آتشبس برای اسرائیل فاجعهبارتر است یا آمریکا؟
محمد ایمانی
۱) زمزمه احتمال آتش بس پنج روزه در جنگ غزه افزایش یافته است. رسانههای عبری دیروز عنوان کردند «توافق آتشبس احتمالی بهمدت ۵ روز و با آزادی ۵۰ اسیرِ اسرائیلی در ازای آزادی ۱۰۰ زندانیِ زن و کودک فلسطینی خواهد بود». شبکه 13 تلویزیون رژیم صهیونیستی اعلام کرد «در سایه پیشرفت مذاکرات برای مبادله اسرا، وزرای کابینه برای جلسهای فوری فراخوانده شدند». اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در این باره گفت: به توافق آتشبس نزدیک شده و پاسخمان را به برادران قطری و واسطههای دیگر تحویل دادهایم. عزت الرشق از رهبران جنبش حماس هم خبر داده است: «جزئیات توافق آتش بس، به زودی اعلام خواهد شد. قطریها قرار است جزئیات این توافق را اعلام کنند».. خبرگزاری فرانسه درباره جزئیات آتشبس احتمالی مینویسد: «توافق احتمالا موارد زیر را شامل میشود: آتشبس پنج روزه شامل آتشبس در نبردهای زمینی و محدود کردن عملیات هوائی اسرائیل، آزادی ۵۰ تا ۱۰۰ اسیر غیرنظامی اسرائیلی یا از ملیتهای دیگر، در مقابل آزادی ۳۰۰ فلسطینی از جمله زنان و کودکان.»
۲) روند فعلی جنگ، ادامه یابد یا متوقف شود، در هر دو صورت، باخت و شکست آن برای اسرائیل است. اسرائیل به هیچ یک از اهداف اِعلامی حمله نزدیک هم نشده، چه رسد دستیابی به آنها. بنابراین توقف جنگ در چنین شرایطی، اذعان به شکست است، به ویژه این که از سرگیری دوباره آن، هزینه مضاعفی برای این رژیم خواهد داشت. اگر هم به جنگ ادامه دهد، با تشدید اعتراضات جهانی، افزایش چشمگیر تلفات نظامی و خسارات اقتصادی، و نزاع بیشتر در جبهه داخلی مواجه خواهد شد؛ چنان که شواهد نشان میدهد.
۳) در حالی که رژیم صهیونیستی فقط به کشته شدن ۷۰ نظامی خود پس از آغاز عملیات در غزه اعتراف کرده، برخی منابع صهیونیستی دیروز خبر دادند: «در درگیریهای ۴۸ ساعت اخیر، ۳۰ نظامی و افسر و فرمانده اسرائیلی از جمله تامیر یدایی، فرمانده تیپ ۲۹۸ کشته شدند». ابوعبیده سخنگوی گردانهای قسام دیروز اعلام کرد طی ۷۲ ساعت گذشته، ۹ دستگاه تانک و ۶۰ خودروی زرهی اسرائیل منهدم شده است. مدیر دفتر الجزیره در فلسطین دیروز گفت: «حمله موشکی گردانهای قسام به تلآویو، بزرگترین حمله موشکی از آغاز جنگ بود که مناطقی وسیع را دربرگرفت و اگر قدس و حیفا را درنظر نگیریم، موشکهای قسام مسافت ۱۲۰ کیلومتری در عمق اراضی اشغالی را طی کرده است». به نظر میرسد ظرف یک ماه گذشته، بالای ۲۵۰تانک و به همین میزان خودروی نظامی ارتش اسرائیل منهدم شده، و احتمالا بیش از ۲۰۰ نظامی رژیم صهیونیستی در عملیات نظامی کشته شدهاند که چند ده نفر از آنها، افسران و فرماندهان ارشد هستند.
۴) اما خسارات و تلفات تداوم جنگ برای رژیم صهیونیستی، محدود به غزه نیست. انصارالله دیروز پیام داد: «توقیف کشتی اسرائیلی، سرآغاز نبرد دریایی علیه صهیونیستها است». همزمان، گزارشها از تشدید و تنوع حملات حزبالله در جبهه شمالی حکایت میکند. چنان که برخی رسانههای عبری دیروز گفتند «حمله امروز حزبالله به شمال اسرائیل، شدیدترین حمله از زمان آغاز جنگ است».
۵) در حالی که دویچه وله (آلمان) گزارش داده است: «اقتصاد اسرائیل تاب جنگ طولانی را ندارد و پول ملیاش در برابر دلار به پایینترین حد خود در ۱۱ سال گذشته سقوط کرده است»؛ تحلیلگر شبکه ۱۳ اسرائیل اعلام کرد: «ما توان ادامه دادن جنگ را نداریم. باید هرچه سریعتر جنگ را تمام کنیم؛ ما کشور قدرتمندی نیستیم که جنگی طولانی را ادامه دهیم. ما یک دولت کوچک هستیم».. از سوی دیگر، فشار افکار عمومی جهان بسیار بالاست؛ تا جایی که حتی جیمز لندل، خبرنگار دیپلماتیک بیبیسی، چهار روز قبل خبر داد: «تقریباً روز به روز لحن متحدان اسرائیل شامل آمریکا و انگلیس و اسرائیل نسبت به این کشور تندتر میشود». ارزیابی جرمی بوئن سردبیر بخش بینالملل بیبیسی این است که: «چند روز از ورود نیروهای اسرائیلی به بیمارستان شفا میگذرد و درخواست آتشبس بدون شواهدی بر وجود مقر حماس در بیمارستان افزایش خواهد یافت». به اذعان بررسیهای امنیتی رژیم صهیونیستی، ۹۵ درصد تجمعات و تظاهراتها در جهان به حمایت از غزه و در اعتراض به اسرائیل انجام میشود.
۶) در مقابل این وضعیت شکننده اسرائیل، مقاومت غزه همچنان قدرتمند و سرپاست. خبرگزاری انگلیسی رویترز به تازگی نوشت: «حماس، برای جنگی طولانی آماده است و میتواند جلوی پیشروی نیروهای اسرائیل را تا مدتها بگیرد و در نهایت وادار به آتشبس کند. هزاران عضو گردانهای قسام تا ماهها میتوانند در داخل تونلهای غزه بمانند و با تاکتیک جنگهای چریکی بجنگند».
۷) نتانیاهو در جبهه داخلی، هم متهم اول شکست در مقابل عملیات طوفانالاقصی است، هم ناتوانی در تسخیر غزه و نابودی حماس را پس از یک ماه گرفتار شدن در جنگ فرسایشی به اثبات رسانده، و هم متهم است که برای نجات خود، آماده است چند صد اسیر اسرائیلی را به کشتن بدهد، یا بکشد؛ چنان که ارتش اسرائیل در روز اول عملیات طوفانالاقصی عدهای از صهیونیستها را کشت و سپس، این افتضاح خود را به حماس نسبت داد و دروغش آشکار شد. نتانیاهو ۲۰ روز قبل گفت و چند بار هم تکرار کرد که «اسرائیل، آتش بس را نمیپذیرد چرا که این کار به معنی تسلیم شدن در مقابل حماس است و اکنون زمان جنگ است، نه زمان آتش بس». چند روز بعد، شبکه «کان» مجددا خبر داد که نتانیاهو با تبادل اسرا در ازای ۵ روز آتش بس مخالفت کرده و خواستار ادامه عملیات نظامی در باریکه غزه شده است. نتانیاهو سه روز قبل در نشست مطبوعاتی اذعان کرد: «فشارهای بینالمللی در هفتههای اخیر افزایش یافته است. از ما خواسته شد وارد غزه یا بیمارستان شفا نشویم و آتش بس اعلام کنیم. فقط زمانی جنگ را متوقف میکنیم که تضمین کنیم غزه دیگر خطر نیست». او اما بعد از ظهر دیروز گفت:«در مذاکرات پیشرفت حاصل شده و امیدوارم که به زودی اخبار خوبی در این باره اعلام شود».
۸) با این توصیفات، پذیرش از سر اجبار آتشبس، شکستی بزرگ برای اسرائیل و آمریکایی خواهد بود که جنگ را فرماندهی کرده است. دبیرکل حزبالله لبنان دو هفته قبل خبر داد: «آمریکا مانع آتشبس در غزه است. ایالات متحده، مسئول کامل جنگ کنونی در غزه، و اسرائیل، صرفا ابزار اجرائی آن است». فرمانده کل سپاه پاسداران هم دیروز اعلام کرد: «صهیونیستها منتظر آتشبس هستند چون در بحرانند، اما آمریکاییها اجازه نمیدهند. التهاب و اضطراب در میان صهیونیستها کشندهتر از آن چیزی است که در غزه میبینید».
۹) روزنامه هاآرتص دو هفته قبل به نقل از برخی منابع فاش کرده بود: «کاخ سفید و مسئولان دولت بایدن نگرانند اسرائیل، فاقد استراتژی خروج از غزه باشد. جنگ کنونی با پیروزی به پایان نخواهد رسید و این بار نیز سرانجام آن آتشبس خواهد بود». هاآرتص همچنین مینویسد: «مقامات آمریکایی معتقدند نتانیاهو، مانند مرد مُردهای است که تنها بر روی دو پا راه میرود. او از قبول آتشبس ترس دارد، چرا که نسبت به آینده خود پس از این فاجعه احساس خطر میکند. نتانیاهو معتقد است قبول آتشبس، با مخالفت وزیر امنیت داخلی همراه خواهد شد و ممکن است به جدایی بن گویر از ائتلاف دولت و فروپاشی کابینه منجر شود».
۱۰) مطابق آنچه گفته شد، رژیم صهیونیستی در هر دو صورت ادامه جنگ یا توقف آن، در موقعیت باخت و شکست قرار گرفته است؛هر چند که اگر ته مانده عقل برای زمامداران این رژیم باقی مانده باشد، توقف زنجیره دامنهدار شکست را به افزایش تصاعدی خسارات رژیم و گرفتاری عمیقتر در باتلاق ترجیح میدهند. این برای اسرائیل، انتخاب بین بد و بدتر است. در این میان، اگر مغلوبه شدن جنگ علیه غزه، برای اسرائیل فاجعه بار باشد -که قطعا هست-، برای کارفرمای آمریکایی، فاجعه بارتر خواهد بود. ده روز قبل «استفن والت»، سردبیر «فارین پالیسی» ضمن تبیین چند استدلال قوی نوشت: «جنگ غزه، فاجعه تمام عیار برای آمریکاست».
نقشه دولت برای تامین آب مشهد چیست؟
سعید برند
خراسان رضوی، حالا آن طور که سخنگوی صنعت آب کشور هم اذعان دارد، جزو 4 استان اول کشور از نظر بحران آب است و البته طبق آنچه وعده داده شده، در محور تمرکز پروژه های اضطراری دولت در رفع تنش های آبی قرار خواهد داشت. اما شواهد و قراین بحران آب در خراسان رضوی، پیش از آن که سخنگوی صنعت آب بر آن صحه بگذارد، از مدت ها قبل نمایان شده بود. از کسری یک میلیارد متر مکعبی آب در این استان بگیرید تا ذخیره 10 درصدی آب در سدها و آب رسانی به 700 روستای خراسان رضوی! شرایط سختی که در صورت تداوم خشکسالی و کاهش میزان بارندگی، بحرانی تر هم خواهد شد. اما در مقابل برای گذر از تنش و رسیدن به وضعیت پایدار آب، سعی شده است در کنار مدیریت مصرف، کنترل برداشت های بی رویه، اصلاح الگوی کشت، آبیاری فضای سبز شهری با پساب غیرشرب، اصلاح و ترمیم شبکه انتقال آب و برچیدن انشعابات غیرمجاز، طرح های اساسی تری نیز پیگیری و دنبال شود. در شرایطی که سد دوستی روز به روز خشک و خشک تر می شود، پروژه های بزرگی چون انتقال آب از ارتفاعات و یال شمالی هزار مسجد، طرح بازچرخانی و جایگزینی پساب با آب بخش کشاورزی، انتقال آب از دریای عمان و بهره برداری از سد شوریجه برای رفع تنش آبی مشهد در دستور کار دولت قرار دارند. اما واقعیت این است که در عمل، پیشبرد و پیشرفت طرح های گفته شده، با عمق فاجعه و شرایط بحرانی مشهد همخوانی مناسبی ندارد. پروژه های آبی استان به شدت تشنه تخصیص اعتبار کافی و به موقع هستند آن هم در حالی که گزارش های شرکت آب منطقه ای خراسان رضوی حاکی از آن است که سرانه اعتبار در حوزه آب برای استانی با ۸ درصد جمعیت و ۷ درصد مساحت کشور، تنها ۷۸ هزار تومان برای هر نفر در سال است، به گونه ای که خراسان رضوی در توزیع اعتبارات بخش آب در رتبه ۲۸ قرار گرفته است! اسف بار این که از حدود 15 هزار میلیارد تومان اعتبار آب در لایحه بودجه، سهم خراسان رضوی کمی بیشتر از یک درصد و چیزی در حدود 215 میلیارد تومان است! این عدد و رقم ها آن هم به شرط تخصیص کامل و 100 درصدی را بگذارید کنار این موضوع که به گفته مسئولان آب منطقه ای، تامین پایدار آب شرب مشهد حداقل به اعتباری معادل ۸ هزار میلیارد تومان نیاز دارد! اما هر چقدر به وقت تخصیص بودجه و اعتبار، مشهد به فراموشی سپرده می شود، به وقت سخن و اظهارنظر، «بحران آب مشهد» در صدر توجه و تاکید مسئولان قرار دارد. ادبیاتی که تقریبا در میان همه مسئولان و متولیان محلی و ملی مشترک است طوری که وزیر و معاون وزیری در حوزه آب نبوده که به شرایط بحرانی مشهد معترف نباشد و بر ضرورت اجرای پروژه های آبی تاکید نکرده باشد! آخرین اظهارنظر به مدیرعامل شرکت مادر تخصصی منابع آب ایران مربوط می شود که حدود یک ماه پیش گفته بود اجرای پروژههای «کارآمد» و «زودبازده» برای تامین آب شرب مشهد در سال آینده باید در دستور کار قرار گیرد. حالا چیزی به اتمام سال نمانده است. پاییز کم بارش نگرانی های 6میلیون جمعیت خراسان رضوی و 30 میلیون زائر در سال را دو چندان کرده است، سد دوستی هم که نفس های آخرش را می کشد؛ اکنون سوالی که ذهن افکار عمومی را به شدت اشغال کرده، این است که دولت دقیقا از کدام پروژه های کارآمد و زودبازده سخن میگوید؟! طبق آخرین گزارش های منتشرشده، طرح انتقال آب هزار مسجد که پشت سد مجوز ماده 23 و کمیسیون سازمان برنامه و بودجه مانده است، آن هم در حالی که مسئولان استان 16 شهریور ماه سال گذشته درخواست دریافت این مجوز را ارائه کرده اند! طرحی که با کسر سهم 40 درصدی سرمایه گذار بخش خصوصی و اجرای بخشی از کار توسط قرارگاه خاتم الانبیا(ص)، تنها معطل هزار و 300 میلیارد تومان است و در خوش بینانه ترین حالت اگر همین امروز موافقت ها جلب شود، در تابستان 1404 می تواند آب ارتفاعات هزار مسجد را به رگ های خشکیده شبکه انتقال آب درون شهری مشهد تزریق کند! سد شوریجه نیز که پیش از این قرار بود سال گذشته به بهره برداری برسد، در حال حاضر ۴۰درصد پیشرفت فیزیکی دارد. هر چند این پروژه از اعتبار خوبی برخوردار بوده و پیش بینی می شود به زودی مراحل تکمیل را سپری کند اما وقتی سخنگوی صنعت آب کشور اعلام می کند که خراسان رضوی در محور تمرکز پروژه های اضطراری رفع تنش آبی قرار گرفته، انتظارها از دولت فراتر می رود؛ حداقل فراتر از تخصیص قطره چکانی اعتبارات. به خصوص آن که 25 روز پیش دولت از نقشه راه آب کشور نیز رونمایی کرد. نقشه آبی که قرار است، منابع آبی برای تامین نیازهای محیط زیستی را مشخص کند و تسکینی باشد برای فرونشست ها و مسکنی باشد برای کاهش گرد و غبارها از پهنههای مستعد داخلی. اما نقشه دولت برای تامین آب مشهد و خراسان رضوی با توجه به شرایط بحرانی ذکر شده چیست و دولت در این باره چه راهکار مشخص و عملیاتی در نقشه راه کشور مصوب کرده است؟ اگرچه سال افق نقشه راه ۱۴۲۰ است، اما اهداف میانی هم برای آن در نظر گرفته شده است، اخبار منتشرشده بیانگر افزایش 2 برابری تامین آب در بخش های خدماتی و صنعتی است. همچنین میزان مصرف آب کشاورزی از منابع آب متعارف ۵۱ میلیارد متر مکعب در سال ۱۴۱۱ تعیین شده و در مقابل بهرهبرداری از منابع آب دریا 6 برابر ارتقا پیدا خواهد کرد. حال سوال این است که سهم خراسان رضوی به عنوان استان بحرانی کشور، از این میزان بهره برداری ها چقدر است؟ آیا قرار است همچون ناعدالتی ها و نامهربانی های بودجه ای، سهم هایی کمتر از یکی، دو درصد را شاهد باشیم یا این بار دولت واقعا پای کار رفع تنش آب استان آمده است؟ اگر پاسخ به این سوال «آری» است، چرا برنامه دقیق و عملیاتی دولت برای رفع این بحران به خوبی رسانه ای نمی شود؟ در شرایطی که مدیران و مسئولان آب استان در مصاحبه با خبرنگار ما می گویند اطلاع چندانی از جزئیات و مصوبات نقشه راه برای تامین آب مشهد ندارند، این سوال جدی تر مطرح می شود که آیا دولت در نقشه راه آب کشور، طرح جدیدی برای مشهد در چنته دارد، یا همچنان تاکیدی برای طرح ها و گزینه های قبلی است؟ آیا حضور در محور تمرکز پروژه های اضطراری دولت، به رفع تنش های آبی مشهد کمک خواهد کرد؟
حضرت امام خمینی (ره) آن پیر فرزانه در دى ۱۳۵۸ با تشکیل سازمانى از نیروهاى مردمى توانست سنگ بناى تشکیلاتى را بگذارد که نه تنها براى یک کشور اسلامى، بلکه در مقابل امت اسلامى خود را مکلف مىدانست و ازاینرو، تشکیلات بسیج سالها بعد در سایر کشورهاى اسلامى بومىسازى و الگوبردارى شد. تردیدی نیست که همه رفتارها، سخنان و امر و نهیهای امام عزیز ما در یک منظومه منسجم قابل تحلیل است، اما همه اذعان دارند که چکیده نگاه امام و یک عمر عمل سیاسی آن حضرت در دو سال پایانی عمر سراسر برکتشان تبلور پیدا کرده است. پیام برائت از مشرکین امام در ششم مرداد ۶۶، آخرین پیام به مناسبت هفته بسیج در آذر ۶۷، نامه مشهور امام به گورباچف در ۱۱ دی ۶۷ و منشور روحانیت در سوم اسفند ۶۷ همگی نشان از دغدغههایی داشت که امام راحل به دنبال طرح و حل آن بودند.
امام راحل ما در آذر سال ۶۷ در بیان کارویژههاى بسیج، یکى از ارکان و وظایف بسیج را در ایجاد نمونههایى از هستههاى مقاومت در جغرافیاى جهان دانسته و بر این اساس، استراتژى امنیتساز آینده انقلاب اسلامى و شیوه کنش سیاسى امنیتى کشورهاى اسلامى را بنا نهادند. امام (ره) در بیانى مىفرمایند: «باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامى باشند و این شدنى است، چراکه بسیج تنها منحصر به ایران اسلامى نیست، باید هستههاى مقاومت را در تمامى جهان بهوجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد. شما در جنگ تحمیلى نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب مىتوان اسلام را فاتح جهان نمود. شما باید بدانید که کارتان به پایان نرسیده است، انقلاب اسلامى در جهان نیازمند فداکارىهاى شماست و مسئولان تنها با پشتوانه شماست که مىتوانند به تمامى تشنگان حقیقت و صداقت اثبات کنند که بدون امریکا و شوروى مىشود به زندگى مسالمتآمیز توأم با صلح و آزادى رسید. حضور شما در صحنهها موجب مىشود که ریشه ضد انقلاب در تمامى ابعاد از بیخ و بن قطع گردد. من دست یکایک شما پیشگامان رهایى را مىبوسم و مىدانم که اگر مسئولان نظام اسلامى از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهى خواهند سوخت.»
مبتنی بر همین بیانات، استقلال و عزت ملى، امنیت پایدار و تمدن نوین اسلامى در گرو ایجاد بسیج مردمى و هستههاى مقاومت در جهان اسلام و در درجه بعد در جهان است. از سویى با درنظرگرفتن قواعدى، چون «نفى سبیل» که نسبت به مسلمین تعریف مىشود و نیز آیاتى مانند «محمد رسولالله والذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم»، حمایت و دستگیرى از مستضعفین کاملاً معنادارمی شود. اما جداى از این مبانى، با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی، امام راحل با یکسرى واقعیات میدانى مواجه بودند که چنین پیامی را در واپسین ماههای حیات خویش صادر کردند و امروز که صحنه میدانی در غزه و فلسطین اشغالی، عراق، سوریه، لبنان، یمن و اقصی نقاط سرزمینهای اسلامی را که در زیر چکمههای دشمنان قرارداشته یا دارند میبینیم بر عمق نگاه این پیر فرزانه در تشکیل هستههای مقاومت و بسیج مردمی بیشتر واقف شده و ضرورت وجود هستههاى مقاومت را غیرقابل انکار میدانیم.
با نگاهى به وضعیت جبهه مقاومت از دیروز تا امروز، شاهد افزایش خارقالعاده توان جبهه مقاومت هم از حیث عده و عده و هم جغرافیاى اقدامات تأثیرگذار آن از یمن تا عراق، سوریه، لبنان و فلسطین درگیر جنگ با دشمن خصم در این روزها هستیم. اگر پیش از این، برخی از همین کشورهاى اسلامى تصور مىکردند که براى حفظ تمامیت ارضی خود ناچارند دست به دامان امریکا و انگلیس یا طرحهای سازشکارانه با دشمن صهیونیستی شوند، با الگوبردارى از حرکت ناب وبىنظیر بسیج به این نتیجه رسیدند که اکنون که دشمن مستکبر به جان و مال و شرافتشان حمله کردهاست، راهى جز الگوگیری از بسیج حضرت روحالله (ره) ندارند.
۳۵ سال پیش امام عزیز ما در آخرین پیام خود به مناسبت آغاز هفته بسیج، دستور تشکیل هستههای مقاومت در جهان اسلام را دادند و حاصل این نگاه آن حضرت امروز در حزب الله لبنان و حماس و جهاد اسلامی و ذله کردن رژیم صهیونیستی را که همه غرب به حمایت او در جنگ غزه برخاستهاند میبینیم. حاصل نگاه امام راحل در تشکیل هستههای مقاومت در حشدالشعبی عراق که هیچ پایگاه امریکایی امروز در عراق در امان نیست، دیده میشود. حاصل اندیشه مقاومت امام (ره) این شده که انصارالله یمن با موشک قلب رژیم صهیونیستی را در ایلات نشانه میرود و کشتی تجاری صهیونیستها را به حمایت از مردم مظلوم و جبهه مقاومت غزه توقیف میکند و هشدار میدهد که در صورت نزدیک شدن به آبهای سرزمینی یمن مورد هدف موشکی قرار خواهند گرفت.
امروز ایده هستههای مقاومت امام عزیز ما تبدیل به نظریهای شده است که رهبر عظیم الشأن انقلاب، آن را در دیدار دانشآموزان و دانشجویان در آبان ۹۷ در قالب «نظریه مقاومت» تبیین کردند. نظریه مقاومت تکمیل کننده راهبرد هستههای مقاومتی است که امام راحل در آخرین پیامشان به بسیج داشتند. امروز کارآمدی این نظریه در صحنه نبرد و در جغرافیای جهان اسلام به روشنی دیده میشود و جبهه مقاومت با نیروهای آماده وسازمان یافته، نه در یک محیط جغرافیایی، بلکه در همه جغرافیای پرتلاطم منطقه و جهان اسلام و فراتر از آن در قلب اروپا و امریکادر حال کنش است. این موضوع علاوه بر ثمرات مادى، چون افزایش امنیت در منطقه و کاهش خطر قدرتهاى استکبارى متجاوز، موجبات ایجاد تمدن نوین اسلامى را تسریع مىبخشد و از سویى با کاربست «نظریه مقاومت» علاوه بر بعد نظامى، در عرصههاى اقتصادى و سیاسى، مىتوان ثمرات این جبهه و هستههاى مقاومت را بیش از پیش شاهد بود. آن روز که امام عزیز ما خطاب به فرزندان بسیجی خویش فرمودند: «شما در جنگ تحمیلى نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب مىتوان اسلام را فاتح جهان نمود. شما باید بدانید که کارتان به پایان نرسیده است»، پیام آن روز امام را گروههای مقاومت امروز در فلسطین، لبنان، یمن، عراق و سوریه دریافت کردند. از همین رو است که دشمن صهیونیستی با وجود حمایت مادی و معنوی امریکا و همه دنیای غرب در مقابل یک گروه کوچک ولی مبارز و با انگیزه همچون حماس و جهاد اسلامی آن هم در یک محیط جغرافیایی ۳۶۰ کیلومترمربعی غزه بیش از ۴۵ روز است که زمینگیر شده و برای آتش بس با کمترین هزینه دست و پا میزند. پیام آن روز امام در تک تک سلولهای هستههای مقاومت امروز ریشه دوانیده و یقیناً در آیندهای نزدیک همان گونه که امام وعده آن را داده بودند، میتواند اسلام را فاتح جهان کند.
صهیونیستها در مسیر نیستی
جعفر قنادباشی
پس ازحدود شش هفته ازجنایات اسرائیل در غزه، کشورهای میانجی بهویژه قطر از توافق آتشبس میان حماس و رژیمصهیونیستی خبر دادهاند. تندادن صهیونیستها به آتشبس همان برنامهای است که طی حدود ۱۸سال گذشته از سوی اسرائیلیها در جنایاتی که علیه غزه داشتهاند به اجرا درآمده است. برهمین اساس بود که از ابتدای دور جدید جنایات صهیونیستها نیز حماس و تمام تحلیلگران بینالمللی معتقد بودند این بار هم رژیمصهیونیستی با وجود همه تبلیغات و تلاشهای مذبوحانهای که دارد، به نقطه زیر صفر که خفتبارترین نقطه است خواهد رسید و مجبور خواهد شد آتشبس را بپذیرد.
البته اینبار اشغالگران صهیونیست در حالی آتشبس را میپذیرند و در واقع، پیشنهاددهنده و درخواست کننده آن هستند که بیش از هر زمان دیگری، آرزوهای خود را بر باد رفته میبینند. صهیونیستها در دهههای گذشته تلاش زیادی برای پنهان کردن جنایات خود انجام داده بودند تا بتوانند ضمن کسب مشروعیت بینالمللی، پروژه عادیسازی روابط با دیگر کشورها را پیش ببرند، اما جنایات چند هفته اخیر تمام این تلاشها را به هدر داد و این بار ورود رژیمصهیونیستی به آتشبس به معنی این است که افکار عمومی جهان بیش از همیشه به ماهیت واقعی صهیونیستها پی برده است. پذیرش آتشبس در جنگ فعلی به معنی نابودی همه آن چیزی است که آنها برای آن برنامهریزی کرده بودند. پذیرش آتشبس در داخل سرزمینهای اشغالی نیز زمینهساز مشکلات بیشتری برای دولت نتانیاهو خواهد شد چرا که نتوانستند به هیچ یک ازوعدهها و اهدافی که اعلام کرده بودند دست یابند و این زمینهساز انتقادهای بیشتر ازدولت خواهد شد. تحقق نیافتن این اهداف نه تنها به معنی سقوط دولت بنیامین نتانیاهو است بلکه به این معنی است که مجموعه حاکمیت جعلی صهیونیستی به انتهای راه رسیده است.
آنها در جنگ فعلی یک بار صحبت از نابودی کامل حماس کردند. بار دیگر وعده دادند تمام تونلهای زیرزمینی شهر غزه را نابود خواهند کرد. یکبار دیگر مدعی شدند که تمام سران حماس را دستگیر خواهندکرد و یکبار نیز مدعی شدند تمام فلسطینیهای ساکن غزه را از این منطقه اخراج خواهند کرد. تمام این ادعاها را باید در کنار وعده نتانیاهو برای آزادی تمام اسرای صهیونیست از دست حماس گذاشت و مشاهده کرد که نه تنها هیچکدام از این اهداف و وعدههای دولت رژیمصهیونیستی در جنگ فعلی محقق نشده، بلکه تمام تلاشهای این رژیم برای کسب مشروعیت بینالمللی از بین رفته است. در هفتههای گذشته مشاهده کردهایم که افکار عمومی جهان در تمام کشورها از جمله کشورهای غربی که دولتهای آنها از حامیان پر و پا قرص اسرائیل هستند بارها انزجار خود را از جنایات صهیونیستها اعلام کردهاند و اسرائیل را نامشروعترین رژیم و بزرگترین تهدیدکننده صلح و امنیت در جهان میدانند. اقدامات اسرائیل در هفتههای گذشته به لحاظ نظامی هیچ ارزشی نداشته است وحتی نتوانستند یک پیروزی نسبی برای حفظ بخشی از آبروی ارتش خود داشته باشند. آنها پس از شکستی که در عملیات طوفانالاقصی در ۱۵مهرماه خوردند تلاش داشتند با حملات همهجانبه و کسب پیروزی، برای ساکنان سرزمینهای اشغالی وشهرکنشینان، احساس امنیت ایجادکنند، اما با وجود بیش از ۴۰روز جنایت نتوانستهاند به کوچکترین موفقیتی دست پیدا کنند. برهمین اساس میتوان گفت رژیمصهیونیستی همانطور که مردم فلسطین وجهان را در این مدت عزادار کرد و تلخترین حوادث را رقم زد، خودش هم تلخترین دوران را سپری میکند. میتوان با قاطعیت گفت که پذیرش آتشبس از سوی اشغالگران صهیونیست یعنی ورود به دالانی تاریک و سیاه و ظلمانی و حرکت سریع اسرائیل در مسیر نابودی کامل.
الف- ابهام در نقش. برخی از دانشجویان اطلاع کمی از نقش دانشجو دارند. با برخی از آنها که صحبت کردم، میگفتند در دوران مدرسه فقط به آنها گفته شده که درس بخوانند تا به دانشگاه برسند و تصویر روشنی از چگونهبودن در دانشگاه و نقش دانشجوبودن ندارند یا تصور آرمانیشان اینگونه بوده است که در دانشگاه سختگیریهای خواندن و مطالعهکردن وجود ندارد. ب- بیعلاقگی به رشته تحصیلی. برای من تعجبآور است که حتی در دوران تحصیلات تکمیلی هم دانشجویانی هستند که به رشته خود بیعلاقه هستند. برای برخی از آنها این تصور وجود دارد که اگر در رشته دیگری تحصیل میکردند، به این فاصلهگرفتن از نقش دانشجو مبتلا نمیشدند. ج) اجبار به تحصیل. گروه دیگری از دانشجویان فاصله بسیاری از نقش دانشجوبودن دارند، آنها کسانی هستند که هیچ علاقهای به میدان علم و دانشگاه ندارند و علایق و ترجیحاتشان در محیط دانشگاه نیست اما اجبارهای والدین یا فشار اجتماعی باعث شده که در یک رشته تحصیلی که قبول شدهاند، مشغول تحصیل شوند، درحالیکه چنین نقشی را با نقش اصلی خود در تعارض میبینند. عجیب است که گروهی دیگر دلیل فاصله نقشی از دانشجوبودن را نرفتن و بهعقبانداختن خدمت سربازی میدانند. تعدادی هم شیوه تدریس استاد را دلیل بیعلاقگی میدانند. نکته عجیب این است که هیچکدام از این افراد برای حل این مسئله، عملی و حرکتی انجام نمیدهند و سالها در همین وضعیت باقی میمانند...
نه کسی که در نقش دانشجوبودن ابهام دارد و نه کسی که نسبت به رشته خود بیعلاقه است، فعالیتی برای کاهش این فاصله انجام نمیدهد. نه ابهامداشتن را با دانشگاه در میان میگذارد و نه حرکتی برای عوضکردن رشته خود و... انجام میدهند. در چنین وضعیتی زمان، منابع و استعدادهای زیادی هدر میرود. علاوهبراین حضور زیاد دانشجویانی که از نقش دانشجوبودن فاصله گرفتهاند، در محیط دانشگاه و کلاس درس، دیگر دانشجویانی را که با عشق و علاقه وارد میدان آکادمی شدهاند نیز متأثر میکند. به قول معروف «افسردهدلی افسرده کند انجمنی را». در کلاس درس گروهی از دانشجویان که نقش دانشجویی را خوب میشناسند و در کلاس علاقه و توجه نشان میدهند، کنار دانشجویانی نشستهاند که هیچکدام از این ویژگیها را ندارند. چنین دانشجویانی فضای دانشگاه را درگیر فعالیتهای دیگری میکنند که سنخیتی با محیط دانشگاهی ندارد. استاد متبحر میتواند با توجهکردن به این مباحث و شیوه تدریس تعداد بیشتر ی را به جمع علاقهمندان به نقش دانشجویی اضافه کند اما کافی نیست. اصلاح سازوکارهای دیگر مانند شیوه جذب دانشجو برای کاهش فاصلهگیری از نقش لازم است. نکته مهم این است که آنچه برای تصمیمگیران و مدیران اهمیت بیشتری دارد، نه چارهاندیشی برای مسئله فاصلهگیری از نقش بلکه چالش فاصلهگیری افراد از قواعد نمود و شیوه بودن است. بهعبارتی مسئله مهمتر برای برخی مدیران فاصلهگیری افراد از قواعد بروز و نمایش خود است؛ یعنی چگونگی رؤیتپذیری و آشکارشدگی افراد چالشبرانگیزتر است تا فاصلهگیری از نقش.
خبرنگارانی که با خون خود مینویسند
سید محمد بحرینیان
حدود یک قرن پیش اولین قوانین بازنشستگی در ایران برای بخش دولتی تصویب شد. تصویب سن و سابقه لازم برای بازنشستگی در آن سالها صورت گرفت و با گذشت یک قرن بدون توجه به تغییرات اساسی در وضعیت سلامت و طول عمر و امید به زندگی،ثابت مانده است.
محاسبات و ضرایب پرداخت حقوق بازنشستگی با فرض اطلاعات آن دوران صورت گرفته است. از نکات مهم در آن دوره، برابری سن بازنشستگی با امید به زندگی بوده است. حال با افزایش سطح بهداشت عمومی، شاهد افزایش حدود پانزده ساله امید به زندگی مردم هستیم. با این حال نسبت های پرداخت حقوق بلاتغییر مانده است. این بدان معناست که صندوق های بازنشستگی درگیر کسری و ناترازی هستند.
از سوی دیگر، افراد حدود ۵۰ سال که تخصص و انرژی مناسبی دارند، به دلیل بازنشستگی بایستی از بازار کار خارج و با کاهش درآمد و تضعیف وضع معیشت روبه رو می شوند.
لذا بازبینی سن بازنشستگی از سنوات گذشته امری اجتناب ناپذیر بوده است. در عین حال عمده کشورهای جهان اعم از توسعه یافته یا در حال توسعه به دلایل فوق، بازنشستگی را طی دو دهه اخیر بین ۵ تا ۱۰ سال افزایش داده اند. در این راستا، مجلس شورای اسلامی افزایش پلکانی سن بازنشستگی را تصویب نموده است. این افزایش تاثیرمنفی بر بازنشستگان فعلی ندارد و حتی به دلیل افزایش درآمدها و منابع صندوق های بازنشستگی و کاهش ورود بازنشستگان جدید، می تواند حقوق بازنشستگان را هم افزایش داد.
در صندوق های بازنشستگی عمومی، افزایش منابع میتواند پرداختی بهتری برای بازنشستگان در دوره بازنشستگی داشته باشد، موضوعی که طی سال های اخیر همواره خواسته بازنشستگان بوده است. در سمت صندوق های بازنشستگی دولتی نیز کسری منابع، سبب استقراض مستقیم و غیرمستقیم دولت از بانک مرکزی شده و سبب افزایش نرخ بهره و تورم گردیده است که میتواند با اصلاح فوق، شاهد اصلاح تورم نیز باشیم.
همچنین پیشنهاد میگردد همزمان با اصلاح سن بازنشستگی، اقدامات جهت افزایش بهرهوری سرمایه گذاری در صندوق های بازنشستگی و حذف تقلبات و سوء استفاده ها از صندوق ها نیز در دستور کار قرار گیرد.
ارسال نظرات