سال 1401 در شرایطی آغاز شد که دلار در کانال 26 هزار تومان بود. به مرور اما شاهد رشد نرخ ارز بودیم و تا پایان آبانماه به کانال 35 هزار تومان رسید. در آذرماه اما رشد این نرخ بیشتر شد و از 35 هزار تومان به 38 هزار تومان رسید. البته گفته میشود در بازار غیر رسمی، حتی 40 هزار تومان نیز معامله میشود. در زمان نگارش این یادداشت البته مقداری تب رشد نرخ ارز کاهش یافته و بهنظر میرسد با خبرهای از سرگیری مذاکرات، سرعت رشد قیمت کاهش پیدا کند. اما ریشهی رشد نرخ ارز در آذرماه چه بوده است!؟ بهنظر میرسد تغییرات قیمت دلار، ریشه در دو عامل دارد: تورم ایران و تورم آمریکا. هر دو روی قیمت ارز تاثیر داشتهاند و محاسبات نگارنده نشان میدهد با توجه به نرخ تورم ایران و آمریکا، در حال حاضر قیمت تعادلی 38 هزار و 500 تومان باشد و این رقم، چندان بالا نیست. برای کنترل نرخ ارز، در داخل باید بهدنبال کنترل نرخ تورم بود. در غیر این صورت دستکاری بانک مرکزی در بازار ارز، دوامی نخواهد داشت.
نرخ دلار، نشان میدهد که ارزش ریال در برابر دلار چقدر است. بنابراین نرخ دلار در ایران به دو عامل اصلی «ارزش ریال در ایران» و «ارزش دلار در آمریکا» بستگی دارد. ارزش ریال در ایران را تورم ایران نشان میدهد و ارزش دلار در آمریکا را تورم آن کشور. تورم نیز خودش از یک سو به رشد نقدینگی و چاپ پول در هر کشور بستگی دارد و از دیگر سو به رشد تولید آن کشور. همهی این توضیحات ذکر شد تا بدانیم که رشد نرخ ارز، همیشه صرفاً به چاپ پول بدون پشتوانه در ایران بر نمیگردد. نکتهی قابل توجه این است که اگر تورم در آمریکا بالا برود، ارزش دلار در آمریکا کاهش مییابد و بنابراین ارزش دلار نسبت به ریال کم میشود. یعنی نرخ دلار در ایران خیلی بالا نمیرود. در مقابل تورم ایران، اثر مثبت روی نرخ ارز دارد. یعنی به موازات تورم ما، نرخ ارز نیز بالا میرود. بهطور سنتی چون ایران میانگین 25 درصد تورم داشته و آمریکا تورمش زیر 5 درصد بوده، در سالهای مختلف، نرخ ارز رو به افزایش بوده است.
در ماههای اخیر اما نسبت به مشابه سال قبل، نرخ دلار در بسیاری از کشورهای جهان بالا رفت. چرا!؟ چون در ایام کرونا، آمریکاییها برای حمایت از تولید و مصرف، دستگاههای چاپ پول را روشن کرده بودند و همین باعث شد ارزش دلار در بازار آمریکا کاهش یابد. در ماههای اخیر اما افزایش سریع نرخ بهره و بهبود مبادله تجاری در این کشور باعث شد تورم دلار در آمریکا کنترل شود. بهبود مبادلات تجاری که از طریق افزایش سطح کالاها در بازار، تورم را مهار میکند و افزایش نرخ بهره نیز باعث میشود مردم آمریکا سپردهها در بانک را افزایش دهند و کاهش میزان پول در بازار به مهار تورم میانجامد. به همین دو دلیل، در ماههای اخیر ارزش پول ملی آمریکاییها افزایش پیدا کرد. این را میتوان در نرخ دلار بر حسب پول سایر کشورها دید. مثلاً در هشت ماه اول سال 1401 نسبت به زمان مشابه سال قبل، دلار نسبت به ین ژاپن، 23 درصد افزایش داشته است. در سوئد، نرخ دلار 20 درصد افزایش یافت، در بریتانیا تقریباً 15 درصد، در کرهی جنوبی نیز تقریبا 15 درصد و در ترکیه –که از همه بیشتر بود- شاهد رشد 97.5 درصدی نرخ ارز بودیم.
بنابراین افزایش نرخ دلار در سال جاری، تا حدی معلول افزایش ارزش دلار در بازارهای جهانی است که به بهبود ارزش دلار در بازارهای آمریکا باز میگردد. البته همانطور که پیشتر ذکر شد، تورم ایران نیز بیتاثیر نیست. تورم در سال جاری نیز در کشور ما بین 35 تا 40 درصد بوده است. بنابراین روال طبیعی آن است که نرخ ارز نیز باید افزایش یابد. به عبارت دیگر، وقتی به دلیل تورم، ریال بیارزش میشود، ما انتظار داریم قیمت عموم کالاها و خدمات –از جمله دلار- افزایش پیدا کند. حال اگر بانک مرکزی، بدون توجه به توان ارزیاش، بهدنبال تثبیت نرخ ارز باشد یکی دو سال بعد شاهد یک جهش جدی در نرخ ارز خواهیم بود. پس چه بهتر که در همین ایام که تورم داریم، نرخ ارز نیز به آرامی و به موازات تورم افزایش یابد. همانطور که در مقدمه ذکر شد، با توجه به تورم ایران و آمریکا و با محاسبه بر مبنای سال پایه 1397 که قیمت ارز واقعی بود و ناشی از مداخلات بانک مرکزی نبود، نرخ 38 هزار و 500 تومان چندان عجیب نیست.
اگر میخواهیم بهطور ریشهای جلوی رشد نرخ ارز گرفته شود، ضروری است که تورم مهار شود. برای مهار تورم نیز تقویت تولید داخلی و تمرکز روی دستیابی به ارزهای جهانروا ضروری است. بنابراین یک سیاست خارجی چابکتر و فعالتر با چین، کنار گذاشتن نسیهی برجام و انجام معاملات نقد با برخی کشورهای غربی و همچنین سیاست انقباضی پولی (در حد معقول و نه افراطی که منجر به رکود شود) ضروری است. همچنین باید توجه داشته باشیم که در شرایط تورمی، افزایش نرخ ارز در کنار معایب، مزایایی هم دارد: از جمله اینکه صادرات را بهصرفه میکند و واردات را از صرفه میاندازد و در مجموع به تقویت تولید داخلی کمک میکند. این موضوع البته ظرافتهایی نیز دارد که از حوصلهی این یادداشت خارج است.
ارسال نظرات