15 دی 1400 - 13:32

پای خطبه حضرت زهرا (س)

نویسنده :
نسیم اسدپور
کد خبر : 10616

پایگاه رهنما:

رنج‌هایی که بر بانوی اسلام، تنها دخت پیامبر(ص) پس از وفات ایشان آن هم از جانب کسانی که خود را مسلمان نامیده بودند وارد شد، رنج هایی است که تاریخ نیز از بازگویی آن شرم می‌کند. زیرا دختر پیامبر(ص) فاطمه سلام الله علیها همان کسی است که پیامبر در بیان منزلت و مقام او تعابیری فراتر از فهم انسان‌ها بکار می‌برد؛ گاهى مى‏‌فرمود: فاطمه (س) یک شاخه گل است (ریحانه)؛ زمانى مى‌فرمود: فاطمه پاره تن من است و گاهى مى ‏فرمود: فاطمه عزیزترین مردم نزد من است.

حالا پیامبر رحلت کرده و عده ای با بی‌شرمی اول خلافت امیرالمومنین(ع) را غصب کرده‌اند، سپس فدک را از زهرا(س) گرفته‌اند و سپس با بی‌حیایی بر در خانه آن حضرت رفته‌اند و درب خانه‌ای را که ملائک هم بی‌اجازه وارد نمی‌شدند، به آتش کشیدند و پهلوی مبارک او را شکستند و جراحتی بر روح و جان نازنینش وارد کردند که 75 روز یا 95 روز بعد از آن به شهادت رسید.

 البته حضرت زهرا(س) دخت و دردانه رسول خدا بود و از او درس زیر بار ظلم نرفتن آموخته بود؛ پس ساکت ننشست.

روایت شده که چون غاصبان خلافت الهی تصمیم گرفتند فدک را از حضرت بگیرند و این خبر به ایشان رسید، لباس به تن کرده و چادر بر سر نهاد و با گروهى از زنان فامیل و خدمتکاران خود به سوى مسجد روانه شد، در حالی که چادرش به زمین کشیده مى‏شد و راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر خدا بود، وارد شد. در این هنگام بین او و دیگران پرده‏اى آویختند، آنگاه ناله‏اى جانسوز از دل برآورد که همه مردم به گریه افتادند و مجلس و مسجد به سختى به جنبش درآمد.

سپس لحظه‏اى سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش و گریه آنان ساکت شد؛ آنگاه کلامش را با حمد و ثناى الهى آغاز فرمود، ایشان پس از حمد و ثنای پروردگار و ستایش رسول خدا(ص) خود را چنین معرفی می‌فرمایند؛ «اى مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گویم در پایان نیز مى‏گویم، گفتارم غلط نبوده و ظلمى در آن نیست، پیامبرى از میان شما برانگیخته شد که رنج‌هاى شما بر او گران آمده و دلسوز بر شما و بر مؤمنان مهربان و عطوف است.

پس اگر او را بشناسید، مى‏دانید که او در میان زنانتان، پدر من بوده و در میان مردانتان برادر پسر عموى من است، چه نیکو بزرگوارى است، آنکه من این نسبت را به او دارم.»

و ادامه دادند: «و شما اکنون گمان مى‏برید که براى ما ارثى نیست، آیا خواهان حکم جاهلیت هستید؟ و براى اهل یقین چه حکمى بالاتر از حکم خداوند است، آیا نمى‏دانید؟ در حالى که براى شما همانند آفتاب درخشان روشن است که من دختر او هستم. اى مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند، اى پسر ابى‏قحافه، آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم؟ امر تازه و زشتى آوردى، آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر مى‏اندازید، آیا قرآن نمى‏گوید سلیمان از داود ارث برد؟ و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد ... و شما گمان مى‏برید که مرا بهره‏اى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم؟ آیا خداوند آیه‏اى به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا مى‏گوئید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمى‏برند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمى‏دانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاه ترید؟ اینک این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد کرد.

چه نیک داورى است خداوند و نیکو دادخواهى است پیامبر و چه نیکو وعده‏گاهى است قیامت و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان مى‏برند و پشیمانى به شما سودى نمى‏رساند و براى هرخبرى قرارگاهى است، پس خواهید دانست که عذاب خوارکننده بر سر چه کسى فرود خواهد آمد و عذاب جاودانه که را شامل مى‏شود.»

بانوی دو عالم، با خطبه فدکیه خود حجت را بر همگان تمام کردند و حق‌طلبی و ایستادن در مقابل ستم را به شیعیان خود آموختند. فدک، تنها یک نشانه بود؛ تمام حرف و جوش و خروش دختر پیامبر آنهم با آن جسم و روح خسته، تلاش برای احقاق حق و گوشزد کردن انحراف عظیمی بود که در امت پدیدار شده بود و ثمره‌اش در کربلای 61 هجری با سرهای بریده اهل بیت پیامبر خدا (ص) آشکار شد.

ارسال نظرات