19 مهر 1401 - 12:49

وقتی پنجره باز نشود، هواشناسی مرجع است!

نویسنده :
سلمان معمار
کد خبر : 12799

پایگاه رهنما:

بودریار (جامعه شناس مشهور فرانسوی) یک کتاب مهمی داره به نام «جنگ خلیج فارس اتفاق نیفتاده» که سرو صدایی بلند کرد. خلاصه حرفش این بود که آنچه ما از رسانه ها به عنوان جنگ دیدیم با چیزی که آنجا بود اینقدر تفاوت داشت که میشود گفت اصلا رخ نداد. رابطه دریافت ما از واقعیت و واقعیت قطع شده و حتی دو چیز متفاوت است. از مباحث فلسفی اش گذشته اگر این بنده خدا هنوز زنده بود احتمالا با دیدن «انقلاب 1401» ایران دوباره کتاب می نوشت. انقلابی که شاید بشه بهترین اسمش رو گذاشت «انقلاب مجازی»

اگر همین امروز به حجم توییت و پست و ... نگاه کنید فکر می کنید این رویداد حداقل یکساله که در جریان و ماه ها درگیری داشته است . در حالیکه عملا کمتر از یک هفته حضور خیابانی با دو روز اوج داشته است. فکر می کنید کشور در اعتصاب و تعطیلی و غم فرو رفته اما بازار حتی برای نیم ساعت هم تعطیل نشد.  فکر می کنید خون در خیابان ها جاری است اما مردم در حال زندگی و خرید و عروسی و عزا و روزمره هستند. فکر می کنید میلیون ها نفر مثل 57 به خیابان ها ریختند اما کف میدان خبر خاصی نیست. چطور چنین فاصله ای ممکنه؟

در واقع میشود ادعا کرد امروز یک ایران مجازی ساخته شده است. در این ایران مجازی مردم سیاه پوش و خونین مشغول سنگر بندی اند. سپاهی ها در حال فرارند، مقامی عالی رتبه که یکبار هفته پیش فوت کرده بود دوباره فوت کرده، پول ها را به بانک سوییس برده اند، در خیابان هایش جنازه می برند، خلاصه کار تمام است. انقلاب در لبه پیروزی و حتی در نقاطی پیروز شده. این «ایران برساخته» و «ایران واقعی» فاصله نجومی دارند. رابطه بین این دو کاملا قطع نیست اما دو چیز مجزا ست.

فعالان صاحب این تصویر می خواهند با تهییج مردم آن را واقعی کنند. انگار که از درون آینه به سمت واقعیت فشار بیاوری. بزرگنمایی می کند و جایزه می دهد. این یک مرحله جلوتر از جنگ خلیج فارس است. دست درازی تصویر به واقعیت.  فشار روانی روزهای اولیه به قدری بود که با صرف گشت زدن در مجازی آماده افسردگی و انفجار بودید. احساس گناه می کردید. چنین فشاری در 88 نبود. انگار کل سال 98 رو در یک هفته بریزید. شاید به همین دلیل بود که قطع شدن اینترنت ضربه مهمی به جریان وقایع زد. ارتباط بین واقعیت و برساخت به کلی قطع شد. اما این بار یک اتفاق بسیار جالب افتاد. زندگی در ایران مجازی کاملا مستقل ادامه پیدا کرد و فاصله بیشتر و بیشتر شد.

معترضین در ایران واقعی در خانه بودند اما در ایران مجازی به پایتخت رسیده بودند. و جالب تر  اینکه این ایران مجازی تنها راه ارتباطی ایرانیان خارج از کشور شد. درغیاب واقعیت تصویر کاملا جایش را گرفت. بخشی از مهاجرین به واقع تصور می کردند (و شاید بکنند) که انقلاب شده است. سرکوب گسترده ای در جریان است. سکوت ایران نه از سر آرامش بلکه بخاطر قطعی نت و خفقان است. پس اگر در ساعات پایانی نباشیم در دهه فجر که هستیم. شاهین نجفی امان نامه می دهد. فلانی تقسیم غنایم می کند. دیگری فرمان حمله 24 ساعته به تهران می دهد. حیرت آور است!

از کارداشیان تا جی کی رولینگ هم از این انقلاب بزرگ حمایت می کنند.  راجر واترز مورد جالبی است. در عین آگاهی و اشاره به برنامه سوریه سازی اصلا متوجه نیست دارد با رسانه سعودی صحبت می کند و عملا بخشی از همین تصویر می شود. در واقع وقتی فراواقعیت جای واقعیت را می گیرد حتی آگاهی هم کافی نیست. به دوست مهاجر نگرانم می گفتم باید باشی و ببینی، رسانه کافی نیست. وقتی داده ها دروغ آمیز باشد قدرت پردازنده تعیین کننده نیست. ورودی، ورودی مهم است.

«انقلاب مجازی» صرفا ساخته رسانه ها نیست. کاربران هم در آن مشارکت دارند. آنها در واقع رویای خودشان را در ایران مجازی می بینند و شبکه اجتماعی به آنها این فرصت را می دهد که در این رویا زندگی کنند. با دوستان هم فکرشان انقلاب کنند. هشتگ زدن مثل فریاد زدن می شود.

اما واقعیت. واقعیت واقعی است. و مثل عصای موسی اژدها را بی معنا می کند. و حاضران تازه می فهمند چیزی که میدیدند تصویر بود. عده ای افسرده می شوند، عده ای بیدار و عده ای هم ترجیح می دهند لذت تصویر را ادامه دهند. اما به شرطی که عصا انداخته شود. تا وقتی پنجره باز نشود، هواشناسی مرجع است.

ارسال نظرات