- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
- حل مسائل ایران را از کنیسههای آمریکا طلب نکنید
- چرا رسیدگی به پرونده شهید آرمان علیوردی طولانی شده است؟ / نقش هر یک از متهمان در وقوع قتل باید مشخص شود
- جنگ بیشتر؛ سفره کوچکتر | تاثیرات اقتصادی تنش افغانستان و پاکستان
- فراز و فرود بانک آینده؛ از ایرانمال تا بدهی ۵۰۰ هزار میلیاردی
- راز محبوبیت آیتالله اشرفی اصفهانی/ چرا مردم کرمانشاه هیچگاه شهید محراب را فراموش نکردند؟
- بدهیهای ارزی عراق؛ میراث سنگین و چالشهای پیشروی دولت السودانی
- ایران: به همین خیال باش!
چهارشنبه ؛ 05 آذر 1404 
عضویت ایران در سازمان شانگهای و روند تغییر نظم جهانی
رئیسجمهور ایران برای شرکت در بیستودومین اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای، به شهر تاریخی سمرقند سفر کرد تا گامهای نهایی رسمیت یافتن عضویت ایران در این سازمان انجام شود. تکاپوی گسترش سازمانهایی، چون شانگهای و بریکس و پذیرش عضویت ایران در این سازمانها نشان از پویایی در ایجاد بلوکبندیهای جدید جهانی است. طی چهار دهه گذشته به موازات کاهش هیمنه و هژمونی امریکا، برخی کشورهای دیگر به توسعه قدرت خود در ابعاد گوناگون پرداختهاند. روسیه بعد از فروپاشی شوروی و تحقیر تاریخی که در پی آن متحمل شده بود با حضور پوتین توانسته اعتماد به نفس خود را بازیابی کند و به توسعه قدرت خود بپردازد. چین نیز با اتخاذ رویکرد توسعهگرایی اقتصادی و دوری از تنش، توانسته به رشد چشمگیر اقتصادی دست یابد و فاصله خود را با اقتصاد اول دنیا کم کند. کشورهای دیگری همچون هند توانستهاند در نیم قرن گذشته به توسعه قدرت خود بپردازند. در این میان وقوع انقلاب اسلامی در ایران، اثر بزرگی بر معادلات جهانی گذاشته و جبهه جدیدی در برابر غرب سلطهگر باز کرده است. این تحولات در کنار تعمیق مشکلات داخلی امریکا و مشکلات روزافزون اروپا در حوزههای شکافهای سیاسی و مشکلات اجتماعی ناشی از چالش هایی، چون جنگ در اوکراین، سبب تسریع در روندی شده که از سالها قبل با عنوان «تغییر نظم جهانی» و «آغاز دوران پساامریکا» توسط استراتژیستهای بزرگ غربی نسبت به آن هشدار داده شده بود.
تقریباً از ۱۵ سال پیش در سخنان و قلم استراتژیستهای غربی به کرات به این اشاره شده که با شکست امریکا در طرح «خاورمیانه جدید» که جمهوری اسلامی ایران، عامل اصلی این شکست بود، نظم جدیدی در جهان به وجود خواهد آمد که طبیعتاً مطلوب امریکا نیست. در آن سالها حتی «ریچارد هاس» رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی امریکا در یک یادداشت با عنوان «نظم بیقطبی، نظم چندقطبی» گفته بود که به زودی دیگر امریکا یک ابرقدرت بلامنازع نخواهد ماند، بلکه تبدیل به یک قدرت جهانی در کنار قدرتهای نوظهور همچون روسیه، چین، هند، برزیل و ایران خواهد شد.
امروز با گذشت سالها این پیشبینی رنگ واقعیت گرفته و استراتژیستهای غربی نیز به آن اذعان کردهاند و بر همه روشن شده است کشورهایی که مناسبات کنونی جهانی را ناعادلانه و متناسب با قدرت و جایگاه کنونی خود نمیدانند و آن را به صورت یکجانبه در خدمت اهداف امریکا به طور خاص و اهداف غرب به طور عام میدانند در پی ایجاد بلوکبندیهای جدید قدرت جهانی هستند تا به تغییر نظم جهانی شتاب بیشتری دهند و جایگاه شایسته خود را در این نظم به دست بیاورند. در واقع یکی از پیشرانهای تغییر نظم جهانی، ایجاد و تقویت بلوکبندیهای جهانی متفاوت از ساختار فعلی قدرت و برای تغییر نظم کنونی و ایجاد نظم جدید است.
سازمان شانگهای را باید یکی از مهمترین این بلوکبندیهای جهانی دانست که در کنار گروه بریکس در پی تقویت بلوکبندیهای نظم جدید است. عضویت ایران در این سازمان علاوه بر منافع بزرگ اقتصادی و ژئوپلتیکی که برای کشور دارد مسبب تقویت روند بلوکبندی جهانی برای تغییر نظم موجود است. از نظر موقعیت جغرافیایی، فرهنگی، اقتصادی، انرژی و از همه مهمتر موقعیت گفتمانی جمهوری اسلامی ایران و پیشرو بودن آن در مبارزه با نظم تبعیضآمیز و ناعادلانه فعلی و دفاع از ملتهای مظلوم جهان، عضویت ایران علاوه بر منافع اقتصادی و راهبردی کلان میتواند جایگاه سازمان شانگهای را به مثابه یک سازمان تغییرطلب جهانی افزایش داده و منافع زیادی را برای ملتهای منطقه به ارمغان بیاورد. افزایش قدرت سازمان شانگهای از لحاظ منابع انرژی، تسهیل دور زدن و بیاثر کردن تحریمها، افزایش تلاش جمعی برای مهار مشکلات امنیتی ایجاد شده توسط گروههای مورد حمایت غرب و از همه مهمتر همگرایی بیشتر قدرتهای شرقی، چون چین، روسیه و ایران برای مقابله با یکجانبهگرایی و سلطهگری غرب، افق پیش روی عضویت ایران در سازمان شانگهای است. روند تقویت بلوکها و اتحادیههای منطقهای و جهانی غیرغربی، روندی است که از مدتها قبل آغاز شده و نقطه آغازی بر پایان جهان تکقطبی امریکامحور است. جهان در تکاپوی عصرپساامریکا است و مدتهاست که امریکا در عرصه ذهنی از ابرقدرتی کنار رفته و تقویت سازمانهایی، چون شانگهای این واقعیت را در عرصه عینی نیز محقق خواهد کرد.

ماجرای مهسا و آن چه باید دید
باز هم یک خبر تلخ از گشت ارشاد یا هر چیز دیگری که میخواهیم اسمش را بگذاریم. دختری22 ساله به اتهام پوشش نامناسب دستگیر و برای گرفتن تعهد و آموزش به پاسگاه امنیت اخلاقی وزرای تهران منتقل می شود. براساس گزارش ها مهسا امینی در کمتر از دوساعت به دلیل عارضه ایست قلبی به بیمارستان منتقل می شود اما به کما می رود و 48 ساعت نمی گذرد که فوت می کند. از همان ابتدا مهسا سوژه رسانههای داخلی و خارجی می شود و موجی از واکنشها به راه می افتد. موضوعی که به حدی افکار عمومی را متاثر می کند که رئیس جمهور از حاشیه اجلاس شانگهای دستور پیگیری ماجرا را توسط وزیر کشور صادر می کند و بدیهی است که افکار عمومی در این موضوع تلخ و دردناک منتظر پاسخی شفاف و قانع کننده است.با این حال اغراق نیست اگر بگوییم تهاجم رسانه های معاند علیه کشورمان عموما برپایه سه شاخه اصلی زیر است:
نخست؛ بازنمایی و بزرگ نمایی ناکارآمدی ها، دوم؛ بازنمایی و بزرگ نمایی خطاها و فسادها و سوم؛ تشدید شکاف ملت- دولت و در این فقره آخر، مواجهه حاکمیت با حجاب یکی از مصادیق آن است.
تبدیل مسئله حجاب از یک موضوع فردی – اجتماعی و مذهبی به یک مسئله سیاسی، تبدیل حجاب به ابزاری برای ابراز اعتراض ها و تبدیل حجاب به ابزاری برای مبارزه منفی، در واقع عملیاتی بوده که رسانه های معاند بر آن متمرکز بوده اند، موضوعی که در این سال ها از منظر حاکمیت عرصه فردی و اجتماعی تعریف می شده و می شود اما به تدریج تبدیل به عرصه کنش های اجتماعی سیاسی شده است. تغییری که به نظر می رسد متولیان امر باید به آن توجه ویژه کنند.
از این منظر سه نکته به نظر می رسد:
1. ما با جامعه ای مواجه هستیم که به هر دلیلی مسئله حجاب در آن یک رها شدگی 30 ساله داشته است. مرور مصادیقی همچون مادران محجبه ای که دختران شان قیود مادر را ندارند، بازاری که لباس با پوشش مناسب در آن به سختی می توان یافت، تلویزیونی که در معرفی چهره واقعی زن مسلمان ایرانی دچار تناقض است، صدا و سیمایی که دیگر مرجع نیست، شبکه های ماهواره ای که برای خانواده ایرانی به طور مستمر خوراک مسموم تامین می کنند، ورود به عصر جامعه شبکه ای که لازمانی و لامکانی جزو اصول لاینفک آن است و مواجهه با نسل «زد»ی که دنیای بدون اینترنت را تجربه نکرده است. واقعیت هایی که چه مقبولمان باشد چه نباشد خودشان را در این سال ها به تدریج به ما تحمیل کرده و می کنند. در واقع در مسئله حجاب با متغیرهای جدیدی روبه رو هستیم، بنابراین باید راه حلهای متناسب و به روز یافت که به جرئت می توان گفت آن چه در میدان می بینیم، متناسب با واقعیت های صحنه نیست.
2. به نظر می رسد از منظر فقهی نیز باید به مسئله حجاب ورود کرد. طبیعتا این حوزه عرصه ای است که باید به فقها و علمای دینی سپرده شود، مسئله ای که البته در تعیین مصادیق آن عرف و فرهنگ عامه در تعیین حدود آن نقش تاثیرگذاری دارد، آن چنان که مثلا بیرون بودن بخشی از موی زنان چادرنشین که جزئی از فرهنگ و عادت اجتماعی شان است، دراحکام پذیرفته شده است.
3. براساس آن چه گفته شد، واقعیت این است که ما در زمینه حجاب یک رهاشدگی 30 ساله را تجربه کرده ایم و حال با واقعیت هایی مواجه ایم که بخش قابل توجهی از جامعه مان را دچار تغییر کرده است. سوال اصلی این است که برای برخورد با چنین واقعیتی چه باید کرد؟ از طرفی براساس اذعان مسئولان در مسئله حجاب حدود 20 سازمان و نهاد مسئولیت دارند، حال آن که از بین این 20 متولی تقریبا نیروی انتظامی تنها مجموعه ای است که طبق وظیفه عموما سلبی خود سعی می کند با وجود همه هزینه ها آن را انجام دهد. این که نیروی انتظامی به عنوان مجموعه ای که باید برای آحاد جامعه اطمینان بخش باشد، در مسئله برخورد سلبی با بدحجابی چه اعتبار اجتماعی را از دست می دهد، موضوع یادداشت نگارنده نیست اما این مسئله را نمی توان نادید گرفت آسیبی که به تدریج طی سال های متمادی و در یک فرایند تدریجی و برنامهریزی شده بر بخش قابل توجهی از جامعه ما عارض شده، در یک فرایند کوتاه مدت دفعی و سلبی نمی تواند اصلاح شود.
4. و نکته آخر این که اگر چه مسئله حجاب به ابزاری برای رسانه های معاند و پروژه بگیرهای چهارشنبه های سفید و مسیح علی نژادها تبدیل شده است اما به نظر می رسد باید با معضل بدحجابی در جامعه، واقع بینانه و ریشه ای برخورد شود. در تهاجم ترکیبی که درگیر آن هستیم، در حوزه رسانهای، مصداق حجاب به عنوان ابزاری سیاسی استفاده می شود. در واقع از حجاب به عنوان ابزاری برای مبارزه منفی استفاده می شود موضوعی که به نظر می رسد باید با آن با توجه به واقعیت های میدان برخورد شود. به عبارتی وجود گشت ارشادی که رویکردی دفعی و سلبی دارد، هر قدر هم که منطق قانونی داشته باشد، می تواند زمینه ها و بهانه هایی را برای تشدید شکاف های اجتماعی فراهم کند. بله از این واقعیت نمی توان چشم پوشید که در تهاجم رسانه ای، بدسلیقگی ها و خطاهای فردی که در گشت ارشادها اجتناب ناپذیر است، خوراکی است برای تحریک شکاف های اجتماعی در بین اقشار مختلف و تشدید شکاف ملت - دولت، موضوعی که دشمنان ایران و انقلاب از آن به نحو احسن استفاده می کنند. مسئله ای که به نظر می رسد حاکمیت باید برای آن فکری اساسی و متناسب با واقعیت های میدان کند.

سلاحی قویتر از بمب هستهای!
مسعود اکبری1- در زمان رژیم بعث و دورهای که صدام از پیادهروی اربعین ممانعت میکرد، زوار از وسط نخلستانها عبور میکردند. زائرین اباعبداللهالحسین(ع) در آن مقطع بهدلیل مسائل امنیتی در روز معمولاً استراحت میکردند و پنهان میشدند و شبها حرکت میکردند. آن زمان صدام تهدید کرده بود اگر کسی به این زائران خدمترسانی کند، دفعه اول دو پای او قطع و بار دوم اعدام میشود. بر اثر همین مسئله، بسیاری از این خادمان شکنجه شدند و خانههای عدهای خراب شد و تعدادی از عاشقان سید و سالار شهیدان نیز اعدام شدند. و حالا از خونهای جاری در طریقالعلما، رسیدهایم به سیل میلیونی زوار اباعبداللهالحسین(ع) در جاده نجف به کربلا.
به گفته مقامات مسئول در عراق، امسال بیش از 30 میلیون نفر از حدود 80 کشور و ملیت در این گردهمایی عظیم شرکت کردهاند. آن هم در زیر آفتاب سوزان و دمای بیش از 45 درجه و مسیری حدود 85 کیلومتر و 1452 عمود. «الَّذينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَكُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إيمانًا وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَنِعمَ الوَكيلُ»؛ اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.(سوره مبارکه آلعمران، آیه 173)
2- کار دشمن دلهره افکندن، تحقیر و ایجاد تردید است و این دقیقا کار شیطان نیز هست. در نقطه مقابل، اعتماد به وعده الهی موجب شجاعت، خودباوری، اعتماد به نفس و ثبات قدم میشود. به این نمونه توجه کنید: در دوران جنگ تحمیلی حتی «سیم خاردار» هم به ایران نمیفروختند. حتی اگر کشوری این کار را انجام میداد، آن کشوری هم که باید این سیم خاردار از داخلش عبور میکرد با ما همراهی نمیکرد و اجازه نمیداد. یک طرف ما بودیم، یک طرف هم مدرنترین وسایل جنگی آن روز را با کمیّت بالا در اختیار داشت.
3- بحرین جزیرهای نفتخیز بود و به صید مرواریدهای اعلاء شهرت داشت. این جزیره در مسیر تجارت و دریانوردی جهانی قرار داشت و بخشی از اراضی استراتژیک ایران محسوب میشد. و اما در اردیبهشتماه 1349 نمایندگان مجلس شورای ملی در دوره محمدرضا پهلوی پس از استماع گزارش نمایندگان سازمان ملل در نهایت بیکفایتی و بیعقلی، به جدا شدن بحرین از ایران رأی دادند و این جزیره نفتخیز و استراتژیک که از پیش از دوران اسلامی تحت حاکمیت ایران بود از کشور ما منفک شد و حاکمیت چندصدساله ایران بر استان چهاردهمِ آن زمان، پایان پذیرفت.
محمدرضا پهلوی در شهریور ۱۳۴۹ در توجیه این بیکفایتی و وطن فروشی در مصاحبه با روزنامه گاردین گفت: «با توجه به اینکه ذخایر مروارید بحرین به پایان رسیده است، بحرین از نظر ایران دیگر اهمیتی ندارد.»! امیرعباس هویدا نخستوزیر وقت هم در اظهارنظری تأملبرانگیز گفت: «به هیچکس مربوط نیست. دختر خودمان بود، به هرکس میخواستیم شوهرش دادیم.»!
نکته قابل توجه اینجاست که جدایی بحرین از ایران به دستور انگلیس انجام شد. یعنی در دوران رژیم پهلوی وضع بهگونهای بود که حکومت در ایران با دستور انگلیس، یک استان را از کشور جدا کرده و چوب حراج به آن زد. اما اکنون کار به جایی رسیده که یکروز ایران با توقیف نفتکش متخلف انگلیسی، پاسخ دزدی دریایی «بریتانیای صغیر» را داده و او را گوشمالی میدهد و روز دیگر با دستگیری و محاکمه و زندانی کردن جاسوس دوتابعیتی، لندن را نقره داغ میکند.
جالب اینجاست که کار به جایی میرسد و ایران در نقطهای از اقتدار و استقلال قرار میگیرد که سطح دغدغه طرف انگلیسی این میشود که چرا با مرگ ملکه، مقامات ایران تسلیت نگفتهاند؟ و طرف مقابل به پادوهای رسانهای خود مأموریت میدهد که به ایران بگویید که لااقل برای ملکه یک پیام تسلیت صادر کند و بریتانیا(ی صغیر) را سنگ روی یخ نکند.
4- ششم آذرماه سال ۱۳۲۲ رؤسایجمهور سه کشور پیروز جنگ جهانی دوم بدون اطلاع دولت وقت(رژیم پهلوی)، وارد ایران شدند و یکی از کنفرانسهای چندگانهشان را در سفارت شوروی در تهران برگزار کردند. در این کنفرانس چهار روزه «فرانکلین دلانو روزولت» رئیسجمهور آمریکا، «وینستون چرچیل» نخستوزیر انگلیس و «ژوزف استالین» رهبر اتحاد جماهیر شوروی حضور داشتند. نکته قابل توجه اینجاست که مقامات ارشد رژیم پهلوی در روز ورود این 3 مقام خارجی در جریان قرار گرفتند و تا لحظه ورود، هیچ خبری نداشتند.
محمدرضا پهلوی برای شرکت در کنفرانس به سفارت شوروی در تهران رفت، اما در جریان کنفرانس، چرچیل و روزولت حاضر نشدند به دیدار شاه ایران بروند و تنها با وی در محل سفارت دیدار کردند. چرچیل تنها برای چند دقیقه در حیاط سفارت شوروی با شاه دیدار کرد که شامل سلام و احوالپرسی و گرفتن یک عکس بود. در دیدار کوتاه شاه با روزولت نیز، محمدرضا پهلوی از رئیسجمهور آمریکا خواست تا پدرش (رضاشاه) را از جزیره موریس به جای دیگری که آب و هوای بهتری دارد، منتقل کند!
و اما اکنون کار به جایی رسیده که مذاکرات ایران با انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین تحت عنوان مذاکرات ایران و 1+4 برگزار شده و آمریکا در حالتی تحقیرآمیز در خارج از اتاق مذاکرات به انتظار مینشیند تا بعد از جلسه خبردار شود که داخل اتاق چه اتفاقی افتاده است. به گفته یکی از نمایندگان کنگره آمریکا، واشنگتن در مذاکرات ایران و 1+4 مانند کودکی در اتاق کناری نشسته و از سوراخ کلیدِ در با حسرت به اتاق مذاکره نگاه میکند.
بله، یقین به وعده الهی و بیاعتنایی به وعده دشمن و به عبارتی اعتماد به خدا و بیاعتمادی به کدخدای خودخوانده! نتایج درخشانی در پی دارد. در حال حاضر و به اذعان رسانههای غربی، مدتهاست که ساختار حاکمیتی آمریکا به سان «ببر کاغذی» است. در این سالها دولت آمریکا به طرق مختلف تقلا میکرد تا با ایجاد فضای مهآلود از خود صدای ببر غرّان درآورد.
اما هرچه میگذرد، این هیمنه پوشالی بیشتر فروریخته و چهره بدون روتوش آمریکا و شرکای اروپاییاش بیشتر نمایان میشود. حالا افکارعمومی در سراسر جهان به چشم میبیند که آن ببر غرّان، کاغذی و پوشالی بود و آن که ادای پلنگ را درمیآورد، شغالی بیش نبوده است.
5- در سال 1354 (در دوره رژیم پهلوی) قرارداد ساخت، نصب و تحویل ۲ واحد نیروگاه هستهای در بوشهر بین سازمان انرژی اتمی ایران و شرکت کرافت ورک یونیون آلمان (KWU) امضاء شد. شرکت آلمانی متعهد بود سوخت هستهای مورد نیاز نیروگاه را برای مدت ۱۰ سال تأمین کند. شرکت KWU تا سال 1357 عملیات طراحی، احداث و تأمین تجهیزات پروژه را براساس مفاد قرارداد منعقده اجرا کرد و با پیروزی انقلاب اسلامی، با بیعملی و عهدشکنی از اجرای تعهدات خود سرپیچی کرد. ایران تا سال 57 بیش از ۷۰ درصد از مبلغ مندرج در قرارداد را به شرکت آلمانی پرداخت کرده بود اما طرف آلمانی تنها ۴۰ درصد در پروژه پیشرفت داشت. نیروگاه اتمی بوشهر در دوران جنگ تحمیلی نیز ۲ بار توسط نیروی هوای رژیم بعث و با حمایت ویژه آمریکا بمباران شد.
روزها و ماهها و سالها گذشت. جوانان مؤمن، غیور و نخبه ایرانی آستینها را بالا زده و با مجاهدت شبانهروزی، ایران را به پیشرفتهای چشمگیر و خیرهکننده در صنعت هستهای رساندند. در حال حاضر همانطور که مقامات ارشد کشورمان تاکید کردند، با اینکه ایران دانش و توان فنی ساخت بمب اتم را دارد، ولیکن چنین برنامهای در دستورکار نیست.
رهبر معظم انقلاب- 28 بهمن 1400- فرمودند: «جبهه دشمن روی مسئله انرژی هستهای ما- که میدانند صلحآمیز است- چه تکیه ظالمانهای میکند. حالا اسم میآورند که ایران تا تولید بمب فلان قدر فاصله دارد؛ اینها حرفهای مهمل و بیمعناست. خودشان میدانند که ما دنبال سلاح هستهای نیستیم. ما دنبال بهرهمندی صلحآمیز از انرژی هستهای هستیم. این را فهمیدهاند اما نمیخواهند ملت ایران به این پیشرفت بزرگ و چشمگیر علمی دست پیدا کند. چون ملت فردا به این احتیاج خواهد داشت و میخواهند استمرار پیدا نکند این حرکت.»
و ایران که دیروز باید منّت طرف آلمانی را میکشید، بعدها با اعتماد به وعده الهی و با تلاش و مجاهدت شهریاریها و فخریزادهها و علیمحمدیها و احمدیروشنها توانست فناوری غنیسازی 20 درصد و 60 درصد را در ایران بومی کرده و همین امر موجب شد که تنها در یک قلم بتوانیم گام بلندی در تولید و تهیه داروی بیماران خاص و از جمله تأمین داروی کودکان عزیز کشورمان برداریم.
6- به کوری چشم دشمن و پادوهای دشمن در داخل کشور، جمهوری اسلامی ایران اکنون از جایگاه ویژهای در منطقه و جهان برخوردار است. همین چند هفته پیش «امانوئل مکرون» رئیسجمهور فرانسه از رئیسجمهور ایران درخواست میکند که واسطهای شود میان اروپا و روسیه تا بلکه دولتهای اروپایی از مخمصهای که بهدلیل زیادهخواهی در آن گرفتار شدهاند، رهایی یابند.
حالا به این نمونه توجه کنید تا ببینید از کجا به کجا رسیدهایم؛ یکی از وابستگان به رژیم پهلوی نقل میکند که «در اوایل رفتن رضاشاه که هنوز تکلیف سلطنت در ایران درست معلوم نشده بود، سفیر انگلیس در تهران به کسی که از طرف محمدرضا پهلوی به او مراجعه کرده بود که تکلیف خودش را بداند، میگوید که چون بر طبق اطلاعات ما، محمدرضا به رادیو برلین گوش میکند و پیشرفتهای آلمان را روی نقشه پی میگیرد، پس مورد اعتماد ما نیست. آن شخص، خبر را به محمدرضا میدهد. او هم گوش کردن به رادیو برلین را ترک میکند و کنار میگذارد! آنوقت سفیر انگلیس میگوید: «حالا دیگر عیبی ندارد؛ میشود او را به سلطنت انتخاب کرد».»
7- «قالَ لا تَخافا إِنَّني مَعَكُما أَسمَعُ وَأَرى»؛ فرمود: نترسید! من با شما هستم؛ (همهچیز را) میشنوم و میبینم!(سوره مبارکه طه، آیه ۴۶). درست است؛ ما مورد ظلم هستیم، مظلومیم، اما ضعیف نیستیم؛ ما مقتدریم و بخش اصلی و مهم قوت ملت ایران و شیعیان و مسلمانان جهان به خاطر اعتقاد به حمایت الهی است. یکی از نشانههایش هم همین حماسه حضور چند ده میلیونی در پیادهروی اربعین است.
این نهالی بوده است که خونهای جاری در طریقالعلما و خونهای رزمندگان دلاور در هشت سال دفاع مقدس و خون سرخ مدافعان حرم و خون شهدای هستهای و مدافعان نظم و امنیت و... خونِ دلهایی که خورده شده است، آن را به درختی تنومند با ریشههای عمیق و قوی تبدیل کرده است. آینده از آنِ ماست؛ انشاءالله.
ارسال نظرات