اخیراً دوستی میگفت رویکرد اقتصادی دولت رئیسی و دولت روحانی فرقی ندارد چون هر دو نفر نسخهی شوکدرمانی میلتون فریدمن را اجرا کردهاند؛ حسن روحانی در ماجرای بنزین و سید ابراهیم رئیسی در ماجرای حذف ارز 4200 تومانی برای واردات کالاهای اساسی که منجر به افزایش قیمت در طیفی از کالاهای اساسی شد. به او گفتم که این ادعا غلط است و افرادی که چنین ادعایی را مطرح میکنند، نه میدانند شوکدرمانی چیست و نه میلتون فریدمن را میشناسند. آنچه در آبان 1398 شاهد بودیم نیز کاملاً متفاوت از اقدامی است که دولت سیزدهم در ماجرای حذف ارز 4200 تومانی انجام داد. متاسفانه همانطور که در همهی رشتههای علمی افرادی را داریم که با دانش مقابله میکنند، در اقتصاد نیز افرادی هستند که شبهعلم نشر میدهند. حرفهای ایشان خطرناک است و اگر جامعه چنین مغالطه هایی را بپذیرد، در دام توسعهنیافتگی گرفتار میشود. در این یادداشت با توضیحی در مورد اصول علم اقتصاد، نشان میدهیم که چرا مقایسه سیاستهای اقتصادی دولت رئیسی و روحانی اشتباه است.
میلتون فریدمن استاد اقتصاد دانشگاه شیکاگو بود که یکی از تجویزهایش برای اقتصادهای بسته، آزادسازی اقتصادی بود. او معتقد بود که دولتها باید از سرکوب قیمتها دست بردارند و تعیین قیمتها را به بازار بسپارند. البته این سیاستها در کشورهای در حال توسعه غلط است و به تضعیف قدرت اقتصادی طبقات پایین درآمدی منجر میشود. اما این بدان معنا نیست که میتوان قیمت برخی اقلام را در شرایطی که اقتصاد با تورم رو به رو است، تا سالها ثابت نگهداشت. اصلی در اقتصاد داریم که میگوید هزینههای هر فرد در جامعه، درآمدهای دیگران است. تورم به این معناست که وقتی به بازار میرویم، هزینهی خرید کالاها و خدمات ما بیشتر شده است. خب این پول و هزینه را به دیگران میدهیم. پس به یک معنا، تورم به معنای بالا رفتن مجموع درآمد در کشور نیز هست. وقتی قیمت یک کالا (مثلاً بنزین) ثابت میماند ولی درآمدها بالا میرود مثل این است که درآمدها ثابت مانده و قیمت آن کالا پایین رفته است. چون در هر دو صورت، جامعه میتواند از آن کالا بیشتر بخرد.
یک اصل دیگری در اقتصاد هست که میگوید: تابع تقاضا نزولی است. یعنی وقتی قیمت یک چیز پایین بیاید، تقاضا برای آن افزایش مییابد. در شرایط تورمی، وقتی قیمت یک کالا ثابت نگه داشته شود، مشابه حالتی که تورم نیست ولی قیمت آن کالا روز به روز ارزانتر میشود، تقاضا برای آن کالا روز به روز بیشتر میشود. بنابراین اگر چه برای حمایت از مصرفکننده گاهی لازم داریم قیمت برخی کالاها را ثابت نگهداریم، باید بدانیم در بلندمدت چنین اقدامی نشدنی است. راه درست این است که وقتی شوک اقتصادی وارد میشود، دولت قیمت برخی کالاهای اساسی و کلیدی را در کوتاهمدت ثابت نگهدارد و در بلند آرام آرام قیمت را آزاد کند و به موازات آن برای حفظ حمایت از طبقات پایین درآمدی به آنها یارانهی نقدی بدهد. این روش کاملاً متفاوت با آن چیزی است که به آن شوکدرمانی میلتون فریدمن میگویند.
سال 1398 دقیقاً با شوکدرمانی مواجه بودیم. چون قیمت بنزین به 3 هزار تومان رسید –که جهش قابل ملاحظهای بود- و همچنین ابتدا هیچ حمایتی از مردم صورت نگرفت؛ یارانهای اضافه نشد و حتی هیچ وعدهای نیز برای افزایش قیمت به مردم داده نشد. رئیسجمهور نیز به تلویزیون آمد و با لبخند ملیحی گفت: «من خودم هم صبح جمعه فهمیدم که قیمت بالا رفته است!» روشن است که این رویه کاملاً اشتباه بود. اکنون نیز ما با تورم 40 درصدی مواجهیم. در چنینی شرایطی دوباره ثابت ماندن قیمت بنزین در 3 هزار تومن آن هم در شرایطی که یک بطری آب معدنی بیش از 4 هزار تومان شده است، به معنای آن است که گویی قیمت بنزین سال به سال کاهش مییابد. به همین خاطر دوباره تولید داخل، کفاف بازارهای داخلی را نمیدهد و در آینده مجبور به واردات بنزین با رقمی نزدیک به 30 هزار تومان و عرضه در بازار داخلی به قیمت 3 هزار تومان هستیم. پس اگر در این خصوص تدبیری نباشد، دوباره مجبور به تکرار تراژدی 1398 خواهیم بود.
در مورد حذف ارز 4200 تومانی اما دولت سیزدهم کاملاً متفاوت با دولت دوازدهم عمل کرد. اولاً پیش از اجرای طرح، شخص رئیسجمهور و برخی وزرا به تلویزیون آمدند و طرح را بهطور کامل توضیح دادند و مسئولیت آن را بر عهده گرفتند. در ثانی پیش از حذف ارز 4200 تومانی، یارانهها را به حساب عموم مردم واریز کردند. یارانه برای یک خانوادهی چهار نفرهی تحت پوشش کمیتهی امداد یا بهزیستی یک میلیون و ششصد هزار تومان بود و برای یک خانوار عادی 900 هزار تومان. این مبلغ اگر چه همهی مشکلات را حل نمیکرد اما نیاز خانوادههای طبقات پایین درآمدی برای خرید کالاهای اساسی را تامین میکرد. خانوادهای که پیشتر به نان شب محتاج بودند، برایشان مهم نبود که مثلاً مرغ از کیلویی 30 هزار تومان به کیلویی 60 هزار تومان میرسد. آنها پیش از این نیز از خوردن مرغ محروم بودند اما با گرفتن یارانهی 1 میلیون و 600 هزار تومانی اولاً به نان شب محتاج نشدند و در ثانی احتمالا قدری در خرید مرغ (دستکم یکی دو بار در ماه) کمکشان کرد. به همین خاطر آمارها حاکی از کاهش نابرابری است.
نتیجه آنکه سیاست دولت سیزدهم بر خلاف دولت دوازدهم، هرگز شوکدرمانی نبود. بلکه مبتنی بر حمایت از طبقات پایین درآمدی بود. احتمالاً به همین خاطر بود که پس از افزایش قیمت کالاهای اساسی و حذف ارز 4200 تومانی، اعتراض و آشوب خیابانی نداشتیم. داگلاس نورث میگوید ریشهی خشونت اقتصادی آن است که رانت بهصورت نامولد و نابرابر توزیع شود و به برخی گروههای قدرت نرسد. مقایسه آبان 1398 با سیاست حذف ارز 4200 تومانی دولت آقای رئیسی نشان میدهد که دولت فعلی، با شیوه خاص آن را اجرا کرد و بنابراین از بروز نارضایتی جلوگیری کرد. به همین دلیل دست ضدانقلاب خالی ماند تا اینکه اکنون یک موضوع غیر اقتصادی را دستمایه ایجاد آشوب و نا امنی قرار دادند که البته دیدیم که در کل کشور کمتر از 200 هزار نفر به اعتراضات و آشوبها پیوستند و همین، حاکی از آن است که عموم مردم و طبقات پایین درآمدی با این آشوبها همراهی نکردند.
ارسال نظرات