یکی از دوستانم، اخیراً پس از گذراندن یک سال فرصت مطالعاتی در دانشگاه ملی تایوان به ایران بازگشت. با او دربارهی وضعیت زیست اجتماعی مردم تایوان صحبت میکردم. ایشان یکی از تلخترین پدیدهها در این کشور توسعهیافته را پدیدهی کارتنخوابی بیخانمانها میدانست. میگفت دقیقاً دور تا دور یکی از مجللترین بناهای تایپه (پایتخت تایوان) هر شب میتوان تعداد زیادی کارتنخواب دید. مجلل بودن آن بنا در کنار این کارتنخوابها پارادوکس عجیبی را ایجاد کرده که توی ذوق میزند. در ایران نیز اخیراً معضل بیخانمانها جدیتر در رسانهها مطرح شده. ماجرا هم از جایی شروع شد که خبر وجود اتوبوسخوابها در سطح وسیعی منتشر شد. پیشتر نیز با مصداقی بسیار بدتر –یعنی گورخوابی- مواجه بودیم که البته بعداً تکذیب شد و گفتند تنها موارد خاصی بوده و یک معضل عمومی نیست. ریشهی این ماجرا چیست، چرا حتی در پیشرفتهترین کشورها نیز بیخانمانها وجود دارند و چطور باید با این آسیب اجتماعی مواجه شد!؟
اولین پاسخ شاید گرمخانهها باشد. دولت میگوید گرمخانه درست میکنم و مسئله را اینطور حل میکنم. اما آیا مسئله حل شده است!؟ خیر! مشکل به صورت ریشهای زمانی حل میشود که هر کسی، بتواند سقفی بالای سر خود داشته باشد و صاحبخانه باشد یا توان اجاره کردن یک خانهی مناسب را داشته باشد. در عین حال، شاید برخی دستکم راهحل موقت را در گرمخانهها ببینند. اما جالب اینجاست که برخی اتوبوسخوابی را به همان هم ترجیح میدهند. خبرنگار ایسنا، شب به اتوبوسی میرود و سر بحث را با یکی از اتوبوسخوابها باز کرده و میپرسد: چرا برای خواب به گرمخونه نمیری؟ و پاسخ میشنود که: «اوایل خوب بود بعداً هرکی هرکی شد. درست و حسابی تمیز نمیکنند. بوی گند میده، ۱۰ تا مرض هم میگیریم. بعدم وسایلتو میگیرن و نمیدن؛ حتی بعضی وقتا بعضیا کتک میزنن و جیبتو میزنن.» دوستم در مورد تایوان هم پاسخ نسبتاً مشابهی داشت. میگفت از آشنایان تایوانیاش پرسیده که چرا این کارتنخوابها به محیطهای گرمی که دولت فراهم کرده نمیروند!؟ آن فرد تایوانی نیز در پاسخ گفته: معمولاً در چنین محیطهایی محدودیتهایی دارند و ترجیح میدهند با آن محدودیتها و مشکلات مواجه نشوند.
همچنین اگر حجم مسئله – یعنی تعداد بیخانمانها- کم باشد، میتوان مشکل را موقتاً از طریق گرمخانهها حل کرد. ولی وقتی تعداد زیاد شود، با مشکلی مشابه آنچه اکنون گرمخانهها با آن مواجه هستند، رو به رو خواهیم شد. پیشتر معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران اعلام کرده بود برای کمک به افراد بیخانمان و کارتنخواب که تمایل به حضور در گرمخانه ها ندارند در میادین اصلی اتوبوس مستقر کرده اند تا برای فرار از سرما، شب را در این اتوبوس ها به صبح برساند. ولی بعداً که صدای این ماجرا در آمد و رسانهها به آن پرداختند، مهدی چمران –رئیس شورای شهر تهران- در این خصوص گفت: من با آقای زاکانی صبحت کردم و قرار شد بساط اتوبوس هایی که در شب محل خواب افراد است جمع کنند و این افراد را در مکانی دیگر سامان دهند. با این وجود، گسترش گرمخانهها و قرار دادن بودجهی بیشتر برای این مکانها کافی نیست. چرا که مشکل را از ریشه حل نمیکند.
ریشهی مشکل آن است که بر خلاف برخی تئوریها کلاسیک، گویا مسکن از آن بخشهایی است که دستکم در اقتصاد ایران، بازار توان ساماندهی آن را ندارد و به تعبیر اقتصادی مسئلهی مسکن، به یکی از مصادیق «شکست بازار» تبدیل شده. عباس آخوندی –وزیر مسکن اسبق- و همفکران او که پروژهی مسکن مهر را «مزخرف» میخواندند یا آن مثلاً صاحبنظرانی که از تورمزا بودن این طرح حرف میزدند، هیچگاه توضیح ندادند با توجه به افزایش جمعیت و نیاز روزافزون به مسکن –با قیمتی که قابل تهیه باشد- چه پیشنهاد جایگزینی دارند! این در حالی است که تورمزایی طرح مسکن مهر، طبق برآوردهایی به طور میانگین شاید نزدیک به 1% بود و این رقم در مقابل تعداد افرادی که توانستند صاحب سرپناه شوند، اصلاً هزینهی زیادی نیست. بنابراین تشدید مشکل مسکن، امروز ریشه در سیاستهای نئولیبرال سالهای گذشته دارد؛ تفکری که مسکن مهر را «قوطی کبریت» میدانست، امروز برخی از افراد را به جایی رسانده که بهرغم آنکه روز کار میکنند، توان کرایه کردن یک خانهی کوچک را هم ندارند.
این نگاه، مختص ما هم نیست. اتفاقاً وارداتی است. همین نگاه است که در تایوان نیز، دولت را مکلف نمیداند که در ساخت مسکن، ورود جدی داشته باشد. اساساً نگاهی که سودمحوری را جایگزین انسانمحوری کرده، برخی انسانها را حتی لایق داشتن یک سرپناه کوچک هم نمیداند و خیلی راحت، حاضر است با پاک کردن صورت مسئله، صرفاً با برپایی گرمخانه مشکل را حل کند. تا زمانی که بتوان با هزینهی بسیار کمتر، مشکل را حل کرد چه لزومی دارد که برای افراد مستضعف هزینههای گزاف داشته باشیم و مسکن بسازیم!!؟ به همین دلیل است که دولت متمول تایوان –که جمعیتش نیز به مراتب از ایران کمتر است- به گرمخانه اکتفا میکند و میگوید: آمدند، آمدند. نیامدند، میتوانند کارتنخواب بمانند! نتیجه آنکه دولت حتماً باید در ساخت مسکن یا حمایت جدی از فرایند تولید انبوه ارزان آن، نقش جدی ایفا کند. بخش عمومی، حق ندارد در این شکست بازار آشکار، خودش را کنار بکشد و همه چیز را به بازار بیرحمی بسپارد که از یک سو در آن خانهی خالی فراوان است و از سویی، بیخانمان!
ارسال نظرات