کیهان**
تکثیر نسخه جیبی سند 2030/ عباس شمسعلی
در کنار موضوع الگو گرفتن کودکان و نوجوانان از استفاده بدون برنامه و غیرهدفمند بسیاری از پدران و مادران و بزرگترها از فضای مجازی، طی دو سال گذشته و با شیوع کرونا که باعث شد آموزش و کلاسهای درس به ناچار بهصورت مجازی برگزار شود، گرایش و دسترسی بدون برنامهریزی کودکان و نوجوانان به فضای مجازی بسیار گستردهتر از گذشته اتفاق افتاد و اکنون هم که شاهد برگزاری حضوری کلاسهای درس و تقریباً توقف آموزش مجازی هستیم، بسیاری از نوجوانان و کودکان به علت وابستگی زیاد به گوشیهای همراه هوشمند و دسترسی به فضای مجازی همچنان ساعتها مشغول گشتوگذار در این فضا هستند. شاید بتوان این وابستگی شدید کودکان و نوجوانان به فضای مجازی را در کنار تلفات انسانی، یکی از مهمترین خسارتهای بیماری کرونا در دو سال گذشته دانست.
طبیعی است که حضور به اندازه، هدفمند و کنترلشده در فضای مجازی و استفاده کاربردی از تکنولوژیهای روز تلفن همراه موضوعی پذیرفته شده و واضح است اما مشکل از آنجایی شروع میشود که این روزها بسیاری از افرادی که مشتری فضای مجازی هستند، بیش از حد نیاز یا ضرورت و بدون اینکه هدف مشخصی داشته باشند ساعتها مشغول به این فضای بیکران میشوند. این نوع رفتار در کنار خطرات مختلفی که برای همه سنین و خانوادهها دارد بهطور ویژه باعث بروز اختلال و مشکلات عدیده جسمی، روحی، رفتاری و آسیب در کودکان و نوجوانان میشود، اختلالهایی که گاه برای ترک آنها و در امان ماندن از آثار مخربشان بر زندگی اجتماعی، روابط خانوادگی، تحصیل و کسبوکار و سلامت باید مدتها تلاش کرد.
اما مشکل وقتی بیشتر و بغرنجتر میشود که میبینیم در کنار این حجم گسترده و غیرهدفمند از حضور طیفهای مختلف سنی بهویژه کودکان و نوجوانان کشورمان در فضای مجازی، متأسفانه مدیریت این فضا در کشور به شدت رها شده و این فضا تقریباً بدون ضابطه و کنترل مناسب، بر زندگی خانوادهها و سبک زندگی کودکان و نوجوانان و افراد مختلف احاطه پیدا کرده و سایه انداخته است. فضای مجازی امروز در کشورمان به رانندگی انبوه خودروها با سرعت بالا و خطرآفرین در شرایطی میماند که هیچ قانون و مأمور و راهکاری برای کنترل آنها وجود ندارد.
نکته عجیب اینکه این حجم از رها بودن و انفعال نسبت به فضای مجازی در دولتها و کشورهای غربی نیز کمسابقه است. طبیعی است وقتی پدیدهای چنین گسترده وارد زندگی انسانها میشود و تا این حد میتواند جوامع و رفتار و سبک زندگی آنها را دستخوش تغییر کند، نمیتوان و نباید نسبت به کنترل و مدیریت آن بیتفاوت بود، این اصلی است که سالهاست در بسیاری از کشورهای دنیا از جمله کشورهای پیشرفته غربی و شرقی با حساسیت و بدون اغماض در حال اجراست اما سالهاست بسیاری از مسئولان کشورمان نسبت به آن بیتفاوت بوده و گاه به تعبیر رهبر انقلاب برخی از مسئولان به رها بودن فضای مجازی افتخار هم میکردهاند!
همین رها بودن فضای مجازی بهترین فرصت را به دشمنان داده است تا با خیال راحت به طراحی و اجرای انواع و اقسام پروژههای فکری، ترویج مسائل ضدفرهنگی و غیراخلاقی، تغییر سبک زندگی ایرانی اسلامی، طرح زیرکانه و البته فریبنده شبهات، شایعات و... پرداخته و بهویژه جوانان و نوجوانان و حتی کودکان ایرانی را هدف قرار دهند.
همین غربیها که در فضای مجازی برای خود قوانین مختلفی از جمله کنترل سنی کاربران در پیوستن به برخی شبکههای اجتماعی و... را به اجرا درمیآورند و در مدیریت فضای مجازی و کنترل اثرات آن تا آنجا جدی هستند که در آمریکا حساب کاربری رئیسجمهور مستقر آن کشور به علت عبور از خط قرمزهای منافع ملی مسدود میشود، در قبال ما چنین نیستند و این فضا را فرصتی برای اثر گذاری مطلوب خود میدانند.
در جدیت دشمنان کشورمان برای اثرگذاری در اذهان و هجمه فرهنگی علیه ما همین بس که هر روز طی 24 ساعت دهها و صدها شبکه ماهوارهای و کانال و رسانه اجتماعی با صرف هزینههای سنگین بهصورت رایگان برای مردم ایران برنامه فارسی و محتوای مختلف تولید و عرضه میکنند.
یکی از اهداف این پروژهها در کنار اهداف سیاسی، هدفگیری هویت ملی، تغییر سبک زندگی و تفکر و نابود کردن اعتماد به نفس جوانان با القای شبهات، تصویرسازیهای غلط از جمله کتمان پیشرفتها و اغراق و دروغپردازی درخصوص مشکلات است.
موضوع هویت ملی مسئله مهمی است تا آنجا که رهبر معظم انقلاب روز گذشته در دیدار با معلمان با تأکید بر لزوم آشنایی جوانان و نوجوانان کشورمان با این سرمایه ملی گفتند:«ما بایستی کاری کنیم که دانشآموز ما دارای هویت ملی بشود. مهمتر از علمآموزی یا لااقل در حد علمآموزی این است که او احساس هویت بکند، یک انسان با هویت ساخته بشود، یک هویت ملی، هویت احساس اعتماد به نفس ملی پیدا بکند. از عمق جان کودک ما با افتخارات کشور آشنا بشود این چیزی است که امروز وجود ندارد... شما بین بچههای مدارستان نظرخواهی کنید ببینید چند درصد کاظمی آشتیانی را با آن همه خدمات، با آن ارزش وجودی که این مرد، این جوان، جوان هم بود داشت میشناسند، رونالدو را چند درصد میشناسند، ما چرا افتخارات ملی خودمان را نمیشناسیم؟ این خیلی مهم است یک بخش از این چیزهایی که میگوییم هویت ملی همین است که افتخارات ملی را، گذشته علمی را، گذشته سیاسی را، گذشته بینالمللی را بشناسند.»
اما در کنار غفلت مزمن برخی از مسئولان کشور و ضعف در سیستم تبلیغی و فرهنگی و نظام آموزشی از جمله کمتوجهی به ارزش 12 سال تحصیل دانشآموزان که به گفته رهبر انقلاب یک فرصت ارزشمند و بزرگ برای انتقال درست ارزشها و آرمانهای انقلاب به این نسل و نهادینه کردن هویت اسلامی و ایرانی در آنهاست، شاهد پمپاژ دشمن در فضای مجازی برای جدا کردن نوجوانان و جوانان ما از هویت اصیل و افتخارآمیز ملی خود و کشتن اعتماد به نفس و غرور ملی در آنها هستیم.
متأسفانه کمبود تولیدات تقویتکننده هویت ملی و معرفیکننده مفاخر معاصر و گذشته در سینما و تا حدی تلویزیون و رسانههای اجتماعی داخلی هم مزید بر علت شده است.
حال آنکه دشمن با جدیت بهدنبال اثرگذاری از هر طریق و خنثی کردن مزیتهای اجتماعی و ملی کشورمان و جلوگیری از انتقال آنها به جوانان و نوجوانان است. در این راه شاهد بودیم که پیش از این سند 2030 را برای اثرگذاری بر روی نسل آیندهساز کشور و تغییر سبک زندگی و تربیت آنها با شیوه مطلوب خود در پیش گرفت که متأسفانه با انفعال و خیانت مسئولان دولت قبل مصوبه و تعهد اجرای این سند مخرب هم صادر شد و اگر هوشیاری رهبر انقلاب و هشدارهای دلسوزان نبود و سند 2030 متوقف نشده بود، معلوم نبود چه خسارت بزرگی به کشور وارد میشد.
بر اساس همان سند 2030، طرح مفاهیمی همچون فرهنگ جهاد و شهادت و ارزشهایی همچون مقاومت و حتی دروسی مانند آمادگی دفاعی برای دانشآموزان مضر و خطرناک اما طرح مباحث غیراخلاقی و ترویج فرهنگ زننده غربی مفید اعلام میشود. (البته این روزها همان سردمداران شبکههای مجازی و ماهوارهای تصاویر کودکان و نوجوانان اوکراینی با اسلحه جنگی را نماد ایستادگی و مقاومت مردم این کشور میدانند).
رهبر انقلاب هم دیروز با تأکید بر موضوع مهم روحیه مقاومت، فرمودند: «بچهها ارزش مقاوم بودن را بفهمند. اینکه یک ملت اجزایش اجزای مقاومی هستند، مقاوم یعنی چه؟ یعنی در مقابل باجگیری عقبنشینی نمیکنند، در مقابل حمله به خودشان نمیلرزند، در مقابل زورگویی کوتاه نمیآیند، اکسیر علاج مشکلات کشور این است؛ احساس مقاومت، روحیه مقاومت، باید یک ملت بتواند در مقابل زورگوییها مقاومت بکند این را باید یاد بگیریم از بچگی از نوجوانی این باید در ما نهادینه بشود.»
اینجاست که منظور دشمن از تلاش برای حذف نمادهای مقاومت از کتب درسی و یا حذف تصاویر قهرمان ملی و سردار جبهه مقاومت شهید حاج قاسم سلیمانی از اینستاگرام و... را میتوان درک کرد. دشمن از شناخته شدن و تبدیل شهید سلیمانیها و مرحوم کاظمی آشتیانی و دانشمندان شهید هستهای به الگوی کودکان و نوجوانان ایرانی و پرورش نسلی مقاوم و توانا وحشت دارد.
جالب آنکه دشمن به قیمت رسوایی و بدنام شدن باز هم پای حذف نمادهایی که وجود آنها را مخالف سیاستهای خود و الهامبخش جوانان و نوجوانان میداند میایستد. از یک سو تصاویر قهرمان ملی ما را حذف میکند، از سوی دیگر مخربترین و زشتترین تصاویر غیراخلاقی را که از طریق همین شبکههای اجتماعی به خورد نوجوانان و جوانان ما میدهد بیاشکال میداند. از یکسو طلبکارانه از طریق پادوهای خود پخش سرود زیبای «سلام فرمانده» که این روزها با یک کار مبتکرانه و درست فرهنگی با استقبال کمنظیر کودکان ایرانی مواجه شده است را برای آنها نامناسب و تضییعکننده حقوق آنها میداند اما از سوی دیگر بیشرمانه زمینه ارتباط و گفتوگوی زشت و تأسفبرانگیز یک نوجوان ایرانی آسیبدیده از فضای مجازی با یک زن مدل فاسد را فراهم میکند.
این یک واقعیت است که این همه تلاش دشمن برای اثرگذاری بر نوجوانان و جوانان کشورمان با صرف هزینههای هنگفت، برای تسلط بر افکار و تربیت نسل آینده این کشور به خواست و سلیقه خود است. اگر دشمن برای تحقق تسلط یک روز بهدنبال اشغال و تسخیر کشور یا استعمار و جنگ نظامی بود و روزی برای اجرای شبیخون فرهنگی اجرای سند 2030 در مدارس را دنبال میکرد، امروز همان اهداف را با بالاترین سطح عملیات در فضای مجازی در پیش گرفته است. به عبارتی اگر روزی سند 2030 یک سند آموزشی برای مدارس بود و به در بسته خورد، طراحان آن بهجای اینکه بیکار بنشینند امروز در حال اجرای بدون مزاحم همان اهداف این سند در گوشیهای موبایل و با فراگیری بسیار هستند، دشمن امروز بهترین ابزار برای نفوذ و پیاده کردن همان سیاستهای سند 2030 را فضای مجازی میداند، جاییکه متأسفانه حساسیت کمتری بر روی آن وجود دارد.
شاید از دولت قبل با آن تفکرات غربگرایانه توقعی برای مدیریت درست فضای مجازی نمیرفت، اما اکنون همانطور که با مدیریت صحیح و اراده و همکاری زمینه مدیریت بیماری خطرناک کرونا فراهم شد و اراده گستردهای برای اصلاح موضوع ارزهای ترجیحی و جلوگیری از خسارت سیاستهای غلط این حوزه بهوجود آمده است، از دولت مردمی، مجلس انقلابی، شورای عالی فضای مجازی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و سایر مسئولان انتظار میرود برای حفظ کشور از هجمههای فرهنگی و در امان ماندن آینده سازان ایران از دامهای دشمن در فضای مجازی سریع و بهطور جدی وارد عمل شوند؛ حال با تصویب یا اجرای هر طرحی با هر نام و عنوانی که میشود. قطعاً مخالفان یا منتقدان مدیریت فضای مجازی و حتی آنان که به دروغ و ناجوانمردانه درخواست برای مدیریت فضای مجازی و بهرهگیری مفید در عین مصونیت از آسیبهای این فضا را معادل فیلتر و محدودیت جا میزنند هم حاضر نیستند بدون کنترل و نظارت کودک و نوجوان خود را پای فضای مجازی رها شده و در اختیار دشمن بنشانند.
******************
خراسان**
منطقه آبستن تحولات تازه/ محمدصادق مرادی
منطقه غرب آسیا این روزها بیش از هر موقع آبستن حوادث است. این حادثهها میتوانند حماسهساز باشند یا روندی مسالمت آمیز را طی کنند یا جنگ و صدها اتفاق پیش بینی نشده یا بهتر بگوییم رسانهای نشده در راه است که هر آن میتوانند ناگهان حادثه ساز شوند.برای مثال،سید حسن نصرا... در سخنرانی اخیر خود معادله جدیدی را علیه صهیونیستها رسانهای کرد! بیان مسئله ملی «میادین گازی مدیترانه» که اکنون مورد مناقشه جدی بین کشور لبنان و رژیم صهیونیستی قرار گرفته، به عنوان یک هدف نظامی برای مقاومت اسلامی و تعریف یک حوزه نبرد جدید در دریای مدیترانه، همان معادله جدید بیان شده توسط دبیرکل حزبا... لبنان است.نکته مهم اظهارات وی، سخنان هجومی و ایجابی علیه ارتش دشمن بود:«اگر اجازه استفاده لبنان از میادین گازی خودش را ندهید، مقاومت فرصت عرضاندام رژیم در دریای مدیترانه را خواهد گرفت.»در نقطه مقابل، ارتش رژیم اشغالگر قدس تمام توان خود را برای برگزاری یک رزمایش بزرگ نظامی در خاک فلسطین اشغالی گذاشته است، احتمالا وسعت این رزمایش که کلیه یگانهای ارتش اشغالگر در آن مشارکت خواهد داشت، از منطقه جنوب و هم مرز با غزه به سمت فرماندهی شمال دشمن یعنی مرزهای لبنان و سوریه کشیده شود.در سمت دیگر منطقه یک سفر ناگهانی، محرمانه و بسیار مهم به تهران، فضای رسانهای منطقه را ملتهب کرد.بشار اسد رئیسجمهور جمهوری عربی سوریه طی یک سفر ناگهانی به دیدار مستقیم فرماندهی کل قوا رفته و با معظم له در باره موارد مهم دوجانبه بین ایران و سوریه به گفت وگو پرداخت، در این جلسه مهم ریاست محترم جمهور و فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران نیز حضور داشتند.در حوزه فلسطین نیز سلسله عملیاتهای استشهادی،بعد از تحرکات فلسطینیهای ۱۹۴۸ در جنگ ۱۱ روزه رمضان سال گذشته نشان میدهد که روند سیاسی و امنیتی جدیدی در میان این بخش از فلسطینیها شکلگرفته و ثابت کرده است آنها میتوانند به عنوان بازیگری مهم در تنشآفرینی امنیتی علیه اسرائیل ایفای نقش کنند.نکته این جاست که به رغم فردی و غیرسازمانی بودن، حمایتها و تشویق چنین عملیاتهایی از سوی گروههای مقاومت باعث شده است این عملیات کارکردهای سیاسی خاص خود را داشته باشد و رژیم صهیونیستی نتواند آنها را بیمنطق و اقدامات جنایی معرفی کند. بهطور خاص این عملیات طرحهای رژیم صهیونیستی برای ایجاد تغییرات در معادلات جاری اداره مسجدالاقصی و همچنین گسترش و بهرهبرداری از روند عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی را با چالش روبه رو کرد. بهگونهای که اکثر کشورهای عربی، ازجمله کشورهایی که روابط خود را با اسرائیل عادی کردهاند، از آن انتقاد کردند و حتی اردن نماینده این رژیم را توبیخ کرد.اما بعد از آخرین عملیات استشهادی مردمی در شهرکهای 1948 که منجر به هلاکت چهار صهیونیست شد، رژیم اشغالگر تهدید به ترور یحیی سنوار یکی از فرماندهان مقاومت اسلامی فلسطین کرده که با پاسخ قاطع طرف فلسطینی روبه رو شده است، پاسخی با این مضمون که تهدید جان سنوار، آغاز بارش شعلههای آتش بر شهرکنشینان خواهد بود. پیش بینی میشود شهادت شیرین ابو عاقله خبرنگار برجسته الجزیره نیز موج بزرگ اعتراضی را علیه رژیم صهیونیستی به وجود آورد.یکی از نکات مهم در تحولات منطقه برهم خوردن نسبی موازنه قوا بعد از جنگ اوکراین است، به عبارتی این مسئله که روسیه به دلیل تمرکز بر جنگ اوکراین به سمت کاهش حضور خود در منطقه حرکت کرده، مسئلهای جدی است که تلاش بازیگران مختلف منطقهای و فرا منطقهای برای پرکردن کاهش حضور روسیه را در پی خواهد داشت. لذا دراین فرایند و همچنین انتشار برخی اخبار و تحلیلها مبنی بر دورخیز رژیم صهیونیستی برای به دست گرفتن نقش پررنگ در معادلات منطقه پس از به جریانانداختن موضوع صلح ابراهیم نیازمند دوراندیشی محور مقاومت برای مقابله با این تحولات است. بر همین اساس اگر برخی حدس و گمانهای کارشناسان از نتایج سفر اسد درکنار سخنان صریح و مستحکم دبیرکل مقاومت اسلامی لبنان علیه دشمن به علاوه عملیاتهای زنجیرهای اخیر مقاومت مردمی فلسطین در کرانه و شهرکهای 1948 را در یک سیر بنگریم، متوجه آغاز یک سلسله رویدادهای مهم از سمت جبهه مقاومت برای مقابله با تحرکات رژیم صهیونیستی خواهیم شد، یک طراحی بزرگ و گسترده برای فرو بردن دشمن به لاک دفاعی!در این میان کافی است به سکوت مرموز مقاومت اسلامی عراق و رونمایی رسانهای از موشکهای بالستیک آن در ایام روز قدس و آمادگی ملی یمنیها برای نقشآفرینی در مسئله فلسطیناندک نگاهیانداخت.
******************
جوان**
دغدغههای همچنان باقی رهبری در آموزش و پرورش/ سید عبدالله متولیان
دیدار امسال حضرت امام خامنهای با فرهنگیان کشور مانند سالهای گذشته حاوی نگاه راهبری معظمله در حوزه تعلیم و تربیت برای تحقق تمدن بزرگ و نوین اسلامی بود. مقام معظم رهبری باز هم از دغدغهها، نگرانیها، مطالبات، انتظارات و گله مندیهای خود در پیشبرد اهداف نظام در حوزه آموزش و پرورش گفته و مسئولان آموزش و پرورش را به علت یابی عدم تحقق سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و تلاش برای رفع و دفع فوری موانع تحقق آن فراخواندند.
نهاد آموزش و پرورش بر اساس سند تحول بنیادین، موظف به تربیت انسانهای تراز انقلاب اسلامی مبتنی بر ساحات شش گانه «تربیت اعتقادی، عبادی و اخلاقی»، «تربیت اقتصادی و حرفه ای»، «تربیت علمی و فناوری»، «تربیت اجتماعی و سیاسی»، «تربیت زیستی و بدنی» و «تربیت زیبایی شناختی و هنری» شده است. از همین رو است که مقام معظم رهبری سوم مرداد ماه ۸۶ نگرانی و گله مندی خود از وضع موجود آموزش و پرورش را ابراز کرده و فرمودند: «آموزش و پرورش کنونی کشور ما، ساخته و پرداخته فکر ما و برنامههای ما و فلسفه ما نیست، بنای کار بر آن فلسفهای نبود که ما امروز دنبال آن فلسفه هستیم».
جمهوری اسلامی مانند بسیاری از کشورها فرصتی ناب و بی نظیر در اختیار آموزش و پرورش قرار داده تا: «ارزشهای والای انقلاب اسلامی را طی ۱۲ سال و در ۱۲ مرحله طولی در تفکر، رفتار و کردار دانش آموزان نهادینه کند»، «غیرت و هویت دینی و ملی را در نهاد دانشآموزان به اوج برساند»، «عشق به فضائل اخلاقی و تنفر از رذائل و زشتیها را در رفتار، اعمال و اخلاق دانشآموزان نهادینه کند»، «دهها مهارت فردی و اجتماعیِ حیاتی و مورد نیاز برای قانونمداری، نظم و انضباط، و رفتار اخلاق مدار را به آنان بیاموزد»، «خدمت خالصانه و عشق ورزی به مردم را به دانشآموزان بیاموزد»، «دانشآموزان را بصیر، دشمن شناس، دشمن ستیز و شجاع باربیاورد» و... نظام آموزش و پرورش باید به گونهای دانشآموزان را تربیت کند که دارای هویت دینی و ملی شده و در کشاکش مشکلات، ناملایمات و توطئه شیاطین و دشمنان، قطب نمای درونی آنان را به سمت شمال ارزشها بکشاند.
در اغلب دیدارهای جامعه بزرگ فرهنگیان کشور با مقام معظم رهبری، معظم له بر نقش معلمان بهعنوان سرمایههای نظام (نه هزینه) و تولیدکنندگان علم و دانش و عالمان و نخبگان (نه مصرفکنندگان) تأکید و همواره به جایگاه والای معلمی نگاهی راهبردی (و نه تاکتیکی و زودگذر) همراه با آثار فراگیر (و نه منحصر به درون مدرسه) داشتهاند. مقام معظم رهبری نیروی انسانی را بزرگترین سرمایه کشور دانسته و تعلیم و تربیت را رکن اصلی تمدنسازی معرفی کرده و میفرمایند: «منابع انسانی، زیرساخت هر تمدنی به شمار میرود و برپاکنندگان تمدن نوین اسلامی نسلی هستند که اکنون در اختیار معلمان قرار دارند». تربیت نیروی انسانی مؤمن، کارآمد، با نشاط، مقاوم، دانشمند، معتمد به نفس، انقلابی، آرمانخواه و واقع گرا، دارای باور قلبی به ارزشها و آرمانها، خودساخته، باانگیزه، خلاق، بصیر و هوشیار، شجاع، با ایمان و در صدر همه آنها دارای هویت ملی و ایرانی اسلامی، مهمترین و اصلیترین وظیفه صنعت آموزش و پرورش مقدمه لازم برای ایجاد تمدن بزرگ و نوین اسلامی است. هویتسازی فرهنگی در «طراحی تمدن بزرگ نوین اسلامی»، «کشف و تربیت الگوهای تراز انقلاب اسلامی»، «نشر و نهادینهسازی فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی»، «نشر و ترویج سبک زندگی ایرانی اسلامی» و... از وظایف بنیادین نظام آموزش و پرورش است که بر زمین مانده است.
بیانیه گام دوم نیز در راستای تمدنسازی بر سه عنصر کلیدی: «تربیت و مسئولیت پذیری جوانان کشور (٤۰ بار جوانان مورد خطاب قرار گرفتهاند)»، «جایگاه علم و پژوهش» و «خودسازی، جامعهسازی و تمدن سازی» استوار است و روح حاکم بر این سه نکته کلیدی توجه ویژه به نظام تعلیم و تربیت و مشخصاً آموزش و پرورش بوده و تضمین تحقق هفت توصیه انتهایی بیانیه نیز مشروط به تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش کشور است. مواردی که گفته شد و دهها مورد گفته نشده دیگر از اهداف نظام آموزش و پرورش و مطالبات مقام معظم رهبری است که بارها و بارها و به مناسبتها و در دیدارهای خود با جامعه بزرگ فرهنگیان بر آن تأکید داشتهاند، اما بهرغم وجود سند تحول بنیادین آموزش و پرورش متأسفانه با اهتمام جدی پیگیری نشده و مورد غفلت واقع شده است. نارضایتی و گله مندی مقام معظم رهبری نسبت به عدم اجرای متوازن و کامل ساحتهای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، آسیب شناسی جدی توسط کارشناسان حوزه تعلیم و تربیت را میطلبد که به برخی از آنها به اجمال اشاره میگردد:
۱. بی ثباتی در مدیریت کلان آموزش و پرورش به طوری که میانگین متوسط عمر مدیریتی وزرای آموزش و پرورش در چهار دهه گذشته کمتر از دو سال بوده و دوره مدیریتی وزیر، قبل از آشنایی و تسلط کامل برای اجرای سند تحول تمام شده است.
۲. وجود نگاههای جناحی و حزبی مدیران کلان آموزش و پرورش به جای نگاه برنامه محور و نظاممند که اجرای سند تحول و تحقق اهداف نظام در حوزه آموزش و پرورش را دستخوش اهداف حزبی و دیدگاههای فردی و سلیقه محور کرده و گاهی اوقات، در عمل اجرای سند استعماری ۲۰۳۰ بر اجرای سند تحول بنیادین ترجیح داده شده است.
۳. عدم اهتمام جدی و یا غفلت مسئولان عالی آموزش و پرورش به تربیت معلم تراز برای اجرای سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش.
٤. عدم تبیین نقش والا و ارزشمند جایگاه معلمی در جامعه بهعنوان بالاترین فضیلت و دارای نقش پیامبری، به گونهای که نخبگان و برترینهای علمی کشور برای معلم شدن از یکدیگر سبقت گرفته و عاشقانه جذب حرفه معلمی بشوند.
۵. عدم توجیه و تبیین دقیق سند تحول برای معلمینی که وظیفه اجرای سند را به عهده دارند.
۶. عدم اهتمام جدی برای رفع دغدغهها، مشکلات و نگرانیهای فرهنگیان کشور که در دراز مدت صدمات جبرانناپذیر به پیکره فرهنگ کشور وارد ساخته و تحقق اهداف نظام در حوزه آموزش و پرورش را تحتالشعاع خود قرار میدهد.
به نظر میرسد شرایط کنونی برای تحقق انتظارات و مطالبات رهبری و اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش از هر جهت مناسب و آماده باشد. بر این اساس مسئولان آموزش و پرورش با سرعت بخشی در تشکیل کارگروه آسیب شناسی برای شناسایی دقیق موانع و نواقص و تلاش جهادی برای اجرای فوری سند مذکور باید نسبت به انجام فوری وظایف بر زمین مانده و رضایت خاطر حضرت امام خامنهای اقدام نمایند.
******************
وطن امروز**
رهبر انقلاب در دیدار فرهنگیان با تاکید بر آیندهساز بودن معلمان: علم نافع است که استعدادهای نوجوان و جوان را شکوفا میکند و با سرمایهسازی برای آینده او موجب پیشرفت کشور میشود
آینده را بسازید/ گروه سیاسی
رهبر حکیم انقلاب اسلامی روز گذشته در دیدار صدها تن از معلمان و فرهنگیان، آموزشوپرورش را تربیتکننده نسلی تمدنساز خواندند و با تجلیل از تلاشهای معلمان بویژه در دوران کرونا و تأکید بر بهبود مسائل معیشتی آنان گفتند: نسل نوجوان و جوان، باید دارای هویت ملی و اسلامی- ایرانی، معتمد به نفس، مقاوم، آگاه از اندیشههای امام و آرمانها، دانشمند و کارآمد پرورش یابد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله العظمی خامنهای معلمان را مفتخران به هدایت نسلهای آینده خواندند و افزودند: هدف از دیدار با معلمان برجسته شدن نقش آنان و تثبیت و ماندگار شدن ارزش معلمی در افکار عمومی است تا هم معلم و خانوادهاش به شغل او افتخار کنند، هم جامعه به معلم به چشم یک فرد مفتخر نگاه کند.
ایشان با تشکر از نکات خوب سخنان وزیر آموزشوپرورش افزودند: کشور از لحاظ قانون، سند و تصمیمات خوب، هیچ چیز کم ندارد، مهم این است که این تصمیمات و قوانین با کار جدی و مجاهدانه پیگیری و اجرا شوند.
رهبر انقلاب در تبیین ۲ کاربرد مفهوم معلمی گفتند: معلم به معنای تعلیمدهندگی، ارزش بسیار بزرگی است، زیرا خداوند به استناد آیات قرآن، تعلیمدهنده است و پیامبر و همه حکما، علما، دانشمندان و شخصیتهای برجسته نظیر استاد شهید مطهری نیز دارای این ارزش بسیار والای معلمی هستند.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: در کاربرد دوم که منطبق با کار آموزشوپرورش است، علاوه بر تعلیمدهندگی، ارزش بالاتری نیز وجود دارد، زیرا مخاطبان این تعلیم در بهترین سنین تأثیرپذیری و تربیتپذیری هستند و تعلیم آنها، تأثیرگذاری بسیار بیشتری از تعلیم دیگر قشرها دارد. ایشان با اشاره به هدف بلندمدت ایجاد تمدن نوین و شکوفای اسلامی گفتند: منابع انسانی، زیرساخت هر تمدنی به شمار میرود و برپاکنندگان تمدن نوین اسلامی نسلی هستند که اکنون در اختیار معلمان قرار دارند، بنابراین اهمیت و ارزش کار معلمی را باید از این زاویه درک کرد.رهبر انقلاب اسلامی گفتند: این نسل با این هدف بسیار بزرگ باید دارای هویت اسلامی- ایرانی، اعتقادات محکم و عمیق، دارای اعتماد به نفس، خودساخته، هوشیار در برابر تمدنهای منسوخ شده شرق و غرب، دانشمند و کارآمد باشد تا بتواند آن تمدن عظیم را شکل دهد.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به تربیت عناصر برجسته در آموزشوپرورش بعد از انقلاب افزودند: به برکت تلاش معلمان در 4دهه اخیر، عناصری کارآمد در عرصههای مختلف رشد یافتهاند اما کافی نیست و برای آن تمدن شکوفا، باید اینگونه پرورشها فراگیر شود. ایشان فرصت 12 ساله آموزشوپرورش را برای تربیت چنین نسلی، بینظیر برشمردند و گفتند: سازمان گسترده آموزشوپرورش در همه شهرها و روستاها، زمینه مناسبی دارد تا در پرتو تلاش و مجاهدت معلمان، ارزشها و آرمانهای انقلاب را بدرستی به دلها و گوشهای آماده فرزندان ملت منتقل و هویت اسلامی- ایرانی را در آنها نهادینه کند.
رهبر انقلاب وزارت آموزشوپرورش را دستگاهی بسیار پرعظمت و آیندهساز خواندند و افزودند: از امروزِ آموزشوپرورش میتوانیم فردای کشور را حدس بزنیم. ایشان با تأکید بر تمجید واقعی از زحمات معلمان افزودند: البته برای رسیدن به وضع مطلوب، مشکلات موجود باید با تدبیر، دانایی، همت، مجاهدت و شکیبایی حل شود. حضرت آیتالله خامنهای در تشریح مسائل لازم برای حل مشکلات، به تدوین متنهای مناسب آموزشی و تأمین کمی معلم مورد نیاز آموزشوپرورش اشاره کردند و افزودند: کیفیت معلم و تدین، اخلاق و مهارتهای او بسیار مهم است و نباید بهگونهای باشد که رتبههای پایین کنکور سراغ معلمی بروند، البته امروز هم مثل برهههای مختلف معلمان متعهد و دلسوز کم نداریم.
رهبر انقلاب در بیان چند نکته درباره آموزشوپرورش گفتند: دانشآموز باید دارای هویت ملی باشد و در کنار اهتزاز پرچم علم، با اعتماد به نفس، پرچم «هویت ملی و پر افتخار اسلامی- ایرانی» را هم به اهتزاز درآورد.
ایشان با انتقاد از ناآشنایی دانشآموزان با افتخارات کشور از جمله عناصر پرتلاش بعد از انقلاب، بیاطلاعی آنان از افکار راهگشای امام خمینی(ره) و آرمانهای سرنوشتساز انقلاب و ناآگاهی آنان از حوادث انقلاب گفتند: معلمان علاوه بر آگاه کردن نسل نوجوان و جوان، باید اینگونه مسائل را با دل و جان آنان آمیخته سازند.
ایشان درک ارزش ایستادگی و مقاوم بودن را از دیگر نیازهای دانشآموزان دانستند و افزودند: در جهانی که هر کس، چه شرق چه غرب، زور میگوید نسل آینده باید ارزش و اهمیت ایستادگی را از هماکنون بیاموزد تا در پرتو این آموزهها تمدنساز شود و ملت و کشور را عزتمند سازد. رهبر انقلاب وزارت آموزشوپرورش را به تفکیک «علم نافع» از «علم غیرنافع» در برنامه درسی دانشآموزان توصیه کردند و گفتند: علم نافع علمی است که استعدادهای نوجوان و جوان را شکوفا میکند و با سرمایهسازی برای آینده او، موجب پیشرفت و تعالی کشور میشود. ایشان در این زمینه افزودند: بعضی مطالب در برنامه درسی کنونی، صرفاً محفوظاتی است که بدون هیچ سودی برای حال یا آینده دانشآموزان به ذهن آنها سرازیر میشود که باید این موارد شناسایی و از آموزشها حذف شود.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اختصاص ساعاتی به آموزشهای مهارتی به جای مطالب غیرنافع گفتند: مسائلی همچون سبک زندگی اسلامی، تعاون و همکاری اجتماعی، مطالعه و تحقیق، فعالیتهای جهادی، مبارزه با آسیبهای اجتماعی و نظم و قانونگرایی از جمله مهارتهایی است که باید در مدرسه آموزش داده، و از دوران کودکی و نوجوانی در افراد نهادینه شود.
ایشان میزان تحقق سند تحول آموزشوپرورش را خرسندکننده ندانستند و گفتند: با گذشت بیش از ۱۰ سال از تنظیم سند و رفتوآمد وزیران متعدد که البته این تعدد مدیریتها نیز نوعی آسیب و آفت است، به این سند به عنوان یک مجموعه کامل و به هم پیوسته عمل نشده است.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: اگر سند نیاز به اصلاح و تکمیل دارد، مسؤولان این کار را انجام دهند، ضمن اینکه برای سنجش پیشرفت سند نیز باید شاخصهای کمی معین شود.
حضرت آیتالله خامنهای سپس در بیان چند نکته درباره مسائل معلمان، سنگینی بار اجرای مسائل مهم نظام تعلیم و تربیت را بیش از همه بر دوش معلمان دانستند و گفتند: معلمان عزیز که در مقاطع مختلف همچون دوران انقلاب، دفاع مقدس و حوادث گوناگون سیاسی با نقشآفرینی درست خود، نوجوانان و جوانان را هدایت میکردند، امروز نیز باید بیش از همیشه متوجه نقش مهم و مسؤولیت بزرگشان باشند و مسائلی همچون مشکلات معیشتی نباید موجب خسته و ملول شدن یا تحقیر و کوچک انگاشتن کار بزرگ آنها شود. ایشان نوجوانان و جوانان را دردانههای کشور و امانتهایی بزرگ در دست معلمان خواندند و افزودند: این امانتهای گرانسنگ باید بر اثر تربیت معلمان دینباور و دینمدار، به افرادی با ارزشافزوده بالاتر علمی، اخلاقی و رفتاری تبدیل شوند.
رهبر انقلاب دانشگاه فرهنگیان و همه مراکز تربیت معلم را دارای وظایف سنگین و نیازمند تقویت همهجانبه دانستند و گفتند: این مراکز باید از لحاظ امکانات سختافزاری، مدیریت، اساتید، متون آموزشی و فعالیتهای تربیتی بهگونهای تقویت شوند که بتوانند «معلم مطلوب» تربیت کنند. ایشان با توصیه به هماهنگی رشته تحصیلی معلمان با تدریس آنها تا حد امکان، به دشواریهای آموزش در دوره کرونا و زحمات معلمان نیز اشاره و خاطرنشان کردند: در این دوره، زحمات معلمان مضاعف شد که در این خصوص باید صمیمانه از همه معلمان تشکر کنیم. حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر سفارش همیشگیشان به بهبود معیشت معلمان، افزودند: با وجود مشکلات امکانات دولتی، اما به مسائل معیشتی، بیمه، بازنشستگی و درمان معلمان توجه ویژه شود.
ایشان در پایان سخنانشان به معلمان توصیه کردند با وجود انتظارات زیادی که از وزارت آموزشوپرورش برای عمل به وظایفش وجود دارد، منتظر تحقق آن توقعات نمانند و با ابتکارهای شخصی و روحیه خیرخواهی و دلسوزی خود، برنامههای تربیتی دانشآموزان و کارهای بزرگ را پیش ببرند.
**************
شرق**
راهنما به چپ، چرخش به راست/ کمالالدین دعایی
سال 1970 پس از پیروزی حزب محافظهکار بریتانیا در انتخابات سراسری، مارگارت تاچر در کابینه ادوارد هیث وزیر آموزشوپرورش شد. یکی از جنجالیترین سیاستهای او در همان ماههای نخستین فعالیتش، جلوگیری از توزیع شیر رایگان در مدارس ابتدایی بود. این برنامه که از سال 1944 اجرا شده بود، مدارس را موظف به توزیع شیر رایگان برای تمام شهروندان زیر 18 سال میکرد. حرکت تاچر مانند داغ ننگی بر پیشانیاش نشست و او را تا مرز کنارهگیری از فعالیتهای سیاسی پیش برد. تیتر رسانههای مخالف و شعار معترضان شد: «تاچر شیردزد». این اقدام اگرچه در اصل زیر فشار وزارت خزانهداری و پیرو خطوط کلی حزب محافظهکار انجام شد، نقطه نمادینی بود که نشان میداد سیاستگذاری در جهان پس از جنگ چه خیم و خویی خواهد داشت و به کدام سمتوسو خواهد رفت. مارگارت تاچر در دوران نخستوزیری خود همین مسیر را با پافشاری بیشتر دنبال کرد. دهه 1970 لحظه گسست پایبندی دولتها به رفاه عمومی و تبدیل هویت حکومت به مجرای مدیریت رقابتها بود. سیاست یغماگرانه «ریاضت»، راهحل یگانه سیاستگذاران در واکنش به ناکامیهای اقتصادی شد: تکهتکه کندن از بدن بیجان بودجهها و امکانات عمومی در سرپناه و سلامت و آموزش و در عوض گسترش روزافزون فضا برای ثروتآفرینیهای خصوصی و شخصی. شرلی ویلیامز که در دولت حزب کارگر به وزارت آموزشوپرورش رسید، «شیردزد» بعدی شد و توزیع رایگان شیر به کودکان پنج تا هفتساله را پایان داد. در واقع نکته شایان توجه در تاریخ 50ساله گذشته این است که در لیبرالدموکراسیها دولتهای اصطلاحا چپگرا گاه نقش پررنگتری در جایگیری و پایندگی سیاستهای تعدیلی ایفا کردهاند. برخلاف ذهنیت رایج، این نه دولتهای آشکارا «راست» بلکه رقیبانشان در احزاب معطوف به طبقات کارگر بودهاند که نقطه بدون بازگشت سیاستگذاری لیبرالی را در اقتصاد کشورشان رقم زدهاند. دور چپ بعد از نوبت راست معمولا میراثبر نابرابریهای فزاینده و بحرانهای اقتصادی گوناگونی بوده است؛ اما آنها در عمل همان سیاستهای ضعیفکشانه پیشین را دامن زدهاند. در فرانسه، فرانسوا میتران، رئیسجمهور برآمده از «حزب سوسیالیست» بود که اجرای سیاستهای ریاضتی را پایهگذاری کرد. پیروزی او در سال 1981 بزرگترین کامیابی چپها در فرانسه تا آن زمان بود و یک مانیفست 110 مادهای برای چپسازی تمام عرصههای اقتصادی را پشت سر خود داشت. او وعده «گسست از سرمایهداری» و «ملیسازی اقتصاد» را داده بود؛ اما به دنبال خیزش چپ در فرانسه، صاحبان سرمایه دست به کار خروج داراییهایشان شدند. دیری نپایید که میتران رویاروی بحرانهای اقتصادی زانوی تسلیم بر زمین زد، «چرخش ریاضتی» را در سال 1983 اعلام کرد و سرگرم آزادسازی قیدوبندها از سرمایههای خصوصی و البته خصوصیسازی دوباره سرمایههای عمومی شد. در همان سال 1983، حزب کارگر استرالیا در انتخابات فدرال به قدرت رسید و تا سال 1996 مجموعهای از سیاستهای نئولیبرالی مانند مقرراتزدایی مالی، شناورسازی نرخ ارز ملی و عقد قراردادهای تجارت آزاد را بر چشمانداز اقتصادی این کشور حاکم کرد. همین دولت حزب کارگر بود که تحصیلات دانشگاهی رایگان را در استرالیا لغو کرد و با وجود وعدههای پیشین خود، یک سیاست مالیاتی را به نفع ثروتمندان در پیش گرفت. مجموعهای از خصوصیسازیها برای اولین بار در همین دوران اجرائی شد. مورد برجستهتر، ریاستجمهوری بیل کلینتون در آمریکاست که جریان «نودموکراتها» را آغاز کرد. این دوره شاهد ادامه سیاستهای تعدیلی و ضد رفاهی در این کشور بود، چنانکه در دولتهای جمهوریخواه پیشین کمتر سابقه داشت. نمونهاش قانون کمک دولت به خانوادههای کمدرآمد بود که از سال 1935 اجرا شده بود و در دوران کلینتون به ورطه نابودی افتاد. نمونه دیگر، «قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی» معروف به «نفتا» بود که با کاهش تعرفهها و حذف بسیاری از سهمیهبندیها باعث بیکاری 30 درصد از کارگران بخش صنعتی ایالات متحده شد. کلینتون در قالب برنامه «بازآفرینی دولت» رسما اعلام کرد «دوران دولت بزرگ به سر آمده است» و بخشهای بزرگی از دولت را یا برچید یا به بخش خصوصی واگذار کرد. صدرنشینی تونی بلر در بریتانیا هم آغاز بازسازی حزب کارگر در قالب «حزب کارگر نو» بود که با وجود شعارهای محرومنوازانه، مسیر پشتیبانی از اصل «رقابت» و کاهش مداخله و مهار دولتی را در پیش گرفت. تمهید برای فقرزدایی در این دولتها منحصر بوده است به تشویق بالانشینان، آزادسازیهای اقتصادی و معافیتهای سخاوتمندانه مالیاتی، البته به امید بهرهبخشیهای «قطرهچکانی» برای فرودستان و خوشهچینان. هرجا مهر نئولیبرالیسم بر تارک اقتصاد نشسته است، یک منطق حکمفرماست: برای کاستن از فقر فرودستان باید راه ثروتافزایی فرادستان را گشادهتر کرد. «بقا» دیگر یک حق همگانی نیست؛ بلکه نوال کسانی است که «لیاقت» بقا دارند. دولتها هم دیگر تعهدی به بقای جمعی ندارند؛ بلکه صرفا برای اقشاری که «توان» بهبود خودشان و رقابت با دیگران را دارند، نقش یک ناظر یا حامی را بازی میکنند. در جهان پساتاچر، «ریاضت» حرف اول و آخر را در سیاستگذاری اقتصادی میزند؛ اما خشت اصلی این بنا را دولتهایی میگذارند که پیش از شعار حمایت از کارگر یا طبقه متوسط، دست اتحاد به نیروهای بازار و سرمایه دادهاند.
ارسال نظرات