جنبش دانشجویی مفهومی وارداتی به ادبیات سیاسی کشور ماست.
پایگاه رهنما:
جنبش دانشجویی مفهومی وارداتی به ادبیات سیاسی کشور ماست. در دهه ۶۰ میلادی با افزایش موج گرایش به مارکسیسم و مبارزه طبقاتی بهتدریج در ادبیات اروپا «جنبش دانشجویی» رنگ و بوی خاص پیدا کرد. جنبش دانشجویی و کارگری مه ۱۹۶۸ فرانسه داغترین نقطه در این ماجراست.
در این برهه چپ مبتذل اروپایی پایش با دانشگاه بازشده و مفاهیم ماتریالیستی با قرائت مارکس در میان دانشجویان و برخی اساتید گل کرد! این موج جهانی به ایران نیز رسید. در سال ۱۳۳۲ با تکمیل شدن حلقه استبداد رژیم پهلوی دانشجویان چپ و برخی گروههای اسلامی بهتدریج نسبت به بسته شدن فضای سیاسی حساس شده و سفر نیکسون معاون رئیسجمهور آمریکا به تهران زمینه اولین تحولات سیاسی قابللمس میان دانشجویان را پدید آورد.
البته این موج ضد امپریالیستی و ضدآمریکایی دچار آلودگی شد، با رشد چپگرایی سانتی مانتال در ایران؛ بهتدریج دانشجویان مذهبی و اسلام خواه راهشان را از چپها جدا کرده و با ظهور گروههای مسلح ازجمله چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق (منافقین) میان اعضای اولیه انجمنهای اسلامی انشقاق ایجاد شد. در آن دوران برخی، چون علی شریعتی از دانشجویان چپ و التقاطی حمایت کرده و برخی، چون حضرت امام خمینی (ره) راه مبارزه را در مسیر الهی و مردمی تدوین نمود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی دانشجویان و عاشقان آن پیر جماران نشین دوباره سامانیافته و جرقه اولیه برای تشکیل یک سازمان دانشجویی با عنوان «دانشجویان خط امامی» زده شد. خط امامیها با اقدامات درخشان ازجمله تسخیر لانه جاسوسی آمریکاییها در تهران و نیز پاکسازی ضدانقلاب؛ منافقین و عناصر باقیمانده از رژیم پهلوی در انقلاب فرهنگی نقش اساسی بازی کرده و با آغاز جنگ تحمیلی بسیاری در جبهههای حق علیه باطل به شهادت رسیدند.
با آغاز دهه دوم انقلاب و اجتماعی شدن اصلاحطلبان و پیوند خوردن آنها با روشنفکری غربی اولین جرقه انحراف در دانشگاه پدید آمد. خط امامیهای سابق که روزگاری خود را شیفته راه امام (ره) نشان میدادند؛ این بار ادعا کردند که اندیشه امام باید به موزهها رفته و جمهوری از اسلام جدا شود.
با ورود اندیشههای غربی به دانشگاه بهتدریج میان خط اصیل انقلاب اسلامی و دانشجویان سیاست زده فاصله ایجاد شد. در این ماجرا برخی احزاب سیاسی و ضدانقلاب سعی کردند از آب گلآلود شده ماهی گرفته و حوادثی ناخوشایند، چون ۱۸ تیر را بهنظام تحمیل کردند. در این مقطع حجم دشمنیها علیه نظام اسلامی بیشتر و پیچیدهتر شده است، ازاینرو کسب تحلیل و قدرت سیاسی اهمیت ویژهای پیداکرده است.
حضرت آقا در سخنرانی مهمی پیرامون جنبش نرمافزاری و آگاهی بخشی در دانشگاه دست روی همین نقطه مهم گذاشته و میفرمایند: «قدرت تحلیل که نبود، انسان فریب تحلیلِ فریبگر بیگانه را میخورد. در دنیای سیاست هیچکسی صریحاً نمیآید بگوید که من میخواهم به تو ظلم کنم؛ نه به یک ملت، نه به یک شخص؛ اینطور که نمیگویند. میآیند با «مغالطههای سیاسی» کاری میکنند که بتوانند بر او تسلط پیدا کنند. درست مثل مغالطههای فلسفی، ذهن طرف را با یک چشمبندی علمی -درواقع یک تردستی- منحرف میکنند. یک مغالطه سیاسی درست میکنند، میخ خودشان را میکوبند. ما باید کاری کنیم که این جوان ما بتواند مغالطه را بشناسد؛ کما اینکه در فلسفه و منطق، شناخت مغالطه یکی از هنرهاست. ما بتوانیم جوان خودمان را آشنا کنیم به اینکه مغالطه چیست، تا بتواند مچ مغالطه کننده را بگیرد. بگوید این قضیهای که درست کردی، اینجایش اختلال و اشکال دارد. قدرت تحلیل سیاسی این است؛ بایستی این را در جوان به وجود آورد.»
اثرگذاریهای مقطعی معاندین بر دانشگاه باعث شده است که امروز این نهاد متعالی پیش از گذشته نیازمند «جهاد تبیین و تحلیل» باشد. واقعیت آن است که هدف جریان انقلاب از برقراری پیوند میان دانشگاه و سیاست، نقشآفرینی دانشجویان در دولت سازی و نظام سازی است که نهایتاً منجر به ساخت تمدن اسلامی میشود. به همین دلیل، رهبر انقلاب میدان دادن به دانشجویان و اساتید ارزشی را برای فعالیت، از لوازم نقشآفرینی دانشگاهها در شکلگیری تمدن نوین اسلامی برمیشمارند. در این راستا، بهمنظور اصلاح در کوتاهمدت بهنقد قدرت حاکم و مطالبه گری از آن و آگاهسازی عمومی میپردازد و در بلندمدت میکوشد در تعامل باسیاست، سیاستمداران تراز دولت اسلامی را تربیت نماید.
اما هدف جریان غیرانقلابی و ضدانقلاب از پیوند دادن دانشجو و سیاست، جز این است. این جریان به جنبش دانشجویی بهعنوان یکی از جنبشهای تودهای فعال در جریان جامعه مدنی مینگرد و میکوشد تا با بهرهگیری از ایدئولوژی غربی، جنبههای استقلالطلبانه و هویت مستقل این جنبش را به نفع نظام سازی غربی مصادره کند تا نهایتاً کشور باتربیت مدیران تراز انسان مدرن غربی، به چیزی بیشتر از یک پازل برای نقشه جامعه جهانی تبدیل نشود.
در همین راستا، جریان معارض میکوشد در کوتاهمدت، جنبش دانشجویی را بهعنوان ابزاری در کنار سایر خرده نهادهای جامعه مدنی، به نقشآفرینی در فضای اجتماعی و ساختار قدرت سیاسی و گاه فشار و مقابله با نظام اسلامی وادار کند و در بلندمدت عناصر مطلوب خود را بهعنوان تصمیم گیران سیاسی بر مسند نظام قرار دهد.
با دقت در سخنان رهبرمعظم انقلاب متوجه میشویم که ایشان همواره مدافع دانشجوی سیاسی بوده؛ اما پیششرط آن را تبیین دوگانه سازی میان گفتمان انقلاب اسلامی و گفتمانهای ضد ارزشی در دانشگاه میدانند. ایشان همچنین معتقدند جنبش دانشجویی باید در فعالیت سیاسی و اظهارنظر سیاسی از هر قشری در جامعه پیشروتر باشد. این بیان روشن از جانب رهبر انقلاب نشان میدهد ایشان فعالیت سیاسی سالم و انقلابی که آن را ضرورت دانشگاه میدانند.
بیان انتقاد و حساسیت نسبت به وضعیت سیاسی، وظیفه ذاتی دانشجوی انقلابی است؛ اما این بیان دارای یک پیششرط با عنوان «انصاف» است. حضرت آقا در سخنرانی دیگری در سال ۹۱ برای دانشجوی منتقد پیششرط الزامآوری را تعریف کرده و میفرمایند: «نظارت و توجه به اوضاع کشور. نگاه مستفسرانه و دنبالِ پیدا کردن واقعیت، همراه با انتقاد؛ هیچ اشکالی ندارد. نگاه منتقدانه هیچ اشکالی ندارد، منتها انتقاد درست؛ بیانصافی نشود. آدم گاهی میبیند در بعضی از انتقادها، بیانصافی میشود. حالا شما یکخرده تندید و جوان هم هستید و آدم خیلی هم توقع ندارد؛ اما آنهایی که ریش و سبیلشان سفید هم شده، گاهی اوقات انسان میبیند که بیانصافی میکنند؛ در بیان کردن و گفتن و حرف زدن نسبت به اینوآن، بیملاحظگی میکنند. مراقبت کنید بیانصافی نشود؛ بنابراین نقد مستمر، نظارت مستمر و متعادل بر اوضاع کشور، بر مدیریتها، جزو کارهای بسیار لازم است؛ البته باید با عقلانیت و با مدارا همراه باشد، بدون افراط، بدون پرخاشگری؛ امانگاه نقادانه. به نظر من این هم کار لازم دیگری است».
جنبش دانشجویی انقلابی مسائل سیاسی روز را همانند قطعات پازل کنار هم چیده و با تفکیک مسائل اصلی از فرعی، به تحلیل و نتیجهگیری میپردازد، خطر تبدیل دانشگاه به باشگاه سیاسی همواره بیخ گوش ماست!
ارسال نظرات