حدود نیم قرن پیش جامعه ما به تبع تغییر سیاستهای اقتصادی دنیا دچار معضلی به نام حاشیه نشینی شد و از همان ابتدا به عنوان یک وصله ناجور به آن نگاه شد که باید از پیکر شهرها زدوده میشد.
نویسنده :
نفیسه ابراهیم زاده انتظام
کد خبر : 1697
حدود نیم قرن پیش جامعه ما به تبع تغییر سیاستهای اقتصادی دنیا دچار معضلی به نام حاشیه نشینی شد و از همان ابتدا به عنوان یک وصله ناجور به آن نگاه شد که باید از پیکر شهرها زدوده میشد. این نگاه فرسوده و از رده خارج بدون هیچ انعطافی هنوز در مواجهه با پدیده حاشینه نشینی حاکم است و باعث شده حاشیهنشینی نه تنها مهار نشود، بلکه آسیبهای دیگری را بازتولید کند. بر این اساس کارشناسان به پشتوانه رهنمودها و حمایتهای رهبرمعظمانقلاب به دنبال تغییر در دوسطح بلند مدت و کوتاه مدت در ابزارها و شیوههای مدیریتی شهرها هستند تا دامنه آسیبهای حاشیه نشینی را کاهش دهند.
درخواستهای مکرر رهبرمعظم انقلاب برای حل مشکلات حاشیه نشینان
برای اولین بار مقام معظم رهبری در آبان ماه سال ۱۳۹۴ با احضار روسای سه قوه و مسئولین مربوطه تذکرات و دستورات لازم در خصوص موضوع حاشیه نشینی را ابلاغ کردند. پیرو دستور ایشان جمعیت حاشیه نشین کشور مورد توجه واقع و خدمات مطلوبی به آنها ارائه شد، به طوری که در این میان ۱۰ میلیون حاشیهنشین مورد پوشش بیمه قرار گرفته و از خدمات بهداشتی خوبی برخوردار شدند و خدمات شهری نیز در کنار این خدمات به آنها ارائه شد. عدم وجود قانون در مناطق حاشیهنشین همواره میزان بروز و ظهور آسیبهای اجتماعی در آن مناطق را با افزایش همراه کرده و از جمله زمینههایی است که اقدامات انجام شده در سالهای اخیر نتوانسته آن را جبران کند. از طرفی چیزی که باعث شده حاشیه نشینی نه در جغرافیا بلکه در سایر زمینهها همچنان ادامه پیدا کند عدم تخصیص امکانات و توزیع خدمات زیستی است. حاشیه نشینی در نگاه سیاستگزاران و مدیران اجرایی کشور در طول نیم قرن گذشته همواره به عنوان یک آسیب بوده که باید برای رفع آن کوشید. بدیهی است که با این زاویه دید نتوانسته ایم این پدیده را حل و یا دست کم آن را مدیریت کنیم. در صورتی که اگر آن را به عنوان یک پدیده مولود مدرنیسم میپذیرفتیم و برای کاهش آسیبهای آن برنامه ریزی کرد نتیجه مطلوب تری میگرفتیم. هرچند که تمام آوردههای مدرنیسم مطلوب ما نیست، اما کنار آمدن با برخی از آنها در شرایط کنونی و با وجود جنگ اقتصادی لاجرم است.
ساخت شهرها و شهرکهای اقماری با رعایت اصول شهرسازی در اطراف شهرهای بزرگ که اخیرا از سوی استاندار تهران مطرح شده یکی از راههای ورود به موضوع کنترل حاشیه نشینی است. همچنین ارائه خدمات فرهنگی و تفریحی، ساخت مسجد، مدرسه، سالنهای سینما و بوستانها و مراکز تفریحی و افزایش نقش آفرینی حاشیه نشینها در اداره جامعه راهکار قابل تامل و سرمایه گذاری دیگر است. ساخت سرای محلات و کانونهای مداخلات اجتماعی با نگاه پیشگیرانه و واگذاری اداره برخی از این مراکز به خود حاشیهنشینها تا حدود زیادی آسیبهای این مناطق برای جامعه را کاهش میدهد؛ بنابراین سهل الوصولترین راه برای کاهش تبعات اجتماعی و فرهنگی پدیده حاشیهنشینی تغییر نگاه و رویکرد مسئولین است. البته مدیریت مهاجرت، ارتقای سطح زندگی در روستاها و شهرهای کوچک به عنوان هدفی با افق بلندتر را نباید از نظر دور داشت.
بازدارندگی اخلاقی وحاشیه نشینی!
ویژگی برجسته زندگی در سکونتگاههای غیررسمی موقتی و گذرا بودن آن است. به همین دلیل بازدارندگی اخلاقی در آنها از بین رفته است. از طرفی به دلیل شیوه شکل گرفتن غیرمتعارف این زیستگاهها امکان نظارت از بیرون به درون و توسط نهادهای انتظامی و قضایی کم و کمتر میشود. مجموع این عوامل باعث میشود مسئولین قضایی در سالهای گذشته حاشیه نشینی را یکی از چهار علت اصلی آسیبهای اجتماعی کشور معرفی کنند. علاوه بر این قطع وابستگی به شغل، محل سکونت، ریشه خانوادگی و زادگاه و گروه اجتماعی بستر ایجاد و بازتولید انواع جرایم را فراهم آورده است.
جرائمی نظیر حمل و نقل و نگهداری مواد مخدر، سرقت، فحشا، نگهداری اشیاء مسروقه، پنهان کردن مجرمین و افرادی که در بروز و ارتکاب جرم دخیل هستند، جعل، کلاهبرداری و رفتارهای مجرمانه برای اراذل و اوباش و متخلفین نظم و امنیت عمومی از جمله جرائم پرتکرار هستند که در بستر حاشیه نشینی بروز و ظهور دارند. در عین حال که آسیبهایی که در این مناطق اتفاق میافتد، فقط آسیبهای اجتماعی نیست، طبق آمار ۲۰ درصد انشعابات آب، برق و ... این مناطق غیر قانونی است و افرادی که در این مناطق ساکن هستند، به علت فقر زیاد، برای تامین آب و برق خانه و یا منطقه خود مجبور به سرقت هستند.
منظومه بحران زده حاشیه شهرها!
از سوی دیگر بخش عمده ساکنین این مناطق مهاجر هستند. مهاجرینی که از روستاها و مناطق توسعه نیافته به شهر آمدهاند، آن هم طی مهاجرت مرحلهای، فرایندی و پلهای. در نتیجه هنوز آن زندگی بیثبات مهاجری را دارند و تابع متغیرهای گوناگونی زندگی خود را میسازند. از جمله شغل، رابطه با دیگران، مسائل حقوقی و مسکن. بحرانی که در ذهن مهاجر حاشیه نشین هست، در ظاهر محل سکونتش هم دیده میشود. یعنی ظواهر غیرمتعارف فیزیکی و صوری و ظاهری، ناشی از بحران محتوایی است که در زندگی یک فرد مهاجر وجود دارد. شغل موقت، آینده نامعلوم، سواد کم، ناآشنا بودن با فرهنگ شهری معمولا منظومه فکری و شخصیتی یک حاشیه نشین را شکل میدهد و آنقدر مشکل دارد که زیاد اصرار ندارد فرهنگ شهری را بپذیرد. به خصوص که خواهی نخواهی ارتباط عاطفی هم به شهر ندارد. این افراد در میان خودشان رفت و آمد دارند و چندان احساس نیازی به هماهنگی با فرهنگ مادی و معنوی شهر نمیبینند. خصوصا اینکه دست حمایتی را احساس نکرده اند. بنابراین نباید توقع داشت که ساکنین سکونتگاههای غیرمتعارف، آدمهای متعارف، متعادل و قانونپذیری باشند.
حاشیه نشینی فرزند ناخواسته سرمایه داری
در حال حاضر ۲۰ تا ۳۰ درصد شهرهای بزرگ در سراسر جهان از وضعیت حاشیه نشینی رنج میبرند و به طور یقین کشور ما به عنوان یک کشور در حال توسعه از این امر مستثنی نیست. موضوع حاشیه نشینی از ابتدای دهه ۴۰ شمسی و از آغاز مقدمات مدرنازیسیون و شهرنشینی در ایران اتفاق افتاد. خیلیها تمایل داشتند به شهرها مهاجرت کنند در حالی که وضعیت اقتصادی آنها ایجاب میکرد که در حاشیه شهرها سکونت کنند. این سوغات مدرنیته شدن و حاکمیت جهانی سرمایه داری، هر سال هزینههای مادی و معنوی زیادی به جامعه ما تحمیل میکند و بخش عمدهای از ظرفیتهای انتظامی و قضایی صرف رفع و رجوع آسیبهایی میشود که در بستر حاشینه نشینی رخ داده اند. در نهایت باید دانست برای موضوع حاشیه نشینی یک راه حل فوری وجود ندارد و باید کاری کرد که مردم ساکن در حاشیهها خود به این نتیجه برسند که دیگر باید به این حاشیه نشینی پایان دهند. از طرفی مبادی مهاجرت به شهرها باید شناسایی و مسدود شود. در این مسیر رونق تولید و کسبوکار و افزایش دسترسی روستاییان و ساکنین شهرهای کوچکتر به امکانات شهری موثرتر از سایر گزینهها است. موضوعاتی که با وجود اجماع نخبگانی بر سر آنها هنوز به مرحله عملیات و اجرا نرسیده اند.
ارسال نظرات