04 مهر 1397 - 08:46
گزارشی کوتاه از رویکرد سلبی انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگ

انقلاب اسلامی و تحدید فرهنگ برهنگی

عرصه فرهنگ در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با وجود همه کاستی‌ها و کم‌کاری‌ها، نقاط قوت قابل‌توجهی در خود دارد؛ موفقیت‌هایی که حیات انقلاب اسلامی را استمرار بخشیده و جذابیت آن را، فراتر از مرز‌های ایران، مضاعف کرده است.
نویسنده :
محمد گودرزی
کد خبر : 1476

پایگاه رهنما :

عرصه فرهنگ در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با وجود همه کاستی‌ها و کم‌کاری‌ها، نقاط قوت قابل‌توجهی در خود دارد؛ موفقیت‌هایی که حیات انقلاب اسلامی را استمرار بخشیده و جذابیت آن را، فراتر از مرز‌های ایران، مضاعف کرده است. انقلاب اسلامی، بیش از آن‌که به عنوان یک انقلاب سیاسی شناخته شود، مبتنی بر آرمان‌های اصیل فرهنگی بوده است: چنان‌که نفوذ انقلاب اسلامی در میان دیگر ملت‌ها، بیشتر ماهیت فرهنگی داشته و جذابیت آن در عرصه سیاسی نیز، وام‌دار ارزش‌ها و آرمان‌های فرهنگی است. این عرصه بسیار مهم، هم‌چنان به نحوی شایسته مورد توجه قرار نگرفته و از ظرفیت‌های ارزشمند آن استفاده چندانی نشده؛ اما این به معنای عدم وجود دستاورد‌های فرهنگی، متناسب با جهت‌گیری انقلاب اسلامی، نیست.
اگر بخواهیم دستاورد‌های فرهنگی انقلاب اسلامی را مرور کنیم، لازم است میان دو رویکرد ایجابی و سلبی تفکیک قایل شویم و هریک را به نحو جداگانه‌ای بررسی نماییم. رویکرد ایجابی، در مورد آن‌چه انقلاب اسلامی در راستای شکل‌گیری و نهادینه شدن آن موثر بوده و رویکرد سلبی، در مورد آن‌چه انقلاب اسلامی در راستای تغییر، تحول و از بین رفتن، یا جلوگیری از گسترش آن تاثیرگذاری داشته است، معنا می‌یابد. در این میان، اهمیت رویکرد سلبی کمتر از سنخ اول - یعنی رویکرد ایجابی - نیست. در ادامه به بررسی ابعادی از این رویکرد، در عرصه فرهنگِ پس از انقلاب اسلامی می‌پردازیم.
انقلاب اسلامی و رویکرد باستانی‌گرایی
در بررسی سیاست‌ها و جهت‌گیری‌های فرهنگی حکومت پهلوی، انحرافات متعددی به چشم می‌آید. از این جمله می‌توان به رویکرد کلان فرهنگی در راستای باستان‌گرایی اشاره نمود؛ رویکردی انحرافی که هویت فرهنگی ایرانیان را نشانه گرفته، تا پیوند آن را با ارزش‌های اسلامی تضعیف کند و ارزش‌های ساختگی باستانی را جای‌گزین نماید. محمدرضا پهلوی، در سخنرانی آغازین آیین جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران، مهرماه ۱۳۵۰، هویت ملی ایران و ایرانیان را این‌گونه معرفی می‌کند: «درود به کوروش بزرگ بنیان‌گذار شاهنشاهی ایران و قهرمان جاویدان بشریت! درود به شاهنشاهان و پادشاهانی که در طول بیست و پنج قرن، پرچم پر افتخار و ملیت ایرانی را افراشته نگاه داشته‌اند... در این روز تاریخی که ایرانِ نو به زادگاه پرشکوه شاهنشاهی کهن خویش روی آورده است تا با بیست و پنج قرن تاریخ پرافتخار خود تجدید عهد کند. به‌عنوان شاهنشاه ایران، تاریخ جهان را گواه می‌گیرم که ما وارثان این میراث کهن در تمام این دوران دراز به رسالت معنوی خویش وفادار ماندیم و هرگز پیمانی را که دوهزار و پانصد سال پیش با تاریخ و با بشریت بستیم از یاد نبردیم. ما در طول قرون و اعصار فرهنگ خویش را پیام‌آور آرمان‌های عالی بشری و مبشر صلح و محبت و تفاهم قراردادیم و همراه با این فرهنگ همه جا با خود پیام دوستی و آشنایی بردیم.» این رویکرد، به روشنی هویت اسلامی فرهنگ ایرانی را هدف گرفته؛ هویت ریشه‌داری که همه ابعاد زندگی، فکر، اندیشه و هنر ایرانی را صورت بخشیده است: چه آن‌که عالی‌ترین مفاخر این مرز و بوم، ماهیت اسلامی دارد و متاثر از ارزش‌های الهی شکل گرفته است؛ فیلسوفان و عرفا در فلسفه و عرفان، دانشمندان و اندیشمندان در دانش و اندیشه، ادیبان و شعرا در شعر و ادب، معماران در معماری، خطاطان و تصویرگران در خطاطی و تصویرگری، تصنیف‌سرایان و آوازپردازان در تصنیف‌سرایی و آوازپردازی و نیز آیین‌های هنری با درون‌مایه‌های مذهبی، که گنجینه میراث فکری و معنوی این سرزمین را جلوه بخشیده است. این میراث غنی، محصول فرهنگ شاهنشاهی بوده است، یا محصول ریشه گرفتن فرهنگ دینی و پرورش و بالندگی آن در میان ایرانیان؟
ایستادگی در برابر باستان گرایی
از مصادیق رویکرد سلبی انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگ، ایستادگی در مقابل این رویکرد انحرافی، یعنی باستانی‌گرایی است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، پسماند‌های سلطنت پهلوی و روشنفکران باستان‌گرا، این خط فرهنگی را به عنوان نسخه بدیل فرهنگ اسلامی پی گرفته‌اند؛ تلاش‌های نافرجامی که با مقاومت نظام جمهوری اسلامی و همراهی مردم، موفقیت قابل ملاحظه‌ای به دست نیاورده است. نمود عینی نافرجام ماندن این رویکرد انحرافی، رونق بیش از پیش آیین‌ها و مناسک مذهبی است که بیش از همه، جوانان و نوجوانان را به خود جذب می‌کند.
انقلاب اسلامی و فرهنگ برهنگی
جهت‌گیری انحرافی دیگر در حکومت پهلوی، گسترش فرهنگ برهنگی بوده است؛ رویکردی که از دوران پهلوی اول پایه‌گذاری شد و علی‌رغم واکنش منفی عموم مردم، در پهلوی اول و دوم پیگیری شد. در دوران اخیر، عرصه هنر، به عنوان بستری مناسب برای القا و گسترش این فرهنگ شوم، پروژه گسترش برهنگی را پی‌گرفت. سینما نقش ویژه‌ای در این میان داشت؛ روایت مرحوم سعید کنگرانی از این ماجرا جالب‌توجه است: «وقتی سیستمی می‌خواهد فسادی را طبق دستور یا دکترینی وارد فرهنگ سرزمینش کند، سینمای آن هم فیلم «چشمه آربی» آوانسیان می‌شود که در آن یک بازیگر زن را عریان می‌کند؛ کاری که در سینمای ما سابقه نداشت و برایش خیلی زود بود... دست‌هایی در کار بود که مثلا دختر‌های فراری را که قبلا وارد سیستم روسپی‌گری می‌شدند، وارد سینما کنند. یکی دو تا هم نبودند؛ کمپانی‌های موسیقی، استودیو‌های مختلف با هم grant می‌گذاشتند و دستور از بالا می‌رسید؛ مثلا آقای هویدا وقتی به سندیکای بازیگران یا تهیه‌کنندگان می‌رفت، این‌ها برای اظهار غلامی و نوکری شاه، نقششان را زمین می‌زدند، چون می‌دانستند امریه‌ای آمده که این دکترین باید اجرا شود و اگر نکنند...» او که خود در متن سینمای پهلوی حضور داشته است، در این مصاحبه (اندیشه پویا، تاریخ: ۱۶/۱۰/۱۳۹۴) به تشریح ابعاد فساد سیستماتیک در هنر، و به طور خاص سینمای دوران پهلوی می‌پردازد. تعبیر او: «وقتی سیستمی می‌خواهد فسادی را طبق دستور یا دکترینی وارد فرهنگ سرزمینش کند، سینمای آن هم فیلم «چشمه آربی» آوانسیان می‌شود»، به خوبی گویای این سیاست کلان فرهنگی است. انقلاب اسلامی، در مقابل این رویکرد سوء فرهنگی ایستاد و بنیان آن را متلاشی ساخت؛ به نحوی که شاکله سینمای مبتنی بر فساد جنسی از هم پاشید و اهالی سینما، مسیر خود را تغییر دادند، مگر افرادی که با اصرار بر آن مسیر نادرست، ترک میهن را بر تغییر رویه ترجیح دادند.
دستاورد‌های فرهنگی انقلاب
در سینمای پس از انقلاب، مقاومت در برابر برهنگی و جذابیت‌های جنسی، این فرصت را برای فرهنگ و هنر ایرانی فراهم آورد تا ارزش‌های والای انسانی را پی‌گیرد و از منجلاب ابتذال و تباهی فاصله بگیرد. این سیاست صحیح، نه تنها در محتوا، که در ابعاد هنری و فرمی نیز زمینه‌ساز پیشرفت هنرمندان ایرانی بوده است. اینک با وجود جهت‌گیری سوء برخی چهره‌ها و جریان‌های فعال در عرصه فرهنگ، ازجمله سینما، که همان مسیر برهنگی را دنبال می‌کنند، شاهد جان گرفتن جریان‌های بدیلی هستیم؛ رویکرد‌های متفاوتی که هرچه پیش می‌رویم، عرصه را بر برهنگی و ابتذال تنگ و تنگ‌تر می‌کند.

ارسال نظرات