حادثه تلخ کسالت و درگذشت یک خانم در تهران، پس از بازداشت توسط گشت پلیس امنیت اخلاقی، صرف نظر از آنکه سابقه چندین ساله بیماری مغزی وی بر اساس اسناد و مدارک پزشکی محرز است، به خودی خود اتفاقی ناگوار بود و همه را متأثر کرد. از یک طرف، مسئولان عالی نظام و فرماندهان ارشد فراجا بر پیگیری دقیق ابعاد مسئله و برخورد قانونی و قاطع با تخلفات و قصورهای احتمالی تاکید کردند و از سوی دیگر، دیدگاههای مختلفی درباره ساز و کار مناسب و منطقی برخورد با ناهنجاری پوششی و اخلاقی در جامعه و تجدیدنظر در ساز و کار فعلی – که عملا به معنای افتادن بار مسئولیت همه نهادهای مسئول بر دوش پلیس است – مطرح شد.
اما آنچه در این ماجرای تلخ خیلی زود باعث به انحراف رفتن اصل قضیه و گم شدن صدای واقعی مردم شد، حرکات ساختارشکنانه و ضد امنیتی بود که از دو روز بعد از درگذشت خانم امینی در سطح برخی شهرها از جمله پایتخت آغاز شد و به بهانه پیگیری و احقاق حق آن مرحومه، با تخریب اموال عمومی و خصوصی و آتشافروزی، توهین آشکار به مقدسات و حمله به نیروهای حافظ امنیت و حتی تخریب خودروهای امدادی از قبیل 70 دستگاه آمبولانس و چندین خودروی آتشنشانی، برای چند روز متوالی استمرار یافت. تا جایی که منجر به جان باختن حدود 70 نفر شد که تعداد قابل توجهی از آنها، یا نیروهای حافظ امنیت مردم – اعم از پلیس، سپاهی، بسیجی و ارتشی – بودهاند و یا بعضا مردم عادی بودهاند که با ترفندهای کشتهسازی، توسط آشوبگران و اراذل و اوباش جان خود را از دست دادهاند.
نکته مهم در این میان، این است که با وجود رو شدن سریع دست آتشافروزان و تهدیدکنندگان امنیت جامعه و حمایت علنی و عملی جریانهای سلطنتطلب، تجزیهطلب، منافقین و ... از آنها، اما عدهای بر تداوم و استمرار ناآرامیها و التهابات عصرگاهی و شبانه در سطح برخی شهرها اصرار دارند و گویا نمیخواهند قبول کنند که بهرهبردار اصلی این وضعیت ناپایدار و متلاطم، دشمنان این آب و خاک هستند که نمیخواهند سر به تن این مردم باشد؛ تا جایی که تاثیر این التهابات همچنان در برخی شهرها از جمله تهران و در حالت خستگی و اضطراب روحی مردم و بلاتکلیفی کسب و کارهای عدهای دیگر دیده میشود. حالا مسئله اینجاست که این استمرار بیش از حد التهابات و ناآرامیها، چه تاثیری بر وضعیت عمومی جامعه و انسجام اجتماعی کشور دارد و راه حل اساسی آن چیست؟
یکی از مهمترین آثار اجتماعی و روانی تداوم این وضعیت ناآرام، شکلگیری تدریجی و زیرپوستی احساس اضطراب اجتماعی و ناامنی روانی در کف جامعه است که عملا به معنای ضربه به «بهداشت روانی» جامعه است. سرایت این وضعیت روانی آشفته به درون خانوادهها و به ویژه کودکان و نوجوانان، به مراتب آثار بدتر و عمیقتری در پی خواهد داشت و چه بسا در چند نسل باقی خواهد ماند.
نتیجه دیگر تداوم و استمرار این وضعیت بیثبات اجتماعی و امنیتی، گسست اجتماعی و شکلگیری حس بیاعتمادی میان اقشار مختلف مردم است که اتفاقا همه این اقشار فصول مشترکی در باورها، دغدغهها و آرمانهایشان دارند، اما بروز این حس فاصله و گسست، باعث بیاعتمادی آنها به حسن نیت همدیگر و اختلاف و تفرقه خواهد شد.
نتیجه بعدی و ناگوار استمرار و تداوم این وضعیت ناامنی و التهاب، عادی شدن روند قبحشکنی از مقدسات و ارزشهایی است که همین مردم سالیان سال برای این ارزشها زحمت کشیدهاند و خون دل خوردهاند و جانشان را دادهاند. وقتی – العیاذ بالله – عدهای آدم بیریشه، قرآن کریم را آتش بزنند یا پرچم کشور را – که به قول حاج قاسمِ شهید و عزیز دل ملت ایران، برای نشاندن آن پرچم بر هر قلهای ده ها و صدها شهید تقدیم شده – به آتش میکشند و یا از سر زن عفیف و محجبه چادر میکشند و به مقدسات فحاشی میکنند، این یعنی روندی طراحی شده و دنبال میشود که به دنبال حرمتشکنی از مقدسات این مردم و عادی شدن این کار و ریختن قبح آن است و این مسئله، حتما در درازمدت نتایج دردناکتر و بدتری برای بدنه اجتماع در پی خواهد داشت.
اینها گوشهای از نتایج ناگوار این وضعیت حوزه فرهنگی و اجتماعی کشور است؛ حالا سوال اینجاست که راه علاج این وضعیت چیست؟
بدون تردید و تعارف، مهمترین و فوریترین اقدام پیشگیرانه از آشوبها و اقدامات ساختارشکنانه آینده، طراحی ساز و کار روشن، منطقی و عملیاتی برای اجرای اصل 27 قانون اساسی جمهوری اسلامی است که تشکیل اجتماعات و راهپیماییها را بدون حمل سلاح و به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد، آزاد دانسته است. این کار علاوه بر آنکه منجر به انسجام اجتماعی بیشتر در جامعه خواهد شد، راه را بر سوء استفاده جریانهای ضدمردمی خواهد بست.
ارسال نظرات