10 مرداد 1403 - 23:51

یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳

این‌گونه به جنگ دانایی می‌روند!، رویه‌های اجرائی برای تحول کشور، وفاق در سیاست و اجتماع هماهنگی در اقتصاد؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های چهارشنبه ۱۰ مردادماه می‌باشد.
کد خبر : 16931

تبیین:

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز چهارشنبه ۱۰ مرداد

این‌گونه به جنگ دانایی می‌روند! 

جعفر بلوری
1- در معنای لغتِ «تحریف» می‌گویند «به معنای کژ کردن و تبدیل و تغییر کلام از وضع و حالت اصلی است» که «به صورت کاملا ارادی و آگاهانه صورت می‌گیرد.» و در انواع آن نیز می‌گویند «تحریف به دو گونه است: تحریف لفظی و تحریف معنوی». هر یک از اینها نیز به چند دسته تقسیم می‌شود که جای توضیح آن اینجا‌ نیست. فقط همین‌قدر بگوییم که در تحریف معنوی، شکل و ساختار دست نخورده باقی می‌ماند منتها معنایی که تحریف‌کننده مدنظر دارد، از آن استخراج می‌شود. در تحریف لفظی اما، غالبا شکل جمله و کلمات تغییر و بعضا جابه‌جا می‌شود. گاهی حتی کلماتی از آن کم یا زیاد می‌شود. در هر دو شکل تحریف، تحریف‌کننده به دنبال القای پیامی، غیر از پیام اصلی است و این پیام گاهی، 180 درجه با پیام مدنظر صاحب جمله، در تضاد است.
2- بسیاری از روانشناسانی که در حوزه «ذهن» و «درک» انسان فعالیت علمی و پژوهشی دارند معتقدند، ساختار ذهن انسان طوری است که، می‌توان به‌راحتی او را به اشتباه انداخت. فرقی هم نمی‌کند این انسان، یک دانشمند درجه یک است یا یک فرد عادی. در این زمینه کتاب کم‌نظیری به نام «تفکر سریع و کُند» به قلم «دانیل کانمن» نیز نوشته شده است که به اعتقاد حقیر، روزنامه‌نگاران و علاقه‌مندان به حوزه رسانه و سیاست باید آن را بخوانند. جایی در این کتاب، «کانمن» یک نتیجه‌گیری حیرت‌انگیز از کارکرد ذهن انسان - آن هم نه انسان معمولی که انسان‌های باهوش - می‌کند که عینا آن را اینجا می‌آوریم. کانمن می‌گوید انسان‌های باهوش در برخی حوزه‌ها احمق هستند و به‌راحتی دچار خطا و اشتباه می‌شوند. مثلا در حوزه پول. او سپس با استناد به نتایج آزمایش‌های علمی که کرده به تبیین این نتیجه‌گیری خود می‌پردازد. این روانشناس می‌خواهد بگوید، ساختار ذهنی انسان طوری است که گاهی دچار اشتباهات جدی و احمقانه می‌شود. کافی است، جمله‌ای، در شرایط، شکل، و ترتیبِ خاصی به فردی - حتی باهوش - گفته شود. غالبا به اشتباه می‌افتد و نتیجه‌گیری‌هایی می‌کند که از واقعیت فرسنگ‌ها فاصله دارد. اگر به برخی تکنیک‌های مربوط به حوزه «تجارت و فروش» مراجعه کنیم می‌بینیم، برخی با «سوءاستفاده» از همین ساختار ذهنی بشر، به اهداف تجاری خود می‌رسند. 
3- سوءاستفاده از «علم» - که مبحثی مهم در جامعه‌شناسی علم است - همیشه وجود داشته است. عده‌ای علم را می‌آموزند تا از آن سوءاستفاده کنند. «ضد علم‌ها» از اینجاست که به‌وجود می‌آیند. از دل این شرایط نیز، عده‌ای مبحث «اخلاق» را به میان می‌کشند تا «ساحت» علم را از این کژی‌ها مصون نگه دارند. حالا می‌خواهیم پاراگراف‌های بالا را در کنار هم ببینیم. ما - به گفته دانیل کانمن - انسان‌هایی هستیم که به دلیل ساختار ذهنی که داریم، به‌راحتی فریب می‌خوریم. از آن سو، همیشه انسان‌هایی هستند که به علم مسلح شده‌اند اما بویی از اخلاق نبرده‌اند. این علم می‌تواند علم فیزیک باشد، علم روانشناسی باشد، علم اقتصاد و فروش باشد، علم سیاست باشد یا علم و تکنولوژی رسانه باشد. (اینجا ممکن است گفته شود علم با تکنولوژی دو چیز متفاوت است که باید گفت، امروزه بسیاری این دو را، جدای از هم نمی‌دانند.) موضوع بحث ما در اینجا بیشتر، علم روانشناسی و تکنولوژی رسانه است، دو حوزه مهمی که رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران به شکلی با آن درگیرند. برخی رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران که به اندازه خود به این علوم و تکنولوژی مسلح هستند، چون اخلاق را از علم جدا می‌دانند! با سوءاستفاده از آن ضعف ذهنی انسان - که کانمن برای تبیین آن کتابی 632 صفحه‌ای نوشته است - به تحریف و فریب مخاطب پرداخته و کار خود را پیش می‌برند.
4- تمام این مقدمه را نوشتیم تا به این نقطه برسیم که، «تحریف» در طیفی از این رسانه‌ها، تبدیل به یک «قاعده» و «اصل» شده است و آنها بعضا برای «جا» انداختن مفهوم مدنظر خود به انواع روش‌ها و تکنیک‌های رسانه‌ای و روانشناسی متوسل می‌شوند. یک دروغ را آن‌قدر تکرار می‌کنند که تبدیل به واقعیت شود. مثلا پیام مردمی که در ستون «کیهان و خوانندگان» آمده را به اسم «گزارش» و «خبر کیهان» منتشر می‌کنند. - کاری که تقریبا به صورت روزانه انجام می‌شود - مرحله بعد، انتشار وسیع و هماهنگ این «دروغ» است. بارها شده، وقتی دوستی از این جنس تحریف‌ها و دروغ‌ها را برایم فرستاده و توضیح خواسته است، «سندی» که برای اثبات واقعی بودن این دروغ فرستاده، بازنشر گَلّه‌ای آن بوده است! این یعنی وقتی یک دروغ در مقیاسی وسیع منتشر شود، «باورپذیر» می‌شود و به قول چرچیل «تا راست بخواهد شلوارش را بالا بکشد، دروغ دنیا را فرا گرفته است.»(!)
اینکه، برخی از اعضای شورای راهبری از «همجنس‌بازی» حمایت کرده‌اند، موضوعی نیست که بتوان به این راحتی تکذیبش کرد. هم پیام او در کانال تلگرامی‌اش موجود است و هم، اعتراض‌های گسترده‌ای که در همان ایام (سال 99 روز جهانی خانواده) صورت گرفت، فراموش نشده است. اعتراض به حضور چنین افرادی در شورای راهبری که قرار است در جمهوری اسلامی ایران پُست بگیرند، نه تحریف و دروغ است و نه تُهمت. یک هشدار و کمک است به آقای پزشکیان که بداند در اطرافش چه می‌گذرد. تهمت و دروغ و تحریف اتفاقا این است که بنویسیم «کیهان بیشتر اعضای شورای راهبری را همجنس‌باز خطاب کرد» و آن را به شکل مویرگی و بسیار گسترده در افکار ملت تزریق کنیم تا رفته‌رفته به عنوان یک واقعیت در اذهان بنشیند! یا مثلا آن یکی عضو همین شورای راهبری که سوابق امنیتی و زندان دارد. بررسی سوابق این طیف که کار سختی نیست. هم تاریخ زندانی شدنشان موجود است، هم محل زندانی شدنشان مشخص است و هم اتهاماتی که به آنها وارد و به اثبات رسیده واضح است. نیازی به «استعلام گرفتن» از دادگستری و دادگاه هم نیست. کافی است اسامی آنها را با کلیدواژه‌های متناسب، در همین گوگل جست‌وجو و نتایج را مشاهده کنید. اما یک مثال نزدیک دیگر: یک نفر - که اتفاقا سابقه محکومیت و زندان و فساد اقتصادی هم دارد - بگوید جایی شنیدم خاموشی‌های برق در این چند روز 50 میلیارد دلار به کشور خسارت زده است.(نقل به مضمون) عقل می‌گوید، هرچه اتهام بزرگ‌تر، نیازِ به سند و مدرک بیشتر. «جایی شنیدم» که نشد سند! در ضمن، اصلا بیایید فرض بگیریم او درست می‌گوید و مثلا قطعی محدود برق در این ده پانزده روز گذشته، 50 میلیارد دلار به اقتصاد کشور خسارت وارد کرده است. او بگوید، در دورانی که هم‌طیفی‌های او در قدرت بودند و علاوه بر تابستان‌ها، زمستان‌ها هم از قطعی وسیع برق رنج می‌بُردیم، چقدر به تولیدکنندگان و اقتصاد کشور خسارت وارد شد؟! 
اما راه‌حل چیست و مواجهه با چنین رسانه‌هایی چه باید کرد؟ راه‌حل بسیار ساده است: مطالب هیچ رسانه‌ای را از تریبون مخالفان آن رسانه دنبال نکنید. والسلام...!

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز چهارشنبه ۱۰ مرداد

وفاق در سیاست و اجتماع هماهنگی در اقتصاد

مهدی حسن زاده

روز گذشته مراسم تحلیف رئیس جمهوری دوره چهاردهم برگزار شد. در این میان تاکید دکتر پزشکیان بر شکل‌گیری دولت وفاق ملی، کمک مهمی به همراهی عموم جامعه و طیف های مختلف سیاسی با ایشان خواهد کرد.با این حال در کنار وفاق ملی به عنوان یک عنصر ارزشمند در حوزه های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، شاید بتوان به این مسئله در حوزه اقتصاد نگاهی متفاوت داشت. از منظر سیاسی، در کنار رقابت های گفتمانی و تعارض های سیاسی که به ویژه در ایام انتخابات پررنگ می شود، اجماع بر منافع ملی و ارزش های مشترک، موجب می‌شود تا تیزی و برندگی رقابت های سیاسی، جامعه را دچار جراحت نسازد. مفهوم وفاق ملی زمانی که در چارچوب جامعه و قشربندی ها و طیف بندی های گوناگون قرار می گیرد، تعارضات اجتماعی موجود، دعواهای صنفی، رقابت های قومی و شکاف های موجود در بین طیف های متنوع از اقشار جامعه را کاهش می‌دهد. در حوزه فرهنگی نیز با وجود تفاوت ارزش ها و نگرش ها به ویژه در جامعه ایران که با تنوع فرهنگ ها و شکل گیری نگرش های متفاوت از فرهنگ رسمی مواجه هستیم، عناصر وحدت بخش مهمی هم در حوزه مذهب و هم در حوزه ملیت وجود دارند که می توان در عین ارزش های فرهنگی متفاوت، به آن اشتراکات دل بست.با این حال، بخش مهمی از کارکرد دولت در حوزه اقتصاد است و اولویت اول آن نیز یافتن پاسخ هایی کارآمد به مسائل اقتصادی مهم از جمله جایگاه ایران در نظام اقتصاد جهان، تورم مزمن 5 سال اخیر، رشد اقتصادی نامتوازن و شکننده، بحران انرژی و ناترازی های مهم در نظام بانکی و بودجه است. در این میان اگرچه تلاش برای وفاق بین بدنه کارشناسی حول مسائل اصلی و راهکارهای رفع آن ضروری است اما چالش کلیدی این است که نمی توان همه کارشناسان را ذیل یک رویکرد واحد جمع کرد. به این ترتیب رسیدن به وفاق در حوزه کارشناسی اقتصاد، بسیار سخت است و رئیس جمهور محترم ناگزیر از اتکا به رویکردهایی خاص و افرادی خاص است و طبیعتا این اتفاق تعارضاتی از جنس نظری و حتی منافع بین افراد منتخب و دیگران ایجاد می کند.در حقیقت با وجود تلاشی که باید برای وفاق در حوزه اقتصاد و بین اقتصاددانان صورت گیرد، این اتفاق به ویژه در مرحله تعیین ترکیب تیم اقتصادی کابینه و تعیین برنامه های اقتصادی دولت شدنی نیست و پزشکیان باید بدون افتادن در دام تشکیل شرکت سهامی به جای تیم اقتصادی در کابینه، به فرد یا افرادی مشخص اعتماد کند و تیم اقتصادی کابینه را براساس نگاه همان تیم و هماهنگی اعضای تیم اقتصادی کابینه بچیند. پیشتر در همین ستون در تاریخ 31 تیرماه در یادداشتی با تیتر «خطر تکرار معضل ناهماهنگی تیم اقتصادی کابینه» توضیح دادیم که تشتت و اختلاف در تیم اقتصادی همه دولت ها در کشور مسبوق به سابقه بوده است و به هدررفتن بخشی از توان دولت ها منجر شده است. از این منظر رویکرد وفاق اگرچه باید منجر به تلاش برای تجمیع همه نیروها و سلایق متفاوت در حوزه های سیاسی و اجتماعی شود اما در حوزه اقتصاد هماهنگی بر وفاق ارجح است.

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز چهارشنبه ۱۰ مرداد

کابینه و منطق شایسته‌سالاری

مهدی سعیدی 

فرصت چندانی تا آغاز به کار دولت جدید باقی نمانده و رئیس‌جمهور در حال تجمیع کابینه خود است و دو هفته فرصت دارد تا پس از برگزاری مراسم تحلیف کابینه خود را به مجلس معرفی کند و رأی اعتماد بگیرد. هر روز شایعات فراوانی در خصوص اعضای کابینه احتمالی نیز شنیده می‌شود. این گمانه‌زنی‌ها هر چند تا حدودی طبیعی به نظر می‌رسد و محصول اخبار به دست آمده و هم کنجکاوی‌های سیاسی افراد است، اما باید توجه داشت که الف/ بخشی از اسامی مطرح شده برای آن است که برخی در تلاش‌اند نامزد‌های مورد نظر خود را به کابینه نزدیک کنند. بنابراین، با این هدف به انتشار این اخبار و رسانه‌ای کردن نام‌ها دست می‌زنند.
ب/ برخی رسانه‌ها نیز برای آنکه مشتریان خود را راضی نگه دارند یا حتی فالور‌های جدید کسب کنند، هر روز فهرست کابینه دولت را منتشر می‌سازند.
در این میان، این آرزو جای یادآوری و افسوس دارد که کاش نظام انتخاباتی کشور به نحوی بود که نامزد‌های ریاست جمهوری، نمایندگان گروه‌ها و تشکل‌های سیاسی بودند تا رأی‌مان به جای فرد، به یک تیم مشخص و حتی کابینه‌ای معین تعلق می‌گرفت تا در روز انتخاب، اوضاع دولت آینده بیش از پیش برای رأی‌دهندگان آشکار باشد. فقدان این مسئله موجب شده که امروز نوعی سردرگمی در انتخاب کابینه را در دولت چهاردهم شاهد باشیم، بالاخص آنکه اضلاع متکثری امروز خود را در صف حامیان آقای پزشکیان معرفی کرده و مدعی سهمی در کابینه هستند. با این احوالات از رئیس‌جمهور منتخب مردم انتظار است که در بستن کابینه به ملاحظات زیر توجه نماید:
۱. طبیعی و حق قانونی رئیس‌جمهور منتخب مردم است که از معتمدان خود در کابینه استفاده کند. اما در همین انتخاب نیز ملاک و معیار باید شایسته‌سالاری باشد. هیچ چیز نمی‌تواند بر شایسته‌سالاری حدی مشخص کند، بلکه تمامی معیار‌ها و مؤلفه‌های دیگر باید مکمل این عنصر اساسی باشد. بدون شک تخطی از این شاخص و کنار گذاشتن آن، تخطی از عهد و پیمانی است که بین رئیس‌جمهور و جمهور ملت در پای صندوق‌های رأی در ۱۵ تیر بسته شده است.

۲. شایسته‌سالاری حکم می‌کند که منتخب مردم در بستن کابینه به دور از تعلقات جناحی عمل کند و شایستگان را حتی از اردوگاه سیاسی دیگر هم به خدمت گیرد. این امر اعتبار ارزشمندی برای رئیس دولت است تا به جامعه این پیام را برساند که دغدغه او کارآمدسازی دولت است نه تعلقات جناحی. این خط البته در کلام آقای پزشکیان مورد تأکید قرار گرفته است.
۳. نباید فراموش کرد که فراجناحی بودن نه آن است که انسجام کابینه از بین برود و دولت در درون خود با شکاف و گسست مواجه گردد. حفظ یکپارچگی دولت و هماهنگی درونی شاخصی است که منتخب مردم در بستن کابینه‌اش باید به آن توجه کند، اما این انسجام با شاخص کارآمدی است که تکمیل می‌گردد نه آنکه شاخص‌های سیاسی، جایگزین شاخص‌های کیفی گردند. 
۴. این ایام، روز تهاجم سهم خواهان به سمت رئیس‌جمهور منتخب است و بسیاری از احوالپرسی‌ها و سلام و علیک‌ها و عرض ارادت‌ها بدون غرض و طمع نیست؛ لذا آقای پزشکیان باید سر خود را بالاتر آورده و در بستن کابینه تنها به شلوغی‌های اطراف ننگرد و شایستگان را حتی در میان آن‌ها که در دور دست ایستاده‌اند، ببیند و به خدمت گیرد. بدون شک با تشکیل «کابینه شایستگان» است که انتظارات از دولت چهاردهم برآورده خواهد شد.
۵. سخن آخر آنکه روز گذشته رئیس‌جمهور مطابق با اصل ۱۲۱ قانون اساسی در برابر نمایندگان مردم سوگند خورده است. سوگندنامه مراسم تحلیف مهم‌ترین پیمان رئیس‌جمهور است که در پیشگاه خداوند متعال و در مقابل نمایندگان ملت متعهد می‌شود تا به بند بند آن عمل نماید؛ لذا این متن می‌تواند همواره به عنوان مطالبه‌ای کلیدی، محور ارزیابی عملکرد رئیس‌جمهور قرار گیرد. متأسفانه آنچه در طول ادوار گذشته شاهد آن بوده‌ایم، مراسم تحلیف به برنامه‌ای صوری و نمادین تبدیل و بلافاصله پس از پایان مراسم به فراموشی سپرده شده و تعهدات آن هیچ گاه مورد تأکید قرار نگرفته است. رؤسای‌جمهور متعددی در هنگام روی کارآمدن سوگندنامه را تکرار کرده‌اند، اما در عمل به همه یا بخشی از آن پایبند نماندند. 
اولین آزمون رئیس دولت چهاردهم در سنجش میزان پایبندی به سوگندنامه را باید در تشکیل کابینه ایشان دید. کسی که قسم یاد کرده تا «خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور، ترویج دین و اخلاق، پشتیبانی از حق و گسترش عدالت سازد» باید افرادی را در کابینه خود به کار گیرد که آن‌ها نیز متعهد به این اصول بوده و پیشینه‌شان گواه این صداقت باشد، چراکه آنچه معیار سنجش خواهد بود عملکرد مجموعه دولت است. امید که آقای پزشکیان به سوگندی که خورد پایبند بماند.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز چهارشنبه ۱۰ مرداد

دولت چهاردهم و ماموریت جدید گروسی

محمد قادری

از سوم آذر سال۱۳۸۲ که احمد شیرزاد، نماینده تندروی اصلاح‌طلب مجلس ششم طی نطقی با طرح گزاره‌هایی خلاف واقع به ادعا‌های جریان‌های معاند جمهوری اسلامی به‌ویژه فرقه تروریستی منافقین رسمیت بخشید و کشور را درگیر پرونده‌ای سراسر دروغ و ظالمانه کرد تا به امروز، برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران فراز و نشیب زیادی را تجربه کرده است.

آن اظهارات در آن مقطع زمانی، بهانه‌ای شد تا دشمنان ملت ایران با یک ریل‌گذاری جدید در مسیر برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای کشورمان، این پرونده را از فاز فنی-حقوقی خارج کرده و با پوشاندن جامه سیاسی-امنیتی بر آن، مشکلات عدیده‌ای را تا به امروز برای نظام و مردم فراهم آورند. شرح مفصل ماجرای این ۲۰ سال پر تنش، قطعا در حوصله این نوشتار نیست، اما باید به این نکته توجه کرد که آنچه طی این مدت، همزمان ملت ایران را هم زیر فشار شدیدترین رژیم‌های تحریمی قرار داد و هم از رسیدن سریع‌تر به قله‌های پیشرفت در این حوزه بازداشت، حاصل فرآیندی دو سویه بود که یک سوی آن مرهون خیانت و خباثت غرب‌گرا‌های داخلی و سوی دیگر آن متاثر از بازی هدفمند طرف‌های غربی برای محروم کردن یک ملت بزرگ از حق طبیعی و مسلم‌شان قرار داشت.
در سی‌و‌یکم تیرماه سال ۱۳۹۸ (۱۸ جولای ۲۰۱۹) که خبر فوت یوکیا آمانو، مدیرکل ژاپنی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در رسانه‌ها منتشر شد، شاید کمتر کسی تصور می‌کرد که رافائل گروسی آرژانتینی بتواند در انتخابات شورای حکام آژانس، گوی سبقت را برای تصدی مدیرکلی آژانس از کرنل فروتا رومانیایی برباید، اما این اتفاق به یمن حمایت تمام‌قد دولت دونالد ترامپ و به‌ویژه مایک پمپئو، وزیر خارجه ضدایرانی او و همچنین لابی سنگین دولت وقت رژیم جعلی اسرائیل به رهبری بنیامین نتانیاهو افتاد و گروسی با وعده تشدید تنش و فشار بر ایران، توانست حائز اکثریت آرا شود. او، اما از همان بدو شروع به کارش، همواره نقش مهمی در عدم بهبود مناسبات ایران و آژانس داشت و به یکی از مهم‌ترین عوامل تشدید تنش در پرونده هسته‌ای ایران تبدیل شد، تا جایی که بار‌ها برخی از تحلیلگران و کارشناسان رسانه‌های غربی، رویکرد او در قبال ایران را نکوهش کرده و وابستگی‌اش را به محافل ضدایرانی و صهیونیستی برجسته کردند. حالا پس از انتخاب مسعود پزشکیان به عنوان رئیس‌جمهور در ایران، ظاهرا دستورالعمل جدیدی از سوی محافل ضدایرانی برای گروسی صادر شده است. از همین رو؛ او که با تصویب قانون اقدام راهبردی مجلس شورای اسلامی درسال۱۴۰۰عملا راه را برای تحقق خواسته‌های اربابان آمریکایی-صهیونیستی خود بسته می‌دید با ارسال پیامی به پزشکیان و درخواست ملاقات با او، کوشیده به زعم خود فتح باب جدیدی در این‌خصوص داشته باشد، غافل از این‌که با وجود کج‌فهمی برخی در داخل، راهبرد جمهوری اسلامی در حوزه برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای و مراوده با آژانس تغییرناپذیر و مبتنی بر همان قانونی است که به قول رهبرمعظم انقلاب تکلیف نظام و ملت را روشن کرده و ضامن خوبی برای تحقق منافع کشور است. گروسی قاعدتا مامور شده تا در فضایی جدید، سازوکار «چماق و هویج» را با هدف عقب‌نشینی ایران از منافعش اجرایی سازد، حال آن‌که او بهتر از هر کسی می‌داند که مانع اصلی تنظیم مناسبات ایران و آژانس در این مدت، شخص خود او بوده که آژانس را از یک نهاد فنی-حقوقی بین‌المللی به ابزاری سیاسی در دستان قدرت‌های سلطه‌گر تبدیل کرده است.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز چهارشنبه ۱۰ مرداد

نقاط متمایز رویکرد پزشکیان

سید محمد حسینی

پزشکیان منتقد وضع موجود بود اما با  خصم کینه توز خارجی و نیز  اپوزیسیون خارجی مرز بندی مشخصی را تعریف کرد به طوری که شبکه ایران اینترنشنال تمام عزم و تلاش خود را برای شکست پزشکیان معطوف کرد.
۲- او منتقد وضع موجود بود اما مشکلات را به گردن خصم خارجی نینداخت و حاکمیت را مسئول نخست مشکلات معرفی کرد. « مقصر ما هستیم».
۳- ایشان به فساد داخلی و ناکارآمدی دولت ها  بارها اشاره کرد و از تبعیض ناروا سخن گفت. « برای خودمان یک سفره انداخته‌ایم و برای مردم سفره‌ای دیگر».
۴- آقای پزشکیان خود را مستقل از همه احزاب و جریانات سیاسی معرفی کرد و گفت دیگران در حمایت از او بسیج شده‌اند. «من عضو هیچ حزب و گروهی نیستم».
۵- او لازمه حل مشکلات مردم را «وحدت مسئولین» دانست. «باید با هم باشیم. اگر با هم نباشیم مشکلات حل نمی‌شود. دعوای ما بر سر قدرت است».
۶- دکتر پزشکیان با تأکید بر استفاده از کارشناسان و تخصصی نشان دادن مسائل کشور، ثابت کرد یک «نخبه» است و می‌خواهد از متخصصان در امور کشور بهره ببرد. « باید از نخبگان و کارشناسان در امور مختلف بهره ببریم. من جراح قلب هستم ولی فقط یک قسمت خاص از قلب را جراحی می‌کنم و در سایر قسمت‌ها جراحی را به متخصصش واگذار می‌کنم».
۷- ایشان  وعده‌ای به مردم نداد فقط قول داد با مردم صادق باشد و در رفع مشکلات آنها از تمام ظرفیت دولت استفاده کند. « من تانک نیستم. من نقطه زن نیستم. من غلط انداز و لاف زن نیستم. من خاک پای مردم ایران مسعود پزشکیان هستم».
۸-او بر مصادیق بی‌عدالتی متمرکز شد. از بی‌توجهی حاکمیت به حاشیه‌نشینان و حاشیه‌رانده‌شدگان گفت. گفت «صدای بی‌صدایان» خواهد شد. مردم توجه او به حاشیه رانده‌شدگان، زنان، جوانان، اهل سنت، اقوام و مرزنشینان را عمیقأ باور کردند.
۹- در سیاست خارجی او کمتر وارد شد اما در همان مواضع محدود به «تعادل‌بخشی» در روابط میان شرق و غرب، «تعادل‌بخشی» در روابط با منطقه و نظام بین‌الملل اشاره کرد و به خصوص از توجه ویژه دولتش بر رفع تحریم‌ها گفت. « باید مسئله تحریم‌ها را حل کنیم.تحریم‌ها مناسبات ما با چین را هم بر هم زده است».
۱۰) چنانچه بخواهیم از مجموعه کنش‌های نمادین و کلامی دکتر پزشکیان به یک مفهوم مرکزی در گفتمان دولت چهاردهم برسیم؛ مفهوم «همگرایی در داخل و خارج #برای_ ایران» می‌تواند گفتمان دکتر پزشکیان در ایام انتخاباتی را نمایندگی کند.

روزنامه رسالت

نطق شریف در روز سوگند

محسن پیرهادی

سخنان رئیس جمهور جدید در مراسم تحلیف، از جنبه‌های مختلف، بازتاب یافت و به سرخط خبرها در ایران و جهان تبدیل شد. از این میان، یک مسئله بیش از سایر جوانب ماجرا در ذهن نگارنده پررنگ شده که از نظر می‌گذرانید.
چند روز پیش، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در کنگره آمریکا نطقی سراسر دروغ ایراد کرد که در برخی لحظات، وقاحت را از حد گذراند. از باب نمونه نتانیاهو در آن نطق ننگین که سند جنایت میزبان و مهمان جلسه است، نقل می‌کند که از وزیر جنگ پرسیدم در رفح چند تروریست را گرفتی و او پاسخ داد دقیقا ۱۲۰۳ نفر. پرسیدم چند بی‌گناه آسیب ديدند و او پاسخ داد عملا هیچ! این در حالی است که تا این لحظه، حدود ۴۰ هزار شهید و ۱۰۰ هزار مجروح، حاصل چند ماه عملیات قصاب غزه است که تقریبا ثلث آن‌ها کودکند. عجیب‌تر آن که در اغلب بخش‌های نطق نتانیاهو و از جمله پس از بیان همین دروغ آشکار، نمایندگان کنگره ایستاده برایش دست زدند.
من نمی‌دانم هنوز در غزه اثری از ابزارهای ارتباطی و اینترنت مانده یا نه، ولی می‌توانم تصور کنم که اگر چند جوان فلسطینی در جمع خود بر روی صفحه تلفن همراه، فیلم و تصاویر دروغ‌های نتانیاهو و تأییدات مکرر زمامداران آمریکا را دیده باشند، چه حالی پیدا کرده‌اند‌. شاید با خود گفته باشند که ما دیگر فراموش شده‌ایم. مردم عادی سرشان به زندگی و مسابقات المپیک و مسائل خودشان گرم است و رسانه‌ها و متنفذین دنیا هم، به جای قربانی، قاتل را تشویق می‌کنند.
نطق پزشکیان در مراسم تحلیف، دقیقا در نقطه مقابل این تحریف آشکار ایستاد. اگر در غزه، اینترنتی باشد که خبر نطق نتانیاهو از طریقش مخابره شود، خبر نطق رئیس‌جمهور ما 
در مجلس شورای اسلامی هم به دست مردم غزه رسیده است. خصوصا آن که این نطق
 ۱۸ دقیقه‌ای، در حضور مقامات بیش از۸۰ کشور و اصحاب رسانه‌های بین‌المللی ایراد شد و برد بین‌المللی پیدا کرد.
 پزشکیان بخش قابل توجهی از فرصت کوتاه خود را به فلسطین و جریان مقاومت اختصاص داد و پاسخ روشنی هم به اقدام کنگره آمریکا داد.
جالب آن که پزشکیان چند بار مورد تشویق حضار قرار گرفت و برخی سران جبهه مقاومت هم به نشانه تأیید سخنانش، ایستاده او را تشویق کردند. آن‌ها پس از نطق هم رئیس‌جمهور را در آغوش گرفتند و به نشانه دلگرمی از مواضع محکمش، دستش را به گرمی فشردند.شاید آن جوان فلسطینی در جمع دوستان خود پس از دیدن قسمت‌هایی از نطق تحلیف پزشکیان، لبخند زده باشد. شاید این طور فکر کرده باشد که در یکی از کشورهای قدرتمند دنیا، رئیس‌جمهور منتخب، بخش قابل توجهی از سخنان روز ادای سوگند خود را به مظلومیت ما اختصاص داده و صدای جوانان فلسطینی شده است. اصل ماجرا همین است. دیپلماسی عمومی پزشکیان از دقایق اول رياست جمهوری او آغاز شد و ان‌شاءالله ادامه پیدا خواهد کرد.
روزنامه وطن امروز
وسوسه گفتمان‌سازی درباره میل ایرانی به چیزهای دستوری
دولت پزشکیان و مسأله گفتمان
حمید ملک‌زاده
تجربه انسان ایرانی از تجدد، تجربه منحصربه‌فردی است. تجدد برای ایرانی‌ها 2 منادی متفاوت اما به ‌هم ‌پیوسته دارد: الف‌- سپاه خارجی مجهز به توپخانه سنگین، ب- دولت مداخله‌گر مجهز به سلاح و دستگاه متمرکز نیروی انتظامی؛ در حالی ‌که یکی از آنها در آستانه مرزهای کشور ایستاده بود و دیگری بر پاشنه در خانه انتظار می‌کشید تا اخبار مربوط به تغییراتی را که در جهان جدید اتفاق افتاده بود، به گوش ایرانیان برساند. از این ‌جهت ظهور تجدد برای ما در ایران با نوعی زور مادی همراه شده است؛ زوری مادی که با نوعی اضطراب بنیادین همراه است: تغییری اتفاق افتاده است، وقت زیادی برای تجربه کردن وجود ندارد، بنابراین باید هر چه سریع‌تر و تا آنجا که ممکن است بر اساس اخباری که درباره چیستی این ندای دستوری در اختیار داریم، تغییر کنیم. تحت‌ تأثیر تعجیلی که برای لبیک گفتن به این ندای دستوری در دولت و نخبگان ایرانی به وجود آمد، یک‌جور اضطراب و از هم ‌پاشیدگی عمومی در جامعه ایرانی تولید شد. این اضطراب ناشی از یک واقعیت بود: تجدد، نه در بنیان و نه در ظواهرش، چیزی واحد نیست. به طور طبیعی این چیز متکثری که به نام تجدد می‌شناسیم، نمی‌توانست محصولات واحدی تولید کند. ما فرصت تجربه کردن تجدد را از دست‌ داده بودیم؛ به همین دلیل است که عموما از مواجهه خودمان با تجدد صحبت می‌کنیم. ما با چیزی جدید مواجه شده بودیم که فرصت مشارکت‌کردن در آن را نداشتیم. تحت‌تأثیر ندای دستوری دعوت‌کننده به «امر جدید» ما ناگزیر باید محصولات جهان جدید را مصرف می‌کردیم. در جامعه‌ای مثل ایران که با کثرت و تنوع در دسترسی به اطلاعات و دانش‌های مختلف دست ‌به‌ گریبان بود، در وضعیتی که یک نظام آموزشی واحد یا دولتی فراگیر وجود نداشت که حداقل در کار فراگیر کردن محصولات واحدی از جهان به‌ غایت متکثر جدید ما را یاری برساند، یک‌جور در هم‌ ریختگی یا آشفتگی ناشی از تنوع و کثرت محصولاتی که در اختیار افراد مختلف از جامعه ایرانی قرار می‌گرفت، ایجاد شد؛ صورت‌های مختلفی از تجدد که هیچ‌کدام مدرن نبود، هر چند همه آنها جدید به نظر می‌رسید. در میان همه صورت‌های مختلف از این اضطراب و آشفتگی، موضوع سیاست ویژگی منحصربه‌فردی پیدا کرد. سیاست در معنای جدید کلمه هم متضمن قدرت متمرکز مجهز به ‌زور مشروعی که در بالای جامعه و بیرون از آن قرار می‌گرفت، هم دربردارنده حق اعتراض علیه دولت و دفاع از تکثر داخلی بود؛ هم از معلق کردن هر چیز به نام امنیت همگان صحبت می‌کرد و هم از اصطلاحات آزادی مدنی و کرامت شهروندان. تازه درباره هر کدام از این مفاهیم هم روایت‌های متفاوتی را تولید کرده بود. آنجا ‌که ما نه با تجربه‌های تاریخی شکل‌دهنده به این روایت‌ها آشنا بودیم و نه به مبانی نظری تشکیل‌دهنده مباحث موجود درباره این تحولات دسترسی داشتیم، مواجهه ما با بازار روایت‌های جدید درباره سیاست به‌ جای اینکه بتواند کمی از آشفتگی مواجهه ما با خود تجدد کم کند، عامل جدیدی برای تشدید اضطراب ناشی از مواجهه ما با نفس تجدد شد. در چنین شرایطی، به طور طبیعی، ما میراث‌دار بزرگ‌ترین و جدی‌ترین بحران‌های تجدد شدیم؛ بحران‌هایی که به همراه کالاهای جدید وارد جامعه و ذهن انسان ایرانی شد. بدون اینکه پادتن‌هایی را که احتمالا در بستر تاریخی خاص آنها برای تعدیل یا حل‌کردن این بحران‌ها وجود دارد، از آن خود کنیم. بدین ترتیب ما به شکل بنیادینی به کالاهایی که برای پاسخ دادن به بحران‌های ناشی از امر جدید تولید می‌شوند نیازمند شدیم. یکی از مهم‌ترین این کالاهای مصرفی، نظریه‌ها یا ابزارهای روش‌شناختی برای به وحدت درآوردن یا فهم‌پذیر کردن امر متکثر بود. اضطراب ناشی از چندپارگی نیازهای مصرفی ما در حوزه‌های مختلف، ضرورت این مجموعه از پادتن‌های ضد پیچیدگی را ایجاد کرده است. در میان همه این پادتن‌ها، نظریه‌های گفتمان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. اهمیت نظریه‌ها و تحلیل‌های گفتمانی برای ما، بیشتر در این موضوع وجود دارد که به پژوهشگران و فعالان حوزه سیاست امکان می‌دهد از طریق ساده‌سازی حوزه سیاست- به ‌عنوان برجسته‌ترین ساحت دربردارنده امر متکثر - پیچیدگی‌های بعضا فهم‌ناپذیر آن را معلق کرده و امر فهم‌ناپذیر را به فهم دربیاورند؛ چیزی که من از آن به‌ عنوان وسوسه گفتمان‌سازی یاد می‌کنم. این وسوسه فراتر از امری دانشگاهی، به عنصر قابل‌توجهی در فعالیت سیاسی ایرانیان تبدیل شده است، تا جایی که هر بار با ظهور یک شخصیت جدید در ساحت سیاست عملی، نخستین پرسشی که برای ما ایجاد شده یا درباره آن صحبت می‌کنیم این است: گفتمان فلان کَس چیست؟ 
اهمیت چنین وسوسه‌ای تا جایی است که بعضا می‌بینیم برخی سیاستمداران یا فعالان اجتماعی، حتی قبل از اینکه به عمل معناداری در سیاست و زندگی اجتماعی دست بزنند، برای تأسیس گفتمان خاص خودشان اقدام می‌کنند. این موضوع درباره دولت آقای دکتر مسعود پزشکیان نیز صادق است. در حالی‌ که هنوز کابینه پزشکیان تشکیل نشده، بحث درباره گفتمان پزشکیان در محافل سیاسی مختلف و بعضا در میان مردم عادی که از سطح متوسطی از دانش سیاسی برخوردارند، رواج یافته است. 
* وسوسه گفتمان، مخمصه گفتار
گفته بودم که مواجهه نابهنگام ما با تجدد در یک وضعیت اضطراری، در سایه فراخوان دستوری برای جدید شدن، به ‌نوعی اضطراب عمومی در همه ساحت‌های زندگی انسان ایرانی منتهی شد؛ اضطرابی که در نتیجه غیاب تجربه تجدد و به ‌تبع جایگزین شدن این تجربه با مصرف کردن کالای جدید ایجاد شده است. ما به‌ جای تجربه تجدد با نوعی مصرف‌گرایی افراطی در زمینه کالاهای جدید روبه‌رو شدیم. این نوع از مصرف‌گرایی نهایتا به شکلی از آشفتگی اجتماعی دامن زد. ریشه علاقه ما به ‌دقت و یقین علمی در علوم انسانی را باید در همین آشفتگی ناشی از مواجهه دستوری با تجدد جست‌وجو کرد. 
دعاوی دقت و یقین علمی در علوم‌ تجربی بر یک‌جور هستی‌شناسی مادی‌گرای طبیعی‌باور استوار هستند. در علوم طبیعی در درجه اول اینطور فرض می‌کنند که جهان مادی واقعیتی مستقل از تجربه پژوهشگر است که قانونمندی‌های خاص مربوط به خودش را دارد. بعد از آن تلاش می‌کنند مناسب‌ترین روش برای کشف قوانین حاکم بر موضوع دانش طبیعی را پیدا کنند. از آنجا که در علوم‌ انسانی مبنای موضوع مطالعات علمی روابط انسانی است و با توجه ‌به اینکه روابط انسانی اصولا موضوعاتی اقتضائی هستند، تلاش برای پیداکردن عرصه ثابت، در دسترس و آزمایش‌پذیر مطالعه علمی به اصل راهنمای پژوهشگرانی که دغدغه دستیابی به ‌یقین علمی داشتند تبدیل شد. در میان همه چیزهایی که می‌شد برای دستیابی به این مقصود پیدا کرد، زبان مطمئن‌ترین و در دسترس‌ترین موضوع بود. زبان نظام نشانه‌ای مادی در دسترسی است که قواعد نحوی و دستوری ثابتی دارد؛ قواعدی که می‌توان آنها را شناخت و این شناخت را به مبنایی برای دیگر صورت‌های دانش تبدیل کرد. این احتمالا مهم‌ترین دلیل علاقه دانشگاه ایرانی به نظریه‌های گفتمان است. مطالعات گفتمانی تلاش می‌کنند از طریق مطالعه‌ای زبان‌پایه به قواعد عام در روان‌شناسی، سیاست و علوم اجتماعی دست یابند.
* تحلیل گفتمان؛ واحدهای زبانی و واحدهای معنایی
استفاده ما از مباحث گفتمانی عموما از چند مساله اساسی رنج می‌برد. مهم‌ترین این مسائل را باید در مواجهه نادرست ما با مبانی نظریه‌های گفتمان جست‌وجو کرد: الف‌- گفتمان صرفا مفهومی زبانی نیست، یعنی گفتمان چیزی فراتر از صرف زبان است؛ ب- موضوع مطالعه در نظریه‌های گفتمان واحدهای معنایی و نه واحدهای زبانی مثل کلمه یا ترکیبات زبان‌شناختی دیگر است؛ پ- گفتمان‌ها کشف می‌شوند، نه تأسیس. 
بنا بر تعریف، نظریه‌های گفتمان بیش از اینکه به دنبال مطالعه درباره واحدهای زبان‌شناختی یا حتی دلالت‌های اجتماعی این واحدها باشند، مبتنی بر پیوندهای معنایی فعال موجود میان عناصر موجود در متون مختلف با یک زمینه اجتماعی خاص هستند. یعنی اینطور نیست که بتوانیم بگوییم یک متن - چه متنی نوشته شده باشد و چه گفتاری به زبان درآمده - به‌ خاطر فلان نسبتی که با بهمان موضوع در یک جامعه برقرار می‌کند، حیثیتی گفتمانی دارد، بلکه در مطالعات گفتمانی باید به بحث درباره این موضوع پرداخت که چطور عناصر زبان‌شناختی موجود در یک متن، در ارتباط با یک زمینه اجتماعی خاص، واحدهای معنایی مشخصی را برای معناکردن واحدهای زبانی به یک صورت خاص سازمان داده‌اند و این سازمان - یا ربط معنایی ایجاد شده در طول زمان- به چه شکلی از رفتار منتهی می‌شود. از این‌ جهت مطالعات گفتمانی، مطالعاتی درباره فرآیندها و نه معنای ثابت موجود در متون هستند. 
مساله دیگری که باید به آن توجه کرد این است که گفتمان‌ها در پیوندهایی اساسی با یک زمینه اجتماعی خاص شکل‌گرفته و در طول زمان می‌بالند، لذا گفتمان‌ها را نمی‌توان تأسیس کرد. یعنی اینطور نیست که وقتی دولتی آغاز به کار می‌کند، ناگهان تصمیم بگیریم با تکنیک‌های تحلیل متن، برخی سخنرانی‌ها و گفت‌وگوهای اعضای دولت را مورد مطالعه قرار داده و از آن کلیات گفتمانی استخراج کنیم. در چنین وضعیتی تنها می‌توانیم ادعا کنیم موضوعات پرتکرار در متون مورد مطالعه قرار گرفته ما «ترجیحات و جهت‌گیری‌های سیاسی» یک دولت، یک شخص، یا یک جریان سیاسی است. بحث درباره گفتمان در اینجا صرفا وقتی معنادار خواهد بود که پیش از تشکیل یک دولت، رئیس دولت و اعضای همراه او در کابینه در پیوندی ارگانیک با جامعه واحدهای معنایی مشخصی را برای معنادارکردن مفاهیمی مانند دولت، سیاست، خیر مشترک و مفاهیم بنیادین دیگری که به سیاست مربوط می‌شوند، روایت کرده و بر اساس آن اشکال متفاوتی از عمل و زیست سیاسی را پیشنهاد داده باشند. در غیاب این رابطه ارگانیک و آن تاریخ عملی، چیزی به اسم گفتمان وجود نخواهد داشت تا ما بتوانیم از آن صحبت کنیم. 
* دولت مسعود پزشکیان و گفتمانی که شاید در آینده ظهور کند
اگر همه آنچه تا اینجا آوردم را در نظر بیاوریم، می‌توانیم بی‌آنکه بیمی از خطا باشد، ادعا کنیم هنوز چیزی به نام گفتمان دولت مسعود پزشکیان وجود ندارد. البته «ترجیحات و جهت‌گیری‌های سیاسی» روشنی هستند که هم در گفتار آقای رئیس‌جمهور و هم در صحبت‌های حلقه مشاوران نزدیک به ایشان می‌شود آنها را پیدا کرد؛ ترجیحات و جهت‌گیری‌هایی که هنوز برای تبدیل شدن به یک گفتمان معنادار نیازمند برقراری رابطه‌ای ارگانیک با یک زمینه اجتماعی مشخص و گذر زمان هستند؛ رابطه معناداری که در طول زمان باید به شکل خاصی از عمل سیاسی منتهی شود؛ عمل سیاسی خاصی که نه‌تنها بر فهم ویژه‌ای از مفاهیم بنیادین سیاست استوار است، بلکه شیوه‌ای تکوینی از زندگی را نیز ممکن می‌کند.
 برخلاف آنچه در مطالعات سیاسی در ایران مرسوم است، مفاهیم پرتکرار در نطق‌های سیاسی یا نشست‌های خبری را صرفا باید در مقام همان ترجیحات و جهت‌گیری‌های سیاسی رئیس دولت چهاردهم در نظر بگیریم، چرا که همه اینها هنوز نه به فهم متفاوتی از مفاهیم اساسی سیاست منتهی شده‌اند، نه شکل خاصی از زندگی، به طور عام و زندگی سیاسی به طور خاص را ممکن کرده‌اند و نه به شکل ارگانیکی با یک زمینه اجتماعی خاص پیوند خورده‌اند. در نهایت باید این نکته را متذکر شویم که آنچه به دولت آقای دکتر مسعود پزشکیان نسبت می‌دهند، از فقدان مهم‌ترین ویژگی گفتمان‌های سیاسی رنج می‌برد: گفتمان‌های سیاسی، تربیت‌کنندگان انسان سیاسی خاصی هستند. یعنی از حیثیت برسازندگی سوژه برخوردارند. در مجموع نباید از ذهن دور داشته باشیم که دولت دکتر مسعود پزشکیان هنوز فاقد یک گفتمان سیاسی قابل ‌شناسایی است. برای اینکه به شکل معناداری درباره گفتمان سیاسی پزشکیان و دولت او صحبت کنیم، هنوز باید حداقل 4 سال صبر کنیم؛ شاید در پایان دوره ریاست او بر قوه مجریه چیزی مثل گفتمان سیاسی خاص دولت چهاردهم ظهور کند.
منبع: بصیرت

ارسال نظرات