23 بهمن 1400 - 09:14

پایگاه رهنما:

روزنامه کیهان**

آنچه جمهوری اسلامی به ایران داد/ عباس شمسعلی
درخصوص جهش‌ها و دستاورد‌های مهم و متنوع ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در حوزه‌های مختلف که هیچ انسان منصفی نمی‌تواند از تأیید آن‌ها خودداری کند گزارش و سخن کم بیان نشده است هرچند نیاز به تبیین درست، جذاب و امروزی این دستاورد‌ها برای نسل نوجوان و جوان که تصوری از قبل از انقلاب ندارند یا کسانی که آن دوران را فراموش کرده و یا تحت تأثیر تبلیغات پرحجم دشمن در رسانه‌های تصویری، مکتوب و مجازی تحلیل و قضاوت صحیح را از دست داده‌اند، بسیار لازم و ضروری است.
هدف این نوشتار البته پرداختن جزء به جزء به این دستاورد‌ها نیست، اما به جاست که ضمن پاسخ به یک نمونه از فریب‌های مطرح شده برای به انحراف کشاندن افکارعمومی با هدف کاستن از نمره کارنامه عملکرد جمهوری اسلامی ایران، قدری عمیق‌تر به آنچه که زمینه و بستر پیشرفت و تعالی ایران پس از انقلاب شده است بپردازیم، در این میان آنچه که باعث عقب ماندن کشور یا مطلوب نبودن سرعت پیشرفت در برخی حوزه‌ها همپای حوزه‌های متعدد و موفق دیگر شده است نیزعیان خواهد شد.
در روز‌های اخیر و در ایام مبارک دهه فجر به رسم هر سال مطالب مختلفی از پیشرفت و به عبارتی جهش سریع در حوزه‌های مختلف علمی، آموزشی، پزشکی، اجتماعی، خدماتی، فرهنگی، سیاسی، منطقه‌ای، امنیتی و نظامی، اقتصادی، ورزشی و... در دوران ایران بعد از انقلاب اسلامی شنیده ایم، از کسب رتبه نخست جهان در شتاب علمی تا پیشرفت خیره‌کننده در شاخه‌های مختلف علم همچون پزشکی، دارو‌سازی (تامین ۹۷ درصد از نیاز دارویی کشور با تولید داخل)، نانوتکنولوژی، بایو تکنولوژی (زیست فناوری)، سلول‌های بنیادی، هسته‌ای و...، از وابستگی محض به کوچکترین نیاز‌های تسلیحاتی و نظامی کشور در زمان پهلوی تا تبدیل ایران به قدرت مهم موشکی و نظامی برپایه خودکفایی و تولید داخل، از تحول عظیم در زیرساخت‌های صنعتی تا تحول در بومی سازی بسیاری از نیاز‌های کشور برپایه علم روز دنیا، از گسترش انبوه خدمات همچون راه‌سازی و آبرسانی، برق کشی و گازرسانی به بخش اعظم روستاها، افزایش سن امید به زندگی از ۵۵ سال در قبل از انقلاب به ۷۵ سال در امروز، تا گسترش بی‌نظیر آموزش عالی در انبوه رشته‌ها و پرورش نسل عظیم جوانان توانمند و تحصیل کرده و از طرفی مبارزه موفق برای افزایش جمعیت با سواد کشور از زیر ۵۰ درصد قبل از انقلاب به ۹۶-۹۷ درصد کنونی و موارد متعدد دیگر تنها بخشی از دستاورد‌های انقلاب اسلامی در طول حیات ۴۳ ساله اش است.
در این میان نباید از مواردی همچون گسترش عدالت اجتماعی و مشارکت دادن مردم در تعیین سرنوشت خود و بهره مندی از حق رای واقعی، ارتقای بی‌نظیر جایگاه زنان در جامعه و فراهم شدن زمینه رشد و پیشرفت علمی و اجتماعی سالم همراه با حفظ شأن و جایگاه ارزشمند این قشر، بهبود فضای فرهنگی جامعه از بی‌بند و باری رسمی و مورد تأیید رژیم پهلوی به سمت رشد مراکز و فعالیت‌های مفید فرهنگی و مذهبی در دوران انقلاب اسلامی، کسب استقلال سیاسی کشور و خروج از زیر یوغ بیگانگان و تبدیل از کشوری ضعیف و
تو سری خور آمریکا به کشوری قوی و تعیین‌کننده در سطح منطقه و حتی جهان و موارد متعدد دیگر که پرداختن به همه دستاورد‌ها در این مجال نمی‌گنجد.
در این میان برخی در حالی که نمی‌توانند منکر پیشرفت‌های عظیم ایران در دوران بعد از انقلاب شوند، با فریبکاری سعی در القای این مطلب دارند که پیشرفت‌های حاصل شده در دوره حیات جمهوری اسلامی محصول گذر زمان و پیشرفت جهان است و اگر حکومت پهلوی هم ادامه می‌داشت این پیشرفت‌ها حاصل می‌شد!
در پاسخ به این افراد که گویا خوش باورانه از بوته خیار انتظار ثمردهی آناناس داشته‌اند باید گفت؛ اولا اگر برای پیشرفت تنها نیاز به گذر زمان است، پس چرا در دنیای پیشرفته امروزی بسیاری از کشور‌ها هنوز از این پیشرفت خود به خودی محرومند؟ در ثانی مگر در طی ۵۴ سال حکومت پهلوی و حاکم بودن ۱۷ ساله رضاخان و ۳۷ سال پادشاهی محمدرضا که هم مدت کوتاهی نبود و هم اینکه چندین دهه از پیشرفت و شروع جهش علمی و صنعتی در دنیا گذشته بود این گذر زمان باعث پیشرفت مناسب با آن عصر در کشورعقب افتاده ایران نشده بود؟ چرا در شرایطی که در مقاطعی فروش نفت ایران به روزانه ۶ میلیون بشکه می‌رسید و جمعیت قبل از انقلاب ۳۵ میلیون نفر بود، گذر زمان باعث خدمات رسانی به شهر‌ها و روستا‌ها از جمله رساندن آب و برق و گاز و شبکه بهداشت و مبارزه با بیسوادی گسترده نمی‌شد؟ چرا درآمد سرشار حکومت پهلوی جایی در زندگی مردم و تامین درست نیاز‌های آن‌ها و مبارزه با گرانی و تورم فراوان نداشت؟ چرا طی ۵۴ سال حکومت پهلوی ذره‌ای از وابستگی سیاسی و اقتصادی به کشور‌های غربی کم نشد؟
از طرفی کسانی که از یک طرف خیلی تلاش می‌کنند برای حکومت پهلوی دستاورد‌سازی کنند و برخی اقدامات محدود را نشان از درایت آن‌ها بدانند و از طرفی پیشرفت در دوره جمهوری اسلامی را ناشی از جبر زمان می‌دانند، به قول دوستی حتما باید در این فضای تناقض آلود معتقد باشند که برخی اقدامات انجام شده دوره پهلوی که به آن می‌بالند در صورت تداوم حکومت قاجار هم انجام می‌شد!
به راستی اگر این افراد معتقدند که تنها گذر زمان باعث پیشرفت می‌شود و داشتن مدیریت، علم و دلسوزی مهم نیست، نمی‌بینند که تقریباً در تمام کشور‌های دنیا برای ریاست جمهوری زمان تعیین شده و افراد در دوره‌های مختلف مسئولیت اجرایی یک کشور را
بر عهده می‌گیرند تا به سهم خود به تداوم پیشرفت کمک کنند؟ اگر تنها گذر زمان کافی بود و نیاز به درایت و تدبیر نبود چه نیازی به جابجایی مسئولان بود؟! آیا نمی‌بینند که گاه یک سال فعالیت یک دولت به‌اندازه چند سال یک دولت دیگر برای کشور نتیجه بخش‌تر می‌شود؟
واقعیت آن است که پیشرفت و توسعه ایران در سایه حیات جمهوری اسلامی، نه تنها محصول جبری گذر زمان نبوده است بلکه ناشی از دمیدن روح خودباوری ملی و اعتقاد و اعتماد به جوانان، توجه به نقش مردم، تلاش مجاهدانه مدیران و نیرو‌های انقلابی برای تحقق استقلال سیاسی و اقتصادی، توجه به ظرفیت‌ها و استفاده درست از منابع خدادادی کشور در کنار غنی سازی پتانسیل نیروی انسانی و تحصیل کرده و عوامل دیگر است.
این موارد دقیقاً آن چیزی است که فقدان آن‌ها در پیش از انقلاب در کنار رسوخ گسترده فساد سیستماتیک در دربار و طبقه حاکم باعث شده بود با وجود انبوه درآمد نفتی و جمعیت کم در شرایطی که ایران با آمریکا و اروپا و قدرت‌های آن روز دنیا روابط حسنه‌ای داشت و در شرایطی که از تحریم‌های فلج‌کننده خبری بود، نه تنها در روستا‌ها و شهر‌های دور دست بلکه در مرکز پایتخت نماد‌های فقر و کپر‌نشینی و حلبی آباد‌ها تبدیل به واقعیتی انکارناپذیرشود.
اما چه شد که با پیروزی انقلاب و حاکمیت الگوی جمهوری اسلامی درایران، با وجود برپایی برخی تحرکات تجزیه‌طلبانه در ابتدای کار و در ادامه تحمیل جنگ ۸ ساله با خسارت هزار میلیارد دلاری و حمایت همه‌جانبه آمریکا و شوروی و اروپا و مرتجعین منطقه از صدام در این جنگ، همچنین تحریم‌های ۴۳ ساله و با وجود کاهش شدید درآمد نفتی و افزایش جمعیت به ۸۵ میلیون نفر و با وجود بسیاری خیانت‌های داخلی و در مقاطعی امیدبخشی جریان غربگرا به دشمن، ایران تا این حد پیشرفت و رشد در عرصه‌های مختلف را تجربه کرد؟
انقلاب اسلامی با این کشور چه کرد که دشمن زبون و مستاصل که روزگاری در این کشور همه کاره بود، مجبور می‌شود برای توقف حرکت روبه رشد علمی، صنعتی، اقتصادی و... در ایران، یک روز دست به شدیدترین و ناجوانمردانه‌ترین تحریم‌ها بزند که حتی داروی بیماران سرطانی و کودکان پروانه‌ای را نیز شامل شود و روزی برای توقف رشد شتابان علمی ایران دست به ترور دانشمندان هسته‌ای و علمی بزند؟ چه عاملی باعث شده دشمنی که روزی در منطقه یکه تازی می‌کرد و با ۶۰ هزار مستشار ایران را به حیاط خلوت خود تبدیل کرده بود امروز که به دست رزمندگان و سرداران ایرانی آن‌قدر خوار و خفیف شده و برای خود جایی در منطقه نمی‌بیند مجبور به ترور سردارسلیمانی شود تا به خیال خود اخراجش از منطقه را اندکی به تاخیر‌اندازد، جالب آنکه در انتقام این جنایت وقتی بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا توسط موشک‌های نقطه زن ایران که قبل از انقلاب در تامین سلاح وابسته محض بود
زیر و رو می‌شود آمریکا جرأت واکنش را در خود نمی‌بیند.
به راستی جمهوری اسلامی بود که به ایران عزت و خودباوری ملی و استقلال سیاسی داد و یک کشور ضعیف و عقب مانده در قبل از انقلاب را به قدرتی انکار نشدنی در منطقه و جهان تبدیل کرد. همین خودباوری و اعتماد به توان داخلی و اعتقاد به جوانان توانمند بود که گردنه‌های سختی همچون جنگ تحمیلی یا تحریم و فشار اقتصادی را هموار کرد.
این همان موضوعی است که رهبر انقلاب دهم بهمن امسال در دیدار با تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی به آن اشاره کرده و فرمودند: «هر جایی که به جوان‌های ما اعتماد شد و از آن‌ها کار خواسته شد، واقعاً درخشیدند؛ به معنای واقعی کلمه درخشیدند؛ در همه بخش‌ها، از واکسن کرونا بگیرید تا موشک نقطه‌زن. در مورد واکسن کرونا بهترینش را فراهم کردند، در مورد موشک نقطه‌زن هم دقیق‌ترینش را تولید کردند، در مورد صنعت نانو جزو ردیف‌های اوّل قرار گرفتند، در زمینه سلّول‌های بنیادی، آن روزی که در دنیا کشور‌هایی که این کار را داشتند نادر بودند، خودشان را توانستند در ردیف‌های جلو قرار بدهند در این دانش مهم و فنّاوری بسیار مهمّ زیستی؛ در زیست‌فنّاوری به طور کلّی کار‌های برجسته‌ای را انجام دادند. جوان‌های ما می‌توانند کار انجام بدهند. به نظر من می‌توانند. این استعداد‌ها را قدر بدانیم و از آن‌ها کار بخواهیم.»
با همه این دستاوردها، اما هنوز همه آرمان‌های ارزشمند انقلاب جوان و ۴۳ ساله ما محقق نشده است. در کنار سنگ‌اندازی‌ها و مانع تراشی‌های دشمن که از الگو قرار گرفتن نسخه تعالی بخش انقلاب اسلامی هراس دارد، برخی مشکلات اقتصادی و معیشتی و... در کشور وجود دارد که زیبنده مردم عزیز ما نیست و به نظر این مشکلات نه نتیجه عملکرد نظام، بلکه نتیجه فاصله گرفتن برخی مدیران و دولت‌ها از نسخه توانمند انقلاب اسلامی و به عبارتی انقلابی بودن است.
رهبر انقلاب در این زمینه نیز تعبیر مهمی دارند. ایشان در ۲۹ بهمن سال ۹۹ در سخنرانی خود به مناسبت سالروز قیام تاریخی مردم تبریز فرمودند: «هرجا انقلابی عمل کردیم عقب‌ماندگی نداشتیم هرگاه از انقلاب کوتاه آمدیم و حرکت غیرانقلابی و ناشی از کسالت ایجاد کردیم عقب‌ماندگی ایجاد شد.»
به راستی وظیفه همه مسئولان و مدیران کشور و البته مردم است تا با تلاش برای حاکمیت کامل الگوی جمهوری اسلامی ضمن سرعت دادن به پیشرفت کشور، زمینه رفع موانع و مشکلات موجود را فراهم کرده و گوهر ارزشمند انقلاب اسلامی را حفظ نمایند.
شاید حسن ختام این نوشتار چیزی بهتر از شعر زیبای مرحوم «سلمان هراتی» شاعر انقلابی کشورمان نباشد که در وصف امام امت (ره) و نقش ایشان در نجات کشور از چنگال طاغوت سروده است:
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود.
اما دریغ زَهره دریا شدن نداشت
در آن کویر سوخته، آن خاک بی‌بهار
حتی علف اجازه زیبا شدن نداشت
دل‌ها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ
آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت.
چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت

********

روزنامه وطن امروز **

قضاوت ناصحیح علیه انقلاب اسلامی در نبود جهاد تبیین/ حجت‌الاسلام غلامرضا منتظری
وقتی اقدامات و خدمات شایسته‌ای در بخش‌های مختلف کشور در دوران باشکوه ۴۳ ساله انقلاب اسلامی انجام شده، یکی از وظایف همه ما آن است که تصویری روشن، صادقانه و عالمانه از کمیت و کیفیت فعالیت‌ها، پیامد‌ها و آثار مثبت آن ارائه دهیم تا موجب ارتقای سطح دانش و بینش مردم نسبت به وقایع و اقدامات و تلاش‌های صورت‌گرفته برای توسعه و پیشرفت کشور شود، ضمن اینکه این کار قطعا موجب افزایش ضریب امیدواری و آرامش بیشتر جامعه خواهد شد که همین موضوع منجر به تقویت سرمایه اجتماعی می‌شود. باید احساس مسؤولیت اجتماعی خود را در جهت‌های مختلف فرهنگی تقویت کنیم، زیرا ما مسؤولیت داریم در این باره پاسخگو باشیم و مدیران همواره باید نسبت به عملکرد خود به افکار عمومی توضیح دهند.
نقش رسانه‌ها برای ارائه تصویری روشن از جهاد تبیین و ابعاد مختلف جبهه، جنگ و جهاد تبیین این است که صادقانه درباره آن مطلب منتشر کنند؛ وقتی از جهاد سخن می‌گویم معمولا این واژه برای تلاش‌های مقدس و کار‌های ویژه به کار برده می‌شود و نمی‌توانیم این واژه را به هر حرکت و کوششی اطلاق کنیم.
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای رهبر حکیم انقلاب اسلامی، وقتی واژه «جهاد» را به کار برده‌اند، معنایش آن است که این واژه برای یک فعالیت معمولی برای معرفی و تبیین نبوده است بلکه این تلاش و اقدام نشأت‌گرفته از یک کار همه‌جانبه است. وقتی براساس جهاد تبیین تصویری ارائه شود این تصویر باید کاملا روشن بوده و بدون ابهام باشد، ضمن اینکه باید بدانیم اگر این اقدام شکل نگیرد زمینه اظهارنظر‌های غلط و قضاوت‌های ناروا و برچسب‌های ناچسب را در داخل به وجود خواهد آورد که می‌تواند موجبات سوءاستفاده و بهره‌برداری بیگانگان در رسانه‌ها و مواضع کلی کشور‌های خارجی را فراهم آورد. هر کدام از دستگاه‌ها و سازمان‌ها متناسب با مأموریتی که دارند، باید برای تحقق جهاد تبیین برنامه‌ریزی ویژه‌ای کنند و از زیرمجموعه خود بخواهند مدل شایسته‌ای برای پرداختن به این بحث ارائه دهند و به عنوان یک شاخص ارزیابی قلمداد کنند؛ باید رئیس یک سازمان یا یک وزیر آغازگر جهاد تبیین باشد و بتواند حاصل تلاش‌ها، کوشش‌ها و راهبرد‌ها را جمع کرده و ارائه دهد و بتواند سوالات، ابهامات، شبهات و دغدغه‌هایی که در ذهن مردم وجود دارد را پاسخی شایسته دهد و مستمراً آن را در مجموعه خود رصد کرده و بر آن نظارت داشته باشد. اگر برای افرادی که کشورمان و نظام مقدس جمهوری اسلامی را دوست دارند در موعد مقرر اطلاع‌رسانی درست را انجام ندهیم، آن‌ها تصویر ناقصی از جمهوری اسلامی در ذهن‌شان خواهند داشت که اسیر قضاوت و عمدتا اظهارنظرات ناصحیح قرار خواهند گرفت.
حضرت امام خمینی (ره) بار‌ها اعلام کردند اگر کار خوبی انجام می‌دهید حتما آن را اعلام کنید و باید اقدامات مثبت در جمهوری اسلامی برای افکار عمومی تشریح شود؛ بعد از گذشت ۴۳ سال از پیروزی انقلاب اسلامی دستاورد‌های بسیار زیادی در بخش‌های مختلف کشور شامل نظامی، صنعتی، علمی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و آموزشی داشته‌ایم که اگر تشریح نشود، قطعا به انقلاب جفا کرده و خیانت کرده‌ایم که خیلی از این دستاورد‌ها در منطقه بی‌نظیر است و تعدادی از آن‌ها در مقیاس جهانی حرف‌ها برای گفتن دارد که البته قطعا به برکت انقلاب اسلامی بوده است چرا که برای به ثمر رسیدن و حفظ آن خون تعداد زیادی از شهدا به زمین ریخته شده و مدیریت داهیانه رهبر بزرگوار انقلاب منجر به رشد و توسعه کشورمان شده است. جمهوری اسلامی در حوزه انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای، نانو، هوافضا، صنایع نظامی، دانش‌بنیان، پزشکی و... رتبه‌های بالای جهانی را دارد، اما بخش‌هایی از جامعه به دلیل غفلتی که مسؤولان برای اطلاع‌رسانی دقیق این دستاورد‌ها داشته‌اند، منجر به بی‌توجهی جامعه به این مساله شده که باید با جهاد تبیین آن را برطرف کرد.
همواره انگشت تهدید استکبار جهانی به سمت ایران است، اما به دلیل مقاومت و اقدامات فوق‌العاده نخبگان، کشورمان به سمت و سویی رفته که تهدیداتش کاهش پیدا کرده است که البته یکی از دلایل آن دستاورد‌ها و اقدامات علمی و نظامی جمهوری اسلامی است. رهبر عظیم‌الشأن انقلاب اخیرا فرمودند: پیشرفت‌های انقلاب اسلامی در برخی حوزه‌ها محیرالعقول است و وقتی حضرت معظم‌له از این تعبیر فاخر و بسیار مهم به عنوان دستاورد نقل کرده‌اند اگر مسؤولان و مدیران برای تبیین این دستاورد‌ها به وظایف خود عمل نکنند قطعا فرمایش ایشان در حد یک سخن باقی می‌ماند و جنبه اجرایی پیدا نمی‌کند. اما اگر برای جهاد تبیین اقدامات اجرایی صورت گیرد، موجب می‌شود امید و اعتماد مردم بیشتر شده و سرمایه اجتماعی نظام جمهوری اسلامی تقویت شود.

**************

روزنامه خراسان**

راز بازی مرموز آمریکا در اوکراین /نبی شریفی

صدای غالب در ماجرای اردوکشی نظامی در مرز اوکراین، صدای شلیک مسلسل ها، انفجار خمپاره‌ها و پرواز جنگنده‌های روسی نیست. بلندترین صدایی که اکنون به گوش می‌رسد، هشدار‌های تند و جدی آمریکا و همپیمانانش درباره خطر قریب الوقوع جنگ و حمله نظامی توسط روسیه است. هیاهو، حجم بزرگی از واقعیت میدانی تنش فعلی در خطوط مرزی اوکراین را شکل داده که البته بلندترین صدا نیز از حنجره جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا به گوش می‌رسد. بایدن گفته که «شهروندان آمریکایی باید همین الان [از اوکراین]خارج بشوند.» چراکه «همه چیز می‌تواند به سرعت و دیوانه‌وار وخیم شود.» و خطر «وقوع یک جنگ جهانی» در کمین است. با این حال بعید است، رئیس جمهور ۷۹ ساله آمریکا که از سوی رسانه‌ها به اختلال حافظه و حواس پرتی متهم شده، فراموش کرده باشد زمانی که معاون رئیس جمهور (باراک اوباما) بود، روسیه شبه جزیره کریمه را به خاک خود الحاق کرد؛ اما این اقدام هیچ گاه به جنگ نظامی میان روسیه و ناتو نینجامید. این که گردان‌های نظامی و بیش از صد هزار نیروی روسی در سراسر مرز‌های شرقی اوکراین به خط شده اند، این که روسیه در روز‌های اخیر به طور همزمان در دریای سیاه و «آزوف» رزمایش دریایی و در بلاروس رزمایش زمینی و هوایی برگزار کرده یک واقعیت میدانی است. همان طور که گسیل هزاران نیروی ناتو به سمت شرق اروپا یک واقعیت تنش زا در میدان است. آن چه در «شرایط فعلی» بر اساس شواهد تا حد زیادی محتمل است، این است که روسیه تصمیمی برای حمله به اوکراین ندارد. بلکه، در مسیر اعمال فشار بیشتر به غرب و سوق آن به سپردن ضمانت‌هایی مبنی بر توقف گسترش ناتو به سوی شرق (از جمله عضویت اوکراین) و عدم استقرار نیرو و سلاح‌های بیشتر در شرق اروپا گام برداشته است. در این میان، فرانسه به عنوان بزرگ‌ترین قدرت نظامی اروپا و آلمان به عنوان بازیگر ثروتمند و سیاستمدار این قاره که دو سالی است پروژه تشکیل «ارتش واحد اروپا» را پیش می‌برند، کمترین تمایل برای رویارویی نظامی با روسیه را دارند. آن‌ها در سال‌های اخیر به تضاد منافع «ناتو» به رهبری آمریکا با اهداف و منافع خود در اروپا پی برده اند. سیاست دوری این دو کشور از جنگ را می‌توان در چندین گفت و گوی تلفنی میان کاخ کرملین و الیزه و سفر اخیر امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه به مسکو و کیف، با هدف کاهش تنش مشاهده کرد. سیاستی که دولت آلمان، به صدراعظمی اولاف شولتس، با خودداری از ارسال سلاح و تجهیزات جنگی به اوکراین، در کنار میزبانی از گفت: وگو‌های نمایندگان کیف-مسکو دنبال کرده است. هرچند وابستگی آلمان به گاز روسیه نیز در اتخاذ این تصمیم بی تاثیر نبوده است. بر اساس آن چه گفته شد «هیاهو» یک روی سکه ماجرای اخیر اوکراین است. روی دیگر سکه، بازی مرموز آمریکا با رویداد‌های شرق اروپا با هدف منافع خود است. ایالات متحده در دوره کوتاه و پرماجرای ریاست جمهوری دونالد ترامپ با شعار «اول آمریکا»، نفوذ خود در تحولات بین‌المللی را از دست داد. او حتی بار‌ها ناتو را به کاهش بودجه تخصیصی از سوی واشنگتن تهدید کرد. حالا با ورود جو بایدن به کاخ سفید، او می‌خواهد نفوذ و قدرت از دست رفته واشنگتن را در قالب توانمندی در رهبری ناتو به ایالات متحده بازگرداند. لازمه این بازیابی قدرت، نمایش اهمیت این پیمان نظامی است که اساسا با تکیه بر وجود دشمنی به نام روسیه (یا اتحاد فروپاشیده جماهیر شوروی) متولد شده است. در راه رسیدن به این هدف، پاریس و برلین که به دنبال کاهش تنش و همزیستی با روسیه هستند، سد راه واشنگتن و متحد آنگلوساکسونی آن، یعنی لندن، شده اند. بریتانیا با «برگزیت» مسیر خود را از تصمیمات سیاسی و دست و پاگیر اتحادیه اروپا جدا کرده است، اما این بدان معنا نیست که لندن تمایل دارد نفوذ نظامی خود در این قاره را از دست بدهد و میدان را به فرانسه، دارنده بزرگ‌ترین ارتش اروپا واگذار کند. یکی از راه‌های اعمال نفوذ در شرایط فعلی، تقویت پیوند خود با واشنگتن و اتخاذ تصمیماتی هم راستا میان وست مینیستر و کاخ سفید است. اتحادی که در ۶ ماه گذشته بیش از پیش خود را در مقابل منافع کشور‌های اتحادیه اروپا به نمایش گذاشته است. اواسط سپتامبر ۲۰۲۱ (شهریور ماه امسال) بریتانیا و آمریکا اتحادی نظامی را با استرالیا موسوم به پیمان «آکوس» شکل دادند که برخلاف ائتلاف فعلی آن‌ها علیه روسیه، تمزکز آن بر «مهار چین» بود. «آکوس» باعث شد قرارداد چند ده میلیارد دلاری فرانسه برای فروش زیر دریایی به استرالیا که از آن به عنوان «بزرگ‌ترین قرارداد دفاعی در تاریخ استرالیا» یاد شده لغو شود. واشنگتن و لندن اکنون دست در دست هم در پی پیشبرد سیاست‌های خود علیه دو قدرت شرق یعنی چین و روسیه اند. با این حال، روسیه تحت ریاست ولادیمیر پوتین ضمن ارزیابی وضع موجود نشان داده که به رغم همه تحرکات نظامی نمی‌خواهد آغازگر جنگ باشد، اما منافع خود با هدف دورکردن ناتو از مرزهایش را همچنان دنبال خواهد کرد. بایدن نیز نمی‌خواهد آغازگر جنگ باشد. زیرا، نه هدفش نبرد با روسیه است و نه اوکراین عضو ناتو است که براساس ماده ۵ منشور سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، مبنی بر دفاع مشترک، از آن دربرابر حملات روسیه محافظت شود بلکه به دنبال تنشی مدیریت شده برای بازیابی جایگاه خود و وابسته‌تر کردن بروکسل به واشنگتن و هر چه بیشتر دور کردن اروپا از روسیه است. باوجود آن چه گفته شد، جنگ در شرایط فعلی رویدادی نامحتمل است. با این حال، راه حماقت برای شروع جنگ باز است. چه بسیار جنگ‌هایی در تاریخ که با یک اشتباه آغاز شدند.

*****************

روزنامه جوان**

آینده انقلاب اسلامی و سناریو‌های محتمل/ حمیدرضا شاه‌نظری

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، موضوع آینده این انقلاب در میان پژوهشگران و سیاستمداران داخلی و جهانی، همواره محل بحث و ارزیابی‌های مختلف بوده است. در سطح جنگ ادراکی و در میان متولیان پروپاگاندای سازمان‌یافته علیه مردم ایران نیز دشمنان تلاش زیادی کرده و می‌کنند تا با تاریک نشان دادن این آینده، بذر یأس و ناامیدی در افکار مردم ایران کاشته شود. فارغ از این تبلیغات مسموم و جهت‌دار رسانه‌ای دشمنان انقلاب و ایران، آینده انقلاب اسلامی را چگونه می‌توان بی‌طرفانه و روشمند مورد ارزیابی قرار داد؟
در بررسی آینده انقلاب اسلامی و مبتنی بر روش سناریونویسی می‌توان سه سناریو را در مورد آینده انقلاب، ممکن و محتمل دانست و آن‌ها را روایت نمود:
۱. سناریوی ترمیدور انقلاب اسلامی؛ ۲. سناریوی نرمالیزاسیون انقلاب اسلامی و ۳. سناریوی تکامل انقلاب اسلامی.
سناریوی اول (سناریوی ترمیدور انقلاب)، ناظر بر فروکش کردن شور انقلابی و دور شدن از آرمان‌های آن از سوی انقلابیون است. این سناریو برگرفته از نظریه «کرین برینتون» در کتاب «کالبد شکافی چهار انقلاب» است. وی با بررسی چهار انقلاب بزرگ دوره اخیر تاریخ جهان، به این نتیجه می‌رسد که در این انقلاب‌ها، انقلابیون و مردم انقلابی پس از مدتی نسبت به تحقق آرمان‌های انقلاب دچار تردید شده و با سرخوردگی خواهان بازگشت به وضعیت عادی و غیرانقلابی می‌شوند که تداوم این روند به استحاله انقلاب و بازگشت به بسیاری از ارزش‌های پیشاانقلابی می‌انجامد. وی نام این بازگشت را ترمیدور نهاد. در بررسی و ارزیابی این سناریو در مورد انقلاب اسلامی ایران باید گفت که تلاش‌های بسیاری بعد از انقلاب برای القای این وضعیت و سرخوردگی مردم از آرمان‌ها صورت گرفت. در این بین به طور ویژه تلاش مستمر و شبانه‌روزی جریان روشنفکری وابسته به غرب و برخی چهره‌های سیاسی که خود را اصلاح‌طلب می‌نامند بسیار برجسته بود. آنان یک روز سخن از پایان مشروعیت کاریزماتیک امام و آغاز عصر عرفی شدن ولایت فقیه می‌گفتند و روز دیگر از رفتن امام خمینی (ره) به موزه‌های تاریخ سخن می‌راندند. در ارزیابی این سناریو باید گفت که شواهد نشان از این دارد که این سناریو به‌رغم همه تلاش‌های طاقت‌فرسای غربی‌ها و پیاده‌نظام آن‌ها در داخل، چندان قرین موفقیت نبوده است. علاوه بر نشانه‌های متعدد ناکامی در حوزه فرهنگی، در حوزه سیاسی و اجتماعی نیز تشییع تاریخی و بی‌سابقه پیکر مطهر سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی نشان می‌دهد مردم ایران به‌رغم مشکلات و هجمه‌ها و گلایه‌های به‌حق از کاستی‌ها و کم‌کاری‌های برخی مسئولان، همچنان مستحکم و مقاوم در صف مقدم حمایت از آرمان‌های انقلاب اسلامی هستند و انقلاب اسلامی چندان میانه‌ای با نظریه ترمیدور ندارد.
سناریوی دوم یا «سناریوی نرمالیزاسیون» ناظر به تغییر رفتار سیاسی و اجتماعی مردم و مسئولان ایرانی پس از فشار‌های متعدد اقتصادی و سیاسی بین‌المللی است که با سردمداری امریکا و صهیونیسم بین‌الملل برای پشیمان کردن مردم و مسئولان ایران از آرمان‌های انقلابی و قرار گرفتن در چارچوب رفتار مطلوب نظام سلطه است. این سناریو هم همانند سناریوی اول و در کنار آن، در واقع یک سناریو در بستر طبیعی برای انقلاب اسلامی نبوده، بلکه کاملاً به صورت برنامه‌ریزی شده از سوی دشمنان انقلاب به خصوص در یک دهه گذشته پیگیری شده است. نرمالیزه کردن ایران و انقلاب اسلامی موضوعی است که به صورت جدی در محافل اندیشکده‌ای و حتی در سخنان دیپلمات‌ها و سیاستمداران و نیز رسانه‌های غرب، به خصوص امریکا، در یک دهه گذشته مطرح بوده است. از نظر امریکایی‌ها نرمالیزه کردن ایران، یعنی وادار کردن این کشور به پذیرش قواعد آن‌ها و رفتار در چارچوب مد نظر آنها. تحقق این اراده به معنای پایان انقلاب اسلامی و تبدیل جمهوری اسلامی به یک جمهوری اسلامی اسمی و خالی از محتوای اسلامی است. دستور کار رفتار یک دهه گذشته امریکایی‌ها و استراتژی‌هایی همچون چماق و هویج و فشار حداکثری در برابر ایران منطبق با همین سناریو بوده و کمک در به قدرت رسیدن جریان همسو با عنوان شیک «میانه‌روها» و با رمز «تعامل‌گرایی» و «حل مسائل با کدخدا» و با استفاده از تحریم‌های بی‌سابقه و شرطی‌سازی اقتصاد ایران در همین چارچوب انجام شد. در ارزیابی این سناریو هم باید گفت که نه تنها فشار‌های سنگین بیش از یک دهه غربی‌ها در راستای این سناریو برای تغییر رفتار حاکمیت با موفقیت همراه نبوده، بلکه پس از هشت سال استقرار دولت میانه‌رو علاقه‌مند به روابط با امریکا در ایران، مردم در یک تغییر آشکار یک دولت انقلابی را به قدرت رساندند. موضع فعال و انقلابی ایران در مسائل منطقه و جهان نیز به روشنی نشان می‌دهد که سناریوی نرمالیزاسیون با شکست بزرگی مواجه شده است و حتی خود غربی‌ها هم دیگر درباره آن سخن نمی‌گویند!
سناریوی سوم یا سناریوی «تکامل انقلاب» ناظر به پویایی و سیلان مداوم انقلاب و رشد و توسعه آن است. در این سناریو انقلاب اسلامی نه تنها دچار استحاله و نرمالیزاسیون نشده بلکه در مسیر تکاملی خود و به صورت کاملاً پویا در حرکت است. درباره این سناریو باید گفت که انقلاب اسلامی از جنس انقلاب‌های مصطلح جهان نیست، بلکه یک نهضت الهی است که به دست مردمی که به دنبال جاری و ساری کردن امر الهی در حکومت و جامعه بودند به وجود آمد، بنابراین نمی‌توان آن را با چارچوب‌های نظری سایر انقلاب‌ها تحلیل کرد. در واقع انقلاب اسلامی نه یک revolution در تعریف غربی که یک خیزش الهی در راستای نهضت انبیا پس از ۱۴۰۰ سال از آخرین انقلاب الهی است. فارغ از مبنای دینی تحلیل انقلاب اسلامی، بر اساس معیار‌های علمی و عینی هم می‌توان سناریوی تکاملی انقلاب را برجسته دید و شواهد زیادی برای آن برشمرد. امروز پس از گذشت ۴۳ سال از پیروزی انقلاب، در داخل کشور به‌رغم همه کاستی‌ها، مشکلات و فشار‌های تحریمی، مردمی مقاوم و پا به کار انقلاب حضور دارند که حاضر هستند برای پیشبرد آرمان‌های انقلاب از همه چیز خود ایثار کنند. علاوه بر این در حوزه اقتصادی به‌رغم فشار بی‌سابقه تحریمی که با هدف فروپاشی اقتصادی و اجتماعی ایران و شورش‌های اجتماعی مردم برنامه‌ریزی و اجرا شد، جمهوری اسلامی توانسته فشار‌ها را پشت سر بگذارد و به سمت خنثی‌سازی تحریم‌ها به پیش رود و ملت ایران نیز نجیبانه و مقاوم در برابر این توطئه ایستاده‌اند. از نظر ژئوپلتیک نیز جمهوری اسلامی توانسته در جغرافیای بزرگی از شرق تا غرب خود و تا سواحل مدیترانه و تنگه‌های استراتژیک منطقه و جهان حضوری راهبردی و تعیین‌کننده داشته و با به شکست کشاندن طرح هایی، چون «خاورمیانه بزرگ» ترتیبات امنیتی مطلوب خود را سامان دهد. در حوزه‌های علمی نیز ایران، امروز در بسیاری از زمینه‌ها در قله علم قرار دارد. در حوزه‌های دفاعی و موشکی نیز همگان بر قدرت ایران واقفند و غربی‌ها هم مدام از هراس خود از آن سخن می‌گویند. در حوزه منطقه‌ای نیز همه شواهد و قرائن از وضعیت کنونی انقلاب اسلامی حاکی از رشد و بالندگی و توسعه آن در بین مردم نقاط دیگر همچون فلسطین، سوریه، لبنان، عراق و یمن است.
امروز انقلاب اسلامی از بسیاری از توطئه‌ها سربلند بیرون آمده و مستحکم و قاطع در مسیر خود به پیش می‌‎رود. آینده انقلاب نیز مطابق با جمله مشهور یک آینده‌پژوه که «بهترین روش برای پیش‌بینی آینده، ساختن آن است» نه بر اساس آرزو‌های دشمنان انقلاب در قالب پیش‌بینی و تحلیل که بر اساس تلاش و همت تک تک مردم در حال ساخته شدن است و اراده مردم نجیب ایران نیز بر این تعلق گرفته که این انقلاب را به نهضت جهانی امام عصر (عج) متصل نمایند.

********

روزنامه ایران**
انقلاب همه مردم/ محسن سلگی
انقلاب‌ها به طور عام و انقلاب اسلامی به طور خاص مورد چالش آرمان‌های خود قرار می‌گیرد و حتی بسیاری افراد ناآرمان گرا و مخالف نظام، توقع آرمانی و انتظار نظری از نظام دارند نه انتظار عملی و واقع گرایانه. بر این‌ها باید خصوصیات متمایز و ممتاز انقلاب اسلامی را افزود. هیچ انقلابی چنین مردمی، بومی و در عین حال جهان روا، فرهنگی، آرمانی، بدون خشونت و همه جانبه نبوده است. انقلاب آمریکا، فرانسه، انگلیس، روسیه، نیکاراگوئه، الجزایر و... هیچکدام همه جانبه نبوده اند.
حتی در روسیه، حکومت مقابل نهضت انقلابی ضعیف بوده است. تنها در ایران، حکومت مورد خشم مردم یعنی پهلوی قوی بوده است. این مبین تکین بودن و خودویژگی انقلاب اسلامی است. در عین حال هیچ انقلابی چنین همه گروه‌ها را برابر حاکمیت قرار نداده است؛ چنانکه اندیشمندی فرانسوی آن را انقلاب همه مردم علیه همه حاکمیت می‌خواند.
بسیاری از انقلاب‌ها صرفاً در برابر استکبار خارجی یا استعمار بوده اند. نیز می‌توان بسیاری از انقلاب‌ها را رفرم خواند و یا آن‌ها را به معنای عام انقلاب خواند. مشروطه مصداق نزدیک و ملموس‌تر این مدعاست، چراکه نظام سیاسی تغییر عمده‌ای نکرد. نظام فرهنگی و مناسبات تولیدی و اقتصادی هم تغییر چندانی نیافت.
انقلاب اسلامی خاص‌ترین و عام‌ترین انقلاب تاریخ است. تمام این‌ها یعنی انقلاب اسلامی، مردمی‌ترین انقلاب بوده است؛ انقلابی که همه گروه‌ها و اقلیت‌های مذهبی را بسیج کرد و در عین حال افق جهانی-انسانی داشت. برخاسته از مذهب و فرهنگ بومی مردم بود، اما در عین حال برای تمام مردم عالم به یک اندازه پیام داشت.
برخی مردم گرایی‌ها و عام گرایی‌ها مانند آنچه در مارکسیسم می‌بینیم، عام گرایی محدود و طبقاتی است و هیچ طبقه و گروهی را مخاطب معین قرار نمی‌دهد و در واقع مخاطب آن مشخص نیست در حالی که انقلاب اسلامی از منظر هر گروهی، انقلابی برای آن‌ها بود و برای آن‌ها پیام مشخص داشت. اینجا تقارن کلیت و جزییت را شاهد هستیم. نه همچون الگو‌های چپ، جزئیت توسط کلیت بلعیده می‌شود و نه همچون الگوی انگلیسی امریکایی یا الگو‌های لیبرالی _. پراگماتیستی کلیت نادیده گرفته می‌شود.
رضایت و نارضایتی با آرمان و امید نسبت دارد. یک مصداق آن امید بستن مستضعفان عالم به ایران است. چشم بسیاری در دنیا و امید آن‌ها به این نظام دوخته شده است. واضح است که همه این‌ها در عین آن که افتخار و غرور ملی و داخلی را به بار می‌آورد، زمینه توقعات فزاینده و حداکثری از نظام جمهوری اسلامی ایران می‌شود.
حاصل سخن آن که التفات به خاص بودگی و استنثایی بودن انقلاب اسلامی در رخداد آن و نیز ویژگی‌های سیاسی و مردمی بی رقیب آن سبب می‌شود مواجهه‏ای واقع‏بینانه‏تر و منصفانه‌تر با نظام سیاسی برآمده از آن داشته باشیم. این نظام یک استثناء در عالم مدرن و حتی تاریخ است. از همین رو حتی یک انتخابات در آن به تعویق نیفتاده است. در حالی که در زمان جنگ جهانی دوم در آمریکا پس از حمله محدود هواپیما‌های ژاپنی به بندر
پرل هاربل انتخابات ریاست جمهوری در این کشور به تعویق افتاد، در ایران حتی در شرایط بمباران شهر‌ها انتخابات یک روز هم به تعویق و تأخیر نیفتاده است. عمیق‌تر از این تنها انقلابی که خود را به همه پرسی گذاشته و تلاقی قانون و مردم را بیش از هر لحظه در تاریخ سیاسی جدید به منصه ظهور رسانیده، انقلاب اسلامی است. این عجیب است که مردمی‏ترین انقلاب تاریخ دوران مدرن، خود را به همه پرسی و رأی مردم وا می‏گذارد تا بدینسان ذاتی بودن جمهور و مردم در خود را نشان دهد.

**************

روزنامه شرق**
انقلاب اسلامی، اقتصاد ملی و تقابل کار و سرمایه/ ناصر ذاکری

‌یکی از آرمان‌های بزرگ انقلابیون دهه ۵۰ که مناسبات اقتصادی و اجتماعی آن ایام را برنمی‌تافتند، این بود که جامعه از زندان حاکمیت سرمایه رهایی یابد و شرایط مطلوب‌تری برای نیروی کار فراهم شود. این بدان معنی نبود که حکومت انقلابی مانند حکومت‌های وابسته به اردوگاه شرق به قلع‌و‌قمع صاحبان سرمایه خواهد پرداخت. بلکه فقط بنا بود سرمایه به‌عنوان یک عامل تولید از تخت حکومت پایین بیاید و فضا برای رشد عامل تولید دیگر یعنی کار مساعدتر شود. اینک با گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و استقرار حکومت انقلابی با رأی و اراده مردم، می‌توان به ارزیابی عملکرد اقتصاد ملی نشست و به این موضوع پرداخت که میدان تقابل دو عامل تولید کار و سرمایه در این سال‌ها شاهد چه تحولاتی بوده و آرمان والای انقلابیون دهه ۵۰ تا چه میزان تحقق یافته است. حکومت انقلابی برای جانبداری مؤثر از عامل کار باید در چهار حوزه فعالیت می‌کرد:

۱- افزایش سهم عامل کار از محصول: در حسابداری ملی سهم مزد از درآمد ملی در مقایسه با سهم سود و اجاره نشان‌دهنده سهمی از ارزش افزوده سالانه است که به کارگران و حقوق‌بگیران تعلق می‌گیرد. در اروپای نیمه اول قرن نوزدهم در سطح حداقل معیشت تعیین شده بود. این سطح از مزد حداکثر سود طبقه سرمایه‌دار را تأمین می‌کرد. از اواخر قرن نوزدهم جوامع پیشرفته تلاش کردند با افزایش سهم مزد، رفاه نیروی کار را افزایش بدهند. این همان پدیده‌ای است گاه از آن با عنوان «به سر عقل آمدن سرمایه‌داری» یاد می‌شود. زیرا این حرکت اصلاحی با هدف مهار اعتراضات نیروی کار و جلب رضایت آنان انجام گرفت.
۲- افزایش بهره‌وری نیروی کار: هرچند افزایش سهم مزد، منتهی به تقویت موقعیت نیروی کار در اقتصاد ملی می‌شود، اما به‌تن‌هایی کافی نیست. به‌بیان‌دیگر، این اتفاق فقط می‌تواند اثر موقتی و محدود داشته باشد. درواقع تقویت و تحکیم موقعیت نیروی کار به‌جای افزایش مقطعی سهم مزد با تصویب چند ماده و تبصره، در گرو افزایش بهره‌وری نیروی کار است. پایین‌ماندن میزان بهره‌وری نیروی کار موقعیتی را در بازار کار ایجاد می‌کند که سطح دستمزد‌ها امکان افزایش نداشته باشد، ازاین‌رو اگر حکومت مصمم به بهبود‌بخشیدن به شرایط حقوق‌بگیران باشد، باید مقدمات افزایش بهره‌وری نیروی کار را با هدف ایجاد تغییر مثبت ماندگار در سهم مزد از درآمد ملی فراهم آورد.
۳- تسهیل راه‌اندازی کسب‌وکار‌های کوچک: فاصله‌گرفتن یک اقتصاد از وضعیت حاکمیت عامل سرمایه علاوه بر تلاش برای تحکیم موقعیت نیروی کار، در گرو این است که دولت امکانی را برای خوداشتغالی و راه‌افتادن کسب‌وکار‌های کوچک فراهم سازد. به بیان دیگر افراد خلاق و مبتکری که ایده‌های ارزشمندی برای فعالیت اقتصادی و کارآفرینی دارند.

نباید به دلیل نداشتن سرمایه اولیه ناگزیر از فروش ایده خود به صاحبان سرمایه بشوند و به سهم اندکی از ارزش افزوده ناشی از ایده و خلاقیت خود قانع شوند. روشن است که در صورت فراهم‌نشدن این امکان از جانب دولت، حاکمیت سرمایه در اقتصاد ملی تحکیم خواهد شد. ۴- فراهم‌ساختن امکان چانه‌زنی دسته‌جمعی: طبعا در جامعه‌ای که صاحبان عامل سرمایه در موقعیت برتر هستند و حاکمیت یافته‌اند، تلاش نیروی کار برای ایجاد تشکل و افزایش قدرت چانه‌زنی خودشان را به زیان منافع بلندمدت خود شناسایی کرده و به لطایف‌الحیل سعی در جلوگیری از مجتمع‌شدن عرضه‌کنندگان نیروی کار خواهند داشت. در چنین فضایی این وظیفه دولت‌ها و به‌ویژه دولت و حکومت معتقد به آرمان حمایت از عامل کار در مقابل عامل سرمایه است که هرگونه تسهیلات قانونی و اداری را برای تقویت تشکل‌های کارگری در اختیارشان بگذارند. در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در هریک از چهار حوزه فوق اقدامات مثبتی با هدف تقویت موقعیت عامل کار و دفاع از منافع کارگران و حقوق‌بگیران اتفاق افتاده است، اما تحولات اقتصادی و سیاسی دهه‌های اخیر شرایطی را فراهم ساخته که ضمن کم‌رنگ‌شدن دستاورد‌های اولیه، حتی شاهد حرکاتی در مسیر خلاف هم باشیم. سهم مزد از درآمد ملی که بهترین شاخص برای سنجش جایگاه اجتماعی نیروی کار در جامعه است، با وجود بهبود نسبی در سا‌ل‌های نخست، اینک در وضعیت متزلزلی به سر می‌برد و حقوق‌بگیران با کاهش قدرت خرید دستمزد خود که ناشی از حاکمیت تورم دورقمی است، سال‌به‌سال فقیرتر می‌شوند. افزایش بهره‌وری نیروی کار نیز با وجود تلاش برای گسترش آموزش عالی و ارتقای کیفی نیروی کار، به دلیل مسدود‌شدن مسیر ارتباط با بازار‌های جهانی، سرعت اندک رشد فناوری در عرصه تولید ملی و محرومیت از حضور در میدان رقابت با رقبای قدرتمند خارجی نیز رشد مطلوبی را نشان نمی‌دهد. در عرصه حمایت از کسب‌وکار‌های خرد، هرچند در سال‌های نخست با دادن تسهیلات به شرکت‌های تعاونی جدید با هدف گسترش اشتغال و تولید فرصتی برای شروع فعالیت مولد در اختیار افراد فاقد سرمایه قرار گرفت؛ اما با گذشت زمان و تداوم شرایط تورمی، شروع فعالیت برای بنگاه‌های جدید حتی دشوارتر هم شد. افزایش قیمت املاک و در نتیجه افزایش هزینه اجاره مکان برای فعالیت اقتصادی اینک به‌عنوان مهم‌ترین مانع گسترش کسب‌وکار‌های کوچک خودنمایی می‌کند. در عرصه افزایش قدرت چانه‌زنی دسته‌جمعی نیروی‌کار هم با وجود تأکید و توجه دولتمردان در سال‌های نخست پیروزی انقلاب به تشکیل شورا‌های کارگری و حمایت خانه کارگر، صرف عقب‌ماندن سطح دستمزد از شاخص عمومی قیمت‌ها بهترین شاهد این مدعاست که نیروی کار اقتدار قابل‌توجهی برای به‌کرسی‌نشاندن خواسته‌های معقول خود ندارد. تحکیم موقعیت عامل کار در جامعه امروز ایران راه نجات اقتصاد ملی از بحران‌های اقتصادی اجتماعی بزرگ است و این بدان‌معنی است که بازگشت به ارزش‌های والای انقلاب اسلامی و بازنگری در سیاست‌های اعمالی سال‌های گذشته یک ضرورت است. ان‌شاءالله در یادداشت‌های آینده بیشتر به این مبحث خواهم پرداخت.
منبع: بصیرت

ارسال نظرات