زنان در هر جامعهای، مخصوصا در جامعه ما که رنگ و بوی مذهبی و تقید به دین دارد، همیشه نقش زیربنا و پایه ساختمان را ایفا میکنند که هرچقدر ماهیت این فنداسیون، مستحکم و اصولی باشد، بنای آن ساختمان هم در برابر حوادث و بلایا ایمن خواهد بود و برعکس، اگر قرار باشد پایه ساختمان درگیر بحران باشد، طبیعتا آن بنا هم استحکام و آسایشی نخواهد داشت. به بیان سادهتر، این زن است که در نقش همسری و مادری، مهر و محبت خدادادیاش را خرج همسر و فرزندان کرده و محیط خانه را گرم و گیرا میکند، در هنگامه درد و رنج، با توانمندیهای ذاتیاش حامی، همراه و مشاور همسر و فرزندانش است و البته متقابلا، شوهر و فرزندان هم وظیفه دارند تا به تعبیر روایت نبوی، او را «ریحانه» یعنی «گل» با همه حساسیتها و ظرافتهایش بدانند و با همین نگاه با او رفتار کنند. حالا اگر قرار باشد، نقش این «ریحانه» آرامشبخش و ماهیت او دستخوش طوفانها شود، معلوم است که سرنوشت خانواده و در مرحله بعد، سرنوشت جامعه چه خواهد شد. هر چند برخیها نسبت به واژه «دشمن» و توطئهها و برنامههایش حساسیت دارند و در مقابل آن سریع گارد تهاجمی میگیرند، اما نمیتوان واقعیت را با خوشخیالی انکار کرد؛ یکی از این واقعیتهای هشداردهنده هم، تلاش برنامهریزی شده و هوشمندانه دشمنان دین و آیین ما، برای حیازدایی و گرفتن حجاب و عفاف از زن ایرانی است تا از این رهگذر، به هدف بالاتر که زدن ریشه خانواده و از هم پاشیدگی بنیان جامعه است، راحتتر دست یابد. راهبرد حیازدایی و عفتزدایی هم با روشهای مختلف و بهانههای مستقیم و غیرمستقیم دنبال میشود؛ از تئوریزه کردن آزادی بیقید و شرط گرفته تا مطرح کردن این نکته که رشد و پیشرفت زنان در گروه «اشتغال به هر قیمتی» و دور شدن از محیط خانه است و راهها و ترفندهای دیگر. اما یکی از قدیمیترین و در عین حال، فراگیرترین ترفندها برای ربودن گوهر حجاب و عفاف زن ایرانی، تشویق و ترغیب به کنار گذاشتن حجاب و بیمبالاتی و اباحهگری در این زمینه است که البته برای این هدف هم، هوشمندانه عمل میشود. دشمن هم این واقعیت را میداند که جامعه ایرانی در هر صورت – چه بخاطر آموزههای ایران پیش از اسلام و چه بدلیل آموزههای متعالی دین اسلام – جامعهای معتقد به ضرورت حجاب و رعایت عفاف است، به همین دلیل هیچگاه مستقیما تلاش نمیکند تا پوشش حیا و عفت را از زن ایرانی بگیرد. یکی از تاکتیکهای تحقق این هدف و در نتیجه تهی کردن شخصیت دختران و زنان جامعه، «بزک کردن» و مطرح کردن چهرههای استحاله شدهای است که با ژست سیاسی و دلسوزانه وارد میدان میشوند و با همین ژست شیطنتآمیز، تلاش میکنند تا رفتارهای ضد عفت و اخلاق را به صورت گام به گام جا بیندازند و عادیسازی کنند.
به عنوان مثال، یک خبرنگار معلومالحال فراری از وطن را که چند صباحی است به دامن رسانههای غربی پناه برده و با آنها علیه مردم کشورش همصدا شده، بکار میگیرند تا در چهارشنبههای به قول خودشان «سفید»، رفتارهای بیخردانه و «سیاه» را به دختر و زن ایرانی آموزش دهند و آنها را به سمتی هُل بدهند که حجاب از سر بردارد و خودش را دستمایه نگاههای آلوده و ابزاری قرار دهد. روز دیگر عدهای «دلقک» - به تعبیر رهبر انقلاب – را اجیر میکنند تا در خیابان انقلاب و در منظر عموم، روسری بر سر چوب کرده و خودشان را عرضه کنند، زمانی دیگر در شب شهادت رئیس مذهب شیعه امام صادق (ع) در حرکتی که «گاف رسانهای» بیشتر برازنده نام آن است، برای هتک حرمت مقدسات خوشرقصی میکنند و روز دیگر، داستانی دیگر. هرچند همه این توحشهای فرهنگی به نوعی نیمهکاره میماند و مثلا همان «چهارشنبههای سفید» این جماعت روسیاه هم با استقبالی مواجه نمیشود و عملا ناقصالخلقه میماند، اما تلاش پیگیر طراحان این سناریوها تمامی ندارد و همان هدفی را دنبال میکند که در ابتدای این نوشتار آمد؛ گرفتن پوشش و حیا از دختر و زن ایرانی و بعد، زدن ریشه خانواده و در نهایت، پوسیدگی بدنه اجتماع. حالا این بازی وقتی تلختر و مشمئزکنندهتر میشود که برخی رسانههای مجازی و تلویزیونهای اجارهای فارسیزبان هم به کمک آنها میآیند تا با تولید فیلم و سریال و راهانداختن خط خبری و هیجانی برای این شیطنتها، با همه توانشان، تغییر در هویت زن و تبدیل کردن او به ابزار برای مردان بیقید و بند را جا بیندازند و عادی کنند. حالا اگر کمترین بهرهای از عقل و خرد در میان باشد، حتی اگر پای دین و تقدی مذهبی هم در میان نباشد، کسی دُم به این تله خطرناک نمیدهد و کلاهش را محکم میگیرد که باد نبرد.
ارسال نظرات