13 مرداد 1401 - 09:13

پایگاه رهنما:

 

«عاشورا» ساعت صفر تغییر تاریخ!

برای جمله آنان که در عداد امت پیامبراسلام‌اند و حتی غیرشیعیان و ایضاً در موارد فراوانی اهل کتاب و البته بسا نوعِ بشر، هماره عاشورای حسینی (ع) موسمی متفاوت و جدا از روزمره ایشان بوده است. خلق‌الله معمولاً در این هنگامه، از پوسته خویش به در آمده‌اند و به حقیقت عالم، در آئینه‌ای بی‌زنگار نگریسته‌اند. اهل معنا زمینه تغییر در عاشورا را، اگر از شب‌های قدر و عرفه مهیاتر نبینند، فروتر نیز نمی‌یابند. اصحاب سلوک از الهامات شب عاشورا، روایت‌ها و گره‌گشایی‌های بی‌شمار سراغ دارند. فطرت انسانی در برابر این رستاخیز، بی تاب می‌شود و به منشأ خلقت میل می‌کند. راز بیخودی و آشوب بشر بر خویش و بر کژی‌های دوران درگستره تاریخ را، باید در این مهم جُست. چرا راه دور برویم؟ غیر از این است که بسا وقایع تاریخ معاصر ایران، جز در بستر تکایای حسینی (ع) نضج یافته‌اند؟ از مشروطه و فتوحات آن گرفته، تا مقاومت در برابر فرهنگ سوزی قزاق و نهضت ملی و انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع و بی‌رنگ شدن فتنه‌ها؟ این هنگامه شور و نشور در ۱۴ قرن اخیر، از سد جمله کژی‌ها گذشته و هیچ مانعی، یارای راه بستن بر آن نبوده است. دون‌پایگانی نیز که توهم به رهزنیِ آن برده‌اند، جملگی در نیستی مضمحل گشته‌اند. در تواریخ آورده‌اند که رضاخان، جمعی از معرفه‌های تهران را وا داشت، که در عصر عاشورا در تهران به رقاصی بپردازند! دیری نپایید و اربابان او را به جزیره‌ای سوق دادند، که هرگز نام آن را نشنیده بود، اما مردم در پسِ فرار او، محرمی برپاساختند که خود تا آن روز کمتر شاهدش بودند! این واقعه چنان بر احمد کسروی گران آمد، که گفت: «در غیاب اعلیحضرت، عده‌ای کور و کچل از شهرها، چاووشی خوان روان شده‌اند به طرف کربلا!...» در دوره ما اما، شلتاق نابخردانه و بی فرجام رضاخانی، از شبهه‌پراکنی و تمسخر در فضای مجازی و ولنگاری و هرزه‌پوشی در معابر عمومی سراغ گرفته است! عده‌ای به این خیال خام، که ۱۴ قرن اخیر ایران را حذف می‌کنند و اکنون را یکسره به دوران هخامنشیان می‌دوزند، تنها بودنِ خود را هدر می‌دهند! آنان با نظاره طلیعه دسته‌های عزاداری در محرم امسال و ایضاً راهپیمایی اربعین آن، کاشته‌های خویش را درو خواهند کرد. به گمانم در این فقره، بیش از این نباید کلمات را به دور ریخت!
کلام آخر ما در آستانه عاشورای ۱۴۴۴، این باشد که پایان تاریخ نه با بافته‌های فوکویاما و تمدن پراعوجاج و شکننده امریکایی، که با قافله بی‌پایان محرم رقم خواهد خورد، با وراثت یاران حسین (ع) در زمین. آری، عاشورا ساعت صفر تغییر تاریخ است.


عواقب دهن کجی پلوسی

سرانجام نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در میانه غوغای خبری و تنش سیاسی میان پکن و واشنگتن به تایپه، مرکز جزیره تایوان رفت؛ مکانی که چین آن را بخش جدایی ناپذیر از خاک خود می‌داند.از لحاظ سیاسی و قانون بین‌الملل تایوان کشور نیست و بخشی از چین است و تحرکات مقامات آمریکایی همانند آن چه در مناطق کرد نشین عراق و سوریه  انجام می‌دهند مصداق بارز نقض تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشورها و دخالت در امور داخلی آن هاست. تصور کنید که اگر یکی از ایالت‌های آمریکا با نافرمانی از دولت فدرال، برای خود حکومت خودگردان ایجاد کند و رئیس مجلس چین به آن جا سفر کند، واکنش دولت ایالات متحده چه خواهد بود؟ اکنون نیز انتظار نمی‌رود چینی‌ها سفر سومین مقام بلند پایه آمریکا پس از رئیس‌جمهور و معاون این کشور را به منطقه‌ای که بخش جدایی ناپذیر خاک خود قلمداد می‌کنند، بی پاسخ بگذارند. گرچه به اعتقاد نگارنده تا زمانی که آمریکا به «سیاست چین واحد» پایبند است و تایوان هم به سمت اعلام استقلال حرکت نکند، برخورد نظامی میان چین و آمریکا محتمل نیست.همچنان که پلوسی   در دقایق نخست ورود به تایپه، در بیانیه‌ای با صراحت از سیاست «چین واحد» حمایت کرد. چینی‌ها هم از اساس به دنبال دوری از تنش هستند تا با رشد اقتصادی بالا،  واردات طلا به عنوان پشتوانه یوان،  رقابت تکنولوژیکی و صدمه به هژمونی دلار به آمریکا ضربه بزنند و اگر این روند تداوم یابد، بر اساس گزارش سازمان‌های جهانی چین در سال 2030، با کنار زدن آمریکا اولین قطب اقتصادی جهان  خواهد شد و این تهدید جدی برای واشنگتن است که در هشت دهه گذشته از زمان جنگ جهانی دوم، این موقعیت خود را حفظ کرده است. به همین دلیل است که آمریکا راهبرد مهار چین را در دستور کار خود قرار داده است و سعی دارد در اطراف این کشور تنش زایی کند تا روند رشد اقتصادی آن را متوقف سازد. افزون بر این،رئیس‌جمهور چین که خود را برای آغاز سومین دوره ریاست‌جمهوری در بیستمین کنگره حزب کمونیست در پاییز آماده می‌کند ثبات در منطقه را به تقابل نظامی ترجیح می‌دهد، اما برای پاسخ گویی به دهن کجی فاحش پلوسی، پکن  یک سلسله اقداماتی را از قبیل محاصره ملموس‌تر در سطوح دریایی بر تایوان ، استفاده از ابزار فشارهای سخت گیرانه در محدود کردن ارسال مواد غذایی و مواد اولیه، قطعات صنعتی و انرژی به تایوان و همچنین افزایش دامنه اقدامات جنگ سایبری نسبت به تایوان و ناامنی سازی سیستماتیک  این جزیره انجام خواهد داد. برای مثال یکی از اهرم‌های فشار پکن به تایوان می‌تواند اعمال محدودیت یا منع ارسال صنایع تولیدی نیمه هادی تایوان TSMC  به عنوان بزرگ‌ترین تولید کننده تراشه جهان که اتفاقا اپل بزرگ‌ترین مشتری آن هاست باشد.70 درصد از صنایع نیمه هادی جهان در تایوان مستقرند و توقف صادرات تراشه‌های تایوان به آمریکا، می‌تواند، اپراتورها و صنایع نظامی پدافندی، الکترونیکی و مصرفی آمریکا را تامدت‌ها به تعطیلی بکشاند. همه به یاد داریم که چین در زمان ترامپ هم با نخریدن محصولات کشاورزی از ایالت‌های طرفدار جمهوری خواهان، کشاورزان را با دولت ترامپ درگیر ساخت.  حرکت‌های ایذایی اقتصادی چین نه تنها هوشمند بلکه  می‌تواند تاثیر گذار باشد.  خلاصه  آن که تایوان برای آمریکایی‌ها از اهمیت سیاسی و پرستیژی زیادی برخوردار است و به همین منظور می‌خواهند با دامن زدن به تنش‌ها در تایوان، همیشه این اهرم فشار را بالای سر چین حفظ کنند. چین هم که به خوبی به ضعف آمریکا پی برده است، بعد از این تلاش خواهد کرد تا در عرصه جهانی، جایگاه این کشور را تضعیف کند و اعمال محدودیت‌های بیشتر بر تایوان در جهت فشار بر واشنگتن و درراستا با آن،  تشکیل سازمان‌های منطقه‌ای و افزایش تعاملات اقتصادی با کشورهایی مثل روسیه و ایران، بخشی از پروژه جهانی پکن برای ضربه زدن به آمریکا خواهد بود.

حسین(ع) روی سخن با که داشت ؟(یادداشت روز)

  ۱- وقتی به آن صحرای داغ و تب‌دار رسید، عنان کشید، و اسب هم از حرکت ایستاد و قدم از قدم برنداشت. این بخش از صحرا با بخش‌های دیگر آن که تا‌کنون پیموده بود، تفاوتی نداشت. همه جا پوشیده از ریگ‌های داغ و آفتاب خورده بود و آسمانی که از شدت گرما، رنگ دود گرفته بود. سوار، اما انگار چیز دیگری می‌دید که عنان می‌کشید! دست را سایبان چشم‌ها کرده و به افق نگریست. پیرمردی به کنار ایستاده بود. سوار روی به او کرد و پرسید؛ نام این سرزمین چیست؟ نام آن « غاضریّه» است. نام دیگری ندارد؟ این سرزمین را «‌نینوا‌» و «‌شاطی الفرات- شرق فراط‌» هم می‌نامند. همه آن نشانه‌ها که او می‌دید و دیگران نمی‌دیدند، نشانه‌های همان سرزمینی بود که به او خبر داده بودند ... نامش اما، آن نبود. باز پرسید؛ نام دیگری ندارد؟ پیرمرد گفت: این سرزمین را «‌کربلا‌» هم می‌نامند. سوار آهی از ژرفای دل کشید و زیر لب زمزمه کرد: «أَرْضُ کَرْبٍ وَ بَلاَءٍ ... سرزمین ‌اندوه و بلا» ... همان صحرایی بود که نام آن را از جدش رسول خدا‌(ص) شنیده بود و پدرش امیر مومنان‌(ع) در میانه سفر صفین در آنجا درنگ کرده، خاکش را بوئیده و بوسیده و‌گریسته بود، «‌ای خاک! چقدر خوش بویی! از تو مردمانی برمی‌خیزند که بی‌حساب به بهشت می‌روند. این‌جا قربانگاه عاشقان شهیدی است که هیچیک از گذشتگان و آیندگان به مقام و منزلت آنها نمی‌رسند‌» ... این‌جا همان جا بود که به او وعده داده بودند ... کاروان «‌خوش به نشان‌» آمده بود. این‌جا همان جاییست که قرار است بزرگ‌ترین و سرنوشت‌سازترین واقعه تاریخ بشر، بعد از بعثت رسول خدا‌(ص) رقم بخورد. سرنوشت‌سازترین رخداد بعد از بعثت پیامبر اسلام که اولین بود و قبل از قیام قائم آل محمد (ارواحنا له الفداء) که سومین است. قافله‌سالار، فرمان فرود داد، بارها را بگشایيد و خیمه‌ها را برپا کنید، حسین‌(ع) می‌دانست که مقصد همین جاست و آن واقعه عظیم که خبر داده بودند، قرار است در همین وادی واقع ‌شود... ۸روز بعد، دهم محرم (عاشورای‌) سال ۶۱ هجری آن واقعه بزرگ اتفاق افتاد و ... ۲ - بخشی از بیانات حضرت آقاست که می‌فرمودند « لُب و جوهر حادثه عاشورا این است که در دنیایی که همه جای آن را ظلمت و فساد و ستم گرفته بود، حسین بن علی‌(ع) برای نجات اسلام قیام کرد و در این دنیای بزرگ، هیچ کس به او کمک نکرد! حتی دوستان آن بزرگوار، یعنی کسانی که هر یک می‌توانستند جمعیتی را به این میدان و به مبارزه با یزید بکشانند، هر کدام با عذری، از میدان خارج شدند و‌گریختند! ...ابن عباس یک طور، عبدالله بن جعفر یک طور، عبدالله بن زبیر یک طور، بزرگان باقیمانده از صحابه و تابعین یک طور... شخصیت‌های معروف و نام و نشاندار و کسانی که می‌توانستند تاثیری بگذارند و میدان مبارزه را گرم کنند، هر کدام یک طور از میدان خارج شدند. این، در حالی بود که هنگام حرف زدن، همه از دفاع از اسلام می‌گفتند. اما وقتی نوبت عمل رسید و دیدند که دستگاه یزید، دستگاه خشنی است رحم نمی‌کند و تصمیم بر شدت عمل دارد، هرکدام از گوشه‌ای فرار کردند و امام حسین‌(ع) را در صحنه تنها گذاشتند. حتی برای اینکه کار خودشان را توجیه کنند، خدمت حسین بن علی‌(ع) آمدند و به آن بزرگوار اصرار کردند که «‌آقا، شما هم قیام نکنید! به جنگ با یزید نروید‌» ... چرا این‌گونه شد؟! بخوانید! ۳- بازهم به قول رهبر معظم انقلاب «‌مهم‌تر از درس‌های عاشورا عبرت‌های عاشوراست‌». درس گرفتن از عاشورا، دقت در گفتار و رفتار و سلوک عاشورائیان است ... از سید‌الشهدا‌(ع) گرفته تا امام سجاد و ابوالفضل العباس و  علی‌اکبر و قاسم بن حسن و ظهیر بن قین و حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و حرّ و وهب و جون و ... تا زینب کبری -علیهم‌السلام‌- و... گفتار و رفتار آنان در مواجهه با آن رخداد عظیم، می‌تواند و باید برای همه شیعیان و مخصوصاً همه کربلایی‌هایی که آن روز به کربلا نرسیدند و زمزمه «‌یا لیتنی کنت معکم‌» بر دل و زبان دارند، الگو و «‌درس‌» آموز باشد.  ۴- « عبرت » اما حساب دیگری دارد. عبرت از ریشه عبور است. یعنی از ظاهر یک رخداد عبور کردن و به باطن آن رسیدن. تعبیر خواب از همین مقوله است و ... «‌عبرت‌» گرفتن از قیام عاشورا، یعنی عبور از ظاهر آن واقعه عظیم و کشف چرایی وقوع آن. در جامعه اسلامی آن روزها چه تغییراتی پدید آمده بود که در فاصله کوتاهی (۵۰ سال‌) بعد از رحلت رسول خدا - سال ۱۱ هجری-‌ فرزند آن بزرگوار را - سال ۶۱ هجری- به آن طرز وحشیانه و فجیع به قتل رسانند؟! چرا مردم آن زمان ساکت بودند؟! چرا خواص آن دوران که از حقانیت حسین بن علی‌(ع) با خبر بودند، نه فقط به یاری او نرفتند، بلکه صدایي نیز به اعتراض بلند نکردند؟!... و چرا هزار و چند صد سال بعد، مردم ایران با الگو گرفتن از عاشورا و با دست خالی، علیه حکومت تا دندان مسلح و تحت حمایت تمامی قدرت‌های ریز و درشت دنیا به پا خاستند، بساط ظلم را برانداختند و پس از آن تا به امروز در مقابل توطئه یکپارچه همه قدرت‌های جهانی ایستاده و قد برافراشته‌اند؟! ۵- خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا و فاصله گرفته با آموزه‌های اصیل اسلام، در پیدایش واقعه عاشورا نقش برجسته‌ای داشته‌اند. خواص، یعنی کسانی که موضوع را می‌شناسند و می‌دانند چه می‌کنند. اما، خواص آلوده در صدر اسلام با برخی از خواص آلوده در دوران انقلاب اسلامی چه تفاوت‌هایی داشتند؟ در صدر اسلام و دوران منجر به شهادت حضرت ابا عبدالله علیه‌السلام، آموزه‌های اسلام مانند دوران ما فراگیر نبود و نگاه مردم برای کسب تکلیف و آگاهی از دستورات اسلامی به دهان خواص بود. از این روی، وقتی یک یا چند تن از آنها با خط اصیل اسلام فاصله می‌گرفتند و می‌لغزیدند، جمع نسبتاً فراوانی را با خود به لغزشگاه می‌کشاندند. اما، در دوران وقوع انقلاب اسلامی، تلاش جانفرسا و منجر به شهادت ائمه اطهار علیهم‌السلام برای آگاهی‌بخشی به  امت و روشنگری درباره باید‌ها و نبایدها و مخصوصاً زنده نگاه داشتن یاد و خاطره عاشورا، نتیجه داده بود و مردم «نقشه» راه را می‌شناختند و آنجا که با ابهامی رو‌‌به‌رو می‌شدند به عالمان وارسته و مشهور به تقوی مراجعه می‌کردند. این‌گونه بود که در دوران ما اگر برخی از خواص، به هر علت (آلودگی به چرب و شیرین دنیا، قدرت‌طلبی، حسادت و ...) می‌لغزیدند به جای آنکه توده‌های مردم را به انحراف بکشند و بلغزانند، [‌به قول حکیمانه حضرت آقا‌]، خود سقوط کرده و رفوزه می‌شدند. به عنوان نمونه (و فقط یک نمونه‌)، فتنه آمریکایی - اسرائيلی ۸۸ را برخی از خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا و دلبسته به دشمنان تابلودار بیرونی پدید آوردند ولی در انحراف مردم موفق نبودند و خود به رسوایی و سقوط کشیده شدند و... ۶- آیا امروزه می‌توان از توطئه دشمنان و از جمله، فتنه خواص غافل بود؟! پاسخ بدون کمترین تردیدی منفی است. اما، خواص آلوده را چگونه می‌توان شناخت؟! در این باره گفتنی‌هایی هست که بیرون از محدوده یادداشت پیش روی است و از آن میان، تنها به این نکته اشاره می‌کنیم که وظیفه این نوع از نفوذی‌ها، انفجار و ترور نیست. ماموریت این نوع از نفوذی‌ها، نفوذ به مراکز تصمیم‌ساز و سیاست‌پرداز و تغییر محاسبات مسئولان در این مراکز است. بنابراین، دیدگاه‌ها و نظرات انحرافی خود را بر زبان و قلم می‌آورند و مقایسه دیدگاه‌های آنان با خط اصیل اسلام و انقلاب قابل شناسایی خواهند بود. به قول حضرت امیر علیه‌السلام «ما اضمر احد شیئا الاّ ظهر فی فلتات لسانه و صَفَحَاتِ وجهه... هیچ‌کس چیزی را در دل پنهان نمی‌کند مگر آنکه در گفته‌هایش آشکار می‌شود».  ۷- و بالاخره نوشته پیش روی را با اشاره به نکته‌ای که قبلاً در یکی از یادداشت‌های کیهان آورده بودیم به پایان می‌بریم: « بعد از ظهر آن روز غمزده، ساعتی قبل از آن که مولای مظلوم ما «سر» بدهد، ندای «هل من ناصر» سر داده بود و شیطان انگشت حیرت به دندان گزیده بود که فرزند رسول‌خدا(ص) را چه می‌شود؟ چه کسی را به یاری می‌طلبد؟ در این سو که یارانش همه به خون غلتیده‌اند و در آن سوی، دشمنانش با شمشیرهای آخته به ریختن خونش ایستاده‌اند! پس حسین روی سخن با که دارد؟ و در این صحرای داغ و تب‌دار، کدام لبیک را انتظار می‌کشد؟ و کدام جماعت را به یاری می‌طلبد؟ این‌جا که کسی نیست!... شیطان نمی‌دانست- و حرامیان نیز- که کربلا سرزمینی است به پهنای همه سرزمین‌ها و عاشورا، روزی است به درازای همه روزها... نمی‌دانست که کربلا آغاز راه است و عاشورا، شروع ماجرا... حسین ما، ‌اما می‌دانست که «عصر خمینی» در راه است و ندای «هل من ناصر» عصر عاشورای او در گوش زمان می‌پیچد و در «عصر خمینی» به گوش کربلایی‌هایی می‌رسد که آن روز به کربلا نرسیده بودند‌».   حسین شریعتمداری  
 

ترورالظواهري و آزادي عمل

فریدون مجلسی
در چند روز گذشته يکي از اساتيد در اين واقعيت که القاعده با حمايت آمريکا به وجود آمده است، ابراز ترديد کرده و آن را از مقالات دايي ناپلئوني دانسته بود، ترور الظواهري را هم به عنوان دليل ذکر کرده بود. لابد با اين منطق که چاقو که دسته خودش را نمي‌برد. منطق درست است.زيرا القاعده از زمان بن‌لادن فعاليت تروريستي خودش را عليه آمريکا آغاز کرد که اوج آن فاجعه 11 سپتامبر 2001 و کشتار و ويراني برج‌هاي مرکز تجارت جهاني در نيويورک بود.
آمريکا قبل از الظواهري با نمايش تلويزيوني بن‌لادن را به قتل رساند و به اعتراض پاکستان به اين گونه احساس آزادي عمل در خاک کشورهاي ديگر نيز وقعي ننهاد. اکنون هم الظواهري را هم در وسط شهر کابل و در ايمن‌ترين و بهترين محله شهر با پهپاد به قتل رسانده و به اعتراض طالبان هم که خودي نيز محسوب مي‌شود، وقعي ننهاده است. طالبان گفتند اين کار آمريکا بر خلاف توافق دوحه  بوده است و آمريکا پاسخ داد، پناه دادن به ظواهري خلاف فاحش‌تر از توافق بوده است. يعني هرکس خربزه مي‌خورد، بايد پاي لرزش هم بنشيند.
اما قتل علني بن‌لادن و الظواهري توسط آمريکا با صدور اعلاميه رسمي و دشمني امروزي طرفين دليل نمي‌شود که آنها را آمريکا سازماندهي و ايجاد نکرده باشد. احتمالا استاد محترم منظورشان بساط طالبان بوده است که توسط پاکستان و عربستان و تجهيز و با اعزام پشتون‌هاي پاکستاني براي اهداف ارضي يکي و فرقه‌اي ديگري راه‌اندازي شد که نمونه داعشي آن نيز با کمک عربستان و ترکيه ساماندهي شد و بعد کنترل عناصر بدوي و وحشي از دست خودشان هم خارج شد!
آمريکا خودش هم نقش خود را درباره راه‌اندازي القاعده انکار نمي‌کند. برخي به «اقرار» خانم کلينتون استناد مي‌کنند، در حالي که او اقرار نکرد! واقعيتي را شرح داد. همانطور که شوروي با تجهيز ويتکنگ آن‌ها را در جنگي نيابتي به جان آمريکا انداخت، آمريکا هم پس از اشغال افغانستان توسط شوروي‌هاي «ملحد» مسلمانان عرب و محلي را به فرماندهي مهندس بن‌لادن فارغ‌التحصيل بوستون با تشکيل القاعده با کمک عربستان و پاکستان در جنگي نيابتي به جان شوروي نيمه‌جان انداخت که نيمي از جان اقتصادي خود را در جنگ فرسايشي ويتنام از دست داده بود و نيمه ديگر را هم در افغانستان از دست داد و از پاي درآمد!
آنچه خانم کلينتون اقرار کرد، واقعيت بعد از فروپاشي شوروي بود. هيلاري کلينتون گفت ما «پس از آن‌که با کمک القاعده پيروز شديم، دستمان را شستيم و آنها را به حال خود رها کرديم!» يعني غول از بطري درآمده جنگيده و مسلح را به اختيار خود رها کردند که از آن پس سير تکاملي بدوي خود را پيمود و با آن همه امکانات و حمايت‌هاي مالي وهابي اين بار از مقابله با کفار آمريکايي سر برآورد که حامي اسرائيل در ستيز با فلسطين و اعراب بود! جنگ آمريکا با اين روي سکه القاعده است و آمريکايي به وجود آوردنش هم دايي جان ناپلئوني نبود.
اما قتل الظواهري در مخفيگاه، هشداري است به اين‌که مقابله‌هاي خشونت‌آميز و قتل‌هاي تروريستي نيروهاي بنيادگرا در نقاط مختلف جهان از مدتي پيش به کشورهايي که منافع خود را در پناه قراردادهاي بين المللي و اصول حقوق بين‌الملل قرارداده بودند، اين بهانه را داده است که براي خودشان تحت عنوان اصل عمل متقابل آزادي عمل قائل باشند. ترورهاي شخصيت‌هاي نظامي و علمي کشورهاي متخاصم را يا با اقرار صريح اعلام مي‌کنند و يا نشانه‌هاي صحنه را طوري مي‌چينند که‌بي آن‌که اقرار کنند، از آن براي خودشان «کسب اعتبار تهديد آميز» کنند. الظواهري که پنهان بود، اگر قرار باشد اين زنجيره اقدام و انتقام در اين جهان پر برخورد در عرصه‌هاي علني‌تر تکرار شود، جهان جاي بسيار ناامن‌تري خواهد شد.
منبع: بصیرت

ارسال نظرات