مخرج مشترک اعتراضات کنونی در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی «بحران هویت» در نظریه لیبرال دموکراسی است.
بحران هویت در نظریه لیبرال دموکراسی
مخرج مشترک اعتراضات کنونی در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی «بحران هویت» در نظریه لیبرال دموکراسی است. آشوب امروز در دنیای غرب که در فرانسه با خروش جلیقه زردها نمود بیشتری یافته، نشان از تزلزل هویتی دارد. لیبرال دموکراسی گرچه با ترویج سبک زندگی مادی، مرفه و آزاد، تبلیغات پر زرق و برقی به راه انداخته و تمدن خود را جذاب جلوه میدهد، اما جایگاه ضعیف خانواده، تعمیق فقر، دشمنتراشی بیرونی و اسلام هراسی تصنعی مدتهاست گریبانگیر قاره سبز شده و اعتراض به «تتمه» آبروی نظام سرمایه داری به صورت یک دومینو (اپیدمی) در بین کشورهای اتحادیه اروپا میچرخد.
اگر پاسخ نماینده جنبش روزهای اخیر جلیقه زردهای فرانسه به سوال مجری شبکه تلویزیونی ب. اف ام _که پرسید «آیا آنها مفهوم دموکراسی غیرمستقیم را که اساس جمهوری در فرانسه است، به چالش میکشند یا خیر؟» _. را مرور کنیم متوجه خواهیم شد که اعتراضات قلب و ماهیت هویتی در غرب را نشانه رفتهاند. چرا که پاسخ این نماینده این است که «باید همه چیز را از نو تعریف و سازماندهی کرد». از طرفی اروپا اکنون با امواج ملیگرایی روبهرو شده که به نظر میرسد در روندهای سیاسی آینده دست برتر را داشته باشند.
دومینویی پیش روی کشورهای اروپایی
مهمترین پیام این اقبال عمومی به جریانهای راست افراطی که در قامت ملیگرایی ظاهر میشود، زوال سنت و فرهنگ سیاسی در دموکراسیهای غربی، به ویژه اعضای اتحادیه اروپاست. جنبشی که در فرانسه برای اعتراض به افزایش مالیات بر سوخت به راه افتاد، حالا تبدیل به نمادی برای نشان دادن مخالفت مردم با سیاست دولتمردان در دیگر کشورهای اروپایی شده است. این اعتراضات که، چون دومینویی یک به یک کشورهای اروپایی را درگیر میکند نتیجه سلطه نظامهای سرمایهداری و عمیق شدن شکاف طبقاتی بر این کشورها هستند. موجی که حالا به بلژیک، بریتانیا، ایتالیا، صربستان، مجارستان و مونته نگرو رسیده است. «ملیگرایی» مدنظر جریانهای راست افراطی، کلیدیترین و اصلیترین چالش برای فرهنگ سیاسی اروپا به شمار میآید و شاهد آن هستیم که همزمان با تضعیف این فرهنگ سیاسی، مشروعیت سیاسی حکومتهای اروپایی نیز زیر سؤال رفته است.
لیبرالدموکراسیعامل بیچارگی غرب
البته اروپا و به ویژه آلمان فاصله زیادی تا «تضعیف مشروعیت سیاسی» خود دارند، اما میزان، گستره و شدت اقبال عمومی به احزاب و جریانهای راست افراطی میتواند این فاصله را کوتاهتر کند. درواقع، پیامها و پیامدهای اعتراضات و اقبال به ملیگرایی بیشتر از آنکه معطوف به سیاستهای داخلی و خارجی کشورهای اروپایی باشد، متوجه بنیانهای ایدئولوژیکی و هویتی این کشورهاست و هرچه اقبال عمومی به جریانهای تجدید نظر طلب بیشتر باشد، فرهنگ سیاسی و مشروعیت سیاسی بیشتر در معرض تضعیف قرار میگیرد. رهبرمعظم انقلاب چندی پیش در دیدار با دانش آموزان به مناسبت روز ۱۳ آبان، با صراحت، از بی آبرویی لیبرال دموکراسی گفت که امروز جرقه آن در شانزلیزه زده شد و شعلههای آن دامن سایر کشورهایی که ذیل عنوان دموکراسی تعریف میشوند را میگیرد. «لیبرالدموکراسیای که امروز در غرب رایج است، خود آنها را بیچاره کرده؛ شکافهای اجتماعی، نبود عدالت اجتماعی، نابود شدن خانواده، فساد اخلاقیِ فراگیر و همهگیر، فردگراییهای افراطی و شدید؛ خود آنها بیچاره شدهاند. حالا این آقا هم که آمده -این رئیسجمهورِ فعلیِ عجیبوغریبِ آمریکا- که دیگر به همهی اینها چوب حراج زده و درواقع تتمّهی آبروی هم آمریکا و هم لیبرال دموکراسی را برده.» ۱۳/۸/۹۷
ارسال نظرات