بعد از چندین دور مذاکره در خلال جنگ حدود شانزده ماهه غزه، در نهایت با وساطت آمریکا و چند کشور عربی، جنگ متوقف گردید. مذاکرات منتهی به آتش بس میان رژیم صهیونیستی و حماس، دارای فرایند و مراحل تعریف شده است. اما نکته بسیار مهم اینکه، رژیم صهیونی از همان ابتدا با تهاجمهای پراکنده و در نهایت با یک تهاجم گسترده که همچنان ادامه دارد، به طورکلی آتش بس را شکست و توافق های انجام شده با حماس و با حضور میانجی ها را زیر پا لگدمال نمود.
کسانی که معتقد به مذاکره هستند، آیا به این موضوع فکر کردهاند که بر فرض رسیدن به توافق، تضمین اجرای این توافق چیست؟
در این میان نکته بسیار مهمتر، رفتار آمریکا به عنوان کشور میانجی و تضمین کننده آتش بس و اجرای توافقات است. آمریکاییها متعهد شده بودند تا رژیم صهیونی را وادار به رعایت آتش بس و اجرای آن چه توافق شده بود، کنند. اما اسناد و شواهد نشان میدهد، دولت آمریکا برای حفظ آتش بس و اجرای مفاد مورد توافق بین رژیم صهیونی و حماس، نه تنها هیچ اقدامی انجام نداده، بلکه شکستن آتش بس و حمله گستره مجدد به غزه، با موافقت و پشتیبانی کامل دولت ترامپ انجام شده است.
در واقع دولتی که حماس بر روی ضمانتش جهت اجرای مفاد توافق با رژیم صهیونی حساب باز کرده بود، خود تبدیل شد به عامل مشوق، انگیزه بخش و پشتیبانی کننده برای نقض آتش بس و شروع مجدد جنگ. این نوع نقض عهد وعمل نکردن به تعهدات از سوی دولتهای آمریکا طی دهههای گذشته، به یک رویه تبديل شده است. گویا آمریکاییها به خود حق میدهند در هر لحظه، بدون توجه به تعهدات خود به دیگران، براساس منافع حال خود و متحدین خود، تصمیمگیری متفاوت داشته باشند. این نوع رفتار، در واقع تجلی همان خلق و خوی استکباری، زیاده خواهی، و خود را برتر از دیگران پنداشتن است.
از نظر تاریخی، بسیاری از کشورها در رابطه خود با ایالات متحده آمریکا، تجربههای تلخ فراوان با ماهیت پیش گفته دارند. ملت ایران نیز ، از دهها تجربه تلخ از بدعهدیها و نقض پیمانها از سوی دولت آمریکا برخوردار است.
تجربههای تلخ قبل و بعد از انقلاب اسلامی که برجام، تنها یک نمونه برجسته با تاریخ نزدیک است. بسیار روشن است که از نظر آمریکاییها، پیش فرض برای اتخاذ این نوع رفتارها در قبال دیگر کشورها و ملت ها، اهمیت نداشتن منافع، عزت و امنیت دیگران برای آنان است. حال چه باید کرد؟
در پاسخ به اجرای تعهدات از سوی ایران، دولت اوباما به شکلهای مختلف از عمل به تعهدات آمریکا طفره رفت و با وارد شدن ترامپ به کاخ سفید، به طورکلی آمریکا با دستور رئیس جمهور این کشور از برجام خارج شد و علیه جمهوری اسلامی سیاست فشار حداکثری را در پیش گرفت. حال مجدد همان ترامپ وارد کاخ سفید شده، درخواست مذاکره میکند!
ایران از یک طرف تحت فشار حداکثری دولت ترامپ قرار گرفته، از طرف دیگر دعوت به مذاکره و تهدید به جنگ میشود. کسانی که معتقد به مذاکره هستند، آیا به این موضوع فکر کردهاند که بر فرض رسیدن به توافق، تضمین اجرای این توافق چیست؟ ملت ایران هرگز فراموش نمی کند این جمله آقای دکتر ظریف وزیر امور خارجه در دولت روحانی را، که با صراحت گفت: «امضای جان کری ضمانت است!» بر اساس همین خوش خیالی، دولت آقای دکتر روحانی با سرعت هرچه تمام، به تمام تعهدات برجامیاش عمل کرد تا شاید بابرداشته شدن تحریم ها، مشکلات اقتصادی کشور کاهش یابد. باز هم مردم ایران به یاد دارند که آقای روحانی در همان مقطع که رهبر حکیم انقلاب اسلامی مرتب دولتمردان را به هوشیاری فراخوانده و می گفتند، به لبخندها دل خوش نکنید چرا که آمریکا قابل اعتماد نیست؛ با صراحت اعلام کرد: «به محض امضای توافقنامه، تمام تحریم ها بالمره برداشته می شود!»
اما در عمل و در پاسخ به اجرای تعهدات از سوی ایران، دولت اوباما به شکلهای مختلف از عمل به تعهدات آمریکا طفره رفت و با وارد شدن ترامپ به کاخ سفید، به طورکلی آمریکا با دستور رئیس جمهور این کشور از برجام خارج شد و علیه جمهوری اسلامی سیاست فشار حداکثری را در پیش گرفت. حال مجدد همان ترامپ وارد کاخ سفید شده، درخواست مذاکره میکند! در چنین شرایطی با آن همه تجربه، رهبر حکیم انقلاب اسلامی می فرمایند، مذاکره با چنین دولتی شرافتمندانه نیست، عاقلانه نیست، عزتمندانه نیست. این کلام حکیمانه ریشه در تجارب فراوان دارد. تجاربی که نشان می دهد، آمریکا قابل اعتماد نیست و تعهداتش فاقد اعتبار است. بنابراین تمامی کشورها و دولت ها در جهان، میبایست در هر نوع مذاکره و توافقی که یک طرفش آمریکا است، دنبال تضمین کننده های معتبر باشند.
دکتر یدالله جوانی
ارسال نظرات