یکی از چارچوبهای جذاب در روابط بینالملل است. این نظریه که توسط گراهام آلیسون (Graham Allison) احیا شد، به بررسی خطرات درگیریهای نظامی بین یک قدرت مستقر (هژمون) و یک قدرت در حال ظهور میپردازد. این ایده از جنگ پلوپونز (۴۳۱ قبل از میلاد) بین آتن (قدرت در حال ظهور) و اسپارت (قدرت مستقر) الهام گرفته شده است.
۱. تطبیق تلهی توسیدید بر رابطه ایران و غرب**
الف) قدرت مستقر قدرت در حال ظهور
- غرب (بهویژه آمریکا): بهعنوان هژمون نظام بینالملل پس از جنگ جهانی دوم، به دنبال حفظ نظم موجود و جلوگیری از تغییر موازنه قدرت در خاورمیانه است.
- ایران: بهعنوان یک قدرت منطقهای در حال ظهور، به دلیل تسری قدرت و نفوذ معنوی در عراق، سوریه، یمن، و لبنان (از طریق محور مقاومت)، سعی در بازتعریف نظم امنیتی خاورمیانه دارد.
ب) نگاه اتهامی آمریکا به ایران مبنی بر ترس از کاهش نفوذ:
- از دیدگاه آمریکا، ایران با برنامه هستهای، حمایت از گروههای شبهنظامی، و مخالفت با اسرائیل، تهدیدی برای هژمونی غرب در خاورمیانه محسوب میشود.
- از نگاه ایران، غرب (بهویژه پس از انقلاب ۱۳۵۷) به دنبال مهار جمهوری اسلامی از طریق تحریمها، فشارهای سیاسی، و حمایت از تغییر رژیم است. این موضوع حفظ حاکمیت و امنیت ملی ایران را به چالش میکشد.
ج) نقاط عطف تاریخی مشابه تلهی توسیدید
- خروج آمریکا از برجام (۲۰۱۸): مشابه تصمیم اسپارت برای جنگ با آتن، ترامپ با خروج از توافق هستهای، تحریمهای حداکثری را اعمال کرد که منجر به تشدید تنشها شد.
- تحرکات نظامی (مانند ترور سردار سلیمانی ۲۰۲۰): این اقدام آمریکا نشان داد که قدرت مهاجم فرامنطقهای مستقر ممکن است بهجای پذیرش نقش ایران، به سمت رویارویی مستقیم برود.
۲. آیا ایران و غرب در تلهی توسیدید گرفتار شدهاند؟
- موافقان:
- رقابت هستهای (مانند برنامه غنیسازی ایران) مشابه رقابت تسلیحاتی آتن و اسپارت است.
- ایران با دیپلماسی مقاومت و غرب با فشار حداکثری، در چرخهای از تنشهای فزاینده قرار گرفتهاند.
- نمونهها: حمله به نفتکشها در خلیج فارس (۲۰۱۹)، درگیریهای غیر مستقیم و نیابتی در سوریه و یمن.
- مخالفان:
- ایران یک قدرت جهانی نیست، بلکه یک قدرت و کنشگر منطقهای است که توانایی برابری با آمریکا را ندارد.
- از منظر این گروه، تلهی توسیدید معمولاً به رقابت دوقطبی (مثل آمریکا و چین) اشاره دارد، نه یک کشور و قدرت منطقه ایی، مانند ایران.
- از منظر این گروهها که در هر دو کشور عمدتا از اپوزیسیون، اصلاح طلبان و افراد خارج از مدار حکومت و حاکمیت هستند، امکان مدیریت بحران از طریق دیپلماسی (مانند مذاکرات برجام) هنوز وجود دارد.
۳. راههای فرار از تلهی توسیدید (طبق نظریه آلیسون)
آلیسون برای اجتناب از جنگ، چند راهکار پیشنهاد میکند که برخی در مورد ایران و غرب قابلاجرا هستند:
۱. تنظیم روایت مشترک: جلوگیری از دوقطبیسازی مطلق (مثلاً ایران=شر، آمریکا=شیطان بزرگ).
۲. دیپلماسی چندجانبه: استفاده از نهادهایی مانند سازمان ملل یا اتحادیه اروپا برای کاهش تنشها.
۳. محدودسازی حوزههای بحران: مثلاً تفکیک پرونده هستهای از مسائل منطقهای.
۴. تغییر درک طرفین: آمریکا باید بپذیرد که ایران نقش منطقهای دارد و ایران نیز باید از ایدئولوژی ضدغربی مطلق بکاهد.
۴. مقایسه با سایر چارچوبهای تحلیلی
- واقعگرایی تهاجمی (Mearsheimer): تأکید بر تمایل ذاتی ایران و آمریکا برای افزایش قدرت در شرایط آنارشی بینالمللی.
- سازهانگاری (Wendt): تنشها ناشی از ساختارهای هویتی متضاد («جمهوری اسلامی». «لیبرال دموکراسی») است.
- نظریه وابستگی متقابل (Keohane & Nye): اقتصاد میتواند مانع جنگ شود (مثلاً اگر اروپا به نفت ایران وابسته بماند، از جنگ جلوگیری میکند).
۵. سناریوهای محتمل آینده
- تشدید درگیری (جنگ محدود): در صورت شکست مذاکرات هستهای یا حمله به تاسیسات ایران، و در مخاطره قرار گرفتن کلیه پایگاههای آمریکا در منطقه و حتی فراتر از منطقه
- تعادل ناپایدار (Cold Peace): تداوم وضعیت موجود با تنشهای کنترلشده.
- خروج از تله (Normalization): بازگشت به برجام یا توافق جدید، مشابه رابطه آمریکا با ویتنام پس از جنگ. ضمن پذیرش نقش هویتی ایران بعنوان قدرت برتر منطقه ایی
❇️مع الوصف آنچیزی که جای هیچ مسألهای را خارج از مباحث تحلیلی و تئوریک پر نمیکند: ماهیت مداخله جویانه آمریکا در نقاط مختلف جهان منجمله خاورمیانه و تلاش برای تثبیت ماهیت حض ور نامشروع خویش ضمن حمایت از رژیمهای غیردموکراتیک استبدادی و در وجه مقابل مخالفت با دولت -کشورهائیست که هژمونی غیرمنطقی آمریکا را نپذیرفته اند.
ارسال نظرات