حسین شریعتمداری
۱- قرار است بیست و نهمین اجلاس تغییرات اقلیمی سازمان ملل با عنوان «کاپ ۲۹» از ۲۱ آبان تا ۲ آذر ماه در باکو، پایتخت جمهوری آذربایجان برپا شود. اجلاسی که همه ساله در چارچوب یکی از کنوانسیونهای سازمان ملل برگزار میشود و مقصود و هدف و کارویژهای که برای آن تعریف شده است «مقابله با انتشار گازهای گلخانهای» است. برخی از خبرها حکایت از آن دارند که قرار است آقای دکتر پزشکیان، رئیسجمهور محترم کشورمان در رأس هیئتی در این اجلاس شرکت کنند! اگر این خبر که غربگرایان داخلی به شدت روی آن اصرار میورزند، صحت داشته باشد، جناب پزشکیان به دام و تله خطرناکی پای نهاده و خسارتهای سنگینی را به جمهوری اسلامی ایران و شخصیت خود تحمیل خواهند کرد! خطرها و خسارتهای حضور رئیسجمهور کشورمان - و یا هر هیئت دیگری از ایران- در اجلاس یاد شده از چند سوی قابل ارزیابی است. بخوانید!
۲- نگاهی به جنایات وحشیانه رژیم صهیونیستی بیندازید! قتل عام بیش از ۴۵ هزار انسان بیگناه. ریختن هزاران تن بمب بر سر مردم مظلوم غزه و لبنان. موشکباران هر نقطهای که رنگ و بوی حیات دارد. بمباران بیمارستانها، مدارس، چادرهای محل اسکان آوارگان و... حتماً میپرسید حضور آقای پزشکیان در اجلاس باکو چه ربطی به جنایات وحشیانه رژیم صهیونیستی دارد؟! پاسخ آن است که «اسحاق هرتزوک» رئیسجمهور رژیم جعلی و جنایتکار اسرائيل هم به این اجلاس دعوت شده و در آن شرکت خواهد کرد! آیا برای شخصیت برجستهای نظیر رئیسجمهور کشورمان با آن مواضع انقلابی و انساندوستانه علیه رژیم کودککش صهیونیستی حضور در این اجلاس پشت پا زدن به خونهای به ناحق ریخته مظلومان، نادیده گرفتن شخصیت ضدصهیونیستی ایشان و برباد دادن حیثیت جمهوری اسلامی ایران به عنوان پرچمدار سرافراز مبارزه با صهیونیستهای جنایتکار نیست؟! البته که هست و ساحت دکتر پزشکیان از این اقدام ناشایسته دور بوده و خواهد بود.
۳- جمهوری آذربایجان نیز به عنوان یک کشور مسلمان حق نداشته و ندارد از رئیسجمهور رژیم وحشی و جعلی اسرائیل برای حضور در اجلاس باکو دعوت کند. دعوت از این جرثومه فساد و تباهی خیانت آشکار به اسلام و ملتهای مسلمان و خونهای بهناحق ریخته مظلومان است. انتظار از رئیسجمهور کشورمان آن است که نه فقط از حضور در اجلاس خودداری کنند که به یقین چنین خواهند کرد بلکه باید دولت باکو را به شدت مورد اعتراض قرار بدهند. ضمن آن که دولت باکو به ارسال سوخت و کالا برای رژیم صهیونیستی در جریان جنگ اخیر نیز متهم است.
۴- سال گذشته اجلاس یاد شده (کاپ ۲۸) در امارات برپا شده بود و در حالی که خبری از حضور هیئت رژیم صهیونیستی در میان نبود، شهید رئیسی به علت انتقاد نسبت به توافقنامه مورد اشاره از حضور در اجلاس خودداری کرد و آقای محرابیان، وزیر نیروی دولت سیزدهم را به دوبی فرستاد ولی هنگامی که معلوم شد هیئتی از رژیم صهیونیستی نیز به اجلاس دعوت شده است، آقای محرابیان در اقدامی خداپسندانه و انقلابی و برخاسته از احترام به خون شهدای فلسطینی و نفی موجودیت کثیف رژیم صهیونیستی، از حضور در اجلاس خودداری کرد و به کشور بازگشت و مورد تشویق و قدردانی شهید رئیسی قرار گرفت.
با شرحی که گذشت، بدیهی است که نه جناب پزشکیان و نه هیچ هیئتی از ایران اسلامی نباید در اجلاس باکو شرکت کنند و بیتردید شرکت نخواهند کرد... گفتنی است، اصرار برخی از سیاسیون غربگرا برای شرکت رئیسجمهور محترم کشورمان در اجلاس باکو، ماجرای پلشت دیگری است که در فرصتی دیگر به آن خواهیم پرداخت.
و اما، توافق پاریس که اجلاس باکو در بستر آن انجام میپذیرد نیز برای کشورمان با خسارتهای فراوانی همراه است که دلیل روشن دیگری بر ضرورت عدم حضور آقای پزشکیان در اجلاس یاد شده است. بخوانید!
۵- اجلاس باکو (کاپ ۲۹) برگرفته از معاهده پاریس است. توافقنامه پاریس یک توافق اقلیمی بینالمللی است که در آن دولتها بهطور جمعی متعهد شدهاند با انجام اقداماتی در جهت کاهش گرمایش جهانی گام بردارند. در سال 2015 میلادی، با هماهنگی سازمان ملل در پاریس نمایندگان 195 کشور برای رسیدگی به تغییرات آب و هوایی و تأثیرات منفی آن و مبارزه با تغییرات اقلیمی و سازگاری با اثرات آن توافقنامه اقلیمی پاریس را تصویب کردند. بر اساس این توافقنامه، کشورهای عضو متعهد میشوند به تناسبی که برای آنها در نظر گرفته میشود استفاده از سوختهای فسیلی (نفت و گاز و...) را کاهش دهند تا از انتشار بیشتر گازهای گلخانهای جلوگیری شده باشد.
۶- انتشار بیش از اندازه و خطرآفرین گازهای گلخانهای، از سوی کشورهای بزرگ صنعتی صورت میپذیرد که از بیشترین سوخت فسیلی در گردش چرخ صنایع و کارخانهها و تاسیسات صنعتی خود استفاده میکنند و سهم کشورهای در حال توسعه، نظیر ایران در تولید گازهای گلخانهای به اندازهای ناچیز است که تقریباً به حساب نمیآید. بنابراین تنها نتیجه پیوستن ایران به این توافقنامه، جلوگیری از پیشرفتهای صنعتی کشورمان خواهد بود. وقتی در مجلس پنجم موضوع پیوست ایران به توافق پاریس مورد بحث قرار گرفته بود و سخن از کمک مالی کشورها، برای ترمیم حفرهای بود که گازهای گلخانهای در لایه اوزون ایجاد کرده بود، مرحوم حجتالاسلام عباس عباسی، نماینده بندر عباس ضمن ارائه چند دلیل مستحکم با آن مخالفت کرد و جمله معروفی گفت که اگر چه با تمسخر برخی از غربگرایان روبهرو شد ولی جان کلام بود. آن مرحوم گفته بود «لایه اوزون را کشورهای بزرگ صنعتی سوراخ کردهاند، ما چرا باید هزینه آن را بدهیم؟! خودشان بروند سوراخ ایجاد شده را بدوزند». رحمهالله علیه.
۷- حالا در این ۴ گزاره دقت کنید.
اول: زمستان سال ۹۴ خانم معصومه ابتکار از سوی دولت آقای روحانی برای پیوستن به توافق پاریس به فرانسه رفت. ایشان متاسفانه با پیوستن ایران به توافق یاد شده موافقت کرد و در بازگشت از پاریس در مصاحبهای گفت: «ایران بدون هیچگونه شرطی متعهد شده است انتشار گازهای گلخانهای را چهار درصد کاهش دهد و همچنین مشروط به برداشته شدن تحریمها، انتشار گازهای گلخانهای را هشت درصد دیگر کمتر کند»!
دوم: آقای روحانی رئیسجمهور وقت کشورمان بعد از پی بردن به ماهیت توافق پاریس به حق، علیه آن موضع گرفت و گفت: «کشورهای بزرگ صنعتی که بزرگترین کشورهای تولیدکننده گازهای گلخانهای هستند زیر بار عمل به مفاد این توافق نرفتهاند چرا ما با الزام کشور به چنین تعهدهایی جلوی پیشرفت و توسعه کشور را بگیریم و معیشت مردم را به خطر بیندازیم»؟
سوم: در 1 ژوئن سال 2017 (۱۳۹۶) دونالد ترامپ رئیسجمهور وقت ایالات متحده اعلام کرد که این کشور تمامی مشارکتهای خود در توافقنامه 2015 پاریس در رابطه با کاهش تغییرات اقلیمی را متوقف میکند، و اعلام کرد که این توافقنامه اقتصاد آمریکا را «تضعیف کرده» و یک ضرر دائمی برای این کشور خواهد بود.
چهارم: مجلس نهم با وجود دلایل مستحکم فراوانی که از خسارتبار بودن توافق پاریس حکایت میکرد، پیوست ایران به این توافق را تصویب کرد اما خوشبختانه شورای نگهبان پس از ارزیابی و بررسی کارشناسان، این مصوبه را رد کرد و...
۸- با توجه به نکات یاد شده، معلوم نیست برخی از سیاسیون غربزده با چه انگیزهای رئیسجمهور محترم کشورمان را به شرکت در اجلاس باکو ترغیب میکنند؟! یعنی هنوز نفهمیدهاند که حضور آقای پزشکیان با عنوان رئیسجمهور ایران و یا هر هیئت دیگری از کشورمان در اجلاس باکو، پای نهادن در تله خطرناکی است که دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب و مردم این مرز و بوم برای ایران اسلامی و رئیسجمهور محترم و انقلابی کشورمان تدارک دیده و کار گذاشتهاند؟!
رمز و راز جاودانگی شهید نصرالله
سید عبدالله متولیان
سابقه سه دهه رهبری شهید سید حسن نصرالله بر حزبالله لبنان، از او شخصیتی بیبدیل نه تنها در لبنان، بلکه در جهان اسلام و شخصیتی کم نظیر در جهان بشری ساخته و او را به نماد مقاومت و ایستادگی در برابر ظلم سلطهگران و استعمارگران تبدیل کرده است. سردار فاتح قلبها با الگوی رهبری قوی و الهامبخش خود، نهتنها مردم لبنان، بلکه تمام آزادگان جهان را به مبارزه با استکبار و نابرابری فراخوانده است. شهید نصرالله زمانی مسئولیت دبیرکلی حزبالله را به عهده گرفت که بخش جنوبی لبنان به دست رژیم صهیونیستی اشغال شده بود و سرزمین لبنان جولانگاه جنگهای داخلی و تاخت و تاز نظامیان و شبه نظامیان حامی رژیم صهیونیستی (ارتش جنوب و فالانژها) بود. بر این اساس شهید نصرالله از زمان تصدی پست دبیر کلی حزب الله لبنان دو استراتژی کلی را پی گرفت:
استراتژی اول: تلاش برای ایجاد لبنان آزاد، متحد، امن، با ثبات و مستقل بود که در آن کشور دولتی قوی و عادلانه روی کار بیاید، و استراتژی دوم: اخراج اشغالگران صهیونیست از لبنان و نقش آفرینی مؤثر برای آزادسازی فلسطین از چنگال اشغالگران و بازگرداندن این سرزمین به صاحبان واقعی آن. بر این اساس جنگهایی که حزبالله، در این مدت با آن مواجه شده، همگی حلقههای متصل به هم و پیوسته از یک زنجیره و در چارچوب این دو استراتژی است.
ویژگیهایی که از نصرالله یک اسطوره و ابرقهرمان در صحنه نبرد با صهیونیزم بینالملل ساخته بسیار زیاد و خارج از ظرفیت این وجیزه است، اما از باب «آب دریا را اگر نتوان کشید. هم به قدر تشنگی باید چشید» به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱ـ او عارف بالله و مرد میدان فی سبیلالله بود و مرگ در بستر زیبنده او نبوده و شهادتش نیز هرگز دور از انتظار نبود. او مزد ۳۰ سال تلاش برای کسب رضایت خداوند را با شهادت گرفت
۲ـ سید مقاومت محور وحدت همه اقوام، مذاهب و فرهنگها در لبنان بود.
۳ـ فرمانده مقاومت محبوب مردم و دلیل آرامش و امنیت جامعه لبنان بود.
۴ـ عزیز شهید ما در فضای ساختاری شکننده لبنان محور ثبات سیاسی بود. او بود که لبنان را در دریای متلاطم بیثباتی به ساحل امن ثبات هدایت کرد.
۵- ثبات قدم، معرفت به خداوند، اخلاص و صداقت با مردم، پرهیز از شعارزدگی و شجاعت، او را فاتح قلوب مردم لبنان کرده بود.
۶ـ نصرالله تفسیر عینی «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» بود که در عین حضور در میدان نبرد با متجاوزان و اشغالگران صهیونیست، همچون مولای متقیان حضرت علی علیهالسلام از رسیدگی به اوضاع زندگی مردم (به ویژه فقرا) غافل نبود.
۷ـ شهید نصرالله به عنوان شاگرد ممتاز شهیدان «امام موسی صدر» و «سیدمحمدباقر صدر» در سن ۲۱ سالگی (۷ سال قبل از شیخ صبحی طفیلی و سیدعباس موسوی) از امام خمینی حکم اجازه اخذ وجوهات شرعیه گرفت.
۸ـ حزبالله با شهید نصرالله به قدرتی منطقهای و بزرگترین ارتش نامنظم در جنگ نامتقارن تبدیل شد.
۹ـ روزنامه دیلی تلگراف مینویسد: «نصرالله یکی از رهبران شگفتیساز خاورمیانه است».
۱۰ـ واشینگتن پست مینویسد: «نصرالله از بزرگترین اسرار حزبالله به شمار میرود».
۱۱ـ شهید نصرالله موفق شد برای اولین بار جمعیت پراکنده لبنان را به ملت لبنان تبدیل کند. وی فقط تمامیت ارضی را به لبنان هدیه نکرد، بلکه میراث متمایز ملی را با شکست رژیم صهیونی به مردم لبنان هدیه کرد.
۱۲ـ مجاهدتهای شهید، موضوع تشکیل اسرائیل بزرگ را برای صهیونیستها به آرزویی دست نایافتنی تبدیل و رؤیاهای صهیونیستها را به کابوس مبدل ساخت.
۱۳ـ حزبالله به رهبری نصرالله، با حمایت و پشتیبانی همه جانبه از مبارزان فلسطینی، سبب شکلگیری موج جدیدی از صهیونستیزی در فلسطین شد که پیروزی مقاومت فلسطین در جنگ ۲۲ روزه نقطه آغاز آن است.
۱۴ـ بیشک حضور حزبالله لبنان در کنار مقاومت فلسطین، طی یک سال اخیر مهمترین عامل شکست صهیونیستها و عدم دستیابی آنان به اهداف سه گانه خود بوده است.
۱۵ـ نبوغ و تدبیر بینظیر، سید مقاومت را به نخ تسبیح محور مقاومت از سوریه تا یمن (و در واقع از فلسطین تا فلسطین) تبدیل کرده و صهیونیستها را در تله مقاومت گرفتار ساخت.
۱۶ـ وقتی نتانیاهو در مقر سازمان ملل، در حماقتی عجیب از ترور سید حسن نصرالله میگوید، عملاً شهادت سید حسن نصرالله موجب پیوند خوردن امت اسلامی با جبهه مستضعفین جهان شد.
۳۲ سال پیش که سید عباس موسوی به دست جلادان خونآشام صهیونیست ترور شد، کار حزبالله را تمام شده پنداشته و احیای حزبالله در تصورها نمیگنجید، اما درخشش وصف ناپذیر سید حسن نصرالله نشان داد علم مبارزه هرگز به زمین نمیافتد و هنگامی که سرداری به پیشگاه معبود میشتابد، خداوند سردار دیگری را مأمور برافراشتن پرچم مبارزه میکند.
دجالان و جلادان صهیونیست با دستور و همکاری علنی امریکای جنایتکار بر اساس یک برنامه از پیش طراحی شده آمده بودند تا با خارج ساختن سید مقاومت از صحنه نبرد، راه «بی ثباتسازی و سوریسازی لبنان» را هموار ساخته و مقدمات متلاشی کردن محور مقاومت را فراهم آورند، اما همانگونه که در جنگ غزه شکست خوردند، در لبنان نیز خیلی زودتر از آنکه فکرش را بکنند با پایمردی و مقاومت حزبالله و حمایت مردم لبنان طعم تلخ شکست را خواهند چشید. در این باره به گفتههای ژنرال اسحاق بریک که رسانههای صهیونیستی او را پیامبر خشم! مینامند اشاره میکنیم که ضمن بیفایده بودن تلاشهای رژیم صهیونیستی میگوید «حتی اگر اسرائیل لبنان را با خاک یکسان و آن را مثل غزه به تلی از خاک تبدیل کند» باز هم نمیتواند حزبالله را شکست دهد و «حزبالله به شلیک موشک و پهپاد به ما [اسرائیل]ادامه میدهد... همه اسرائیلیها باید درک کنند که اصرار بر نابود کردن حزبالله در نهایت به نابودی اسرائیل خواهد انجامید...».
هر دو حزب آمریکا با استقلال ما مخالفند
سیدرضا صدرالحسینی
هماکنون در شرایطی با همدیگر صحبت میکنیم که تا ساعاتی دیگر، نتیجه انتخابات آمریکا مشخص میشود. نکته مهم این است که به احتمال قریببهیقین و با توجه به نظرسنجیها در آمریکا،ترامپ اکثریت آرا را کسب نخواهدکرد.
در روزها وساعات اخیر، رایزنیهای مختلف در خصوص رئیسجمهور آینده آمریکا در محافل سیاسی کشورمان داغ شده است. نکته اساسی و مهم این است که در انتخابات آمریکا و نسبت آن با جمهوری اسلامی مشخص شد در داخل کشور، توجه کمتری به انتخابات در آمریکا معطوف گردید و بیشتر این موضوع، در محافل نخبگی، تجزیه و تحلیل قرار گرفت و این امر نشان از بلوغ سیاسی ملت ما و کمتوجهی آنها به تاثیر عوامل خارجی روی موضوعات خارجی محسوب میشود.از خاطر نمیبریم که در دورههای گذشته بهخصوص در دوره ماقبل انتخابات آمریکا، بسیاری از موضوعات داخلی کشور و سیاست خارجی ایران، به گونهای از جانب محافل رسمی در ایران، به انتخابات آمریکا گره میخورد و بعضی از اقدامات و تحرکات دستگاههای دولتی در ایام ریاستجمهوری آمریکا، متوقف یا کمتحرک میشد. در پاسخ به چرایی این توقف، بعضا گفته میشد که منتظر نتایج انتخابات آمریکا هستیم واین موضوع برای بسیاری ازمؤلفههای کشور بهعنوان سمی مهلک شناخته میشد. هماکنون اماباتوجه به بلوغسیاسیمردم وجهتگیری سیاستمداران کشور،انتخابات آمریکا بهعنوان موضوع غیراولویتدار شناخته میشود.درواقع جامعه ایران شامل سیاستمداران، دولتمردان و همچنین عموم مردم، بهطورکلی متوجه این واقعیت شدهاند که هر دو حزب اصلی آمریکا، یعنی جمهوریخواه یا دموکرات، قطعا و یقینا با استقلال و تمامیتارضی و ارزشهای اصولی و انقلابی ما مخالفت دارند و اختلاف آنها صرفا در نحوه چگونگی برخورد با ایران است. دربرهه فعلی، دستگاه سیاست خارجی ایران، در این جهتگیری معقول، موثر بوده است و آخرین اظهار نظر وزیر امور خارجه مبنی بر اینکه برای ما فرقی نمیکند که چه کسی منتخب انتخابات در آمریکا میشود، نشاندهنده همین جهتگیری صحیح است.
البته نگاه مستقلانهای که دستگاهها و سازمانهای داخلی کشور، درطول نزدیک به۵ ــ ۴ سال گذشته اتخاذ کردند، روی این بلوغ سیاسی بیتاثیر نبوده است. تاثیر و تاثر افکارعمومی روی مقامات مسئول و بالعکس، موجب بروز این عقلانیت شده است.از دولت سیزدهم،این موضوع باپررنگی بیشترمشخص شدکه جمهوری اسلامی برای رسیدن به آرمانهای خود، باید از ظرفیتهای داخلی و منطقهای خود بهره ببرد و کمتر از معادلات بینالمللی که نظام سلطه آن را تدوین میکند، تاثیر بگیرد. این خط همچنان وجود دارد و در دولت چهاردهم هم این خطوط روشن و شفاف مبتنی بر اسناد بالادستی، کاملا مشهود است.
درمجموع باید تاکید کرد که نقش بازیگران بینالمللی نمیتواند مؤلفههای اصلی سیاست خارجی ماراتغییر دهد و دچار دگرگونی کند. استحکام در سیاست خارجی ایران، اجازه بازیگری به نامزدها و احزاب مختلف روی سیاست خارجی ایران را نمیدهد.
تغییر تـاریخی در انتخابـات آمریکا
یدالله کریمی پور
یک تغییر تاریخی خیره کننده در انتخابات رخ داده است.
طی ۲۰ سال گذشته و ۴ انتخابات ریاستجمهوری پیشین ایالات متحده، میزان مشارکت زنان یا با مردان برابر بوده و یا کمتر. ولی در این دوره تا کنون میزان مشارکت بانوان ۶ درصد بیش از مردان بوده است. این درصد بالای مشارکت بانوان، شاید مطلوب ترامپ و ایلان ماسک نباشد.
از سوی دیگر بر پایه آخرین نظرسنجی ها, بین هفت ایالت چرخشی، ترامپ در چهار ایالت نوادا، آریزونا، کارولینای شمالی و جورجیا پیشتاز است. هریس نیز در دو ایالت میشیگان و ویسکانسین جلوتر است.
به نظر می رسد تا اینجای کار تکلیف انتخابات به نتایج پنسیلوانیا و دو ایالت نیوهمپشایر و آیووا وابسته است. براین پایه, ایالت های کلیدی از ۷ به ۹ ایالت رسیده است.
در ضمن تا کنون نزدیک به ۸۳ میلیون تن از طریق پست یا حضور زود هنگام در شعبه های اخذ رای در انتخابات ۵ نوامبر ۲۰۲۴ شرکت کرده اند.
در این میان تحولاتی جالب نیز در حال رخ دادن است.
برای مثال روزنامه دیلیاکسپرس انگلیس گزارش کرد که هواداران ترامپ از ترس آنکه در صورت پیروزی هریس محدودیتهایی در خصوص مالکیت حمل سلاح به وجود آید، شروع به خرید سلاح کردهاند.
باید توجه داشت که تقریبا همه خبرگزاری ها و رسانه های معتبر و مشهور جهانی, رقابت هریس- ترامپ را مو به مو و نزدیکترین رقابت در تاریخ انتخاباتی آمریکا گزارش می دهند. بنابراین پیش بینی نهایی نتیجه را ناممکن می پندارند.
حتی یک کانال تلگرامی، کار را به جایی رسانده که هر گونه پیش بینی نتیجه انتخابات ۵ نوامبر (۱۵ آبان ماه) از سوی هر کسی را شیادی می داند.
با این وجود بعید نیست که کامالا هریس نه با فاصله میلمتری، که با اختلاف بالا نسبت به دانالد ترامپ، تا پایان هفته ، بلیط اقامت ۴ ساله برای ورود به کاخ سفید را رزرو خواهد کرد.
مشخصا آمریکایی ها دانسته اند که شکست هریس، یعنی فروپاشی ناتو، اضمحلال دمکراسی، پابرجایی آپارتاید بی بی در اسراییل، حتی جوانه زدن فاشیسم در ایالات متحده و پیروزی پوتین در اوکراین و اروپای خاوری.
کدام ارگان حکومتی پاسخگوی آلایندههای نفتی است؟
محمدهادی جعفرپور
آلودگی هوا و محیط زیست در مقررات متعددی جرمانگاری شده و بعضا برای چنین رفتارهایی، ضمانت اجرای مدنی-کیفری نیز لحاظ شده است.
ماده ۶۸۸ قانون مجازات اسلامی، در مقام جرمانگاری هر اقدامی که تهدید علیه بهداشت عمومی تلقی شود برآمده و مرتکبان چنین رفتاری را مستحق کیفر حبس میداند. علاوه بر این قانون، نحوه جلوگیری از آلودگی هوا مصوب ۱۳۷۴ و اصلاحی ۱۳۸۳ نیز به صراحت اتخاذ هرگونه رفتار منجر به آلودهشدن هوا را جرم دانسته است و آن را مستحق کیفر معرفی میکند. در این قانون درباره چگونگی تحقق جرم مرتبط با آلودگی هوا و مصادیق منجر به وقوع چنین رفتاری تعریف شده: نحوه استفاده از وسایل نقلیه موتوری در مواد ۴ تا ۱۲ راجع به کارخانجات، کارگاهها و نیروگاهها ماده ۱۲ تا ۲۱ و حتی در مورد منابع انرژی مورد استفاده در مصارف خانگی و فروشگاهها، در ماده ۲۲ تا ۲۷ تذکرات قانونی انشا شده است. این حجم از تکالیف قانونی با دایره شمول گسترده، مؤید یک نکته اساسی است و آن اینکه موضوع حفاظت از محیط زیست و حفظکردن آب و هوا از هرگونه آلودگی، تکلیفی است شرعی و قانونی. پیرو چنین الزامی، تمامی شهروندان در جهت حفظ محیط زیست مسئول شناخته شده، مسئولان و مقامات حکومتی نیز مانند سایر شهروندان دارای مسئولیت تلقی شده و از جنبه مقام سازمانی، در اعمال حاکمیتی و تصمیمات حکومتی واجد تکلیف در حفظ محیط زیست هستند.
علیرغم چنین امری، سالهاست مسئله رهاسازی گاز فلر (گاز مشعل پالایشگاهها) دغدغه فعالان محیط زیست و شهروندان ساکن در محدوده پالایشگاهها، خاصه اهالی خونگرم و مظلوم جنوب کشور شده است.
آزادسازی گازهای حاصل از اشتعال نفت و محصولات نفتی صدمات جبرانناپذیر زیستمحیطی به همراه دارد که نمونه آن را در شهرهای صنعتی و برخی کلانشهرها شاهد هستیم. در جهان، سالانه افزون بر ۱۵۰ میلیارد مترمکعب گاز تحت عنوان فلرینگ (یا سوزاندن گازها توسط مشعل) به مواد آلاینده تبدیل میشود که بر اساس آمارهای بانک جهانی این رقم چیزی معادل یکسوم مصرف گاز کل اروپاست. از کل حجم گازهای آلاینده، ۷۵ درصد آن متعلق به ۱۰ کشور است که ایران هم جزء آنها محسوب میشود. طبق آمار شرکت ملی نفت ایران در سال ۱۳۹۵، مقدار بالقوه گازهای همراه برای جمعآوری در شرکتهای عملیاتی نفت روزانه نزدیک به ۴۳ میلیون مترمکعب (بیش از ۱۱۰ میلیون بشکه معادل نفت خام در سال) بوده است. به همین سبب بود که در زمان تصدی دولت دوازدهم و سپس دولت سیزدهم مدعی شدند برای جمعآوری گازهای فلر عزمی جدی دارند.
بنابراین مقرر شد تا در یک برنامهریزی منسجم و بنا بر اعلام وزارت نفت، با افتتاح طرح بیدبلند خلیج فارس، بخشی از گازهای همراه نفت از سه استان خوزستان، بوشهر و کهگیلویهوبویراحمد جمعآوری شود. رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه در راستای افتتاح چنین پروژهای مدعی بود: ۷۰ تا ۸۰ سال است که در کشور گاز فلر تولید میشود و تأسیسات نفتی-گازی کشور گاز فلر تولید میکنند.
مایه تأسف و اسباب تعجب است که چطور ممکن است در این سالها که از عمر دولت دوازدهم تا به امروز سپری شده، مسئله جمعآوری گازهای حاصل از فعالیت پالایشگاههای مورد اشاره به نتیجه نرسیده باشد؟
با این وصف، این پرسش مطرح است که از دولت سیزدهم تا به امروز، شخص حقوقی و شرکتی که متعهد به اجرای چنین پروژهای بوده، چطور به تعهدات خویش عمل کرده؟ خروجی و گزارش کار این مجموعه چیست؟ چندصد هزار دلار برای چنین پروژهای هزینه شده است؛ کدام مقام حکومتی ناظر بر حسن اجرای تعهدات شرکت است؟ آیا این تعلل و سوءمدیریت به اجرای طرح مهم زیستمحیطی و اقتصادی ایران ضربه نمیزند؟
آیا شرکت پالایش گاز بیدبلند خلیج فارس بهعنوان سرمایهگذار بخش اعظم طرح جمعآوری گازهای مشعل شرق کارون و سایر شرکتهای طرف قرارداد از اسفند ۱۴۰۰ تا به امروز نسبت به احداث خطوط جمعآوری و انتقال گازهای مشعل اقدام کردهاند؟ آیا شرکتهای «سکاف» و «سروشانرژی پویا»، احداث واحد نمکزدایی و فشارافزایی آغاجاری ۲ و نمکزدایی پازنان 1 را با شرکتهای «پتروسازه مبین» و «مشاور پارس»، خطوط لوله گاز رگسفید ۱ و ۲، لوله مایعات انجیال هزارو ۲۰۰ و خط لوله گاز بیبیحکیمه به سیاهمکان و لختهگیر سیاهمکان را با شرکتهای «صنایع ماشینسازی کاوه» و «مهندسان مشاور ستیران»، احداث ایستگاه جدید تزریق گاز بیبیحکیمه و خطوط لوله مربوطه را با شرکتهای «پتروپایدار ایرانیان» و «پتروتدبیر پارس» و احداث ایستگاههای نمکزدایی و فشارافزایی آغاجاری ۱، ۳، ۴ و ۵ را با شرکت طراحی و مهندسی «صنایع پتروشیمی (پیدک)»، برقرسانی به ایستگاه رگسفید با شرکتهای «برق و تأسیسات داریان» و «مهندسی مشاور نیروی خراسان» و احداث پست برق ایثار و ورود و خروج خط هوایی تکمداره امیدیه ۲ چغادک با «شرکت توسعه پستهای فشارقوی پارسیان» به تعهدات خویش عمل کردهاند؟
پرداختن به امور فنی قراردادهای اشارهشده و عملکرد شرکتها و اشخاص درگیر با چنین پروژه مهم زیستمحیطیای ازجمله تکالیف نهادهای نظارتی قضائی است که امید است دولت چهاردهم و سایر ارگانهای ذیربط، با لحاظ قراردادن مفاد قانون و احکام شرعی که بر ضرورت حفظ محیط زیست تأکید دارند، به موضوع ورود کنند بلکه در پیشگاه ملت پاسخگو شوند و به فرمایش پرودگار در باب ضرورت حراست از محیط زیست جامه عمل بپوشانند؛ چراکه حداقل توقع از ارکان نظام آن است که به سفارشهای قرآن در این زمینه توجه ویژه کنند؛ مانند آیه ۱۹۱ سوره شریفه آلعمران و آیه ۲۰ سوره مبارکه لقمان، به موازات این امر در قرآن کریم به برخی از عناصر حیات بشر سوگند یاد شده که حاکی از تکلیف شرعی انسان در حفاظت از عناصر طبیعت است. توصیه و سفارش باریتعالی در آیه ۴۹ شریفه سوره قمر، «انا کل شیء خلقنا بقدر»، مؤید این نکته اساسی است که همه چیز در جهان هستی به فرمان حقتعالی بر مدار نظم استوار شده و نابسامانیهای موجود ناشی از بهرهوری نادرست از طبیعت و منابع آن است که قطع به یقین این نابسامانیها نتیجه بدیهی بیتدبیری و زیادهطلبیهایی است که برخی رانتخواران متصل به برخی مدیران در جهت کسب منفعت شخصی، بدون توجه به قانون و احکام شرعی، به آلودگی هوا و تخریب محیط زیست و طبیعت ایرانزمین به اشکال مختلف مشغول هستند.
خداوند کمک می کند اما ...
سیدمحمدرضا دماوندی
«آلودگی هوا درد همیشگی ماست، امیدواریم خدا کمک کند که به آن شدت تکرار نشود». این اظهارات روزهای اخیر مهدی چمران رئیس شورای شهر تهران است. او پیشتر نیز گفته بود: «من دلم را خوش نکردم که اوضاع هوای این شهر خوب خواهد شد، شما هم نکنید!» آلودگی هوا که در ماههای سرد شدت آن بیشتر هم می شود، معضل اختصاصی تهران نیست و همه شهرهای بزرگ و کوچک به تناسب با آن روبه رو هستند، گرچه در کلان شهرها شرایط بحرانی تر است. بر اساس آمار، آلودگی هوا سومین عامل مرگ در کشور است که سالانه بالغ بر ۳۰هزار نفر را به کام مرگ می کشاند. همچنین ۵۴ درصد مرگ های زودرس به دلیل ایست قلبی و سکته مغزی است که آلودگی هوا متهم ردیف اول آن است، به علاوه این که ۷ درصد مرگ و میر ناشی از سرطان ریه و ۱۹ درصد مرگ زودرس ناشی از بیماری انسداد ریوی مربوط به آلودگی هواست. به همه این ها اضافه کنید افزون بر ۵۹۷ همت خسارت مادی سالانه را که چندی پیش سمیه رفیعی سخنگوی کمیسیون کشاورزی مجلس به آن اشاره کرد و این وضعیتی است که با گذشت هر سال نه تنها بهبود نمی یابد، بلکه به سمت فاجعه پیش می رود. به عنوان نمونه مدیرعامل شرکت ملی گاز اعلام کرده است: «بر اساس پیشبینی سازمان هواشناسی که از ابتدای آبان هم مشاهده شد، زمستان امسال نزدیک به ۴ درجه سردتر خواهد بود و این به معنای افزایش ۱۰۰ میلیون مترمکعبی مصرف روزانه گاز کشور است و هرچه مصرف در بخش خانگی بیشتر شود، مجبوریم تحویل گاز به صنایع و نیروگاهها را محدودتر کنیم و سوخت معادل بیشتری به آن ها تحویل دهیم.» سوخت معادل یعنی مازوت و یعنی آلودگی هوای بیشتر. حال برای حل این معضل که به گفته مهدی چمران «درد همیشگی ماست» و از ۵۰ سال قبل به این سو دغدغه ثابت مدیریت کلان کشور بوده است، چه باید کرد؟ گفته می شود بیش از ۲۰سازمان و دستگاه باید در کار مشترک و هماهنگ، هر یک بخشی از پروژه حل مشکل آلودگی هوا را متعهد شوند تا این مسئله به سرانجام برسد اما چرا در تمام این سال ها این تیم مشترک نتوانسته است شکل بگیرد یا به دستاورد مشخصی دست یابد؟ آیا مرگ سالانه ۳۰هزار نفر همراه با خسارت های سنگین مالی و روحی روانی ضرورت اتخاذ تصمیم قاطع و ارادهای منسجم برای حل فاجعه آلودگی هوا در کشور را اجتناب ناپذیر نمی سازد؟این که باید دست به دعا برداشت (آن گونه که رئیس شورای شهر تهران می گوید) و از ذات اقدس الهی برای موفقیت طلب یاری جست، امری حتمی است اما این استمدادطلبی در سایه تفکر، برنامه ریزی و تلاش است که منتهی به نتیجه خواهد شد. در جریان بازدید مقام معظم رهبری از نمایشگاه کتاب سال ۹۴ در مصلای تهران فردی گفت برای نابودی آمریکا و اسرائیل و داعش صلوات! آقا گفتند اگر با صلوات نابود می شوند، ده تا صلوات می فرستادیم. حال مقامات و مسئولان محترم، آلودگی هوا یک معضل و فاجعه ملی است. ما مردمان دعا می کنیم و خداوند هم کمک خواهد کرد، اما شما چه می کنید؟
محمدکاظم انبارلویی
۱- «قدرت» و «کشور» نام یک پیرمرد و یک پیرزن است که در حاشیه کویر زندگی میکنند. یک مستندساز جوان با مشاهده زندگی ساده ، بیآلایش و تلاش شبانهروزی آنها مشتاق شد از روند و فرآیند زندگی آنها بهویژه سهم آنها در تولید ملی یک مستند تهیه کند که در شبکه مستند سیما هفته پیش به نمایش درآمد. نام این مستند «قدرت و کشور» است.
این دو انسان تلاشگر باآنکه پیر هستند و رمقی در زانوان آنها نیست به شغل شریف دامداری مشغولاند و در مستندی که ارائه شد، آنها بیش از ۲۰۰ گوسفند و بز را نگهداری ، از شیر آنها پنیر ، ماست و کره تهیه میکنند.
کشور پیرزن در حاشیه کویر ضمن پرداختن به کار اصلی خود یعنی دامداری مشغول چیدن اسپند میشود و سالانه درآمد خوبی هم از فروش اسپند به دست میآورند.
امسال سال جهش تولید با مشارکت مردم نامگذاری شده است. قدرت و کشور سهم خود را در این جهش ادا کردهاند جا دارد از خود بپرسیم آیا هر یک از ما نیز در این وظیفه ملی سهیم بودهایم.
آیا از خود پرسیدهایم سهم ما در تولید قدرت ملی و کشوری آباد و آزاد و مرفه چیست؟
۲- رئیسجمهور محترم در آیین تجلیل از فعالان طرح جهش تولید در دیمزارها مطالب خوبی مطرح کردند.ایکاش در این همایش گوشههایی از مستند «قدرت و کشور» را از باب تکریم اهالی تولید به نمایش میگذاشتند تا مفهوم «قدرت» و «کشور» در سایه پرداختن به تولید بیشتر ادراک میشد.
پزشکیان از «جنگ اقتصادی» و ضرورت تقویت بنیه اقتصادی و افزایش تولید در داخل سخن گفت.
بر اساس یک آمار رسمی ۲۵ درصد جوانان ۱۵ تا ۲۴ سال جزء جمعیت نیت «Neet» هستند. جمعیت نیت کسانی هستند که نه درس میخوانند نه مهارتی دارند و نه دنبال شغل هستند.(۱)
طبق روایت مرکز آمار ایران ۲ میلیون و ۸۲۳ نفر جمعیت «نیت» در ایران میباشد!
براساس همین گزارش ۹۲۸ هزار نفر از جمعیت فوق، پسرها یا مردان هستند و یکمیلیون و۸۹۵ هزار نفر دیگر دختر یا زن هستند.
این آمار میگوید این جماعت تنها مصرفکننده و سرشان درگوشیهای خود مشغول بازیهای رایانهای و یا دیگر برنامههایی که سودمند نیست، میباشند.
نظام دانایی کشور در حوزه و دانشگاه ، رسانهها و احزاب و از همه مهمتر دولت باید این جمعیت را در چرخه تولید بیاورد. مستند «قدرت و کشور» میگوید حتی در سختترین شرایط و در برهوت کویر هم میشود کار کرد و باری از دوش ملت در حوزه اقتصادی برداشت.
۳- دولت بالاخره مطالبات گندم کاران را پرداخت کرد. این پرداخت بنا به روایت رئیسجمهور با مساعدت رهبری و برداشت از صندوق ذخیره ارزی انجام شد. حالآنکه دولت یعنی معاونت خزانهداری کل وزارت اقتصاد و دارایی میتوانست به استناد ماده ۱۲۵ قانون محاسبات عمومی ، این پرداخت را علیالحساب از موجودی حسابهای اختصاصی ازجمله حساب تمرکز درآمد شرکتهای دولتی انجام دهد و گندم کاران را از نگرانی درآورد. اگر این کار بهموقع صورت میگرفت خود مشوّقی برای کاشت بیشتر گندم کاران بود.
امسال با بارندگیهای خوبی که در پیش داریم انشاءالله غلات بیشتری برداشت خواهیم کرد. این نیاز به پشتیبانی جدی دولت در پرداختهای تعهد شده دارد.
۴- توصیه میکنم رئیسجمهور ، رئیس سازمان برنامه و وزرا بهویژه وزیر اقتصاد و دارایی یکبار دقیق فصل چهارم قانون اساسی که اختصاص به اقتصاد و امور مالی دارد بخوانند. مبتنی بر این اصول سیاستهای کلی ابلاغی رهبری و نیز برنامه هفتم و بهویژه قانون محاسبات عمومی را یکبار دیگر مرور کنند. حرکت در مسیر این قوانین هیچ مشکل لاینحل در مسیر اقتصاد کشور باقی نمیگذارد. آنچه امروز بهعنوان مشکلات اقتصادی با آن روبهرو هستیم عدول از این قوانین است. برای اثبات این ادعا کافی است تفریغ بودجه که هرساله از سوی دیوان محاسبات تهیه میشود و نیز گزارشهای سازمان حسابرسی از شرکتهای دولتی و دقتهای سازمان بازرسی کل کشور در رصد تخلفات را بخوانند و برای جبران تخلفات چارهاندیشی کنند.
پینوشت:
۱- روزنامه همشهری ۲۹ مهر ۱۴۰۳
یک بار دیگر به صحنه نگاه کنید!
محمد سلحشور
40 روز گذشت. گذر 40 روز سخت از یکی از تلخترین روزهای تقویم تاریخ معاصر نه به سرعت بود و نه سهل. فرود بدشگون 80 تن بمب برای به شهادت رساندن اسطوره ابدی مقاومت منطقه یعنی شهید بزرگوار سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، سرانجام بزرگمردی کمنظیر را به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت در راه آزادی قدس رساند. هر چند این عملیات تروریستی داغی ابدی را بر دل تمام آزادیخواهان جهان گذاشت اما سیر تحولات پیش و پس از این ترور بسیاری را به حیرت واداشت. حدود 10روز قبل از عملیات ترور شهید نصرالله، لبنان و بدنه مقاومت اسلامی با عملیات پیجرها و سرعت گرفتن ترور فرماندهان مقاومت روبهرو شده بود. پس از ترور سید مقاومت، اشغالگران در عملیاتی مشابه، جانشین احتمالی وی سیدهاشم صفیالدین را نیز به شهادت رساندند. میزانسن طراحی شده برای این ترورها اما یک ویژگی داشت؛ چنانکه دستور عملیات به فاصله کوتاهی پس از سخنرانی نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک صادر شد. نتانیاهو چند ساعت پیش از این ترور در نطقی معنادار، صهیونیستها را فاتح جنگ خوانده بود. حتی انتشار تصویر وی در حال رهبری عملیات ترور شهید نصرالله در نیویورک با نیت ثبت قابی ماندگار انجام شد؛ قابی که در آن هم سازمان ملل به میدان مدیریت جنگ تشبیه میشد و هم نخستوزیر رژیم صهیونیستی را در قامت ناظم جدید غرب آسیا به تصویر میکشید. این میزانسن هر چند تا مدت کوتاهی توانست تصویر مخدوششده اقتدار اسرائیل را در نگاه جهانی ترمیم کند اما جعلی بودن چنین تصویری نیز مانند ذات صهیونیسم به سرعت عیان شد. کافی است 40 روز گذشته را روی دور تند مرور کنیم. صهیونیستها ابتدا در یک عملیات تروریستی دبیرکل حزبالله یعنی مهمترین گروه مقاومت را به شنیعترین شکل ممکن و با بمباران چند برج مسکونی به شهادت رسانده و بعد در عملیاتی مشابه جانشین احتمالی وی را نیز ترور کردند. آنها حتی در یک نبرد میدانی و بدون اطلاع قبلی یحیی سنوار، رهبر حماس را نیز به شهادت رساندند تا همه چیز آماده بالا بردن پرچم پیروزی با حذف چهرههای شاخص مقاومت باشد. با این حال جبهه شمال برای صهیونیستها به مراتب نفوذناپذیرتر از سالهای 2000 و 2006 میلادی شد. آنها یک ماه است هر صبح خود را با خبر هلاکت بیسابقه کماندوهایشان در مرز جنوب لبنان آغاز میکنند. رزم پهپادی حزبالله، زندگی در پناهگاه را به عادت روزانه صهیونیستها بدل کرده، تا جایی که حمله پهپادی به اجتماع نظامیان صهیونیست یکی از سیاهترین روزهای تاریخ جنگ را برای اسرائیل رقم زد. پهپادهای حزبالله با به سخره گرفتن پدافند اشغالگران تا اتاق خواب نخستوزیر این رژیم پیش رفتند؛ وضعیتی که کمابیش در نوار غزه نیز در حال وقوع است و بعد از چند ماه امنیت نسبی اشغالگران، مقاومت پایدار حماس و جهاد اسلامی بعد از گذشت یک سال از عملیات زمینی صهیونیستها، تلفاتگیری روزانه از اشغالگران را به برنامه تغییرناپذیر خود بدل کرده است.
آنچه این روزها در میدان نبرد مشهود است، سیمای مقتدر حزبالله و حماس در روزهای پس از نصرالله و سنوار را به نمایش میگذارد. اکنون زمان مناسبی است تا نتانیاهو بار دیگر به میزانسن چیده شده در سازمان ملل فکر کند و پی به جهل تاریخی رژیم صهیونیستی درباره فرضیه اتکای مقاومت اسلامی به رهبرانش ببرد. رهبرانی که هرچند از منظر عملیاتی هر کدام از زبدهترین فرماندهان این عصر به شمار میرفتند اما اکسیر مقاومت به عنوان نیرویی درونزا و مومن را چنان در بدنه خویش تکثیر کردهاند که با توانی مضاعف در فقدان فرماندهان خویش ادامه حیات میدهند. حالا میزانسن موجود در جنوب لبنان و ناتوانی اشغالگران برای ورود به این منطقه در زمین و جولان آتش پهپادی و موشکی حزبالله در آسمان، نتانیاهو را به چالش کشیده است. حزبالله در پس سختترین ضرباتی که ممکن بود دریافت کند، حالا چنان میجنگد که گویی هیچ ضربی قدرت در هم شکستنش را ندارد.
40 روز از داغ بزرگ نصرالله گذشت اما نصرت الهی برای رزمندگان مقاومت قطع نشده است. در پس این داغ که به هیچ تعداد روز و ماه و سال التیام نمییابد، یک تصویر باشکوه دیگر مستتر بود؛ تصویر تکثیر مقاومت در بدنه گروهی که ضربات بزرگی دریافت کرده است. میزانسن نهایی منطقه را این الگوی تکثیرشده میچیند و در این میزانسن جایی برای ناظم بودن اشغالگران وجود ندارد. آنها در یک سال گذشته تمام کلیشههای اشغالگران از نفوذناپذیری تا شکست ناپذیری را شکستهاند. این تنها بخش کوچکی از میراث نصرالله است.
ارسال نظرات