12 مرداد 1401 - 10:53

پایگاه رهنما:

 

منطق دوگانه غرب درباره حقوق بشر

کشور فرانسه که مدعی آزادی و حقوق بشر و دفاع همه جانبه و جهانی از آن‌هاست، اخیراً میزبان بن‌سلمان، ولیعهد عربستان سعودی بود که نه تنها تشریفات استقبال همراه با گرمی و صمیمیت بود، بلکه در کاخ الیزه به افتخار او ضیافت شام نیز برگزار گردید.
همان‌گونه که پیش از این هم، بایدن رئیس‌جمهور امریکا در سفر به عربستان با او دیدار کرده و برای این دیدار توجیه‌تراشی نیز داشت.
حال آنکه ولیعهد عربستان با دست داشتن در ماجرای قتل جمال قاشقچی که با آدم ربایی، کشتن، بریدن اعضا و قطعه‌کردن و امحای قطعات بدن در اسید و نابودی آن، یک چهره ناقض حقوق بشری شناخته شده و چند سال پس از آن، در عرصه دیپلماسی کاملاً منزوی بود. علاوه بر این، بن سلمان در به راه انداختن جنگ علیه ملت مظلوم یمن و انجام جنایات آشکار و مسلم و نقض حقوق بشر با کشتار مردم یمن به ویژه کودکان و دانش‌آموزان یمنی شهرت یافته که منجر به صدور گزارش‌هایی از سوی سازمان ملل و برخی دیگر از محافل جهانی شده بود. از این‌رو، همزمان با این سفر، اعتراضاتی توسط گروه‌های مدافع حقوق بشری در فرانسه و شکایت یک مؤسسه مردم نهاد به دستگاه قضایی فرانسه از بن‌سلمان به جرم همدستی در آدم‌ربایی و قتل جمال قاشچقی، انجام گرفت.
اما جالب این بود که هم امریکایی‌ها برای این چرخش عملگرایانه و فراموشی ادعا‌های حقوق بشری و مواضع قبلی خود نسبت به بن‌سلمان توجیه داشتند و هم رئیس جمهور فرانسه از میزبانی قاتل کودکان یمنی و جمال قاشقچی دفاع کرد که البته با خشم فعالان و مدافعان حقوق بشر مواجه بودند. از این‌رو، این رخداد‌ها را می‌توان نماد و نمود دوگانه معیار و منطق غرب در مواجهه با حقوق بشر دانست که فقط وقاحت و پررویی برآمده از آموزه‌های تمدن غربی می‌تواند از پس توجیه به‌کارگیری این منطق متناقض برآید.

 

فهم این منطق در پیوند با ارزش‌های ادعایی نظام سودمحور لیبرال – سرمایه‌داری غربی ممکن خواهد بود که متأسفانه نه تنها دولتمردان، بلکه شهروندان غربی هم پذیرای آن هستند. مثلاً در همین موارد اخیر، امریکا‌یی‌ها و فرانسوی‌ها اقدامات بایدن و مکرون را نوعی عملگرایی منطقی تلقی می‌کنند که به دلایل زیر صورت گرفته است:

۱- اهمیت ثبات بازار‌های جهانی انرژی و عرضه امن مواد غذایی در شرایط جنگ اوکراین که همکاری کشور‌های بزرگ نفتی از جمله عربستان را با کشور‌های غربی طلب می‌کند و برای ایجاد و تضمین چنین ثبات و امنیتی دیدار و احترام بن‌سلمان قابل قبول به حساب می‌آید.
۲- تضمین فروش و سودآوری شرکت‌های تولید سلاح و مهمات در شرایط رکود اقتصادی ناشی از کرونا و بحران اقتصادی ناشی از جنگ اوکراین که با تغییر در میزان همکاری و تعامل با کشور‌های پولدار و مصرف‌کننده سلاح و مهمات مثل عربستان ممکن می‌شود، ولو اینکه این سلاح و مهمات در جنگ یمن با نقض حقوق بشر و کشتار کودکان یمنی به‌کارگیری می‌شود و دریافت‌کننده آن، پرونده قتل فجیع جمال خاشقچی را داشته باشد.
۳- تقویت موقعیت خود در آینده منطقه غرب آسیا که تنها با پذیرش و همراهی بن‌سلمان در عربستان ممکن می‌شود، ولو اینکه لازمه آن بی‌تفاوتی نسبت به پرونده جنایت در قتل خاشقچی یا رهاسازی مردم و کودکان یمنی در برابر جنایتکاران و مهاجمان جنگ یمن باشد.
چنین منطقی را بیش از همه سران سعودی فهمیده و بازی با آن را تجربه کرده‌اند که سال‌ها از نزدیک با دولتمردان غربی در تماس بوده و با آنان زیسته‌اند. در همین ماجرا عادل الجبیر که سال‌ها در امریکا زندگی کرده و به عنوان وزیر خارجه عربستان با آنان در تماس بوده، در مورد دیدار بایدن از عربستان با وجود مواضع انتقادی قبلی و ادعا‌های حقوق بشری می‌گوید؛ ماجرای خاشقچی اتفاقی دردناک و یک اشتباه وحشتناک برای عربستان بوده است. هرچند ریاض مرتکب اشتباهاتی در ماجرای قتل جمال خاشقچی شده،، اما امریکا هم در کشور‌های منطقه از جمله عراق اشتباهاتی داشته است.
به عبارتی او هم با تکیه بر همان منطق، از این نوع تعامل و همکاری دفاع می‌کند و البته به طور ضمنی اعلام می‌دارد کشور‌های غربی به دلیل انجام اشتباهات یا جنایات مشابه و نقض مکرر حقوق بشر نمی‌توانند نسبت به آنچه بن‌سلمان و عربستان در این عرصه مرتکب شده‌اند، حرفی داشته باشند.
ضمن اینکه در مواردی که الجبیر به عنوان اشتباهات امریکا در منطقه عراق مورد اشاره قرار می‌دهد، عربستان و امریکا همکار و شریک بوده‌اند. در رأس این اشتباهات حمایت از صدام در جنگ علیه ایران اسلامی و داعش در جنگ نیابتی علیه مردم سوریه و عراق بوده که به جنایات وحشیانه و نقض آشکار و مکرر حقوق بشر انجامیده است.


الظواهری،بایدن و بده بستان با طالبان!

یازده سال پس از کشته شدن اسامه بن لادن، بنیان گذار شبکه تروریستی القاعده در خاک پاکستان، آمریکایی ها این بار نفر دوم این گروه را در افغانستان هدف قرار دادند. جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا در سخنانی به ارائه توضیحاتی درباره حمله پهپادی به هدفی در کابل، پایتخت افغانستان پرداخت و گفت: این کشور أیمن الظواهری،  سرکرده گروه تروریستی القاعده را در افغانستان کشته است چرا که به اذعان بایدن، الظواهری باعث کشته‌شدن بسیاری از آمریکایی‌ها در حملات مختلف شده بود. بایدن با بیان این که الظواهری عمیقاً در برنامه ریزی حمله یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ شرکت داشت، گفت که او برای چندین دهه مغز متفکر حملات به آمریکایی‌ها بود و ردپایی از قتل و خشونت علیه شهروندان آمریکایی پشت سرش داشت. منابع مطلع آمریکایی درباره جزئیات این حمله گفته‌اند که سرکرده القاعده در خانه یکی از دستیاران ارشد سراج‌الدین حقانی، وزیر امور داخله طالبان هدف قرار گرفته و از موشک «هِل‌فایر» برای این حمله استفاده شده است.ایمن الظواهری از سال 2011 و در پی کشته شدن اسامه بن لادن در حمله نظامیان آمریکایی به شهری در پاکستان، به سرکردگی القاعده برگزیده شد. الظواهری یکی از اصلی ترین عوامل حمله تروریستی 11 سپتامبر 2001 در نیویورک و واشنگتن شناخته می شد؛ حملاتی که به مرگ حدود سه هزار تن انجامید. از آن زمان به بعد، آمریکا در پی دستگیری یا کشتن الظواهری بوده است که در نهایت، در تابستان 2022 به چنین هدفی نایل آمد. با این حال، تردیدهایی درباره نحوه شناسایی الظواهری در کابل و کشته شدن وی بروز کرده است. این که آمریکا بعد از خروج از افغانستان چگونه به مخفیگاه سرکرده القاعده پی برده است، نکته حائز اهمیت در این خصوص به شمار می آید. به همین دلیل، کشته شدن سرکرده القاعده چند روز بعد از نشست تاشکند و نخستین گفت و گوی مقامات آمریکایی با مقامات طالبان پس از تسلط این گروه بر افغانستان، شائبه همکاری اطلاعاتی و عملیاتی آمریکا و طالبان برای حذف فیزیکی سرکرده القاعده را محتمل تر کرده است. به ویژه این که رسانه ها گزارش دادند که در نشست تاشکند، میان طالبان و آمریکایی ها بر سر موضوع رفع توقیف بخشی از دارایی های بانک مرکزی افغانستان نزد بانک های آمریکایی مذاکراتی انجام شد. به عبارت دیگر چه بسا طالبان در ازای قول آمریکایی ها برای آزاد سازی بخشی از اموال افغانستان، محل اختفای الظواهری را به آمریکا اطلاع داده و زمینه را برای کشته شدن وی در کابل مهیا کرده‌اند. به هر حال با توجه به همکاری  آمریکایی ها با طالبان از چند سال پیش که در نهایت به سقوط افغانستان به دست طالبان در سال گذشته منجر شد، این احتمال قوت می یابد. چرا که آمریکا از 11 سال پیش دنبال یافتن مقر الظواهری بود و حتی در این مدت نیز هزاران نیروی آمریکایی در خاک افغانستان حضور داشتند اما نتوانسته بودند اطلاعاتی از مخفیگاه او به دست آورند. اما اکنون که یک سال است خاک افغانستان را ترک کرده‌اند، به یکباره و از هزاران فرسنگ دورتر از افغانستان مقر الظواهری را به راحتی کشف کرده و با یک حمله او را کشته‌اند. از طرفی، طالبان هم در واکنش به این رخداد، تنها حمله پهپادی به کابل را که به گفته این گروه نقض تمامیت ارضی افغانستان است، محکوم کرده نه کشته شدن الظواهری را. به هر حال اکنون جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا قادر است با استفاده از موضوع کشتن سرکرده القاعده، بخشی از مشکلات داخلی و خارجی خود را کاهش دهد. هم اکنون بایدن در پایین ترین سطح از محبوبیت در میان تمامی روسای جمهوری 70 ساله آمریکا قرار دارد و نام وی با خروج مفتضحانه آمریکا از کابل در اوت 2021 گره خورده است. این خروج یکی از عوامل نارضایتی مردم آمریکا از بایدن توصیف شده است. از این رو، کشتن سرکرده القاعده در پایتخت افغانستان، یک سال پس از این خروج مفتضحانه، می تواند به ترمیم وجهه دولت آمریکا نزد برخی شهروندان آمریکایی کمک کند. ضمن این که کمتر از 100 روز دیگر، انتخابات میان دوره ای آمریکا برگزار می شود و بایدن به همراه حزب دموکرات عمیقا نگران شکست در این انتخابات است. تجربه ثابت کرده است اتفاقاتی نظیر کشتن سران گروه های تروریستی، به ویژه افراد کلیدی در حادثه تروریستی 11 سپتامبر، موجی از حمایت را در بین گروهی از رای دهندگان آمریکایی ایجاد می کند. بایدن نیز امیدوار است با صدور فرمان مرگ ایمن الظواهری، بتواند هم تصویر خروج مفتضحانه آمریکا از افغانستان را از اذهان پاک و هم خوراک تبلیغاتی مناسبی را برای نامزدهای حزب دموکرات در انتخابات پیش روی آمریکا فراهم کند.


«طرح بورل» و «فرصت برجام» بازی با روان جامعه! (یادداشت میهمان)

  آمریکایی‌ها قصد داشتند برای سفر بایدن با فضا‌‌سازی علیه ایران دستاورد‌‌سازی کنند، همان‌گونه که او در عربستان مجددا ادعا کرد «واشنگتن تا ابد منتظر پاسخ ایران درباره مذاکرات برجام نخواهد ماند»!، اما اعلام و انجام سفر رؤسای‌جمهور روسیه و ترکیه به تهران، امکان این پروپاگاندای برجامی را از آنها گرفت. حال آمریکایی‌ها با ادعاهای «سیاسی و غیرفنی» مدیرکل آژانس اتمی در مصاحبه با سی ان ان و یادداشت فریبکارانه و البته ملتمسانه جوزف بورل در فایننشال تایمز که ادعا کرده«زمان برای مصالحه‌های مهم اضافی به پایان رسیده و خطر یک بحران هسته‌ای خطرناک وجود دارد»، و همچنین گزافه‌گویی‌های نخست‌‌وزیر رژیم صهیونیستی و نخست‌وزیر انگلیس که « از ایران خواستند فرصت را از دست ندهد و به برجام بازگردد»، به نظر می‌رسد وارد این فضا‌‌سازی جدید شدند. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا و خبرنگار ارشد آسوشیتدپرس نیز تلاش داشتند با سؤال و جواب‌های زرگری و البته متناقضِ خود از
یک طرف پایان مذاکرات را القا کنند و از طرف دیگر یاداشت بورل را «طرح» خواندند و وجود «چارچوب زمانی» در آن را رد و در‌باره ادعاهای هشت ماهه آمریکا درخصوص «زمان در حال پایان است»،تنها با این جمله که «هنوز به آن نقطه نرسیدیم»، سکوت کردند.هرچند بسیار مهم است تا مردم و مسئولان کشور حافظه تاریخی خود را به‌روز کنند که آمریکا و غربی‌ها
۲۰ سال است که با اتهام زنی به جمهوری اسلامی، از ایران می‌خواهند فرصت را از دست ندهد!، اما در این خصوص چند نکته مهم‌تر:
۱-«ایران فرصت احیای برجام را از دست ندهد»...، «ایران برای احیای برجام فقط چند روز فرصت دارد»...، «ایران فرصت احیای برجام را از دست داد»!. این پازلی است که در هر دور از مذاکرات در سال‌های اخیر از سوی آمریکا و اروپایی‌ها قبل و بعد از امضا برجام و به خصوص بعداز اینکه به تعهدات خود در برجام عمل نکردند و در تلاش هستند به امید گرفتن امتیازات بیشتری، به برجام برگردند، بارها تجربه کردیم و اکنون و درآینده نیز شاهد آن خواهیم بود.

 

۲ -تکرار این پازل که یکی از «تجربه‌های تلخ» و در عین حال طنزآمیز روند برجام و مذاکرات بی‌حاصل با آمریکا و چند کشور اروپایی و بلکه مدخل ورود به تجربه‌های تلخ دیگر بود، خود بهترین گواه بر این است که برجام چه دستاورد مهمی برای آنها و چه خسارت محضی برای ملت ایران داشته، چنان‌که اکنون نیز جان کری در کنگره تاکید کرده«هرطور شده باید ایران را به برجام برگردانیم»!. براین اساس اگر صد سال هم صد دور مذاکره دیگر صورت بگیرد، فرصتی برای ایران نیست که از دست برود، بلکه فرصتی است که آمریکایی‌ها از دست می‌دهند و فریبکارانه تلاش می‌کنند این پازل را تکرار و زمینه احیای برجام را فراهم نمایند؛ چنان‌که برای دستیابی به برجام ۲۰ سال زمان صرف کردند و اکنون نیز مجبور شدند علاوه‌بر اروپایی‌ها، عمان و قطر و عراق را هم واسطه قرار دهند. لذا آمریکا در هر زمانی مشتاق برگشت به برجام خواهد بود.

۳-اگر برجام فرصتی برای ایران است که آن را از دست می‌دهد و اگر آمریکایی‌ها گزینه دیگری داشتند، قطعا دیگر نیاز به این همه تلاش برای احیای برجام را نداشتند و به گزینه‌های دیگرشان عمل می‌کردند و ایران را تحت فشار بیشتر وادار به تسلیم می‌کردند. پس گزینه دیگری ندارند و «برجام» «تنها گزینه بایدن»است و «برجام بدون لغو تحریم‌ها» گزینه و فرصتی برای ایران نیست بلکه جمهوری اسلامی گزینه‌های عملیاتی متنوعی برای خنثی‌‌‌سازی تحریم‌ها دارد که آمریکا با برجام می‌خواهد این گزینه‌ها را خنثی کند!
۴- بعد از این که انریکه مورا معاون رئیس‌سیاست خارجی اتحادیه اروپا در دوره قبل به ایران آمد و مذاکرات از سرگرفته شد اما ایران بر مواضع خود برای احقاق حقوق ملت پافشاری کرد، در دوره بعد مجبور شدند در سطحی بالاتر، خود جوزف مورل رئیس‌سیاست خارجی اتحادیه اروپا را به ایران بفرستند و مذاکرات را به منطقه منتقل کنند که این هم خود نشان می‌دهد که در شرایط بحران کنونی انرژی که با جنگ اوکراین تشدید شده، چقدر مشتاق برگشت به برجام هستند. لذا اکنون نیز که با مقاومت
تیم ایرانی نتوانستند به اهداف خود برسند، چه بسا در آینده در سطحی بالاتر، رئیس‌کمیسیون و یا رئیس‌دوره‌ای اتحادیه اروپا و یا رؤسای‌جمهور اروپایی مجبور به سفر به تهران شوند و شاید بایدن نیز برای سفر به تهران اعلام آمادگی کند! کما اینکه سفر بایدن به منطقه نیز به نوعی تداعی‌کننده این مفهوم یعنی تلاش برای فراهم کردن هرچه بیشتر زمینه‌های احیای برجام بود، چه از طریق توجیه و رام کردن متحدانش و چه از طریق وعده‌های فریبکارانه و چه از طریق ارسال پیام‌های تهدیدآمیز توخالی!.
۵- بایدن این را هم درک کرده که در حوزه ژئوپلیتیک تحولات منطقه سرعت گرفته و به سرعت به نفع یکی و به ضرر دیگری خواهد بود. هرچند بایدن به سفرش به منطقه امیدوار بود اما بعد از سفرش دریافت که ورق کاملا برگشته، به طوری که وزیر دفاع اسرائیل هم اعلام می‌کند«ما آمادگی داریم که اگر توافقی صورت بگیرد آن را به رسمیت بشناسیم». در مجموع از یک‌سو مقاومت و اقتدار ایران و از سوی دیگر جنگ اوکراین و بحران انرژی و تورم در غرب نشان می‌دهد که ظرفیت بالا بردن تنش با جمهوری اسلامی را ندارند.
۶- تاکنون تیم مذاکره‌کننده کشورمان دو شیطنت آمریکایی‌ها را به خوبی خنثی کردند از یک طرف مقتدرانه اجازه ندادند ایران را متهم کنند که زیر میز مذاکره زده و از سوی دیگر منفعلانه گرفتار حیله همیشگی آمریکایی‌ها نشدند و نشان دادند ملت ایران دیگر«زیر بار هر مذاکره و توافقی به هر قیمتی» نخواهد رفت و از منافع خود کوتاه نخواهد آمد. اینکه از یک‌سو وزیر امورخارجه کشورمان مذاکرات دوحه را مثبت خواند، و از طرف دیگر آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها ادعا کردند«نتیجه و پیشرفتی که انتظارش را داشتیم محقق نشد»، ناظر به همین رفتار و ایستادگی
تیم ایرانی بر منافع ملی است که شیطنت آنها برای ‌انداختن توپ در زمین ایران جواب نداد.
۷- درخصوص اینکه مذاکره در دولت رئیسی جواب می‌دهد یا نه، باید به چند نکته اساسی توجه کرد:اولا دولت و ملت نباید لحظه‌ای از این سخن رهبرمعظم انقلاب غفلت کنند که «مذاکره با آمریکا جواب نمی‌دهد»، کمااینکه در پایان دولت روحانی نیز تصریح داشتند«در این دولت معلوم شد مذاکره با آمریکا مطلقاً جواب نمی‌دهد»!. آمریکایی‌ها روندی در پیش گرفتند که به آنچه روحانی را رسانده بودند، ملت ایران و رئیسی را هم در این زمان به آن برسانند که «باید مستقیما با کدخدا مذاکره کنید»!، و شاید هدفِ آمریکایی‌ها از حضور در قطر بدون حضور روسیه و چین هم القای این گزاره بود که البته با مقاومت تیم ایرانی این شیطنت آنها نیز بی‌نتیجه بود و تیم ایرانی نباید اجازه دهد «هرگونه مذاکره‌ای به اصطلاح غیرمستقیم»، گامی در جهت القای کدخدایی آمریکا تلقی و نیاز به مذاکره مستقیم فضا‌‌سازی شود. ثانیا نکته مهم اینکه مذاکره از نظر آمریکایی‌ها یعنی
«بده و بستان سیاسی با آنها»، اما از نظر عقلانیت سیاسی جمهوری اسلامی
«مذاکره که فقط با آمریکا و چند کشور پرروی اروپایی معنا پیدا نمی‌کند».لذا در حالی برخی تلاش دارند دولت را متهم به تقابل به جای مذاکره کنند، که دولت در یک سال گذشته با ده‌ها کشور و اتحادیه‌های اقتصادی منطقه‌ای و بین‌المللی از شانگهای تا بریکس، مذاکراتِ منتج به نتیجه برای حل مشکلات کشور و منطقه انجام داده که فقط در دو ماه گذشته با
۱۴ کشور منطقه در سطح مقامات عالی مذاکره صورت گرفته است.
ثالثا اگر براساس نیاز بایدن مذاکرات برجامی به نتیجه‌ای هم برسد، قطعا نتایج برجام رئیسی با برجام روحانی بسیار متفاوت خواهد بود.
۸- در علم مهندسی «استاتیک» و «مقاومت مصالح» دو درسی هستند که نکته جذابشان مبحث فَتیگ «fatigue» است، یعنی بارگذاری‌های متناوب، سازه را خسته می‌کند و درنتیجه طاقتش تمام می‌شود و می‌ریزد. در علم پزشکی هم بیماری وجود دارد بنام «کرونیک فتیگ سندروم»
یا «سندروم خستگی مزمن» که نتیجه وارد شدن استرس‌ها و فشارهای روانی کمتر از حد توان انسان، اما به طور متناوب و مزمن است که نهایتا او را از پای درمی‌آورد. حال این دقیقاً کاری است که جریان برجام زده غربگرا با خط‌گیری از سرویس‌های جاسوسی آمریکا و غرب در داخل کشور با روح و روان جامعه انجام می‌دهند تا جامعه را به «fatigue Social»
یا «Society fatigue» برسانند و مردم را خسته و وادار به تسلیم و پذیرش برجام و برجام‌های دیگر کنند. برهمین اساس است که ریچارد نفیو و معمار تحریم‌ها تاکید می‌کند«شکست یا موفقیت تحریم‌ها بیشتر نتیجه عملیات روانی علیه جامعه هدف تحریم‌هاست». لذا بخشی از سخنان رهبری درخصوص ضرورت حفاظت از «امنیت روانی جامعه» و «جلوگیری از تخریب ذهن مردم به وسیله شایعات و اظهارات دروغ و هراس‌افکنی‌های افراد مشخص یا نامشخص» نیز ناظر به همین هدف برجام و تحریم‌ها برای فَتیگ یا خسته‌کردن جامعه است.


مرگ ایمن الظواهری؛ برگ برنده بایدن؟

آرمان سلیمی| پژوهشگر مسائل بین الملل
تورم در آمریکا رکورد چهار دهه گذشـته را م یشـکند؛ قیمت بنزین رکوردی تاریخی را ثبت و به بالاترین نرخ تاریخ آمریکا میرسـد؛ تمامی نظرسـنجیها در سـه ماهه ششـم «جـو بایـدن» را نامحبوبترین رئیس جمهـور آمریکا از زمـان آیزنهـاور (1951-1959 ) معرفـی میکننـد. نگرانی دموکراتها از پیری و آلزایمر رئیس جمهور 80 سـاله مسـتقر در کاخ سـفید به اوج خود رسـیده اسـت. گاف های بزرگ بایدن در مجامع بین المللی با دیگر رهبران جهان و اتاقهای گفت وگو با خبرنگاران به سـطحی غم انگیز رسـیده است. همزمـان در صحنـه خارجـی، سـربازان آمریکایـی در آگوسـت 2021 بـه فاجعه بارترین شـکل ممکـن از افغانسـتان خـارج میشـوند؛ به گونـه ای کـه در صحنه جهانـی یکی از تحقیرآمیزتریـن خروجهـای نظامـی یک ابرقدرت از کشـور دیگر رقـم خورد. همچنین، واشـنگتن در صحنه معادلات اوکراین نیز عملکرد ضعیفی داشـت و نتوانست مانع حمله روسـیه بـه ایـن کشـور متحـد آمریکا شـود. در عرصـه مذاکـرات وین نیز تیم سیاسـت خارجی بایدن نتوانسـت عملکرد مثبتی را از خود به نمایش بگذارد. در صحنه مناسـبات با همسـایگان نیز دولت آمریکا به هیچ عنوان در ارائه راهبردی روشـن موفق نبوده است. تمامـی ایـن واقعیـت غم انگیـز در صحنه داخـل و خارج آمریـکا، برآیند تنها یک سـال و نیـم حضـور دموکراتهـا و بایـدن در کاخ سـفید بـوده و هسـت. اما تاسـف برانگیزتر و نگران کننـده تریـن موضوع بـرای دموکراتها این بود کـه آنها انتخابات میـان دوره ایی کنگـره را در 8 نوامبـر (17 آبـان) سـال جـاری در پیـش داشـتند و بـه نظـر می رسـید اگـر نتوانـد بـرگ برنـده بزرگی را رو کننـد، بازنده حتمی میـدان انتخابـات خواهند بود. در چنیـن شـرایطی بـه نظـر میرسـد استراتژیسـت های کاخ سـفید نیازمنـد یـک «رخـداد بـزرگ» بـرای توجیـه جایـگاه تضعیـف شـده خـود بودنـد. البتـه ایـن اقـدام می توانسـت در صحنـه داخلـی باشـد و یـا یـک بمـب خبـری در صحنـه سیاسـت خارجـی. حـال به نظر میرسـد در اول آگوسـت(10 مرداد) از سـورپرایز بـزرگ یا اقدام بـزرگ واشـنگتن رونمایـی شـد و آنهـم اقدامی نبـود جز «کشـتن ایمـن الظواهری». در واقـع، در شـرایطی کـه دموکراتهـا نگـران آینـده وضعیـت خـود در انتخابـات میـان دوره ایـی کنگـره بودنـد، چـه اقدامـی بهتـر از انگشـت گذاشـتن بـر زخمـی کـه «ترومایـی» تاریخـی بـرای ناخـودآگاه و روانـی جمعـی آمریکایـی بـر جـای گذاشـته بـود، میتوانسـت التیامـی بـر کم کاریهـای بایـدن باشـد. در مقطـع کنونـی، کشـتن رهبـر 71 سـاله مصـری سـازمان القاعـده کـه یـادآور بزرگتریـن فاجعـه تروریسـمی تاریـخ در 11 سـپتامبر 2001 اسـت، بسـیار بیشـتر از موضوعاتـی هماننـد مبـارزه بـا داعـش یـا حتـی درگیـری احتمالـی بـا روسـیه و ایـران میتوانسـت در ناخـودآگاه جمعـی شـهروندان آمریکایـی هیجـان ایجـاد کنـد. لـذا میتـوان اظهـار داشـت کـه استراتژیسـتهای دولـت بایـدن بسـیار هوشـمندانه خاطره جمعـی 11 سـپتامبر را هـدف گرفتنـد تـا حداقـل در چنـد مـاه باقیمانـده تـا برگـزاری انتخابـات کنگره، فرصتی برای احیا و تقویت ذهنی و تبلیغاتی داشـته باشـند. اگـر بـاراک اوبامـا در مـی 2011 از کشتن«اسـامه بـن الدن» رهبـر القاعـده و عامـل اصلـی حملـه 11 سـپتامبر بـه عنـوان «رخـداد بـزرگ» بـرای کسـب مشـروعیت و پیـروزی در انتخابـات دور دوم ریاسـت جمهـوری بهـره گرفـت و دونالـد ترامـپ نیـز در اکتبـر 2019« ابوبکـر البغـدادی» رهبـر گـروه تروریسـتی القاعـده را کشـتن کـرد، تـا ایـن افتخـار را بـه نـام خـود ثبـت کنـد؛ اکنـون جـو بایـدن و استراتژیسـتهای کاخ سـفید بـا کشـتن ایم نالظواهـری مصـری، یعنـی نفـر دوم برنامه ریـزی حملـه سـپتامبر 2001 بـر ترومـای جمعـی شـهروندان آمریکایـی انگشـت گذاشـته اند. بـا ایـن اوصـاف، در پایـان میتـوان اظهـار داشـت کـه هـر چنـد از نظـر رسـانه ای و روانشـناختی، کشـتن رهبر القاعده برای آمریکاییها میتواند از اهمیتـی مهم برخوردار باشـد اما به نظر میرسـد این ترومای جمعی نیز در نهایت نتواند بایدن و همقطاراناش را در انتخابـات میـان دورهای کنگـره نجـات بدهـد. بدون تردید، تجدیـد خاطره جمعی مبارزه با تروریسـم از اهمیت بسـیاری برخوردار اسـت اما اهمیت آن شاید نتواند التیامی بـر حیـات برهنه یا همـان مواجهه مسـتقیم شـهروندان آمریکایی بر مشکلات عدیده اقتصادی طی یک سـال و نیم گذشـته باشـد .

منبع: بصیرت

ارسال نظرات