برخی معتقدند اگر کشوری در رابطهی خود با سایر کشورها – در مسئلهای خاص- چالش را به سازش ترجیح دهد، حتماً باید هزینهی زیادی را بپردازد در حالی که اگر سازش میکرد هزینهای نمیپرداخت.
پایگاه رهنما :
برخی معتقدند اگر کشوری در رابطهی خود با سایر کشورها – در مسئلهای خاص- چالش را به سازش ترجیح دهد، حتماً باید هزینهی زیادی را بپردازد در حالی که اگر سازش میکرد هزینهای نمیپرداخت. این منطق به لحاظ اقتصادی مردود است. بر اساس اصل «هزینه-فایده» در اقتصاد هر امری هزینهای دارد و فایدهای؛ لذا اگر افراد یا کشورها تصمیمی را گرفتند حتماً در کنار بدست آوردنِ فایدهای که آن تصمیم دارد هزینههایی هم پرداختهاند. به طور مثال وقتی فردی تصمیم میگیرد روزنامه بخواند، او باید برای این کار وقت صرف کند. وقتی که میتوانست صرف تفریح در پارک یا ... شود. پس این فرد در ازای کسب فایدهی «مطالعهی روزنامه»، به اندازهی فایدهی «تفریح در پارک» هزینه کرده است. در روابط بینالملل و در مقیاس کشورها هم اینچنین است. مثلا وقتی کشوری تصمیم میگیرد کشور دیگری را تحریم کند، امید دارد که با این اقدام بتواند روی تصمیمات کشور تحریمشونده اثر گذاشته و فایدهی اقتصادیای کسب کند. این کشور همچنین باید در نظر داشته باشد که با تحریم کردن، فرصت تجارت با کشور تحریم شونده را از خود سلب کرده است و نمیتواند از منافع حاصل از تجارت با کشور هدف بهره ببرد. پس هر تصمیمی هزینهای دارد و فایدهای؛ لذا نمیتوان گفت: سازش فقط فایده است و چالش فقط هزینه. حال نکتهی مهم در یک تصمیم اینجاست که فایدهی این تصمیم از هزینهاش بیشتر است یا کمتر. اگر فایدهاش بیشتر باشد، میگوییم این تصمیم اقتصادی است. منطق هزینه-فایده منطقی است که بسیاری از کشورهای پیشرفته از آن استفاده میکنند. به عنوان یک مثال، میتوان به مسئلهی خروج انگلستان از اتحادیهی اروپا اشاره کرد. بدیهی است که انگلستان با ماندن در اتحادیهی اروپا خود را وارد چالش با سایر کشورهای اروپایی نمیکند؛ چالشی که قطعاً هزینههای اقتصادی زیادی دارد. خروج انگلستان از اتحادیهی اروپا در کوتاهمدت به بازار شوک روانی و قیمتی وارد میکند. در میانمدت نیز ممکن است سایر دولتها و مردم در اروپا نیز خواهان همهپرسی برای خروج از اتحادیهی اروپا شوند که در اینصورت واحد پول مشترک اتحادیهی اروپا (یورو) تحت تاثیر قرار میگیرد و این امر موجب کاهش سرمایهگذاری در اروپا و رکود میشود. همچنین گفته میشود صندوق بینالمللی پول در تازهترین گزارش خودش پیش بینی رشد اقتصادی جهان را از ۳/۴ درصد به ۳/۲ درصد کاهش داده و علت این اُفت را برگزیت - همین احتمال خروج بریتانیا و تردید در سرمایهگذاری کلان در این منطقه – دانستهاست. البته در بلندمدت دنیای اقتصاد این موضوع را خواهد پذیرفت و سرمایهگذاریها و شرایط اقتصادی در این منطقه، روال عادی خودش را خواهد داشت. حال پرسش اینجاست که چرا انگلستان به دنبال پذیرش هزینههای این چالش است؟! علت این است که مردم این کشور و بسیاری از نخبگان آن معتقدند هزینهی سازش با اتحادیهی اروپا برای کشورشان بیش از هزینهی این چالش است. مشابه این منطق در تصمیمات ایالات متحده هم دیده میشود. ترامپ اخیراً برای حمایت از اشتغال و تولید ملی در کشورش، بر کالاهای اروپایی و چینی تعرفههای سنگین وضع کرد و این به معنای شروع یک چالش اقتصادی جدی با اروپا و چین بود. اروپا و چین نیز بیکار ننشستند و علاوه بر ابراز تاسف از این اقدام ترامپ، وقتی دیدند امریکا برای این اقدام مصمم است بر کالاهای امریکایی تعرفه وضع کردند. البته یقیناً ترامپ هم میدانست که این چالش هزینه دارد و کشور او باید این هزینه را بپردازد، اما مسئله اینجاست که امریکاییها در اندیشکدههایشان به دقت محاسبه کردند و دیدند فایدهای که از این جنگ تجاری عاید امریکا میشود بیش از فایدهای است که در شرایط تجارت آزاد نصیب این کشور میشد. در حقیقت امریکا تصمیم گرفت وارد یک جنگ تجاری با اروپا و چین شود، چون به این نتیجه رسید که هزینهی سازش تجاری با این کشورها و ماندن در چارچوب قوانین تجارت آزاد، بسیار بیش از هزینهی چالش از طریق وضع تعرفه است. این یک اصل پذیرفتهشدهی اقتصادی است که اگر چه چالش هزینه دارد، اما لزوماً همیشه هزینهاش بیش از سازش نیست. در بسیاری از مواقع –مانند ماندن انگلستان در اتحادیهی اروپا و پایبندی امریکا به قوانین سازمان تجارت جهانی- این هزینهی سازش است که بیش از هزینهی چالش است. بررسی درآمدهای نفتی، میزان سرمایهگذاری خارجی و بسیاری از شاخصهای کلان در ایران نشان میدهند هزینههای اقتصادی سازش در ایران نیز بیش از هزینههای سازش است.
ارسال نظرات