23 مهر 1402 - 08:50

پایگاه رهنما:

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز یکشنبه‌ ۲۳ مهر

عملیات عظیم طوفان‌الاقصی؛ پاسخ به سه پرسش اساسی 

سعدالله زارعی
عملیات عظیم و بی‌سابقه طوفان‌الاقصی به معنای واقعی و کامل کلمه، چندین اساس رژیم غاصب صهیونیستی را منهدم و از این پس آن را با چندین ابتلای ویرانگر مواجه خواهد کرد. در عین حال این موضوع سؤالاتی را هم پدید آورده است و به پاسخ نیاز دارد: 
1- با توجه به حجم عظیم خسارات و تلفاتی که این روزها رژیم غاصب و وحشی اسرائیل علیه منطقه کوچک و بسته غزه پدید آورده و فعلاً افقی برای پایان یافتن آن وجود ندارد، اقدام طرف فلسطینی به عملیات طوفان‌الاقصی چه مقدار با منطق و مصالح مردم بی‌دفاع فلسطین و به‌خصوص ساکنان غزه انطباق دارد آیا ضرر آن بیش از نفع آن نیست؟ 
پاسخ به این سؤال مستلزم طرح یک سؤال اساسی دیگر و پاسخ به آن است؛ آیا فلسطینی‌ها و نیز ساکنان غزه تا پیش از عملیات طوفان‌الاقصی در معرض چنین تهاجماتی بوده‌اند یا خیر؟ اگر پاسخ این سؤال منفی باشد، طرح سؤال اول منطقی است. در این‌جا مردمی که در آرامش بوده‌اند اینک در معرض بمباران سنگین رژیم غاصب قرار گرفته‌اند. اما اگر مرور تحولات بیش از 75 سال گذشته و به‌خصوص تحولات یک تا دو دهه اخیر می‌گوید بدون عملیات تهاجمی فلسطینی‌ها هم، مردم این سرزمین در معرض همین هجوم‌ها بوده‌اند و هزاران نفر شهید داده‌اند و هزاران خانه آنان ویران شده است، آن وقت پاسخ سؤال اول این است که چه با این نوع عملیات و چه بدون این عملیات‌ها، رژیم صهیونیستی دست به کشتار وسیع مردم و تخریب منازل زده و می‌زند. بنابراین خود عملیات طوفان‌الاقصی به‌صورت ابتدا به ساکن، منشأ کشتار فلسطینی‌ها و انهدام منازل آنان نیست. مثلاً در جریان جنگ 11 روزه سال 1393ش/ 2014م، رژیم صهیونیستی به جرم دفاع فلسطینی‌ها از خودشان در برابر تجاوزات اسرائیل، به‌مدت دو هفته منطقه غزه را زیر بمباران گرفت، بیش از 9000 منزل ساکنان غزه به همراه 130 مدرسه، 24 ساختمان پزشکی و سه مجموعه نگهداری اطفال و معلولان وابسته به سازمان ملل را ویران کرد و بیش از 2000 نفر از مردم غزه را به شهادت رساند و چندین برابر آن را مجروح نمود و پس از آن هم محاصره این منطقه که از سال 1388/ 2009 شروع کرده بود را تشدید نمود. این تحلیل نیست، خبر است. 
در همین یک سال اخیر رژیم صهیونیستی در قدس شرقی، کرانه باختری و غزه بر اقدامات بی‌رحمانه علیه فلسطینی‌ها افزود. به‌عنوان مثال رژیم صهیونیستی در حدفاصل پنجم شهریور ماه تا پنجم مهرماه جاری یعنی در یک زمان یک ماهه، ضمن اقدام روزانه علیه مسلمانان در قدس و مسجدالاقصی، 27 اقدام نسبتاً سنگین نظامی را علیه غزه و کرانه باختری اجرا کرد که نتیجه آن بیش از 80 مجروح، چهار شهید و چهار اسیر بود. فلسطینی‌ها در ماه‌های اخیر دست به اقدام نظامی علیه صهیونیست‌ها نزده بودند. در این مدت کوتاه، رژیم دو بار به اردوگاه‌های پناهندگان فلسطینی در جنین و نابلس حمله کرد و تخریب زیادی پدید آورد. اینها آوارگانی بودند که در دو شهر فلسطینی محدوده 1967 در معرض حمله قرار گرفتند. این یعنی رژیم دست از سر فلسطینی آواره در سرزمین خود هم برنداشته است. بله رژیم بعد از عملیات عظیم طوفان‌الاقصی هم حمله وحشیانه به غزه را با شدت دنبال کرد اما حداقل این است که طرف فلسطینی با این عملیات ثابت کرده در برابر تهاجم، دست بسته نیست و رژیم نمی‌تواند سیاست ویرانی و کشتار را به عنوان عامل بازدارنده طرف فلسطینی در احقاق «حقوق اولیه» خود در نظر بگیرد. هم‌اینک به دلیل عملیات شجاعانه و قاطع فلسطینی‌ها، هواداران این رژیم در داخل سرزمین‌های اشغالی و در خارج از آن اعتقاد پیدا کرده‌اند سیاست سرکوب ممکن است نتیجه عکس بدهد. 
2- سؤال دیگر این است که رژیم صهیونیستی با پیگیری سیاست خالی کردن غزه از سکنه و انهدام کامل جنبش حماس و سایر جنبش‌های جهادی فلسطین، برای همیشه موازنه داخلی را به نفع خود برقرار می‌کند، آیا بهتر نبود واکنش حماس مثل گذشته محدود به شلیک موشک‌ها و راکت‌ها می‌شد و از کشتن یهودیان و اسیر گرفتن آنان اجتناب می‌کرد؟ پاسخ این سؤال نیز وابسته به طرح سؤال دیگر و پاسخ به آن می‌باشد؛ سؤال این است که آیا اقدامات قبلی گروه‌های فلسطینی یعنی حملات محدود موشکی و راکتی، بازدارنده بوده است؟ بازدارندگی یک اقدام در توقف اقدامات طرف مقابل است. به گواهی آنچه گفتیم رژیم صهیونیستی در فاصله عملیات سیف‌القدس - رمضان سال قبل - تا عملیات طوفان‌الاقصی نه تنها از اقدامات تجاوزکارانه علیه فلسطینی‌ها در سرزمین‌شان دست برنداشت بلکه بر این اقدامات افزود. در این‌جا طرف فلسطینی به‌طور طبیعی باید گامی به پیش برمی‌داشت تا - با فرض اینکه لزوم به‌آرامش رسیدن فلسطینی‌ها را مهم‌ترین نیاز آنان بدانیم و فعلاً بر موضوع اساسی‌تر لزوم آزاد‌سازی سرزمین ‌اشغال شده آنان چشم ببندیم - بتواند از جان و مال خود دفاع کند. 
طرف فلسطینی باید توانمندی‌ دفاع از خود را به نمایش می‌گذاشت تا ادعای توانمندی آن معتبر شمرده می‌شد. فلسطینی‌ها در این عملیات به دشمن خود ثابت کردند، تحریم، محاصره و سرکوب مداوم غزه، سبب ضعف آنان نشده بلکه به روحیه و عزم مقابله آنان با تجاوز افزوده است. بنابراین عملیات طوفان‌الاقصی یک اقدام اساسی اولیه در موازنه نظامی و امنیتی میان دو طرف است و البته این گام لازم نه کافی آزادی نهایی و کامل فلسطین از‌ اشغال است.
در عین حال رژیم صهیونیستی به هیچ وجه نمی‌تواند جنبش‌های مقاومت فلسطینی را از میان بردارد و یا از قدرت آنان بکاهد. غزه بیش از 2/5 میلیون نفر جمعیت هوادار مقاومت دارد. این جمعیت را نمی‌توان نابود کرد و یا از این سرزمین اخراج نمود. سیاست اخراج این جمعیت حتماً با شکست مواجه می‌شود و اولتیماتوم‌های کنونی اسرائیل تأثیری بر مردم ندارد. 
جنبش‌های جهادی یک ارتش نیستند که در پادگانی یا پادگان‌هایی مستقر باشند تا بتوان با حملات هوایی آنان را از میان برداشت. بله رژیم جنایت‌پیشه می‌تواند چند هزار نفر دیگر از مردم غزه را به شهادت برساند و چند هزار خانه دیگر را ویران کند اما این مردم جنبش‌های مقاومت را سپر دفاعی خود در برابر دشمن دانسته و از آنان با اعزام فرزندان به صفوف نیروها و گردان‌ها حمایت می‌کنند. چنین جنبش‌هایی را نمی‌توان با بمباران تضعیف کرد. 
رژیم صهیونیستی در جریان جنگ 33 روزه سال 1385 مدعی بود حزب‌الله لبنان 2000 نیروی رزمی دارد و معتقد بود می‌تواند آن را کاملاً نابود کند. همین رژیم شش سال بعد یعنی در سال 1392 که حزب‌الله به دفاع از سوریه برخاست، تعداد نیروهای رزمی حزب‌الله را 12000 نفر اعلام کرد. براساس حرف رژیم صهیونیستی - که این قلم هیچ‌کدام از این دو عدد را تأیید نمی‌کند - نیروهای رزمی حزب‌الله در فاصله دو جنگ، شش برابر شده بود. وضع حماس و جهاد و گردان‌های قسام و... هم همین است. 
3- سؤال سوم این است که چرا جریانات مقاومت تاکنون در صحنه عملیات به حمایت از فلسطینیان وارد نشده‌اند؟ واقعیت این است که جنبش‌های مقاومت منطقه از ایران تا لبنان تا سوریه تا عراق تا یمن و تا... در هماهنگی کامل با جنبش اسلامی حماس هستند. هم‌اینک میان آنان اتاق بررسی مشترک فعال است و هر کدام در حمایت از حماس نقشی برعهده‌ دارند که به تناسب صحنه عمل تغییر می‌کند. الان حماس علی‌رغم آنکه در حین عملیات است، به هدف عملیاتی خود که وارد کردن ضربه اساسی به ارتش، سیستم امنیتی و سیستم سیاسی دشمن بود، رسیده است. به تعبیر دقیق رهبر معظم انقلاب اسلامی این ضربه «ترمیم‌ناپذیر» است. سیاست حماس البته توقف عملیات نیست و به همین دلیل در طول هشت روز گذشته ضربات پیاپی به تأسیسات رژیم اعم از پادگان‌ها، فرودگاه‌ها و پایتخت وارد کرده است. دست‌های گروه‌های مقاومت منطقه‌ای روی ماشه است و در صورت، اجرای سیاست زمین سوخته از سوی اسرائیل و عدم توقف ماشین تخریب دشمن در غزه وارد عمل خواهند شد. کما اینکه حزب‌الله لبنان آمادگی کامل خود برای ورود در جنگ با رژیم اسرائیل را نشان داده است. رژه نظامی جنبش مقاومت یمن در روزهای اخیر هم از این آمادگی خبر می‌دهد. کما اینکه نیروهای مقاومت در عراق و از جمله سپاه بدر هم رسماً در مورد ورود نظامی اعلام آمادگی کرده‌اند. ورود این نیروهای جهادی منطقه‌ای که می‌تواند عن‌قریب باشد تابع جمع‌بندی اتاق عملیات مشترک است. 
در این میان رژیم رو‌ به زوال اسرائیل وانمود می‌کند برای ورود جبهه مقاومت در جنگ آمادگی دارد. همه می‌دانند در حالی که 50 درصد نیروهای کادر ارتش اسرائیل درگیر کرانه باختری، می‌باشد چگونه قادر است با 50 درصد بقیه هم مراقب غزه و هم مراقب مرزهای شمالی و شمال شرقی فلسطین باشد. اگر مقاومت تصمیم بگیرد از سمت جنوب لبنان و از سمت جولان وارد عملیات شود، ارتش اسرائیل در زمان نه‌چندان طولانی از هم می‌پاشد. 
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز یکشنبه‌ ۲۳ مهر
 
بحران غزه و کریدور «آی‌مِک »
یوسف میری
جنگ غزه یک موضوع پیچیده و چند لایه است و اکثر طرف ها پس از پشت سر گذاشتن شوک حاصل از غافلگیری اولیه، در حال ارزیابی وضعیت و تصمیم گیری هستند. یکی از موضوعاتی که می تواند در فهمیدن یک بعد از موضع کشورها و پیش بینی تحولات آینده کمک کند، موضوع آثار این جنگ بر  راهگذر(کریدور) هند-خاورمیانه-مدیترانه-اروپا یا IMEC)IMEEC)  است که در اجلاس  سپتامبر سران G20 در هند از آن رونمایی شد و بسیاری آن را یکی از تغییر دهنده های قواعد بازی در غرب آسیا (و جهان) توصیف و از تولد یک خاورمیانه جدید صحبت کرده بودند. عملیات حماس و واکنش رژیم اسرائیل، در واقع یک مانع عمده بر سر دینامیسم های جدید در خاورمیانه و از جمله آی مک محسوب می شود. 
آی مک در درجه اول یک طرح ضد چینی است که علاوه بر چین، کشورهایی نظیر مصر، روسیه، ترکیه، عراق، پاکستان، ایران، سوریه و قطر مستقیم یا غیرمستقیم از آن متضرر خواهند شد و  در طرف مقابل دسته ای دیگر از کشورها شامل آمریکا، هند، اسرائیل، امارات، عربستان، یونان، ایتالیا، فرانسه، آلمان و اتحادیه اروپایی جزو شرکای رسمی یا غیررسمی آن محسوب می شوند. این کریدور در درجه اول رقیب ابتکار کمربند-جاده(BRI) چین است که راه دریایی آن از کانال سوئز و مسیر خشکی آن تقریبا از همان مسیر تاریخی جاده ابریشم می گذرد. آمریکا به دلیل رقابت راهبردی و هند به دلیل اختلافات مرزی و سیاسی عمیق با چین از مخالفان اصلی کمربند-راه محسوب می شوند و آی مک ابتکار مشترک برای مهار این طرح چینی است. علاوه بر این، آمریکا در دو دهه اخیر سعی کرده است با معرفی هند، به عنوان یک قدرت آسیایی نوظهور، کشورهای خاورمیانه، آسیای میانه و دیگر نقاط را به گسترش روابط شان  با هند به جای چین ترغیب کند. راهگذرهای  دیگری هم که تحت تاثیر آی مک قرار خواهند گرفت،  عبارت اند از: راهگذر سی پک( مسیر چین به بندر گوآدر پاکستان)، کانال خشک(راهگذر اتصال بندر فاو عراق به اروپا از طریق ترکیه و احتمالا سوریه)، کانال های شمالی و میانی چین-اروپا و تا حدودی کریدور شمال-جنوب یا INSTC و ... . یکی از منتفعان اصلی آی مک رژیم اسرائیل است که علاوه بر پیشبرد پروژه عادی سازی روابط با کشورهای عربی و اسلامی، بندر حیفا را با کمک سرمایه گذاری سنگین شرکت آدانی هند به یکی از هاب های مهم ترانزیتی و دریایی تبدیل خواهد کرد. یونان، امارات، عربستان، ایتالیا، اردن و دیگر کشورهای مسیر هم با مشارکت در آی مک، اهمیت و وزن راهبردی شان را با ضریب قابل توجهی بالا خواهند برد.
و اما آثار  منفی جنگ اخیر غزه بر روی آی مک بسیار زیاد بوده و حتی می تواند کل پروژه را منتفی کند. موضع گیری بسیاری از کشورها مرتبط با آی مک در رابطه با تحولات غزه، متاثر از دیدگاهشان نسبت به آینده آی مک بوده و خواهد بود.  اولین اثر تحولات اخیر غزه، معرفی بندر حیفا به عنوان یک بندر ناامن بود. در تبلیغ آی مک و بندر حیفا، معمولا به جریان انسداد شش روزه کانال سوئز به خاطر به گل نشستن یک کشتی کانتینر در سال ٢٠٢١ اشاره می شد که لطمه سختی  به نقل و انتقالات و تجارت جهانی زد و تنها در یک قلم غرامت درخواستی شرکت مصری اداره کننده سوئز، حدود یک میلیارد دلار بود که در نهایت با کشتی مقصر به پرداخت ٥٥٠ میلیون دلاری رضایت داد. این غرامت بخش کوچکی از خسارت کلی بود که حاصل شد و مهم ترین نقطه قوت آی مک امنیت و قابلیت اطمینان بندر حیفا در مقایسه با کانال سوئز بود. عملیات غزه و لغو بسیاری از پروازها و عملیات حمل و نقل در سراسر سرزمین های اشغالی، بسیاری از سرمایه گذاران را به تفکر مجدد در این باره واداشته است. یکی از دلایل موضع یک طرفه نخست وزیر هند در اعلام همبستگی با رژیم اسرائیل و تروریستی خواندن عملیات حماس، می تواند نتیجه عصبانیت وی از اثر این اقدام بر آی مک و همین طور سرمایه گذاری سنگین شرکت هندی آدانی در بنادر حیفا و یونان تلقی شود. در طرف مقابل، چین هم که در اتفاقات مشابه سعی می کرد موضعی بی طرف و خنثی اتخاذ کند، هم در عرصه رسمی و هم به صورت رسانه ای موضعی متمایل تر از معمول به نفع حماس و مردم فلسطین گرفت که می توان آن را به رضایت از ادامه عملیات حماس برای دشوار کردن کار رقیب کمربند- تفسیر کرد. مصر هم که هم آی مک را به عنوان رقیب و جایگزین کانال سوئز می بیند و هم از عبور نکردن آی مک از مصر ناراضی است، موفقیت حماس برایش نامطلوب نیست.اهمیت مصر در این است که گذرگاه رفح به عنوان رگ حیاتی غزه را در اختیار دارد و محاصره غزه بدون انسداد رفح عملا ممکن نیست. حمله اسرائیل و بمباران رفح می تواند به این دلیل باشد که رژیم اسرائیل مطمئن است مصر این بار  به خاطر آی مک هم که شده برای محاصره غزه همکاری واقعی نخواهد کرد. موضع آمریکا، روسیه، ترکیه، ایران، پاکستان، عراق، قطر، اردن، سوریه و دیگر بازیگران مهم منطقه ای و فرامنطقه ای هرچند در امتداد موضع گیری های سنتی آن ها صورت گرفت، ولی از بین سطور آن ها می توان درصدی از تغییر، به ویژه در ارتباط با برقراری فوری یا غیرفوری آتش بس را متناسب با ملاحظات آن ها درباره آی مک دانست. جمع بندی آن که هرچند عملیات حماس یک اقدام مستقل و ناشی از انباشته شدن ظلم افزایشی و وقیحانه رژیم اسرائیل بوده است، ولی یکی از عوامل موثر بر نحوه موضع گیری اعلامی یا اعمالی کشورها، ملاحظات آن ها در قبال آی مک است و این موضوع می تواند در تداوم یا تعیین سرنوشت این نبرد، مهم و تعیین کننده باشد.
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز یکشنبه‌ ۲۳ مهر
 
فلسطین کلید رمزآلود ظهور
سیدعبدالله متولیان

ظهور انقلاب اسلامی در ایران برنامه‌ریزی دقیق نظام شیطانی سلطه غرب برای جهان اسلام را به هم ریخت. بر اساس اسناد فراوان هدف نظام سلطه از ایجاد اسرائیل (رسالت و فلسفه وجودی رژیم صهیونیستی) جلوگیری از اتحاد جهان اسلام و شکل‌گیری تمدن بزرگ اسلامی و ممانعت از ظهور حضرت مهدی ارواحنا فداه بود. برای تحقق این هدف، دکترین «گسترش جغرافیایی اسرائیل از نیل تا فرات» را انتخاب کرده و راهبرد «جنگ در بیرون از خانه، امتیاز‌گیری در خانه» را برای وصول به دکترین مذکور انتخاب کرده بودند و بر اساس همین راهبرد رژیم صهیونیستی به طور دائم در خارج از فلسطین مشغول جنگ و پیشروی در جنگ خاکریز‌ها و الحاق به سرزمین‌های اشغالی و گرفتن امتیاز بیشتر بود. اوج قدرت‌نمایی اعراب برای درهم شکستن راهبرد صهیونیست‌ها در نبرد شش روزه موسوم به نبرد اعراب و اسرائیل بود که ارتش‌های عراق، عربستان، تونس، الجزایر، لیبی و کویت نیز به کمک ارتش‌های مصر، سوریه و اردن شتافتند، اما با بیش از ۲۱ هزار کشته و خسارت سنگین از رژیم صهیونیستی شکست خورده و امتیاز‌های فراوانی به صهیونیست‌ها داده شد. ظهور انقلاب اسلامی ایران همه معادلات و برنامه‌های رژیم صهیونیستی را به هم ریخته و طی ۴۵ سال گذشته مقاومت فلسطین سیر تکاملی پیموده و به میزان رشد کمی و کیفی مقاومت فلسطین، روز به روز از اقتدار و توانمندی صهیونیست‌ها کاسته و رژیم صهیونیستی را در سراشیبی مرگ قرار داده است:
۱- در شرایطی که نغمه‌های سازش با رژیم صهیونیستی از دولت‌های عربی شنیده می‌شد، امام خمینی (ره) به عنوان اولین گام در مبارزه با اسرائیل، هدف‌گیری جهان اسلام را مبارزه با موجودیت رژیم صهیونیستی اعلام کرد.
۲- در حالی‌که تا پیش از انقلاب اسلامی، مسئله فلسطین مربوط به فلسطینی‌ها بوده و کشور‌های مسلمان به آنان کمک می‌کردند، با ابتکار ایران در گام دوم مسئله فلسطین به عنوان مسئله جهان اسلام اعلام شد.
۳- در نقطه مقابل روز نکبت، در گام سوم جمعه آخر ماه مبارک رمضان به عنوان روز جهانی قدس اعلام و خیلی زودتر از آنچه تصور می‌شد با استقبال مسلمانان (و حتی غیر مسلمانان) جهان مواجه شده و مسئله فلسطین به عنوان دغدغه اصلی جهان اسلام و جهان مستضعفین مطرح شد.
۴- در گام چهارم انتفاضه (جنگ با سنگ) مظلومانه فلسطینی‌ها در برابر مذاکرات سازش با رژیم صهیونیستی شکل گرفت.
۵- رفته رفته نهال انتفاضه قوت گرفته و جبهه جهاد اسلامی در غرب فلسطین راه‌اندازی شد.
۶- با قوت گرفتن جهاد اسلامی فلسطین، رژیم صهیونیستی مجبور شد استراتژی «جنگ در بیرون از خانه، امتیازگیری در خانه» را به استراتژی تحمیلی «جنگ در خانه، امتیازدهی در بیرون از خانه» داد.
۷- دکترین «گسترش قلمرو از نیل تا فرات» نیز در این مرحله جای خود را به دکترین تحمیلی «حصر خانگی و احداث دیوار حایل در داخل سرزمین‌های اشغالی» داد.
۸- ایستادگی در برابر حملات ددمنشانه صهیونیست‌ها سبب ارتقای تجربه فلسطینی‌ها و افزایش توانمندی‌های نظامی و حرکت در مسیر خودکفایی در تولید نیازمندی‌های نظامی شد و به این ترتیب جبهه مقاومت فلسطین جایگزین حرکت مظلومانه انتفاضه شد.
۹- صهیونیست‌ها برای «خروج از حصر خانگی و بازگشت به دکترین پیشین» و «درهم شکستن جبهه مقاومت» و «جلوگیری از الحاق این جبهه به حزب‌الله لبنان» به انجام نبرد‌های «۳۳ روزه»، «۲۲ روزه» و «۱۱ روزه» روی آوردند، اما این خطای راهبردی آن‌ها سبب الحاق جبهه مقاومت فلسطین به محور مقاومت اسلامی شد.
۱۰- رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در این مرحله برای اولین بار تابو و طلسم نظام سلطه در باره تروریست خواندن فلسطینی‌ها را درهم شکسته و در مقام مطالبه گر (و نه پاسخگو) ضرورت حمایت همه جانبه و کمک‌های نظامی و غیر نظامی به فلسطینی‌ها و تجهیز نظامی کرانه باختری رود اردن را رسماً اعلام کردند.
محور مقاومت اسلامی فلسطین در این مرحله با گذر از راهبرد‌های «مقاومت فعال»، «بزنی می‌خوری»، «بزنی ۱۰تا می‌خوری»، «نزنی هم می‌خوری» اینک به راهبرد «نابودی رسالت و هدف ایجادی رژیم صهیونیستی» روی آورده و نابودی این رژیم سفاک و تروریست را به عنوان مقدمه حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی نشانه رفته است. این عملیات بی‌نظیر گلوگاه صلح ناپاک آبراهام را فشرد و بر این اساس باید اذعان کرد که روند‌های عادی‌سازی با صهیونیسم را به عنوان قدرت پوشالی با افول روبه‌رو خواهد ساخت. باید عملیات طوفان الاقصی را پارادایم و ماتریس جدیدی در معادلات منازعه مقاومت و رژیم صهیونیستی بدانیم، چراکه مفاهیم آینده را باید بر مبنای آن سنجید و با مفاهیم قبل از آن متفاوت خواهد بود، به گونه‌ای که این عملیات را پاسخی روشن به جنگ‌های کلاسیک ارتش‌های عربی با رژیم صهیونیستی در ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ و همچنین پاسخی به توحش و درنده خویی رژیم صهیونیستی در صبرا و شتیلا، دیریاسین و خان یونس ارزیابی می‌کنند. بر این اساس این عملیات حداقل واجد سه ویژگی برجسته است:
۱- غیر قابل ترمیم است و ددمنشی و جنون صهیونیست‌ها در ویرانی غزه هم کمکی به آن رژیم نخواهد کرد.
۲- ناقوس مرگ پیمان ابراهیم را نیز به صدا درآورده است.
۳- این عملیات بی‌نظیر و باورنکردنی، مسیر را برای «حرکت به سمت نظم جدید جهانی»، «اتحاد جهان اسلام»، «شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی» و «حرکت به سمت ظهور» فراهم آورده است

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز یکشنبه‌ ۲۳ مهر

سردرگمی شیاطین در غزه
حنیف غفاری
طی روز‌های اخیر استراتژیست‌ها و تحلیلگران مسائل منطقه و نظام بین‌الملل، عملیات طوفان‌الاقصی را از ابعاد گوناگون مورد بررسی و تحلیل قرار می‌دهند. مخرج مشترک و وجه ثابت همه این تحلیل‌ها یکسان است: «غافلگیری واشنگتن و تل‌آویو!»
آنچه بیش از هر زمان دیگری در معرض انتقاد ساکنان اراضی اشغالی و حامیان غربی تل‌آویو قرار گرفته، همین شکست امنیتی در نوار غزه و فراتر از آن، عدم‌قدرت پیش‌بینی معادلات نبرد در آینده است. اگرچه مناسبات سیاسی واشنگتن ــ تل‌آویو در دوران حضور همزمان بایدن و نتانیاهو چندان مساعد به نظر نمی‌رسد، اما وقوع عملیات طوفان الاقصی منجر به تشدید مذاکرات و لابی‌گری‌های دوطرفه آمریکا و رژیم‌صهیونیستی با هدف کنترل صحنه و مواجهه با عملیات موفقیت‌آمیز فرزندان مقاومت شده‌است.
 دراین میان، مواضع رسمی کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا حکایت از همپوشانی راهبردی ــ تاکتیکی طرفین در این معادله دارد، اما به نظر می‌رسد بایدن نگرانی‌هایی نسبت به حماقت نتانیاهو و صهیونیست‌ها دارد که نمی‌تواند آن‌ها را کتمان کند. به عبارت بهتر، روایتگری آمریکایی‌ها از همپوشانی مطلق با تل‌آویو در مواجهه با عملیات طوفان الاقصی، لزوما آن چیزی نیست که در مواضع رسمی ادعا می‌شود. 
اختلاف میان واشنگتن و تل‌آویو بر سر عملیات زمینی در نوار غزه، منبعث از اختلافات عمیقی است که میان طرفین بر سر ترسیم مختصات میدان نبرد وجود دارد. دوگانگی و منازعه ژنرال‌ها ــ‌سیاستمداران در تل‌آویو نیز بر سر نحوه ورود به میدان نبرد و حدود توانایی صهیونیست‌ها در مدیریت منازعه، به نقطه اوج خود رسیده‌است. منتقدان نتانیاهو و وزارت جنگ رژیم اشغالگر قدس معتقدند استمرار نبرد بر اساس توهمات نخست‌وزیر رژیم اشغالگر قدس و افرادی مانند بن‌گویر و اسموتریچ فرجامی جز آسیب‌پذیری بیشتر صهیونیست‌ها نخواهدداشت.
ازاین رو اختلافات پشت پرده واشنگتن ــ تل‌آویو که اجازه تسری آن به صحنه آشکار را نمی‌دهند، ناظر بر ضعف اطلاعاتی، نظامی و راهبردی آن‌ها در مواجهه با جریان مقاومت است. تاکید مکرر و وسواس‌گونه نتانیاهو در خصوص عملیات زمینی در غزه، نشان‌دهنده مخالفت نهاد‌های نظامی - امنیتی در آمریکا و حتی بخشی از این نهاد‌ها در اراضی اشغالی با این مسأله است. این مخالفت ریشه در ریسک‌پذیری شدید این عملیات و احتمال بالای شکست مجدد صهیونیست‌ها در آن دارد. ضمن آن‌که شواهد نشان می‌دهد کنشگری حماس و گروه‌های مقاومت در عملیات طوفان الاقصی هنوز پایان نیافته و ممکن است درساعات وروز‌های آتی نبرد، شاهد وقوع حوادث تعیین‌کننده دیگری در اراضی اشغالی باشیم. 
درنهایت این‌که رژیم اشغالگر قدس در بهترین حالت ممکن، باید نحوه اعلام شکست خود در جنگ اخیر را در مشورت با واشنگتن تعیین کند و گریزی از کلیت این ناکامی وجود ندارد. عملیات طوفان الاقصی یک نقطه‌عطف و واقعه‌ای تاریخ‌ساز در فلسطین محسوب می‌شود. این همان اسم رمز فروپاشی رژیم‌جعلی صهیونیستی و متعلقات آن تلقی می‌شود. در چنین معادله‌ای، آمریکا نیز به عنوان اصلی‌ترین حامی و شریک جنایات صهیونیست‌ها باید هزینه‌های تصاعدی و هنگفت در هم شکستن اشغالگران فلسطین را بپردازد.

روزنامه وطن امروز

آنگاه که ناممکن ممکن شد!
محمد سلحشور
 نگاه‌های جهان همه به نقطه کوچکی خیره شده است؛ غزه، جغرافیایی که دهه‌هاست برای از میان برداشتنش بمب‌ها منفجر می‌شوند، دروغ‌ها ردیف می‌شوند و سیاستمداران سکوت می‌کنند. غزه اما در پس هر انفجاری زنده‌تر می‌شود. پس از هر بار که می‌گویند کارش به پایان رسیده، پویاتر می‌شود. نام غزه، بزرگ‌ترین زندان بدون سقف جهان حالا از گرانقیمت‌ترین شهرها هم بیشتر شنیده می‌شود. غزه راه‌های موازی زیادی را برای مردمان جهان با ملیت‌ها و مذاهب مختلف به یک تقاطع رسانده است. غزه حالا بزرگ‌ترین استثنایی است که زورش به تمام قاعده‌ها چربیده است؛ شهری که هرچه بیشتر انکارش می‌کنند، بیشتر اثبات می‌شود.
غزه یک هفته بعد از عملیات تاریخی «توفان الاقصی» شرایط عجیبی را از سر می‌گذراند. زمینش عیار جنایت جانیان و جنون‌شان برای به خون کشیدن کودکان شده است. کودکانی که بزرگ‌ترین سربازان حقیقت در مصاف با ضدحقیقت تا بن دندان مسلح هستند. فکر کردن به کار جوانان غزه در «توفان الاقصی» بدون نگاه انداختن به کودکی کودکانش ابتر است. گویی هیچ شیرمردی تا زمانی که چون کودکان غزه‌ای کودکی نکرده باشد، یارای آن را ندارد که کیلومترها وارد اراضی اشغالی شود، هیمنه دروغین ارتش صهیونیست‌ها را به بازی بگیرد و عملیاتی را پیاده کند که جهانی انگشت به دهان بماند.
عملیات ویژه جوانان مقاومت در غزه محصول زیستی است که آنها در ادوار مختلف تجربه کرده‌اند. وقتی شرایط تحمیلی به یک جغرافیا به شکلی ترتیب داده شده است تا هیچ امکان و مجرایی باقی نماند، انسان‌ها به ناممکن‌ها هم به چشم یک امکان می‌نگرند. زمانی که اشغالگران با رقم زدن بزرگ‌ترین محاصره در حول یک شهر، به خیال خود، صاحبان اصلی یک سرزمین را از پیوندشان با محیط محروم کردند، به این فکر نمی‌کردند که فرزندان این جغرافیا خود راه ویژه‌ای برای فعلیت یافتن را بیابند.
جوانان غزه از یک سو ایمان به وعده الهی برای نصرت قطعی به سربازان اسلام داشتند و از سوی دیگر خود را در بزرگ‌ترین و چندلایه‌ترین زندان جهان یافته بودند. آمیزه این ایمان به آزادی و آن واقعیت تحمیلی بیرونی برای‌شان مسیر جدیدی را رقم زد. ایمان قلبی جوانان مقاومت به اینکه باید رسالت‌شان را در ناممکن‌ترین شرایط تحمیلی به پشتوانه یک وعده الهی ممکن کنند، خالق صحنه‌هایی شد که یکی از بزرگ‌ترین دستگاه‌های امنیتی- اطلاعاتی را به ترسی ابدی انداخت.
در نبود ایمان، مرگ، دشوارترین تجربه هر آدم است و هرکس رفتار و گفتارش را به گونه‌ای تنظیم می‌کند که از مرگ فرار کرده باشد. ایمان اما انسان را به جایی می‌رساند که طریق درست مردن را بیابد؛ تمثیلی که علی شریعتی درباره قیام عاشورا نیز به کار برد و گفت سید و سالار شهیدان در برابر تمام ناممکن‌ها به شیوه «خوب مردن» اندیشید و آن را به انسان آموخت. جوانان مقاومت نیز در صحنه‌ای که یادآور کربلای روزگار ما است در مصاف تمام ناممکن‌ها با سلاح «خوب مردن» که همان شهادت است، به مصاف دشمنی رفتند که ادراکی از تلاش برای خوب مردن ندارد.
چندی پیش در مکالمه شهیدان مهدی باکری و احمد کاظمی در ساعات قبل از شهادت باکری غرق شدم. موقعیت دشواری که او شهادت را نزدیک‌تر از هر چیز دیگری به خود یافته بود. شوق باکری در توصیف دنیا، هنگامی که قرار است به معبر رستگاری و سعادتش ختم شود، میراثی معنوی برای آیندگان است. حس محدود همجواری با ثانیه‌هایی که در آن نه تقلا برای به هر قیمت زنده ماندن که جهد و جهاد برای خوب مردن در قول و عمل انسان جلوه‌گر می‌شود.
صبحی که رزمندگان مقاومت از زمین و هوا و دریا به خاک‌های اشغال‌شده حمله کردند، پیش از حرکت نسبت به قطعیت شهادت‌شان در این عملیات آگاه شده بودند. بسیاری از آنها تا روزها- و چه بسا اکنون- در نقاط مختلفی از شهرک‌های اشغالگران موضع گرفتند و برای جنگیدن تا آخرین گلوله سلاح‌شان برنامه ریختند. آنها هنگام هر شلیکی، بیش از پیش به این باور داشتند دیگر برگشتی از مسیرشان وجود ندارد، دیدار خانواده در این جهان ممکن نخواهد بود و هر کلامی که با همرزم‌شان می‌گویند، می‌تواند آخرین کلمه‌شان در این دنیا باشد. اندیشیدن به احوال آنها در ساعاتی که انسان خود انتخاب می‌کند برای حفظ شرافت و نیل به سعادت، خوب مردن را به جای هر جور زنده ماندن برگزیند، فرصت نابی است که چگونگی ممکن ساختن را در محاصره ناممکن‌ها به آدمی نشان می‌دهد.
حس سربازی را که در گوشه‌ای تنها مانده از یک ساختمان و بدون هیچ همکلامی آخرین ساعات عمر را به سر می‌رساند، اطلاعی از پشت سر و آرایش جنگی روبه‌رو ندارد اما با شور و شوق به آزادی، جهاد را ادامه می‌دهد، گاه به عزیزان و گاه به دشمنان می‌اندیشد و در نهایت تسلیم معادلات ریاضی نمی‌شود، تنها کودکانی می‌فهمند که زنده‌ماندن‌شان در پس هر بمباران یک قدم آنها را به هدفی والا نزدیک می‌کند
روزنامه رسالت

فرمانده نابغه فلسطینی کیست؟

صبح روز شنبه ۱۵ مهرماه تمامی کشورهای غرب آسیا با اخبار حیرت انگیز عملیات حماس علیه رژیم صهیونیستی روبه رو شدند. عملیاتی که در تاریخ مبارزات فلسطینی ها علیه اشغالگری صهیونیست ها بی سابقه بود و دستاورد های عجیب و غریبی را نصیب جبهه مقاومت کرد. در میان همه ابعاد مختلفی که می توان در چارچوب آن به این اقدام نگاه کرد توجه به فرماندهی و طراح این عملیات در جایگاه خاصی قرار دارد.

ابوخالد محمد دیاب ابراهیم المصری معروف به محمد الضیف، فرمانده کل گردان های عزالدین قسام طراح اصلی این عملیات از حدود یک سال پیش تمهیدات لازم برای این اتفاق بزرگ را شروع کرده بود و به عنوان بازیگر نقش اول تحولات صورت گرفته نامش مطرح شد. مهم ترین مؤلفه ای که در وهله اول برای ناظرین صحنه قابل توجه بود شکست سنگین اطلاعاتی دستگاه های امنیتی پرمدعای صهیونیستی در برابر تدابیر این فرمانده باهوش بود.

عملیاتی که در آن بیش از ۵ هزار نفر شرکت داشتند و یک سال برای اجرای آن مانورها و تمرینات سنگینی را اجرا کرده بودند در غافلگیری محض این رژیم به صورت کاملا موفقیت آمیز اجرا شد. اینکه طی یک سال گردان های قسام به فرماندهی الضیف توانسته بودند تحرکات ۵ هزار نفر از نیروهای خود را از چشم دستگاه های امنیتی اسرائیلی دور نگه دارند یک تحقیر بی سابقه نسبت به ادعاهای گزاف صهیونیست ها درباره قدرت اطلاعاتی و امنیتی شان بود.

طراح و مجری این شکست تحقیر آمیز کسی جز محمد الضیف نبود که حالا به نعمت توجهی که همه دنیا به دغدغه های صهیونیست ها دارند شهرتش در جهان فراگیر شده است. یک نگاه اجمالی به زندگی این فرمانده نابغه مقاومت می تواند یک تصویر کلی از درد و رنج  ملت فلسطین در طی همه این سالها به مخاطب ارائه کند. او متولد ۱۹۶۵ در  اردوگاه پناهجویان در اطراف شهر خانیونس در نوار غزه است. اطلاعات زیادی از ابتدای زندگی وی در دست نیست. ضیف در دانشگاه رشته زیست شناسی را انتخاب کرد اما بعد ها به دلیل طبع هنری خود یک گروه تئاتر در غزه تاسیس کرد که نمایش های مختلفی را اجرا می کرد. بعد ها و با اوج گیری انتفاضه اول به جنبش حماس پیوست و به زودی به یکی از نزدیکان یحیی عیاش یعنی یکی دیگر از شخصیت های نابغه فلسطینی در مبارزه با اسرائیل تبدیل شد. به دلیل فعالیت های ضد اسرائیلی اش برای مدتی در بازداشت به سر برد و تنها عکس هایی که در حال حاضر از او موجود می باشد همان تصاویری است که ۳ دهه قبل از وی در حین بازداشت گرفته شده است.

 پس از شهادت یحیی عیاش وی راه او را در شاخه نظامی حماس ادامه داد و پس از شهادت صلاح شحاته، فرمانده پیشین گردان های قسام به عنوان فرمانده این نیروها انتخاب شد و از آن پس به عنوان دشمن شماره یک دستگاه های اطلاعاتی اسرائیل تحت تعقیب قرار گرفت. وضعیتی که تا امروز هم ادامه دارد و صهیونیست ها پس از دو دهه تلاش مستمر موفق به ترور او نشده اند. طی این مدت حدود ۷ بار به او و خانواده اش سوء قصد شده که در مراحل مختلفی جراحت هایی به وی وارد آمده است به گونه ای که نقل شده ضیف یک چشم و یک پای خود را از دست داده و در آخرین تلاش برای ترور او در سال ۲۰۱۴ که در آن همسر و فرزندش به شهادت رسیدند از ناحیه نخاع آسیب جدی دیده و ویلچر نشین شده است با این حال همچنان زنده و پر نشاط به رهبری گردان های قسام برای مبارزه با رژیم صهیونیستی ادامه می دهد و همچنان کابوس شماره یک دستگاه های امنیتی این رژیم به شمار می آید.

 معروف است که پرهیز وی از استفاده از تجهیزات الکترونیکی و پیشرفته راز مصون ماندن از انتقام صهیونیست هاست. او در این سالها ضربات سنگینی به رژیم اشغالگر اسرائیلی وارد کرده که خشم فراوانی را در آنان انباشته است و عملیات هفته گذشته نقطه اوج این رویارویی و خشم متقابل بود جایی که  ضیف نشان داد جراحاتش اندکی به نبوغ و تلاش بی وقفه ای او آسیب نزده و می تواند همچنان انتقام جگر سوز فلسطینیان را از دشمن صهیونیستی بستاند. این شخصیت بی نظیر، کفایت و شجاعت خود را چه در عرصه میدان نظامی و چه در عرصه جنگ های اطلاعاتی به رخ همگان کشیده است و امروز بیش از هر زمان دیگری فلسطینی ها و تمام مستضعفانی که تحولات فلسطین را با نگرانی دنبال می کنند به او افتخار می کنند

منبع: بصیرت

ارسال نظرات