بنابراین برای بررسی صحت و سقم اظهارات رهبر طالبان و پیامدهای احتمالی آن برای منطقه و نظام بینالملل، الوقت؛ با بهرام زاهدی، کارشناس مسائل افغانستان به گفتگو پرداخته است.
اخیرا رهبر طالبان دستور جهاد برون مرزی را صادر کرده است، که دنبال اجرای شریعت در سراسر جهان است، به نظرتان در چنین شرایط بحرانی، این فرمان جدید با چه هدفی انجام میشود؟
در این باره دو نکته اساسی وجود دارد، اول، پیرامون استناد این سخنان باید بحث و بررسی انجام شود و دوم محتوای این اظهارات را هم باید مورد سنجش قرار داد. درباره استناد مطلب مربوط به هبهالله آخوندزاده،رهبر طالبان باید گفت که در هیچ یک از رسانههای نزدیک به دولت موقت، هیچ خبری در این زمینه منتشر نشده است و اولین رسانهای که این مطلب را منتشر کرد، روزنامه «هشت صبح» بود که سابقه خوبی پیرامون نسبت دادن سخنان به افراد مختلف ندارد، نه تنها درباره رهبران طالبان بلکه در مورد جمهوری اسلامی هم این روزنامه کارنامه درخشانی در انتشار اخبار ندارد. بنابراین، این سخنان قطعی نیست اما آنچه این روزنامه آنرا منتشر کرده و رسانههای دیگر هم بازنشر دادهاند باید پیرامون آن بحث کنیم.
این اظهاراتی که مطرح شده، در مورد یک امر کلی و موضوعی درباره آینده است که به شکل عمومی مطرح میشود و اینکه هر مسلمانی باید آماده باشد در صورت لزوم در هر گوشهای از جهان به جهاد بپردازد و محتوای سخنان رهبر طالبان برخلاف آن چیزی است که در رسانههای ایران و جهان منتشر شده است و در این باره هم باید مراقب عملیات روانی دشمن در رابطه با بزرگنمایی موضوعات و جهت دادن به اخبار باشیم. برخی رسانهها سعی دارند خبر را اینگونه بازتاب دهند که رهبر طالبان دستور جهاد در سرزمینهای دیگر را داده و نوک پیکان سخنان او هم به سمت و سوی مشخصی است اما این اخبار درست نیست.
این فرمان جهاد تا چه حد به عدم شناسایی دولت موقت از سوی جامعه بینالملل ارتباط دارد. به نظر میرسد طالبان با این اقدامات، سعی دارد جامعه جهانی را تحت فشار قرار دهد تا دولت آنرا به رسمیت بشناسند؟ نظرتان در این باره چیست؟
اگر فرض کنیم اظهاراتی که رهبر طالبان مطرح کرده صحت داشته باشد، اینگونه سخنان بارها از سوی گروههای اسلامگرا در جهان اسلام مطرح شده است و نمیتوانیم بگوییم که اظهارات آخوندزاده مسئله جدیدی است که یکباره در خلاء انجام شده باشد. ادبیات غالب این اظهارات همین شکل و شیوه را دارد و البته ممکن است که پیامدهای منطقی و تبعات این چنینی داشته باشد که جامعه جهانی سعی کند با به رسمیت شناختن دولت موقت طالبان، این گروه را عادی کند تا روشهای جهادی که در بین گروههای اسلامگرا رایج است، کاهش پیدا کند.
این دستور جدید آیا در حد شعار است یا اینکه ممکن است عملیاتی شود؟
به هر حال یک گروه اسلامگرا که ادبیاتش مبتنی بر منطق بینالمللی دین است و دغدغههایی هم درباره مسلمانان جهان مطرح کرده است، احتمال دارد در درازمدت در برخی نقاط حساسیتهای خاصی را از خود نشان دهد. در مورد مسئله قدس، طالبان در گفتمان خود مانور بیشتری روی آن دارد و جنبش حماس هم رابطه خوبی با طالبان دارد. از جهت نمادین هم در جهان اسلام تنها کشور افغانستان که یک نماد بزرگی از مسجدالاقصی را در کابل ساخته است و نشان از اهمیت مسئله فلسطین برای افغانها است و درباره بیتالمقدس، آرمانی در بین طالبان وجود دارد. در مورد مسئله کشمیر و مظلومیت مسلمانان این منطقه هم سخنان زیادی از سوی رهبران طالبان مطرح شده است. همچنین، ارتباطی که بین جامعه افغانستان و آسیای مرکزی وجود دارد و ظلمی که علیه مسلمانان این منطقه وجود داشته است، امکان دارد در افغانستان بازتاب زیادی داشته باشد.
در مورد میانمار هم سالهای پیش طالبان نسبت به نسلکشی مسلمانان این کشور واکنشهای تندی نشان داده است. بنابراین، در درازمدت ممکن است طالبان درباره اجرایی کردن بعد بینالمللی اندیشههایشان اقداماتی را انجام دهند ولی اینها در چارچوب یک دولت و حکومتی که درصدد به رسمیت شناخته شدن است، به وجود خواهد آمد یا حتی بعد از به رسمیت شناخته شدن به گونهای عمل خواهد کرد که مناسبات بینالمللی هم تحتالشعاع بحثهای این چنینی قرار نگیرد. همانگونه که ایران، ترکیه و یا عربستان سعودی هر کدام برنامههای بینالمللی خاص خود را دنبال میکنند و در کنار آن مسائل مربوط عرف جهانی را هم رعایت میکنند و توانستهاند در این زمینه تلفیقی ایجاد کنند. اگر هم زمانی قرار باشد برنامههای طالبان عملیاتی شود، به شکلی نخواهد بود که عرف بینالملل را نادیده بگیرد.
آمریکاییها اخیرا مدعی بودند که طالبان تعدادی از تروریستها را به آسیای مرکزی انتقال داده است تا این منطقه را ناامن کنند، و کشورهایی مانند تاجیکستان از این مسئله بیشتر متضرر شدهاند و میگویند که پس از قدرت گیری طالبان، تهدیدات امنیتی آنها بیشتر شده است. از طرفی، پاکستان هم با گروه تحریک طالبان درگیر است و مدعی است که این گروه از سوی طالبان افغانستان حمایت میشود. آیا دستور جهاد اخیر در تضاد با اظهارات قبلی رهبران طالبان نیست؟
آمریکاییها سندی برای این ادعاها ندارند و بر اساس شواهد و قرائن هم چنین چیزی بعید است. شاید گروهها و افرادی در کشورهای آسیای مرکزی که توسط حکومتهایشان سرکوب شدهاند به افغانستان فرار کرده باشند ولی اینکه افرادی از خاک افغانستان به سمت آسیای مرکزی منتقل شده باشند، امری محال است. باتوجه به اینکه کشورهای آسیای مرکزی توتالیتری اداره میشوند، هر گونه رفت و آمد در این کشورها به دقت کنترل میشود و ورود به خاک آنها سخت است او با این وجود اظهاراتی که آمریکاییها مطرح کردند بیشتر توهم بود.
از طرفی، اینکه دستور جدید طالبان با اظهارات قبلی رهبران این گروه تناقض دارد باید بگوییم که اینگونه نیست. چون سخنان کلی مطرح شده و از کشور خاصی هم نام برده نشده است و میتوان آنرا در چارچوب ایدئولوژیک و امنیتی نگاه کرد. همانگونه که گفتم، خیلی از کشورها بر اساس منطق و ایدئولوژی خاص خود برنامههایی را خارج از مرزهای خود دنبال میکنند و طبیعی است که اجرای برنامههای طالبان را هم در آینده متصور شد. هر چند در سخنان رهبر طالبان، به شکل مستقیم درباره منطقه و یا کشور خاصی اشاره نشده است و منبع این سخنان هم قابل استناد نیست و به راحتی میتوان گفت که این سخنان مورد تایید نیست، چرا که هیچ منبع خبری وابسته به طالبان آنرا منتشر نکرده و اینگونه سخنان هم کلی گفته شده که در بسیاری از کشورهای اسلامی بارها چنین مسائلی مطرح شده است.
طالبان پیش از این با حمایت گسترده از القاعده و شخص «بن لادن» بهانه به دست ناتو داد تا به افغانستان حمله کنند و به نوعی با این کار به اشغالگران مشروعیت داد. آیا چنین فرامین و اقداماتی به ادامه حملات و حتی فشارهای اقتصادی به افغانستان به بهانه مقابله با تروریسم مشروعیت نمیدهد؟
در حال حاضر آمریکا ضعیفتر از آن است که بخواهد اقدام نظامی علیه افغانستان انجام دهد و توان چنین کاری را ندارد. از طرفی، اظهارات بدون سند و مدرک هم مشروعیتی برای مداخله خارجی ایجاد نمیدهد. در رابطه با گذشته هم باید دقیقتر نگاه کرد و بن لادن هم قبل از تشکیل دولت طالبان به دعوت کسانی که در دولت برهانالدین ربانی بودند به افغانستان آمده بود و در آنجا فعالیت داشت و گروه تحت امر بن لادن سفارتخانههای آمریکا را در پایتختهای آفریقایی و همچنین یک کشتی آمریکایی را در خلیج عدن هدف قرار دادند اما چنین اقداماتی فینفسه سبب نمیشود که تجاوز آمریکا را در سال 2001 مشروع تلقی کنیم. صِرف اینکه یک گروه تروریستی در خاک کشوری فعالیت دارد و باید برای مقابله با آن حمله نظامی را مشروع جلوه دهند قابل قبول نیست. اینکه میلیونها نفر را کشته و آواره کند به این بهانه که میخواهد یک گروه را نابود کند، منطقی نیست.
ارسال نظرات