سه‌شنبه ؛ 26 فروردين 1404
25 فروردين 1404 - 11:39
مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۴

یادداشت ها/ عصبانیت شازده پهلوی!

رضا پهلوی تلاش دارد توجه قدرت‌های غربی را جلب کند یا بر فضای مذاکرات اثر بگذارد. این موضع‌گیری را می‌توان ناشی از عصبانیت اپوزیسیون نیز دانست. آنها که در جریان آشوب‌های 1401 خواهان قطع روابط دیپلماتیک با ایران بودند، اکنون شاهد بازگشت دولت‌های غربی از جمله آمریکا به میز مذاکره با ایران هستند.
کد خبر : 18779

تبیین:

کیهان/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۴

کنوانسیون‌های دوقلوی خطرساز

دکتر ابراهیم کارخانه‌ای
کنوانسیون‌های مبارزه با تأمین مالی تروریسم (CFT) و پالرمو از جنجالی‌ترین مصوبه‌های مجلس دهم بوده است که مدت‌ها در صدر میدان مبارزۀ رسانه‌ای کشور قرار داشت. در ذیل به‌طور خلاصه به برخی عواقب اقتصادی، سیاسی و امنیتی این مهم که از شروط ۴۱گانه FATF بوده و با نظر مجمع تشخیص مصلحت نظام اجرای آن متوقف گردیده است‌، اشاره می‌گردد: 
۱) اینکه گفته می‌شود بیش از یکصد کشور جهان عضویت کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم (CFT) را پذیرفته‌‌اند، افزون بر آن بیش از ۱۹۰ کشور نیز عضویت NPT را امضا کرده‌اند، لیکن با کدام کشور جهان همانند جمهوری اسلامی ایران رفتار شده است؟ در کدام کشور جهان به‌عنوان یک استثنا و برای اولین بار در تاریخ به بهانۀ اقدامات شفاف‌ساز، سخت‌ترین و بی‌سابقه‌ترین و پیشرفته‌ترین شیوه‌های نظارتی هسته‌ای را به‌کار گرفته‌اند؟ بدون شک با عضویت جمهوری اسلامی ایران در کنوانسیون‌های CFT و پالرمو این اتفاق مجدداً به‌بهانۀ شفاف‌سازی فعالیت اقتصادی، این بار نه در عرصۀ محدود هسته‌ای، که در عرصه‌های حساس و مهم مالی و ارزی کشور تکرار خواهد شد! 
بصیرت و هوشمندی سیاسی حکم می‌کند در اقدامی پیشدستانه، از اتفاقی که قرار است در آینده رخ دهد جلوگیری شود و دست‌اندرکاران سیاسی و دیپلماسی در عرصۀ شناخت توطئه‌های طراحی‌شدۀ دشمن و اتخاذ راهکارهای لازم برای مقابله با آن‌ها و دفاع از منافع ملی، منطقه‌ای و جهانی ایران اسلامی قدرتمندانه و هوشمندانه عمل نمایند. 
۲) اینکه تصور شود یک نهاد جاسوسی مالی بین‌المللی به نام گروه ویژۀ اقدام مالی (FATF) که نخستین بار توسط آمریکا و شش قدرت جهانی در سال ۱۹۸۹ تأسیس شده (گروه ۷) و در حال حاضر تنها ۳۶ کشور جهان عضویت آن را پذیرفته‌اند، در مسیر شفاف‌سازی و سلامت اقتصادی کشورها قدم بردارد، ناشی از ساده‌اندیشی سیاسی و ناتوانی در شناخت ماهیت و نیرنگ استکبار جهانی است. بدون شک شفاف‌سازی فعالیت‌های مالی و بانکی بر پایۀ قوانین داخلی کشورها، اقدامی لازم و مورد حمایت است؛ لیکن شفاف‌سازی بر پایۀ اهرم فشار سازمان‌های بین‌المللی و بر اساس نقشه‌های شوم قدرت‌های سلطه‌گر و در رأس آن‌ها شیطان بزرگ، هیچ ارتباطی به شفافیت اقتصادی ندارد. 
۳) درحالی‌که رژیم صهیونیستی که پدر تروریسم دولتی در منطقه ‌و جهان است نه تنها در لیست سیاه FATF قرار نگرفته‌ بلکه به عضویت FATF نیز درآمده است و در جهان تنها دو کشور ایران و کرۀ شمالی ناهمسو با سیاست‌های آمریکا در این لیست جای گرفته‌اند هرگونه تلاش برای پذیرفتن شرایط چنین نهاد دست‌نشانده‌ای که کنوانسیون‌های مبارزه با تأمین مالی تروریسم (CFT)  و مبارزه با جرایم سازمان‌یافته فراملی (پالرمو) از جمله آنها است و از طرفی آمریکا به‌عنوان بزرگ‌ترین مجرم پولشویی جهان نقش کلیدی در مدیریت و برنامه‌ریزی آن دارد، نتیجه‌ای جز ضربه به عزت و اقتدار و امنیت ملی و منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران را به‌دنبال نخواهد داشت.
۴) در حالی که دولت آمریکا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حزب‌الله، حماس، جنبش جهاد اسلامی، انصارالله، حشدالشعبی و دیگر گروه‌ها و شخصیت‌های جهادی را در ردیف گروه‌های تروریستی اعلام نموده و FATF نیز گروه‌های تروریستی را بر اساس لیست شورای امنیت و لیست تحریمی SDN آمریکا شناسایی می‌کند و به همین دلیل، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ردیف گروه‌های تروریستی معرفی شده است، عضویت جمهوری اسلامی ایران در کنوانسیون‌های CFT و پالرمو با کدام منطق عقلانی، سیاسی و بین‌المللی و در چارچوب کدام منافع ملی و امنیتی قابل توجیه است؟! 
۵) بدون شک عضویت ایران در کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم (CTF) نه‌تنها منجر به رفع تحریم‌ها نخواهد شد، بلکه فصل جدیدی از توطئه‌های طراحی‌شده را علیه جمهوری اسلامی ایران رقم خواهد زد. دشمن در این عرصه تنها به نظارت سیستمی و شفاف‌سازی معاملات و مبادلات بانکی اکتفا نخواهد کرد، بلکه به‌تبع آن، نظارت و راستی‌آزمایی عملی از سیستم مالی، ارزی و بانکی و فعالیت‌های اقتصادی کشور را بهانه خواهد کرد؛ درست همان کاری که در شفاف‌سازی فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاد. 
بدون شک عواقب خطرناک چنین اقدامی می‌تواند تمامی عرصه‌های اقتصادی، دفاعی، امنیتی، فرهنگی، سیاسی و منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران را دربر گیرد. هوشمندی سیاسی ایجاب می‌کند که مجمع تشخیص مصلحت و دستگاه سیاسی و دیپلماسی با ژرف‌نگری، قبل از ورود به طراحی سازمان‌یافته دشمن، توطئه‌های برنامه‌ریزی شده را شناسایی و برای مقابله با آن‌ها پیشدستانه اقدام نمایند.
۶) موضوع حق شرط عضویت در کنوانسیون‌های بین‌المللی در صورتی است که شروط مطرح شده مغایر با اصول اساسی آن کنوانسیون‌ها نباشد. با توجه با تفاوت ماهوی و ۱۸۰ درجه‌ای تعریف جمهوری اسلامی ایران از تروریسم، موضوع حق شرط بکلی منتفی و تصور تحفظ آن ساده‌لوحی سیاسی و ضربه به منافع ملی است.
۷) نظر به اینکه در نگاه ژرف رهبری انقلاب، کنوانسیون‌های بین‌المللی در اتاق فکر قدرت‌های سلطه‌گر و در جهت منافع آنها پخت و پز می‌شود و از طرفی جمهوری اسلامی ایران بزرگ‌ترین ضربه را از عضویت در NPT متحمل شده است که هنوز هم ادامه دارد، پیوستن جمهوری اسلامی ایران به دو کنوانسیون پرخطر دیگر، راه را برای اعمال توطئه‌های به مراتب خطرناک‌تر علیه جمهوری اسلامی ایران باز خواهد کرد و موجب خواهد شد با الزام کشور به شفاف‌سازی اقتصادی مورد نظر دشمن در عرصه‌های مالی و ارزی و کشف راه‌های دور زدن تحریم‌ها، جمهوری اسلامی ایران در شرایط بسیار دشوارتری قرار گیرد.
۸) اگر امروز دشمن از طریق NPT به بهانه شفافیت هسته‌ای هر بار توطئه جدیدی را برای بازدید از اماکن نظامی و هسته‌ای مطرح می‌کند، فردای پس از تصویب کنوانسیون‌های مذکور، به بهانه شفافیت مالی و ارزی و حمایت از تروریسم، ده‌ها توطئه سازمان‌یافته دیگر توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی و دیگر اعضاء همسو مطرح می‌شود که جمهوری اسلامی ایران طبق مفاد کنوانسیون‌ها و الحاقات بعدی آن می‌بایست پاسخگوی آنها باشد. سخن آخر اینکه خسارت‌های ناشی از پذیرش کنوانسیون‌های دوقلوی مذکور در مقابل گشایش اندک احتمالی ناشی از آن‌، به طور قطع بسیار زیان بارتر خواهد بود. کما‌اینکه در تمدید عضویت جمهوری اسلامی ایران در NPT که در سال 1993 میلادی اتفاق افتاد نه اینکه هیچ منفعتی نصیب ایران نشد بلکه دست دشمن برای اعمال توطئه، تهدید، تحریم و ممانعت از پیشرفت علیه جمهوری اسلامی ایران بازتر شد و اکنون نیز در صورت تصویب دو کنوانسیون خطرساز فوق ضربات به مراتب سخت‌تری بر پیکره نظام مقدس و مظلوم اسلامی وارد خواهد آمد که بدون شک با هوشمندی دلسوزان نظام اسلامی این اتفاق خسارت بار که دشمن در کمین آن است رخ نخواهد داد.

جوان/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۴

چند نکته خاص درباره مذاکرات مقطعی در مسقط

مرتضی سیمیاری

دی‌ماه ۱۳۸۹ چند هفته پس از برکناری منوچهر متکی از سمت وزیر خارجه و انتخاب صالحی به‌عنوان جانشینش، پرونده مذاکرات هسته‌ای در مرحله‌ای قرارگرفته بود که تقریباً همه ناظران را به این نتیجه رسانده که مذاکره با طرف غربی هیچ فایده‌ای ندارد، اما یک واقعه خاص همه معادلات را عوض کرد. 
شش ماه بعد از فروکشیدن برخی تلاطم‌های سیاسی در داخل، قشقاوی معاون وزیر خارجه که برای پیگیری آزادی چند شهروند ایرانی گرفتار در زندان‌های امریکا و انگلیس به مسقط سفرکرده بود، از جانب یکی از مسئولان دیپلماتیک عمانی نامه‌ای دست‌نویس دریافت کرد که در آن نوشته شده بود این کشور آمادگی دارد برای حل برخی مسائل میان ایران و امریکا میانجی‌گری کند. البته بررسی اسناد نشان می‌دهد که این نامه بی‌اسم و امضا با سیگنال پونیت تالوار، یکی از مدیران ارشد امنیتی نزدیک به اوباما را عمانی‌ها نوشته‌اند. 
به‌صورت طبیعی کسی در تهران حاضر نبود که به نامه‌ای بدون مهر و امضا پاسخ بدهد، از همین رو وقتی یکی از مدیران کشتیرانی برای سفر کاری وارد عمان می‌شود، سالم ناصر الاسماعیلی که آن زمان مشاور پادشاه عمان بوده و رابطه خوبی هم با امریکایی‌ها داشت، به سراغ نماینده ایران رفته و به او گفته بود که می‌تواند کانال محرمانه‌ای میان تهران و واشینگتن در مسقط باز کند. 
هشت ماه بعد از اینکه هماهنگی‌های لازم صورت گرفت، نخستین نشست با امریکایی‌ها در عمان برگزار شد. نماینده ایران در مذاکرات علی‌اصغر خاجی، معاون اروپا و امریکای وزارت خارجه بود. صالحی در شرح آن مذاکرات نوشته است امریکایی‌ها به نماینده ایران گفته بودند که فکر کردیم عمان شوخی کرده و ما برای صحبت با شما، اصلاً آمادگی نداریم! البته این دیالوگ فقط یک سناریو ساده‌سازی شده از یک تلاش امنیتی چندماهه از جانب امریکا بود که در مسقط شکوفه داده بود. 
هیلاری کلینتون درباره مذاکرات عمان در آن مقطع نوشته که طرف ایرانی با دست بالا و با خواسته‌هایی فشرده شده در مسقط حاضر شده و به همین دلیل با مشورت با جیک سالیوان به این نتیجه رسیده که نمی‌توان مذاکرات مسقط را ادامه داد. در آن مقطع امریکایی‌ها اظهار تمایل کردند که کانال ارتباطی عمان باز بماند که این از جانب تهران پذیرفته شد. 
آنچه امروز در مذاکرات عمان می‌گذرد تکرار فرمول مذاکرات مسقط بین سال‌های ۹۰ و ۹۱ است. در واقع طرف امریکایی تلاش کرده با یک روانشناسی دقیق از جنس مطالبات ایران برسد و به عبارتی فضای طرفین را محک بزند. مارک لاندلر، یکی از افسران سازمان سیا در کتاب شخصیت‌های دوم (Alter Egos) نوشته است که مسیر‌های عجیب و غیرقابل رؤیت سیاسی برای امریکایی‌ها گاهی حکم کلید را بازی می‌کند؛ زیرا تست زمین، حجم انرژی تصاعدی در زمان را تعیین خواهد کرد. 
البته برخلاف مذاکرات پیشین در مسقط که بار هیجانی بالایی داشته و هژمونی اطلاعاتی امریکایی‌ها روی آن سنگین بود، این‌بار مدیریتی هوشمندانه از جانب تهران روی فرم مذاکرات حاکم شده است تا جایی که منطق ترامپ بر مذاکره حاکم نگردیده و نماینده امریکا متوجه شد که با انداختن کارت تهدید روی میز «بیت‌الحیل» کارش پیش نخواهد رفت. در مسقط سایه اقدامات اطلاعاتی و عملیاتی ایران از سایه جنگ اطلاعاتی امریکایی‌ها بزرگ‌تر بود. 
ویتکاف در این مذاکرات درک کرده است که سیاست برچیدن برنامه هسته‌ای ایران فقط یک توصیه جنگ‌طلبانه از جانب صهیونیست‌ها به رئیس‌جمهور امریکا بوده و قابلیت اجرایی ندارد. همچنین طرف امریکایی به این نتیجه رسید که به دلیل مواضع متغیر و بی‌ثبات از جانب ترامپ نمی‌توان در مذاکرات «اصل پایداری» را اعمال کرد. ترجمه این جمله ساده دارای چند پیچیدگی است، مذاکرات از جانب ایران در زمانی کیفیت لازم را پیدا خواهد کرد که طرف امریکایی در پایان دادن به جنایات صهیونیست‌ها در غزه، آزادسازی اموال بلوکه‌شده و نیز چند متغیر امنیتی حسن نیت لازم را از خود نشان دهد. 
 گفت‌و‌گو‌های شکل‌گرفته در عمان مقطعی بوده و هرگاه تهران اراده کند، می‌تواند آن را خاتمه دهد و ادامه مذاکره بسته به رفتار امریکایی‌ها دارد. استفاده از فرمول «مذاکرات مقطعی» علاوه بر ریکاوری روی تحولاتی که در منطقه می‌گذرد اثر خواهد گذاشت، نقطه ثقل همه تحولات در آینده نه در «مسقط» بلکه در «دمشق» است. 
یکی از مهم‌ترین نکات در طول مذاکرات عمان تلاش برای حفظ محرمانگی فرم گفت‌و‌گو‌ها است. ترامپ تلاش خواهد کرد که با کشاندن سوژه مسقط به سطح رسانه‌ها آن را تبدیل به ابزار تهدید اجتماعی کند. در این عملیات انگلیسی‌ها نقش مهمی خواهند داشت و بازوی فارسی ترامپ خواهند بود. عدم شنود مذاکرات عمان باعث می‌شود تا امریکایی‌ها خود را در موقعیت رئالیتی دیده و خلع سلاح شوند. این کاهش شهوت پخش اخبار عمان باید در رسانه‌های داخلی نیز حاکم شود تا بازی از حالت ترکیبی خارج شود. 
باید به این نکته توجه کرد که ایران در مذاکرات عمان در حال بافتن یک فرش مینیاتوری بسیار ظریف است که حتی نباید در یک رج آن خطا کرد. سرویس اطلاعاتی و منطقه‌ای امریکا این روز‌ها در تلاش است که با دادن آدرس‌های غلط این فرش را با نقشه خودش ببافد، زیرا اگر تهران این فرش را تا انتها پیش ببرد کالایی گرانبها در بازار منطقه خواهد بود. ترکیدن ضدانقلاب از اخبار مسقط بی‌دلیل نیست!

آرنان امروز/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۴

گفتگوهای مثبت و سازنده به روایت عراقچی- ویتکاف

دکتر صلاح الدین هرسنی 

اگر چه با شروع اولین روز مذاکرات در عمان کمی زود است که مذاکرات را مثبت و سازنده دانست، اما دور اول مذاکرات عمان به روایت عراقچی- ویتکاف مثبت و سازنده ارزیابی شده است. آنان پادرمیانی عمان و همچنین احترام و رعایت نزاکت دیپلماسی در قبال یکدیگر را دلیل این خوش بینی در حصول نتایج مشخص و مطلوب می دانند. اما به میان کشیده شدن پای واقعیت های موجود در آینده کمی از این خوش بینی ها خواهد کاست. چراکه دور اول این مذاکرات به جلسه معارفه و آشنایی با فضای روانی- ذهنی مذاکرات محدود شد و طرفین در این دور از مذاکرات نتوانستند وارد چانه زنی روی خواسته های خود شوند. دلیل دیگر مرتبط با تصورت خوشبینانه ایران است. ایران تصور می کند که از معضل مستقیم و یا غیر مستقیم بودن مذاکره عبور کرده است و با فرض بر این که توانسته اراده خود را برای قبول مذاکره غیر مستقیم از سوی آمریکا تحمیل کند، توانسته از آمریکا امتیاز بگیرد. در حالیکه منطق حاکم نشان می دهند که هنوز طرفین از مسئله مستقیم و غیر مستقیم بودن عبور نکرده اند و این مسئله می تواند در حکم یک چالش بزرگ برای دور های بعدی مذاکرات باشد. چراکه خواسته آمریکا این است که مذاکره باید به جهت جلوگیری ایران برای خرید زمان مستقیم باشد.

رسالت/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۴

معادن؛ فرصت‌سوزی در سایه سوداگری و خام‌فروشی

سیدمحمد بحرینیان
یک. در سال‌های اخیر، بهره‌برداری غیراصولی از منابع معدنی و پدیده خام‌فروشی به یکی از دغدغه‌های اساسی اقتصاد ایران تبدیل‌شده است. کشور ما با ذخایر معدنی غنی و متنوع خود، یکی از رتبه‌داران جهانی در حوزه مواد معدنی محسوب می‌شود. این منابع ارزشمند به‌عنوان اموال عمومی، متعلق به نسل‌های مختلف جامعه است و باید در جهت توسعه پایدار اقتصادی، اشتغال‌زایی و افزایش ارزش افزوده به کار گرفته شود. اما آنچه در عمل اتفاق افتاده است، حکایت از ناکارآمدی و توزیع ناعادلانه این منابع میان گروه‌های خاص دارد. نتیجه چنین مدیریتی، عقب‌ماندگی صنعتی و فرصت‌سوزی در عرصه بین‌المللی بوده است.  
یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های بهره‌برداری از معادن کشور، پدیده خام‌فروشی است. به دلیل فقدان زیرساخت‌های مناسب برای فرآوری و تکمیل زنجیره تولید، بخش قابل‌توجهی از مواد معدنی بدون ایجاد ارزش افزوده صادر می‌شود. این در حالی است که می‌توان با سرمایه‌گذاری مناسب در فرآوری معادن، علاوه بر ایجاد اشتغال، ارزآوری قابل‌توجهی برای کشور فراهم کرد. خام‌فروشی نه تنها فرصت رشد اقتصادی را از کشور سلب می‌کند بلکه موجب وابستگی اقتصاد ایران به عناصر بیرونی و ریسک‌های سیاسی می‌شود؛ وابستگی‌ای که در شرایط تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی، ضربه‌های جدی به اقتصاد وارد کرده است. این مسئله از یک مدیریت ناکارآمد ناشی شده و نتیجه‌ای جز اتلاف فرصت‌های اقتصادی به همراه نداشته است.  
دو. از سوی دیگر، فساد و رانت گسترده در حوزه معادن، چالش دیگری است که سال‌هاست گریبان‌گیر این بخش حیاتی از اقتصاد کشور شده است. مافیای معدنی با استفاده از نفوذ و ارتباطات خاص خود، بهره‌برداری از معادن را به انحصار درآورده‌اند و مانع ورود بخش خصوصی واقعی به این عرصه شده‌اند. نبود شفافیت در واگذاری معادن و نظارت ضعیف بر عملکرد بهره‌برداران، زمینه را برای سودجویی و توزیع نابرابر منابع فراهم کرده است. در چنین شرایطی، منابع عمومی که باید در جهت منافع جامعه به کار گرفته شود، به دست گروه‌های خاص می‌افتد و عمدتاً برای اهداف کوتاه‌مدت و سودهای شخصی مورد استفاده قرار می‌گیرد. 
این وضعیت نه تنها اعتماد عمومی را به سیاست‌های اجرایی و مدیریتی کاهش داده بلکه نقش دولت را در نظارت و مدیریت منابع زیر سؤال برده است.  
سه. برای خروج از این وضعیت، به اتخاذ سیاست‌های جدید و ایجاد ساختارهای نظارتی کارآمد نیاز داریم. دولت موظف است با بهره‌گیری از ابزارهایی چون شفاف‌سازی اقتصادی، ایجاد بانک‌های اطلاعاتی دقیق و مستقل و نظارت مستمر بر فعالیت‌های معدنی، دست‌ مافیای معدنی را از منابع عمومی کوتاه کند. اصلاح قوانین و بستن منافذ فساد، ازجمله اصلاح نحوه واگذاری معادن و بازتعریف حقوق بهره‌برداری، گامی ضروری برای ایجاد عدالت اقتصادی است. از سوی دیگر، سرمایه‌گذاری بر فرآوری مواد معدنی و توسعه زیرساخت‌های صنعتی در این بخش، می‌تواند معادن کشور را از یک منبع درآمدی کوتاه‌مدت به موتور محرک اقتصاد ملی تبدیل کند.  
ایران با داشتن ذخایر معدنی متنوع و نیروی انسانی متخصص، می‌تواند به یکی از قطب‌های صنایع معدنی دنیا تبدیل شود، اما این هدف تنها زمانی قابل تحقق است که سیاست‌های فعلی کنار گذاشته‌شده و مدیریت معادن به‌سوی شفافیت، عدالت و توسعه پایدار سوق داده شود. منابع معدنی نباید تنها وسیله‌ای برای پر کردن جیب گروه‌های خاص باشد بلکه باید به بستر رشد اقتصادی، رفاه عمومی و تقویت تولید پایه در کشور تبدیل شود. این امر مستلزم اراده‌ای ملی و برنامه‌ریزی بلندمدت است که نه‌تنها منافع کوتاه‌مدت را دنبال نکند بلکه آینده اقتصادی کشور را تضمین کند.

 

خراسان/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۴

عطار، فراتر از مرزهای فرهنگی

علیرضا حیدری

شاید نخستین هدف از نام‌گذاری روزی به نام هریک از مفاخر، علاوه بر یادکرد وجود او در سپهر  اندیشه ایرانی، این باشد که ببینیم کجای اندیشه او امکان بازآوری برای روزگار ما را دارد و چگونه می‌توان از این گنجینه‌های فرهنگی و تاریخی رهاوردی برای روزگار خودمان داشته باشیم. امروز به نام عارف و شاعری بزرگ نام‌گذاری شده است که از قضا فرصتی فرهنگی برای جامعه ماست، البته اگر به این دریافت رسیده باشیم. وقتی مولانای بزرگ در بیتی تاریخی این‌گونه از عظمت عطار نیشابوری یاد می‌کند که «عطار روح بود وسنایی دو چشم او/ ما از پی سنایی و عطار آمدیم»، به‌درستی می‌توان جایگاه عطار را در سپهر ادبیات عرفانی فارسی بازشناخت. تعبیر زیبای «چشم» برای سنایی که راه را بر عرفان در شعر و غزل گشود و چراغی پیش چشم نهاد و «روح» برای عطار دقیق و حساب‌شده است و این که مولانا فروتنانه خود را ـ با آن همه عظمت و بزرگی که در شعر و اندیشه ادبیات  ایران دارد ـ  مرهون و مدیون این دو شاعر می‌داند، نشان می‌دهد سنایی و عطار سهم زیادی در این مسیر دارند.شاید برای این که باورمان شود ما از این گنجینه ادبی چندان بهره نبرده‌ایم و باید از این کم‎کاری‌ها شرمنده باشیم، این است که ببینیم «عطار» ما در کجای جهان اندیشه و اندیشه جهان است. تصور ما این است که جهان بیشتر خیام و حافظ و سعدی و مولانای ما را می‌شناسد؛ حال آن که عطار هم از جمله شاعرانی است که در جهان نام و آوازه‌ای دارد. درباره عطار مطالعات و پژوهش‌های فراوان صورت گرفته است. عطار به سهم خود مرزهای جهان را درنوردیده است؛ نمونه آن فروش منطق‌الطیر او در فرانسه است که مترجم آن به ایبنا گفته بود: «از اولین ترجمه این کتاب در سال ۲۰۰۲ تا کنون (۲۰۱۴)، بیست و یک هزار نسخه در فرانسه فروش رفته و این اثر سه مرتبه در شمارگان هفت هزار نسخه چاپ شده و هر بار تمامی آن‌ها فروخته شده است و من خیلی خوشحالم که ۲۱ هزار فرانسوی‌زبان این کتاب را خوانده‌اند و چاپ دوم آن از روی نسخه دکتر شفیعی کدکنی هم با استقبال زیادی مواجه شد. » و نمونه روشن‌تر آن اجرای نمایش «مجمع مرغان» به کارگردانی پیتر بروک با الهام از منطق‌الطیر عطار، در سال ۱۹۷۱ و با حضور بازیگرانی از سراسر جهان در آکادمی موسیقی بروکلین نیویورک بود. همچنین ارون پونز، کارگردان برجسته تئاتر آمریکا، متن «پیتر بروک» از «مجمع مرغان» را در تئاتر فولجر ـ از زیرمجموعه‌های کتابخانه کنگره ایالات متحده آمریکا ـ به صحنه برد. نکته‌ای که پیتربروک می‌گوید جان کلام این نوشته است. او گفته بود: «دوست داشتم متنی از عطار نیشابوری را به‌صورت تئاتر به صحنه ببرم که فراتر از مرزهای فرهنگی باشد. پس از خواندن «منطق‌الطیر» شیفته آن شدم و نگاهم به تئاتر تغییر کرد. آثار عطار سرشار از زیبایی، حقیقت، نمادپردازی و فرای همه محدودیت‌های ادبی است.»و حال پرسش‌های بنیادینی که مطرح می‌شود این است که آیا ما به‌شایستگی توانسته‌ایم از این گنجینه ادبی بهره ببریم؟ آیا کسی که سخنش «فراتر از مرزهای فرهنگی» است و حرف‌هایی برای همه بشریت دارد، در سرزمین خودش جز همین یادروز ۲۵ فروردین دیده می‌شود؟ آیا هنرمندان ما در کنار این همه اقتباس ادبی از آثار خارجی، از آثار بی‌نظیر او که ظرفیت عظیمی از جنبه‌های روایی و داستانی و دراماتیک دارد، بهره‌ای برده‌اند؟ ظرفیتی که به‌دلیل ابعاد معناشناختی، روایی و نمادگرایانه آثار عطار می‌تواند در سینما و تئاتر و پویانمایی به‌خوبی اقتباس شود.

وطن امروز/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۴

عصبانیت شازده پهلوی از شکست تحریم دیپلماسی ایران

ربع برانداز

مصطفی نصری

در مصاحبه اخیر رضا پهلوی با روزنامه «The Sunday Times»، او بار دیگر ادعاهایی بلندپروازانه درباره وضعیت ایران و آینده سیاسی آن مطرح کرده است. ربع پهلوی در حالی که مذاکرات بین ایران و آمریکا بر سر مساله رفع تحریم و محدودیت‌های هسته‌ای آغاز شده، وضعیت کنونی جمهوری اسلامی ایران را ضعیف و در آستانه سرنگونی توصیف و اعلام کرده برای این امر حاضر است جانش را فدا کند تا با این موضع جوگیرانه که اصلا به هویتش نمی‌آید، عصبانیتش از شکست پروژه تحریم سیاسی ایران را بروز داده باشد. رضا پهلوی که مدعی است برای براندازی حاضر است جانش را نیز بدهد تاکنون غیر از سفرهای متعدد به ریاض و تل‌آویو با هدف رونق کاسبی براندازی، اقدام شاخص دیگری انجام نداده است. او و سایر چهره‌های اپوزیسیون که در ایام آشوب‌های سال 1401 با طرح ادعاهای واهی درباره سرنگونی ایران برای خود کاسبی به راه انداخته و در ادامه نیز خواهان قطع روابط دیپلماتیک با ایران بودند، اکنون خود را بازنده ماجرا می‌بینند. پس از قطع کمک‌های مالی به براندازان که وزیر خارجه آمریکا مدعی است اپوزیسیون ایرانی 88 درصد آن را برای خود برمی‌داشتند، اکنون رئیس‌جمهور تندرو آمریکا نیز تن به مذاکره آن هم در چارچوب دلخواه ایران داده است که تیر خلاصی بر پروژه‌های ضد ایرانی اپوزیسیون محسوب می‌شود.
پهلوی مدعی شده جمهوری اسلامی در ضعیف‌ترین موقعیت خود طی دهه‌های گذشته قرار دارد. این ادعا، هر چند به مشکلات اقتصادی، نارضایتی‌های اجتماعی و فشارهای بین‌المللی اشاره دارد اما تکراری و فاقد تحلیل عمیق است. ایران سال‌هاست با چالش‌هایی مانند تورم، بیکاری و تحریم مواجه است اما این مشکلات به خودی خود به معنای فروپاشی قریب‌الوقوع نظام نیست. در گذشته نیز - بویژه در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ - او و دیگر مخالفان همین ادعاها را مطرح و پیش‌بینی کردند نظام در آستانه سقوط است اما نتیجه، شکست پروژه آشوب بود. پهلوی در حالی وضع فعلی را وضعیت در آستانه سرنگونی توصیف می‌کند که تاریخ ایران شرایط سخت‌تری همچون جنگ تحمیلی و ترورهای دهه 60 را پشت سر گذاشته است. این تکرار بی‌ثمر، نشان‌دهنده ناتوانی در درک پیچیدگی‌های سیاسی ایران و تکیه بر ساده‌سازی‌هایی است که صرفاً برای جلب توجه رسانه‌ای طراحی شده‌اند. 
* اگر همه چیز مهیاست پس بفرما فدا شو دیگه!
ادعای ضرورت سرنگونی نظام، بدون ارائه راهکار عملی، بخش دیگری از این مصاحبه را تشکیل می‌دهد. پهلوی از نیاز به تغییر سخن گفته و خود را آماده فداکاری نشان داده اما این سخنان فاقد هرگونه جزئیات درباره چگونگی تحقق این هدف است. سرنگونی یک نظام سیاسی نیازمند سازماندهی گسترده، حمایت مردمی فراگیر و شرایط مساعد داخلی و خارجی است. او چه برنامه‌ای برای بسیج مردم، هماهنگی مخالفان یا مدیریت مرحله گذار دارد؟ هیچ! اعلام آمادگی برای فداکاری، در حالی که او 47 سال است در خارج از ایران با اموال سرقتی از مردم ایران زندگی می‌کند و غیر از کاسبی براندازی هیچ کنش خطیری علیه نظام انجام نداده، بیش از آنکه نشانه شجاعت باشد، به شعاری احساسی برای جلب همدلی شبیه است. اگر او واقعاً معتقد است زمان تغییر فرا رسیده، چرا خود پیشقدم نمی‌شود و به جای مصاحبه‌های رسانه‌ای، اقدام عملی انجام نمی‌دهد؟ این فقدان کنش، شکاف میان حرف و عمل او را آشکار می‌کند و ادعاهایش را به توهمی دور از واقعیت بدل می‌کند که احتمالا با هدف تداوم جذب منابع مالی از دولت‌های غربی بیان شده است. انتخاب «The Sunday Times» به عنوان رسانه‌ای برای این مصاحبه، خود گویای جهت‌گیری پهلوی است. او به جای سخن گفتن با مردم ایران، مخاطب خود را جامعه بین‌الملل بویژه غرب قرار داده است. این انتخاب نشان می‌دهد او بیش از تأثیرگذاری در داخل ایران، به دنبال جلب حمایت خارجی است. ربع پهلوی با ادعاهای پهلوان‌گونه خود باعث می‌شود صفت ربع پهلوی یا حتی ربع براندازی هر روز بیشتر به جامه‌ای اندازه قامت کوچکش تبدیل شود.
* دموکراسی منشوری‌تان را هم دیدیم
پهلوی در این مصاحبه تأکید کرده هدفش احیای نظام پادشاهی نیست، بلکه استقرار یک نظام سکولار و دموکراتیک است. این موضع ظاهراً مدرن و مردم‌پسند، در نگاه اول جذاب به نظر می‌رسد اما با نگاهی به عملکرد او رنگ می‌بازد. او در گذشته نتوانسته حتی گروه‌های کوچک مخالف را متحد کند. 
تلاش‌هایی مانند منشور همبستگی که قرار بود به همکاری میان مخالفان منجر شود، به دلیل اختلافات و تمامیت‌خواهی اپوزیسیون از جمله خود او به شکست انجامید. چگونه کسی که در ایجاد انسجام میان چند گروه محدود ناکام بوده، می‌تواند مدعی رهبری یک تحول بزرگ به سمت دموکراسی باشد؟ این تناقض، اعتبار وعده‌های او را زیر سؤال می‌برد. دموکراسی نیازمند همکاری، مدارا و احترام به دیدگاه‌های مختلف است اما رفتار او در قبال دیگر مخالفان که گاه با توهین و کنار زدن رقبا همراه بوده، نشان‌دهنده فقدان این ویژگی‌هاست. 
* عصبانیت از دیپلماسی ایران
اظهارات پهلوی همزمان با مذاکرات حساس ایران و آمریکا در مسقط مطرح شده است. این مذاکرات که با میانجی‌گری عمان در جریان است، می‌تواند بر آینده تحریم‌ها، اقتصاد ایران و روابط منطقه‌ای تأثیر بگذارد. مطرح شدن چنین ادعاهایی در این مقطع، نشان می‌دهد رضا پهلوی تلاش دارد توجه قدرت‌های غربی را جلب کند یا بر فضای مذاکرات اثر بگذارد. این موضع‌گیری را می‌توان ناشی از عصبانیت اپوزیسیون نیز دانست. آنها که در جریان آشوب‌های 1401 خواهان قطع روابط دیپلماتیک با ایران بودند، اکنون شاهد بازگشت دولت‌های غربی از جمله آمریکا به میز مذاکره با ایران هستند. 
* دیدار با نتانیاهو را باور کنیم یا رد گزینه نظامی
رضا پهلوی در مصاحبه با «The Sunday Times» گزینه نظامی علیه ایران را رد کرده و خود را حامی حمایت از مردم بدون دخالت خارجی نشان داده است اما این موضع جدید با پیشینه او در تضاد است. او پیش‌تر با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی دیدار و از رویکردهای تند، از جمله اقدام نظامی علیه ایران حمایت کرده بود. این دیدار جنجالی که با انتقاد گسترده ایرانیان مواجه شد، او را به همسویی با سیاست‌های ضدایرانی متهم کرد. اکنون به نظر می‌رسد پهلوی با تغییر لحن، تلاش دارد چهره‌ای خیرخواه و میانه‌رو از خود نشان دهد تا از واکنش‌های منفی پیشین فاصله بگیرد اما دیدار با نتانیاهو و حمایت‌های گذشته او از تهاجم نظامی به مردم ایران، به تنهایی برای زیر سؤال بردن صداقتش کافی است. این تناقض، نه تنها اعتماد به او را تضعیف می‌کند، بلکه نشان‌دهنده چرخش‌های تاکتیکی برای جلب نظر مخاطبان خارجی است.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات