«یک جوان تو دل برویی بود ، آدم لذت میبُرد نگاهش کند، من واقعا عاشقش بودم. این جوان چون ما راهش نمی دادیم بیاید اینجا (سوریه) رفته بود مشهد در قالب فاطمیون به اسم افغانستانی خودش را ثبتنام کرده بود تا به اینجا برسد، زرنگ به این میگویند! به ما و امثال ما که دنبال مال جمع کردن و … هستیم نمیگویند! با ذکاوت کسی است که اینطور کار را بدست می آورد و بالاتـریـن بهره را از آن میگیرد و به نحو احسن از فرصت استفاده میکند، چرا این کار را کرد؟! چون قیمت داشت. انالله یحب الذین یقاتلون فی سبیله … خدا کسی را که در راهش جهاد میکند دوست دارد. اگر کسی را خدا دوست داشته باشد محبتش را، عشقش را، عاطفه اش را و همه چیزش را در دلها پراکنده میکند. امثال "سیدابراهیم" در خیابانها خیلی زیاد هستند، اما آن چیزی که سید ابراهیم را عزیز کرد و به این نقطه رساند، همین راه بود...».
اینها گوشهای از سخنان سیدالشهدای مقاومت، سردار رشید اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی است، درباره یک جوان دهه شصتی که در دهه ۹۰، به نقطه اوج تکامل رسید و مانند سرداران شهید دوران دفاع مقدس، الهامبخش همنسلیهای خودش و حتی بزرگتر از خودش شد؛ شهید «سیدمصطفی صدرزاده» که در جبهههای دفاع از حرم، با نام جهادی «سید ابراهیم» حضور یافت و فرماندهی مجاهدان افغانستانی مدافع حرم را در یکی از گردانهای لشکر فاطمیون برعهد گرفت و در ظهر تاسوعای سال ۱۳۹۴ در دفاع از حرم عقیله بنی هاشم زینب کبری (س) به شهادت رسید و آسمانی شد.
چند روز پیش، رهبر حکیم انقلاب در سخنرانی سالگرد ارتحال امام راحل (ره)، آنجا که از رویشهای امیدبخش در جامعه ایرانی سخن میگفتند، از این جوان دهه شصتی نام بردند. اما این جوان کیست؟
* نذر مادر برای قمر بنی هاشم (ع)
مادر شهید صدرزاده میگوید: «مصطفی فرزند سوم و پسر دوم خانواده است. مصطفی از همان ابتدا خیلی پسر شلوغ و شیطانی بود. در سن دو سالگی شیطنت هایش کاملا این را نشان میداد، جوری بود که باید چهار دانگ حواسم را به او جمع میکردم چرا که به یک چشم بر هم زدن کار دست خودش میداد. زمانی که مصطفی به دنیا آمد سال ۶۵ زمان جنگ بود، پدر او جبهه بود و ما اهواز ساکن بودیم بعضی اوقات دو هفته دو هفته پدر بچهها را نمیدیدم و مسئولیت آنها تماما بر دوش من بود.
خاطرم هست مصطفی سه سال داشت و آن روز طبق روال هر سال در خانه مادرم برای ظهر تاسوعا روضه گرفته بودند. در مجلس روضه نشسته بودیم که یک دفعه خانمی در را باز کرد و هراسان گفت: موتوری زد بچهتان را کشت! من میدانستم که این بچه، بچه خودم است، چون مصطفی خیلی شیطنت داشت.
حالم زیر و رو شد! طوری که نشستم و نتوانستم تا دم در بروم. همین که چشمم به کتیبه یا ابوالفضل العباس (ع) خورد، گفتم: یا حضرت عباس، مصطفای من را نگهدار، او را سربازت میکنم. این اتفاق دقیقا یک ربع قبل از ظهر تاسوعا افتاد. این نذر چیزی بود بین خودم و خدای خودم، حتی به پدرش هم نگفته بودم...».
سرانجام نذر مادر هم ادا شد و مصطفی یک ربع مانده به اذان ظهر روز تاسوعای ۹۴، در مقابله با دشمنان اهل بیت (ع) به شهادت رسید.
* کتابهایی که به نام «مصطفی» خلق شدند
«سرباز روز نهم» نام کتابی است که به زندگی شهید صدرزاده میپردازد. این کتاب حاصل ۱۰۰ ساعت مصاحبه با خانواده و دوستان شهید مصطفی صدرزاده است. این کتاب حاوی خاطرات شفاهی شهید به کوشش دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است که به مناسبت اولین سالگرد شهادت شهید منتشر و رونمایی شد.
کتاب «مرتضی و مصطفی» خاطرات خودگفته شهید مرتضی عطایی (ابوعلی) است که بخش های زیادی از آن شامل روایت های شهید مرتضی عطایی از مصطفی صدرزاده است. شهید صدرزاده فرمانده گردان عمار لشکر فاطمیون و شهید عطایی جانشین وی و از نزدیکترین دوستان شهید عطایی در جبهه سوریه بود. این کتاب اگرچه مربوط به شهید عطایی است اما به دلیل وجود خاطرات زیادی از شهید صدرزاده به نام «مصطفی و مرتضی» نامگذاری شده است.
«قرارِ بیقرار» هم از سری کتاب های مدافعان حرم به نویسندگی فاطمه سادات افقه روایتی از زندگی شهید مصطفی صدرزاده است. این کتاب در سال 1396 توسط انتشارات «روایت فتح» به چاپ رسیده و به بیان خاطرات زندگی این شهید مدافع حرم از زبان خانواده و دوستان میپردازد.
* مصطفاهای ملت ایران
رهبر حکیم انقلاب روز ۱۴ خرداد امسال، وجود امثال مصطفی صدرزاده را از نشانههای امید و ایمان در جامعه ایرانی خواندند و چنین گفتند: «ما امروز در سرتاسر کشور، هزاران هستهی مقاومت در مساجد و در هیئت ها داریم؛ از این هستههای مقاومت، جوان هایی برمی خیزند به عنوان مدافع حرم، جوان هایی برمی خیزند به عنوان مدافع امنیّت، جوان هایی برمی خیزند به عنوان بسیجی دانشجو. نقطه امیدآفرین این است... گاهی اوقات شما میبینید از یک روستا یک شخصیت منور و نورانی برمی خیزد؛ از یک روستای اطراف شهریار یک جوان فداکار و نورانی مثل مصطفیٰ صدرزاده به وجود میآید. ما از این مصطفیٰهای صدرزاده در تمام سرتاسر کشور بسیار داریم، هزاران داریم؛ اینها همه امیدبخش است. ما همه وظیفه داریم؛ نخبگان وظیفه دارند؛ هستههای انقلابی وظیفه دارند؛ فعالان دانشگاهی، فعالان حوزوی، صاحبان جایگاههای اجتماعی بویژه کسانی که حرف آنها به گوش مردم میرسد، مردم حرف آنها را میشنوند، اینها وظیفه دارند؛ وظیفه این است که ایمان ها را تقویت کنند، امیدها را تقویت کنند، شبههها را برطرف کنند، شیوههای دشمن در شبههآفرینی و یأسآفرینی را خنثی کنند...».
ارسال نظرات