21 تير 1402 - 11:00

پایگاه رهنما:

روزنامه آرمان امروز

ماجرای اختلاف جدید اروپا و آمریکا در مورد برجام

عبدالرضا فرجی‌راد

نظرات متفاوت غربی ها نمی تواند ارتباطی با اهمال اروپا در مورد اجرای برجام داشته باشد.

دو سه ماهی است  بین اروپا و ایالات متحده امریکا بر سر نوع گفت و گو و توافق با ایران اختلاف نظر وجود دارد.

این امر چند دلیل دارد. نخست اختلاف ارزیابی سازمان های اطلاعاتی امریکا و اروپا از مدت زمان لازم برای رسیدن ایران به مرز آستانه هسته ای است.

به نظر می رسد در این مورد ارزیابی سازمان های اطلاعاتی امریکا و اسراییل به هم نزدیکتر است. زیرا مدتی است که اسراییلی ها چنین نگرانی را همچون اروپا ابراز نمی دارند.

باید توجه داشت که اروپا مخالف تفاهم موقت بین ایران و کاخ سفید است. به ویژه در زمانی که ایران و روسیه همکاری نظامی گسترده دارند.

نظر اروپا این است که تفاهمی که به طور غیر کتبی  و بیشتر به علت انتخابات امریکاست الزام آور نیست. فشار اقتصادی را از دوش ایران کم می کند ولی این احتمال هست که ایران به سمت غنی سازی بالای ۶۰ و انباشت بیشتر اورانیوم برود و به آستانه گریز هسته ای برسد.

اروپاییان معتقدند توافقات ایران و آژانس باید محکم و شفاف صورت پذیرد و امورات هسته ای ایران قبل از هر توافقی چه موقت و چه دائم زیر نظر آژانس قرار گیرد.

به همین علت در نشست اخیر آژانس رفتار متفاوتی نشان دادند.

اروپا معتقد است همکاری نظامی ایران با روسیه در جنگ اوکراین و تحویل گسترده پهبادها نه تنها باعث تقویت روسیه و تضعیف اوکراین شده بلکه امنیت اروپا را هم به خطر انداخته است.

لذا معتقدند در هر امتیاز دهی به ایران این مساله هم به طور جدی با در دستور کار قرار گیرد و آمریکا آن حساسیت و تاکید گذشته را ندارد.

به طوری که جوزف بورل در تماس های تلفنی اخیر خود با آقای امیر عبدالهیان روی این موضوع تاکید کرده است.

روزنامه جام جم

دیپلماسی فرهنگی ایران در آفریقا فراتر از یک ضرورت
محمد مهدی ایمانی پور
سفر رئیس‌جمهور کشورمان به آفریقا و ملاقات ایشان با سران سه کشور کنیا، اوگاندا و زیمباوه را می‌توان نقطه‌عطفی در تقویت و تسریع مناسبات دیپلماتیک ما در این قاره دانست. بدیهی است که بسیاری از مناسبات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در آفریقا نیاز به بازخوانی و بلکه بازآفرینی دارد تا بتوانیم از تبدیل ظرفیت‌های بالقوه به بالفعل در این حوزه، بیشترین بهره ممکن را معطوف به منافع ملی خود ببریم. در این خصوص نکاتی وجود دارد که نمی‌توان از آن غافل ماند:
نخست این‌که عملیات تبلیغاتی غرب در قبال شکل‌گیری مناسبات همه‌جانبه میان ایران و کشورهای آفریقایی بسیار پیچیده است. این عملیات، سه لایه معین دارد: اول «ساده انگاری یا انکار لزوم برقراری مناسبات کلان ایران و کشورهای آفریقایی» دوم، «تصویر سازی کاذب از قاره آفریقا و ظرفیت‌های نهفته در آن برای افکار عمومی »و سوم«جلوگیری از شکل‌گیری و عملیاتی سازی مناسبات ایران آفریقا». 
جای سؤال است که اگر آفریفا واقعا از دید مقامات غربی مکانی کم‌اهمیت با عمق راهبردی اندک در نظام بین‌الملل محسوب می‌شود، دلیل رقابت پنهان و آشکار بازیگران غربی برای تسلط بر معادلات سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی کشورهای آفریقایی چیست؟ آیا صرف میلیاردها دلار هزینه در طول سال‌های گذشته و اخیر با هدف تثبیت حضور نظامی ویرانگرایانه غرب در برخی نقاط آفریقا، تمرکز ناتو بر مناقشات لیبی و شمال آفریقا، مدیریت و هدایت گروه‌های تروریستی مانند داعش، الشباب، بوکوحرام و... در کشورهای گوناگون این قاره چه معنایی دارد؟ فراتر از آن، صرف هزینه‌های بسیار هنگفت و غیر قابل تصور از سوی نهادهای تبلیغاتی و رسانه‌ای غرب جهت تصویر سازی ایجابی از آمریکا و اروپا در میان ملت‌های آفریقایی، ناظر بر چه حقیقتی به جز اهمیت ذاتی و راهبردی آفریقاست؟
نکته دوم، مربوط به آینده پژوهی مناسبات جمهوری اسلامی ایران و کشورهای آفریقایی برمی‌گردد. ما در اینجا نه‌تنها از یک الزام بلکه از یک مزیت سخن می‌گوییم. کشورهای گوناگون دنیا بر سر ایجاد روابط حسنه، عمیق و مستمر با کشورهای آفریقایی وارد نوعی رقابت شده‌اند و جمهوری اسلامی ایران قطعا نباید از این رقابت عقب بماند. بسی قابل تامل است که بازیگران غربی خود در هر سه عرصه دیپلماسی پنهان، دیپلماسی عمومی و دیپلماسی رسمی در حال تلاش برای حضور بلند مدت در آفریقا هستند اما این امر برای دیگر کشورها را مصداق دیپلماسی ناکارآمد جلوه می‌دهند. این همان بازی متناقض غرب است که باید روی آن تمرکز ویژه‌ای کنیم. 
نکته پایانی به قدرت نرم و دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در قاره آفریقا برمی‌گردد. غرب با کارنامه‌ای ننگین در دوران استعمار کهن، ورود به دوران استعمار فرانو در این قاره را کلید زده است. قضاوت ماهوی ساکنان آفریقا در قبال آمریکا و برخی کشورهای اروپایی، اساسا اجازه هضم این کشورها را در ساختارهای طراحی شده از سوی غرب نمی‌دهد اما چنین قاعده‌ای در قبال ایران اسلامی صادق نیست. ایران از یک‌سو نماد استقلال و ایستادگی در برابر صاحبان قدیم و جدید استعمار در آفریقاست. از سوی دیگر، تمدن، اصالت و فرهنگ غنی اسلامی ایرانی و دیپلماسی فرهنگی برخاسته از آن، پشتوانه‌ای محکم برای دیگر ابعاد ارتباطی ما با آفریقا محسوب می‌شود. بنابراین، تکمیل ابعاد و زوایای گوناگون دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در قاره آفریقا، شرط لازم برای تحقق و استمرار هم افزایی‌های فیمابینی در دیگر ابعاد به‌شمار می‌آید. قطعا سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با درک عمیقی که طی سال‌های متمادی نسبت به این ظرفیت‌ها دارد، نهایت تلاش خود را در راستای رسیدن به این هدف بزرگ به کار خواهد گرفت و نسبت به موفقیت در این عرصه تردیدی ندارد. 
 
روزنامه جوان
فاجعه‌ای بدتر از ناکامی در لیگ ملت‌ها
دنیا حیدری

عملکرد تیم ملی والیبال ایران در لیگ ملت‌ها فاجعه بود، اما بی‌تردید فاجعه‌بارتر از آنچه در این رقابت‌ها رقم خورد، تصمیمی است که فدراسیون و کادر فنی اتخاذ کرده‌اند. تردیدی نیست که نتیجه کار شاگردان عطایی در لیگ ملت‌ها هیچ جایی برای دفاع نداشت، اما سرمربی تیم که انتقاد‌ها به مزاجش خوش نیامده بود ادعا کرد مردم ایران همانند ژاپنی‌ها صبور نیستند و موفقیت سامورایی‌ها را نتیجه صبر آن‌ها در نتیجه گرفتن از جوانگرایی و تغییر نسل دانست، اما خود در مواجهه با اولین مشکل با عقب‌گردی تأسف‌بار تصمیم به استفاده دوباره از سعید معروف گرفته است. تصمیمی غیرقابل انتظار که نشان می‌دهد صبر کادر فنی به مراتب کمتر از مردمی است که از نتایج تیم ملی راضی نبودند!
یکی از دلایل عدم نتیجه‌گیری والیبال ایران در لیگ ملت‌ها تغییر نسل بود. اتفاقی که در هر صورت دیر یا زود باید رخ می‌داد و پرواضح بود که تاوان نیز دارد، اما در عین ناباوری کادر فنی تیم ملی اولین کسی است که تحمل چنین تاوانی را ندارد و در مواجهه با آن به جای ساختن نسلی جدید ترجیح می‌دهد با دست گذاشتن روی ستاره‌های سابق والیبال کاری را که به درستی آغاز کرده بود نیمه‌کاره رها کند و این بی‌تردید نتیجه‌ای به مراتب بدتر از عدم جوانگرایی دارد!
اینکه فدراسیون تصمیم می‌گیرد با عطایی ادامه دهد، تصمیمی قابل احترام است. بی‌تردید ثبات خود رمز موفقیت است و داورزنی می‌تواند برای جبران مافات به تقویت کادر فنی بپردازد و از نفراتی در کنار عطایی استفاده کند که با پوشش دادن ضعف‌های او، تیم را در مسیر موفقیت قرار دهند، اما مثل همیشه آقایان تصمیم به انجام ساده‌ترین کار گرفته‌اند و با تاکید بر اینکه در‌های تیم ملی به روی هیچ بازیکنی بسته نیست، راه را برای بازگشت سعید معروف باز می‌کنند. تصمیمی که همه رشته‌های کادر فنی تا به امروز را پنبه خواهد کرد! جدا از آنکه ترکیب سعید معروف و موسوی، مربیانی، چون ولاسکو و کولاکویچ را هم با چالشی جدی مواجه کرده بود، بازگرداندن کاپیتان سابق تیم ملی والیبال بدان معناست که والیبال ایران بدون معروف هیچ حرفی برای گفتن ندارد و این حتی برای خود معروف هم خوب نیست، چه برسد به عطایی و تیم ملی!
تردیدی نیست که سعید معروف یکی از بهترین والیبالیست‌های ایران بوده که نظیر او شاید تا سالیان سال تکرار نشود، اما اینکه تیم ملی در پی اولین ناکامی جدی عقب‌گرد کند و به استفاده از ستاره‌های بازنشسته خود روی آورد نمونه بارز بی‌توجهی به استعداد‌های قابل توجه و استفاده از پتانسیل بالای والیبال ایران است و میدان دادن به بازیکن‌سالاری!
کسب ۱۰ باخت در لیگ ملت‌های والیبال اتفاقی تلخ، اما تاوان تغییر نسل بود و تجربه‌ای خوب برای شروعی تازه، اما نه وقتی کادر فنی و فدراسیون ترجیح می‌دهند برای ادامه مسیر ساخت و ساز عقب‌گرد و همچنان دل به ستاره‌های سابق خوش کنند. با این شرایط هیچ امیدی به آینده نیست، چراکه حتی معروف و موسوی ستاره هم روزی تمام خواهند شد، درست مثل هر ستاره دیگری در دنیای ورزش و آن وقت دیگر والیبال ایران هیچ حرفی برای گفتن ندارد، چراکه با نگاهی نتیجه‌گرا به سادگی هرچه تمام‌تر از کنار سازندگی، جوانگرایی و تغییر نسل گذشته است. با این حساب نه مردم و منتقدان که کادر فنی و فدراسیون برای نتیجه‌گیری صبور نیستند که اگر بودند با اولین ناکامی و شنیدن اولین انتقاد‌ها عقب‌گرد نمی‌کردند! اقدامی که به مراتب از ناکامی‌های رقم خورده در لیگ ملت‌های والیبال بدتر است.

روزنامه خراسان

اولویت اساسی در دوران «سده آسیایی»
 رضا توکلی

بهارستان این روزها در چارچوب دیپلماسی پارلمانی خود میزبان نشست کمیته دایمی برنامه ریزی و بودجه و دومین نشست کارگروه اسناد پایه مجمع مجالس آسیایی (APA) است. مجمعی که  از اهمیت بالایی در راهبرد پارلمانی جمهوری اسلامی ایران برخوردار بوده، ظرفیت بالایی را برای توسعه فعالیت‌های دیپلماتیک مجلس شورای اسلامی فراهم کرده است‌ و از همه مهم تر دبیرخانه دایمی آن در تهران قرار دارد. باید گفت  «مجمع مجالس آسیایی» (آپا) به عنوان یکی از سازمان‌های بین‌المللی قاره‌ای اگرچه برخلاف دو پارلمان اروپا و آفریقا و به‌دلیل نبود تجارب لازم در حوزه نهادسازی قاره‌ای، هنوز تا رشد و تکامل فاصله دارد، اما در صورت کاربست راهکارها و رفع موانع از ظرفیت بالایی برای تامین منافع مشترک برخوردار است. این مجمع  به عنوان یک سازوکار منطقه‌ای پویا در حوزه تعاملات بین پارلمانی دارای حوزه فعالیت گسترده و متنوعی است و طیف درخورتوجهی از موضوعات مهم منطقه‌ای و بین‌المللی همچون مبارزه علیه فساد، تحقق عدالت در حوزه سلامت و بهداشت، مبارزه با قاچاق مواد مخدر، تقویت عناصر همکاری و دوستی میان اعضا، کاهش فقر، حمایت از محیط زیست، حمایت از تنوع فرهنگی، مبارزه با قاچاق اقلام فرهنگی، حقوق زنان، جوانان و سالمندان و نیز وضعیت‌هایی مانند جنایات رژیم اشغالگر قدس در سرزمین‌های اشغالی فلسطین را شامل می‌شود. در این میان  توسعه دیپلماسی اقتصادی،  گسترش منطقه‌گرایی، توسعه دیپلماسی شهری،  ایجاد بازار یکپارچه انرژی و ارتقای امنیت زیست‌محیطی از جمله فرصت های مجمع مجالس آسیایی برای همگرایی هرچه بیشتر بین اعضای این مجمع است. نباید فراموش کرد مجلس کشورمان تا این جای کار در تاسیس و ارتقای فرایندهای مجمع، استقرار دبیرخانه دایمی در تهران و همچنین ریاست‌ جمهوری اسلامی ایران در کمیته دایمی اجتماعی و فرهنگی، ظرفیت تاثیرگذاری قوه مقننه در مجمع مجالس آسیایی را به طور محسوسی تقویت کرده ‌است، اما بی تردید فعالیت های مجلس به همین جا نباید ختم شود و بهارستان باید با مشارکت هوشمند خود در اجلاس عمومی سران و نشست‌های کمیته‌های دایمی،ظرفیت مناسبی را برای ایجاد منطقه‌گرایی پارلمانی فراهم کند. پیشنهاد «طرح تحول در مجمع مجالس آسیایی» را که با هدف چابک سازی و پاسخگو کردن مجمع مجالس آسیایی و‌ رفع نیازهای ملت های آسیایی روز گذشته توسط رئیس گروه پارلمانی کشورمان در نشست کمیته بودجه ‌و برنامه این مجمع طرح شد باید در همین چارچوب دید. از سوی دیگر نباید فراموش کرد که امروزه نظم بین‌الملل تحولات عمیقی را در سطح کلان و مناطق پشت سر می‌گذارد به صورتی که جان مرشایمر نظریه پرداز مطرح آمریکایی معتقد است «اصول بنیادین نظم گذشته در حال تغییر است و به سختی می‌توان به ترمیم یافتن آن اندیشید». در این شرایط ورود نظم بین‌الملل به دوران گذار پساآمریکایی، پویایی‌های محیطی در سطح مناطق را نیز به خصوص برای آسیا به همراه داشته است.از همین رو با تغییر و تحولات به وجود آمده در عرصه جهانی، بازار نشست های منطقه‌ای در آسیا نیز داغ شده و آسیایی‌ها تحت هدایت روسیه و چین و البته قدرت های نوظهوری مانند هند و اندونزی و حتی سنگاپور خود را برای نظم جدید جهانی آماده می‌کنند. موضوعی که کشورمان باید توجه ویژه ای به آن داشته باشد و حالا که فرصت مهمی نصیب تهران شده است،بیشترین استفاده را ببرد. ایران  باید چالش هایی نظیر منظم نبودن زمان برگزاری نشست‌های مجمع عمومی، نبود تجارب لازم درخصوص نهادسازی قاره‌ای، اختلافات بودجه‌ای، نبود اجماع درباره دغدغه‌های مشترک قاره‌ای،نبود رکن نظارتی برای دیده‌بانی، هماهنگ‌سازی کمیته‌های دایمی و نبود پیوند ساختاری بین کمیته‌های دایمی را که بر سر راه همگرایی هرچه بیشتر اعضای مجمع مجالس آسیایی  قرار گرفته است با مذاکره درخصوص منافع مشترک و موازی به  حداقل برساند و به  همگرایی هرچه بیشتر و بهتر کشورهای آسیاسی عضو کمک کند. از دیگر اقداماتی که می تواند این همگرایی را افزایش دهد، نهادینه‌سازی همکاری‌های چندجانبه آسیایی است. موضوعی که به درستی رئیس مجلس کشورمان در نشست روز گذشته این مجمع به آن اشاره کرد و با اشاره به این که بازگشت آسیا به مرکز سیاست جهانی و قدرت‌یابی اقتصادی و سیاسی این قاره یکی از مهم ترین چالش‌های نظم بین‌الملل غرب‌محور در سده بیـست و یکم بـه شمار می‌آید؛ چرخش تاریخی نهادینه‌سازی همکاری‌های چندجانبه در بستر همگرایی منطقه‌ای را  یک اولویت اساسی برای آسیایی‌ها در دوران «سده آسیایی» دانست.

روزنامه کیهان

قیام گوهرشاد 

محمدهادی صحرایی

در این نوشته سعی شده تا با استناد و برمبنای مقالاتی که به دبیرخانه «اولین همایش ملی قیام گوهرشاد» ارسال و در سال 1395 توسط معاونت فرهنگی شهرداری مشهد در کتابی با نام «گوهرشاد» جمع‌آوری شده است، مجموعه‌ای فراهم شود تا قسمتی از داستان گوهرشاد بازخوانی شود. بنابراین از چکیده و اجماع نظر 35 مقاله آن استفاده گردید و اگر توفیق باشد ادامه مقالات آن نیز در فرصتی دیگر بررسی و ارائه می‌گردد.
روی سخن این وجیزه با دختران و زنان سرزمینی است که نجابت و همت و حیاء و طهارتشان، همیشه تاریخ مورد رشک و حسد و عناد دشمنان بوده و باور نویسنده و گواه تاریخ پر فراز و نشیبی که نمی‌گذارد غیر از این ‌اندیشید نیز، همین است. و این بدین معنا نیست که زنان و دختران سایر بلاد، نامحترم‌اند، هرگز. ولی مرور ‌اندیشه‌ها و نگاشته‌های مورخان ایرانی و غیر ایرانی دلیلی بر ویژه بودن زنان ایرانی است و اینکه بزرگان ادب ما در آثارشان زنان را برخلاف بسیاری از منابع ادبی جهان، موجود شرور و فتانه نمی‌دانند و این اعتقاد را پیوسته در ‌اندیشه ایرانی می‌نگارند که در مقابل زنانی که آفت بوده‌اند، زنان شریف و عفیف و عزیز بسیاری قرار داشته‌اند که هرگز نباید به آتش بدها سوزانده شوند. این شیرزنان گاهی توانسته‌اند در شجاعتی که به حیا پیچانده‌اند، از مردان نیز پیشی گرفته و خود، محور تحولات و اتفاقات مهم و مثبت جامعه شوند.
دلیل تمرکز عجیب رسانه‌های غربی بر زن و خانواده ایرانی و نوع برخوردشان با آنها که حتی با سایر زنان مسلمان دیگر نیز که همه عزیزند، متفاوت است، گویای ویژگی زنان ایرانی است که خار چشم دشمنان و لقمه گلوگیر مستکبران شده‌اند. و ما اگر زنان کهن را ندیده و تنها در ادبیات فاخر خود خوانده‌ایم ولی امثال فرنگیس حیدرپور و مادران شهدا و همسران جانبازان را که هنوز می‌توانیم ملاحظه کنیم و درس بگیریم. مادر شهید عجمیان و مادر شهید سجاد امیری که صداقت و سادگی را با طهارت به هم آمیخته و سخنانی می‌گویند که حتی بزرگ‌تر از دهان مردان مدعی وطن‌پرستی است، و نیز دخترانی که زیر فشار تبلیغاتی سخت و سهمگین دشمن، در میدان‌های علمی، اجتماعی، فرهنگی و ورزشی از حجاب و نماز و روزه خود کوتاه نمی‌آیند، نمونه‌های اخیر پیش چشم ماست. و ما در برابر این بزرگان، کوچکیم.
قسمتی از تاریخ ویل دورانت که به تاریخ تمدن‌ها پرداخته است به رویکرد آنها به زن ‌اشاره کرده و جایگاه زنان را در هرکدام شناسانده است که گاهی افراد ناشی، با خواندن آن ناباورانه کتاب را بسته و یک بار دیگر عنوان کتاب و نویسنده را می‌خوانند تا مطمئن شوند که مبادا یک متعصب یا مسلمان باشد که این‌گونه تاریخ تمدن غرب را به چالش کشیده است. ولی چه می‌شود کرد که اینها مدعای دانشمندان غربی است که با انکارش، خود را انکار کرده و با اعتراف به صداقتش، ریشه مسائل تأسف‌بار امروز خود را یافته‌اند. علاوه‌بر تاریخ، آنچه امروزه می‌بینیم نیز گواه صداقت این مدعاست که از نظر جهان معاصر، زن، جنس دوم و دم‌دستی است که یا در خدمت مرد و خواسته‌های اوست و یا در خدمت شرکت‌های تجاری و مدلینگ و عروسک بازی. و این سخن هرگز متعصبانه و کور نیست.
اثبات این نکته نیز تقلا نمی‌خواهد، تمرکزی می‌خواهد که دیده شود چرا حجاب زنان سرزمین حجاز و عراق و لبنان و مالزی و ‌اندونزی و حتی زنان صهیونی که پوشیه و برقع می‌زنند و راهبه‌های مسیحی و حتی زنان منافق اردوگاه آلبانی مورد هجمه نیست ولی برای چادر و حتی یک تکه پارچه مانده بر سر برخی دختران ایرانی، خود را پاره پاره می‌کنند؟ این همه شرارت رسانه‌های غربی علیه زن و دختر ایرانی برای چیست؟ دلیل اهمیت و برتری زنان ایرانی نسبت به زنان سایر کشورها چیست؟ و چرا دشمن از زنان ما می‌ترسد؟ شاید بررسی تاریخ معاصر ما از دوره رضای پهلوی بتواند کمی روشنگری کرده و نفرت دیوانه‌وار مستکبران از زنان ایرانی را ریشه‌یابی کند.
پهلوی اول پس از آنکه در ابتدا به علماء و ظواهر دین، تظاهر به ارادت کرد و حکومتش را تثبیت کرد، همزمان پروژه پنهانی و سفارشی انگلیس را پیگیری نمود و با استفاده از ‌اشراف‌زادگان تحصیلکرده در فرنگ، تأسیس کانون‌ها و انجمن‌های روشنفکری، تغییر نظام آموزشی، اجباری کردن استفاده از کلاه شاپو، محدود کردن فعالیت روحانیون به بهانه نظام‌مند کردن آنها و... و تبدیل کردن روسری زنان به کلاه
در 6 دیماه 1307یا برگزاری کنگره زنان شرق در 1311 زمینه تحقیر نمادهای ملی و مذهبی را برای زدن ضربه نهایی به فرهنگ اصیل ایرانی فراهم نمود. رضاشاه در اصل، جای عناصر هویتی را به عناصر وارداتی داد و همزمان با شعار ملی‌گرایی و باستان‌گرایی، با جدیت و خشونت تمام، تغییر لباس و هویت ایرانیان و غربی شدن اجباری آنان را نه از روی درک عمیق بلکه از سطحی نگری دنبال کرد. هویتی که از مهم‌ترین شاخصه‌های تمایز و جدا‌سازی گروه‌ها و اقوام است مورد هجوم رضا پهلوی قرار گرفت.
اقدام نابخردانه رضاشاه در مردم‌ستیزی و هویت‌سوزی ایرانیان، واکنش و مقاومت جامعه متدین در مقابل حکومت، فشرده شدن نیروهای اجتماعی با فشار پهلوی، رویارویی علنی علماء و مردم با غربزده‌ها را به دنبال داشت و شاید دلیلی شد برای بروز سیاسی بیش از پیش علماء و متدینین. اگر در تجربه تحریم تنباکو مردم در مقابل قرارداد استکباری مقاومت کردند و در مشروطه نظاره‌گر بودند ولی در داستان کشف حجاب، خود را سرباز این جبهه و جهاد دانستند و در واقعه گوهرشاد، اولین تجربه جدی دوران خود را در بذل جان و عزیزانشان تجربه کردند و از 17دی1314 تا زمان اخراج رضاشاه، دفاع مقدس
هفت ساله فرهنگی را مدیریت کردند. تأثیر کشف حجاب بر اقتصاد و بازار نیز در برخی استان‌های آن زمان قابل ارزیابی است. وقتی که حجاب، مقدمه حضور مؤثر زنان در اجتماع است، با حذف مقدمه، در اصل زنان از حضور در اجتماع به عنوان یک انسان نه به عنوان یک مؤنث، محروم می‌شوند و به تبع آن، بازار نیز از رفت و آمد و خرید آنها محروم می‌شود.
اقدام اجباری و دیکتاتوری رضاشاه که در ابتدا برای خودش مشروعیت‌زدا شد، اگرچه با سکوت یا تأیید بسیاری از روشنفکران غربزده- که بعضاً از حمایت خود بازگشتند- مواجه شد ولی دلیل دیگری برای اثبات این نکته شد که روشنفکران در شعار خود که مبارزه با استبداد و دیکتاتوری بود، دچار چالش هویتی و نفاق هستند و هویت مستقلی برای ایرانیان قائل نیستند. در کنار این چالش بزرگ، شکاف عمیقی بود که رضاشاه با کشف حجاب در بافت اجتماعی و یکدستی و اتحاد کشور ایجاد کرد و آن، رودررو قرار دادن زنان بی‌حجاب، در مقابل زنان متدین و روشنفکران، در مقابل علماء و روحانیون؛ و غربزده‌ها در مقابل متدینین بود. سیاستی که اکنون و پس از حدود 10 سال، زمینه‌سازی، از آزادی‌های یواشکی و چهارشنبه‌های سفید و آغوش رایگان و... پاییز 1401 که اوج آن بود رسید و تاکنون به صورت جدی در سطوح مختلف اجتماعی ایران توسط دشمنان درحال پیگیری است.
نتیجه اقدامات رضاشاه، تفکیک و تجزیه ایران بود که پس از آن نیز توسط محمدرضای پهلوی پیگیری شد و با انقلاب اسلامی متوقف شد و در اغتشاشات سال گذشته دشمنان، سلطنت‌طلب‌ها و منافق‌ها، به وضوح از آن سخن گفتند و برایش دعوت به آشوب کردند. نکته مهم دوران دیکتاتوری رضاشاه، همراهی مجلس ملی دهم و اثبات فرمایشی بودن نمایندگی آن دوران است که در مدت 71 جلسه‌ای که مصادف با واقعه مسجدگوهرشاد و اعلام اجباری شدن کشف حجاب بوده،
هیچ سخنی در مورد این دو اقدام مهم در مجلس ایراد نشده است. در کنار این دست‌نشانده‌ها، بهائیان اولین گروهی بودند که به حمایت از کشف حجاب پرداختند و آن را ترویج کردند نکته دردناک این است که رضاشاه، بهائیان را وسیله مناسبی برای سرکوبی نهادهای دینی و روحانیون و مردم ایران می‌دانست.
غیر از حضور علماء و بنیه اعتقادی مردم‌، عامل دیگری که طرح یکدست کردن لباس و کشف حجاب را به شکست رساند این بود که این طرح‌ها بر مبنای خواست و نیاز مردم و ضرورت اجتماعی نبود بلکه اجرائی کردن طرح انگلیسی بود که با سفر رضاشاه به ترکیه آغاز شد. او پیشرفت را نه در علم و دانش و نظم و تلاش و استقلال، که در غربی شدن و سنت‌ستیزی و تغییر لباس اجباری زنان و مردان می‌دید. در اصل، قیام مسجد گوهرشاد تلاش و مبارزه مردم ایران برای حفظ هویت ملی و دینی خود بود و پیامد آن را در تثبیت این هویت می‌توان دید. هویتی که پیشینه‌اش می‌گوید زنان ایرانی در طول تاریخ، هرگز برهنه نبوده و در همه زمان‌ها پوشیدن موی سر و داشتن لباس‌های بلند و شلوار و چادر و پرهیز از اختلاط‌های آلوده رایج بوده است، به گونه‌ای که برخی محققان، پوشش اسلامی را نتیجه تعامل فرهنگی بین اعراب و ایرانیان می‌انگارندکه مهر تأیید اسلام را خورده است.

روزنامه شرق

...‌کاش من هم شاعر بودم

هوشنگ کامکار

سال‌ها پیش زمانی که هنوز سنندج بودم با شعر احمدرضا احمدی آشنا شدم؛ همان‌طورکه مشغول خواندن و آشنایی با اشعار بسیاری دیگر همچون سهراب سپهری و احمد شاملو و... بودم. پس از آن به تهران آمدم و در دانشکده هنرهای زیبا، موسیقی خواندم. مشغولیت به موسیقی باعث آشنایی و مراوده بیشتر من با شعرا شده‌ بود. خاطرم هست که آن زمان مشغول کار روی اشعار سهراب سپهری بودم و همین امر باعث آشنایی نزدیک و معاشرت من با احمدرضا احمدی شد. او من را برای کار روی اشعار سپهری بسیار تشویق و البته راهنمایی کرد. هم افکار و زندگی سپهری را می‌دانست و هم شعر او را. همین هم باعث شد از احمدرضا بخواهم اشعار سپهری را دکلمه کند. احمدرضا هم پذیرفت و دکلمه را بر عهده گرفت. همین فرایند ارتباط من و او را بیشتر کرد و البته که برای من بسیار مفید و ارزشمند بود. از آن زمان به بعد هر کار موسیقی که انجام دادم، ایشان، هم نظر می‌داد و هم تشویق می‌کرد. به خاطر دارم در در آلبوم «گلستانه» احمدرضا احمدی از لحاظ معنوی و فکری کمک بسیاری به من کرد. گاهی هر روز تماس می‌گرفت هم احوال‌پرسی می‌کرد و هم از کار پرس‌وجو. من هم به‌خاطر احترامی که برای احمدرضا قائل بودم،‌ تلاش می‌کردم واقعا کار کنم. آلبومی که با اشعار بیژن جلالی و آهنگ‌سازی من منتشر شد هم به همین منوال پیش رفت. احمدرضا شناخت خوبی از جلالی داشت و این شاعر بزرگ را هم او به من معرفی کرد و پس از آن همواره همچون یک معلم پیگیر بود تا فرایند ساخت آلبوم طی شود. آلبوم کوچ بنفشه‌ها هم که با اشعار شفیعی‌کدکنی تولید شد، با ارائه نظر و پشتیبانی ایشان همراه بود. احمدرضا احمدی همیشه اشعار و شعرای ارزشمندی را به من معرفی می‌کرد و تا پایان و به‌ثمررسیدن کار همراه می‌شد. شعر احمدرضا احمدی و کاری که او برای ادبیات فارسی کرد، بسیار ارزشمند است. اشعار او گاهی آن‌قدر من را تحت تأثیر قرار می‌داد که با خود می‌گفتم کاش من هم شاعر بودم. کار احمدرضا نه‌تنها بر من بلکه حتی بر بسیاری از شعرا هم تأثیرگذار بود. او همچنین از اعضای قدیمی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود که آنجا هم به جوانان و موزیسین‌های بسیاری کمک کرد. احمدرضا احمدی به معنای واقعی کلمه سلامت و خانواده‌دوست بود. هر زمان حال و روز خوبی بابت اوضاع و احوال روزگار نداشتم، من را به زنده‌ماندن، کار و حضور خانواده‌ام دلگرم و مشتاق می‌کرد. اگر از من بپرسند احمدرضا احمدی را چطور و چگونه به خاطر می‌آورم، خواهم گفت که بارزترین ویژگی او از نگاه من حفظ شخصیت هنری‌اش بود. در توصیف و تحلیل یک نویسنده، شاعر، هنرپیشه، موسیقی‌دان و به طور کلی هنرمند، آثار هنری ۷۰ درصد دخیل است اما ۳۰ درصد دیگر شخصیت هنری و حفظ آن است. احمدرضا احمدی آثار ارزشمندی خلق کرد اما شخصیت هنری او، حفظ این شخصیت هنری و به قول معروف کارهایی که نکرد از افتخارات او هستند.

به دوستی با او افتخار می‌کنم و معتقدم «پرواز را به خاطر بسپار... پرنده مردنی است».

روزنامه رسالت

مقاومت به توان ۲

حنیف غفاری
با گذشت چند روز از شکست صهیونیست‌ها در رسیدن به اهداف تهاجمی خود در جنین، تبعات این شکست همچنان بر دوش تل‌آویو سنگینی می کند. یورش اخیر نظامیان رژیم صهیونیستی به اردوگاه فلسطینی جِنین  این نظریه را ثابت کرد که تل‌آویو برای فرار از ناامنی‌های گسترده، مقابله باقدرت مقاومت و نشان دادن توانمندی‌های ادعایی خود، راهکاری جز توحش  نمی‌بیند اما حتی در پیشبرد این راهبرد نیز ناتوان و ناکام مانده است. 
اکنون نتانیاهو باید علاوه بر مواجهه با عواقب و تبعات ناشی از اعتراضات داخلی گسترده در اراضی اشغالی، با آثار شکست در جنین نیز مواجه شود! شاید صهیونیست‌ها تصور می‌کردند«جنین»به نقطه‌گذار آن‌ها از بحران تبدیل خواهد شد اما این تصور کاملا غلط از آب در آمده است! 
آنچه اخیرا در جنین گذشت، نقطه آشکارساز قدرت‌نمایی جریان مقاومت در کرانه باختری محسوب می‌شود. یورش‌ها و حملاتی که ارتش رژیم صهیونیستی باهدف دستاورد سازی و با هزینه‌های گزاف علیه مقاومت فلسطین آغاز می‌کند، هیچ‌گاه بی‌پاسخ نمانده و تبعات وجودی بزرگ‌تری برای اشغالگران در برداشته است. در دومین روز از یورش صهیونیست‌ها به جنین، یک عملیات استشهادی در تل‌آویو، ژنرال‌ها و سیاستمداران اسرائیلی را آشفته ساخت. در حال حاضر نیز تبلور نسل جدید مقاومت در جنین، خواب راحت برای اشغالگران قدس شریف نگذاشته است. شکست در جنین، پدیده‌ای انتزاعی و ذهنی نیست، بلکه همان چیزی است که صهیونیست‌ها نسبت به آن اذعان کرده‌اند. «دانیل هاگری» سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی در این خصوص اذعان کرده است :
«اطلاعات امنیتی برای تحقق همه اهداف در اردوگاه جنین کافی نبود و بسیاری از گروه‌های مسلح از اردوگاه خارج‌شده بودند.»
صورت‌مسئله مشخص است! اکنون جنین به نماد  بحران و شکست در اراضی اشغالی تبدیل‌شده است. ماهیت اعتراضات در سرزمین‌های اشغالی به‌مراتب فراتر از اختلاف ساده در تل‌آویو میان دو جریان غالب صهیونیستی است. 
قطعاً آثار و تبعات کشمکش‌ها محدود به دوران حضور نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در مسند قدرت نخواهد ماند و این زخم در تل‌آویو بسته نخواهد شد. در چنین شرایطی شکست در جنین، کلکسیون ناکامی‌های نتانیاهو را تکمیل کرده است. رژیم اشغالگر قدس در جریان حمله به اردوگاه جنین تلاش کرد تا یکی از اضلاع مقاومت مسلحانه در فلسطین را از کار بیندازد و کرانه باختری را به‌سوی پذیرش گفتمان سازش با صهیونیست‌ها رهنمون سازد! اما اکنون شاهد هم‌افزایی دو بال مقاومت فلسطین در غزه و کرانه باختری می‌باشد. جنین نماد این هم‌افزایی است.به‌این‌ترتیب، اکنون مقاومت قدرت مضاعفی پیداکرده و ازاین‌پس بدون شک شاهد تقویت هم‌افزایی گروه‌های مقاومت در غزه و کرانه باختری در مواجهه با دشمن صهیونیستی خواهیم بود.این همان واقعیتی است که انزوا و شکست رژیم اشغالگر قدس را در آینده‌ای نزدیک محقق خواهد ساخت.

روزنامه وطن امروز

افزایش ناامیدی برای اوکراین در اجلاس ناتو
ثمانه اکوان
 دستور کار اجلاس ناتو در پایتخت لیتوانی، دستور کاری طولانی و البته از نظر اجرایی، بسیار سخت و پیچیده ‌است. ناتو به عنوان یک قدرت نظامی که تا قبل از جنگ اوکراین در حال طی کردن دوران افول خود بود، حالا دستور کارهای متعددی را پیش رو دارد. از مقابله با روسیه در جنگ اوکراین گرفته تا رویارویی با چین در دریای چین جنوبی و شبه‌جزیره تایوان و البته تلاش برای گسترش این سازمان در دیگر کشورهای اروپایی، از دیگر دستورجلسات در دیدار سران این سازمان است. 
اجلاس ناتو اما در حالی در ویلنیوس، پایتخت لیتوانی برگزار می‌شود که کشورهای عضو این سازمان نظامی خود نیز با یکدیگر در مساله انتخاب دبیر‌کل جدید اختلافات و رقابت تنگاتنگی دارند. در عین حال مساله افزودن اوکراین به ناتو (مساله‌ای که موجب ایجاد جنگ در این کشور شد) موضوعی مهم برای این اجلاس است. بر اساس قوانین ناتو، عضویت کشورهایی که در جنگ به سر برده یا درگیری نظامی‌ای را در داخل مرزهای خود تجربه می‌کنند، در این سازمان ممنوع است. با این حال برخی کشورهای اروپایی مانند انگلستان تلاش دارند به هر صورت ممکن، با افزایش یافتن تنش‌ها بین روسیه و اوکراین، با عضو کردن کی‌یف در این سازمان، به روسیه نشان دهند نمی‌تواند جلوی توسعه ناتو را تا مرزهای خود بگیرد. فنلاند هم اینک با پاسخ مثبت کشورهای عضو، به عضوی از این سازمان نظامی تبدیل شده و سوئد نیز روز یکشنبه مذاکرات نهایی خود را با اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه انجام داد تا آنکارا نیز موافقت خود را برای پیوستن استکهلم به ناتو ابراز کند. آخرین راهکار دولت‌های غربی برای نشان دادن میزان قدرت خود در مقابله و رویارویی با دولت روسیه شاید همین مساله باشد: عضویت اوکراین در ناتو بدون طی کردن مراحل قانونی آن. 
اما اگر این اتفاق بیفتد، دقیقاً چه تغییری در جنگ اوکراین رخ خواهد داد؟ اگر کی‌یف به‌سرعت به عضوی از ناتو تبدیل شود تمام کشورهای عضو ناتو باید با تمام تجهیزات نظامی خود به مصاف روسیه بروند و با تشکیل ائتلافی به‌کمک اوکراین بشتابند. البته در صحنه عمل، تقریباً همین مساله از ابتدای جنگ اوکراین رخ ‌داده است با این تفاوت که کشورهای ناتو نیروی نظامی برای کمک به اوکراین نفرستاده‌اند اما از ارسال تجهیزات نظامی و منابع مالی به این کشور دریغ نکرده‌اند. بسیاری از تحلیلگران آمریکایی و روس معتقدند این کار به معنای شکل گرفتن جنگ سوم جهانی است؛ جنگی که یک سوی آن روسیه قرار دارد (و شاید متحدان دیگری که با خود همراه می‌کند) و در سوی دیگر اتحادیه اروپایی و آمریکا. 
بر همین اساس دولت بایدن با وجود تمام درخواست‌هایی که از برخی کشورهای اروپایی و البته خود اوکراین مطرح می‌شود، هنوز موافق پیوستن کی‌یف به ناتو نیست. هراس دیگر ایالات متحده و دولت بایدن، تبدیل شدن جنگ اوکراین و روسیه به جنگی اتمی است؛ جنگی که با ورود ناتو به آن می‌تواند آن را تبدیل به پروسه‌ای برای ویران کردن کل دنیا با استفاده از سلاح‌های هسته‌ای کند. دولت بایدن همچنین اعتقاد دارد هم‌اکنون مرزهای اوکراین به قدری مبهم است که نمی‌توان مشخص کرد کدام اوکراین قرار است عضو ناتو شود. اوکراینی که سال 2014 منطقه کریمه را در اختیار داشت و سپس آن را از دست داد؟ اوکراینی که حالا 20 درصد سرزمین خود را از دست داده یا اوکراینی که قرار است در آینده مرزهای جدیدی برای خود تعیین کند؟ بسیاری از تحلیلگران بین‌المللی در ابتدای جنگ بر این عقیده بودند اوکراین باید برای پایان دادن به جنگ، قید بازپس گرفتن برخی سرزمین‌های خود از روسیه را بزند و حالا مشخص نیست کدام اوکراین قرار است عضو ناتو شود. 
اخبار دیگر از برگزاری نشست ناتو در ویلنیوس حکایت از نارضایتی عمیق اوکراین از این نشست دارد. زلنسکی که با دیپلماسی فعال خود تلاش کرد بسیاری از کشورهای اروپایی را به دعوت از اوکراین برای عضویت در ناتو تشویق کند، حالا معتقد است در حالی به این نشست دعوت شده که ایالات متحده اجازه نمی‌دهد اوکراین به‌سرعت وارد این بلوک نظامی شود و این زنگ خطر برای ادامه جنگ و تهدیدات روسیه علیه این کشور است. اعضای اروپایی ناتو اما برای جبران این اقدام آمریکا، هر کدام تلاش کرده‌اند وعده‌ای جدید به کی‌یف بدهند. فرانسه اعلام کرده این کشور ارسال موشک‌های دوربرد به اوکراین را آغاز خواهد کرد. برلین نیز قرار است اعلام کند بسته کمک تسلیحاتی بیشتری را به ارزش تقریبی ۷۰۰ میلیون یورو (۷۷۰ میلیون دلار) در اختیار کی‌یف قرار می‌دهد. این اقدامات نشان ‌می‌دهد برخلاف تمام فضاسازی‌های رسانه‌ای در جهت اهمیت دادن به نشست اخیر ناتو، در این نشست قرار نیست هیچ ابتکار تازه‌ای برای حمایت از اوکراین در جنگ با روسیه ارائه شود و اعضای ناتو قرار است همان کمک‌های مالی و نظامی پیشین خود را به این کشور ادامه داده و منتظر بمانند پاسخ روسیه به این اقدامات را در صحنه نبرد ببینند. در حال حاضر تنها نتیجه مثبت برای این کشورها در طول دوره 500 روزه جنگ اوکراین، مهیا شدن شرایط برای عضویت سریع فنلاند و سوئد در ناتو بوده و به نظر نمی‌رسد به این زودی‌ها خبری از حمایت قطعی و بیشتر از اوکراین در زمین نبرد نظامی با روسیه باشد.
منبع: بصیرت

ارسال نظرات