- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
- حل مسائل ایران را از کنیسههای آمریکا طلب نکنید
- چرا رسیدگی به پرونده شهید آرمان علیوردی طولانی شده است؟ / نقش هر یک از متهمان در وقوع قتل باید مشخص شود
- جنگ بیشتر؛ سفره کوچکتر | تاثیرات اقتصادی تنش افغانستان و پاکستان
- فراز و فرود بانک آینده؛ از ایرانمال تا بدهی ۵۰۰ هزار میلیاردی
- راز محبوبیت آیتالله اشرفی اصفهانی/ چرا مردم کرمانشاه هیچگاه شهید محراب را فراموش نکردند؟
- بدهیهای ارزی عراق؛ میراث سنگین و چالشهای پیشروی دولت السودانی
- ایران: به همین خیال باش!
چهارشنبه ؛ 05 آذر 1404 
آیات شیطانی اسم رمز جنگ تمدنی غرب علیه اسلام
چهار روز پیش سلمان رشدی، نویسنده کتاب موهن «آیات شیطانی» به دست یک جوان اهل نیوجرسی امریکا در نیویورک مورد حمله قرار گرفت و بار دیگر بعد از چند دهه به صدر اخبار بازگشت. ماجرای سلمان رشدی که امروزه نماد توهین غربیها به اعتقادات مسلمانان به شمار میآید به سالها قبل و به دهه ۶۰ شمسی برمیگردد. وی در سال ۱۳۶۷ با انتشار رمانی با عنوان آیات شیطانی در ۵۴۷ صفحه، اعتقادات چندمیلیارد مسلمان را مورد توهین قرار داد. این کتاب شیطانی که پنجمین رمان وی بود، برخلاف ژستی که برخی مدعیان آزادی بیان میگیرند نه تنها یک کتاب نظری نیست، بلکه یک رمان بلند در ۹ فصل است که در سراسر آن به ساحت قدسی حضرت رسول اکرم (ص)، همسران و صحابی شناخته شدهاش توهین و جسارت شده است. رشدی در این رمان با تحقیر و توهین به این شخصیتها، آنها را افرادی العیاذبالله فاسد و اهل انحرافات اخلاقی معرفی کرد. با این توضیح روشن است که کتاب آیات شیطانی هدفی جز توهین و هتک حرمت اعتقادات مسلمانان نداشته است و به همین دلیل بود که در ۲۵ بهمن ۱۳۶۷ امام خمینی (ره) فتوای اعدام سلمان رشدی را صادر کردند؛ فتوایی که حمایت بیسابقه و پرشور مسلمانان در سراسر جهان را بهدنبال داشت و در ایران و دیگر کشورهای دنیا، به اعتراضاتی گسترده به این کتاب منجر شد. در اینجا دو سؤال مطرح میشود؛ اول اینکه آیا سلمان رشدی خود شخصاً اقدام به این کار زشت، نابخشودنی و خطرناک کرد و خود را در معرض خطر قرار داد یا داستان چیز دیگری است و دوم اینکه هدف از این اقدام چه بوده است.
در پاسخ به سؤال اول لازم است به هویت نویسنده، حامیان و سفارشدهندگان این رمان نگاهی انداخت. سلمان رشدی در سال ۱۳۲۶ شمسی در خانوادهای مسلمان در بمبئی هند به دنیا آمد، ولی در نوجوانی برای تحصیل به انگلستان رفت و تبعه آنجا شد. در انگلستان به بیدینی و بیاعتقادی مطلق رسیده و در نهایت، منکر خدا شد. وی این ارتداد را در مصاحبه با مجله «اشتترن» در ۷ آبان ۱۳۷۱، تحت عنوان «من قهرمان نیستم» به تفصیل توضیح داده است. وی بعدها با انتشار رمانهایی به عضویت انجمن سلطنتی ادبیات انگلستان در آمد و سپس عضو هیئت انستیتوی فیلم انگلستان و هیئت مشاورین انستیتوی هنرهای معاصر انگلستان گردید و طی سالهای متمادی جوایز فراوانی عمدتاً از سوی خاندان سلطنتی انگلستان به وی تعلق گرفت که حاکی از بذل عنایت ویژه این خاندان به اوست.
رشدی کتاب «آیات شیطانی» را به سفارش «گیلون ریتکن»، رئیس یهودی انتشارات وایکینگ که جزو گروه انتشاراتی «پنگوئن» است با دستمزد بیسابقه ۸۵۰ هزار پوند به رشته تحریر درآورد. پس روشن است که کتاب با حمایت دولت استعماری انگلستان و به سفارش یک فرد یهودی و با حمایت آنها به چاپ رسیده است. از طرفی رقم حقالزحمه بالای این سفارش نیز از یک طرف نشاندهنده اهمیت زیاد این کار برای کارفرمای آن بوده و از طرف دیگر نشان میدهد که رشدی بابت نوشتن این کتاب در واقع پول خون خود را دریافت کرده است. پس پاسخ سؤال اول روشن است که کتاب به سفارش و حمایت دولت استعماری انگلستان و یهودیت ضداسلام منتشر شده است و به همین خاطر بعد از انتشار و پس از صدور حکم امام خمینی (ره)، نویسنده مزدور کتاب تحت حمایت امنیتی دولت انگلستان و اسکاتلندیارد (پلیس انگلیس) و بعدها تحت حمایت FBI درامریکا زندگی کرد و تاکنون نیز طبق اعلام خود غربیها مبلغی بین یک تا ۱۰ میلیون پوند به صورت سالانه برای محافظت از وی هزینه شده است.
حال که روشن شد کتاب موهن آیات شیطانی با حمایت دولت انگلستان و به سفارش یک شخص یهودی منتشر شد، پاسخ به سؤال بعدی سادهتر است. اگر به مقطع زمانی انتشار کتاب نگاه کنیم متوجه میشویم کتاب در همان مقطعی منتشر شد که امام خمینی (ره) آن نامه معروف را به «میخائیل گورباچف» رهبر شوروی نوشت و از پایان کمونیسم سخن گفت و به وی راجع به فروافتادن شوروی به دامان غرب هشدار داد. برای امام خمینی (ره) که نگاه تمدنی به تحولات داشت، روشن بود که به علل مختلف شوروی توان ایستادگی در برابر تمدن مهاجم غرب را ندارد و به زودی دچار فروپاشی خواهد شد. این البته برای غربیها هم مشخص بود که با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اسلام دوباره به پاخاسته و این انقلاب آغازگر موج بیداری اسلامی و منشأ بیداری تمدنی اسلام به رهبری ایران خواهد شد و با شکست شوروی، راه چندان نیز برای جهانشمولی تمدن ضد دین و لیبرال غرب هموار نیست. از همین رو بود که در همان سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی در حالیکه شوروی هنوز به فروپاشی نرسیده بود حمله به اسلام و اعتقادات اسلامی را آغاز کردند. در واقع نوشتن کتاب سلمان رشدی نه یک اقدام شخصی یک فرد مرتد که یک اقدام حسابشده ضدتمدنی برای تحقیر و تضعیف اعتقادات اسلامی چند میلیارد مسلمان بود تا غرب از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با شعار آزادی بیان، زهر خود را ریخته و زمینه توهین به اعتقادات اسلامی و اسلامهراسی در کشورهای مختلف را فراهم کند و اجازه خیزش جهانی اسلام را ندهد.
«آیات شیطانی» را باید اسم رمز تهاجم تمدنی غرب لیبرال و صهیونیست به خیزش تمدنی انقلاب اسلامی ایران دانست و رشدی را نیز مزدور بخش آنگلوساکسون جنگ تمدنی غرب علیه اسلام. راز حمایت شدید دولت و ملکه انگلستان از سلمان رشدی ملعون نیز به همین دلیل است که حتی پس از مهاجرت وی به امریکا بعد از اعتراضها به بودجهای که انگلستان برای حفاظت از او تخصیص داده بود، حمایت مالی از وی را قطع نکرد تا جایی که چند سال پیش لرد احمد، نماینده مسلمان مجلس اعیان انگلیس و مشاور وزارت کشور انگلیس در امور نژادی گفته بود با وجود نقل مکان رشدی به امریکا، دولت انگلیس مخفیانه کماکان مخارج محافظت از جان او را میپردازد! حتی دو دهه بعد از انتشار کتاب نیز در سال ۱۳۸۶ (۲۰۰۷ میلادی) ملکه انگلستان به سلمان رشدی بهدلیل آنچه خدمت به دنیای ادبیات (!) خوانده شد، لقب شوالیه اعطا کرد.

نشانه های نزدیکی دو سوی خلیج فارس
این روزها خبرهای خوبی از نزدیک شدن دوباره کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس، به کشور حاشیه شمالی یعنی جمهوری اسلامی ایران به گوش می رسد که جدیدترین آن اعزام سفیر جدید کویت به تهران پس از هفت سال کاهش روابط به سطح کاردار بود. به نظر می رسد تیم سیاست خارجی دولت سیزدهم به خوبی توانسته همزمان با یک ساله شدن مراسم تحلیف وی در مجلس شورای اسلامی ، مهم ترین برنامه اش در حوزه همسایگان را تا حد زیادی اجرایی کند. جدا از اختلافاتی که بخش مهمی از آن ریشه در رویکرد های ریاض راجع به جمهوری اسلامی داشت و به تبع آن برخی کشورهای عرب منطقه نیز تابع این رویه بودند آن چه باعث شد تا روابط دو بخش جنوبی و شمالی خلیج فارس به فراقی چند ساله دچار شود ماجرای حمله به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد بود . اقدامی که البته از سوی مقامات ارشد انتظامی و سیاسی ایران محکوم شد . این اقدام خودسرانه بهترین بهانه را به عربستان داد تا ضمن قطع روابط خود با ایران و خارج کردن دیپلمات هایش و اخطار به تهران برای بستن سفارتخانه اش در ریاض ، به کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیج فارس فشار بیاورد تا آن ها نیز روابط خود با تهران را قطع کنند. در این میان بحرین به راحتی دنباله روی کرد اما قطر و عمان حاضر به این کار نشدند و امارات و کویت نیز به کاهش روابط خود به سطح کاردار و فراخواندن سفرایشان از ایران بسنده کردند . حالا بعد از حدود هفت سال از آن اتفاقات ، ایران و عربستان که دو طرف اصلی این تنش بودند مدت هاست به میزبانی عراق در حال گفت وگو برای از سرگیری روابط و بازگشایی سفارتها هستند . تهران و ریاض پنج دور مذاکره کرده اند و به قول مقامات ارشد دو طرف گفت وگوهای مثبت و روبه جلویی هم داشته اند و به نظر می رسد به زودی باید شاهد گفت وگوها در سطوح دیپلماتیک بالاتر هم باشیم . همین حرکت مثبت بین دو کشور بزرگ و اصلی منطقه خلیج فارس ، کاهش تنها در منطقه به ویژه در سوریه و جلو رفتن مذاکرات هسته ای احیای برجام که اتفاقا آن نیز به نظر می رسد به انتهای راه خود رسیده باشد به عنوان موتورهای محرکی برای سایر کشورهای دنبالهروی عربستان این فضا را ایجاد کرده تا آن ها نیز کم کم به سمت ایران به عنوان بزرگ تر منطقه بازگردند . حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه کشورمان 31 تیر امسال در یک برنامه تلویزیونی ضمن اشاره به سیاست های منطقهای دولت رئیسی در یک سال اخیر و سفرهای رئیس جمهور به عمان و قطر به عنوان دو کشور عربی مهم خلیج فارس ، تصریح کرد :"با اقداماتی که در شروع به کار دولت جدید انجام شد کشورهای حوزه خلیج فارس برای تحلیف آقای رئیسی دعوت شدند و تلاش شد با برنامههای عملی از همه ظرفیتهای سیاسی، دیپلماتیک و ... در تقویت مناسبات با این کشورها استفاده کنیم. امارات تصمیم گرفت سفیر به تهران وارد کند. به زودی سفیر این کشور وارد تهران میشود. کویت سفیر خود را معرفی کرد و موافقت کردیم ظرف روزهای آینده سفیر کویت وارد تهران می شود. پنج دور مذاکره با عربستان در سطح امنیتی داشتیم و پیشرفتهایی حاصل شد و حج خوبی را شاهد بودیم برای آماده سازی بازگشایی سفارتخانهها. " روز شنبه اولین وعده وزیر خارجه درباره کشورهای عربی عملیاتی شد و بدر عبدا... المنیخ سفیر جدید دولت کویت در جمهوری اسلامی ایران، در آغاز ماموریت خود در دیدار با حسین امیرعبداللهیان رونوشت استوار نامه خود را تقدیم کرد. این سفیر بعد از هفت سال که سفارتخانه اش با کاردار اداره میشد به تهران آمده است و به نظر می رسد در روزهای آینده در انتظار حضور سفیر دیگر کشور عربی جنوب خلیج فارس یعنی امارات متحده عربی هم باشیم . همچنین طبق پیشبینی ها و شنیده ها و به ویژه در صورت تحقق توافق احیای برجام ، باید در انتظار تحول مثبت بزرگ در روابط تهران و ریاض هم باشیم . مقامات کشورمان بارها بر این موضوع تاکید کردهاند که تهران دست دوستی خود را با صداقت به سوی همسایگان دراز میکند. رویکرد ها و پیشنهادهای قبلی مقامات کشورمان از طرح پیشنهاد " تاسیس مجمع گفتوگوی منطقهای" تا "طرح صلح هرمز و... نیز به خوبی نمایانگر آن است این رویکرد اقدامی نمایشی نیست؛ بلکه گزینه راهبردی برای کشورمان است.در واقع تهران بر این باور است که مبانی مشترک ایران و کشورهای همسایه بسیار بیشتر از اختلاف نظرهای ناشی از برخی نگرانیهای بیاساس و منافع زودگذری است که تا حد زیادی متاثر از دخالت طرف های ثالثی مانند آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده است . دخالت هایی که عمدتا این روابط و مبانی مشترک را در نگرانی بر سر موضوعی به نام امنیت دچار چالش می کند. 14مرداد 1400 ، سید ابراهیم رئیسی در مراسم تحلیف ریاست جمهوری اش در مجلس شورای اسلامی در برابر نمایندگان ملت ، سفرای خارجی و مهمانانی از کشورهای مختلف از جمله کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ، تصریح کرد : " قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه، امنیتساز است. ظرفیتهای منطقه ای ایران، حامی صلح و ثبات در کشورهاست و صرفاً برای مقابله با تهدید قدرتهای سلطهگر و ظالم، به کار گرفته میشود و بحرانهای منطقه، باید از طریق گفتوگوهای واقعیِ «درونمنطقهای» و بر اساسِ تأمینِ حقوقِ ملتها، حلوفصل شود." وی به خوبی تاکید کرد که به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران دست دوستی و برادری به سوی همه کشورهای منطقه به ویژه همسایگان دراز میکنم. به نظر می رسد یک سال پس از این سخنان ، دستگاه دیپلماسی دولت سیزدهم به خوبی توانسته این نگاه را در پایتخت های عربی جنوب خلیج فارس جا بیندازد تا جایی که حالا آن ها نیز به دست دوستی ایران پاسخ مثبت داده اند و میتواند افق روشنی در روابط بین ایران و این کشور ترسیم کند.
بله! ما مافیا هستیم! (یادداشت روز)
استاد پای تخته، روشها و فرمولهای مختلف «توسعه» را مینوشت و از بَر و باتسلط توضیح میداد. برای برخی نمودار میکشید و با نام بردن از کشورها میگفت، مثلا مالزی، چین یا کره جنوبی با استفاده از این روش و پس از طی 30 سال به توسعه (اقتصادی) رسیدند. با تبحر و لهجه خاصی برخی اصطلاحات را به انگلیسی و برخی را نیز به فرانسه تلفظ و روی تخته مینوشت و طی روزهای تدریس ایشان متوجه شده بودیم که ایشان، به زبان آلمانی نیز تا حدودی تسلط دارند. بلند شدم و سؤال کردم: «استاد! ببخشید با وجود مشخص بودن فرمولها و روشهای توسعه و با وجود داشتن اساتید زیادی مثل شما در کشور، چرا توسعه لازم را پیدا نمیکنیم؟ قطعا اساتید باسوادی مثل شما و حتی قویتر از شما در کشور کم نداریم. اصلا چرا شما کمکی به توسعه کشور نمیکنید؟» استاد با کمی مکث پاسخ داد: «راستش را بخواهی، بسیاری از اساتید ما دنبال پولند. خود من در کنار تدریس یک باشگاه اسبدوانی هم دارم. کلاسهای کنکور هم تدریس میکنم و...»(!) بعدها از برخی دوستان دانشجوی دکتری شنیدم، این استاد با دریافت پول از آنها، به پذیرفته شدن در کنکور دکتری کمک کرده و در این زمینه نیز بسیار فعال است.قطعا این پاسخ استاد، دقیق و کامل نیست ولی میتواند بخشی ولو کوچک اما مهم از پاسخ سؤال ما باشد. یعنی ممکن است مانند هر صنف و شغل و جای دیگری، در دانشگاهها هم، اساتیدی باشند که انگیزهای جز پول یا رسیدن به موقعیت اجتماعی نداشته باشند اما همه اینگونه نیستند. اینجا قصد داریم در یک فضای کارشناسی و دانشگاهی این پاسخ را بررسی کنیم. میخواهیم بدانیم چرا برای برخی کارشناسان، اساتید دانشگاهها، پزشکان، مهندسان ساختمان و... پول بر آن وظیفه اجتماعی، علمی، وجدانی و عقلانی که دارد، اولویت پیدا کرده است.
یکی از دهها پاسخی که میتوان به این سؤال داد، مربوط میشود به «ساختار آموزشی» کشور و چه کسی است که نقش ساختار آموزشی را در توسعه یک کشور، دستکم بگیرد؟! همانطور که آن استاد بزرگوار گفت، ما چه خوشمان بیاید چه نه، برخی کارشناسان، اساتید و حتی کسانی که آموزش فرزندانمان در دستان آنهاست، (نه همه آنها) بیش از هر چیزی بهدنبال پولند و ساختار آموزشی ما نیز در تربیت چنین افرادی نقش دارند. چگونه؟! بخوانید:
به گزارش قابل توجه و مهمی که اخیرا و پس از انتشار نتایج کنکور سراسری منتشر شد نگاه کنید. از 40 دانشآموز برگزیده امسال در کنکور سراسری فقط یک دانشآموز در مدرسه دولتی درس خوانده بود! این خبر، یک گزاره بسیار مهم برای تحلیل موضوع این یادداشت است. همه ما اطلاع داریم، از همان دوران مهدکودک تفاوتها و شکافهای آموزشی خود را به نمایش میگذارند. ما مهدکودکهای لاکچری با شهریههای سرسامآور داریم که در آن انواع آموزشها را به کودکان زیر 6 سال میدهند و در مقابل مهدکودکهایی هم داریم که در آن فقط از کودکان با یک وعده غذای ساده، صرفا نگهداری میکنند. همه این دو گروه کودکان هم که وارد مدرسه ابتدایی و متوسطه میشوند، بسته به شرایط مالی والدینشان، از یکدیگر جدا هستند. ثروتمندها و مُتِمَوِلین وارد مدارس خاص و بقیه وارد مدارس معمولی و دولتی میشوند. مرحله بعد ورود به دانشگاه است. با وجود پدیده غیرمنطقی «کنکور» و ساختار آموزشی که برشمردیم، صرفا و صرفا کسانی میتوانند وارد رشته- شهرهای پرطرفدار و «پولساز» شوند که، در طول تحصیلشان (از مهدکودک تا دبیرستان) پول بیشتری خرج کردهاند. این یعنی، «هُل» دادن والدین به سمت مدارس پولی چرا که والدین میبینند، اگر وارد چنین مدارسی نشوند، و اگر در این حوزه هزینههای سنگین نکنند، امکان قبول شدن فرزندانشان در دانشگاهها و رشتههای پرطرفدار تقریبا محال است. به عبارت دیگر با توجه به نحوه ورود به دانشگاهها و رقابتی بودن این مسئله (کنکور) امروز بدون حضور در مدارس غیرانتفاعی و خاص و بدون صرف هزینههای سنگین کلاسهای کنکور، امکان قبولی در رشته شهرهای پرطرفدار تقریبا هیچ است. چند پاراگراف بالا را دوباره مروری کنید. نقش «پول» خیلی برجسته است، نیست؟! بخشی از پاسخ سؤال این وجیزه در همینجاست. وقتی آن کارشناس ما، استاد دانشگاه ما، مهندسان ساختمان و پزشکان ما، در حین دوران آموزش و از همان دوران مهدکودک تا ورود به دانشگاه، هزینه میکند با این امید که در رشتههای پولساز قبول شود، به این هم فکر میکند که پس از فارغالتحصیلی، هزینهها خود به خود جبران خواهند شد! این یعنی ما در کنار پرورش کارشناس و استاد، آنها را «تاجرمسلک» هم به بار میآوریم. اینجاست که گاهی با مهندسان ساختمانی مواجه میشویم که به خاطر پول، به ساخت ساختمان غیراستاندارد، مهر تایید میزند. یا با پزشکی مواجه میشویم که جان بیمار برایش در اولویت نیست و تا هزینه درمان را ندهی، بیمارت را عمل نمیکند! اینجاست که فاجعههایی از جنس متروپل رخ میدهد و...
با دانشجوی دیگری وارد گفتوگو شدیم. او هم تجربه عجیبش با مشاور فلان موسسه کنکور را اینطور توضیح داد: «مشاور برای اینکه به من اطمینان دهد، ثبتنام در موسسهشان مساوی با قبولی در کنکور است گفت بسیاری از طراحان سؤالات کنکور در این موسسه فعالیت میکنند. از مشاور با تعجب و از روی حس کنجکاویِ توأم با ناراحتی پرسیدم یعنی شما اینجا مافیا تشکیل دادهاید؟! و ایشان خیلی صریح و راحت گفت: «بله، مافیا هستیم.»(!)
این یادداشت، صرفا بهدنبال آسیبشناسی و بررسی جامعه شناختی یک معضل در جامعه آموزشی ایران است که درمان نکردنش، تبعات خوبی نخواهد داشت. یکی از تبعات منفی حلنشدن چنین معضلی، همان توسعه نیافتگی است. بزرگان حوزه جامعهشناسی علم، «علم» و «عالم» را یکی از پایههای اصلی توسعه در یک کشور میدانند و دانشگاهها محل تولید این دو هستند. مسیر طولانی که برای رسیدن به دانشگاه طی میشود نیز، به اندازه خود دانشگاه مهم است. این مسیر نباید فرد را تاجرمسلک بار بیاورد. این که پزشک یا استادی، اولویت اول و آخرش میشود «پول» از نتایج پررنگ بودن نقش همین پول در این مسیر بلند آموزشی- از مهدکودک تا دانشگاه- است. بماند که این روند به معنای نبود نظام عادلانه آموزشی و شکاف تحصیلی و طبقاتی هم هست.
به قول رهبر معظم انقلاب هدف نظام آموزشی باید ایجاد جامعه دینی و «عادلانه» باشد. که اگر اینگونه باشد شاهد پرورش «الگوهای درخشان و برجستهای» خواهیم بود که «امروز نظایر آن را کمتر میتوان یافت.... از شهید چمران و شهید آوینی تا شهدای هستهای و... شهید سلیمانی». (12 اردیبهشت 99 پیام رهبر انقلاب به مناسبت روز معلم)
جعفر بلوری

آقاي رئيس؛ قيمتها خميربازي نيستند
محمد صادق جنان صفتمجلس قانونگذاري نظام سياسي ايران که اکنون يازدهمين دوره فعاليت خود را سپري مي کند و در زمستان امسال انتخابات دوازدهمين دوره آن برپا خواهد شد در باره مسايل گوناگون شوربختانه با نگاه سياسي محض و بدون اينکه از متخصصان هر مقولهاي استفاده کند آرزوهايش را در قالب سخنان اعضا و رئيس ونيز در قالب طرحها ارائه ميکند . بررسي کارنامه مجلس يازدهم نشان ميدهد اين نهاد مهم دو دوره گوناگون به لحاظ کارکردو تعيين مرز با دولتهاي مستقررا تجربه کرده است. در دوره پيش از دوره فعاليت دولت سيزدهم هرروز و هر هفته سخنرانيهاي تند و تيز و اصلاحيهها بر لوايح و ارائه طرحهارا از سوي اين نهاد ميديدم و ميشنيديم. شايد مهمترين کارکرد اين نهاد دردوره ياد شده قانونگذاري درباره گفت وگوهاي هستهاي و نيز بررسي و تصويب بودجه 1400 بوده است. پس از اينکه دولت سيزدهم بر سر کارآمد توفان انتقاد بر دولت فرونشست و به نظر ميرسد حالا و با نزديک شدن به انتخابات توفان نقدها را شاهد خواهيم بود. اعضاي مجلس و نيز رييس مجلس حق دارند مطابق با مرام سياسي خود سخن بگويند و با دولت مناسبات خودرا برقرار کنند اما به نظر ميرسد حق ندارند با روح وروان شهروندان بازي کنند و با دادن وعدهها و پيگيري نکردن آنها بر آتش خشم شهروندان هيزم خشک بريزند. مجلس و رييس آن شوربختانه توجه و اعتناي کارشناسي به مقوله بسيار با اهميت « نظام قيمتها ندارند و تصوري شگفت انگيز از اين مقوله را براي خود پذيرفته و يا اينکه چنين وانمود ميکنند. براي اينکه مساله روشن تر شود به طور خلاصه ياد آور ميشوم هرعددي که بر روي يک کالا مثل ماست خامه اي يا بستني يا ذرت يا تخم مرغ ثبت ميشود و با آن نرخ ويا بالاتر و پايين تر دربازار دادوستد ميشود دستاورد صدها فعاليت و فرآيند در جريان فعاليت اقتصادي در ميان گروههاي گوناگون درايران و جهان است و تنها يک عدد خشک وخالي نيست. قيمت تابعي از عرضه و تقاضاي بازار آن کالا است. اگر عرضه کالايي درآن روز بالاتر از تقاضا باشد قيمت فرو ميافتد و اگراين روند ادمه يابد و انتظارات همين باشد قيمتها روند کاهنده را ادامه ميدهند. اما اگر عرضه يک کالا کمتر از تقاضا باشد و انتظارات شهروندان اين باشد که روند عرضه کاهنده و روند تقاضا فزاينده است قيمت ها بالا ميروند. متاسفانه رئيس مجلس ايران به دليل اينکه از مشاوران اقتصادي کارآمد بهره نميگيرد و نيز درمجلس يازدهم اقتصاددانان برجستهاي که اين روند را براي وي توضيح دهند از رييس دولت ميخواهد قيمتها به تابستان 1400 برگردند که رويايي دست نيافتني است. رئيس مجلس ونيز اعضاي اين نهاد و همچنين نهاد دولت و نهاد رياست جمهوري وساير نهادهاي قدرت چرا توجه ندارند قيمت ها خمير بازي نيستند که با اراده و سليقه ما پيچ وتاب بخورند به شکلي که درذهن ماست درآيند . اگر اين گونه بود که حزب کمونيست شوروي سابق با آن همه نيروي مخوف در اختيارش ميتوانست اين را بهتر انجام دهد. دليل شکست شوروي سابق دربرابر جهان آزاد اين بود که معنا ومفهوم نطام قيمتها را درک نکرد.
ارسال نظرات