دکتر محمدحسین محترم
۱-اظهارات جدید رئیسجمهور مصر واقعیت میدانی جنگ غزه را علیرغم پروپاگاندای رسانهای رژیم صهیونیستی و غربیها، عیان کرد. عبدالفتاح السیسی در دیدار با رئیس سیا به وی گفته است«دولتم هرگز نقشی برای نابودی حماس ایفا نخواهد کرد، زیرا قاهره برای حفظ امنیت در مرزهایش با نوار غزه به حماس نیاز دارد»! اردن هم تاکید کرده که سناریوهای احتمالی پس از جنگ علیه غزه را به دلیل غیرممکن بودن، نمیپذیرد. خلاصه و واقعیت این سخنان یعنی پیروزی حماس حتمی و قطعی است، که قبلا گفته بودیم«شک نکنید»! اینکه السیسی به رئیس سیا گفته است، برای حفظ امنیت در مرزهایش به حماس«نیاز» دارد،یعنی اینکه«مقاومت حماس نابود شدنی نیست و با قدرت میماند». تاکید اردن بر غیرواقعی بودن سناریوهای احتمالی اسرائیل برای پس از جنگ نیز نشان میدهد واقعیت میدانی غیر از فضاسازیهای رسانهای بر روی کشتار مردم غزه است و توهمات نتانیاهو محقق شدنی نیست. آن گونه که عاموس هارئیل کارشناس نظامی اسرائیلی در هاآرتص گزارش داده که«گفت وگو با فرماندهان ارتش اسرائیل و آنهائی که نبرد در نوار غزه را رهبری میکنند، فاش میکند درگیری در غزه پیچیدهتر از آن چیزی است که نتانیاهو ترسیم کرده بود»!
۲- سرنگونی پهپاد ام کیو ۹ آمریکایی توسط انصارالله یمن در کنار خبر رویترز که گفته«حزبالله به موشکهای ضدناو روسی دست یافته است» و همچنین«رونمایی از گروه مقاومت دریایی در دریای مدیترانه»،هم این پیام را به آمریکاییها داد که«تهدید زدن ناوهای آمریکایی از سوی سیدحسن نصرالله» را جدی بگیرند و هم این مسئله را در افکارعمومی ایجاد کرد که شانتاژ رسانهای درباره نابودی حماس با واقعیتهای میدان نبرد تفاوت دارد. در اهمیت این موضوع اولا توانمندی نظامی مقاومت برای سرنگونی پهپادهای آمریکایی به رخ آمریکا کشیده شد. ثانیا نشان داد مقاومت علاوهبر توانمندی نظامی جرات زدن پهپاد آمریکایی را همچنان دارد و دیگر کشورهای مدعی تاکنون جرأت انجام اقدام مشابهی در مقابل آمریکا را نداشتهاند.
ثالثا این سومین پهپاد آمریکایی(بعد از سرنگونی پهپاد گلوبال و نشاندن پهپاد آرکیو توسط ایران) است که سرنگون میشود.
۳- براساس واقعیتهای میدانی تعدادی از مقامهای ارشد آمریکایی آن گونه که سی ان ان گفته است، به صورت محرمانه به بایدن اعلام کردهاند«حملات اسرائیل دیگر قابل دفاع نیست».وزارت امور خارجه آمریکا هم با ترس از تبعات و تهدیدات اشغال مجدد غزه به اسرائیل گفته از اشغال غزه حمایت نمیکند.حالا با خارج شدن نتانیاهو از توهم، یک منبع نزدیک به حماس اعلام کرد آمریکا و اسرائیل درخواست آتشبس در ازای آزادی۱۲ اسیر صهیونیستی که نیمی از آنها آمریکایی هستند، با میانجیگری قطر را داده اند، موضوعی که قبلا گفته بودیم «آمریکا و اسرائیل مجبورند تسلیم قدرت و اراده مقاومت شوند و آتشبس را بپذیرند».چرا که گذشت زمان و فرسایشی شدن جنگ به ضرر آنهاست. گاردین و خبرگزاری فرانسه هم فاش کردند جزئیات این آتشبس در قاهره با حضور رئیس سیا و یک هیئت اسرائیلی در حال نهائی شدن است. ادعای مکرون مبنی بر اینکه «نیاز به یک آتشبس سریع داریم» نشان میدهد که اولا از بیاعتبار شدن خود در افکارعمومی به دلیل حمایت از کشتار کودکان غزه به شدت نگران شدهاند و ثانیا به واقعیتهای میدانی پی بردهاند که «اسرائیل نمیتواند حماس را از بین ببرد».نکته مهم برای مقاومت این است که میداند نمیتواند به آتشبس ۳ روزه اعتماد کند، چراکه آمریکا به دنبال آزادی اسیران خود در دست حماس است. چنانکه رسانههای آمریکایی فاش کردند«دولت بایدن به اسرائیل پیشنهاد کرده که مدت زمان توقف جنگ را با آزادی تعداد معینی از گروگانها مرتبط کند». لذا حماس نیز باید با به دست گرفتن ابتکار عمل، آزادی اسیران اسرائیلی و آمریکایی در قبال آتشبس را مرحلهبندی و به ازای آزادی هر اسیر آزاد شده مدت زمان آتشبس را تعیین کند تا پس از آزادی یکباره اسیران، اسرائیل مجددا حملات هوایی را از سر نگیرد.
۴- فلسطینیان میدانستند دیر یا زود با چنین وضعیتی مواجه میشوند و میدانستند اگر امروز در مقابل رژیم صهیونیستی کوتاه بیایند، به طور قطع در آینده رژیم صهیونیستی طرح فلسطینی زدایی را با کوچاندن آنها به خارج از کشورِشان را اجرا میکند. لذا در قضیه فلسطین بر خلاف سایر جنگها کشتار بیشتر و بمبارانهای اینچنینی روی یک وجب خاکِ تحت محاصره پیروزی محسوب نمیشود.اسرائیل که ادعای داشتن قویترین ارتش منطقه را میکند و مورد حمایت نظامی کامل ارتش آمریکاست، همین که نمیتواند گروه کوچکی مثل حماس را از بین ببرد و نابود کند، بزرگترین شکست را خورده است و با حمله به یک وجب خاک نمیتواند ادعای پیروزی کند. هرچند مقاومت و دفاع از سرزمین خود هزینه دارد، اما تجربه و آمار نشان داده هزینه سازش و انفعال بیشتر است. مقاومت در ازای هزینهای که در این جنگ داد، دستاورد بزرگی به دست آورد که برای اولین بار معادله ۷۵ سال گذشته را کاملا عوض کرد و آن اینکه با فعال شدن همه گروههای مقاومت در منطقه، آمریکا و اسرائیل با هم فهمیدند از حالا به بعد بزنند، میخورند!
۵- اما طوفان الاقصی نه کم سابقه بلکه بیسابقه بود، و نه تنها به عنوان بیسابقهترین طوفان قرن اخیر، بلکه به عنوان بینظیرترین طوفان، تاثیرات کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدتِ عمیق و شگرفی بر صحنه بینالمللی و تحولات منطقه خواهد گذاشت. طوفان الاقصی در حقیقت «درد زایمان منطقه» است که روزی وزیر خارجه وقت آمریکا از آن سخن گفته بود. سال ٢٠٠٦ در جنگ ۳۳ روزه، زماني كه بمبهاي اسرائيل بر سر مردم بيروت فرود مي آمد، كاندوليزا رايس ضمن دفاع از این اقدام جنایتکارانه تلآویو گفته بود«این درد زايمان خاورميانه جديد است»! اما امروز بعداز ۱۷ سال نه به نابودی حزبالله منجر شد و نه به زايمان «یک خاورمیانه جدید» كه خانم رایس و نظام سلطه انتظار آن را ميكشيدند. برعکس با تسلیم رژیم صهیونیستی در لبنان و عقبنشینی و تغییر توازن معادلات منطقه، اکنون درد واقعی زایمان منطقه را بایدن و نتانیاهو ناباورانه و غافلگیرانه در حال تحمل کردن و نظارهگر تولد «یک خاورمیانه جدید» هستند که دیگر، رژیمهای عربِ طرفدار غرب کنترل اوضاع آن را در دست نخواهند داشت که بتوانند طرحهای استعماری همچون اداره غزه توسط سازمان ملل و یا کشورهای عرب منطقه را تحمیل کنند.این طوفان که به سیلی ویرانکننده برای آمریکا و اسرائیل تبدیل شد، نشان داد مردم غزه به بلوغ کافی رسیدهاند که خود سرنوشت خود را تعیین و اداره کنند و حمایت گسترده از سلاح مقاومت بخوبی این ادعا را ثابت میکند و طوفان الاقصی اصولا به دلیل همین بلوغ اتفاق افتاد که مردم غزه از کشورهای عرب منطقه ناامید شدهاند و فهمیدهاند که خود باید سرنوشت خود را رقم بزنند و نباید امیدی به سازمانهای بینالمللی داشته باشند، همان طور که نتیجه نشستهای قاهره و امان به خوبی این موضوع را نشان داد. لذا زاینده زایمانِ یک منطقه جدید نه آمریکاییها بلکه مقاومت منطقه خواهد بود. در واقع طوفان الاقصی تسریعکننده این زایمان است و حکم همان آمپولی را دارد که گاهی پزشکان برای شروع شدن روند زایمان طبیعی استفاده میکنند و این هنر شهید سلیمانی بود که توانست مقدمات آن را آماده کند، آن گونه که رهبرمعظم انقلاب فرمودند«آمریکاییها نقشهشان برای فلسطین این بود که قضیه فلسطین را به فراموشی بسپارند و جرأت نکنند دم از مبارزه بزنند. این مرد یعنی سردار سلیمانی، دست فلسطینیها را پُر کرد که بتوانند مقاومت کنند؛ کاری کرد که یک منطقه کوچکی،مثل نوار غزّه در مقابل رژیم صهیونیستیِ با آن همه ادّعا میایستد. این را دشمنان خوب میدانند و شاید برخی دوستان ندانند که شهید سلیمانی توانست با کمک ملتهای منطقه تمام نقشههای نامشروع آمریکا در غرب آسیا را خنثی کند». طوفان الاقصی تشکیل دهنده بخشی از همان «پیچ تاریخی» و «تغییر در هندسه نظم جهانی» و «نظم جهانی جدید و تحول در دنیا» و «انتقال مرکز ثقل قدرت جهانی از غرب به شرق» است که «... ما به قله نزدیکیم...!». شاید این سخن با اعتراف تاریخی لیندسی گراهام سناتور آمریکایی بیشتر فهم و درک شود که گفت «قبلا ایران از ما میترسید، الان این ماییم که از ایران میترسیم»!.لذا بیدلیل نیست که کارشناس اسرائیلی اذعان میکند«ضربه سختی خوردیم، با کشتن سليمانی فکر میکردیم داستان به پایان رسیده اما جانشینش به ما نشان داد که یک من ماست چقدر کره دارد...!». به تعبیر حضرت امام(ره) «تازه این اول ماجرا است و ستمگران کابوسهای دیگری در پیش دارند و باید خود را برای نابودی اسرائیل آماده کنند».
عملیات روانی روی دولت سیزدهم در آستانه انتخابات
دولت سیزدهم بدون تردید یکی از متغیرهای مهم و تأثیرگذار بر انتخابات آینده است چراکه اولاً دولت مجری و برگزارکننده انتخابات بوده است و ثانیاً مردم تلاش میکنند با رأی خود گفتمان و رویکردهای دولتهای حاکم را تقویت کنند. بیشترین تأثیر دولت را باید در معادله رابطه میان کارآمدی دولت با مشارکت و میزان رأی بررسی کرد. مطابق نظرسنجیهای بهعملآمده، یکی از اصلیترین عوامل کاهش مشارکت، مسائل اقتصادی و سفره مردم است. نکته مهم در این رابطه که حائز اهمیت فراوان میباشد، فاصله میان واقعیتهای میدانی با اذهان عمومی است که متأسفانه به دلیل ضعف رسانهای دولت در انعکاس فعالیتها و دفاع از کارنامهاش این فاصله کم هم نیست، از این رو، تمرکز معاندان و گروههای ضدانقلابی که خط تحریم انتخابات را دنبال میکنند، عملیات روانی ویژهای است که علیه دولت سیزدهم آغاز کردهاند. مهمترین محورهای آن عبارتند از:
۱) القای ناکارآمدی و کمرنگسازی دستاوردهای دولت: القای ناکارآمدی دولت سیزدهم به چند دلیل بیش از دولتهای پیشین صورت میگیرد که از جمله آنها میتوان به رویکرد انقلابی دولت و عدمدلبستگی به بیرون اشاره کرد چراکه با القای عدمکارآمدی دولت در درجه اول انقلابیگری را زیر سؤال برده و آن را ریشه مشکلات کشور معرفی میکنند تا این نگاه را مخدوش جلوه دهند، ثانیاً رویکرد نگاه به درون را بینتیجه دانسته و تنها راهحل مشکلات کشور را دراز کردن دست نیاز به بیرون معرفی کنند. دشمن با این عملیات روانی میتواند هم مردم را ناامید از آینده بهتر کند و مشارکت را کاهش دهد و هم بر نتیجه انتخابات تأثیر بگذارد و غربگرایان را تقویت کند.
۲) تحریف واقعیتهای میدانی با ادعاهای خلاف واقع: یکی از محورهای دائمی و پرتکرار دشمن علیه دولت سیزدهم انتشار اخبار جعلی بسیار سخیف، اما بزرگ و گسترده است که هرازگاهی اقدام به نشر آن میکند و پس از مدت کوتاهی از کنار آن میگذرد. یکی از نمونههای این گونه اخبار اعزام ۵ هزار چینی به ایران جهت حفاظت از نیروهای این کشور در پروژههای نفتی و گازی یا فروش بخشی از خاک ایران به چین است که بلافاصله به محور اصلی گعدههای خصوصی و محافل عمومی به ویژه اماکن عمومی مانند مترو، اتوبوس یا تاکسیها تبدیل میشود، حال آنکه این خبرسازیها از اساس دروغ است.
۳) ترویج ناامیدی و نبود راهحل: یکی از شگردهای عملیات روانی دشمن علیه دولت سیزدهم این است که به عنوان دولتی دلسوز و مردمی از آن یاد و ادعا میکنند که این دولت واقعاً دلش میخواهد برای مردم کارهایی را انجام دهد، اما به دلایل زیادی نمیتواند که مهمترین آنها عدمامکان حل مشکلات و نبود راهحلهای داخلی و ساختارهای مشکلدار است. با این عملیات نه تنها امید مردم به آینده و گرهگشایی از مشکلاتشان کاهش مییابد بلکه ممکن است در انگیزه نیروهای انقلابی نیز تأثیر منفی ایجاد کند.
۴) القای عدم بیطرفی دولت در انتخابات: یکی دیگر از محورهای عملیات روانی معاندان نظام اسلامی القای عدمبیطرفی دولت سیزدهم در انتخابات است. هدف دشمن از این ادعا القای عدمرقابت جدی و مشخصبودن نتیجه انتخابات است که بر روند مشارکت مردمی تأثیر منفی دارد. این در حالی است که دولت سیزدهم مولود انتخاباتی فراجناحی است و برخلاف دولتهای پیشین خوشبختانه تاکنون جریان و حزب خاصی از آن متولد نشده است.
۵) امکان تکدورهایشدن دولت سیزدهم: از آنجا که برخی جریانهای سیاسی انتخابات مجلس را معبری برای بازگشت به قدرت میدانند و دلیل اصلی ورود خود به انتخابات را پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری برای تصاحب دستگاه اجرایی کشور معرفی میکنند، مانع بزرگی مانند احتمال تداوم دولت فعلی را با طرح این ادعا که دولت آقای رئیسی اولین دولت تکدورهای پس از انقلاب اسلامی خواهد بود، از نظر خویش برمیدارند، بنابراین رسانههای وابسته به ضدانقلاب از این محور برای عملیات روانی علیه دولت بهره میگیرند تا امید مردم به بهبود شرایط را کاهش دهند
آمریکا بازنده واقعی جنگ
امیر محمدرضا آشتیانی
درهفته قبل وارد شدن ضربات سنگین به آمریکا پس از تحولات غزه را گوشزد کردم که در صورت تداوم جنایات رژیم اشغالگر قدس و آمریکا در غزه، آمریکا دچار شکستهای سنگین خواهد شد و بازنده واقعی این جنگ آنان خواهند بود. بدون تردید علائم این شکست در حال بروز است که به مصداقهایی از آن اشاره خواهم کرد.
همه بهخوبی میدانند که سیاست خارجی در امتداد سیاست داخلی و انعکاس خواست و اراده مردم در عرصه خارجی هر کشوری است. در تاریخ دولتهای بسیاری بودند که بهدلیل سیاست خارجیشان، قدرت را از دست دادهاند، بنابراین توجه به خواست مردم در آینده قدرت آنها حائزاهمیت است. راهپیمایی و اعتراضهای گسترده، عظیم و شگفتانگیز در جهان و بهویژه در ایالتهای مختلف آمریکا و اختصاص کمکهای مالی فراوان آنان و حتی چهرههای معروف هنری، ورزشی و اجتماعی به مردم بیگناه و مظلوم غزه موجب تعجب و تحیر خود آمریکاییها شده است و این اراده و خواست عمومی مردم در اعتراض به کشتن زنان، کودکان و هدف قرار دادن بیمارستانها و مجروحان و پایان دادن این جنایات هنوز در سیاست خارجی این کشور نمود پیدا نکرده و خود نقیضی بر بطلان ادعای دموکراسی آمریکایی است. ضربهای سخت به قدرت نرم آمریکا و سرمایه اجتماعی آنان که برای اقدام در عرصه خارجی بسیار حیاتی است. بهرغم خواست مردم جهت اتمام حمایت از جنایتهای رژیم کودککش صهیونیستی مقامات آمریکا رسما از جنگ حمایت میکنند. همه عالم میدانند که رژیمصهیونیستی تابع و مجری سیاستهای واشنگتن است بنابراین کشتار فجیع و وحشیانه امروز مردم غزه محصول مستقیم راهبردهای آمریکا در منطقه است؛ از اینرو نه تنها دستان آنها به خون مردم غزه آغشته شده بلکه میتوان بهصراحت گفت، این جنایات مستقیما توسط آمریکاییها اتفاق میافتد. کمکهای مستشاری، تسلیحاتی، اطلاعاتی و سیاسی بیشرمانه آنها، رسوایی فراموشناشدنی را برای آمریکا بهوجود آورده است . عدم حمایت و حتی مخالفت با طرح آتشبس فوری مورد درخواست سازمان ملل، مجامع بینالمللی عمومی، کشورها و ملتهای مستقل و آزاده جهان و حتی متحدان غربی، دهنکجی آمریکا به سازوکارهای بینالمللی و لجاجت با نهادهای حقوقبشری است و روی دیگر استانداردهای دوگانه و سوءاستفادههای ریاکارانه آنان از این نهادها و سازوکار را نشان داد . ازسوی دیگر شجاعت و نهراسیدن جوانان مقاومت و اقدامات این گروهها علیه پایگاه نیروهای تروریست و اشغالگر آمریکا، که اوج آن سرنگون شدن پیشرفتهترین پهپاد آنها بود، موجب فروریختن هیمنه و افسانه شکستناپذیری آمریکا را فراهم کرده و این قهرمانان هالیوودی را به محاق تاریخ فرو برد. از این پس باید شاهد فصل جدیدی در مبارزات استکبارستیزی در جهان باشیم. شکست اطلاعاتی و اشتباهات پیدرپی راهبردی و باخت در جنگ محاسباتی، باتلاق جدیدی برای آنان ایجاد کرده است که تلاش میکنند با کشتن انسانهای زیاد و تحویل زمین سوخته از آن امتیازی بسازند تا شاید جبرانی بر این شکست باشد و نمیدانند دست و پا زدن در باتلاق، نتیجهای جز فرو رفتن بیشتر ندارد . با مصداقهایی که اشاره شد، کشوری که در داخل و خارج و در حوزه سیاست داخلی، خارجی، نظامی، بینالمللی، تصمیمات راهبردی با چنین اشتباهات مهلک و ویرانگر و در نتیجه بیآبرویی مواجه است و تمام دارایی و سرمایه ظاهری را از دست داده است جز افول و شکست سنگین و خفتبار چی میتوان نامید؟ جمعبندی این جنگ چند نکته مهم راهبردی دارد: نخست، اینکه آمریکا از نظر بسیاری از کشورها دیگر غیرقابلاعتماد و غیرقابلاطمینان است . دوم، آنها برخلاف ادعای خود بهشدت آسیبپذیر هستن. سوم، این جنگ افول آمریکا از منظرهای مختلف بهویژه انسانی و اخلاقی را نشان داد. چهارم، نظم جدید جهانی آغاز شده است. در شرایط فعلی سیاستمداران آمریکا باید از این اشتباهات درس بگیرند و حداقل کاری که میتوانند انجام دهند این است که جنگ را سریعا پایان بدهند. خروج از منطقه و سپردن امنیت آن به کشورهای منطقه و عدم دخالت در موضوعات، گام مقدماتی برای مانع شدن از تداوم شکستهاست.
روزنامه آرمان امروز
جهان و احتمالی به نام ترامپ
عبدالرضا فرجی راد
بر خلاف تصور اولیه که به نظر می رسید ترامپ بخاطر تخلفات مالیاتی، اتهامات سیاسی و نگهداری پرونده های سری در منزلش برای کاندیداتوری انتخابات بعدی ریاست جمهوری با چالش بسیار جدی مواجه شود ولی هر چه زمان به جلو حرکت می کند شانس وی برای کاندیداتوری بیشتر می شود هر چند که دادگاه هنوز در مورد تخلفات وی رایی صادر نکرده است. اگر جلسات دادگاه وی ادامه پیدا کند بعید است که رای احتمالی علیه وی در وسط رالی انتخاباتی صادر شود زیرا که در اوج هیجانات انتخاباتی این رای منفی می تواند صحنه انتخابات را با خشونت جدی همراه سازد. بعید است که ترامپ در میان جمهوریخواهان رقیب جدی داشته باشد و خود جمهوریخواهان هم با توجه به شانس بالای وی برای انتخاب مجدد به عنوان رییس جمهور ایالات متحده تمایلی جدی به سمت کاندیدای دیگری را ندارند. لذا این فرصت برای ترامپ وجود دارد که یکبار دیگر خود را در کاخ سفید ببیند. با انتخاب احتمالی ترامپ در سطح نظام بین الملل تحولات قابل توجهی رخ می دهد. اگر جمهوری اسلامی ایران نتواند تا زمان انتخابات با بایدن به توافق برسد قطعا شرایط سخت تری را نسبت به زمان حال تجربه خواهد کرد. تحریم های نفتی شدت می گیرد و تورم و بالارفتن قیمت ارز و طلا شرایط معیشتی مردم را به شدت تضعیف می کند.
فشارهای سیاسی بیشتر خواهد شد و بر خلاف دوره قبل که اروپاییان با سیاست های ترامپ در رابطه با برجام مخالفت می کردند این بار رابطه چندانی بین ایران و اروپا وجود ندارد و برعکس دوره قبل این اروپاست که با بیانیه های منفی خود علیه سیاست های هسته ای، جمهوری اسلامی را مقصر قلمداد کرده و معتقد است فرصت ها برای توافق را از دست داده است. هر چند در این مدت نسبتا کوتاه شانس توافق با بایدن کم است ولی مناسب است که ایران با داشتن رابطه و گفتگوی مستقیم به توافقی مورد رضایت طرفین نائل شود. ممکن است این سوال پیش بیاید که از کجا معلوم که مجددا ترامپ از این توافق خارج نشود که در پاسخ باید گفت که برای بالا بردن ضریب اطمینان اجازه ورود امریکا به اقتصاد ایران می تواند تا حدود زیادی این تضمین را بدهد. علاوه بر آن شرایط سیاسی داخل و خارج برای جمهوری اسلامی نسبت به ۷ سال قبل که ترامپ از برجام خارج شد بسیار فرق کرده و رییس جمهور سخت گیر آینده می تواند از وضعیت سیاسی بهره برداری کند. با جنگ غزه، شرایط جنگ در اروپا به نفع روسیه و به ضرر اوکراین پیش می رود. با آمدن ترامپ وضعیت برای زلنسکی و اوکراین بسیار بدتر خواهد شد.
روابط کاخ سفید و کرملین بهبود می یابد و مسکو از این انتخاب بسیار خشنود خواهد شد. شاید یکی از دلایلی که این روزها بحث عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا مطرح می شود همین پیش بینی هایی باشد که اروپاییان از آینده سیاسی امریکا دارند و علاقمندند که این جنگ تا قبل از انتخابات امریکا به پایان برسد. با دادن قول عضویت در اتحادیه به نحوی اوکراینی ها احساس کنند که در قبال از دست دادن خاک در مقابل به دستاورد دیگری خواهند رسید. قطعا در صورت انتخاب ترامپ، ناتو استحکام فعلی را نخواهد داشت و امریکا و ناتو هزینه های سنگین جنگ را به شکل فعلی نخواهند پرداخت. ضمن اینکه خود اروپا با ترامپ دچار دردسرهایی خواهد شد زیرا که تفکرات اقتصادی وی و شعار فقط امریکا ملاحظه هم پیمان اروپایی را کنار خواهد گذاشت.
جناح راست در داخل اتحادیه نیز تقویت خواهد شد و نتیجتا اختلاف بین شرق اروپا با غرب در درون اتحادیه بیشتر می شود. در خاورمیانه عربی نیز شاهد تغییراتی خواهیم بود.
اگر اسراییل بتواند حماس را از لحاظ فیزیکی حذف کند جبهه مقاومت تضعیف می شود. ترامپ طرح صلح ابراهیم را با جدیت پی خواهد گرفت. برخلاف انتظاراتی که این روزها مطرح می شود. هر چند سعودی ها در همین یک هفته اخیر دو بار اعلام کرده اند که مساله رابطه با اسراییل را دنبال می کنند. به نظر می رسد جناح محافظه کار جهان عرب در همین یک هفته اخیر هم از پیشروی اسراییل در حذف حماس ناراضی نباشند. احتمالا عربستان، امارات و بحرین از انتخاب مجدد ترامپ راضی باشند ولی قطعا فشارهای سیاسی بیشتری را باید بخاطر رابطه با چین نسبت به زمان بایدن تحمل کنند. از سوی دیگر چین بیشتر تحت فشار اقتصادی قرار خواهد گرفت و توافقاتی که با دموکرات ها داشته اند کارایی خود را از دست می دهد.
تا چند ماه آینده باید صبر کرد که آیا رایی علیه ترامپ صادر خواهد شد یا خیر حتی با توجه به نوع رای ممکن است ترامپ بتواند مجددا کاندید شود.
روزنامه شرق
به بهانه سالروز تأسیس کانون وکلا
یا این نهاد مدنی را پاس میدارید؟
محمدهادی جعفرپور
گرچه تاریخ شکلگیری نهادی با عنوان کانون وکلا بهطور دقیق قابل تعیین نیست، اما آنچه مسلم است در قرن چهارم بعد از میلاد، وکلای یونان در مواجهه با دادرسان و مجموعه قضا، خود را ملزم به رعایت اصول و قواعدی میدانستند که میتوان همین الزامات را مقدمه تأسیس تشکیلاتی در قالب نهاد کانون وکلا دانست. سپس در سال 1302 میلادی در فرانسه اولین انجمن وکلا تحت عنوان کانون وکلا شکل میگیرد که بعدها به دستور ناپلئون، مقارن با سال 1790، علاوه بر انحلال کانون وکلا، اشتغال به حرفه وکالت ممنوع اعلام میشود. ناپلئون در دستوری مقرر میکند «هر همشهری میتواند از همشهری دیگر خودش در محاکم دفاع کند». صدور چنین دستوری علاوه بر منع وکلا از حضور در محاکم، موجب هرجومرج در محاکم و سوءاستفاده افرادی شد که به همشهریان به چشم منبع درآمد نگریسته و بیدلیل درصدد ایجاد اختلاف بین مردم بودند. همین هرجومرجِ منجر به تضییع حقوق شهروندان، دلیلی شد تا وکلای دادگستری بهعنوان مدافعان راستین حقوق مردم، مخفیانه در جلسات شبانه با هدف تضمین و دفاع از حقوق شهروندان، به فکر چارهای باشند. اقدامات وکلا در جهت دفاع از حقوق مردم، همصدا با اعتراض قضات ناشی از هرجومرج حاکم بر محاکم سبب شد تا بالاخره ناپلئون در سال1810 میلادی لایحه مربوط به حرفه وکالت را امضا کند، اما وی کماکان مخالف نهادی تحت عنوان کانون وکلا بود تا سال 1822 که شارل دهم لایحه تأسیس کانون وکلای مستقل را تنظیم کرد. یا به عدالت رفتار میکنند و در انتظار عدالتاند. جامعه آرمانی یعنی همین. جامعهای که میتواند با همه تعارضها و نزاعهایش به توافق برسد. جامعه آرمانی یعنی جامعه توافقی. جامعهای که میتواند بر سر عاشقی به توافق برسد. در جامعه غیرتوافقی هیچ تغییر بنیادینی صورت نخواهد گرفت. برگردیم به صدای حزنانگیز. همه در یک چیز توافق داشتند. اینکه صاحب صدا زن است یا مرد چندان اهمیتی نداشت. اینکه پسرش را هم تیرباران کرده بودند، کسی را عمیقا متأثر نمیکرد؛ چون درد دیگری بالاخره درد دیگری است. حتی اینکه صاحب صدا عاشقی است که معشوقش را از دست داده، احساسی برنمیانگیخت. فقط طنین صدای حزنانگیز بود که بر سر آن توافق وجود داشت. این صدای حزنانگیز بود که همه را برمیانگیخت یا بدخواب میکرد. برای کشف همه ابعاد این صدا و صاحبش باید شبی یا شبهایی را به انتظار نشست تا ردش را زد. این همان رخداد است. جامعه توافقی بنمایه رخداد است. مردم هر کاری بخواهند بکنند باید بر سر یک چیز توافق داشته باشند. جامعه بیتوافق، جامعه پریشاناحوال است؛ جامعه بیدارخوابهای غرغرو است یا جامعه خوشخوابهای بیخیال یا جامعه گرگهای شبزندهدار منفعتطلب کاسبکار.
فشار کارزارهای تحریمی بر اقتصاد رژیم صهیونیستی
عابد اکبری
تنها چند روز پیش از توفان الاقصی بود که نتانیاهو از فصل جدیدی در صلح و شکوفایی اقتصادی در سرزمینهای اشغالی به دلیل پذیرش این رژیم در منطقه و توسعه روابط با کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس خبر داد اما 35 روز بعد از آغاز جنگ اسرائیل و حماس و در حالی که هنوز چشمانداز روشنی از صلح وجود ندارد، بسیج ۳۶۰ هزار سرباز صهیونیست بسیاری از کسبوکارها را در سرزمینهای اشغالی بیرونق کرده است. کشورهای زیادی خطوط پروازی بسیاری از پروازهای خود به اسرائیل را لغو کردهاند و گردشگران هم دیگر میلی به سفر به سرزمینهای اشغالی ندارند. برآورد میشود جنگ اخیر بیش از ۵۰ میلیارد دلار هزینه روی دست صهیونیستها بگذارد. در چنین شرایطی طرح موضوع تحریم شرکتهای وابسته به رژیم صهیونیستی فشار روانی گستردهای بر افکار عمومی ساکنان سرزمینهای اشغالی برجا میگذارد. فارغ از اینکه چه بخشی از تحریمها علیه این رژیم قابلیت عملیاتی شدن داشته باشد طرح جدی و گسترده این موضوع آثار تخریبی جدی بر اقتصاد این رژیم به همراه خواهد داشت. هرچند موضوع تحریم محصولات تولیدی رژیم صهیونیستی برای عملیاتی شدن نیازمند پیگیری جدی از جانب شهروندان کشورهای مختلف است و نه دولتها، چرا که امید چندانی به ادامه روند موضعگیری سران دولتهای منطقه علیه این رژیم نمیرود و به نظر میرسد دولتهای منطقه مانند ترکیه و آذربایجان و کشورهای عربی هرچند به ظاهر مواضع تندی علیه این رژیم داشته باشند اما از انگیزههای لازم برای کاهش سطح تعاملات اقتصادی با صهیونیستها برخوردار نیستند. از مجموع ۲۲ کشور عربی، 6 کشور با رژیم اشغالگر صهیونیستی روابط رسمی دارند. مصر، اردن، امارات، بحرین، مراکش و سودان اگر قراردادهای تجاری مهمی را که با تلآویو دارند، باطل کنند، میتواند تاثیر منفی قابل توجهی بر این رژیم داشته باشد. در این بین بهرغم بدبینی نسبت به برخی تصمیمات سران کشورهای اسلامی در غرب آسیا، اعلام بحرین در دوم نوامبر ۲۰۲۳ مبنی بر خروج سفیر اسرائیل از این کشور، بازگشت سفیر بحرین از اسرائیل و قطع روابط اقتصادی با تلآویو، هشدار جنگ اقتصادی است که اگر کشورهای دیگر نیز همین رویکرد را دنبال کنند، آسیب سنگین اقتصادی به اشغالگران صهیونیست وارد خواهد شد. بر اساس گزارشی که وبسایت بریتانیایی میدل ایست آی سپتامبر گذشته (شهریور) منتشر کرد، کشورهای عربی که تعاملات سیاسی با رژیم برقرار کردهاند حدود ۲۵ درصد از کل رکورد صادرات تسلیحات اسرائیل به ارزش 12.5 میلیارد دلار در سال ۲۰۲۲ را به خود اختصاص دادند.
این گزارش تایید میکند سال گذشته رکورد جدیدی برای حجم صادرات نظامی و امنیتی اسرائیل به ثبت رسیده است، زیرا این صادرات نسبت به 3 سال گذشته ۵۰ درصد افزایش یافته است. بدیهی است در صورت کاهش حجم تبادلات اقتصادی با رژیم صهیونیستی توسط این کشورها، فشار اقتصادی واردشده به این رژیم میتواند مکمل فشارهای حقوقی و دیپلماتیک بر رژیم صهیونیستی باشد. به نظر میرسد لغو معاهدات تجاری کشورهای اسلامی با رژیم صهیونیستی میتواند منجر به چیزی شود که مسلمانان دههها منتظر آن بودهاند، یعنی کشورهای اسلامی و منطقه با تحریم اسرائیل میتوانند در ارائه کالاها و خدمات همکاری خود را با یکدیگر تقویت کنند. در این حالت میتوانند ثبات را به جهان اسلام بازگردانند و طرحهای توسعهای درونمنطقهای را آغاز کنند. برای مثال سودان سبد غذایی کشورهای عربی است، مصر هم از نیروی انسانی آموزشدیده برخوردار است و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هم که از سرمایه برخوردارند به خوبی میتوانند مکمل اقتصاد یکدیگر باشند و حذف تعاملات اقتصادی با این رژیم را به فرصتی برای اقتصادهای خود مبدل کنند. نکته پایانی اینکه نقطه قوت اقتصاد رژیم صهیونیستی توانمندی در توسعه فناوریهای نوین است. راهکار مقابله با این توانایی نیز تحریم علمی و دانشگاهی است. تحریم علمی اسرائیل در آوریل ۲۰۰۴ توسط جنبش فلسطینی تحریم علمی و فرهنگی اسرائیل (PACBI) به عنوان بخشی از جنبش بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریم اسرائیل آغاز شد. این جنبش خواستار فعالیتهایی برای اعمال فشار بینالمللی بر اسرائیل بویژه موسسههای دانشگاهی این رژیم بود، چرا که این موسسات در برقراری اشغال فلسطین توسط اسرائیل نقش داشتند. از آن زمان، دانشگاهیانی حتی در ایالات متحده و بریتانیا و بسیاری دیگر از کشورها، طرحهای پیشنهادی برای تحریم علمی دانشگاهها و موسسات خاص اسرائیل انجام دادهاند. امروز هم با توجه به موج گسترده نفرت از رژیم صهیونیستی به نظر میرسد فرصت مناسبی جهت راهاندازی کارزارهای تحریم علمی و دانشگاهی این رژیم وجود داشته باشد.
معجزه الاقصی
یک. صبح پانزدهم مهرماه برای ما با یک خبر طوفانی آغاز شد. گروههای فلسطینی، از درون زندان غزه، بر زندانبان اشغالگر خود شوریده و بزرگترین ضربه امنیتی تاریخ رژیم صهیونیستی را به آن وارد کرده بودند. جالب است بدانیم جنگ ژوئن ۱۹۶۷ که به جنگ اسرائیل با سه کشور یا جنگ ۶ روزه معروف است، درواقع جنگ با ۵ کشور عربی بوده، یعنی ارتش اسرائیل با مصر و سوریه و اردن با شدت بالا و همچنین با لبنان و عراق با شدت کمتری درگیر بوده اما با همه این اوصاف حدود ۸۰۰ کشته و تنها ۱۵ اسیر داشته است. ممکن است گفته شود جنگ ۶ روزه منتج به پیروزی اسرائیل و شکست اعراب بود، اما در جنگ ۳۳ روزه هم که با پیروزی حزبالله لبنان پایان یافت، تلفات اسرائیل به ۲۰۰ نفر نمیرسید. البته این نکته هم لازم است گفته شود که رژیم صهیونیستی به سانسور و ارائه آمار دروغ شهرت دارد و ممکن است اعداد اصلی بیش از این باشد.
دو. همه این موارد یادآوری شد تا به این نکته برسیم: بر اساس همان آمارهای رسمی اسرائیلی (که همراه با دروغ و کوچک نمایی هم هست)، تنها در صبح پانزدهم مهرماه ظرف چند ساعت، بیش از هزار اسرائیلی کشته و بیش از ۲۰۰ نفر اسیر شدند. یعنی از غزه که مساحتی معادل یکسوم شهر تهران دارد، در شرایط محاصره کامل از سوی شهرکهای صهیونیست نشین و مصر و دریا، آنهم باوجود دیوار حائل با سرزمینهای اشغالی و تحت سنگینترین رصد اطلاعاتی و با چندلایه امنیتی، عدهای رزمنده باایمان و باانگیزه، با تجهیزاتی ساده و با پاراگلایدر و موتورسیکلت و راکت و سلاح سبک، کاری با اسرائیل کردهاند که پیش از آن، پنج کشور عربی نمیتوانستند. سعی کنید برای یکلحظه، خشم ناشی از جنایات بیوقفه و کودک کشی اسرائیل را کنار بگذارید و واقعیت صحنه را ببینید. آنچه در پانزدهم مهرماه رخ داد، چیزی شبیه معجزه بود.
سه. اسرائیل، ۷۵ سال است که بر مبنای دو راهبرد اصلی حرکت میکند، اول مظلومنمایی و دوم افسانه شکستناپذیری. کاری که مقاومت فلسطین کرده، ازآنرو بهشدت هوشمندانه است که میان این دو راهبرد، فاصلهای دائمی ایجاد کرده و جمع این دو را ناممکن ساخته است.
اسرائیل اگر واکنش سهمگین و وحشیانهای نشان دهد، عنصر مظلومنمایی را در اذهان عمومی دنیا از دست میدهد و اگر آرام باشد و هوشمندانه، صرفا به دنبال عوامل عملیات طوفان الاقصی باشد، عنصر شکستناپذیری را در اذهان داخلی خود از دست میدهد. نتیجه آن است که بهشدت عصبی شده و با خروج از تعادل، واکنشی نشان میدهد که همزمان هر دو راهبرد پیشین خود را بهکلی نابود کرده است. مظلومنمایی صهیونیستها دیگر بهکلی رنگباخته و نشان آن، تجمع یهودیان معترض در نیویورک و دهها تجمع اعتراضی پرجمعیت در لندن و پاریس سایر شهرهای اروپایی است. افسانه شکستناپذیری هم که کاملا نابودشده و ارتش اسرائیل، ۳۳ روز است هنوز جرئت نکرده وارد بسیاری از نقاط غزه شود و با بمباران هوایی، بیش از آنکه عناصر نظامی و رزمندگان را هدف بگیرد، کودکان را هدف گرفته است.
چهار. رژیم صهیونیستی و بهتبع آن، دیگر به وضعیت پیش از پانزدهم مهر بازنخواهد گشت. دهها سال تلاش رذیلانه برای جمعآوری صهیونیستها از کشورهای مختلف شده بود. از سوی دیگر، یکی از چالشهای اصلی سران رژیم غاصب، تلاش برای استقرار جمعیت در شهرکهای اطراف غزه و تثبیت اشغال با شهرکسازی و تشکیل غلاف غزه بود. امروز تمام آن شهرکها خالیشده و صهیونیستها آواره شدهاند و حتی اگر طوفان الاقصی همینجا متوقف شود، بعید است ساکنان سرزمینهای اشغالی جرئت بازگشت به شهرکهای اطراف غزه را داشته باشند. مهاجرت معکوس و نابودی مشاغل در سرزمینهای اشغالی هم نتیجه طبیعی عدم امنیت است. این ماجرا ابعاد عمیق اجتماعی هم خواهد یافت، همانطور که جنگ ۳۳ روزه چنین ابعادی یافت.
پنج. مشاهده نرخ رشد جمعیت اسرائیل بر اساس داده های پایگاه بین المللی آمار، از سال ۱۹۶۰ تا ۴۵ سال بعد، جز یک سال، همیشه بالای ۲ درصد بوده است. این عدد حتی در زمان جنگ اعراب و اسرائیل (۱۹۶۷) بالای ۴ درصد بوده است، اما دقیقا از زمان شکست از حزب الله لبنان در سال ۲۰۰۶، این عدد به ۱/۸ درصد رسیده و از آن روز تا به حال، سیر اکیدا نزولی داشته و در حال حاضر ۱/۵ درصد است. این یعنی نرخ رشد جمعیت با شیب تندی در حال کاهش است. این یکی از تبعات اجتماعی جنگ ۳۳ روزه است. حال می توان حدس زد که طوفان الاقصی، چه ابعاد گسترده ای خواهد داشت و تا چه حد بر لایه های اجتماعی اشغالگران موثر خواهد بود.
شش. گمان میکنم آن روز که فرماندهان مقاومت غزه در حال طراحی چنین اقدامی بودند، خودشان هم تصور نمیکردند که طوفانی که برپا میکنند، اینقدر بزرگ و عالمگیر شود و شاید حتی کمی هم نسبت به موفقیت در آن شک داشتند، اگرنه نامگذاری طوفان برای چنین عملیات تاریخسازی تواضع است. این دیگر طوفان نیست. این معجزه الاقصی است.
ارسال نظرات