15 مهر 1397 - 09:12
سخن روز مطبوعات

۷/۱۵ - آن روی سکه عقب نشینی نفتی آمریکا/ حفره FATF

آمریکا که از به صفر رساندن سریع صادرات نفت ایران مستاصل شده، تلاش می‌کند یک برنامه جدید را اجرایی کند.
کد خبر : 1554

پایگاه رهنما :

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

*********

برای این دو سؤال چه پاسخی دارید؟!

حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:

از حضرت امیر علیه‌السلام است که «اذا ازدحم الجواب،خفی الصواب... در ازدحام و شلوغی جواب‌ها، پاسخ صحیح و شایسته پنهان می‌ماند». امروز رسیدگی و تصمیم درباره لایحه مبارزه با تامین مالی تروریسم (CFT)، یکی از لوایح زیرمجموعه FATF در دستور کار مجلس شورای اسلامی قرار دارد. فاجعه‌ای که تصویب این لایحه در پی دارد، بارها با ارائه مستندات و دلایل غیر قابل انکار از سوی کارشناسان و صاحبنظران مطرح شده است ولی فقط یک نیم‌نگاه به نظرات و دیدگاه موافقان FATF به وضوح نشان می‌دهد که هیچ پاسخ روشن و قابل تکیه- تاکید می‌شود که هیچ پاسخی- برای حمایت خود از این لایحه فاجعه‌آفرین ندارند. اگر باور نمی‌کنید به نظرات ارائه شده از سوی آنان و نظرات مخالفان FATF مراجعه کنید و این دو دیدگاه را به مقایسه بنشینید و سپس درباره آن قضاوت کنید. حامیان این سند برای تصویب آن در مجلس به یک ترفند غیراخلاقی متوسل شده‌اند. با این توضیح که موضوع را از عرصه فنی و حقوقی به عرصه سیاسی منتقل کرده‌اند تا نمایندگان مجلس با نگاهی سیاسی و جناحی به آن بنگرند و فارغ از سود و زیان این سند، درباره آن تصمیم بگیرند!

در این وجیزه با تاسی به کلام مبارک امیرالمؤمنین علیه‌السلام، تنها دو پرسش از موافقان FATF در میان است دو سؤالی که پاسخ آن می‌تواند فصل‌الخطاب باشد. چرا که هم پرسش‌ها روشن و خالی از ابهام است و هم پاسخ‌ها نیازی به ذهن پیچیده ندارد و برای همگان به وضوح قابل درک است. ابتدا و قبل از طرح دو پرسش مورد اشاره به یک توضیح ضروری توجه کنید؛
 گروه اقدام FATF کشورها را به لحاظ روابط تجاری به ۴ گروه تقسیم می‌کند؛

گروه اول شامل کشورهای «منطبق» است -Compliant-که اختصاراً کشورهای « C» نامیده می‌شوند. این کشورها را در انطباق کامل با استانداردها و قوانین FATF می‌دانند.

گروه دوم، کشورهایی هستند که آنها را در سطح قابل توجهی سازگار و منطبق تلقی می‌کنند- Largely compliant- این گروه به اختصار گروه «LC» نامیده می‌شوند.

گروه سوم شامل کشورهایی است که فقط با بخشی از استانداردهای FATF سازگاری دارند - Partially compliant-و به اختصار «PC» نامیده می‌شوند.


گروه چهارم به کشورهایی گفته می‌شود که با استانداردها و قوانین FATF هیچگونه انطباق و سازگاری ندارند- Non compliant-و اختصاراً «NC» نامیده می‌شوند.

FATF یا گروه ویژه اقدام مالی، جمهوری اسلامی ایران را در «لیست سیاه» قرارداده بود که به معنای کشوری است که روابط تجاری با آن از ریسک بالا برخوردار است و باید علیه آن اقدامات مقابله‌ای صورت پذیرد. ولی بعد از امضای سند FATF از سوی آقای طیب‌نیا، وزیر اسبق دارایی کشورمان که البته برخلاف نص صریح قانون اساسی، بدون تصویب مجلس-و حتی بدون اطلاع نمایندگان- صورت پذیرفت! و بعد از اجرای مخفیانه استانداردهای FATF از سوی دولت! که با انجام برخی از خودتحریمی‌ها همراه بود! گروه اقدام مالی FATF موافقت کرد که اقدامات مقابله‌ای علیه کشورمان را به حالت تعلیق درآورد ولی همچنان ایران را در لیست سیاه قرارداده و هرگونه روابط تجاری با آن را دارای «ریسک بالا» معرفی کرده و به سایر کشورها و شرکت‌ها توصیه اکید می‌کند که از معاملات تجاری با ایران خودداری کنند!
اکنون به طرح آن دو پرسش تعیین‌کننده می‌رسیم، بخوانید؛اول: مطابق رویه جاری و قوانین حاکم بر FATF ، مواضع این گروه و تصمیم درباره برخورد با کشورها و تعیین جایگاه آنها در گروه‌های چهارگانه‌ای که به آن ‌اشاره شد با اجماع صورت می‌پذیرد، یعنی لازمه آن موافقت یا مخالفت تمامی کشورهای عضو است و درصورتی که فقط یکی از کشورهای عضو مخالف تصمیمی باشد که قرار است اتخاذ شود، آن تصمیم اتخاذ نخواهد شد و کشور مخالفت‌کننده نیز ملزم نیست که برای مخالفت خود دلیل همه‌پسند و قابل قبولی بیاورد بلکه صرف مخالفت آن می‌تواند مانع یک تصمیم شود، حتی اگر تمامی اعضای دیگر با آن تصمیم موافق باشند.

حالا به این نکته توجه کنید که آمریکا، رژیم‌صهیونیستی(این رژیم عضو ناظر ولی دارای حق رای است) و عربستان از کشورهای عضو هستند. سؤال از دولت محترم و نمایندگان موافق تصویب لایحه یاد شده این است که، برفرض محال-‌تاکید می‌شود بر فرض محال- اگر قرار باشد گروه اقدام مالی - FATF- ایران را از لیست سیاه خارج کند آیا این تصمیم با مخالفت آمریکا، عربستان و اسرائیل روبرو نخواهد شد؟!

برای توضیح بیشتر به گزارش تیرماه ۱۳۹۶ شورای عالی مبارزه با پولشویی کشورمان توجه کنید. در این گزارش آمده است که؛«در طول یک سال گذشته و پیرو تعاملاتی که با این گروه برقرار شد، وضعیت ایران به‌ویژه در حوزه نظارت بر حوالجات الکترونیکی و نقل و انتقال فیزیکی ارز در مرزهای ورودی و خروجی کشور به نحو ملموس‌تری برای اعضا بیان شد و پیرو تلاش‌های مزبور، در اجلاس دوره‌ای FATF که ۲۸ خرداد تا ۲ تیر ۱۳۹۶ در والنسیا (اسپانیا) برگزار شد، اکثریت اعضا شامل عموم کشورهای اروپایی، روسیه، چین، برزیل، آفریقای‌جنوبی، کانادا، استرالیا، ژاپن، نیوزیلند و مکزیک تدابیر متخذه و توفیقات حاصله را در حوزه‌های مزبور کافی و حتی قابل ملاحظه ارزیابی کرده و خواهان لغو کامل اقدامات مقابله‌ای
(Counter Measure) شدند.»

خب، نتیجه چه شد؟ از قول همان مرجع رسمی در وزارت دارایی بخوانید؛

«معدود کشورهایی شامل آمریکا، آرژانتین، رژیم‌صهیونیستی (عضو ناظر) و نماینده شورای همکاری خلیج‌فارس بدون استدلال فنی و صرفا بر مبنای انگیزه‌های سیاسی خواهان اعمال مجدد اقدامات مقابله‌ای علیه کشورمان بودند و از آنجا که بر اساس رویه حاکم بر FATF، مواضع رسمی این گروه بر پایه اجماع اتخاذ می‌شود و با توجه به مخالفت‌های برخی کشورهای عضو که به آن ‌اشاره شد، اعضا مبتنی بر راه‌حل مصالحه‌ای عمل کردند که نتیجه آن توافق کلیه اعضا بر «تصمیم به تداوم تعلیق اقدامات مقابله‌ای» قرار گرفت.» یعنی ادامه حضور ایران در لیست سیاه، اما چرا؟ بخوانید!
 چون آمریکا و رژیم صهیونیستی و عربستان با خروج ایران از لیست سیاه مخالفت کرده بودند!

 اگرچه بنا به دلایلی که بارها مطرح شده است، هرگز با عادی شدن روابط تجاری ایران موافقت نمی‌کنند ولی بر فرض که همه کشورهای عضو نیز موافق خروج ایران از لیست سیاه باشند، سؤال از دولت و نمایندگان موافق این است که آیا رژیم صهیونیستی و آمریکا و عربستان این تصمیم احتمالی را وتو نمی‌کنند؟! بنابراین چه اصراری بر تصویب این سند ذلت‌بار دارید؟! آیا فاجعه برجام که ظرف بیست دقیقه تصویب و خسارت‌های فراوانی را به ملت تحمیل کردید کافی نبود؟!

دوم: مخالفت و خودداری کشورها و شرکت‌های بزرگ از برقراری روابط تجاری و بانکی با ایران ناشی از تحریم‌های ثانویه-Secondary Sanctions- آمریکاست، که براساس آن هر کشور، شرکت و شخصیت حقیقی یا حقوقی که با ایران روابط تجاری داشته باشد شامل جریمه‌های سخت و یا قطع روابط تجاری با آمریکا خواهد شد. دقیقا به همین علت است که کشورها و شرکت‌ها حاضر به برقراری روابط تجاری با ایران نیستند. مقامات عالی کشورهای اروپایی که دولت محترم اینهمه به آنان دل‌بسته است نیز بارها تکرار کرده‌اند که نمی‌توانند شرکت‌های بزرگ کشورشان را ملزم به روابط تجاری با ایران کنند.

حالا دومین پرسش از حامیان FATF این است که برفرض کسب موافقت FATF با خروج ایران از لیست سیاه، برای تحریم‌های ثانویه چه تدارکی دیده‌اید؟ و آیا بعد از اینهمه بدعهدی و کینه‌توزی غرب علیه کشورمان، هنوز وقت آن نرسیده است که به خود آئید و تلاش و همت خویش را از غرب وحشی به درون ایران اسلامی و بهره‌گیری از امکانات و ظرفیت‌های فراوان و برزمین‌مانده آن کوچ بدهید؟! آقایان به روشنی و با صراحت برای مردم توضیح بدهید که در مقابل دو پرسش مورد ‌اشاره چه پاسخی دارید؟!

 

 

آن روی سکه عقب نشینی نفتی آمریکا

 

جواد غیاثی در خراسان نوشت:

 

 طی سه روز اخیر، یعنی از پنج شنبه گذشته تاکنون، موجی از اخبار توسط رسانه های غربی منتشر شده است که نشان از نوعی عقب نشینی نفتی آمریکا در برابر ایران دارد. آخرینِ آن مربوط به رویترز است که به نقل از منابع آگاه در دولت آمریکا گفته است که موضوع معافیت موردی برخی از کشورها از تحریم نفتی ایران، در حال بررسی و طی مراحل اخذ تایید نهایی درون دولت آمریکاست. خبرها از هند هم نشان از آن دارد که این کشور در ماه نوامبر، یعنی درست در ماه شروع تحریم ها حدود 9 میلیون بشکه نفت (روزانه حدود 300 هزار بشکه) از ایران نفت خواهد خرید. هندی ها هم با این استدلال که از دست دادن نفت ایران برای آن ها فشار مالی خواهد داشت، بر لزوم دریافت معافیت از آمریکا برای خرید نفت ایران تاکید کرده اند. طی همین روزها، حتی ژاپنی ها هم که تبعیت شان از تحریم های آمریکا قطعی می نمود و حتی دستور توقف واردات نفت از ایران را هم، طبق برخی اخبار، صادر کرده بودند، اکنون دستور صادرشده را موقت اعلام کردند. ژاپن تایمز با اعلام این خبر نوشت که ژاپن مُصر به دریافت معافیت است.  اکنون سوال این است که چرا دولت آمریکا که با تبلیغات پردامنه از صفر کردن صادرات نفت ایران در نوامبر سخن به میان آورده بود در حال دادن معافیت به برخی وارد کنندگان است . ظاهر ماجرا این است که آمریکا مجبور به عقب نشینی شده و از هدف صفر کردن صادرات نفت ایران از 5 نوامبر (نیمه آبان) کوتاه آمده است. البته برخی شواهد هم این موضوع را تایید می کند. عربستان سعودی که وعده تولید 12.5 میلیون بشکه نفت را به ترامپ داده است، طبق آخرین گزارش رسمی اوپک در ماه آگوست فقط توانسته است 10.4 میلیون بشکه نفت تولید کند؛ یعنی مساوی با مقدار تولید در سال 2016 این کشور. دیگر کشورهای اوپک هم نتوانستند بر تولید خود بیفزایند و در مجموع فقط 280 هزار بشکه بر تولید اوپک افزوده شد. تحلیل گران می گویند که حتی در صورت افزایش تولید عربستان تا 11 میلیون بشکه و کمی بیشتر، مصرف فزاینده داخلی (آب شیرین کن ها در همه سال و سرمایش گسترده در فصول گرم) این کشور این افزایش تولید را خواهد بلعید و چیزی به بازار جهانی نخواهد رسید. از سوی دیگر رشد قیمت نفت و نگرانی جمهوری خواهان در آمریکا از این موضوع هم دلیل دیگری است که عقب نشینی آمریکا را توجیه می کند.

 

واقعیت این است که  به دلایل مختلف بازار نفت توان و کشش  حذف نفت ایران در کوتاه مدت ومیان مدت را ندارد  و حتی با توجه به کیفیت نفت ایران  همان طور که بلومبرگ نیز اشاره کرده است توان جایگزینی نفت ایران محدود تر نیز می شود .

 

لذا آمریکایی ها با توجه به این واقعیت و در حالی که  مشاهد ه می کنند  «پلن A »و مطلوب آن ها  درباره صادرات نفت ایران به نتیجه مطلوب نرسیده و حتی در فضای روانی نیز به نوعی شاهد تخلیه شدن بار روانی تحریم کامل نفتی ایران روی اقتصاد کشو رمان هستند به سمت اجرای «پلن B »یا به نوعی تبدیل این تهدید  به فرصتی برای خود هستند . تغییر مسیر بازار ارز کشور در هفته گذشته، مهم ترین گواه بر تخلیه حباب روانی ایجاد شده ناشی از تبلیغات گسترده مبنی بر قطع کامل صادرات نفت ایران است. ایجاد این تصور که این تغییر روند ناشی از تخفیف آمریکاست و نه ترکیدن یک حباب ساختگی، می تواند ابزارهای آمریکا را دوباره احیا کند. آن ها می دانند که ایران با حفظ صادرات یک میلیون بشکه ای ( که با توجه به خرید چین و ترکیه تضمین شده است) با توجه به قیمت بالای نفت و البته ذخایر موجود، در عمل مهم ترین فشارهای تحریمی را خنثی خواهد کرد.

 

به بیان دیگر با صفر شدن صادرات نفت کشور، مهم ترین ابزار فشار آمریکا از دست خواهد رفت. مخصوصا آن که یانکی ها به عنوان کشوری با بیشترین تجربه اعمال تحریم علیه ملت های جهان، خوب می دانند که آن چه از خود تحریم و آثار واقعی آن مهم تر است، آثار تبلیغاتی و روانی آن بر ملت مورد تحریم است. آن ها خوب می دانند که اگر آن چه روحانی در نیویورک گفت به درستی به ملت ایران منتقل شود، مهم ترین ابزار اعمال فشار، مخصوصا فشار روانی بر ملت ایران و مهم ترین ظرفیت برای متلاطم کردن بازارها در ایران از دست خواهد رفت. رئیس جمهور کشورمان در نیویورک گفت که آمریکا آن چه می خواسته در نوامبر انجام دهد در سپتامبر انجام داده و کار دیگری باقی نمانده است که انجام دهد.

 

 به بیان دیگر آمریکا که از به صفر رساندن سریع صادرات نفت ایران مستاصل شده، تلاش می کند یک برنامه جدید را اجرایی کند آمریکایی ها  که به عبارتی برای جلوگیری از، از دست رفتن مهم ترین حربه  خود علیه ایران تلاش می کنند  بعد از بهره برداری تبلیغاتی از ادعای صفر کردن صادرات نفت ایران، اکنون  تلاش می کنند تا کمی کوتاه بیایند، به چند کشور معافیت مشروط و موقت بدهند و بعد دوباره مدام با ادعای لغو معافیت ها فشار بیشتر وارد کنند و یک نبود اطمینان نهادینه شده و یک هراس دایمی مبنی بر فرارسیدن شرایط سخت تر به جامعه تلقین کنند. ریچارد نفیو از طراحان تحریم های ایران در دولت قبلی آمریکا در کتاب اخیر خود صریحا از اصل «تشدید» در تحریم کشور هدف سخن می گوید و توضیح می دهد که فشار و درد تحریم ها به خودی خود نامتناهی و بی پایان نیست. به تصریح او، طرف مقابل باید بفهمد که شما (کشور تحریم کننده) هر وقت بخواهید می توانید چند گام جلوتر بروید و فشار را افزایش دهید.

لحاظ این واقعیت و درک تاکتیک های تحریمی آمریکا، در کنار توجه به تاثیرپذیری رسانه ای جامعه و مخصوصا اقتصاد ایران و قدرت رسانه ای غرب که با نفوذ بالا می تواند اثر تحریم هایی را که در آینده وضع خواهد شد چندین برابر بزرگنمایی کند، به راحتی این فرضیه را تایید می کند که بازی بهینه برای طرف آمریکایی، خودداری از رسیدن به نقطه پایانی و باقی گذاشتن ابزارهایی برای فشار بیشتر است. همین رویترزی که ماه های قبل مدام اخبار مجهول المنبعی مبنی بر تبعیت کشورها از تحریم ایران روی خروجی خود قرار می داد و  این روزها پشت سر هم اخبار عقب نشینی آمریکا را مخابره می کند، فردا دوباره مدام تیتر خواهد زد که «آمریکا معافیت های تحریمی علیه ژاپن، هند و... را لغو می کند»! و افکار عمومی کشور را بمباران و از هیچ، زمینه بحران ایجاد خواهد کرد. 

 شاید بگویید، راهکار چیست؟! پاسخ این است که در اولین گام باید بدانیم که طراحی دشمن برای خسته کردن و به زانو درآوردن ما چیست؟ باید بدانیم که حجم فشار رسانه ای تحریم بسیار بیشتر از آثار واقعی آن است. اما مهم تر از این، آن است که در زمین آن ها بازی نکنیم؛ متاسفانه ما به جای تاکید و تبلیغ روی این موضوع که با صادرات حداقل یک میلیون بشکه ای و به مدد توسعه ظرفیت پالایشی داخلی و صادرات فراورده ها (در میان مدت) می توانیم تمام آثار جدی تحریم را خنثی کنیم، مدام بر حفظ صادرات نفت و تاکید ایران بر دریافت کامل پول نفت تاکید می کنیم. این یعنی بازی در همان زمینی که آمریکا دست برتر را دارد.

سخن آخر این که اقتصاد ایران در سال های اخیر، بیش از آن که از تحریم و مسائل بین المللی ضربه بخورد از بلاتکلیفی و توقف در حالت خوف و رجا ضربه خورده است؛ حالتی که سرمایه گذارها را دست به عصا کرده، فعالان اقتصادی را از هرگونه تصمیم برای توسعه منصرف کرده و البته مسئولان را هم برای هر اقدام اصلاحی و جراحی اقتصادی، منتظر تعیین تکلیف شرایط پیرامونی گذاشته است. تاکتیک تحریمی آمریکا این بلاتکلیفی را پایدار و نهادینه خواهد کرد و در فرایندی اصطکاکی و خسته کننده مشکلات ما را افزایش خواهد داد. راهبرد ما در برابر این شرایط نه استقبال از عقب نشینی موقتی و ذوق زدگی، بلکه تغییر زمین بازی است؛ به گونه ای که یک بنیان محکم داخلی و غیروابسته به صادرات نفت (ولو حداقلی) برای تصمیم گیری و حرکت داخلی ترسیم کنیم؛ آن گونه که به اختصار توضیح داده شد و در جای خود قابل تشریح است. 

 

حفره FATF

 

حسن  رضایی در وطن امروز نوشت:

معمولا رسم بر این است که وقتی دست راست کسی درد می‌کند، به لاله گوش چپش دستمال نمی‌بندند! در مسائل سیاسی، اجتماعی و کلان اما اعضای مختلف، همیشه اینقدرها مشخص و هویدا نیست. لذا به سادگی آب خوردن می‌توان گودرز را به شقایق پیوند زد و به جرم آهنگر بلخی، مسگر شوشتری را زیر ظل آفتاب، در ملأ عام گردن زد! چنین واقعیتی در دنیای خارج، نمونه‌های فراوانی دارد. دم‌دستی‌ترین نمونه جانسوز آن اما حتما همین گره زدن حل تمام معضلات اقتصاد کشور ولو «آب خوردن مردم» به رفع تحریم‌ها، اتصال «چرخ زندگی مردم به چیزی مثل سانتریفیوژ» و دیگر اتصالات خلق شده در همین حوزه طی سال‌های اخیر است. با وجود تجربه تلخ برجام، هنوز هم کسانی هستند که معتقدند آب خوردن ما منوط به اشاره بعضی‌هاست، لذا همچنان در حوالی کاخ سفید، الیزه و باکینگهام دنبال چشمه‌ای زلال برای سد عطش ملت ایران می‌گردند!


ما اما کم از آب این چشمه‌ها ننوشیده‌ایم؛ قاجاریه در حوالی لندن و سن‌پترزبورگ و پهلوی در برلین، واشنگتن، لندن، اینجا و آنجا آب برای‌مان پیدا کرده بودند! آب‌هایی که هر چه می‌خوردیم، تشنه‌تر می‌شدیم. هم ما، هم ارباب چشمه! ما به آن آب شور و لجن، او به بیشتر مکیدن خون‌مان! لذا این شد که تصمیم گرفتیم به جای واگذاری امتیازات رویتر، گلستان، ترکمنچای، لاتاری، دارسی، تالبوت، 1919، کنسرسیوم، کاپیتولاسیون و صدها عهدنامه ننگین دیگر، خون بدهیم! نه یکی و دوتا. 300 هزار تا! 300 هزار خونی که هنوز داغی‌شان بر سردر کوچه‌های‌مان حس می‌شود. تصمیم گرفتیم خون بدهیم تا دیگر هیچ کسی در این مملکت به اسم استعمار (آبادانی!) و کمک به حل مشکلات اقتصادی کشور و مردم، به بیگانگان باج سبیل ندهد. انگار اما خواب بودیم که همین دیروز کسانی در یک ارتجاع تاریخی، دوباره ما را به دوران گذشته بردند تا یگانه راه‌حل تمام مشکلات کشور را باز هم امتیاز دادن به اجنبی‌ها جا بزنند.
ما هم گویی این تاریخ اساسا تاریخ ما نیست، به همین نگاه رای دادیم و برجام متولد شد. تا باز هم به جای سیراب شدن، هر روز تشنه‌تر شویم!


حالا دولت با همان دست‌فرمان قصد دارد چاه جدیدی برای‌مان حفر کند؛ چاهی که گفته می‌شود این‌بار دیگر مثل ابر و آفتاب برجام نیست و حتما ما را سیراب خواهد کرد! حالا مظنه قیمت این چاه جدید چقدری هست؟ ما این‌بار قرار نیست سانتریفیوژ، تنباکو، خاک یا نفت بدهیم، قرار است افسار اقتصاد مملکت را به دشمن بسپاریم و تمام! بازاری‌ها خوب می‌دانند که ضرر گفتن فوت و فن کاسبی به دیگران-و نه به دشمن!- در بلندمدت، از دزدیده شدن تمام اجناس مغازه-و انبارها- در چند نوبت هم می‌تواند بیشتر باشد. دولت اما اصرار دارد با دادن اطلاعات تراکنش‌های مالی کشور به دشمن چاه‌کن، ما را به هر نحو ممکن سر این چشمه بنشاند!


پرواضح است که قوه عاقله جمهوری اسلامی و ملت ایران در برابر چنین امتیاز ننگینی تمام‌قد بایستد؛ از شورای نگهبان تا مجمع تشخیص مصلحت، از رهبر انقلاب تا نمایندگان آزاده مجلس، از کارشناسان سیاسی وطن‌پرست تا کارشناسان اقتصادی مبرز و متخصص کشور! در این سوی جبهه اما ظاهرا برخی می‌خواهند بار در چاه افکندن ملت را در این فقره هم بر دوش کشند، همان‌ها که در تصویب 20 دقیقه‌ای برجام هم مرد میدان بودند و تمام مباحثات نمایندگان در کمیسیون ویژه برجام را در چند ثانیه دود کردند. محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام اخیرا در یک جمع دانشجویی گفته است لاریجانی پس از مواجهه با مخالفت قاطع هیات عالی نظارت مجمع تشخیص که وظیفه‌اش تطبیق تمام قوانین مجلس با سیاست‌های کلی نظام است، به جای اصلاح، آن را مستقیماً با برچسب مصلحت، روانه صحن مجمع تشخیص کرده و به نوعی، شورای عالی نظارت را دور زده است.


پیش‌تر شورای نگهبان نیز چند ایراد شرعی و قانونی به مصوبه مجلس در این فقره وارد دانسته و از تایید آن سر باز زده بود. آیت‌الله شاهرودی، رئیس مجمع تشخیص نیز در روزهای ابتدایی شهریورماه سال جاری در نامه‌ای رسمی خطاب به دبیر شورای نگهبان، این معاهده را مغایر «سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی، تشویق سرمایه‌گذاری، امنیت قضایی و امنیت اقتصادی» کشور دانسته بود. با این وجود در حالی که مخالفت شدید افکار عمومی و نمایندگان مجلس با تصویب این معاهده، تصویب آن را از دی ماه 96 تا هم‌اکنون به تاخیر انداخته اما برخی دست‌بردار نیستند. رهبر فرزانه انقلاب نیز در دیدار نمایندگان مجلس در همین زمینه صراحتا گفته‌اند: «مجلس شورای اسلامی که رشید و بالغ و عاقل است، باید مستقلا در موضوعاتی مثل مبارزه با تروریسم یا مبارزه با پولشویی قانونگذاری کند. البته ممکن است برخی مفاد معاهدات بین‌المللی خوب باشد اما هیچ ضرورتی ندارد با استناد به این مفاد به کنوانسیون‌هایی بپیوندیم که از عمق اهداف آنها آگاه نیستیم یا می‌دانیم که مشکلاتی دارند».
آقایان! نه پیوستن به FATF، که هبه کردن شمال تا جنوب کشور به اجنبی هم مشکلات اقتصادی را حل نخواهد کرد. باید از جا برخاست و کار کرد. اگر نه از روی این ملت، که از روی شهدایش خجالت کشید! 
 

 

مخالفت از روی کم‌اطلاعی

 

در سرمقاله روزنامه ایران آمده است:


 امروز قرار است مجلس به لایحه CFT رسیدگی کند. ولی شاید بسیار تعجب‌آور باشد که درباره موضوعی بشدت کارشناسی که باید در اتاق‌های کارشناسی درباره جزئیات آن رسیدگی و تصمیم‌گیری شود، کار را به تریبون‌های عمومی کشانده‌اند و کسانی که حتی نمی‌توانند نام لایحه را درست تلفظ کنند برای تصویب آن خط و نشان می‌کشند. متأسفانه بولتن‌نویسی همچنان به عنوان یک شیوه کارآمد در تغییر دادن اذهان عده‌ای رواج دارد. بدون آنکه کوچک‌ترین توضیح کارشناسی درباره مسأله دهند با انواع و اقسام تبلیغات می‌کوشند که منویات و سیاست‌های نادرست خود را پیش ببرند و با ارسال پیامک، تلفن، پیغام و پسغام افراد را بترسانند. اگر واقعاً فقط یک دلیل برای نادرست بودن ادعاهای مخالفان کافی بود، همین کوشش آنها برای تهدید و جوسازی علیه طرفداران این لایحه است.


برخی از افراد که معلوم نیست چرا دنبال مخالفت با این لایحه افتاده‌اند معتقدند که چرا باید تراکنش‌های مالی ایران در زمان تحریم، به دست کشورهای دشمنان بیفتد. آنان غافل از این هستند که تراکنش‌های مالی دو بخش است، یا داخلی است یا با بانک‌های خارجی است. اگر داخلی است که کسی کاری به آنها ندارد و قرار نیست که این تراکنش‌ها به جایی اعلام شود. حتی در اختیار مقامات داخلی نیز قرار نمی‌گیرد، چه رسد به خارجی. ولی اگر این مبادلات پولی با خارج است، در این صورت باید گفت که همه کشورهای دیگر به نحوی عضو FATF هستند یا عضو ناظر و در صف عضویت آن.  اگر قرار باشد که از مبادلات پولی ایران مطلع شوند، آنان اطلاع دارند. مگر اینکه فقط با کره شمالی ارتباط مالی داشته باشیم که آن نیز باید از طریق بانک‌های واسطه باشد. بنابراین خیال نکنیم که می‌توانیم با جهان خارج ارتباط مالی داشته باشیم ولی همه چیزش پنهان باشد.


نکته دیگری که این روزها به صورت ساده‌انگارانه مطرح می‌شود عضویت ناظر عربستان و اسرائیل در FATF است. چرا ساده‌انگارانه می‌گوییم؟ به این دلیل که برخی گمان کرده‌اند، منظور از عضو ناظر، یعنی کسی که آن بالا نشسته بر فعالیت‌های دیگران نظارت می‌کند!! در حالی که چنین نیست. عضو ناظر یعنی کسی که عضویت آن پذیرفته نشده است، و حق رأی ندارد و در صف نوبت برای پذیرش عضویت است. در واقع مثل عضو وابسته است که عضو درجه دوم و سوم محسوب می‌شود. ایران نیز اگر مسائل خود را حل کند، ممکن است به عضویت ناظر تبدیل شود. هم‌اکنون حتی چین نیز در وضعیت عضویت کامل قرار ندارد. سختگیری‌های اخیر چین برای حساب‌های بانکی ایرانیان، به این علت است که می‌خواهد پایبندی خود را به FATF ثابت کند، تا عضو آن شود و این سختگیری‌ها هیچ ربطی به روابط آن کشور و ایران ندارد.


جالب این است که چند روز پیش خبری مخابره شد که عربستان حتی از وضعیت جاری نیز تنزل موقعیت یافته و ممکن است مثل ایران خارج از FATF شناخته شود. اتفاقاً اگر عربستان FATF را کامل بپذیرد، دیگر نمی‌تواند به گروه‌های تروریستی بین‌المللی مثل داعش و النصره و القاعده و... کمک کند، در حالی که این مشکل برای ایران وجود ندارد. ما باید اصرار کنیم تا عربستان عضو این برنامه شود و مقررات آن را بپذیرد. امنیت ما در گرو محدود کردن دست دشمنان کشور در کمک به گروه‌های تروریستی است.


با همه اینها یک چیز را مخالفان پاسخ نمی‌دهند. عضو نشدن در FATF هزار مشکل دارد که در عضو شدن آن چند مشکل بیشتر وجود ندارد. آنان با آن هزار مشکل چه خواهند کرد؟ کلام آخر اینکه چرا دستان خود را ببندیم. هر وقت که فکر کردیم حضورمان در این برنامه به ضرر کشور است و یا در آینده چنین شرایطی پیش آمد، برای خروج از آن تصمیم باید گرفت، ولی اینکه از الآن دستان خود را ببندیم با هیچ عقل سلیمی جور درنمی‌آید.

 

به استقبال روز مبارزه با استکبار جهانی برویم!

 

محمدکاظم انبارلویی در رسالت نوشت:


همایش سراسری 700 هزار نفری بسیجیان در سراسر کشور یک اعلام آمادگی برای برگزاری باشکوه و عزتمند روز مبارزه با استکبار جهانی است.


کمتر از یک ماه به برگزاری مراسم روز 13 آبان، روز مبارزه با استکبار جهانی مانده است. روز 13 آبان امسال روزی متفاوت خواهد بود. روزی که طبق پیش‌بینی رئیس‌جمهور احمق آمریکا قرار است در ایران شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل شنیده نشود! تهران پنج‌شنبه گذشته در استادیوم آزادی یک‌صدا فریاد عظمت ایران و اقتدار جمهوری اسلامی بود. بسیجیان به جهان به‌ویژه دوستان جمهوری اسلامی پیام دادند ایران اسلامی، انقلابی، بانشاط و سرزنده است مثل روزهای آغازین انقلاب!


جوانان بسیجی نسل سوم و چهارم انقلاب پیام‌آور شکست‌ناپذیری ملت در دهه ورود به چهل سالگی انقلاب هستند. رهبری نستوه و مقاوم انقلاب در این اجتماع باشکوه مثل شیر می‌غرد و می‌فرماید: «آمریکا را در تحریم ایران شکست می‌دهیم» ایشان جوانان را به عنوان راه‌حل مشکلات کشور و دلیل و برهان اصلی این شکست مفتضح برای استکبار جهانی معرفی می‌کنند.


راستی چرا انقلاب ماندنی است و آمریکا و غرب دشمنان نظام اسلامی رفتنی هستند. برهان ما برای این رویداد عظیم تاریخی چیست؟ تاکنون در 20 استان یادواره 3‌هزار شهید برگزار شده است. در بقیه استان‌ها هم در حال تدارک و برگزاری هستند. در همین استان‌ها نزدیک به 2 برابر شهدا، ملت مقتدر ایران جانباز تقدیم انقلاب کرده است.


آیا انقلابی که با این درجه از وفاداری و ایثارگری به عنوان سرمایه اصلی روزگار می‌گذراند، رفتنی است یا دشمنان قسم‌خورده آن رو به زوال هستند؟ تاریخ 40 ساله به این سوال پاسخی صریح و عملی دارد. این انقلاب کار خود را از شعار "نه شرقی، نه غربی" شروع کرد و الان از امپراتوری شرق خبری نیست. با پیروزی معنوی و مادی ایران در دفاع مقدس و جنگ تحمیلی، امپراتوری شوروی که یکی از دو ضلع خصومت با ملت ایران بود، فروپاشید. این فروپاشی هم فروپاشی فکری بود و هم سرزمینی!


از امپراتوری غرب هم چیزی باقی نمانده، چراکه دامنه تصرفات سرزمینی آنها به‌ویژه در غرب آسیا مسدود شده و آنها در جنگ‌های نیابتی حزب‌الله و حماس به شدت شکست خورده و دست‌ها را به علامت تسلیم بالا برده‌اند و در این جنگ‌ها پیشنهاد آتش‌بس از آن سوی نبرد همیشه شنیده شده است.


آمریکا با ورود به هزاره سوم به لحاظ فکری و ایدئولوژیک هیچ کار تازه و آورده فکری برای سرپا نگه داشتن لیبرال دموکراسی و جهانی شدن نکرد و اخیرا رئیس جمهور ابله آمریکا پرچم جهانی شدن را پایین کشید و رسماً بر طبل ناسیونالیسم افراطی کوبید و تلویحاً به جهان اعلام کرد؛ نقاب لیبرالیسم شایسته ما نیست. ما داریم به راه نئونازیسم‌ها می‌رویم و مکتب هیتلر را در تعریفی جدید از فاشیسم بازتولید می‌کنیم!


آمریکای خوابیده بر انبوهی از سلاح‌های هسته‌ای و بیولوژیک کاری از دستش برنمی‌آید. تروریست‌های دست‌آموز او در 3 مایلی پایگاه‌های نظامی در سوریه مورد تنبیه موشک‌های نقطه‌زن و پهپادهای بمب‌افکن جمهوری اسلامی قرار می‌گیرد و کاری جز اظهار و ابراز نگرانی از او برنمی‌آید!


تنها سلاحی که آمریکا این روزها دارد به آن می‌نازد و نه ‌تنها ایران بلکه اروپا، چین، روسیه و هند را تهدید می‌کند، "تحریم" است. جمهوری اسلامی به دلیل تحریم‌های اولیه از همان چهل سال پیش که لانه جاسوسی آمریکا را تصرف کرد، از اقتصاد جهان و ادغام در اقتصاد آمریکایی فاصله گرفت و یک اقتصاد درون‌نگر را پی‌ریزی کرد  و امروز کمترین آسیب را از تحریم‌های آمریکا دیده است.


اگر دولت امروز یک مقدار تدبیر را چاشنی شجاعت و جسارت تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی اراده خود کند، تحریم‌ها کمترین اثر در اقتصاد ایران خواهد داشت. ملت ایران نه با بن‌بست روبه‌رو هستند، نه با بحران، قدری گرفتار بی‌عرضگی‌اند و از این مرحله به زودی عبور خواهند کرد. اگر برخی از مسئولان دشمنی آمریکا را حس و به راه‌حل‌های رهبری و نخبگان جامعه عمل می‌کردند، امروز خیلی از این مشکلات خرده‌ریز را هم نداشتیم. دوسوم جمعیت ایران متولد پس از انقلاب هستند. جوانان این کشور با اراده پولادین خود با بهره‌گیری از تجربیات نسل اول و دوم انقلاب کوه‌ها را می‌توانند جابه‌جا کنند و جابه‌جا کردن قدرت آمریکا در منطقه و جهان چیزی در برابر اراده آنها نیست. به همین دلیل رهبری به جوانان و نقش آنان در تاریخ معاصر به عنوان یک راه‌حل کلیدی نگاه می‌کنند.
ایران اسلامی باید طی این یک ماه منتهی به 13 آبان کارهای بزرگی انجام دهد. اولا: تهدید رئیس‌جمهور علیه آمریکا که گفت؛ اگر نفت ایران فروخته نشود، نفت هیچ کشوری در منطقه فروخته نخواهد شد، را عملیاتی کنند.


ثانیا: احزاب و گروه‌ها از همین الان آماده برگزاری یک تظاهرات تاریخی علیه مظالم آمریکا باشند تا در روز 13 آبان، روز مبارزه با استکبار جهانی با فریاد مرگ بر آمریکا، کاخ ستم آمریکا در واشنگتن و پایتخت‌های اروپایی به لرزه درآید.


این مهم مستلزم تدارکات فکری، نظری و عملی برای برپایی تظاهرات در آن روز است.
ثالثا: تهدیدهای "رسانه پایه" را در فضای مجازی با رصد تروریست‌های فرهنگی، سیاسی و نیز تحریکات تروریست‌های اقتصادی خنثی کنیم. دولت به‌ویژه وزارت اطلاعات و ارتباطات یک پای این قضیه باید باشند تا بشود تهدید و تحریم‌ اقتصاد را بیشتر مهار و کنترل کنیم.


ان‌شاءالله با این سه راهبرد امسال به استقبال روز جهانی مبارزه با استکبار جهانی خواهیم رفت.

 

 

بایدها و نبایدهای رییس

 

کیوان مهرگان در اعتماد نوشت:

 

سینمای ایران حال خوبی ندارد. این گزاره‌ای است که حتی مدیران تبلیغاتی سازمان سینمایی هم بر آن صحه می‌گذارند. چرا؟ و چه باید کرد؟ اگر فرض بگیریم همین حالا رییس سازمان سینمایی انتصاب شده چه درخواست‌هایی می‌توان از او فهرست کرد. اجمالا می‌توانم به مواردی که در همین لحظه به ذهنم می‌رسد اشاره ‌کنم.

1- سینماگران جدیدی در راهند. متولدان نیمه دوم دهه 70 به بعد که سینما را در قد و قامت استانداردهای جهانی درک کرده‌اند، فیلم می‌سازند و در مهم‌ترین آوردگاه‌های جهانی شانه‌به‌شانه رقبای قدرتمندشان مبارزه می‌کنند. مدیر جدید سینما وظیفه دارد از این استعدادهای نورسیده صیانت کند، با سیاستگذاری درست، با تصمیمات بجا و با دیپلماسی شجاعانه در تمام حاکمیت.

 

2- سینماگران جدید سینماگران عصر دیجیتال هستند. سینماگران عصر سرعت. اینان با سینماگران نگاتیو و آپارات تفاوت دارند. همین تفاوت نسل جدید سینماگران ایجاب می‌کند مدیری در راس سینما قرار بگیرد که اقتضائات و الزامات حیات دیجیتال را بداند و بر آن مسلط باشد.

3- این‌همه تاکید و ضرورت بر نسل جدید برای این است که اداره سینما دولتی است و نیروهای تازه‌نفس بدون حمایت دولت زیردست و پای تهیه‌کننده و پخش‌کننده‌های غول‌پیکر له می‌شوند. دولت نه به‌مثابه اداره‌کننده این نسل بلکه باید با سیاستگذاری‌های درست و امروزی و جهانشمول پناهگاه و مامن این استعدادها باشد.

 

4- هیچ‌کس مخالف سینمای گیشه نیست اما بی‌توجهی یا کم‌توجهی به سینمای هنری و تجربی هم آثار مخرب و ویرانگری در همه حوزه‌ها دارد.

رییس جدید سینمای ایران باید بداند که کارکرد سینما برای ما ایرانیان از یک سرگرمی فراتر رفته. درست یا غلط امروزه سینما بار دیپلماسی عمومی ایران را به دوش می‌کشد. بنابراین نادیده انگاشتن سینمای هنری ایران که بی‌توجه به گیشه‌ها هم نیست از مشق‌های واجب رییس جدید سینمای ایران است. برای اینکه ترامپ را در اسکار آن گونه که فرهادی او را سرجایش نشاند، می‌خواستیم بنشانیم چند ده میلیون دلار باید هزینه می‌کردیم؟ این یکی از میناگری‌های سینمای اندیشه‌ورز است. با فیلم‌های زرد اما بفروش نمی‌توان حفره‌های عمیق را پر کرد.

 

5- سینمای ایران در چند سال گذشته صاحب دو دستاورد عظیم شده است؛ نخست جشنواره جهانی فیلم فجر دوم سینمای هنر و تجربه. این دو دستاورد، دستاوردهای ملی هستند. رییس جدید سینما باید بال بلندپروازی‌های سینمای ایران در این دو حوزه باشد. تجربه تلخ گذشته نباید تکرار شود. آن رفتارهایی که در دوران مدیریت پیر سالار گذشته شد باید برای همیشه به تاریخ سپرد.

6- سینمای کودک را دریابید. سینمای کودک ارزش و اهمیت راهبردی برای ایران دارد. با تقویت سینمای کودک راه تخیل کردن کودکان و نوجوانان را باز بگذارید. کودکان بی‌خیال نه نیروی کار می‌شوند نه نیروی مبارزه. سینما مهم‌تر از آموزش و پرورش ذهن کودکان را شکل می‌دهد.

 

7- مرکز استعدادیابی بزنید. تمرکز همه‌چیز سینما در تهران باعث شده استعدادها هم قبله‌شان تهران باشد. این عادلانه نیست. با راه‌اندازی مراکز استعدادیابی در شهرستان‌ها راه جوانان علاقه‌مند و مستعد اما نابرخوردار را هموار کنید.

8- سینمای مستند به فضای بیشتری برای تنفس نیازمند است. راه‌های تنفس آزادانه سینمای مستند را بگشایید.

 

9- از ورود پول‌های مشکوک به سینما جلوگیری کنید. به جای ساختن ده‌ها شورای ریز و درشت برای مهار فکر و ایده سینماگران یک نهادی درست کنید که پول‌های کثیف را به سینما نیاورند و نشویند و تمیز نکنند. سینمای باشرف ایران ر ا از گزند اینان در امان نگه دارید.

 

10- رییس سازمان سینمایی به جای اداره کردن سینماگران، باید پلی باشد میان مطالبات آنها و حاکمیت. این دوره فرصت خوبی است که از بروکراسی فرساینده و استعداد کش صدور پروانه‌های متعدد خلاص شد. چابک سازی بروکراسی سینمای ایران وظیفه مقدس رییس سازمان سینمایی است. هرکس که می‌خواهد باشد. به سینمای ایران و تماشاگران فهیم اعتماد کنید. آنان بهترین ممیزان آثار سینمایی هستند.

11- بسیاری از شهرستان‌های ما فاقد سالن‌های سینمایی هستند و به نظر می‌رسد رییس جدید سازمان سینمایی جدید باید با بسترسازی و همکاری با وزارت مسکن و شهرسازی، استانداری‌ها و شهرداری‌ها و نیز جذب سرمایه‌گذاران بخش خصوصی، آرزوی بسیاری از شهرستانی‌ها را برای داشتن سینما برآورده کند.

شاه‌عباس صفوی روزگاری در این کشور 999 کاروانسرای عباسی برای آسایش زوار عتبات عالیات راه‌اندازی کرد. سینمای ایران را چه شده است که نمی‌تواند تجربه موفق شاه عباس را در سینماسازی تکرار کند.

منبع: مشرق

ارسال نظرات