29 مهر 1402 - 13:16

پایگاه رهنما:

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز شنبه ۲۹ مهر

قدرت علمی مهم‌تر است یا رزومه‌سازی؟! 

عباس شمسعلی

رهبر انقلاب در دیدار روز سه‌شنبه گذشته با نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور در کنار تمجید از رشد علمی کشور و بیان رهنمودهایی برای ارتقاء بیشتر جایگاه علمی و بهره‌مندی از قدرت ناشی از علم، یک بار دیگر با اشاره به تذکرات قبلی خود درباره اصلاح رویه مشروط بودن ارتقاء اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها به مقالات علمی، از استمرار این روند غیرمنطقی انتقاد کردند و گفتند: «مقاله‌نویسی و انتشار تحقیقات و مقالات اِسنادی معتبر در مجلات و مراکز علمی دنیا و شرکت در مسابقه علمی جهان کار خوبی است که حتماً باید انجام بگیرد اما منوط کردن ارتقاء اعضای هیئت علمی به این موضوع، منطقی نیست.»
ایشان با یادآوری این موضوع که «البته مقالات علمی خوب، مایه ارتقاء شهرت و اعتبار علمی کشور است که دستگاه‌های مدیریت علمی کشور باید برای این ارتقاء، راه‌های مناسبی پیدا کنند تا رتبه علمی کشور در رتبه‌بندی‌های جهانی تنزّل پیدا نکند»، تأکید کردند: «هدف اصلی از تولید مقالات علمی و پژوهشی و پایان‌نامه‌ها کمک به حل مسائل کشور باشد. بهداشت و سلامت، مسکن، امنیت، تغذیه، خانواده، محیط زیست، اصلاح ساختارهای حکومتی و ارتباطات بین‌المللی از جمله مسائل کشور است که باید مقالات و پژوهش‌های علمی قوی دارای راه‌حل برای آنها تولید شود و در این زمینه نباید به کارهای روزنامه‌ای و یادداشت‌های به‌اصطلاح ژورنالیستی اکتفا شود.»
آسیب‌شناسی دقیق رهبر انقلاب درخصوص شرطی کردن فضای علمی دانشگاه‌ها به بالابردن آمار مقالات در مجلات علمی و مشروط بودن ارتقاء اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها به مقالات علمی، واقعیت نگران‌کننده‌ای است که ‌گریبان فضای علمی جامعه ما را گرفته است. با پافشاری بر روی این مسیر، قطعاً بخش زیادی از توان نخبگانی کشور به جای تمرکز علمی و عملی بر روی حل مسائل و مشکلات کشور و کمک به پیشبرد جامعه، مجبورند به روش‌های مختلف در یک رقابت کم اثر و شاید بی‌سرانجام، برای اثبات، حفظ و ارتقاء موقعیت و جایگاه علمی خود تا حد زیادی تنها درگیر تولید مقاله و انتشار آن در مجلات علمی بین‌المللی باشند و این موضوع بی‌شک مانع بهره‌مندی کامل جامعه از نخبگان خود می‌شود.
با این متر و معیار غلط، چه بسیار افراد توانمند و به معنی واقعی نخبه‌ای که به جای رزومه‌‌سازی و ردیف کردن مقالات علمی که البته در جای خود کار پرزحمت و وقت‌گیری است، مشغول به صحنه کشاندن علم خود و بهره‌مند ساختن جامعه از توانایی‌های علمی‌شان هستند تنها به این دلیل که فلان تعداد مقاله را در مجله علمی بین‌المللی به ثبت نرسانده‌اند یا نخبه محسوب نمی‌شوند یا کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند!
رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان یک بار دیگر کلام پرمعنی امیرمؤمنان(ع) درباره قدرت علم؛ یعنی «العلمُ سلطان» را تکرار کرده و فرمودند: «اگر بخواهیم کشور از آسیب‌های متعارف دنیا مصون بماند، باید برای پیشرفت‌های علمی به طور جدی تلاش کنیم.»
وقتی محصول علم را قدرت (در عرصه‌های مختلف) بدانیم و این واقعیت را بپذیریم که بسیاری از کشورهای مطرح در سطح جهان به عنوان قدرت منطقه‌ای یا جهانی بیش از بسیاری از عوامل، از مسیر بهره‌گیری از قدرت علم به قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی و... تبدیل شده‌اند، طبیعی است ما نیز که از نظر نخبه‌پروری و ثروت پرارزش جوانان اهل علم و دانشمندان برجسته شرایط مناسبی داریم، باید بیش از گذشته برای رسیدن به جایگاه و موقعیت بهره‌مندی از قدرت علم و به عبارتی تبدیل علم نظری به قدرت عملی در عرصه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، سلامت، حکومت‌داری و... تلاش کنیم و از هرگونه هدررفت یا صرف کردن توان علمی کشور پای سیاست‌های غلطی چون ملاک قرار دادن تعداد مقالات منتشر شده علمی در رتبه‌بندی عالمان و دانشمندان‌مان پرهیز کنیم.
وقتی از تبدیل علم به قدرت سخن می‌گوییم می‌توان نمونه‌های فراوانی را مثال زد که تعدادی از دانشمندان با کاربردی‌سازی دانش و توان علمی خود باری از دوش مردم و جامعه برداشته‌اند و علم آنها کشور را چند گام به پیش برده است.
در همین موضوع تبدیل علم دانشمندان به قدرت و عامل حل موانع و مشکلات جامعه؛ می‌توان به نمونه مهمی که خیلی از زمان تحقق آن دور نشده‌ایم، یعنی تولید واکسن‌های متعدد ایرانی مقابله با کرونا اشاره کرد.
فراموش نخواهیم کرد، در شرایطی که بیماری کرونا همزمان با جولان در دنیا، در کشورمان نیز بی‌رحمانه مشغول خودنمایی و گرفتن جان بسیاری از هموطنانمان بود، خبر تولید واکسن کرونا در جهان چقدر قابل توجه و مهم بود. در شرایطی که این واکسن در چند کشور محدود تولید می‌شد و با نیاز کشورهای تولید‌کننده و درخواست و تقاضای چند میلیارد نفری در جهان، رسیدن به واکسن مطمئن و کارآمد به میزان کافی کار دشواری بود، هنوز چندماهی از تولید واکسن کرونا در جهان نگذشته بود که جوانان دانشمند کشورمان پس از انجام کارهای تحقیقاتی و آزمایشگاهی دقیق توانستند با افتخار و غرور ایران را به جمع چند تولید‌کننده محدود واکسن کرونا در جهان وارد کنند و در مدتی کوتاه کشورمان به توانایی تولید چند نوع واکسن کارآمد و مؤثر مقابله با کرونا دست یافت. این موفقیت بزرگ در شرایطی به دست آمد که عده‌ای با خودتحقیری و تشکیک، رسیدن کشورمان به توانایی تولید واکسن کرونا را مورد تمسخر قرار می‌دادند اما مرور زمان و استقبال مردم از ثمره علم دانشمندان هموطنشان و کاهش شدید مرگ‌ومیرهای کرونایی، قابلیت و مرغوبیت واکسن‌های ایرانی را به اثبات رساند، واقعیتی که بعدها در مجلات معتبر سلامت دنیا هم مورد اذعان قرار گرفت. حال سؤال این‌جاست؛ اگر این دانشمندان جوان و توانمند ایرانی به جای تمرکز بر روی ساخت واکسن و نجات جان هموطنانشان و به عرصه کشاندن علمشان، صرفاً مشغول انتشار مقاله در مجلات علمی دنیا و افزایش تعداد مقالات و پربار کردن رزومه قابل ارائه خود می‌شدند؛ چنین موفقیت بزرگ و افتخارآمیزی حاصل می‌شد؟
خدا بر درجات شهید بزرگوار حاج «حسن طهرانی مقدم» پدر علم موشکی ایران بیفزاید که به همراه همکاران توانمندش کشور را در حوزه قابلیت‌های دفاعی به مرحله شگفت انگیزی از پیشرفت رساند. همه ما با هر تفکر و عقیده‌ای امروز که اتفاقات منطقه‌ای و جهانی و چشم طمع دشمنان را می‌بینیم اما عمیقاً احساس امنیت می‌کنیم مدیون رشادت‌ها و از خودگذشتگی‌های امثال این دانشمند مجاهد و بی‌ادعا هستیم.
حال تصور کنید، شهید طهرانی مقدم که می‌توان او را از نظر علمی و توان طراحی صنایع دفاعی در بالاترین سطح جهانی دانست، به جای گذراندن عمر پربرکت خود در سوله‌ها و آزمایشگاه‌های طراحی و تست موشک یا تولید سوخت جامد و... بیشتر وقتش را به انتشار مقاله علمی در مجلات صنایع هوایی و سایر مجلات علمی دنیا می‌گذراند؛ آیا با این روش می‌توانست به چنین دستاوردهای خارق العاده‌ای که امروز از او به یادگار مانده برسد؟
نمونه‌های دیگری همچون دانشمندان هسته‌ای؛ شهیدان مسعود علیمحمدی، مجید شهریاری، مصطفی احمدی روشن، داریوش رضایی‌نژاد، یا دانشمند شهیدمان محسن فخری‌زاده هم می‌توان نام برد که به انتشار مقاله علمی اکتفا نکردند و پای کار قدرتمندتر شدن کشور از مسیر علمی و بهره‌مندی مردم از علمشان آمدند تا جایی که دشمن حضور آنها در میدان علم را برنتابید چرا که این شهیدان را مصداق بارز بازوهای قدرتمند شدن کشورمان از مسیر علم می‌دانست.
ایجاد شرکت‌های دانش‌بنیان که روزبه‌روز بر تعداد آنها افزوده می‌شود نیز یکی از مصادیق مهم تبدیل علم به محصول و رفع نیازها و قطع وابستگی‌هاست و به‌طور مداوم شاهد کمک جوانان عالم و توانمند در این مجموعه‌های علمی- تولیدی به قدرتمندتر شدن کشور هستیم. البته می‌توان مشابه این مجموعه‌ها را در حوزه‌های علوم انسانی و اجتماعی و... هم در نظر گرفت تا از خروجی‌های مطالعاتی و عملی آنها بهره‌مند شد.
به لطف خدا و در سایه ایجاد زمینه رشد و شکوفایی استعدادها و تقویت باور اعتماد به نفس جوانان مستعد کشورمان در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اکنون به برکت وجود مردان و زنان و جوانان مسلح به سلاح علم، در سطح جهان در جایگاه قابل توجه علمی در رشته‌های مختلف قرار گرفته‌ایم.
افزایش سرعت رشد علمی کشور و رسیدن آن به ۱۲ برابر متوسط سرعت رشد جهانی، گامی مهم اما ناکافی است که رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان آن را از نتایج مبارک آغاز جهش علمی و تحرک و جوشش پرثمر در محیط‌های دانشگاهی در حدود دو دهه قبل دانسته و تاکید کردند: « اکنون نخبگان، دانشجویان و مراکز علمی-دانشگاهی کشور باید خود را برای یک خیز جدید و فصل تازه‌ای از تحرک مبتکرانه علمی آماده کنند.»
یکی از مهم‌ترین راه‌های جبران کاستی‌ها و جهش در سیر صعودی علمی کشور، بهره بردن از تمام ظرفیت‌ها و پرهیز از کارهای دست و پاگیر کم‌بازده همچون تاکید بر ملاک بودن مقالات در رشد جایگاه علمی یا نمونه‌هایی همچون سیاست‌های غلط در حوزه پایان‌نامه‌های دانشجویی و کم‌بازده بودن آنهاست.
از طرفی؛ نباید اشتباه سهمگینی که در ارزش‌گذاری قدرت تست‌زنی به جای توان واقعی و مفهومی علمی دانش‌آموزان برای ورود به دانشگاه‌ها دچار شدیم را در محیط‌های دانشگاهی تکرار کنیم. ملاک درست ارزیابی این است که در شرایط درست و با روش صحیح باید با سوادترین دانش‌آموزان و کسانی که به فهم علمی از دروس رسیده‌اند در اولویت ورود به دانشگاه قرار بگیرند اما در مواردی شاهدیم کسانی با هزینه‌های هنگفت و فراگیری مهارت تست زنی که بعضاً هیچ ارتباطی با سواد و علم به معنی واقعی ندارد، گوی سبقت را در کنکور می‌ربایند.
در دانشگاه نیز باید هرگونه ارتقاء جایگاه اعضای هیئت‌های علمی بر اساس علم واقعی و کاربردی و گره‌گشا باشد نه تعداد مقالاتی که هر‌چند در جای خود قابل ارزش است اما کمک مستقیمی به پیشبرد کشور و رفع مشکلات و موانع موجود نمی‌کند.
به فرموده رهبر انقلاب، چند میلیون جوان دانش‌آموخته و دانشجو ثروتی بزرگ و با ارزش هستند که بسیاری از این جوانان با انگیزه و با روحیه، پیشنهادهای با ارزشی برای حل مشکلات دارند. اگر مسئولان، مراکز علمی و نخبگان از این فرصت استفاده نکنند، به ایران و تاریخ کشور ظلم می‌شود.

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز شنبه ۲۹ مهر

الزامات پساقانونی پوست اندازی بانک مرکزی
مهدی حسن زاده
 سرانجام با رفع برخی اختلافات بین مجلس و شورای نگهبان در مجمع تشخیص مصلحت نظام، پرونده قانون جدید بانک مرکزی بسته شد و با ابلاغ این قانون در روزهای پیش رو به نظر می رسد فصل جدیدی برای فعالیت این نهاد مهم آغاز می شود. بانک مرکزی نهادی است که از دو منظر فعالیت های آن واجد اهمیت است؛ یک منظر به سیاست های اقتصادی کلان بر می گردد که در تعیین و مدیریت نرخ سود بانکی، نحوه هدایت اعتبارات بانکی به بخش های مختلف، سیاست های پولی انقباضی یا انبساطی و برخی دیگر از تصمیمات اقتصاد کلان موثر است. با این حال دیگر وجه هم به تصمیمات بانک مرکزی در نحوه اداره بانک ها و نظارت بر فعالیت آن ها بر می گردد. این موضوع هم از منظر مقابله با فساد مهم است و هم از منظر نظارت بر عملیات بانکی و خلق پول بانک ها کلیدی است. همه بر نقش کلیدی رشد نقدینگی بر تورم واقف هستیم. بخشی از این مسئله در چارچوب ناترازی دولت و استقراض مستقیم و غیرمستقیم دولت از نظام بانکی رقم می خورد اما بخشی از این مسئله در ناترازی برخی بانک ها ریشه دارد. در حقیقت شکل گیری برخی بانک ها و تداوم فعالیت آن ها در بستری از غفلت بانک مرکزی رخ داده است که بخشی از این غفلت ناشی از نداشتن ابزارهای قانونی لازم برای نظارت بر بانک ها و الزام آن ها به رعایت استانداردهای بانکداری بوده است. در نتیجه در حال حاضر اقتصاد کشور بار سنگین برخی بانک های ناتراز را به دوش می کشد که مواردی نظیر بدهی 100 هزار میلیاردی یک بانک به بانک مرکزی، سهم 70 درصدی معوقات از مجموع تسهیلات پرداختی یک بانک و سهم 68 درصدی کارکنان از کل تسهیلات قرض الحسنه پرداختی یک بانک از جمله این ناترازی ها و ناکارآمدی هاست. در چنین شرایطی بانک مرکزی نیز با محدودیت های جدی مواجه بود. شورای پول و اعتبار به عنوان نهاد سیاست‎گذار، به لحاظ ترکیب اعضا تحت سیطره دولت بود. بخش نظارتی بانک مرکزی با اختیارات اندک و معضل تعارض منافع و درهای گردان مواجه بود. بانک مرکزی برای برخورد مستقیم با هیئت مدیره بانک های متخلف، ابزار کارآمدی نداشت و در نهایت رابطه دولت و بانک مرکزی در موضوع ارز و تنخواه بودجه به نفع دولت و به ضرر برنامه های مهار نقدینگی و سیاست های ارزی بود.
اکنون انتظار می رود که با تقویت اختیارات بانک مرکزی، شاهد نقش آفرینی اثرگذارتر این نهاد مهم در اقتصاد ایران باشیم. با این حال در عمل این هراس همیشه وجود داشته است که قانون به نحوی به نفع صاحبان قدرت تفسیر و اجرا شود. باید توجه داشت تا زمانی که پدیده ای تحت عنوان کسری بودجه وجود دارد، تلاش دولت ها برای جبران کسری خود از جیب نظام بانکی ادامه خواهد داشت. تا زمانی که عزم کافی برای حکمرانی پولی قاطع در کشور فراهم نیاید و برخی محافل اقتصادی در پوشش بانک هایی خاص به دنبال تامین منافع خود باشند، برخورد با بانک های ناتراز به نتیجه نخواهد رسید. لذا آن چه بیشتر از اصلاح قانون و افزایش اختیارات بانک مرکزی به اصلاح نظام بانکی کمک می کند، عزمی است که باید برای مستقل شدن بانک مرکزی از فشار تامین مالی دولت و سهم خواهی صاحبان قدرت شکل گیرد تا بانک مرکزی به حکمران قاطع نظام پولی و بانکی کشور تبدیل شود.
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز شنبه ۲۹ مهر
 
توهم نابودی حماس یا تعجیل برای نابودی رژیم صهیونیستی؟
رسول سنائی‌راد
یکی از ادعا‌های تکراری سران صهیونیست، پس از شکست سنگین و غیرقابل کتمان در عملیات طوفان‌الاقصی، نابودی حماس است که از زبان وزیر خارجه تا سخنگوی ارتش شکست خورده رژیم صهیونیستی بیان شده است.
آنان هدف از حملات جنایتکارانه به باریکه غزه و حمله احتمالی زمینی خود را نابودی قطعی حماس اعلام کرده‌اند و مدعی ادامه جنگ تا نیل به این هدف شده اند.
اما در همین حال برخی دیگر از آنان مثل ایهود باراک که سابقه وزارت دفاع و نخست‌وزیری رژیم اشغالگر قدس را داشته و تجارب نظامی و سیاسی را همراه با مطالعات سیاسی باهم مدنظر قرار می‌دهد، پس از تکرار این ادعا‌های بلوف‌آمیز از سوی صهیونیست‌ها، ضمن اذعان به شکست بزرگ رژیم صهیونیستی از حماس در حمله ۱۵ مهرماه، با تلخی اعتراف می‌کند که نابودی حماس ممکن نیست. دلیل اصلی از نگاه ایهود باراک این است که حماس خود یک ایدئولوژی است و این جنبش در دل‌ها، اذهان و رؤیا‌های مردم فلسطین، از جمله ساکنان غزه وجود دارد. از این رو حتی با به شهادت رسیدن رزمندگان حماس، خود حماس که همان ایدئولوژی و تفکر محبوب مبارزه و مقاومت در اذهان فلسطینی‌هاست، نابود نخواهد شد، بلکه حماس را به‌عنوان یک الگو و اسطوره قهرمانی و سعادت در اذهان بزرگ‌تر و شوق و علاقه به آن را افزایش خواهد داد. اما علاوه بر این، مهم‌ترین عواملی که نابودی حماس را صرفاً یک توهم و آرزوی خیالی برای صهیونیست‌ها، و البته آرزویی نشدنی، ساخته عبارت‌اند از: 
۱- نابودی حماس مستلزم حمله زمینی به باریکه غزه و مواجهه با رزمندگان حماس در یک نبرد نامتقارن است که پیش از این در غلاف غزه، ارتش رژیم صهیونیستی در سنگر‌های محکم و آن‌هم در حالتی دفاعی متحمل شکست بزرگ و دادن تلفاتی سنگین از جمله دادن چندصد اسیر شده است.
در گذشته هم صهیونیست‌ها به غزه حمله زمینی کرده و با دادن چندین کشته و اسیر فرار کرده و حماس به حیات خود ادامه داده و قدرت خود را تا مرز امروز و تحمیل شکست سهمگین در ۷ اکتبر به سرویس‌های جاسوسی و اطلاعاتی دشمن، ارتقا داده است. آن زمان هم صهیونیست‌ها برای حمله زمینی خود با چندین روز بمباران و آتش‌باری سنگین، هزاران خانه را ویران و هزاران نفر را کشته و مجروح ساختند، اما نتیجه پایانی واگذاری میدان به حماس و فرار فضاحت‌بار بود.
۲- حمله مؤثر و نابودکننده مستلزم استفاده از غافلگیری حریف است، حال آنکه در شرایط فعلی حماس و سایر گروه‌های مقاومت حامی آن در اوج آمادگی و هوشیاری هستند و قطعاً حماس که عملیات طوفان‌الاقصی را در غلاف غزه به اجرا گذاشته و چنین تلفات سنگین و شکست بزرگ و تاریخی را به صهیونیست‌ها تحمیل کرده، حتماً خود را برای وضعیت پس از آن و مقابله با تهاجم جنون‌آسا و عصبی دشمن آماده کرده است. اگر در مرحله قبل موشک‌های شلیک شده از سوی حماس برای ورود به غلاف غزه و ضربه به دشمن در همان ساعات اولیه هزاران مورد بوده، احتمالاً موشک‌های ضدزره برای استقبال از ادوات زرهی دشمن هم، صد‌ها قبضه خواهد بود و مهارتی که به کشته شدن و اسارت صد‌ها نفر از نظامیان صهیونیست منجر شده، زمینه انهدام این ادوات و تحمیل خفت و شکست دوباره به صهیونیست‌های عصبانی و وحشت‌زده را به مراتب راحت‌تر خواهد داشت.
۳- غلبه بر حماس و نابودی آن مستلزم تمرکز ارتش بر باریکه غزه و جنگی احتمالاً فرسایشی و چندماهه است که با سابقه ارتش صهیونیستی در جنگ‌ها که عمدتاً برق آسا و ضربتی و دادن تلفات کم بوده، هیچ همخوانی ندارد.
ضمن اینکه کیفیت نیرو‌های ارتش صهیونیستی که به صورت شتابزده فراخوان و ساماندهی شده اند، و هنوز در شوک و وحشت سنگین عملیات طوفان‌الاقصی هستند، درمقابل نیرو‌های اعتقادی، زبده و آماده شهادت مقاومت اسلامی هیچ شانس پیروزی ندارند. جنگ طولانی تنها تلفات، فرار و تسلیم نیرو‌های وحشت‌زده ارتش صهیونیستی و بی‌اعتباری بیشتر رژیم متزلزل و سرعت فروپاشی آن را سرعت خواهد بخشید.
۴- نابودی حماس تنها درصورتی مقدور خواهد بود که سایر گروه‌های مقاومت همسو و حامی به میدان نیامده و آن را در میدان جنگ با صهیونیست‌ها تنها بگذارند. حال آنکه هنوز جنگ و حمله زمینی به غزه شروع نشده، جبهه جدید شمال، کرانه باختری و جولان شکل گرفته و همان‌گونه که در حمله حماس به غلاف غزه در عملیات طوفان‌الاقصی گروه‌های جهاد اسلامی و عرین‌الاسود حضور داشتند، به احتمال زیاد در مقابله با هجوم زمینی صهیونیست‌ها هم سایر گروه‌های جهادی کنار حماس خواهند بود و از افتخار جهاد و مقابله با صهیونیست‌های غاصب و جلاد کوتاه نخواهند آمد. همین واقعیت‌های مورد اشاره در بالاست که تاکنون موجب تردید جدی ارتش صهیونیستی برای حمله زمینی به باریکه غزه و تداوم جنایت‌های وحشیانه و ددمنشانه علیه ساکنان مظلوم این سرزمین دلاورخیز شده است. شاید تصور صهیونیست‌ها این باشد که با تشدید فشار و جنایت علیه ساکنان غزه، بتوانند زمینه موفقیت و پیروزی علیه حماس را فراهم آورند. اما دنیای فعلی، دنیای جنایت‌های صهیونیست‌ها در سال‌های ابتدایی و میانی غصب سرزمین فلسطین با تکیه بر سیاست کشتار و آوارگی علیه ساکنان اصلی فلسطین نیست.
همان‌گونه که پیامد سنگین روانی و واکنش منفی افکار عمومی در ماجرای جنایت علیه بیمارستان المعمدانی و شهادت کودکان و کادر مظلوم پزشکی این بیمارستان، ملت‌ها در کشور‌های غربی حامی رژیم کودک‌کش صهیونیستی را به صف حامیان مظلومان فلسطینی پیوند داد و موج عصبانیت و واکنش ملت‌ها و دولت‌های مسلمان را به‌دنبال داشت، در ادامه هم جنایت‌های وحشیانه صهیونیست‌ها علیه ساکنان مظلوم غزه شدت نفرت و واگرایی را همراه با انگیزه تقابل با صهیونیست‌ها و کمک به مجاهدان مقاومت اسلامی دامن خواهد زد.
شاید توهم نابودی حماس در عالم خیال‌پردازی صهیونیست‌های وحشت‌زده از شکست بزرگ را تاحدودی آرام سازد، اما پیامد‌های برآمده از هرگونه اشتباه ناشی از تصمیمات غریزی و هیستریک آنان می‌تواند عمق زخم‌های کشنده وارد شده به پیکر رژیم غاصب صهیونیستی در عملیات طوفان‌الاقصی را بیشتر کرده و مرگ و نابودی آن را جلوتر اندازد
عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز شنبه ۲۹ مهر

روایت غزه در ۱۰پرده

دکتر مراد عنادی

۱- عملیات رزمندگان فلسطینی موسوم به طوفان‌الاقصی در ۱۵ مهر، بزرگ‌ترین شکست اطلاعاتی، امنیتی و نظامی اسرائیل از سال ۱۹۴۸ محسوب می‌شود که آثار و تبعات آن برای رژیم صهیونیستی از جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ یا به تعبیر حسنین هیکل پاییز خشم بسیار فراتر بود. تا جایی که تمامی تحلیلگران و صاحب‌نظران حتی در خود اسرائیل از آن با عنوان بزرگ‌ترین شکست استراتژیک اطلاعاتی ارتش و موساد یاد کردند که همه ارکان سیاسی، امنیتی اسرائیل را غافلگیر کرد.

۲- بلافاصله مقامات رژیم اسرائیل براساس سیاست مظلوم‌نمایی و شبیه‌سازی طوفان‌الاقصی با هولوکاست و ۱۱ سپتامبر و با انتشار خبر دروغ سر بریده شدن کودکان اسرائیلی درصدد جلب حمایت جهانی و همدردی بین‌المللی برآمدند که این ترفند با توجه به بیداری افکار عمومی و نقش‌آفرینی رسانه‌های مستقل در بر‌ملاساختن تلاش رسانه‌ای صهیونیست‌محور برای فریب افکارعمومی جهانی خیلی زود رنگ باخت.

۳- واکنش رژیم صهیونیستی به عملیات حماس و جهاد اسلامی تکراری بود که این مبین درجا زدن ارتش اسرائیل در برابر پویایی و حرکت رو به جلوی جریان مقاومت در سال‌های اخیر است. رو آوردن به بمباران سنگین با اف ۱۶، تانک‌های مرکاوا و گنبد آهنین نشان داد تاکتیک ایجاد هراس و کشتار غیرنظامیان همچنان در کانون جنایات تکراری تل‌آویو قرار دارد.
۴- حجم گسترده بمباران و استفاده از سلاح‌های ممنوعه نظیر بمب‌های فسفری و قتل‌عام کودکان و غیرنظامیان فلسطینی بار دیگر بر همگان ثابت کرد اسرائیل در عبور از خطوط قرمز و دست زدن به جنایات جنگی، نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت و نقض کامل حقوق جنگ، مرزی نمی‌شناسد. حمله به بیمارستان المعمدانی در غزه اوج این جنون بود.
۵- سفر نمادین بایدن رئیس‌جمهور آمریکا، اولاف شولتز صدراعظم آلمان و ریشی سوناک نخست‌وزیر انگلیس به اسرائیل و ابراز همدردی و اعلام حمایت همه‌جانبه از جنایات رژیم صهیونیستی نشان داد برخلاف بسیاری از دول عربی و اسلامی که صرفا به حمایت بیانیه‌ای یا سکوت از مردم مظلوم غزه اکتفا کرده و حتی مصر و اردن به‌صراحت اعلام کردند مانع ورود آوارگان فلسطین به خاک خود خواهند شد، آنها در حمایت مالی، تسلیحاتی، سیاسی و رسانه‌ای از اسرائیل مصمم و به پیوندشان تعهد دیرینه دارند. بایدن برای اثبات وفاداری بیشتر، از کنگره خواست ۱۴ میلیارد دلار کمک به اسرائیل تخصیص دهد.
۶- در نبرد غزه و اوجگیری بی‌سابقه جنایات اسرائیل، سازمان ملل و حتی شورای امنیت صرفا نظاره‌گر هستند و به‌جز ابراز نگرانی گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، عملا جهان شاهد اقدامی عملی از سوی این سازمان برای محکومیت و توقف جنایات اسرائیل نبود. در این فقره و در عمل، اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی هم کارنامه درخشانی ندارند.
۷- رژیم اسرائیل با تلاش برای درسدن‌سازی یا به تعبیر سیمور هرش، روزنامه‌نگار آمریکایی، هیروشیماسازی غزه بدون استفاده از بمب اتم، نه تنها حقوق جنگ به‌ویژه مقررات کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو را زیر پا نهاده که به ابرجنایتکار هزاره سوم بدل شده است.
۸- نبرد غزه نشان داد اسرائیل به‌شدت از جنگ در دو جبهه هراسناک است‌. نگرانی و ترس تل‌آویو از ورود احتمالی حزب‌ا... به نبرد چنان پررنگ است که به جرات می‌توان گفت ترسی که اکنون اسرائیل از حزب‌ا... و سایر گروه‌های جبهه مقاومت دارد از هراسی که درمجموع نبردهایی که تاکنون با ارتش‌های عربی داشته، بیشتر است‌.
۹- پس از جنایت ضدانسانی حمله به بیمارستان المعمدانی عملا افکارعمومی بین‌المللی حتی در اروپا و آمریکا در محکومیت اسرائیل بسیج شدند به‌طوری‌که تاکنون سابقه نداشته است مردم در بسیاری از کشورها به‌صورت خودجوش به خیابان‌ها ریخته و به سفارتخانه‌های اسرائیل و آمریکا حمله کنند.
۱۰- تا به اینجای معادله رژیم صهیونیستی با وجود به‌کار بردن هزاران تن بمب و موشک و تبلیغات سیاه و عملیات روانی گسترده در عمل قافیه را باخته و در دادگاه افکارعمومی جهانی محکوم شده است؛ دراین میان سازمان ملل و سایر مراجع بین‌المللی به وظایف و مسئولیت‌های خود درست عمل نکرده و عملا اعتبار نیم‌بند خودرا به‌شدت زیر سؤال برده‌اند‌. در جبهه نظامی نیز اسرائیل با وجود آماده‌باش و فراخواندن ده‌هاهزار نیروی ذخیره ارتش و به‌رغم بوق و کرنا برای شروع حمله زمینی، عملا دچار تردید است چرا که از فرجام دست زدن به چنین حرکتی و پیامدهای آن به‌شدت نگران است‌. نگرانی از تلفات‌گسترده و فرسایشی‌شدن جنگ موضوعی است که برای مقامات‌اسرائیل و حامیان‌غربی‌اش همچنان مجهول وترسناک است‌.
عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز شنبه ۲۹ مهر

تبلور چهره کریه اسرائیل در حمله به المعمدانی

ایران و لزوم تدبیر در فاجعه غزه

 صادق ملکی

در نبرد فلسطینی ها و اسرائیل دو راه گسترش میدان جنگ و یا شکست حماس هر دو خسارت دارد اما گسترش دامنه جنگ به فاجعه ای می تواند منجر شود که خواب نقشه خاورمیانه تعبیر شود و کل معادلات را تغییر دهد.

فاجعه حمله شنیع به بیمارستان المعدانی در غزه با همزمانی خبر سفر جو بایدن به منطقه، اوج هماهنگی میان واشنگتن و تل آویو است‌. این جنایت غیر قابل تصور، نمایش قدرت عریان حمایت غرب از اسرائیل در مقابله با مردم مظلوم فلسطین را پیش چشم جهانیان به تصویر کشیده است.

جهان و جهانیان و مقامات و رهبران کشورها این حمله سبعانه را محکوم کردند و بعضا نطق های سلحشورانه سر داده اند و خواهند داد، اما بعید است گامی بردارند که بتواند تغییری در میدان نبرد ایجاد کند.

در دنیای عرب دیگر نه ناصری است و نه صدامی، فرزند حافط اسد نیز در کار خویش وا مانده است‌. جبهه مقاومت درگیر ملاحظات بیرونی و تحت فشار شدید است.

به نظر می رسد کار غزه تمام است و سناریو بدتر آن که اسرائیل بدین جنایات بسنده نخواهد کرد و احتمالا جنایات بیشتری مرتکب خواهد شد. با آرزو و شعار نابودی و مرگ بر اسرائیل نیز تا کنون نه مرگی رخ داده و نه اسرائیل تغییری در رفتار خود ایجاد کرده است.

در روز آغازین حملات فلسطینی ها با مد نظر قرار دادن توان فلسطینی‌ها و اسرائیل و صف بندی های جهانی اعلام شد که منطق قدرت، باخت در غزه و پیروزی اسرائیل را با توجه به حمایت های بی شائبه کشورهای غربی، دیکته خواهد کرد که نظر مقبول واقع نشد.

در نبرد فلسطینی ها و اسرائیل دو راه گسترش میدان جنگ و یا شکست حماس هر دو خسارت دارد اما گسترش دامنه جنگ به فاجعه ای می تواند منجر شود که خواب نقشه خاورمیانه تعبیر شود و کل معادلات را تغییر دهد.

بیاییم در اوج احساساتی که قلب ها را به درد آورده وارد تله و دام مدیریت شده توسط معاندان و دشمنانمان نشویم و با عقلانیت، درک پیچیدگی ها و رجوع به ابعاد مختلف بحران جاری، ضمن ابتکار عمل‌، به مدیریت حل بحران بدست خویش تصمیم بگیریم و از آسیب های حیاتی دور بمانیم. با ماندن قدرتمند ایران در صحنه اهداف دست یافتنی خواهد بود، هرچند که زمانبر باشد.

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز شنبه ۲۹ مهر

روزهای خونین غزه

کیکاووس پورایوبی
پس از به خاک و خون کشیدن بی‌پناه‌ترین مکان غزه یعنی بیمارستان آن، نتانیاهو و حزب راست افراطی لیکود سه سناریو را در مقابل این نقشه شوم شیطانی برای جهانیان توجیه خواهند کرد. اول اینکه به اشتباه آنجا را مورد هدف قرار داده‌اند، همه جا و همه مکان‌ها این روزها میدان جنگ است و آتش‌های جنگ، تر و خشک را با هم خواهد سوزاند و دوم اینکه خود حماس و فلسطینی‌ها به اشتباه، بیمارستان را در هم کوبیده‌اند و خود عامل این فاجعه بوده‌اند، سوم اینکه حماس و جهاد اسلامی گروه‌های تروریستی خود را در بیمارستان جا داده‌اند و بیمارستان را سپر انسانی خود کرده‌اند. بعید است حتی از یک عذرخواهی کوچک از طرف رژیمی که نسل در نسل می‌کوچاند، دربند می‌کند و به‌راحتی می‌کشد؛ رژیمی که نه مدیون مردم فلسطین؛ بلکه به کل جامعه بشریت بدهکار است و برای شستن دست‌های ناپاک خود حتی رودخانه‌های پرطمطراق جواب‌گوی آن نیستند؛ اهداف رژیم غاصب چند سناریو می‌تواند باشد، یکم خاتمه جنگ و جلوگیری از فرسایشی‌شدن آن پس از کسب تجربه جنگ روسیه و اوکراین با تسلیم بی‌قید‌و‌شرط حماس و گروه‌های مقاومت‌ فلسطینی، دوم کشاندن پای ایران و حزب‌الله به جنگ که در صورت ورود آنان به جنگ قطعا ایالات متحده آمریکا به نفع اسرائیل وارد عمل خواهد شد و سوم به صحنه کشاندن مردم فلسطین چه در نوار غزه و به‌ویژه در کرانه باختری علیه حماس و جهاد اسلامی و تشکیل یک کشور واحد با محوریت یهودیت در فلسطین اشغالی؛ نمی‌دانیم چه خواهد شد؟ عاقبت این رفتارهای شوم به کجا خواهد رسید؟ انصافا این اندازه کشتار و وحشی‌گری توجیه‌پذیر است؟ رژیم اشغالگر در تاریخ ثبت کرده که ابایی از کشتن ندارد؛ اما سکوت جامعه جهانی چرا؟ اگر همین اتفاق در نیویورک، پاریس، لندن و... می‌افتاد و فقط 20 نفر کشته می‌شدند که آن نیز وحشی‌گری بیش نیست، همین برخورد می‌شد؟ خون عرب، فارس، ترک، کرد، اروپایی، آمریکایی، سیاه و سفید و... هیچ‌گونه برتری بر هم ندارند، این ابتدایی‌ترین اصل حقوق بشر است که در منشور سازمان ملل توصیه شده است. اکنون غزه غرق در خون است، پنجه‌های اهریمنی روح کودکان آنجا را به صلیب مرگ در دل بیمارستان آویخته است، مگر بیمارستان چگونه جایی است؟ جز جایی که افرادی مبتلا و بیمار برای مراقبت و بهبودهای ویژه در آن پناه برده‌اند تا درمان شوند؟ پزشکان و پرستارانی که علاوه بر تیماری و غمخواری، ناز کودکان و پیران را می‌کشند تا شب‌های تار به سحری روشن نزدیک شود؛ بوی دارو، تجهیزات و سرم که همه جای آن پیچیده است، کوبیدن آن با موشک مردانگی است؟ انسانیت و تمدن است؟

 این چه وجدانی است که تا این اندازه زخمی و معیوب است که با حرص و آز بی‌هدف و کور می‌زند و می‌کشد و با غرور و تبختر آن را پیروزی می‌داند و بر آن می‌بالد؟ مگر هیتلر، موسولینی و استالین در تاریخ چه کاری کردند که اکنون تکرار نمی‌شود؟ جو بایدن دموکرات است، حزبی که آرمان‌های آزادی‌خواهی و دموکراسی را یدک می‌کشد و خود را حافظ و مدافع حقوق بشر می‌داند، اکنون دست‌های اهریمنی از زیر قبای سبز صلح و دموکراسی خنجر بر بشریت می‌زند.

روزنامه وطن امروز

این ننگ با جنگ پاک نمی‌شود
سیدعلی هدایتی
 ارتش رژیم صهیونیستی شامگاه پنجشنبه کلیسای «سن پورفیریوس» در غزه را بمباران کرد؛‌ یک کلیسای تاریخی که قدمت آن ۱۵۰۰ سال برآورد می‌شود. بر اساس گزارش‌ها، ده‌ها نفر از مردم مظلوم غزه از جمله زنان و کودکان در این حمله به شهادت رسیدند. حالا رژیم صهیونیستی پس از بمباران منازل مسکونی، مدارس، مساجد و بیمارستان المعمدانی، یک کلیسای با قدمت غزه را نیز بمباران کرده است. یکی از مهم‌ترین اهداف رژیم صهیونیستی از بمباران منازل مسکونی، مدارس، مساجد، بیمارستان‌ها و حالا کلیسا، ارسال این پیام به مردم مظلوم غزه است که در این منطقه هیچ‌ جای امنی وجود ندارد و فلسطینی‌ها برای حفظ جان‌شان راهی جز ترک غزه و اقامت در صحرای سینا ندارند؛ هدفی که تاکنون در تحقق آن شکست واضحی خورده و حتی وزیر خارجه آمریکا نیز در سفر اخیر خود به منطقه، اذعان کرد شواهد میدان حاکی از عدم خروج ساکنان غزه از شهرشان است. صهیونیست‌ها اما دست‌بردار نیستند و برای محقق کردن اخراج فلسطینی‌ها از غزه، دست به هر جنایتی می‌زنند، حتی به قیمت اینکه افکار عمومی دنیا علیه آنها شود. ارتش رژیم صهیونیستی طی این مدت بیش از ۴۰۰۰ فلسطینی را به شهادت رسانده است که بر اساس گزارش‌های وزارت بهداشت غزه، یک‌سوم این آمار کودکان هستند. انتشار تصاویر جنایات صهیونیست‌ها بویژه تصاویر کودکان شهید، واکنش‌های مردم دنیا را در پی داشت. جنایت هولناک حمله به بیمارستان المعمدانی غزه اما موج بسیار بزرگی از انزجار مردم سراسر دنیا علیه رژیم صهیونیستی را به دنبال داشت؛ تجمعات بزرگی در سراسر دنیا، اعم از کشورهای اسلامی، اروپا و حتی آمریکا در محکومیت رژیم صهیونیستی شکل گرفت.  جو‌ بایدن که چهارشنبه گذشته به سرزمین‌های اشغالی رفته بود، در اظهارنظری شیطانی مدعی شد حمله به بیمارستان المعمدانی کار رژیم صهیونیستی نبوده است. او اما بلافاصله اذعان کرد تعداد زیادی از مردم دنیا ادعای دست نداشتن رژیم صهیونیستی در این جنایت را قبول ندارند. این موضع بایدن به وضوح نشان می‌دهد او نیز بخوبی می‌داند در دنیا یک موج نفرت عمومی از رژیم‌ صهیونیستی ایجاد شده است.‌ حالا پس از بیمارستان المعمدانی، بمباران کلیسای «سن پورفیریوس» در غزه بر این نفرت عمومی از صهیونیست‌ها افزوده است و اتفاقا نشانه دیگری است در اثبات اینکه صهیونیست‌ها عامل بمباران بیمارستان بوده‌اند. سوال کلیدی این است: رژیم صهیونیستی در روند اشغالگری‌‌های خود و کشتار فلسطینی‌ها حساب ویژه‌ای روی افکار عمومی دنیا باز کرده بود و همواره از سوی رسانه‌های جریان اصلی دنیا مورد حمایت واقع شده است. این نشان می‌دهد صهیونیست‌ها تا چه اندازه اهمیت رسانه و افکار عمومی و قضاوت مردم دنیا درباره موضوع فلسطین را می‌دانند. اما چرا در روزهای اخیر و بمباران غزه، جنایت‌هایی مرتکب می‌شوند که افکار عمومی دنیا را علیه خود بسیج کنند و کاری هم از دست رسانه‌های جریان اصلی برای سرپوش گذاشتن یا توجیه این جنایت‌ها ساخته نیست؟ چرا دیگر قضاوت عمومی مردم دنیا برای رژیم صهیونیستی مهم نیست؟ رژیم صهیونیستی پس از حماسه توفان ‌الاقصی فعلا نگران تصویر خود در دنیا و قضاوت عمومی ملت‌ها درباره جنایت‌هایش در غزه نیست. چرا؟ چون اولویت بسیار مهم‌تری دارد. این اولویت چیست؟ «خطر موجودیت». بله! رژیم صهیونیستی موجودیت خود را در خطر بسیار جدی می‌بیند. ضربه‌ای که حماسه توفان ‌الاقصی به هیمنه رژیم صهیونیستی وارد کرد آنقدر بزرگ است که باعث شده در تل‌آویو کسی نگران تصمیمات دیوانه‌وار برای ارتکاب جنایت‌های ضدبشری در غزه نباشد. سفر جو بایدن به تل‌آویو تنها چند ساعت پس از جنایت حمله به بیمارستان المعمدانی نیز مؤید همین واقعیت است. بایدن هم فهمیده است با عملیات توفان ‌الاقصی، ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به هیمنه صهیونیست‌ها وارد شده و موجودیت رژیم صهیونیستی به مخاطره افتاده است. به همین دلیل ناگزیر شده نفرت ملت‌ها را به جان بخرد، موجودیت رژیم صهیونیستی را بر اختلافات خود با نتانیاهو ترجیح بدهد، در تل‌آویو حاضر شود، از رژیم اشغالگر حمایت کند، به جنایت‌های ضدبشری صهیونیست‌ها مهر تأیید بزند، بگوید در کنار رژیم صهیونیستی ایستاده است و حتی در موضعی شیطانی و نفرت‌انگیز مدعی شود جنایت حمله به بیمارستان المعمدانی کار نتانیاهو نبوده است. سفر وزیر خارجه و وزیر دفاع آمریکا و نیز برخی مقامات اروپایی به تل‌آویو آن هم در میانه جنایت‌های اسرائیل در غزه را هم می‌توان در همین راستا ارزیابی کرد. آنها هم فهمیده‌اند هیمنه رژیم صهیونیستی از هم پاشیده و همه دنیا لختی رژیم صهیونیستی را دیده‌اند.‌ آنها هم می‌دانند جنایت‌های رژیم صهیونیستی خشم عمومی مردم کشورهای‌شان را موجب شده است. آنها اما این نفرت عمومی را به جان خریده‌اند چون می‌دانند از سال ۱۹۴۸ و تشکیل رژیم صهیونیستی، هیچ وقت تا این اندازه موجودیت این رژیم دست‌ساز به خطر نیفتاده است. رژیم تل‌آویو نیز که می‌داند ملت‌ها را باخته است، دلخوش به این دولت‌هاست و جنایت‌های خود در غزه را ادامه می‌دهد. هدف آنها از بین بردن موجودیت حماس به عنوان ضلعی از جبهه مقاومت است؛ هدفی که هیچ کسی در تل‌آویو، واشنگتن، لندن، پاریس و برلین نسبت به تحقق آن ارزیابی مثبتی ندارد. اینکه چرا هدف صهیونیست‌ها برای از بین بردن حماس هرگز محقق نخواهد شد، دلایل بسیاری دارد که فرصت آن در این نوشته نیست اما آنچه فعلا می‌توان درباره آن با قطعیت سخن گفت این است که پس از توفان ‌الاقصی، تا اینجا صهیونیست‌ها هم هیمنه نظامی و امنیتی خود را از دست داده‌اند و هم افکار عمومی دنیا را. و این ننگ با جنگ پاک نمی‌شود.
روزنامه رسالت

اروپا در حد این بازی نیست

حنیف غفاری

درست در بحبوحه جنگ غزه و وقوع جنایت وقیحانه بمباران بیمارستان معمدانی غزه توسط رژیم کودک کش و اشغالگر صهیونیستی، شاهد طرح ادعای اروپائیان مبنی بر باقی ماندن تحریم‌های موشکی ایران ( وفق قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد) و عدم انقضای آن‌ها هستیم. اگرچه اروپائیان تلاش می‌کنند با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی و رسانه‌ای خود، فرا متن تحریف‌شده جنگ غزه که ساخته‌وپرداخته دست خود می‌باشد را با رفع تحریم‌های موشکی ایران در ۲۶ مهرماه امسال ( دیروز) گره بزنند، اما بروکسل در حد و اندازه اداره این بازی پیچیده نیست! 

کشورهای عضو اتحادیه اروپا در بیانیه‌ای مدعی شده‌اند  که تحریم‌های پیشین سازمان ملل متحد علیه برنامه هسته‌ای و موشکی جمهوری اسلامی همچنان باقی خواهند ماند. بر اساس آنچه اروپائیان سعی در القای آن دارد، این تحریم‌ها که تا ۱۸ اکتبر ۲۰۲۳ اعتبار داشتند، تداوم می‌یابند و اقدام‌های لازم برای حفظ آن‌ها انجام می‌شود! 

در این بیانیه‌ آمده است که شورای اروپا اقدام‌های تحریمی علیه افراد و نهادهایی را که قبلا مشمول تحریم‌های اتحادیه اروپا شده‌ بودند، حفظ می‌کند. جوزپ بورل، مسئول سیاست‌ خارجی اتحادیه اروپا، روز جمعه ششم اکتبر (۱۴ مهر) در بیانیه‌ای خبر داد که اختلاف‌ها بر سر اجرای برجام کماکان باقی است و وزرای خارجه تروئیکای اروپایی در نامه‌ای مشترک، اعلام کرده‌اند که قصد ندارند مطابق با آنچه قبلا اعلام‌شده بود، در جهت لغو تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی در روز ۱۸ اکتبر گام بردارند.در خصوص ادعای اروپائیان، نکاتی وجود دارد که لازم است موردتوجه قرار گیرد:
چنانچه استراتژیست‌ها و حقوقدانان غربی  صراحتا اذعان کرده‌اند، اتحادیه اروپا اساسا در مسند و جایگاهی قرار ندارد که اصل لغو تحریم‌های موشکی ایران را زیر سؤال برده یا آن‌ها را نفی کند، زیرا اصل توافق هسته‌ای ( برجام ) به قوت خود باقی است و صرفا در یک صورت ( ابطال مطلق و حقوقی برجام ) چنین ادعایی اصالت دارد .به عبارت بهتر، تا زمانی که اصل برجام به قوت خود باقی است، سخن گفتن از ابطال یا حتی تغییر زمان‌بندی‌های مربوط به لغو تحریم‌ها در دامنه اختیار اروپای واحد نیست. 

در اینجا بازیگران اروپایی صرفا می‌توانند ازآنچه  در سند قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت  که حول برجام منعقدشده است و  مشخص‌شده، پیروی نکنند و حق زیر سؤال بردن اصالت آن را ندارند. 
دومین نکته ، مربوط به نقض صریح برجام توسط اتحادیه اروپاست. حتی عدم پیروی اروپائیان نسبت به لغو تحریم‌های موشکی ایران، مصداق عینی نقض توافق هسته‌ای توسط آن‌هاست. به عبارت بهتر، اروپائیان اکنون رسما توافقی که خود در سال ۲۰۱۵ آن را امضا کرده‌اند،  زیر سؤال برده‌اند. قطعا حق پاسخ و واکنش متقابل جمهوری اسلامی ایران وفق مفاد مندرج در توافق هسته‌ای به قوت خود باقی است. در اینجا ایران می‌تواند در واکنش به نقض رسمی تعهدات برجامی اروپا، بخشی یا همه تعهدات خود را به حالت تعلیق درآورد. قطعا در این صورت، اروپائیان حق هیچ‌گونه شکایت یا گلایه‌ای را نخواهند داشت. 

سومین موضوع، مربوط به تفسیر ایران و کشورهایی مانند روسیه و چین نسبت به لغو تحریم‌های موشکی ( وفق قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت) می‌باشد. بدیهی است که اصالت ادعای حقوقی اروپا در اینجا موردقبول کشورمان و  شرکای تهران نخواهد بود و تفسیر حقوقی متقن و مطلق در قبال قطعنامه مذکور و سند برجام، به قوت خود باقی است. بدیهی است که تکلیف قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت را بیانیه‌های تبلیغاتی و ادعایی  اتحادیه اروپا  مشخص نخواهد کرد! جمهوری اسلامی ایران و شرکای آن بدون توجه به شانتاژهای سیاسی و غیرحقوقی اتحادیه اروپا و آمریکا،  بر اساس همان تفسیر حقوقی مطلق و متقن  نسبت به سند قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت عمل نموده  و تحریم‌ها و محدودیت‌های موشکی مندرج در این قطعنامه را از روز ۲۶ مهرماه امسال  کان لم یکن تلقی کرده است.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات