هادی محمدی
تا یک ماه قبل همه چیز، طبق روال ماههای قبل در سیاستهای دشمن، پدیده فشار و بحرانسازی و تکمیل حلقههای محدودسازی ایران را در عرصههای داخلی و خارجی نشان میداد. دلار بهدلیل محدود کردن عراق به انتقال ارز به ایران که در مذاکرات دو هیئت امریکایی و عراقی در استانبول رخ داد، خیز جدیدی پیدا کرد و احتمالاً پارامترهای دیگر هم در آن دخیل بودند. عربستان مانند چندسال گذشته بهجز دمیدن رسانهای در اغتشاشات داخلی ایران، سرمایههای مالی بزرگی برای بحرانسازی امنیتی و سیاسی و تروریستی علیه ایران هزینه میکرد. رژیم صهیونیستی برای اینکه از قافله آشوبسازیهای درون ایران عقب نماند و به اصطلاح از آب گلآلود اغتشاشات در ضربه به مراکز هستهای بهره بگیرد، با کمک کومله و دموکرات، در اصفهان دست به عملیات پهپادی زد که ناکام ماند. امریکا در ماههای گذشته ضمن اعلام رسمی از اینکه اولویتی برای برجام در دستور کارش نیست و «آزادسازی ایران» را دنبال میکند، با استمرار تحریمهای جدید تلاش کرد حتی به روابط ایران با روسیه و چین با جدیت ورود کند و اهرم فشار اقتصادی و سیاسی را از دست ندهد. در داخل کشور، وسوسه انتخابات پارلمانی، گروههای ورشکسته اصلاحطلب را تحریک کرد تا ضمن ناکارآمد جلوه دادن دولت رئیسی، بر سیاهنماییها و حلقه تکمیلی آشوبها بیفزایند و منجینمایی کنند. نتانیاهو هنوز ار راه نرسیده و کابینه نیمبند خود را به خط نکرده، سخن از تهدید نظامی علیه ایران میراند و در یمن با اینکه سخن از آتشبس بود سعودیها به موازات رجزخوانی علیه ایران و همنوایی با امریکا در مذاکرات منطقهای و هستهای و اینکه ایران باید به نگرانیهای کشورهای منطقه پاسخ دهد، درمقابل یک سؤال راهبردی در یمن درجا میزدند.
سعودیها که دیگر قادر به ادامه جنگ در یمن نیستند، بهدنبال اخذ تضمین برای پس از جنگ با یمنیها هستند، چون که میدانند یمنیها، خسارت ویرانی و کشتار در کشورشان را از سعودی مطالبه میکنند و قدرت موشکی و پهپادی آنها، دلهره بر جان سعودیها انداخته است.
در داخل اسرائیل اوضاع آنچنان درهم ریخته است که بهقول مقامات خودشان، دیگر نیازی نیست ایران به اسرائیل حمله کند و اسرائیل از درون درحال فروپاشی است. در لبنان، امریکا با اهرم اقتصاد و ارز، زندگی مردم را به سختترین شرایط رسانده و جلوی انتخاب رئیسجمهور جدید را گرفته است که سیدحسن در سه هفته گذشته هشداری جدی به اسرائیل و امریکا داد. در این تصویر منطقهای، یکباره عربستان و ایران، تفاهم میکنند و پیامد و انعکاس ویژه پیدا میکند و تعداد دیگری از کشورهای عربی در صف تفاهم قرار میگیرند. رویکرد و موضع سعودیها یکباره شیرین میشود. امریکا با انتقال ۵۰۰ میلیون دلار از عراق به ایران موافقت میکند، شانس انتخاب رئیسجمهور در لبنان افزایش مییابد. نرخ دلار در ایران مسیر نزولی به خود میگیرد و سخن از تبادل زندانی بین ایران و امریکاست و صحبت از یک مکانیزم مالی در قطر است تا اموال ایران در عراق و کره و چند کشور دیگر در اختیار ایران قرار گیرند. طرح بحرانسازی اسرائیل علیه ایران، شکست میخورد و عربستان و امارات با بهانههای جدید علیه اسرائیل موضع میگیرند. امریکاییها، اقدامات اسرائیل را در سوریه برای خودشان عامل زحمت ارزیابی میکنند و یهودیان امریکا به اسرائیل هشدار میدهند. دو هشدار از سوی ایران به لندن و ریاض در مورد نقشآفرینی اینترنشنال در آشوب و اغتشاش صادر شد که باعث شد این رسانه از لندن به امریکا منتقل شود و لیست اهداف عملیاتی در اسرائیل که توسط ایران به تلافی اقدامات اسرائیل، دراختیار یک کشور اروپایی قرار میگیرد، هم کارساز میشود. آقای گروسی قرار نبود به ایران بیاید، ولی آمد و توافقاتی هم شد و نشست شورای حکام آژانس هم علیه ایران موضع نگرفت. حال سؤال این است که رخدادهای اخیر مرتبط با ایران یا مقاومت منطقهای، رخدادهای خوبی هستند و منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی برای ما داشته است، ولی همه این رخدادهای خوب نمیتواند خودبهخودی باشد و البته در اغلب آن رخدادها هم جبهه و جایگاه امریکا و رژیم صهیونیستی و متحدان عرب آنها در منطقه در وضعیت منفی و آسیب قرار گرفتهاند. شاید برخی بگویند یک توافق پنهان و همهجانبه در ورای این رخدادهای خوب است که اگر آن را هم جدی بگیریم، باز هم برداشت خوبی است و نشان میدهد میتوان بهجای توافقات تقریباً صفر، توافقاتی وجود داشته باشد که تقریباً همه پیامدهای خوب را در بر دارد. جالب این است که فقط اصلاحطلبان داخلی و اسرائیل و جناحهای تندرو در امریکا از رخدادهای اخیر ناراضی و ناراحت هستند که این هم از رخدادهای خوب خواهد بود و در مقابل آن، بیشتر کشورها و قدرتها و گروههای مقاومت و کشورهای منطقه از آن استقبال کرده و منتظر پیامدهای خوب آن در پروندههای داغ منطقهای هستند.
این طبقه مظلوم!
سید صادق غفوریان
در جامعه و در میان تمامی طبقات اجتماعی و در لابه لای همه اتفاقات اقتصادی، اجتماعی، بین المللی و سیاسی همواره با طبقه ای مواجهایم که در مقام «حرف» بسیار مورد توجهاند اما در عمل این گونه نیست. این طبقه که در چند دهه گذشته، عناوین گوناگونی با خود یدک کشیده است و این اواخر در ادبیات اقتصادی از آنان با عنوان «دهک های پایین» یاد می شود، در یک تعریف ساده، گروهی هستند که دستشان آن طور که باید به دهانشان نمی رسد.
اگر بخواهیم، با این طبقه البته از منظر دیگری آشنا شویم، این گونه است که آن ها در تکانه های اقتصادی و گرانی های مدام، تکانی نمی خورند، چون از مدت ها قبل و سالهاست که در پی این تکانه ها رمقی برایشان نمانده است. آن ها لابه لای گسل های خشن قیمت ها خرد شده اند و معادلات پیچیده بازار هم دیگر آن ها را نمی شناسد.
اگر کشور هفته ها درگیر اعتراض و ناآرامی و رکود بازار می شود، اگر همه نگاه ها و ذهن ها درگیر انتخاب بین کی روش و سانچز و قلعه نویی است، اگر قیمت گوشت به نیم میلیون تومان می رسد، اگر نرخ ارز، سکه و بورس منفجر می شود و این قبیل رویدادهای کوچک و بزرگ رخ می دهد، آن ها نه این که از این قصه ها و غصه ها با خبر نشوند اما نتیجه ماجرا برای آن ها چندان تفاوتی نمی کند، مثلا اگر قبلا هر چند ماه می توانستند برای سبد غذایی، گوشت تهیه کنند، حالا یک ماه دیگر هم به آن بازه زمانی اضافه می شود و طبیعتا این فاصله و فاصله ها، اتفاق خاصی را رقم نمی زند و به زبان ساده، دیگر زمین به آسمان نمی آید.
چقدر جذاب بود، آن زمان که در دولت قبل سخنان متعددی را در خصوص حذف «فقر مطلق» می شنیدیم. رئیس جمهور وقت، در دیدار نوروزی 1397 تصریح کرد که برنامه ما این است، تا پایان دولت دوازدهم «فقر مطلق» را به طور کامل حذف کنیم. در دولت سیزدهم نیز همین سخنان به دفعات از مسئولان ارشد دولت شنیده و تکرار شده است تا آن جا که گاهی درباره برچیدن «فقر مطلق» آن قدر ساده انگاری می شود که برای حذف آن مهلت یک ماهه تعریف می کنند!
حال نتیجه چه شد؟ آیا با این سخنان و سخنرانی ها، فقر مطلق از میان رفت؟ آیا تعداد پشت نوبتی های دریافت کمک از کمیته امداد، بهزیستی و انبوه خیریه ها کاهش یافت؟ یا همان طور که همه ما روزانه به چشم می بینیم، تعداد متکدیان و زباله گردها و این قبیل موارد بیشتر از قبل شده است؟ مرور آماری درباره پشت نوبتی های بهزیستی را هم بد نیست بدانیم؛ دی ماه گذشته معاون توسعه مدیریت و منابع سازمان بهزیستی کشور از وجود ۴۱۹ هزار خانوار پشت نوبتی برای دریافت مستمری خبر داده است. (ایسنا-10دی1401)
آیا می توان به لوایح سالانه امید داشت؟
با این وصف و با روند کنونی تورم و شرایط عجیب و غریب اقتصادی که حتی به طبقات متوسط نیز شوک های جدی وارد و سفره هایشان را کوچک تر کرده است، چه باید کرد؟ آیا می توان به لوایح بودجه ای سالانه چشم امید بست که بتوان دست های این طبقه مظلوم را به دهانشان نزدیک تر کرد؟ اجازه بدهید، پاسخ را در رهاورد 20 درصدی افزایش مستمری لایحه بودجه 1401 برای مددجویان بهزیستی جست وجو کنیم. در فروردین 1401، معاون توسعه مدیریت و منابع سازمان بهزیستی کشور درباره ارقام افزایش مستمری مددجویان برای این سال این طور گفت: «میزان مستمری مددجویان در سال ۱۴۰۱، یک نفره ۳۵۰ هزار تومان، دو نفره ۵۰۰ هزار تومان، سه نفره ۷۰۰ هزار، چهار نفره ۹۰۰ هزار تومان و پنج نفر و پنج نفر به بالا، یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان بوده است که این رقم در سال جاری به ترتیب یک نفره ۴۲۰ هزار تومان، دو نفره ۶۰۰ هزار تومان، سه نفره ۸۴۰ هزار تومان، چهار نفره یک میلیون و ۸۰ هزار و پنج نفر و پنج نفر به بالا یک میلیون و ۳۲۰ هزار تومان در نظر گرفته شده است.»
این اعداد و ارقام، به نظر جای هیچ گونه توجیهی برای مسئولان و سیاستگذاران اجتماعی و اقتصادی نمی گذارد و ما هم حرفی برای گفتن نداریم جز اظهار شرمندگی در برابر طبقه ای از مردم که یخچال هایشان با گذر فصل ها و آمد و رفت میوه های متنوع غریبه است و سفره هایشان تنوعی ندارد.
اصلا اجازه بدهید از قصه زندگی های مددجویان کمیته امداد و بهزیستی فاصله بگیریم و به سراغ طبقه ای برویم که عنوان «مددجو» ندارد؛ بلکه بازنشسته یا صاحب شغل و مهارت و به عنوان «کارگر»، حداقلی بگیر تامین اجتماعی است. اگر با احتساب تمامی افزایش های 1401 این حقوق را حدود 6 میلیون تومان محاسبه کنیم که حدود 60 تا 70 درصد حقوق بگیران تامین اجتماعی حداقل بگیر هستند، شما بگویید با این رقم دریافتی چگونه می توان از پس هزینه های عادی برآمد؟
بیایید و من و شما تصور کنیم (البته یک تصور سخت) که با این میزان حقوق امنیت غذایی به معنای علمی آن تامین می شود، حال اگر این خانواده مستاجر باشد، آن وقت چه می شود؟ بماند که این خانواده هزینه های دیگری همچون آموزش، تفریح، ورزش و... نمی خواهد؟ با این شرح غصه، آیا فرزند این خانواده در «عدالت آموزشی» و سلامت بدنی به سر می برد؟
ذکر این گزاره ها صرفا روایت ها و محاسبات دم دستی است که اگر بخواهیم امروز جزئیتر بر هزینه های یک زندگی چرتکه بیندازیم، سر به فلک میکشد.
راه حذف «فقر مطلق» از لوایح می گذرد؟
بنابراین تجربه افزایش های سنواتی در لوایح بودجه، در نهایت همان افزایش 57 درصد جنجالی بود که در 1401 انجام شد و بعید است چنین رقمی دوباره تکرار شود، اما به هر روی حقوق بگیر کارگری و بازنشستگی، حتی اگر از آموزش و تفریح ایده آل محروم بماند، به گونه ای با همان حقوق، یک ماه را به آخر می رساند، اما مددجویان نهادهای کمک رسان، انبوه خانواده هایی که در عین آبروداری اما سرپناه و مشاغل با ثبات ندارند، چه باید بکنند؟ به نظر می رسد تجربه دولت و مجلس از مسیر لوایح سالانه همین خواهد بود که تا امروز رقم خورده است و با توجه به این شرایط بیثبات اقتصادی، شاید نتوان نقطه پایانی بر آن متصور شد. از این رو، چرا بودجه های طرح ها و تجربه های موفق توانمندسازی مددجویان در کمیته امداد را به گونه ای افزایش ندهیم که ان شاءا... دیگر مددجویی نداشته باشیم؟
این را بدانیم و باور کنیم که فقر در یک جامعه، محصول ناکارآمدی هایی است که تا اراده های بزرگ برای برچیدن آن نباشد، از میان نخواهد رفت.
در ضمن، نوروز و سال نو در پیش است، کمی هم با این طبقه مظلوم، مهربان تر باشیم...
ارسال نظرات