتار جوامع را تحت تأثیر قرار دهند. امروز در دنیا چالش‌ها و درگیری‌ها‌، چالش‌های رسانه‌ای است. بیش از آنچه موشک و پهپاد و هواپیما و ابزارهای جنگی و مانند اینها تأثیر بگذارند در عقب راندن دشمن، رسانه‌ها هستند که تأثیر می‌گذارند و دل‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهند، ذهن‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهند. جنگ، جنگ رسانه‌ای است؛ هر کس رسانه‌ قوی‌تر داشته باشد، در اهدافی که دارد ـ هر هدفی ـ موفّق‌تر خواهد بود.» (6/1/1403)
آنچه در دفاع مقدس 12 روزه در عرصه میدان و شلیک موشک‌های نیروهای مسلح قدرتمند ایران انجام شد، بخشی از موفقیت‌ها بود و اگر رسانه‌های نظام با وجود محدودیت در تعداد و گستره جغرافیایی‌، مقهور روایت‌گری رسانه‌های دشمن که هم از لحاظ تجهیزات و هم تعداد بسیار بیشتر از رسانه‌های ما بودند، می‌شدند حتما امروز شاهد انتقال دستاوردهای بزرگ عرصه میدان نمی‌شدیم و در روایت این جنگ‌، شکست می‌خوردیم. 
پیام رهبر حکیم انقلاب به رسانه‌ها و در تکمیل آن فریضه «تبیین‌گری» توسط روحانیون و صاحبان قلم و فکر برای «مرزبانی ایمان» و «هدایت معنوی و نورانی کردن دل‌ها و توصیه به صبر و سکینه و ثبات مردمی»‌، می‌تواند دشمن زبون را خوار و مرگ او را رقم بزند و در غیر این‌صورت، هرچه در حوزه دفاعی و دیپلماسی تلاش شود، مقصود مورد نظر حاصل نخواهد شد.
آخرین تکلیفی که پیر خوش‌ضمیر و دیدبان هوشمند انقلاب در فرمان 7‌بندی خویش ابلاغ فرمودند به یکایک آحاد جامعه و به‌ویژه جوانان بود. در این توصیه تکلیف‌مدارانه‌، ایشان حفظ شور و شوق و شعور انقلابی را وظیفه‌ یکایک ما و به‌ویژه جوانان دانستند و همگان را برای تلاش در این زمینه توصیه کردند. چرا که این از اعتقادات راسخ امامین انقلاب (حضرت امام راحل و مقام معظم رهبری)است که بزرگ‌ترین پشتوانه نظام را متکی به حمایت‌های مردمی و حضور پرشور مردم و جوانان در عرصه‌های مختلف نظام اعم از؛ دفاع نظامی و مرزبانی از حریم سرزمینی و امنیتی کشور‌، جهاد در عرصه سازندگی و پیشرفت و آبادانی و حمایت‌های بی‌دریغ در شرایط حساس و حفظ شعائر انقلاب اسلامی می‌دانستند و آنچه امروز نظام اسلامی ایران را در مقابل 46 سال خباثت و دشمنی دشمنان استوار و سربلند نگه داشته‌، همین حمایت‌های مردمی و اعتقاد امامین انقلاب به مردم و جوانان که ستون استوار نظام و ایران عزیز هستند‌، بوده است. 
بنابر این آنچه رهبر حکیم و سکاندار انقلاب در این پیام کوتاه ولی پرمفهوم و راهبردی خویش در آستانه اربعین شهدای دفاع مقدس 12 روزه در برابر رژیم پلید صهیونیستی و دولت خبیث آمریکا ابلاغ کردند، نه اربعین سوگواری برای شهیدان‌، بلکه اربعین «سوگند و میثاقی» است که یکایک مخاطبان این پیام بر حرکت در این مسیر ان‌شاءالله متعهد خواهیم بود.

جوان / مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۰۶ مردادماه ۱۴۰۴

تقیه کنید آقایان و از سکوتوره بیاموزید!

غلامرضا صادقیان

عباس عراقچی وزیر خارجه روایتی با جزئیات از جنگ داد. باخبر هستیم که بخش‌هایی از این روایت را دیگرانی که اشراف بر موضوع دارند، نپذیرفته‌اند، مثلاً آنجا که ضربات موشکی بعد از ساعت ۴ را «سوءتفاهم» نیرو‌های مسلح نامیده است و نه اقتدار نیرو‌های مسلح، و آن دیگران دلایلی دارند که سوءتفاهم نبوده است. با این‌حال در این فضا نیستیم که به مصاحبه ایشان نمره بدهیم و کم و زیادش کنیم. به ویژه آنکه سعید جلیلی و علی‌اکبر صالحی نیز به این روایت‌گویی ملحق شده‌اند که کشور و افکارعمومی نیازی به جزئیات این افراد ندارد، فارغ از درستی یا نادرستی آن یا فارغ از اینکه ادعا‌ها اصولاً قابل‌راستی‌آزمایی باشد یا نه، معتقدم بسیاری از این روایت‌ها به‌ویژه وقتی وارد جزئیات می‌شود، به آن نیازی نیست. مثلاً شخص رئیس‌جمهور در قم درباره حمله به جلسه شورای عالی امنیت ملی می‌گوید «برای خودمان فوز بزرگی بود، اما کشور را این نامرد‌ها به‌هم می‌ریختند. اگر این اتفاق می‌افتاد، مردم ما بسیار ناامید می‌شدند. در آن لحظه فقط یک سوراخ بود و دیدیم هواست و گفتیم دیگر خفه نمی‌شویم»! واقعاً چه نیازی هست که آقای رئیس‌جمهور هرجا می‌نشیند روایت آن سوراخ و نجات از خفگی را بازگو کند؟! چه مزیتی برای مردم دارد، جز آنکه آنان را ناراحت می‌کند. 

درباره سخنان آقایان عراقچی، صالحی و جلیلی که هر سه وزارت‌خارجه‌ای بوده‌اند و هستند، باید ایشان را دعوت به تقیه درباره بسیاری از سخنان و جزئیات و روایت‌ها کرد، به‌ویژه آنکه بلافاصله بعد از هر روایت تازه‌ای جنگی بین طرفداران آنان شکل می‌گیرد و شهوت دیده‌شدن و پرکردن فضای مجازی، یقه طرفداران را می‌گیرد و این خلاف انسجام ایجاد‌شده است. 

سال‌هاست که وقتی مصاحبه‌های دیپلمات‌های غربی را می‌بینم، حیرت می‌کنم که هیچ‌چیز نمی‌گویند! یا چیزی نمی‌گویند که به کار ما بیاید، نه با خبرنگاران و نه بعداً با مستندسازان و نه در خلوت با دیگران و نه هیچ‌جا. تا آنجا که وقتی برژینسکی و کیسینجر در کلیاتی از قدرت ایران یا افول امریکا چیزکی می‌گفتند، رسانه‌های ایرانی با حذف برخی بخش‌ها آن را با هیجان تمام منتشر می‌کردند، اما یک جمله حتی از این دو پیدا نمی‌شد که چیزی را از درون جزئیات محل خدمت خود افشا کنند. در ایران، اما هر کار کرده و نکرده را هزار بار فریاد می‌زنند. با آنکه آموزه‌های دینی نیز از ما می‌خواهد چنین نکنیم و کار را تا کامل نشده است، خبر ندهیم و حتی بعد از انجام کار نیز آنچه را که نیازی به گفتنش نیست نگوییم. 

رهبر انقلاب معتقدند وزارت خارجه «در درجه اول تقی‍ه» است. «تقیه را کجا به کار می‌برند؟ تقیه سپر است، برای میدان جنگ است، مال هنگام درگیرى است. تقیه در زمینه درگیرى است؛ چون تُرس [سپر]است، حرز است، سنگر است. الان هم استکبار جهانى یک قدرتى است، شما هم یک مقاصدى دارید، یک کارهایى می‌خواهید انجام بدهید؛ هیچ لزومى ندارد که این کار‌ها مرتب در تریبون‌ها گفته بشود، هر کسى مسابقه بگذارد که فلان کار را می‌خواهیم بکنیم، مکرر بگوییم و نکنیم». 

رهبر انقلاب این سخنان را در بهمن‌ماه سال ۶۸ با اشاره به آنچه که از سکوتوره شنیده بودند، ذکر می‌کنند. احمد سکوتوره سیاستمدار اهل گینه کوناکری بود که اوایل جنگ ایران و عراق برای صلح‌دادن به دو کشور سفر می‌کرد. رهبر انقلاب او را مسلمانی پخته و آدم واردی می‌دانند که در یکی از سفر‌ها این پختگی را از او دیده‌اند. «یک وقتى به من گفت فلانى! شما‌ها فقط یک عیب دارید و آن اینکه همه‌اش مدام می‌گویید؛ خب، این گفتن ندارد؛ بکنید؛ چرا می‌گویید؟ می‌گویید که چه بشود؟» و بعد «اصلاً حرفش را قبول نکردم. براى بعضى از دوستان نقل کردم، گفتم سکوتوره این‌جور می‌گوید؛ لکن ته دلم قبول نکردم. با خودم می‌گفتم که حالا دنیا، دنیایى نیست که او خیال کند ما اگر یک چیزى را گفتیم دنیا می‌فهمد و اگر نگفتیم نمی‌فهمد، که گفتن ما یک مشکلى به وجود بیاورد. لکن بعد تجربه‌ها به بنده نشان داد که نخیر، او پخته بوده، می‌فهمیده. بنده هم حالا عقیده‌ام همین است».

در ایران گاهی کسانی از کف رسانه‌ها یا کف برخی نهاد‌ها و سازمان‌ها یک‌باره مسئولیت‌های مهم کشوری یا مجری‌بودن در رسانه‌ها یا هم‌سخن‌شدن با سران را به چنگ می‌آورند. در ممالک دیگر برای رسیدن به چنین مقام و جایگاه‌هایی باید از صفر و در همان سازمان و با گذراندن سال‌ها دانش‌ورزی و کارآموزی پیش رفت. 

از سکوتوره بیاموزید و اسرارتان را و آنچه را که به دشمن ایده می‌دهد، درون خود نگه دارید. دوستان رسانه‌ای هم خویشتنداری کنند و گمان نکنند که به حرف درآوردن مسئولان ارشد در اینجا و آنجا نشانه قوت رسانه و اهمیت شفافیت است.

آرمان امروز/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۰۶ مردادماه ۱۴۰۴

توهم سلطنت‌طلبان در مونیخ

صلاح الدین هرسنی

رضا پهلوی اخیرا با به راه اندازی کارزار «همکاری ملی» به واسطه فراخوان از رهگذر QR کُد و نمایش آن در تلویزیون «ایران اینترنشنال» در صدد یارگیری در نشست مونیخ بود اما این بار نیز کوه آرزوهای او برای بازگشت به سلطنت توهمی بیش نبود و نشست مونیخ نیز همچون سایر نشست های گذشته اش به سیرک مضحک و مسخره ای بدل شد و رسوایی دیگری را در کارنامه او در مقام یک اپوزیسیون برانداز، دامن زد.
به واقع می توان اینگونه گفت که این نشست قبل از آنکه پویشی برای «همکاری ملی» باشد، بیشتر پویشی برای «همکاری با موساد» بود و این سیرک هم پیوند این اپوزیسیون را با اسرائیل بیشتر از گذشته آشکار کرد.
حکایت عده قلیل حاضر در این محفل حکایت حال بی دردان مرفه و بیشتر حکایت حال کسانی بود که ۴۵ سال به واسطه گنده گویی های پهلوی چمدان هایشان را بسته بودند که شاید با حمله اسرائیل و دعوت به شورش رهبرشان بتوانند به ایران باز گردند. اما این بار نیز ناامید تر از همیشه آرزو هایشان نقش بر آب شد و چاره ندارند جز در حسرت آن بازگشت بمانند.
طُرفه آن است که حضور برخی از خوانندگان پاپ در سیرک مونیخ که رضا پهلوی می خواست از اعتبار آنها برای وزین ساختن نشست مونیخ استفاده کند، سودی نبخشید و به مصداق «سرکنگبین صفرا فزود» موجب فضاحت و رسوایی بیشتر او شد. گویی تقدیر بر آن است که شکست این اپوزیسیون و طرفدارانش پایانی نداشته باشد.
سیرک مونیخ نمایش ها و سکانس های مضحکی را به نمایش در آورد و جالب تر از همه آنجا بود که رضا پهلوی با آن پریشان حالی و درماندگی و صد البته افسردگی و ناامید از وضعیت جاری نتوانست یک متن ساده فارسی سفارشی مشاوران را بدون غلط بخواند تا همگان بر میزان دانش سیاسی او آگاه شوند.
البته تا قبل از نشست مونیخ، رضا پهلوی ادعا می کرد که طرفداران میلیونی و بی شماری دارد و ادعا دارد که او آیت و هدیه ای است که خداوند به ملت ایران ارزانی داشته، ادعا دارد که هنوز مادرش «بانوی اول» ایران است، ادعا دارد که دخترش نورا، ملکه آینده ایران است و در این پندار و توهم است. غافل از آن است که فراخوان او به شورش همزمان با حمله ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی چه درس بزرگی از همبستگی و «اتحاد دور پرچم» را بر اساس خود آگاهی ملی ارگانیکی به ملت ایران داده است.
کاش او با مطالعه از تجربه مسعود رجوی در حمایت از صدام در حمله به ایران درس می گرفت و به جای ماندن در کنار نتانیاهو، در سمت درست تاریخ می ایستاد.
اگر نشست دانشگاه «جرج تاون»، نشست «سازمان تیرگان» و کمپین
«من وکالت می دهم» وکالت رسوایی و فضاحت او را نشان داد، سیرک و نمایش مونیخ فضاحت و شکست آشکار و سنگین تری را بر پهلوی وارد کرد که بعید است این شخص بتواند شرنگ تلخ بار آن را به مثابه یک زخم روان و «تِرومای بزرگ» فراموش کند.
طُرفه آن است که او با آن همه رسوایی و فضاحت خود را سزاوار و دارای تجارب درخشان برای رهبری دوران گذار و رهبری آینده می داند.
جان کلام آنکه آیا پذیرفتنی و باور پذیر است که به رغم دو انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران حاضر به پذیرش رهبری او، باشند؟!

 

رسالت/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۰۶ مردادماه ۱۴۰۴

غزه بی‌نان و جهان بی‌انسان

مسعود پیرهادی
در جهان امروز، گاهی درد از زبانِ آمار هم عبور می‌کند. جایی که عددها به گریه می‌افتند و انسان، دیگر نه با گلوله، که با گرسنگی کشته می‌شود. غزه، این روزها تصویر روشنی‌ست از یک نسل‌کشی آرام اما مستمر؛ نسل‌کشی با مُهر سکوتِ جهانی، با امضای بی‌عملی کشورهای اسلامی و با نظاره‌گری سردِ افکار عمومی.
بر پایه گزارش‌های رسمی نهادهای بین‌المللی، بیش از ۹۶٪ جمعیت نوار غزه در وضعیت بحرانی امنیت غذایی قرار دارند و حدود نیم میلیون نفر عملا در آستانه قحطی‌اند.
یونیسف هشدار داده ۷۱هزار کودک و ۱۷هزار مادر نیازمند درمان فوری سوءتغذیه هستند، و تنها طی چند روز اخیر، ده‌ها تن – بیشترشان کودک – از گرسنگی جان باخته‌اند.
این، صورتِ عریان فاجعه است. نه در حاشیه آفریقا، که در قلب سرزمینی که جهان، هر روز آن را در قاب‌های رسانه‌ای‌اش می‌بیند. و باز هم انگار چیزی نمی‌بیند.
سؤال اصلی نه این است که چرا اسرائیل چنین کرده؛ که پاسخ آن، در تاریخ‌ خون‌آلود این رژیم پیداست. پرسش اصلی‌تر آن است که:
«جهان چرا تماشا می‌کند؟»
«مسلمانان چرا فقط محکوم می‌کنند؟»
«نهادهای حقوق بشری چرا فقط هشدار می‌دهند؟»
محکومیت‌های سیاسی، طنین تهیِ تکرارند؛ مثل طبلی بی‌صدا. صدها نشست و بیانیه و قطعنامه صادر شده، اما جز چند حرکت نمایشی نه نان به سفره‌ای رسیده، نه دارویی به زخمی. سازمان ملل آمار می‌دهد، یونیسف هشدار می‌دهد، اما وقتی هیچ کشوری، هیچ اتحادی، هیچ حاکمی، اراده‌ای برای اقدام ندارد، آمارها چه تغییری می‌آورند؟ وقتی حتی کمک‌های بشردوستانه، گروگان سیاست و فشارهای بین‌المللی‌ شده‌اند، چه انتظاری از نان و دارو می‌توان داشت؟
دردناک‌تر از این، غیبت مطلق عمده کشورهای اسلامی‌ست؛ سرزمین‌هایی که نام اسلام را با خود دارند، اما درباره غزه تنها بیانیه اداری صادر می‌کنند.
ملت‌های مسلمان اگر یک‌صدا اراده می‌کردند، آیا غزه این‌گونه تنها می‌ماند؟
آیا نان، همچنان سلاحی برای کشتار می‌شد؟
امروز در غزه، مرگ نه در سنگر، که در صف غذا اتفاق می‌افتد. امروز، کشتار نه در کوچه‌های جنگ، که در سایه بی‌تفاوتی جهان انجام می‌شود.
و این، از هر جنایتی هولناک‌تر است:
آن‌جا که «بی‌تفاوتی» بدل به «هم‌دستی» می‌شود.
اکنون زمان آن است که انسان‌ها دوباره به انسانیت فکر کنند؛ که صدای غزه را به گوش خودشان برسانند؛ که فشار را از پشت صفحه‌های موبایل بیرون بکشند و به خیابان، به سازمان، به رفتار واقعی بدل کنند.
ما مسئولیم، نه فقط به‌عنوان مسلمان، بلکه به‌عنوان انسان.
و فردا که تاریخ این روزها را می‌نویسد، از ما خواهد پرسید:
وقتی غزه از گرسنگی می‌مرد، تو چه کردی؟ فقط تماشا کردی؟

خراسان/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۰۶ مردادماه ۱۴۰۴

آقای استاندار! نظاره گر نباشید

وحید تفریحی 

مردم دیگر از «قره قوم» عاصی شده اند؛ دیروز هوای مشهد به حدی از آلودگی رسید که آژیر هشدار بنفش یعنی آخرین مرحله هشدار آلودگی هوا را روشن کرد! دوباره باز هم انگشت اتهام به سمت صحرای قره قوم ترکمنستان و گرد و غبار برخاسته از آن نشانه گرفته شد؛ متهم ردیف اولی که سال هاست بی رحمانه به هوای مشهد هجوم می آورد و کک هیچ کس هم نمی گزد! درباره اقدامات و جدیت مطالبه مردم برای رفع این معضل بارها و بارها نوشتیم و گفتیم اما خطاب این یادداشت به نماینده عالی دولت در استان است.
آقای استاندار! انتظار افکار عمومی از شما به شدت بالاست. چرا؟ چون باید بپذیرید که در دوره شما مجموعه قابل توجهی از اختیارات ویژه اعطا شده که در هیچ دوره ای شاهد چنین اختیاراتی برای استاندار خراسان رضوی نبوده ایم. اواخر فروردین ماه همین امسال که شاهد هجوم بی رحمانه ریزگردهای قره قوم به آسمان مشهد و آلودگی شدید هوا بودیم، در یادداشتی مطالبه افکار عمومی را برای این که قره قوم کارویژه دیپلماسی استانی شود، مطرح کردیم. آیا تاکنون مذاکره‌ای با مقامات ترکمنستانی برای مهار کانون‌های گردوغبار قره‌قوم انجام شده است؟ آیا از ظرفیت سازمان‌های منطقه‌ای مانند اکو یا تفاهم‌نامه‌های زیست‌محیطی دوجانبه استفاده شده است؟  
آقای استاندار! شما در قالب اختیارات ویژه ای که وزارت امور خارجه با عنوان دیپلماسی استانی تفویض کرده، این اختیار را دارید که پای میز مذاکره با ترکمنستان برای حل این مشکل بنشینید؛ تمام اقدامات هم پیش از شما انجام شده و فقط پیگیری تا حصول نتیجه را می طلبد. چرا؟ چون سال ۱۴۰۱ در نشست سران دو کشور ایران و ترکمنستان، تفاهم نامه هایی در موضوعات مختلف به امضا رسید، تفاهم نامه هایی که یکی از مهم ترین آن ها برای استان خراسان رضوی، تفاهم محیط زیستی بود و طی آن مقابله با ریزگردها و توفان های گرد و غبار در رأس این تفاهم به امضای سران دو کشور رسید. شهروندان، رسانه ها و افکار عمومی از شما انتظار دارند که پاسخ دهید اگر اختیار ویژه ای در حوزه دیپلماسی استانی دارید چرا از آن برای حل مشکل چندین ساله کانون گرد و غبار قره قوم بهره نمی گیرید؟ و اگر این اختیارات صرفا روی کاغذ بوده و قدرت عملی به شما برای پیگیری مطالبات و پیشبرد اقدامات در حوزه تعامل با کشورهای همسایه نداده، صراحتا آن را مطرح کنید تا پیکان مطالبه گری رسانه ها و افکار عمومی به سمت متولی آن قرار بگیرد.
آقای استاندار! حتی اگر فرض را بر این بگیریم که اختیارات ویژه ای در حوزه دیپلماسی با کشورهای همسایه ندارید، حداقل قدرت همراه کردن تمام دستگاه های متولی استان برای حل مشکل کانون های گرد و غبار داخلی را که دارید! چرا هر بار سراغ متولی اصلی می رویم بهانه همراهی نکردن دیگر دستگاه ها برای حل معضل کانون های گرد و غبار داخل استان را مطرح می کند؟ اگر دستگاهی در این زمینه همراه نیست و به وظایفش عمل نمی کند، این شما هستید که باید مطالبه کنید، باید مواخذه کنید، باید همه متولیان را پای کار بیاورید.
آقای استاندار! این مطالبه از شماست؛ نظاره گر نباشید. انتظار جدی می رود که در قالب اختیارات ویژه ای که دارید با تشکیل کارگروه ویژه دیپلماسی محیط‌زیست، مذاکره با ترکمنستان برای پیگیری تفاهم ها در زمینه صحرای قره قوم را در دستور کار قرار دهید. دستگاه های متولی در استان را برای اجرای پروژه‌های مشترک مهار ریزگردها و رفع معضل کانون های گرد و غبار داخلی پای کار بیاورید. از ظرفیت سازمان‌های بین‌المللی برای جذب کمک‌های فنی و مالی در کنترل کانون‌های گردوغبار بهره بگیرید و مهم تر از همه شفاف‌سازی اقدامات انجام‌شده و گزارش به افکار عمومی درباره نتایج رایزنی‌های صورت گرفته را در دستور کار قرار دهید.

وطن امروز/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۰۶ مردادماه ۱۴۰۴

«وطن امروز» گزارش می‌دهد؛ نقش رضا پهلوی در نقشه رژیم صهیونیستی بر ای تجزیه ایران چیست؟

ملیجک موساد

امیرعباس نوری

گردهمایی رضا پهلوی روز شنبه در مونیخ برگزار شد. همانند سایر فراخوان‌های پهلوی در ۲ سال اخیر، جمعیت بسیار کمی در این گردهمایی حاضر شدند؛ چیزی حدود ۴۰۰ - ۳۰۰ نفر. ضمن اینکه بررسی چهره‌های این افراد نشان می‌دهد عمده آنها چهره‌های ثابت همه فراخوان‌های ۲ سال اخیر پهلوی هستند؛ افرادی که عمدتا یا وابسته به تشکیلات پهلوی در خارج از کشور هستند یا فعالان فضای مجازی سلطنت‌طلب که به واسطه فحاشی و توهین به مخالفان، در فضای مجازی انگشت‌نما شده‌اند. سخنرانی رضا پهلوی در این گردهمایی همانند مواضع اخیر او بسیار سطحی و سبک بود،‌ لذا این برنامه او نیز همانند سایر برنامه‌هایش، چندان جدی گرفته نمی‌شود. اینکه او مدعی شده است بدنه سپاه پاسداران با او همراه هستند و برایش پیام می‌فرستند، به اندازه کافی گویای واقعیت‌ها درباره ظرفیت ربع پهلوی است.
با این حال اما برنامه روز شنبه پهلوی در مونیخ، حاوی یک نکته بسیار مهم است که تا حدود زیادی ماهیت اقدامات و فعالیت‌های او، بویژه در قبال جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران را نشان می‌دهد. دورهمی رضا پهلوی و هوادارانش در مونیخ درست در روزی برگزار شد که گروهک تروریست تجزیه‌طلب پژاک در غرب کشور و گروهک تروریست جیش‌الظلم‌ در شرق کشور دست به اقدامات تروریستی زدند؛ حملاتی که طی آن نزدیک به ۱۰ نفر از هموطنان از جمله مردم غیرنظامی، بویژه یک نوزاد چند ماهه به شهادت رسیدند. اقدام همزمان پژاک و جیش‌الظلم‌ برای ایجاد ناامنی در غرب و شرق کشور نشان می‌دهد رژیم صهیونیستی رسما‌ وارد فاز ایجاد ناامنی و آشوب در کشور شده است. پس از آتش‌بس میان ایران و رژیم صهیونیستی، کارشناسان و تحلیلگران مسائل امنیتی پیش‌بینی می‌کردند رژیم به مرور وارد فاز اقدامات تروریستی در ایران خواهد شد و با توجه به سوابق این ۲ گروهک تروریست و ارتباطات آنها با موساد، کاملا پیداست حملات تروریستی شنبه، به سفارش موساد انجام شده است. همزمانی این ۲ اقدام تروریستی با برنامه رضا پهلوی هم به وضوح نشان می‌دهد گردهمایی مونیخ به سفارش موساد انجام شده است. شبکه اینترنشنال نیز برنامه رضا پهلوی را به صورت ویژه پوشش داد تا مشخص شود پهلوی عملا به ابزار موساد در پروژه ناامن‌سازی و آشوب در ایران تبدیل شده است. اظهارات تند و توهین‌آمیز رضا پهلوی در این برنامه هم نشان می‌دهد موساد به دنبال رادیکالیزه کردن ژست و اقدامات اپوزیسیونی رضا پهلوی است. همزمانی این ۳ اتفاق نشان می‌دهد نتانیاهو رسما فاز دوم پروژه ضدایرانی خود را کلید‌ زده است. حمله نظامی ۱۲ روزه در واقع آغاز این پروژه بود و حالا در مرحله دوم، او به دنبال ایجاد ناامنی و آشوب در ایران است. در خلال جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران، نتانیاهو در چند نوبت صراحتا اعلام کرد به دنبال تغییر نظام سیاسی ایران است. نتانیاهو در حالی مدعی تغییر نظام سیاسی ایران است که به اذعان صاحبنظران، هدف اصلی او، پیگیری استراتژی قدیمی صهیونیست‌ها یعنی کوچک‌سازی کشورهای منطقه است. در واقع هدف پنهان نتانیاهو تجزیه ایران است اما از آنجا که افشای این هدف، منجر به واکنش منفی همه گروه‌ها و ذائقه‌های سیاسی در ایران می‌شود، او صرفا در این مرحله از تغییر نظام سیاسی ایران سخن می‌گوید. به اعتقاد تحلیلگران، پروژه تجزیه زمانی کلید می‌خورد که به واسطه آشوب و ناامنی گسترده در ایران، خلأ قدرت ایجاد شود و در سایه نبود قدرت مرکزی، گروهک‌های تروریست تجزیه‌طلب وارد میدان خواهند شد؛ نظیر همان چیزی که در سوریه رخ داد. پس از سقوط بشار اسد، اگرچه گروهک‌های تروریست به رهبری جولانی دست دوستی به سمت رژیم صهیونیستی دراز کردند اما نتانیاهو فرصت فقدان قدرت مرکزی در سوریه را از دست نداد و به بهانه اعتراضات دروزی‌ها، عملا بخش‌هایی از سوریه را از محدوده نفوذ و اعمال قدرت جولانی جدا کرد. رژیم صهیونیستی همزمان با سقوط بشار اسد، استان قنیطره را اشغال کرد و پس از آن به بهانه اعتراضات دروزی‌ها، استان سویدا را نیز عملا از محدوده اعمال قدرت جولانی جدا کرد.‌ در درعا نیز عملا همین اتفاق رخ داد و همانند استان‌های قنیطره و سویدا، گروه‌های وابسته به جولانی از ورود به درعا نیز منع شدند تا در عمل، ۳ استان جنوب سوریه از محدوده نفوذ و اعمال قدرت جولانی جدا شوند. جدایی ۳ استان قنیطره، درعا و سویدا از دمشق در حالی اس/ت که در شمال و شمال شرق سوریه نیز گروه‌های کرد، کنترل بخش‌های وسیعی از این کشور را در اختیار دارند. کردها بخش‌های قابل توجهی از استان‌های حسکه، رقه و دیرالزور را در اختیار دارند. همچنین کنترل مناطق کردنشین مانند شیخ مقصود و اشرفیه در استان حلب در اختیار کردهاست و آنها تحت حمایت آمریکا، اجازه ورود نیروهای وابسته به جولانی به این مناطق را نمی‌دهند.
با توجه به این شرایط، سوریه رسما چندپاره شده و در آستانه جدایی بخش‌های وسیعی از خاک خود است. این شرایط باعث شده طی روزهای اخیر هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه نسبت به پروژه تجزیه سوریه ابراز نگرانی کند. ترکیه که نقش اصلی در سقوط بشار اسد را ایفا کرد، حالا متوجه شده است در نبود یک دولت مقتدر مرکزی در سوریه، رژیم صهیونیستی به دنبال تجزیه این کشور است. به اعتقاد صاحبنظران، پروژه تجزیه سوریه در حال قطعی شدن است.‌ ۳ استان مهم در جنوب این کشور عملا از دمشق جدا شده‌اند و سرنوشت آنها وابسته به تصمیم رژیم صهیونیستی و رایزنی‌های پشت ‌پرده تل‌آویو با برخی گروه‌های مسلح در درعا، همچنین شیوخ دروزی است. در شمال و شمال شرق که بخش‌های وسیعی از خاک سوریه در اختیار کردهاست، احتمال تجزیه بسیار جدی است. کردها به واسطه حمایت‌های آمریکا در این مناطق حکومت خودمختار تشکیل داده‌اند و با توجه به روابطی که با رژیم صهیونیستی دارند، بعید نیست نیم‌نگاهی به جدایی کامل از سوریه داشته باشند. احتمال این موضوع زمانی قوت می‌گیرد که برخی اخبار فاش کرده رژیم صهیونیستی به دنبال متصل کردن استان‌های جنوب به استان‌های تحت کنترل کردها از طریق شرق سوریه است. به هر حال، حتی اگر تجزیه سوریه به این زودی‌ها رسما شکل نگیرد اما در عمل، دمشق، کنترل بخش‌های وسیعی از خاک سوریه را از دست داده و بعید است جولانی بتواند کنترل این مناطق را در اختیار بگیرد. جولانی پس از سقوط اسد، از یک سو دلگرم به مناسبات اردوغان و ترامپ بود و از سوی دیگر دست دوستی به سوی نتانیاهو دراز کرد تا در نهایت واشنگتن و تل‌آویو را متقاعد کند یک حکومت همسو با آمریکا و رژیم صهیونیستی در سوریه برپا می‌کند. جولانی حتی پیشنهاد پیوستن سوریه به پیمان آبراهام و عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی را مطرح کرد. همچنین حاضر شد رسما الحاق بخش‌هایی از جولان اشغالی به رژیم صهیونیستی را بپذیرد. با این حال اما نه مناسبات اردوغان با ترامپ و نه پیشنهادات دوستی با اسرائیل افاقه‌ نکرد و نتانیاهو از فرصت فقدان حکومت مرکزی قدرتمند در سوریه نهایت استفاده را برد تا سوریه را که تا همین یک سال قبل، یک تهدید بزرگ برای موجودیت رژیم صهیونیستی به شمار می‌رفت، چندپاره کرده و زمینه تجزیه این کشور را فراهم کند. همان‌گونه که گفته شد، پروژه تجزیه کشورهای منطقه و کوچک‌سازی کشورها، یک استراتژی دیرینه است که رژیم صهیونیستی از ابتدای پیدایش در سرزمین‌ اشغالی فلسطین به دنبال آن بود. در دولت جورج بوش پسر، این استراتژی در قالب ایده خاورمیانه جدید، از سوی کاندولیزا رایس، وزیر وقت خارجه آمریکا مطرح و دنبال شد که البته پس از شکست رژیم صهیونیستی مقابل حزب‌الله لبنان در جنگ تموز سال ۲۰۰۶، این نقشه رسما‌ شکست خورد. حالا اما با سقوط حکومت بشار اسد، نتانیاهو تلاش می‌کند شانس خود را برای تحقق آن، دست‌کم در سوریه دنبال کند و تا الان، به واسطه تسلط گروه‌های مسلح سازشکار بر سوریه، توانسته تا حدود زیادی آن را پیش ببرد.
آنچه نتانیاهو در سوریه انجام داد، در واقع پیش‌درآمدی برای پیگیری این نسخه در سایر کشورهای منطقه است. به اعتقاد کارشناسان هدف بعد رژیم صهیونیستی، لبنان و عراقند. در لبنان، آمریکایی‌ها دولت این کشور را تحت فشار قرار داده‌اند تا حزب‌الله را خلع سلاح کند. در واقع خلع سلاح حزب‌الله، به معنای خلع سلاح کامل لبنان است. اکنون این حزب‌الله ‌و سلاح مقاومت است که مانع تسلط کامل رژیم صهیونیستی بر این کشور شده است. کارشناسان معتقدند در صورت خلع‌سلاح حزب‌الله، نخستین اقدام رژیم صهیونیستی، پیشروی تا رود لیتانی و ضمیمه کردن این بخش از خاک لبنان به فلسطین اشغالی است. ضمن اینکه پس از آن نیز لبنان تقریبا نصف شده، به یک کشور مستعمره رژیم‌ صهیونیستی تبدیل خواهد شد و این رژیم صهیونیستی و آمریکا هستند که نظام حاکم بر این کشور را تعیین می‌کنند. همین نسخه علیه عراق نیز دنبال می‌شود. صهیونیست‌ها طی ماه‌های اخیر با دخالت مستقیم آمریکا تلاش گسترده‌ای کرده‌اند حشدالشعبی و سایر گروه‌های شیعه عراقی را خلع سلاح کنند. پس از حمله دولت جورج بوش پسر به عراق، حکومت خودگردان کردستان عراق تشکیل شد و بغداد تا حدود زیادی کنترل شمال عراق را از دست داد. حالا پس از تحولات سوریه و جداسازی استان‌های جنوب این کشور از محدوده اعمال قدرت دمشق، نقشه رژیم صهیونیستی و آمریکا برای عراق نیز فاش شده است. به اعتقاد صاحب‌نظران، رژیم صهیونیستی با همراهی آمریکا دنبال این است تا از طریق استان‌های جنوب سوریه، به مرز این کشور با عراق دسترسی پیدا کند. از سوی دیگر آنها به دنبال این هستند از طریق مناسبات ترامپ و اردوغان، برخی گروه‌های تروریستی همسو با جولانی در سوریه، و همچنین بقایای داعش و بعثی‌ها در شمال غرب عراق را به شورش مسلحانه علیه دولت بغداد ترغیب کنند. هدف آنها نیز کاملا مشخص است. رژیم صهیونیستی با همراهی و حمایت‌های آمریکا به دنبال آن است عراق‌‌ را به ۳ قسمت شامل مناطق سنی‌نشین، مناطق کردنشین و مناطق شیعه‌نشین تقسیم کند. آنها در مرحله نخست به دنبال ایجاد شرایطی مانند سوریه در عراق هستند.‌ بر اساس این نقشه صهیونیستی - آمریکایی، ۳ استان الانبار، صلاح‌الدین و نینوا در اختیار سنی‌ها، استان‌های دهوک، اربیل، کرکوک و سلیمانیه در اختیار کرد‌ها‌ و سایر مناطق از بخش‌های مرکزی گرفته تا جنوب شرق عراق در اختیار شیعه‌ها قرار می‌گیرد. در واقع این نقشه تجزیه عراق است. به اعتقاد کارشناسان، این نقشه رژیم صهیونیستی و آمریکا دقیقا همان استراتژی و رویای بنیانگذاران صهیون، یعنی تحقق رویای از نیل تا فرات است. عمده کارشناسان معتقدند رژیم صهیونیستی و آمریکا مترصد هستند در صورت تحقق این اهداف بویژه در لبنان، سوریه و عراق، سراغ مصر، اردن و عربستان سعودی نیز بروند و بخش‌هایی از خاک این کشورها را نیز تجزیه کرده‌ و به عمق استراتژیک خود ضمیمه کنند. کما اینکه جغرافیای ادعایی صهیونیست‌ها بر اساس سیاست از نیل تا فرات، بخش‌هایی از شرق مصر، کل خاک اردن و همین‌طور بخش‌هایی از مناطق غرب عربستان را شامل می‌شود.‌ بدون تردید در صورت تحقق پروژه رژیم صهیونیستی و آمریکا در لبنان، سوریه و عراق، آنها سراغ مصر، اردن و عربستان نیز خواهند رفت.
* هدف اصلی ایران است
و اما ایران؛ آنچه بامداد ۲۳ خرداد، رژیم صهیونیستی و آمریکا رسما علیه ایران آغاز کردند، مشابهت‌‌های زیادی با پروژه آنها در لبنان، سوریه و عراق دارد.‌ اگرچه به واسطه  توان دفاعی و بازدارندگی و همین‌طور خصوصیات فرهنگی و مذهبی مردم، ایران یک قدرت بزرگ و قدرتمند است و اساسا قابل مقایسه با ۳ کشور مذکور نیست اما همانگونه که گفته شد اقدامات نتانیاهو و ترامپ علیه ایران، مطابقت‌های زیادی با پروژه آنها برای تغییر در جغرافیای غرب آسیا دارد؛ خاصه با سوریه. پروژه نتانیاهو و ترامپ برای ایران بامداد ۲۳ خرداد به صورت رسمی و علنی کلید خورد. نتانیاهو به دفعات و ترامپ نیز در چند نوبت، صراحتا اعلام کردند هدف این حمله، تغییر نظام سیاسی ایران است. برای این کار، آنها ۲ راهبرد را به موازات هم پیگیری می‌کنند؛ اول، فعالسازی گروهک‌های تروریست در غرب و شرق ایران و همچنین استفاده از منافقین برای عملیات در مناطق مرکزی و پایتخت. دوم، ایجاد التهاب و شورش‌های خیابانی از طریق گروه‌های وابسته در خاک ایران بویژه با سرمایه‌گذاری روی رضا پهلوی. در‌ واقع آنچه در جریان شورش‌های پاییز ۱۴۰۱ در ایران انجام دادند را این بار در مقیاسی بزرگ تر دنبال می‌کنند.‌ در این بین البته پروژه ادامه حملات نظامی مستقیم نیز در دستور کار قرار می‌گیرد. یک نکته بسیار مهم و البته خطرناک درباره پروژه نتانیاهو - ترامپ، استفاده از حملات نظامی مستقیم برای حمایت از اقدامات تروریستی مسلحانه بویژه در مناطق مرزی ایران است؛ اتفاقی که در جریان درگیری جولانی با دروزی‌ها در سویدا شاهد بودیم. البته قطعا این مدل حملات در ایران، همانند آنچه در سوریه اتفاق افتاد کارگر نیست اما در اصل موضوع، یعنی ایده استفاده از حملات نظامی برای حمایت از تحرکات گروه‌های تروریستی، قطعا رژیم صهیونیستی برنامه‌هایی در سر دارد؛ بویژه در صورت موفقیت نسبی تحرکات تروریستی در ایران، تکرار این ایده از سوی رژیم صهیونیستی، چندان بعید به نظر نمی‌رسد. البته همان‌گونه که اشاره شد، ایران برخلاف رژیم شورشیان حاکم بر سوریه، توان آفندی و بازدارندگی قدرتمندی در اختیار دارد و برای هر کدام از مراحل نقشه دشمن می‌تواند اقدامات متقابل انجام دهد. به همین دلیل رژیم صهیونیستی کاری به مراتب سخت‌تر از آنچه در سوریه انجام داد، درباره ایران پیش رو دارد. به همین خاطر، نقش تعریف‌شده برای رضا پهلوی، برای پیشبرد پروژه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران بسیار مهم است. هم نتانیاهو و هم ترامپ می‌دانند تلاش برای تکرار ایده سوریه در ایران، بسیار سخت و در این مرحله امکان‌ناپذیر است، زیرا ایران دارای یک حاکمیت مقتدر و به تعبیر جان مرشایمر، نظریه‌پرداز سرشناس آمریکایی، یک حاکمیت کاملا مسلط است. به همین خاطر، برخلاف سوریه که توان نظامی آن به سلاح‌های سبک و تعدادی تویوتا محدود بود، تسلط و اقتدار جمهوری اسلامی در کنار ظرفیت آفندی و توان بازدارندگی باعث می‌شود تکرار پروژه سوریه در ایران بسیار بعید به نظر برسد. لذا نقش تعریف‌شده برای رضا پهلوی، متزلزل کردن اقتدار جمهوری اسلامی از طریق ایجاد ناآرامی و شورش در کشور است. به عبارتی آنها از طریق پهلوی، دنبال ایجاد آشوب و التهاب در کشور هستند تا در کنار فعالیت‌ها و تحرکات گروهک‌های تروریست، بخش زیادی از تمرکز نظام را به کنترل این آشوب‌ها و اقدامات تروریستی منحرف کنند. در واقع آنها می‌خواهند ایران درگیر مسائل داخلی شود، چراکه تصور می‌کنند در حالتی که ایران درگیر شورش‌های داخلی و ناامنی گسترده شود و ظرفیت و انرژی نظام بر کنترل و مهار این شورش‌ها و ناآرامی‌ها متمرکز شود، هم می‌توانند از ظرفیت این شورش‌ها برای حمله به مراکز نظامی و موشکی استفاده کنند و هم شرایط برای حملات نظامی آنها به تاسیسات و مراکز نظامی و زیرساخت‌های کشور فراهم می‌شود. حمله به زیرساخت‌های حیاتی کشور، یکی از برنامه‌های جدی رژیم صهیونیستی و آمریکاست، چرا که آنها این اقدام را هم موجب به عقب بردن ایران می‌دانند و هم تصور می‌کنند از بین رفتن زیرساخت‌ها و اخلال در خدمات‌رسانی دولت، منجر به ایجاد نارضایتی‌ها و در نتیجه افزایش ظرفیت اعتراضی و شورش می‌شود. بر اساس طراحی‌های رژیم صهیونیستی و آمریکا، ایجاد و تداوم این شرایط باعث بروز هرج و مرج در ایران می‌شود. رژیم صهیونیستی دقیقا به دنبال ایجاد چنین شرایطی در ایران است، چرا که تصور می‌کند با ایجاد هرج و مرج و تضعیف نظم حاکم بر ایران، زمینه برای تحرکات گسترده‌تر گروهک‌های تروریست و جداسازی بخش‌هایی از کشور، نظیر آنچه در سوریه رخ داد، فراهم می‌شود. با توجه به طراحی خطرناک رژیم صهیونیستی و آمریکا برای ایران، نقش رضا پهلوی در این نقشه‌ها کاملا مشخص است. 
* آهن سرد می‌کوبند
آنچه نوشته شد، پیش‌بینی‌ها درباره طراحی‌ها و نقشه‌های دشمن صهیونیست علیه ایران، بر اساس گزارش‌های مشهود و تحلیلی است. رژیم صهیونیستی معتقد است حمله نظامی به ایران محرک ایجاد آشوب، ناامنی و هرج و مرج در ایران است و آنها می‌توانند در سایه این هرج و مرج به اهداف خود علیه تهران برسند. به همین خاطر با ژست‌های سیاسی دنبال جلب توجه مردم ایران هستند.‌ شورش پاییز ۱۴۰۱ اصلی‌ترین عامل ایجاد چنین تصوری در رژیم صهیونیستی شد و سحرگاه ۲۳ خرداد، با چنین تصوری به ایران حمله کرد. در همین راستا، هم بلافاصله پس از این حمله، هم در خلال جنگ و هم پس از آتش‌بس، نتانیاهو بارها تلاش کرد توجه افکار عمومی ایران را به این پروژه معطوف کند. 
آنچه اتفاق افتاد اما برخلاف همه تصورات و پیش‌بینی‌های نتانیاهو و ترامپ بود. بیاییم واقع‌بین باشیم؛ اینکه تلقی شود نتانیاهو در این مرحله از جنگ، انتظار واکنشی از سوی مردم ایران نداشت، کاملا اشتباه و خلاف شواهد میدانی است. جنگ بالاترین سطح تنش میان ۲ طرف است و کاملا بدیهی است در صورت بروز هر نوع اعتراض و شورش داخلی علیه نظام، شرایط جنگ به سمت و سوی دیگری سوق می‌یافت. در واقع بروز اعتراضات یا شورش در ایران، یک فرصت بزرگ برای رژیم صهیونیستی پدید می‌آورد و جنگ مسیر دیگری را طی می‌کرد، بویژه اینکه در صورت وقوع این شرایط، قطعا رژیم صهیونیستی و آمریکا مطلقا تمایلی به آتش‌بس نداشتند. بنابراین کاملا پیداست مواضع نتانیاهو در خلال جنگ درباره مردم ایران، نهایت تلاش او برای بروز اعتراضات داخلی بود. واقعیت تردیدناپذیر این است که نتانیاهو در تحقق این هدف شکست خورد و از آن مهم‌تر، این است که این شکست، برخلاف برآوردهای موساد درباره واکنش مردم ایران به وقوع جنگ بود. بنابراین در تحلیل رفتار مردم ایران نسبت به جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، باید این واقعیت، یعنی شکست رژیم صهیونیستی در همراه‌سازی مردم ایران با خود را به عنوان زمینه ارزیابی‌ها حساب کرد. نتانیاهو نه تنها در این مرحله و در این موضوع شکست خورد، بلکه حالا با یک جامعه همبسته و متحد نیز روبه‌رو است و این کار را برای تحقق اهداف پروژه هرج و مرج و تجزیه ایران سخت‌تر می‌کند.  همبستگی و انسجام عمومی مردم ایران در جنگ اخیر، یک نه بزرگ به پیشنهاد نتانیاهو و ترامپ بود. «وطن امروز» در شماره یکشنبه (دیروز) در یادداشتی با عنوان «ایرانیان تاریخ می‌خوانند» به تشریح دلایل همبستگی و اتحاد ملی در مقابل دشمن متجاوز صهیونیست، همچنین انسجام ملی برای دفاع از ایران و نظام اسلامی پرداخت. یکی از مهم‌ترین دلایل ایستادگی مردم در مقابل رژیم صهیونیستی و حمایت از نیروهای نظامی، مطالبه استقلال ملی است که دهه‌هاست یکی از مهم‌ترین مطالبات ملی ایرانیان است. از سوی دیگر، در سده اخیر هر بار یک قدرت خارجی اقدام به دخالت در امور ایران کرده، نتیجه‌ای جز ویرانی و خسارات و عقب‌ماندگی برای ایران نداشته است، لذا ایرانیان تجربه تلخی از دخالت خارجی در امور خود دارند. از همه مهم‌تر، ماهیت جنایتکار امثال نتانیاهو و ترامپ باعث شده مردم ایران پیشنهاد آنان را نوعی توهین به خود و باعث کسر شأن خود تلقی کنند. در کنار این موارد، اکثریت مردم ایران هوادار نظام حاکم یا مخالف تغییر نظام سیاسی هستند و از همه مهم‌تر مردم ایران با توجه به سوابق رژیم صهیونیستی، بخوبی پیش‌بینی  کرده‌اند هدف دشمن صهیونیست، صرفا تغییر نظام سیاسی ایران نیست، بلکه هدف اصلی‌اش، طمع کردن به مرزهای جغرافیایی است. به هر حال رفتار مردم ایران در جنگ تحمیلی 12 روزه، یک شوک بزرگ به موساد و نتانیاهو بود. برخلاف تصورات و برآوردهای آنان، مردم ایران همبسته و متحد و منسجم، از نیروهای مسلح خود حمایت کردند. با این حال اما نتانیاهو با حمله مستقیم به ایران، وارد یک قمار بزرگ شده است، لذا تمام تلاش خود را می‌کند تا شانس‌های خود ولو اندک را امتحان کند. نقشی که او برای رضا پهلوی تعیین کرده، از جمله همین شانس‌های اندک است. طفل صغیر پهلوی نیز از آنجا که بی‌مایه و سبک‌سر است، تنها به خاطر مشتی دلار، اینگونه مجسمه بارز بی‌رگی و وطن‌فروشی شده است.

فرهیختگان / مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۰۶ مردادماه ۱۴۰۴

لبیک دانشگاه آزاد به ۷ فرمان راهبردی رهبر انقلاب
با همهٔ ظرفیت دانشگاه در خدمت ایران پسا جنگ

بیژن رنجبر

 رژیم غاصب و کودک‌کش صهیونیستی به حمایت آمریکا با ترور فرماندهان برجسته و دانشمندان عالی‌مقام و جمعی از مردم شریف ایران که در میان آنان زنان و کودکان خردسال بودند و اقدام برای ترور مقامات عالی‌رتبه کشور تلاش کرد از سویی شوک روانی و فروپاشی ایجاد کند و از سویی به گمان خود، مردم را در اعتراض به جمهوری اسلامی، روبه‌روی این نظام برآمده از خود مردم قرار دهد، اما به فضل و عنایت الهی و به اتکای چهار رکن اقتدارآفرین؛ رهبری فرزانه، حکیم و شجاع، ملت منسجم و کرامت‌مند و غیور، نیرو‌های مسلح شجاع و دستاورد‌های علمی برجسته که در حوزه موشکی خود را نشان داد، این نقشه‌ها را نقش بر آب کرد و مَکر آنان را به خودشان برگرداند. علم، سلطان است و رهبر معظم انقلاب اسلامی در «بیانیهٔ گام دوم انقلاب خطاب به مردم» بر مرجعیت علمی و فناوری در جهان برای تحقق تمدن نوین اسلامی و دستیابی به حیات طیبه تأکید دارند. این سیر از رستاخیز علمی آغاز شده و با مراحل انقلاب علمی، تولید نظریه و فکر، مرجعیت علمی و رهبری علم جهانی ادامه پیدا می‌کند تا به تمدن نوین اسلامی برسد. ترور دانشمندان و تحریم و تلاش برای ضربه زدن به ایران اسلامی ناشی از احساس ترس از جابه‌جایی جغرافیای علم و جلوگیری از دستیابی ایران به مرجعیت علمی خصوصاً در علوم و فناوری‌های اقتدارآفرین بوده و دستیابی به مرجعیت علمی، منطقه ممنوعه نظام سلطه است. 
شهید دکتر طهرانچی با تأکید بر ارتقای جایگاه و شأن خانواده بزرگ دانشگاه آزاد اسلامی با رویکرد دستیابی به مرجعیت علمی، تحولات چشمگیری از تحول در نظام دانشی، تحول در نظام فناوری که نمونه برجسته آن اقدامات دانشگاه در امنیت غذایی است، تحول در نظام پژوهشی و سوق دادن رساله‌ها و پایان‌نامه‌ها به سمت حل مسائل کشور از طریق برنامه‌های علمی، تحول در نظام آموزشی از طریق افزایش کیفیت و نظام پایه و عرصه تا تحول در نظام فرهنگی و گره زدن تعلیم با تربیت با محوریت نقش استاد و تأکید بر تربیت اجتماعی و... را در دانشگاه آزاد اسلامی رقم زدند و این دانشگاه در گام دوم خود به عنوان دانشگاهی اجتماعی و برآمده از مردم و در خدمت منافع مردم، با تمام توان در شتاب‌دهی به پیشرفت علم و فناوری در همه بخش‌ها گام برداشته است. 
پیام مقام معظم رهبری به مناسبت اربعین شهدای جنگ تحمیلی دوازده روزه و تأکید بر شتاب‌دهی به پیشرفت علم و فناوری در همه بخش‌ها، مسئولیت ما در ادامه مسیر تحولی دانشگاه با هدف تولید علم و تربیت عالم مقوم ملت ایران و نظام مقدس جمهوری اسلامی و پر کردن دست رهبری معظم انقلاب و خدمتگزاران در همه بخش‌ها در اداره مطلوب کشور را دو صد چندان می‌کند و با توجه به اقتضائات ناشی از جنگ تحمیلی دوازده روزه با عزمی قوی‌تر در جهت تحقق فرامین هفت‌گانه رهبر معظم انقلاب اسلامی به اتکای سرمایه‌های علمی، فناوری و شبکه‌ای دانشگاه آزاد اسلامی، ایفای نقش خواهیم کرد. 
از این‌رو با قلبی جریحه‌دار ضمن گرامیداشت اربعین شهدای اقتدار و با امید به فضل الهی به استحضار مردم شریف ایران و رهبری معظم انقلاب اسلامی می‌رسانیم بدون ثانیه‌ای وقفه، با تمام وجود با شتاب به پیشرفت علم و فناوری در کمک به ساختن دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن نوین اسلامی مجاهدت خواهیم کرد. 

منبع: بصیرت

ارسال نظرات