پایگاه رهنما:
روزنامه کیهان **
چرا از پله دوم حرکت میکنید؟! / حسین شریعتمداری
۱- بعد از حمله موشکی صبح یکشنبه سپاه به دو پایگاه موساد در اربیل عراق، آمریکا و اروپا و برخی از کشورهای منطقه با صدور بیانیههای جداگانه این اقدام جمهوری اسلامی ایران را محکوم کرده و آن را بیرون از عرف بینالملل و روابط دیپلماتیک ارزیابی کردهاند! ولی هیچیک از آنها به علت و چرایی این اقدام سپاه کمترین اشارهای نداشتهاند! و حال آنکه بخش حذف شده این ماجرا به وضوح از قانونی بودن اقدام سپاه حکایت میکند و بر حق مسلم جمهوری اسلامی ایران در حمله موشکی به دو پایگاه موساد در اربیل تاکید میورزد.
۲- کشورها و مقاماتی که اقدام جمهوری اسلامی ایران را محکوم کردهاند، به شگرد فریبکارانه و پلشت «حرکت از پله دوم»! متوسل شدهاند، با این توضیح که تنها به موشکباران پایگاههای موساد در اربیل اشاره کردهاند (پله دوم) و بخش اول داستان (پله اول) را حذف کرده و به این نکته اشاره نکردهاند که اقدام سپاه در پاسخ به اقدام تجاوزکارانه
چند هفته قبل رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران صورت پذیرفته است.
۳- در حقوق بینالملل بر «حق مقابله به مثل» -retaliation- بهعنوان یک اصل پذیرفته شده و قانونی تاکید شده است. بر این اساس جمهوری اسلامی ایران و بازوی توانمند آن یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مقابله بهمثل را حق قانونی خود میداند و مخصوصاً وقتی پای رژیم کودککش، جعلی و اشغالگر اسرائیل در میان باشد، نه فقط از آن عدول نمیکند بلکه در استقبال از آن، انگیزه به مراتب بیشتر و قویتری نیز دارد. از این روی اقدام صبح یکشنبه سپاه در موشکباران دو پایگاه رژیم صهیونیستی در اربیل، نه فقط حق قانونی و مسلم سپاه بوده است بلکه با قوانین تعریف شده در حقوق بینالملل نیز انطباق کامل داشته است.
۴- ادعا کردهاند که حمله موشکی به پایگاههای اسرائیل در اربیل، نقض حاکمیت کشور عراق (اقلیم کردستان) بوده است و آقای مسعود بارزانی با صدور بیانیهای این حرکت را به شدت! محکوم کرده است! در این بیانیه و بیانیههای مشابه دیگر، بازهم به شگرد «حرکت از پله دوم»! متوسل شدهاند؛ و باید از آقای بارزانی پرسید، اگر آنگونه که ادعا میکنید برای حاکمیت خود کمترین ارزشی قائل بودید، چرا خاک سرزمینی خود را در اختیار یک رژیم بیگانه، آنهم رژیم جنایتکار و جعلی اسرائیل قرار دادهاید؟! و به این رژیم جنایتپیشه اجازه دادهاید با استفاده از پایگاههای خود در اربیل علیه جمهوری اسلامی ایران دست به تجاوز بزند؟! اگر از تجاوز آنها به ایران بیخبر بودهاید که ادعای حاکمیت شما بیاساس است و حاکمیت را به اسرائیل سپردهاید! و چنانچه با خبر بودهاید، در جنایت رژیم صهیونیستی سهیم هستید! آقای بارزانی فراموش نکرده است که موجودیت خود را مدیون فداکاری شهید سلیمانی (بخوانید ایران اسلامی) است که هجوم جنایتکاران وحشی داعش به آن سرزمین را دفع کرد. جناب بارزانی در شرح آن ماجرا گفته بود آن شب با هر یک از دولتهای غربی و منطقهای که ادعای حمایت از کردستان عراق را داشتند تماس گرفتم و هشدار دادم که داعش ما را محاصره کرده و آماده حمله است و اگر دیر بجنبید، تکفیریها از خون مردم کردستان عراق، حمام خون به راه میاندازند و...، اما همه آنها دست کمکی که به سویشان دراز کرده بودیم پس زدند و حاضر نبودند به یاری ما برخیزند. سرانجام با سردار سلیمانی تماس گرفتم.
سردار گفت؛ کاک مسعود، امشب را مقاومت کن، فردا آنجا هستم. سردار سلیمانی شبانه از راه رسید. با هلیکوپتر و شجاعتی حیرتانگیز، از حلقه محاصره عبور کرد و خود را به ما رساند. داعشیها را قلع و قمع کرد تا آنجا که بسیاری از آنها با شنیدن خبر حضور سردار سلیمانی پا به فرار گذاشته و منطقه را ترک کرده بودند. اکنون باید گفت؛ کاک مسعود! آیا میزبانی شما از رژیم جنایتکار صهیونیستی که از حامیان آشکار داعش بوده است، پاسخ قابل قبولی به فداکاری شهید سلیمانی است؟! و اقدام شایستهای در حفظ حرمت مردم شریف اقلیم کردستان تلقی میشود؟!
۵- در این میان، موضع ترکیه نیز قابل تامل است. وزارت خارجه ترکیه حمله موشکی سپاه به پایگاه جنایتکاران موساد در اربیل را غیرقابل قبول دانسته و محکوم کرده است و این درحالی است که ارتش ترکیه به بهانه مقابله با تروریستهای «پکک» بخشی از شمال عراق را اشغال کرده و ۳۸ پایگاه نظامی در خاک عراق دارد! ضمن آنکه دولت اردوغان متهم به حمایت از داعش نیز هست و... البته مردم شریف ترکیه با این اقدام اردوغان مخالفند و مردم شریف و انقلابی عراق نیز تاکید دارند که ارتش ترکیه را از خاک میهن خود بیرون خواهند ریخت، همانگونه که حضور آمریکا را بر نمیتابند و پایگاههای رژیم صهیونیستی در اربیل را نیز خیانت به ملت شریف عراق میدانند و ...
۶- سپاه پاسداران در بیانیه خود اعلام کرده است که حمله موشکی به دو پایگاه رژیم صهیونیستی در اربیل به تلافی اقدام تجاوزکارانه (چند هفته قبل) این رژیم علیه جمهوری اسلامی ایران بوده است که از پایگاههای مورد اشاره صورت پذیرفته بود و تاکید کرده است، انتقام خون دو برادر پاسداری که در حمله هوایی اسرائیل به پایگاهی در سوریه به شهادت رسیدهاند، کماکان به قوت خود باقی است؛ و از آنجا که حمله هوایی منجر به شهادت این دو برادر پاسدار از درون فلسطین اشغالی بوده است به یقین پاسخ سپاه در انتقام خون آن شهدا نیز متوجه کانون اصلی حمله، یعنی اسرائیل خواهد بود و چه حکیمانه است این توصیه حضرت امیر علیهالسلام که «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا یَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّرُّ.» ... سنگ را از همانجا که آمده بازگردانید.
(حکمت ۳۰۶ نهجالبلاغه).
***************************************
روزنامه خراسان**
جریانهای انقلابی و آوردگاه جهاد تبیین/میرزا رضا توکلی
از همان روزهای آغازین انقلاب تا همین روزهای منتهی به آغاز قرن جدید؛ جمهوری اسلامی ایران در هر مسئله کوچک یا بزرگی به شکلهای گوناگون از سوی دشمنان خارجی و حتی داخلی آماج اطلاعات نادرست، تصویر سازیهای غلط و دروغ پراکنیهای مختلف بوده و هست. از این رو موضوع تبیین و روشنگری جزو مواردی است که در هر عرصه و صحنه و مقطعی با آن مواجه بوده و شاهد بودیم که حتی رهبر انقلاب در طول این چند سال اخیر موضوعاتی نظیر «بصیرت افزایی» و «مقابله با جنگ نرم» را به طور جدی مورد توجه قرار دادهاند. اما امروزه به واسطه این که تمرکز دشمن در این صحنه شکل منسجم تری به خود گرفته است، حضرت آیت ا... خامنهای به شکلی دقیقتر و ساختارمندتر به این موضوع ورود کردهاند و در یکایک دیدارهای اخیر خود با مسئولان و قشرهای مختلف مردم از خبرگان رهبری گرفته تا دیدار با مداحان از «جهاد تبیین» و اهمیت آن سخن گفتهاند. در این میان باید به این نکته توجه داشت که جهاد تبیین و دعوت به تبیین همیشه در جایی اتفاق میافتد که ما فضای فتنهگون و غبارآلودی داشته باشیم و فضا وقتی فتنهگون میشود که ما در آن فضا ابهام در تشخیص حق و باطل داریم و اتهاماتی مطرح میشود که باورهای مردم و بعد اراده مردم تحت تأثیر قرار میگیرد. در شاهد مثالی از تاریخ اسلام میتوان به نقش عمار یاسر به عنوان یک چهره فعال در جهاد تبیین اشاره کرد. نکته مهم ماجرا این جاست که بی شک عمار یاسر به طور ناگهانی در وسط معرکه صفین ظاهر نشده و این پیشینه، کاریزما، سابقه و کارنامه موفق عمار است که او را آماده روشنگری در چنین فضایی کرده است؛ لذا این که چه کسی میخواهد روشنگری و مرز حق و باطل را مشخص کند یکی از مهمترین ارکان جهاد تبیین است. یک مداح، یک بسیجی، یک بقال یا یک معلمی که میخواهد به سراغ جهاد تبیین برود در درجه اول باید با اخلاق نیک خود با ارتباط نزدیک با مردم و با تلاش شبانه روزی خود برای حل مشکلات مردم خود را به یک چهره مقبول در بین مردم تبدیل کند و بعد از آن که مردم با دیدن عملکردش به نوعی او را پذیرفتند آن گاه میتواند به خوبی غبار ابهام را از دل و ذهن آنها بزداید. بعضی گمان کردهاند که جهاد تبیین دستوری است و یک شبه و با تصویب یک بودجه مالی به سرانجام میرسد، تفکر غلطی که رهبر انقلاب نیز در دیدار اخیر خود با خبرگان رهبری به آن انتقاد و تاکید کردند که «با این جور بودجه گذاشتن و با این جور خرج کردن توافقی ندارم». اساسا وقتی به دنبال تخصیص بودجه برای جهاد تبیین میرویم یعنی این موضوع مهم را صرفا به مسئولان و نهادهای حاکمیتی اختصاص داده و پول صرف همایش و فراخوان مقاله و... کرده ایم. این در حالی است که مخاطب «جهاد تبیین» تنها سازمانهای فرهنگی و بدنه نخبگانی کشور نیستند و این مهم وظیفه یکایک مردم است. موضوعی که گروهها و جریانهای انقلابی باید به آن توجه داشته باشند و صرفا با این تصور که تفسیر آنها بهترین خوانش ازاندیشه انقلاب اسلامی است، به سراغ جهاد تبیین نروند و این موضوع را محدود به جلساتی که هم قطاران و همفکران آنها در آن حضور دارند منحصر نکنند چرا که این گونه پیوسته به دنبال تحصیل حاصلاند! اتفاقی که متاسفانه تا حدی به وقوع پیوسته است. البته «محدود سازی مخاطبان» تنها آسیب جریانهای انقلابی در این رابطه نیست، نگارنده، اما بر این باور است که در آوردگاه جهاد تبیین یکی از آسیبهای جدی که انقلاب اسلامی میبیند، اظهار نظرهایی است که نه تنها کمکی به تبیین و روشنگری نمیکند بلکه جز هزینه تراشی برای جبهه انقلاب چیزی به ارمغان نمیآورد؛ به عنوان نمونه در همین یکی دو هفتهای که گذشت و در ماجرای بحران اوکراین، با این که رهبر حکیم انقلاب و مقامات دیپلماتیک کشورمان، موضع رسمی جمهوری اسلامی را در قبال جنگ روسیه و اوکراین مطرح کردند؛ اما عدهای در داخل کشور نظریات خود را به اسم موضع جمهوری اسلامی و ۱۸۰ درجه برعکس بیانات فصل الخطاب رهبر انقلاب در رسانهها بیان میکنند! یا فردی که مسئولیتش هیچ ارتباطی به رسانه و فضای مجازی ندارد با اظهار نظر ناپخته خود نه تنها ذهن مردم را مخدوش میکند بلکه خوراک خوبی هم برای رسانههای ضد انقلاب فراهم میآورد و نمونههایی دیگر؛ و درنهایت بی توجهی به کم و کیف رسانه که بار اصلی «جهاد تبیین» را به دوش میکشد، از دیگر مشکلات نیروهای انقلابی در مواجهه با جهاد تبیین است. به نظر میرسد به رغم مجموعه وسیعی از اقداماتی که در حوزه رسانهای در جبهه انقلاب اسلامی رخ داده، فقدان یک «الگوی کنش رسانهای» متناسب با «جهاد تبیین» مانع از اثربخشی تمام عیار و مطلوب این اقدامات شده است. این در حالی است که در بطن تفکر دینی مفاهیمی، چون «تبلیغ» و «تبیین» وجود دارد که اساس آن مبتنی بر فعال سازی حجت باطنی و قوه عاقله بشر برای فهم و تصمیم درست است.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
به بهانه تحریمهای تاریخی روسیه در ورزش و استاندارد دوگانه غرب نقاب از چهرهشان افتاد
محمد رشوند: استانداردهای دوگانه غرب در مواجهه با مقوله جنگ و تجاوز، سوال جدیدی را در عالم ورزش مطرح کرده و باید حالا از مدیران ارشد و بالادستی فیفا و کمیته بینالمللی المپیک پرسید: آیا ورزش به حقیقت از عالم سیاست جداست یا نه؟
در طول یکی، دو دهه گذشته هر گاه ورزشکاری از جهان اسلام، چه ایرانی، چه از نژاد عرب و... درباره ظلم تاریخی به مردم فلسطین حرفی زد یا واکنش سلبی در عدم تقابل با ورزشکاران رژیم جعلی و غاصب قدس، از خویشتن نشان داد، ناگهان با برخورد قاطع و سرکوبگرانه نهادهای تصمیمگیر مواجه شد.
بعد از حمله متجاوزانه رژیم سعودی به یمن، فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا نه تنها هیچ توجهی به مواضع حقوق بشری و همچنین انساندوستانه نداشتند؛ که اگر ورزشکاری از هر کجای جهان خواستار برخورد با دولت سعودی میشد، ناگهان محرومیت را پیش رویش میدید.
درباره رژیم اشغالگر قدس یک تابو به وجود آوردند و طوری با مساله برخورد کردند که انگار نه انگار چند دهه تجاوز و غارتگری در آن منطقه از کره زمین رخ داده و میدهد.
شعار دوری ورزش از سیاست، ترجیعبند آنها در طول همه این سالها بود، اما باید حتما جنگی بین روسیه و اوکراین رخ میداد تا ببینیم همه این قوانین چگونه در چشم برهم زدنی، قابل تغییر است؛ نه خون مردم سوریه و افغانستان ارزش داشت نه یمن و فلسطین. فقط باید چشمآبیها خاکشان مورد تعرض قرار میگرفت تا ناگهان ورزش بسان اهرمی قدرتمند مورد استفاده همان نهادها قرار بگیرد. فیفا این بار کاملا سیاسی شد. تیم ملی فوتبال روسیه را فقط در عرض ۱۰ روز و نه بیشتر، از جامجهانی ۲۰۲۲ اخراج کردند تا مشخص شود ورزش نهتنها سیاسی است که بلکه یکی از ارکان اصلی آن هم به شمار میرود، به شرط آنکه مشتری از غرب باشد.
پیش از این هر گونه شعار سیاسی و مذهبی روی البسه ورزشکاران با برخورد سنگین فیفا مواجه میشد طوری که حتی صحبت از محرومیتهای چندساله هم کردند، اما حالا شما مجازید هر چه دوست دارید علیه روسیه بگویید.
باشگاه چلسی و مالک یهودیاش این بار دیگر از مصونیتهای همیشگی خارج شدند، چون اهرم فشار روی تنبیه روسیه و پوتین است، اما همان نهاد در لیگ برتر انگلیس، نهتنها به سعودیها و آدمکشیهایشان در یمن کاری ندارد که حالا باشگاه نیوکاسل را تمامقد به ارهکنندگان جمال خاشقجی هدیه میدهد.
ورزش از سیاست جدا نبوده، نیست و نخواهد بود. تنها اهداف مهم است. امروز در همه جای جهان میشود تندترین شعارها را علیه پوتین و روسیه روی لباس ورزشی نوشت و در فیسبوک و دیگر پلتفرمهای این دستی هر گونه صحبت خشونتبار را ترویج داد، چرا که ممنوعیتشان برای روسیه برداشته شده است، چرا که هدف، وسیله را توجیه میکند. حالا اسکواشباز مصری که قهرمان جهان به شمار میرود، با طعنه میگوید خدا را شکر میتوانیم درباره سیاست حرف بزنیم بیآنکه محروم شویم! بله، مادامی که اهداف و امنیت غرب در میان باشد، هر استثنایی قابل توجیه است.
حمله نظامی روسیه به اوکراین هر بدی و شری که برای بشریت داشت با همه تلخیهایش یک واقعیت را برملا کرد و نقاب دروغین جدایی ورزش از سیاست را از چهره مروجانش به زمین انداخت.
***************************************
روزنامه ایران**
موانع مردمی سازی فرهنگ/شمسالله مریجی/رئیس دانشگاه باقرالعلوم
انقلاب اسلامی نوری بود که ارزشهای غیردینی حاکم را کنار گذاشته و به جای آن، ارزشهای دینی را جایگزین کرد. اگر الان مقام معظم رهبری میگویند در بحث فرهنگ، انقلاب لازم است، برای این است که بدون تعارف، سازمان موجود امروز با گذشت بیش از چهل سال از انقلاب، نتوانسته به وظیفه خود عمل کرده و ارزشها را در جامعه پیاده کند. یکی از مهمترین علتها، عدم بازسازی ساختار فرهنگ با توجه به مشکلات تا به امروز است، قبل از آن باید ببینیم سازوکار فرهنگ به چه شکل است.
فرهنگ سه بخش دارد؛ یک بخش آن، بحث شناخت فرهنگ است که شامل باورها و ارزشهای فرهنگی میشود. فرهنگ اسلامی برخلاف فرهنگهای دیگر که دستساخته بشر است، وصل به آموزههای آسمانی میباشد و هرگونه تغییر در آن تحریف محسوب میشود و در این حوزه ما نیاز به بازخوانی داریم.
بخش دیگر، بخش سازمانی آن است که شامل نهادهایی است که میخواهند فرهنگ را از فضای آموزههای ذهنی خارج کرده و آن را واقعی و بالفعل کنند. سازمان و نهاد، حد واسطی بین ذهن و عین است. طبعاً این بخش از فرهنگ، جای انقلابیگری است و میتوان صحبت از سازمان یا نهاد انقلابی به میان آورد یعنی اگر سازمان قادر به این کار نباشد، نیاز به انقلاب دارد.
بعد از آنکه سازمان فرهنگ شکل میگیرد، این سازمان نیاز به ابزار دارد و این ابزار، بخش فنی فرهنگ را تشکیل میدهد. اینجا جایی است که بحث از فناوری و مصرف مطرح میشود. این بخش از فرهنگ نیز جای بحث انقلابی بودن دارد و دستساخته بشری نیز در آن راه دارد. البته مهم است که هماهنگی سازمان و فناوری با بعد شناختی فرهنگ وجود داشته باشد.
در این خصوص باید از ابزارهایی بهرهگیری شود که بتواند ارزشهای دینی را به خوبی پیاده کند. فناوری غرب، مطابق ارزشهای غربی است و در تضاد با ارزشهای دینی. البته ما با توجه به اشتراکات فطری که با دیگر جوامع انسانی داریم، میتوانیم از دستاوردهای دیگر جوامع استفاده کنیم.
بخشی از سازمانهای فرهنگی، در ابتدا بهطور مطلوبی شکل گرفتند، اما بعد از مدتی، دچار انحراف و روزمرگی شدند و آنچه را که برای آن شکل گرفته بودند انجام نمیدهند. بنابراین، انقلاب در این دو بخش فرهنگ باید صورت بگیرد و باورهای غیردینی کنار رفته و باورهای دینی ساماندهی و پیاده شود.
یکی از مسائلی که بازسازی ساختار فرهنگی را به ضرورت تبدیل کرده، مسأله مشارکتدهی مردم است که باید گفت: این اتفاق رخ نداده است و حتی شورایعالی انقلاب فرهنگی قادر به مشارکتدهی نخبگان و فضای دانشگاهی هم نشده است و مشارکت مردمی، اساساً یک انتظار خیلی زیاد از این ساختار خواهد بود. نشانۀ آن چالش نظام در مورد دانشگاهها، دانشجویان و رشتههای تحصیلی دانشگاهی و دوم شکل گرفتن دانشگاههای حوزوی، مانند دانشگاه باقرالعلوم (ع) و مؤسسه امام خمینی (ره) است.
در حال حاضر، بخشی از جامعه و بخصوص جامعه دانشگاهی ما، صحبت از مرز نداشتن علم کرده و معتقد هستند که نیازی به علوم بومی وجود ندارد. نقش دانشگاههایی مثل باقرالعلوم (ع) این است که باید ثابت کنند که چشمانداز انقلاب اسلامی با این دسته از علوم انسانی و روشهای آن، محقق نمیشود.
درمورد مشارکتدهی مردم و نخبگان ۳ موضوع قابل توجه است؛ اولی آن است که هم باید نهادهایی از سمت حاکمیت ایجاد شود و هم مشارکت مردمی باید سازمان و نهاد را شکل دهد؛ هر دو شکل این موضوع لازم است.
دوم آن که در شورایعالی انقلاب فرهنگی غلبه حاکمیتی شورا مانع مردمیسازی فرهنگ شده است و اعضای حقوقی شورا در تلاش هستند که با نزدیکی به رئیسجمهور، مشکلات اداری و اجرایی مجموعه خود را حل کنند. در حالی که رئیسجمهور به این جهت رئیس شورا قرار گرفته است تا ضمانت اجرایی تصمیمات شورا باشد.
سوم آن است که ما میتوانیم فناوری موجود را (در عین حالی که میتواند چالشهای متعددی برای بحث فرهنگ ایجاد کند) تبدیل به فرصت کنیم که میتواند به سازمان فرهنگی برای اتصال به بدنه خود کمک کند. یعنی ساختار میتواند هم از خواستهها و دردهای جامعه اطلاع پیدا کند و هم از نیازهای مدیران آگاه شود.
در نگاه دینی، نهادهای علم، وابسته به حاکمیت نیستند و اسلام بر استقلال نهاد علم و تأمین آن از طریق مردم و موقوفات تأکید فراوان دارد. حوزه علمیه از این جهت که وابسته به نهادی نیست، موفقیت بیشتری دارد؛ درحالی که دانشگاه هم تا زمانی که وابسته به دولت است، نباید انتظار حریت از آن داشت و باید فقط به نیازها و خواستههای دولت توجه کند.
ارسال نظرات