چهارشنبه ؛ 11 تير 1404
به بهانه دهم تیرماه روز «دیپلماسی فرهنگی و تعامل با جهان» بررسی شد؛

ظرفیت‌های مقابله با ایران‌هراسی و اسلام‌هراسی

در جهان پرآشوب امروز، تصویر هر کشور، بخش مهمی از قدرت واقعی آن است. تصویری که لزوماً با واقعیت هم‌راستا نیست؛ بلکه بیشتر، بازتاب روایت‌هایی‌ست که دیگران از آن ساخته‌اند.
کد خبر : 19310

تبیین:

در جهان پرآشوب امروز، تصویر هر کشور، بخش مهمی از قدرت واقعی آن است. تصویری که لزوماً با واقعیت هم‌راستا نیست؛ بلکه بیشتر، بازتاب روایت‌هایی‌ست که دیگران از آن ساخته‌اند. در روزهایی که تصویر ایران از لنز رسانه‌های جهان عبور می‌کند، و نه از بطن واقعیات آن؛ در روزهایی که هر صدای دفاعی، تهاجمی روایت می‌شود و هر رفتار هویتی، افراطی ترجمه می‌شود؛ باید برای مقابله با آن، رویکرد جدیدی اتخاذ کرد. جهان امروز، جهانی‌ست که «قدرت نرم» بیش از همیشه تعیین‌کننده شده است. قدرتی که از لوله‌ی تفنگ نمی‌گذرد، بلکه از لایه‌های فرهنگ عبور می‌کند. این‌جاست که «دیپلماسی فرهنگی»، نه به عنوان یک ابزار مکمل، بلکه به عنوان یک ضرورت استراتژیک، باید دیده شود.

 

نسبت دیپلماسی فرهنگی با کمپین‌های ضدایرانی

در جهانی که افکار عمومی نقش پیش‌برنده‌ی جنگ‌ها و صلح‌ها را بازی می‌کند، تصویر هر کشور، بخشی از قدرت واقعی آن است. آنچه جهان درباره ایران می‌داند، می‌شنود یا می‌پندارد، لزوماً حقیقت نیست. بخش زیادی از این تصویرسازی، محصول سیاست‌های رسانه‌ای قدرت‌های برتر، کمپین‌های ضدایرانی و ادبیاتی نخ‌نما درباره ایران و اسلام است؛ ترکیبی از «ایران‌هراسی»، «اسلام‌هراسی» و «شرق‌ستیزی» که در بزنگاه‌هایی همچون درگیری نظامی یا اعتراضات داخلی، به شکل هماهنگ فعال می‌شود. در چنین شرایطی، دیپلماسی رسمی و رسانه‌های دولتی، به‌تنهایی قادر به تغییر روایت نیستند. این‌جاست که دیپلماسی فرهنگی به میدان می‌آید: پلی میان ملت‌ها، زبانی که از جنس قدرت سخت نیست اما می‌تواند ذهن‌ها را آرام، پرسش‌ها را بیدار و ارتباط‌ها را احیا کند.

دیپلماسی فرهنگی، تلاشی‌ست برای گفت‌وگو با ملت‌ها، نه فقط دولت‌ها؛ برای آن‌که جهانیان ما را بشنوند، باید از زبانی استفاده کرد که فراتر از پروتکل‌ها و بیانیه‌ها عمل می‌کند؛ زبان فرهنگ، هنر، سبک زندگی، ادبیات، و تجربه زیسته. برخلاف تصور رایج، دیپلماسی فرهنگی از سفارتخانه‌ها آغاز نمی‌شود. گاهی در کلاس یک استاد ایرانی در دانشگاه ژنو، در رفتار یک ورزشکار بااخلاق در المپیک، در موسیقی سنتی اجرا شده در فستیوال‌های هنری، یا حتی در یک صفحه اینستاگرامی با محتوای درست، بیشتر از ده مذاکره رسمی اثرگذار است.

قدرت نرم در کنار دیپلماسی رسمی

ما نیازمند بازنگری عمیق در سیاست فرهنگی‌مان در سطح بین‌الملل هستیم و این بازنگری، نیازمند عبور از نگاه فهرست‌وار و ویترینی‌ست. کافی‌ست نگاه تازه‌ای به داشته‌هایمان بیندازیم. دانشجویان نخبه‌ی ایرانی در دانشگاه‌های جهان، اگر آموزش ببینند و پشتیبانی شوند، می‌توانند سفیران زنده‌ ایران باشند. سفارتخانه‌ها، اگر در کنار امور سیاسی، به میزبانان جدی برنامه‌های هنری و فرهنگی بدل شوند، می‌توانند کانالی برای گفتگوهای انسانی بسازند. هنرمندان، نویسندگان، مستندسازان و حتی گردشگران، اگر در قالب یک راهبرد کلان فرهنگی سامان یابند، می‌توانند تصویری از ایران ارائه کنند که پشت سر سیاست پنهان نمی‌ماند.فراموش نکنیم که قدرت نرم، تنها زمانی اثرگذار است که باور به آن وجود داشته باشد. اگر هنوز تصور می‌کنیم که هویت ملی تنها از طریق قدرت نظامی یا موضع سیاسی حفظ می‌شود، باید بازنگری کنیم. گاه، تصویر یک زن ایرانی در حال آموزش خط نستعلیق در یک کارگاه کوچک هنری در پاریس، می‌تواند بیشتر از صد مقاله ضدایرانی در نیویورک‌تایمز را خنثی کند. گاه، رفتار صادقانه یک پزشک داوطلب ایرانی در زلزله‌ای خارجی، قلب یک ملت را با ما همراه می‌کند.

در این میان، جهان اسلام نیز فرصت فراموش‌شده‌ای‌ست. اشتراکات زبانی، فرهنگی و اعتقادی ما با کشورهای مسلمان، بستری بی‌نظیر برای هم‌افزایی در برابر اسلام‌هراسی است. اگر ایران بتواند از مسیر گفتگوهای فرهنگی، پروژه‌های مشترک هنری و علمی، تبادل دانشجو و استاد، و راه‌اندازی نهادهای مشترک فرهنگی، صدای متفاوتی از اسلام عقلانی و انسان‌محور را بازتاب دهد، می‌تواند به بازسازی تصویر مسلمانان در افکار عمومی غرب نیز کمک کند.

جنگ امروز، فقط جنگ موشک نیست. جنگ تصویر است، جنگ معناست، جنگ روایت‌هاست. و اگر ما نتوانیم روایتی انسانی، روشن، صادقانه و جهانی از خود ارائه دهیم، دیگران این خلأ را با روایت‌های ساخته‌شده پُر می‌کنند. دیپلماسی فرهنگی، دیگر یک انتخاب نیست؛ ضرورت است. اگر دیر بجنبیم، شاید فردا دیگر مخاطبی نمانده باشد که صدای‌مان را بشنود.

ارسال نظرات