- عکس / تصاویر دیده نشده از شهید رائد سعد
- بانک اهداف در جنگ شناختی
- کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر و یک سند تاریخی از شکنجه مخالفان با «خرس» در دوره پهلوی!
- آیا نبرد حضرموت نقشه یمن را تغییر خواهد داد؟
- یادداشت ها / آیا پایان ماه عسل صهیونیستها در سوریه نزدیک است؟!
- قیام جوانان سوری | پیام عملیات «بیت جن» برای جولانی و صهیونیستها
- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
- حل مسائل ایران را از کنیسههای آمریکا طلب نکنید
سهشنبه ؛ 25 آذر 1404 بحران در قلب اروپا
جنبش ضد سرمایه داری در کشور فرانسه- که به مهد دموکراسی دنیا شهرت دارد- را می توان مرحله دوم انتفاضه اقتصادی در غرب و گام بعدی جنبش وال استریت در اروپا تلقی کرد. چرا که ماهیت هر دو جنبش (جنبش وال استریت و جنبش ضد سرمایه داری درغرب که اخیراً آغاز شده) هر دو از یک جنس و هردو در اعتراض به دیکتاتوری اقتصادی در دولت های غربی است.
جنبش ضد سرمایه داری در کشور فرانسه- که به مهد دموکراسی دنیا شهرت دارد- را میتوان مرحله دوم انتفاضه اقتصادی در غرب و گام بعدی جنبش وال استریت در اروپا تلقی کرد. چرا که ماهیت هر دو جنبش (جنبش وال استریت و جنبش ضد سرمایه داری درغرب که اخیراً آغاز شده) هر دو از یک جنس و هردو در اعتراض به دیکتاتوری اقتصادی در دولتهای غربی است؛ که علیرغم شعارهای پر طمطراق لیبرال دمکراسی مبنی بر انسانهای آزاد در جامعه-ی آزاد. اما در واقع مردم ابزارهائی هستند که برای شرکتهای بزرگ چند ملیتی و کمپانیهای متصل به قدرت کار میکنند [کار میکنند که زنده بمانند وزندگی کنند]تا اهداف آنها را تأمین کنند. شعار عدالت اقتصادی در غرب حقیقت تلخی است که واقعیت آن را باید در لایههای پنهان جامعه و در زندگی عادی مردم جستجو کرد. سرنوشت اقتصادی مردم در جوامع غربی بدست همان کسانی رقم میخورد که صاحبان اکثریت ثروت در جامعه بوده و در کنار دولتها ایستاده اند تا ثروت و قدرت را با هم تلفیق نمایند و بهتر وبیشتر به دیکتاتوری اقتصادی خود ادامه دهند. واعتراض مردم به همین ائتلاف نامیمون است.
در خصوص جنبش ضد سرمایه داری در غرب چند نکته قابل ذکر است.
۱. بر اساس آخرین نظر سنجی رسانههای اروپائی ۷۵% مردم فرانسه از این جنبش حمایت کرده اند و این برای اولین بار است. در کشوری مثل فرانسه که لقب «مهد دمکراسی» را با خود به یدک میکشد، از یک جنبش ضد دولتی، توسط اکثریت مردم حمایت میشود. این مسئله را میتوان نقطه عطفی در تغییر دیدگاه بدنه-ی مردم فرانسه به عنوان محور بقیه کشورهای اروپائی به موضوع اقتصاد [ ناکارامدی اقتصاد آزاد]تلقی کرد؛ که تفکر لیبرال دمکراسی را با ادعای «بهترین سبک زندگی بشر امروز»، با چالش جدی مواجه خواهد ساخت.
۲. ۸۱% مردم فرانسه طبق نظرسنجیهای انجام شده در این کشور، اعلام کرده اند که، دولت مکرون گوش شنوائی برای شنیدن حرف مردم و واقعیتهای موجود در کف جامعه [مهد دمکراسی را]ندارد؛ و یکی از دلایل حضور مردم در کف خیابانهای فرانسه همین همراه و همدل نبودن دولت با مردم است که باعث شده است مردم راه خشونت را برای رساندن حرف خود به گوش مسئولان دولت فرانسه انتخاب کنند.
۳. طبق اظهارات مسئولان سیاسی دولت فرانسه، احتمال گسترش این اعتراضات به سایر کشورهای اروپائی دور از انتظار نیست و این میتواند شروع مجددی بر ادامه جنبشهای خونین وال استریت در اروپا باشد.
۴. کابینه مکرون در خصوص ادامه مقابله با معترضین به روش «مشت آهنین» دچار تردید و اختلاف نظر جدی شده است و ادامه این روش را به هیچ عنوان به نفع دولت فرانسه نمیدانند چرا که خشم مردم را نسبت به دولت بیشتر و بحران را عمیقتر و بالتبع مدیریت بحران را برای دولتمردان فرانسه سختتر میکند.
۵. این جنبش تاکنون چند کشته و هزاران زخمی داشته وعلاوه بر دستگیری هزاران نفر بدست پلیس فرانسه، خسارات گستردهای هم به اموال عمومی وارد شده است. اما آنچه در این میان میتواند معیار خوبی برای سنجش میزان صداقت و درستی کار رسانههای غربی و محکی برای تشخیص میزان صداقت رسانههای زرد داخلی باشد، نوع مواجهه-ی آنها با این جنبش است که بسیار کمتر و کوچکتر از آن چیزی که واقعیت این جنبش است، نشان داده میشود، به گونهای که اگر یک پنجم این اعتراضها در یکی ار کشورهای مخالف آمریکا، بخصوص ایران، اتفاق میافتاد. همین رسانههای وابسته به نظام سلطه، چنان غوغا سالاری رسانهای به راه میانداختند که گویا نیمی از دنیا دچار بحران شده و از هم فرو پاشیده است.
اما در این اتفاق بزرگ که در قلب اروپا مهد دمکراسی را به هم ریخته چنان فریبکارانه بر خورد میکنند که گوئی اتفاقی نیفتاده است. واین است همان شفافیتی که مدعی آن هستند.
در خصوص جنبش ضد سرمایه داری در غرب چند نکته قابل ذکر است.
۱. بر اساس آخرین نظر سنجی رسانههای اروپائی ۷۵% مردم فرانسه از این جنبش حمایت کرده اند و این برای اولین بار است. در کشوری مثل فرانسه که لقب «مهد دمکراسی» را با خود به یدک میکشد، از یک جنبش ضد دولتی، توسط اکثریت مردم حمایت میشود. این مسئله را میتوان نقطه عطفی در تغییر دیدگاه بدنه-ی مردم فرانسه به عنوان محور بقیه کشورهای اروپائی به موضوع اقتصاد [ ناکارامدی اقتصاد آزاد]تلقی کرد؛ که تفکر لیبرال دمکراسی را با ادعای «بهترین سبک زندگی بشر امروز»، با چالش جدی مواجه خواهد ساخت.
۲. ۸۱% مردم فرانسه طبق نظرسنجیهای انجام شده در این کشور، اعلام کرده اند که، دولت مکرون گوش شنوائی برای شنیدن حرف مردم و واقعیتهای موجود در کف جامعه [مهد دمکراسی را]ندارد؛ و یکی از دلایل حضور مردم در کف خیابانهای فرانسه همین همراه و همدل نبودن دولت با مردم است که باعث شده است مردم راه خشونت را برای رساندن حرف خود به گوش مسئولان دولت فرانسه انتخاب کنند.
۳. طبق اظهارات مسئولان سیاسی دولت فرانسه، احتمال گسترش این اعتراضات به سایر کشورهای اروپائی دور از انتظار نیست و این میتواند شروع مجددی بر ادامه جنبشهای خونین وال استریت در اروپا باشد.
۴. کابینه مکرون در خصوص ادامه مقابله با معترضین به روش «مشت آهنین» دچار تردید و اختلاف نظر جدی شده است و ادامه این روش را به هیچ عنوان به نفع دولت فرانسه نمیدانند چرا که خشم مردم را نسبت به دولت بیشتر و بحران را عمیقتر و بالتبع مدیریت بحران را برای دولتمردان فرانسه سختتر میکند.
۵. این جنبش تاکنون چند کشته و هزاران زخمی داشته وعلاوه بر دستگیری هزاران نفر بدست پلیس فرانسه، خسارات گستردهای هم به اموال عمومی وارد شده است. اما آنچه در این میان میتواند معیار خوبی برای سنجش میزان صداقت و درستی کار رسانههای غربی و محکی برای تشخیص میزان صداقت رسانههای زرد داخلی باشد، نوع مواجهه-ی آنها با این جنبش است که بسیار کمتر و کوچکتر از آن چیزی که واقعیت این جنبش است، نشان داده میشود، به گونهای که اگر یک پنجم این اعتراضها در یکی ار کشورهای مخالف آمریکا، بخصوص ایران، اتفاق میافتاد. همین رسانههای وابسته به نظام سلطه، چنان غوغا سالاری رسانهای به راه میانداختند که گویا نیمی از دنیا دچار بحران شده و از هم فرو پاشیده است.
اما در این اتفاق بزرگ که در قلب اروپا مهد دمکراسی را به هم ریخته چنان فریبکارانه بر خورد میکنند که گوئی اتفاقی نیفتاده است. واین است همان شفافیتی که مدعی آن هستند.
منبع: سایت رهنما
اشتراک گذاری:
گزارش خطا
ارسال نظرات